Monasticism:
Remove the darkness of wishes
or
remove destiny’s light?
«رهب» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«تَرْهِيبُ الْوَلَدِ: تَخْوِيفُهُ»
+ «ابو» + «حرم – حریم البئر»
«ترهیب الصبی»
«أَرْهَبَ الإبلَ عن الحوضِ: ذادَها.»
«الإرهاب: هو قَدْع الإبل من الحوض و ذِيادُها.»
«الترهُّب: التعبُّد.»
+ «ورع»: «وَرَّعَ الإبلَ عَن الْمَاء»
«الرهبة: المخافة، الخوف المستمرّ المستديم»
حالت «رهبة و رغبة» همان حالت «خوف و رجا»ی قلب است
که محصول درک و فهم نور قبض و بسط قلبی است.
قبض نور توام با خوف و رهبة و بسط نور توام با رجا و رغبة است
و هر دوی این اخم و لبخندها برای اصلاح و تربیت لازم است.
«إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً»
امام صادق علیه السلام:
يَا عِيسَى أَنْتَ الْمَسِيحُ بِأَمْرِي
وَ أَنْتَ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي
وَ أَنْتَ تُحْيِي الْمَوْتَى بِكَلَامِي
فَكُنْ إِلَيَّ رَاغِباً وَ مِنِّي رَاهِباً
فَإِنَّكَ لَنْ تَجِدَ مِنِّي مَلْجَأً إِلَّا إِلَيَّ
اى عيسى تو به امر من مسيحى
تو به اذن من پرنده گلى بسازى
تو به سخن من مردهها را زنده كنى
به من مشتاق باش و از من بترس
كه از من جز خودم پناهى ندارى.
يَا عِيسَى كُنْ رَاغِباً وَ رَاهِباً
وَ أَمِتْ قَلْبَكَ بِالْخَشْيَةِ
اى عيسى! همواره اشتياق و خوف داشته باش
و قلب خود را با ترس بههم آميز.
+ «عقل و هوی»
«وَ الرَّهْبَةُ وَ ضِدَّهُ الْجُرْأَة»
«فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ»
«الرَّهْبَةُ مِنَ اللَّهِ»، و ضدها الجرأة على معاصي الله تعالى.
گوساله، به فالوئرهاش جرات گناه کردن میده!
وَ فِي نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ!
استنساخ از علوم صاحبان نور،
به درد کسی میخوره که تمناهاشو حذف کنه نه تقدیراتشو!
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۵۲ الى ۱۵۴]
إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ
سَيَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا
وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ (۱۵۲)
آرى، كسانى كه گوساله را [به پرستش] گرفتند،
به زودى خشمى از پروردگارشان و ذلّتى در زندگى دنيا به ايشان خواهد رسيد؛
و ما اين گونه، دروغپردازان را كيفر مىدهيم.
وَ الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِها وَ آمَنُوا
إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (۱۵۳)
و[لى] كسانى كه مرتكب گناهان شدند، آنگاه توبه كردند و ايمان آوردند،
قطعاً پروردگار تو پس از آن آمرزنده مهربان خواهد بود.
وَ لَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ
وَ فِي نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ (۱۵۴)
و چون خشم موسى فرو نشست، الواح را برگرفت؛
و در رونويس آن، براى كسانى كه از پروردگارشان بيمناك بودند، هدايت و رحمتى بود.
امام علی علیه السلام:
فَعَلَيْكُمْ بِرَهْبَةٍ تُسْكِنُ قُلُوبَكُمْ
وَ خَشْيَةٍ تدري [تُذْرِي] دُمُوعَكُمْ
وَ تَقِيَّةٍ تُنْجِيكُمْ قَبْلَ يَوْمِ يُذْهِلُكُمْ وَ يَبْتَلِيكُمْ
يَوْمَ يَفُوزُ فِيهِ مَنْ ثَقُلَ وَزْنُ حَسَنَتِهِ وَ خَفَّ وَزْنُ سَيِّئَتِهِ.
پس بر شما باد بر ترسى كه دلهايتان را آرامش مىدهد،
و بيمى كه اشكتان را جارى ميكند،
و تقيهاى كه نجاتتان مىدهد پيش از روز پريشانى و گرفتارى شما،
روزى كه در آن روز، هر کسی وزن كردار نيكش سنگين، و وزن گناهش سبك است، رستگار میشود.
+ «اشکهای نورانی!»
+ «قَوْمٌ رَقِيقَةٌ قُلُوبُهُمْ رَاسِخٌ إِيمَانُهُمْ»
رهبانیّت!
حذف تمنّا یا حذف تقدیر؟!
+ «تمنّا فدای تقدیر، یا تقدیر فدای تمنّا؟!»
فکر میکنی فرایند اصلاح و تربیت، با حذف تمناها و رضایت به تقدیرات صورت میگیره،
یا نه بر عکس، با حذف تقدیرات و میل به تمناها شکل میگیره؟!
رهبانیّت رو چجوری معنا کنیم و در کدام سمت و سو تفسیر نماییم؟
رهبانیّت ممدوح میشه حذف تمنا و رضایت به تقدیر،
و رهبانیت مذموم میشه حذف تقدیر و میل به تمنا!
در واقع واژه «رهب – ترهیب الصبی» اگر ممدوح معنا بشه، میشه «ترهیب الحسد»
و اگه مذموم معنا بشه، میشه «ترهیب النّور»!
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
«لَا رَهْبَانِيَّةَ فِي الْإِسْلَامِ» یعنی دین خدا، حذف تقدیرات نیست!
وای به حال حسودانی که تقدیرات رو حذف میکنن! نور رو حذف میکنن!
امام حسن عسکری علیه السلام:
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ قَوْمٍ حَذَفُوا مُحْكَمَاتِ اَلْكِتَابِ
وَ نَسُوا اَللَّهَ رَبَّ اَلْأَرْبَابِ وَ اَلنَّبِيَّ وَ سَاقِيَ اَلْكَوْثَرِ فِي مَوَاقِفِ اَلْحِسَابِ
وَ لَظَى وَ اَلطَّامَّةَ اَلْكُبْرَى وَ نَعِيمَ دَارِ اَلثَّوَابِ»
«پناه بخدا مىبرم از گروهى كه محكمات كتاب را حذف كردهاند
و خدا و پيامبر اكرم و ساقى كوثر و پايگاههاى حساب و آتش دوزخ و طامه كبرى
و نعمتهاى عالم آخرت را فراموش كردهاند.»
حسودی که نخواد دست از تمناهاش برداره و راضی به تقدیرات بشه،
هیچوقت اصلاح و تربیت نخواهد شد.
برای قوم لوط، پذیرایی از مهمان تقدیر شده بود، اما آنها این تقدیر نورانی را حذف کردند:
«قَوْمِ لُوطٍ وَ فِرَارِهِمْ مِنْ قِرَى الْأَضْيَافِ [حذف تقدیرات]… أَيُّ دَاءٍ أَدْوَى مِنَ الْبُخْلِ»
بخل یکی از هزار واژه مترادف حسد است که معنا و مفهومش این است:
بخیل، تقدیرات رو برای رسیدن به تمنّاهاش حذف میکنه!
سخیّ، تمناهاشو برای رسیدن به نور تقدیرات، حذف میکنه!
این کجا و اون کجا؟!
وظیفه ما حذف تمناهامونه نه تقدیراتمون!
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ»
تقدیرات همون حلال خداست که نباید حذف بشه!
چیزی که حرامه و باید حذف بشه تمناهای ماست.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
«إِنَ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَكْتُبْ عَلَيْنَا اَلرَّهْبَانِيَّةَ
إِنَّمَا رَهْبَانِيَّةُ أُمَّتِي اَلْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ»
خداوند متعال دستور رهبانيت بما نداده است.
همانا رهبانيت امت من جهاد در راه خدا است.
نور ارهاب!
نور ترهیب!
انگاری با قبض و بسط نور قلبت میفهمی که خدا ازت چی میخواد!
چیو باید حذف کنی!
از تاریکی قلبت می فهمی تمنای تو چیست که حذف اون میشه وظیفه و مسئولیت تو!
پس تا قبض و بسط نور قلبتو نفهمی عملا نمیتونی اهل رهبانیت باشی!
به اخم و لبخند نورت توجه کن!
بچهی نادون دستشو میبره به سمت بخاری داغ!
مادرش بهش میگه: جیزّه
«تَرْهِيبُ الْوَلَدِ»
میترسوندش!
قلب سلیم، همینکه حسد بخواد شر بپا کنه، میفهمه، نورش بهش میفهمونه و بهش میگه:
«جیزّه – حسده» بهش دست نزن!
استعمالش نکن و مواظب باش.
این ترسوندن، همون فرایند نور است که ترسیدن از حسادت رو بهت القاء میکنه تا با آتیش بازی نکنی!
واژه زیبای رهب همینو میخواد یاد بده!
خیلی خوبه آدم از حسدش بترسه و حواسشو جمع کنه!
اصلا بدون شنیدن این کلامِ «جیزّه» در ملکوت قلب، استعمال حسد حتمی است.
راه عبودیت و بندگی خدا، فقط همینه که یکی مدام بهت بگه «جیزّه»!
لذا از واژه رهب، معنای عبادت استنباط میشود «تَرَهُّبُ: التَّعَبُّدُ».
تا قلبی صدای امر و نهی نور خودشو در ملکوت قلبش نبینه و نشنوه،
هیچوقت نمیتونه بندگی خدا کنه!
اگه این صدای «جیزّه» رو در ملکوت قلبت نشنوی یا خدایناکرده بشنوی و خودتو به کری بزنی،
داستان اصلاح و تربیت، از «قبض و بسط» به «عصا و علف» تغییر میکنه! …
«إِنَّ الزَّلْزَلَةَ وَ مَا أَشْبَهَهَا مَوْعِظَةٌ وَ تَرْهِيبٌ يُرَهَّبُ بِهَا النَّاسُ لِيَرْعُوا عَنِ الْمَعَاصِي»
حسد ریسکفاکتوری است، درون قلب خودمان، که باید غیرفعال شود.
با حذف عوامل محیطی یعنی حذف تقدیرات، مشکل حل نخواهد شد.
به این میگیم: «رهبانیت مذموم».
باید تمنّاها حذف بشن و حسد غیر فعال بشه!
به این میگیم «رهبانیت ممدوح».
بدون درک نور و ظلمت قلب، عملا نمیتونی این کارها رو درست انجام بدهی!
+ «محاسبه نفس!»
مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ: یعنی کسی که حواسش به قبض و بسط قلبش باشه.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِأَكْيَسِ الْكَيِّسِينَ وَ أَحْمَقِ الْحُمَقَاءِ؟
شما را به زيركترين زيركها و نادانترين نادانها آگاه كنم،
أَكْيَسُ الْكَيِّسِينَ مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ وَ عَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ
زرنگتر از همه كسى است كه خود به حساب خويشتن برسد و براى بعد از مرگ كار كند.
وَ أَحْمَقُ الْحُمَقَاءِ مَنِ اتَّبَعَ نَفْسُهُ هَوَاهُ وَ تَمَنَّى عَلَى اللَّهِ الْأَمَانِيَّ.
نادانترين نادانها هم آن كسى است كه از هواى نفس خود پيروى كند
و آرزوهاى دور و دراز داشته باشد.
ناداندل کسی است که به هشدارهای قلبیاش توجه نکند!
رهبة، نورِ دنياگريزى!
لا تَجْلِسوا إلاّ عندَ كُلِّ عالِمٍ يَدْعوكُم مِن خَمْسٍ إلى خَمسٍ:
مِن الشَّكِّ إلى اليَقينِ،
و مِن الرِّياءِ إلى الإخْلاصِ،
و مِن الرَّغْبَةِ إلى الرَّهبَةِ،
و مِن الكِبْرِ إلى التّواضُعِ،
و مِن الغِشِّ إلى النّصيحَةِ.
از دو دلى به يقين،
از ريا به اخلاص،
از دنياخواهى به دنياگريزى،
از تكبّر به فروتنى
و از ناخالصى به خلوص.
ألا فَاعمَلوا فِي الرَّغبَةِ كَما تَعمَلونَ فِي الرَّهبَةِ.
+ «تادیب نورانی!»:
«وَ الْوَعْدُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِالتَّرْغِيبِ وَ الْوَعِيدُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِالتَّرْهِيبِ»
امام علی علیه السلام:
أَيُّهَا النَّاسُ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا خَلَقَ خَلْقَهُ أَرَادَ أَنْ يَكُونُوا عَلَى آدَابٍ رَفِيعَةٍ وَ أَخْلَاقٍ شَرِيفَةٍ،
اى مردم! بدانيد كه خداوند سبحان چون خلق را بيافريد چنان خواست كه از نقص به كمال روند و در آداب و فضائل اخلاقى به مقامى شريف و پايهاى بلند و ارجمند رسند،
فَعَلِمَ أَنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا كَذَلِكَ إِلَّا بِأَنْ يُعَرِّفَهُمْ مَا لَهُمْ وَ مَا عَلَيْهِمْ
او مىدانست كه آنان به كمال مطلوب نرسند جز به آنكه آنچه مفيد براى ايشانست و آنچه مضرّ، همه را به آنان بياموزد،
وَ التَّعْرِيفُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِالْأَمْرِ وَ النَّهْيِ
و آموختن جز به امر و نهى ممكن نباشد،
وَ الْأَمْرُ وَ النَّهْيُ لَا يَجْتَمِعَانِ إِلَّا بِالْوَعْدِ وَ الْوَعِيدِ
و امر و نهى نيز جز با وعد [مژده] و وعيد [هشدار] راست نيايد،
وَ الْوَعْدُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِالتَّرْغِيبِ وَ الْوَعِيدُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِالتَّرْهِيبِ
و وعد و وعيد جز با تشويق و تهديد صورت نپذيرد،
وَ التَّرْغِيبُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِمَا تَشْتَهِيهِ أَنْفُسُهُمْ وَ تَلَذُّ أَعْيُنُهُمْ وَ التَّرْهِيبُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِضِدِّ ذَلِكَ
و تشويق جز بدان چه دل بدان خواهان است و ديده از آن كامياب نخواهد بود، و تهديد بر خلاف آن.
ثُمَّ خَلَقَهُمْ فِي دَارِهِ
سپس مخلوق را در اين جهان منزل داد
وَ أَرَاهُمْ طَرَفاً مِنَ اللَّذَّاتِ لِيَسْتَدِلُّوا بِهِ عَلَى مَا وَرَاءَهُمْ مِنَ اللَّذَّاتِ الْخَالِصَةِ الَّتِي لَا يَشُوبُهَا أَلَمٌ
أَلَا وَ هِيَ الْجَنَّةُ
و پارهاى از لذّات را به آنان بنمود تا بر لذّات پاك آخرت كه بهشت است راه يابند،
وَ أَرَاهُمْ طَرَفاً مِنَ الْآلَامِ لِيَسْتَدِلُّوا بِهِ عَلَى مَا وَرَاءَهُمْ مِنَ الْآلَامِ الْخَالِصَةِ الَّتِي لَا يَشُوبُهَا لَذَّةٌ
أَلَا وَ هِيَ النَّارُ
و پارهاى از رنجها و محنتها را در اين جهان به ايشان نشان داد تا بدين وسيله بر آلام و ناراحتيها و گرفتاريهاى آن جهان كه عبارت از دوزخ است پى برند و از اين عذاب موقّت بر آن عذاب ابدى استدلال كنند،
فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ تَرَوْنَ نَعِيمَ الدُّنْيَا مَخْلُوطاً بِمِحَنِهَا وَ سُرُورَهَا مَمْزُوجاً بِكَدِرِهَا وَ هُمُومِهَا
و از اين رو است كه لذّات اين جهان هميشه با سختى و رنج توأم است و خوشى و سرورش با اندوه و غم همعنان.