دکتر محمد شعبانی راد

نورِ تاهّل! وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ!

Marital Light!

«اهل» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«تَأَهَّلَ‏: إذا تزوّج»
متاهل شو! اهل نور شو! با نور ازدواج کن!
+ «زوج – جفت نورانی!»
+ «شفع – نور همراه! پایان تنهایی!»
«قَرْيَةٌ آهِلَةٌ: عَامِرَةٌ»
«أَهَلَ‏ المكان‏: عَمَرَ بأهْلِه»
+ «عمر – بیت المعمور»
مفهوم: «تحقّق الانس مع الاختصاص و التعلّق»
«قلب اهل یقین با نور علم، انس دائم دارد!»
«أَهَّلْتُ‏ بالرجل: إذا آنستَ به»
+ «قلبت فقط با نور به آرامش میرسه! وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ!»

+ «نکح» و «اهل» و «نسب» و از هزار واژگان مترادف «نور» هستند.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«نكحه الدواء: إذا خامره و غلبه»
«نَكَحَ‏ النّعاسُ عَيْنه»
نور مسکّن، آرام‌بخش و خواب‌آور!

از وقتی که قلبت قرین نور شد، میتونی بگی من حالا متاهل شده‌ام!
من حالا با خدا نسبت خویشاوندی پیدا کرده‌ام!!!
علامتش اینه که قلب با نور، به چنان آرامشی میرسه که قابل وصف نیست.
خدای مهربان، نور را برای همین کار، قبل از خلقت ما، برای ما خلق کرده است «أهَّلتُه‏ لهذا الأمر».

کدوم مهمتره؟
ابن نوح ع باشی یا اهل نوح ع باشی؟!
«إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي؟!»
«إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ!»
آیا پسرم، اهل نورِ من هست؟!
نه، او اهل نور تو نيست!
پس نام خانوادگی مشترک، چیزی رو ثابت نمی‌کنه!
«فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ!»
نسبت خویشاوندی، بی نسبت خویشاوندی!!!
«یک سفر انفرادی، با نور!»
نسبت، نسبت ولایتی، نه نسبت ولادتی!

امام صادق عليه السلام:
وِلايَتي‌ لِعَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام أحَبُ‌ إلَيَ‌ّ مِن وِلادَتي مِنهُ؛
لِأَنَّ وِلايَتي لَهُ فَرضٌ، و وِلادَتي مِنهُ فَضلٌ
.
نسبت ولايتى خود با على بن ابى طالب عليه السلام را از نسبت ولادتى خود با او، بيشتر دوست دارم ؛
چون ولايت او بر من فريضه است و ولادتم از او فَضيلت!

خدا با کسی تعارف نداره!
«وَ وَجَدْتُكَ قَدْ فَارَقْتَ بَيْنَ ذَوِي اَلْأَرْحَامِ بِالْآثَامِ
فَعَادَيْتَ قَابِيلَ لَمَّا عَصَاكَ وَ وَالَيْتَ هَابِيلَ لَمَّا وَالاَكَ وَ هُمَا مِنْ أَبٍ وَاحِدٍ وَ أُمٍّ وَاحِدَةٍ
»
اعضای یک خانواده هم که باشند، اما در قبول نور یا استعمال حسد، بعنوان ابزار آرامش، متفاوت باشند، باید از هم جدا شوند.
«رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَوَ كَانَ ابْنَ خَالِ فِرْعَوْنَ» پسر دایی فرعون بوده!
یکی فرعون و یکی مومن آل فرعون !

[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۱۰۱ الى ۱۱۰]
فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ (۱۰۱)
پس آنگاه كه در صور دميده شود،
[ديگر] آن روز ميانشان نسبت خويشاوندى وجود ندارد،
و از [حال‏] يكديگر نمى‏‌پرسند.
فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۱۰۲)
پس كسانى كه كفه ميزان [اعمال‏] آنان سنگين باشد، ايشان رستگارانند.
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ (۱۰۳)
و كسانى كه كَفِّه ميزان [اعمال‏]شان سبك باشد،
آنان به خويشتن زيان زده [و] هميشه در جهنم مى‏‌مانند.

[سورة المجادلة (۵۸): الآيات ۱۶ الى ۲۲]
لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ
وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ
أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ
وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ
خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ
أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۲۲)
قومى را نيابى كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند [و] كسانى را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده‏‌اند -هر چند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا عشيره آنان باشند- دوست بدارند.
در دل اينهاست كه [خدا] ايمان را نوشته و آنها را با روحى از جانب خود تأييد كرده است،
و آنان را به بهشتهايى كه از زير [درختان‏] آن جويهايى روان است در مى‏‌آورد؛
هميشه در آنجا ماندگارند؛ خدا از ايشان خشنود و آنها از او خشنودند؛
اينانند حزب خدا. آرى، حزب خداست كه رستگارانند.

«ابْنَهُ‏أَهْلِكَ»

[ابْنَهُ‏ أَهْلِكَ]:
کدوم مهمتره؟ ابن نوح ع باشی یا اهل نوح ع باشی؟!
فرق بین ابن و اهل از زمین تا آسمونه!
«وَ نادى‏ نُوحٌ ابْنَهُ‏إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ‏»
«قُلْنَا احْمِلْ فِيها مِنْ … أَهْلَكَ»

[سورة هود (۱۱): الآيات ۴۰ الى ۴۳]
حَتَّى إِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ
قُلْنَا احْمِلْ فِيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَ أَهْلَكَ إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ
وَ مَنْ آمَنَ وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ (۴۰)
تا آنگاه كه فرمان ما دررسيد و تنور فوران كرد،
فرموديم: «در آن [كشتى‏] از هر حيوانى يك جفت، با كسانت -مگر كسى كه قبلاً در باره او سخن رفته است- و كسانى كه ايمان آورده‏‌اند، حمل كن.»
و با او جز [عدّه‏] اندكى ايمان نياورده بودند.

وَ هِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبالِ
وَ نادى‏ نُوحٌ ابْنَهُ وَ كانَ فِي مَعْزِلٍ
يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرِينَ (۴۲)
و آن [كِشتى‏] ايشان را در ميان موجى كوه‏‌آسا مى‌‏بُرد،
و نوح پسرش را كه در كنارى بود بانگ درداد:
«اى پسرك من، با ما سوار شو و با كافران مباش.»

[سورة هود (۱۱): الآيات ۴۵ الى ۴۹]
وَ نادى‏ نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي
وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحاكِمِينَ (۴۵)
و نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت:
«پروردگارا، پسرم از كسان من است (؟!)،
و قطعاً وعده تو راست است و تو بهترين داورانى.»

قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ
فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ (۴۶)
فرمود: «اى نوح، او در حقيقت از كسان تو نيست،
او [داراى‏] كردارى ناشايسته است.
پس چيزى را كه بدان علم ندارى از من مخواه.
من به تو اندرز مى‌‏دهم كه مبادا از نادانان باشى.»

در حدیثی آمده که این پسر خود نوح ع نبوده
و پسر یکی از همسرانش بوده که از همسر قبلی خود داشته است!
«فِي تَفْسِيرِ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ (ره):
إِنَّهُ لَيْسَ‏ ابْنَهُ‏، إِنَّمَا هُوَ ابْنُ امْرَأَتِهِ، وَ هُوَ بِلُغَةِ طَيٍّ، يَقُولُونَ لِابْنِ الِامْرَأَةِ:” ابْنَهُ”»

«فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ»
نجات اهل نور!
رزق نورانی فقط دست اهل نور رو میگیره!
+ «رزق نورانی!»

وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ!

[سورة البقرة (۲): آية ۱۲۶]
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً
وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ
قالَ وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً
ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى‏ عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ (۱۲۶)
و چون ابراهيم گفت: «پروردگارا، اين [سرزمين‏] را شهرى امن گردان،
و مردمش را -هر كس از آنان كه به خدا و روز بازپسين ايمان بياورد- از فرآورده‌‏ها روزى بخش»،
فرمود: «و[لى‏] هر كس كفر بورزد، اندكى برخوردارش مى‏‌كنم،
سپس او را با خوارى به سوى عذاب آتش [دوزخ‏] مى‏‌كشانم، و چه بد سرانجامى است.»

فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ!

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۸۰ الى ۸۴]
فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كانَتْ مِنَ الْغابِرينَ‏ (۸۳)
پس او و خانواده‌‏اش را -غير از زنش كه از زمره باقيماندگان [در خاكستر مواد گوگردى‏] بود- نجات داديم.

فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ!

[سورة النمل (۲۷): الآيات ۵۴ الى ۵۹]
فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِينَ (۵۷)
پس او و خانواده‌‏اش را نجات داديم، جز زنش را كه مقدّر كرديم از باقى‏‌ماندگان [در خاكستر آتش‏] باشد.

وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ!

[سورة طه (۲۰): الآيات ۱۳۱ الى ۱۳۵]
وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها
لا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى‏ (۱۳۲)
و كسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شكيبا باش.
ما از تو جوياى روزى نيستيم، ما به تو روزى مى‌‏دهيم، و فرجام [نيك‏] براى پرهيزگارى است.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی