دکتر محمد شعبانی راد

حواست به تاریکیِ قلبت باشه!

Pay attention to the darkness of your heart!

«خشی» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«شَجَرَةٌ خَاشِيَةٌ: درختى را گويند كه تماما بخشكد.»
« الخَشِي‏ من النبات: گياه خشك»
«الخِشْيَة: ترس»
«خَشِيتُ‏ بمعنى عَلِمتُ»
یعنی از تاریکی قلبم، از قبض نور قلبم دانستم که اشتباه کردم!
در واقع، «جرات گناه کردن» با اخم ولیّ خدا (قبض نور قلب)
در قلب اهل نور، می‌خشکد!

اینو واژه «خشی» به ما یاد میده!
+ «وجل»

when you really pay attention, everything is your teacher!
وقتی خوب به قلبت توجه کنی، نور و ظلمت قلبت، معلّم تو خواهد بود!

خشیة قلب!
حواست به تاریکی قلبت باشه!
نور میگه: حواست به من باشه!
من نور تو هستم که کم و زیاد میشم!
حواست به کم و زیاد شدن من باشه!
خودت میفهمی با کم و زیاد شدنم، چی میخوام بهت بگم!
به اخم و لبخندم دقت کن!
خشیت، حالت قلبی اهل نور است که وقتی نورش کم میشه فورا به دست و پا می افته که جبران اشتباهشو بکنه تا دوباره به مسیر نورانی برگرده!
+ «محاسبه نفس!»

«خَشيتُ: عَلِمتُ»:
خشیت ترس نیست،
مواظبت و احتیاط عاقلانه و عالمانه است تا مشکلی پیش نیاید و این ممدوح است نه مذموم.
در واقع اهل یقین با نور صاحبان نورشان، مواظب و مراقب قبض و بسط قلبی خود هستند تا مدام متوجه کلام ولی خدا و رضا و سخط او نسبت به کارهای خود باشند و این حالت خشیت اهل یقین نسبت به صاحبان نور باارزش است و معنی ترس ندارد.
کتاب لغت عربی مفردات خیلی زیبا به این مطلب اشاره دارد:
«الخشية: خوف يشوبه تعظيم، و أكثر ما يكون ذلك عن علم بما يخشى منه. و لذلك خصّ العلماء بها إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ
و قال تعالى مَنْ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ‏- أى لمن خاف خوفا اقتضاه معرفته– بذلك من نفسه»
یعنی خشیة حال قلبی اهل یقین و عالم به نور است که مدام با قلب خود مراقب قبض و بسط و نگاه نورانی صاحب نور خود می‌باشد و این حال قلبی او نسبت به نور در غیب «بِالْغَيْبِ» است یعنی هیچکس از این رابطه پنهانی نورانی قلب اهل یقین با صاحبان نور خود خبر ندارد جز خودشان!
و این از معرفت و علم و ارتباط اهل یقین با علوم ربانی، خبر می‌دهد.
در واقع اهل خشیت مواظب نفس حسودش هست و این میشه صیانت نفس از استعمال حسد، اما در مقابل اهل حسادت به این امر اهمیتی نمیده «عدم صيانة النفس من الخلاف» یعنی کسی که لا ابالی باشه و براش فرقی نکنه انگاری هیچ نوری رو بر خودش شاهد و ناظر نمی‌بینه و هر کاری دوست داره می کنه ولی اهل خشیت چون قلبشون اخم نورانی رو می بینه لذا کاری نمی‌کنند که خدای مهربان دوست نداشته باشه و نور قلبی اونا کم و تاریک بشه.
اهل شک اهل خشیت نیستند چون چیزی رو به عنوان نور هدایت با قلبشون درک نکردند که از اون حساب ببرند و دست از پا خطا نکنند ولی اهل یقین باور دارند و می بینند که اگر خطایی از آنها سربزند قلبشان تاریک می‌شود.
در واقع این صیانت نفس اهل یقین و خشیت، از علم و یقین اونا نسبت به حضور نورانی صاحبان نور خودشون خبر میده، انگاری ایمان به غیب اونا خیلی زیاده که نادید همه چیزو قبول دارن و معصیت نمی‌کنن.

«فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى»
اخذ علوم ربانی با قلب سلیم، محصولش نور ذکر و خشیت است.
این قلب گرانقیمت، چشم از صاحب نورش در ملکوت قلب بر نمیدارد «عین شکری».

«وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ –  فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ»
اهل نور جز از خدای خویش از هیچ کسی خشیت و ترس ندارند
اما اهل حسد که از نور خدای خویش بی‌خبرند از همه می‌ترسند الا خدای خود! 

خشیت: می‌بینه و مواظبه! و احساس امنیت و آرامش داره «بالخَشْيَة يُنال الأمنُ»

إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشاها
إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ
وَ أَهْدِيَكَ إِلى‏ رَبِّكَ فَتَخْشى‏
سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‏
إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشى‏
إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى‏
مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ‏
خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ‏
مَنْ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ

إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ

این آیات تایید این مطلب است که کلام تاثیر گذار نورانی فقط به درد اهل خشیت «اهل یقین» می‌خورد و کسی که به نور شک دارد از یقین و خشیت قلبی خبری نیست و در این قلوب خوف شیطان حکمفرماست.

امام هادی علیه السلام:
كَتَبَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى بَعْضِ شِيعَتِهِ بِبَغْدَادَ
«
بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ»
عَصَمَنَا اَللَّهُ وَ إِيَّاكَ مِنَ اَلْفِتْنَةِ
فَإِنْ يَفْعَلْ فَأَعْظِمْ بِهَا نِعْمَةً
وَ إِلاَّ يَفْعَلْ فَهِيَ اَلْهَلَكَةُ
نَحْنُ نَرَى أَنَّ اَلْجِدَالَ فِي اَلْقُرْآنِ بِدْعَةٌ اِشْتَرَكَ فِيهَا اَلسَّائِلُ وَ اَلْمُجِيبُ
فَتَعَاطَى اَلسَّائِلُ مَا لَيْسَ لَهُ وَ تَكَلَّفَ اَلْمُجِيبُ مَا لَيْسَ عَلَيْهِ
وَ لَيْسَ اَلْخَالِقُ إِلاَّ اَللَّهَ وَ مَا سِوَاهُ مَخْلُوقٌ
وَ اَلْقُرْآنُ كَلاَمُ اَللَّهِ لاَ تَجْعَلْ لَهُ اِسْماً مِنْ عِنْدِكَ فَتَكُونَ مِنَ اَلضَّالِّينَ

جَعَلَنَا اَللَّهُ وَ إِيَّاكَ مِنَ «اَلَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ اَلسّٰاعَةِ مُشْفِقُونَ».
امام هادى عليه السّلام به يكى از شيعيان خود در شهر بغداد چنين نوشت:
بسم اللّه الرحمن الرحيم.
خداوند ما و تو را از فتنه درامان دارد.
اگر چنين كرد چه نعمت بزرگى است و اگر چنين نكرد،ما نابود خواهيم شد.
از ديدگان ما جدال در ارتباط‍‌ با قرآن كريم بدعت بوده و سؤال‌كننده و پاسخ‌دهنده در گناه آن سهيم هستند.
آنكه پرسش كرده است، چيزى طلب كرده كه حق او نيست و آن‌كه جواب او داده است، بيان چيزى را به عهده گرفته كه حق او نيست.
آفريدگار غير از خداوند نبوده و غير از او همه آفريده‌اند.
قرآن همان كلام خداوند است.
ازاين‌رو بر قرآن، از پیش خود، اسمى مگذار كه از گمراهان مى‌شوى.
خداوند مرا و تو را از كسانى قرار دهد كه در خلوت خويش از پروردگارشان خوف داشته و نيز از رستاخيز ترسان هستند.

أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَاءَهُمْ اَلَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ.

[کربلا – قبض و بسط – خشی]:
اهل نور ولایت تاریکی قلبشو جدی میگیره! ازش میترسه! در واقع از خدا می‌ترسه! چون این خداست که نور قلبشو بخاطر حسدی که استعمال کرده، ازش گرفته و قبض کرده! این ترس از خدا چیز خوبیه! چیز با ارزشیه! بهای ترسیدن و خشیت از خدا و عمل به دستوراتش، خلود در بهشت برین است ان شاء الله تعالی.
«ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ … اين [پاداش‏] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد.»
خلود در بهشت بهای قبولی در امتحان کربلاست
یعنی کسانی که تمنای خودشونو فدای نور تقدیرات می‌کنن!
خلود در جهنم هم نتیجه مردودین در امتحان کربلاست!
[سورة البينة (۹۸): الآيات ۱ الى ۸]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ (۱)
كافرانِ اهل كتاب و مشركان، دست‏‌بردار نبودند تا دليلى آشكار بر ايشان آيد:
رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً (۲)
فرستاده‏‌اى از جانب خدا كه [بر آنان‏] صحيفه‏‌هايى پاك را تلاوت كند،
فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ (۳)
كه در آنها نوشته‌‏هاى استوار است.
وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ (۴)
و اهل كتاب دستخوشِ پراكندگى نشدند، مگر پس از آنكه برهان آشكار براى آنان آمد.
وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ (۵)
و فرمان نيافته بودند جز اينكه خدا را بپرستند، و در حالى كه به توحيد گراييده‏‌اند، دين [خود] را براى او خالص گردانند، و نماز برپا دارند و زكات بدهند؛ و دين [ثابت و] پايدار همين است.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ (۶)
كسانى از اهل كتاب كه كفر ورزيده‌‏اند و [نيز] مشركان در آتش دوزخند، [و] در آن همواره مى‏‌مانند؛ اينانند كه بدترين آفريدگانند.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (۷)
در حقيقت كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‏‌اند، آنانند كه بهترين آفريدگانند.
جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ (۸)
پاداشِ آنان نزد پروردگارشان باغهاى هميشگى است كه از زير [درختان‏] آن، نهرها روان است، جاودانه در آن همى مانند؛ خدا از آنان خشنود است و [آنان نيز] از او خشنود؛ اين [پاداش‏] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد.

[سورة طه (۲۰): الآيات ۱ الى ۸]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
طه (۱)
طه.
ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏ (۲)
قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى،
إِلاَّ تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى‏ (۳)
جز اينكه براى هر كه مى‌‏ترسد، پندى باشد.
تَنْزِيلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى‏ (۴)
[كتابى است‏] نازل شده از جانب كسى كه زمين و آسمانهاى بلند را آفريده است.
الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ (۵)
خداى رحمان كه بر عرش استيلا يافته است.
لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى‏ (۶)
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين و آنچه ميان آن دو و آنچه زير خاك است از آنِ اوست.
وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‏ (۷)
و اگر سخن به آواز گويى، او نهان و نهان‏‌تر را مى‌‏داند.
اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ (۸)
خدايى كه جز او معبودى نيست [و] نامهاى نيكو به او اختصاص دارد.

نور، مژده پیروزی!

قبض نور، بسط نور، دو مژده پیروزی!
حواست به یاقوت سرخت باشه!
هم لبخند از جنس نور علم است
و هم اخم از جنس نور علم است!
هر دو با ارزش‌اند،
و مژده راه دسترسی به آرامش و پیروزی را می‌دهند!
انگاری از نور، هم لبخند خلق می‌شود و هم اخم خلق می‌شود!

امام صادق علیه السلام:
الْمُؤْمِنُ يَقْظَانُ مُتَرَقِّبٌ خَائِفٌ
يَنْتَظِرُ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ
وَ يَخَافُ الْبَلَاءَ حَذَراً مِنْ ذُنُوبِهِ
رَاجِي رَحْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
لَا يَعْرَى الْمُؤْمِنُ مِنْ خَوْفِهِ وَ رَجَائِهِ
يَخَافُ مِمَّا قَدَّمَ
وَ لَا يَسْهُو عَنْ طَلَبِ مَا وَعَدَهُ اللَّهُ
وَ لَا يَأْمَنُ مِمَّا خَوَّفَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل‏
.
مؤمن بيدار و مترقب و ترسان است
انتظار يكى از دو مژده پيروزى را دارد
و از بلا ترسان است.
از گناه خود مى‌ترسد
اميد به رحمت خدا دارد.
مؤمن خالى از خوف و رجاء نيست
مى‌ترسد از كارهاى قبل خود
و از جستن وعده خدا غفلت ندارد
و به چيزهائى كه خدا او را از آنها ترسانيده، اطمينان نخواهد داشت.

امام صادق علیه السلام:
يَا عَبْدَ اَللَّهِ 
لَقَدْ نَصَبَ إِبْلِيسُ حَبَائِلَهُ فِي دَارِ اَلْغُرُورِ
فَمَا يَقْصِدُ فِيهَا إِلاَّ أَوْلِيَاءَنَا
وَ لَقَدْ جَلَّتِ اَلْآخِرَةُ فِي أَعْيُنِهِمْ حَتَّى مَا يُرِيدُونَ بِهَا بَدَلاً
ثُمَّ قَالَ
آهِ آهِ عَلَى قُلُوبٍ حُشِيَتْ نُوراً
وَ إِنَّمَا كَانَتِ اَلدُّنْيَا عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ اَلشُّجَاعِ اَلْأَرْقَمِ وَ اَلْعَدُوِّ اَلْأَعْجَمِ
أَنِسُوا بِاللَّهِ وَ اِسْتَوْحَشُوا مِمَّا بِهِ اِسْتَأْنَسَ اَلْمُتْرَفُونَ
أُولَئِكَ أَوْلِيَائِي حَقّاً وَ بِهِمْ تُكْشَفُ كُلُّ فِتْنَةٍ وَ تُرْفَعُ كُلُّ بَلِيَّةٍ
يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
حَقٌّ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ يَعْرِفُنَا أَنْ يَعْرِضَ عَمَلَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ عَلَى نَفْسِهِ
فَيَكُونَ مُحَاسِبَ نَفْسِهِ
فَإِنْ رَأَى حَسَنَةً اِسْتَزَادَ مِنْهَا وَ إِنْ رَأَى سَيِّئَةً اِسْتَغْفَرَ مِنْهَا لِئَلاَّ يَخْزَى  
طُوبَى لِعَبْدٍ لَمْ يَغْبِطِ اَلْخَاطِئِينَ عَلَى مَا أُوتُوا مِنْ نَعِيمِ اَلدُّنْيَا وَ زَهْرَتِهَا
طُوبَى لِعَبْدٍ طَلَبَ اَلْآخِرَةَ وَ سَعَى لَهَا
طُوبَى لِمَنْ لَمْ تُلْهِهِ اَلْأَمَانِيُّ اَلْكَاذِبَةُ
ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ
رَحِمَ اَللَّهُ قَوْماً كَانُوا سِرَاجاً وَ مَنَاراً
كَانُوا دُعَاةً إِلَيْنَا بِأَعْمَالِهِمْ وَ مَجْهُودِ طَاقَتِهِمْ لَيْسَ كَمَنْ يُذِيعُ أَسْرَارَنَا 
يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
إِنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ اَلَّذِينَ يَخَافُونَ اَللَّهَ وَ يُشْفِقُونَ أَنْ يُسْلَبُوا مَا أُعْطُوا مِنَ اَلْهُدَى
فَإِذَا ذَكَرُوا اَللَّهَ وَ نَعْمَاءَهُ وَجِلُوا وَ أَشْفَقُوا 
وَ إِذٰا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيٰاتُهُ زٰادَتْهُمْ إِيمٰاناً مِمَّا أَظْهَرَهُ مِنْ نَفَاذِ قُدْرَتِهِ
وَ عَلىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ.

«سفارش امام صادق عليه السّلام به عبداللّٰه بن جندب»
روايت شده كه امام صادق عليه السّلام فرمود:
اى عبداللّٰه!
به طور قطع، ابليس دامهاى خود را در اين سراى فريب گسترده
و هدفش از آن جز دستيابى به دوستان ما نيست،
ولى سراى ديگر به ديدۀ آنان چنان پرجلال است كه هيچ چيزى را جايگزين آن نسازند.
+ «تمنا فدای تقدیر!»
وه، وه بر دلهايى كه سرشار از روشنايى است
و به راستى، دنيا «تمنّاها» از ديدگاه آنان چون مار گزندۀ خوش خط‍‌ و خال و دشمنى بى‌زبان است.
آنان با خدا انس دارند و از آنچه خوشگذران‌ها به آن عادت كرده‌اند،گريزانند.
به يقين، اينان دوستان من‌اند كه به خاطر آنها هر فتنه‌اى ريشه كن شود و هر بلايى برطرف گردد.
اى پسر جندب!
لازم است هر مسلمانى كه با ما آشناست در هر شبانه روز به ارزيابى خود پردازد
و محاسبۀ نفس نمايد.
اگر در كارنامۀ خود كردار نيكى ديد بر آن بيفزايد
و اگر گناهى مشاهده كرد از آن آمرزش خواهد تا روز قيامت رسوا نگردد.
خوشا به حال بنده‌اى كه بر خطاكارانى كه از نعمتها و خوشى‌هاى دنيا برخوردار شده‌اند غبطه نبرد.
خوشا به حال بنده‌اى كه دنبال آخرت باشد و براى به دست آوردن آن بكوشد.
خوشا به حال كسى كه آرزوهاى دروغين «تمنّاها» سرگرمش نسازد.
امام صادق عليه السّلام در ادامه‌اش فرمود:
رحمت خدا بر كسانى باد كه چراغ روشن بودند و روشنگر؛
آنان كه با كردارهاى شايستۀ خود و نهايت تلاش خويش، مردم را به سوى ما خواندند.
اينان چون كسانى نيستند كه به افشاگرى رازهاى[ناگفتنى]ما پردازند. 
 اى پسر جندب!
به راستى، مؤمنان آنانند كه از خدا بترسند
و نگران باشند آنچه را كه از هدايت الهى نصيبشان گشته از دست بدهند
؛
هر گاه خدا و نعمتهاى الهى را ياد كنند ترسان و نگران شوند
و چون آيات الهى بر آنان خوانده شود در اثر اظهار نفوذ قدرت الهى ايمانشان افزايش يابد
و بر پروردگارشان توكّل نمايند.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی