دکتر محمد شعبانی راد

پورتال جادویی! باب الله! وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها!

Magic portal!
Exit the “مُلک” and enters the “مَلکوت” through the magical gate of the Guardian Angel! He is your connector between two worlds “مُلک” and “مَلکوت”!
outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran

«بوب – باب» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«البَوَّاب: پرده‌دار، دربان»
+ «حجب – دربان نورانی!»
+ «همسایۀ نورانی! نور مجاور! قطع متجاورات! باب مستجار!»
+ «سلسله مراتب نورانی! ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى!»

برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید.
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید.

پورتال جادویی!
از “مُلک” خارج شوید و از دروازه جادویی فرشته نگهبان وارد “مَلکوت” شوید!
او رابط شما بین دو جهان “مُلک” و “مَلکوت” است!
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
… و آیاتی از قرآن کریم

«باب» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است. «درگاه نورانی!»
+ «ملک و ملکوت»:
«portal»: «درگاه»
پرتال: خروج از ملک و ورود در ملکوت از پرتال معالم ربانی.
هذا شي‏ء من بابتك أى يصلح لك.
[در فارسی هم استعمال میشه: اینو بابت بدهیَم به تو میدم!]
[مدخل الشي‏ء، به يتوصّل اليه]
[أنا مدينة العلم و علىّ بابها]
تَبَوَّبْتُ‏ بوابا : اتخذته
+ «اخذ»
باب = مافوق
معالم ربانی صاحبان نور = مافوق

امام علی علیه السلام:
إِنَّ سَلْمَانَ بَابُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ
مَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً
وَ إِنَّ سَلْمَانَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت‏
.

امام علی علیه السلام:
وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها
وَ الْبُيُوتُ‏ هِيَ‏ بُيُوتُ‏ الْعِلْمِ‏ الَّذِي‏ اسْتُودِعَتْهُ‏ الْأَنْبِيَاءُ
وَ أَبْوَابُهَا أَوْصِيَاؤُهُمْ
فَكُلُّ مَنْ عَمِلَ مِنْ أَعْمَالِ الْخَيْرِ فَجَرَى عَلَى غَيْرِ أَيْدِي أَهْلِ الِاصْطِفَاءِ
وَ عُهُودِهِمْ وَ شَرَائِعِهِمْ وَ سُنَنِهِمْ وَ مَعَالِمِ دِينِهِمْ مَرْدُودٌ وَ غَيْرُ مَقْبُولٍ
وَ أَهْلُهُ بِمَحَلِّ كُفْرٍ وَ إِنْ شَمِلَتْهُمْ صِفَةُ الْإِيمَانِ
أَ لَمْ تَسْمَعْ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى-
وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ كُسالى‏ وَ لا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ كارِهُونَ‏
فَمَنْ لَمْ يَهْتَدِ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ إِلَى سَبِيلِ النَّجَاةِ لَمْ يُغْنِ عَنْهُ إِيمَانُهُ بِاللَّهِ مَعَ دَفْعِ حَقِّ أَوْلِيَائِهِ
وَ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ‏
وَ كَذَلِكَ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ‏
فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا
.
وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها
و مراد از بيوت، بيت علم است كه حضرت ربّ العزّت آن را در انبياء عليهم سلام اللَّه تعالى به وديعت گذاشت
و ابواب بيوت عبارت از اوصياء انبياى خداى تبارك و تعالى است
پس اگر احدى از امت عمل خير و نيكوئى كند ليكن آن كس بر دست اهل اصطفا بيعت نكند و بر عهود و مواثيق ايشان و بر حدود شرايع و سنت و معالم دين و ملت آن اعيان نبود، آن عمل مردود و مقبول حضرت عزّ و جلّ نيست، بلكه اهل آن خير به محلّ كفر و عصيان است، هر چند مشتمل بر صفت اسلام و ايمان بود،
چنانچه حضرت اللَّه تبارك و تعالى ميفرمايد:
وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ كُسالى‏ وَ لا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ كارِهُونَ‏
پس هر كه از اهل ايمان مهتدى به سبيل نجات نگردد، ايمان او هيچ نفع ندهد هر گاه او دفع حق اولياى حق سبحانه و تعالى نمايد، بى‌‏شبه عمل آن بدبخت نامسعود در نزد واجب الوجود محبوط و مردود است‏ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ‏
و همچنين است آنچه خداى بقول سبحان در اين آيه قرآن است‏ كه‏:
فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا.

امام باقر علیه السلام:
سَأَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ
لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى‏ وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها
فَقَالَ
آلُ مُحَمَّدٍ ص أَبْوَابُ اللَّهِ وَ سَبِيلُهُ
وَ الدُّعَاةُ إِلَى الْجَنَّةِ
وَ الْقَادَةُ إِلَيْهَا
وَ الْأَدِلَّاءُ عَلَيْهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
آل محمّد ع درهاى (خانه‌‏هاى سعادت و نيكبختى دنيا و آخرت) خدا
و راه (نجات و رهائى از عذاب) او هستند،
ايشان تا روز رستخيز (مردم را) دعوت‏‌كننده به بهشت
و جلو داران بسوى آن
و رهنمايان بر آن مي‌باشند.

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَا السُّورُ وَ عَلِيٌّ الْبَاب‏
الْبُيُوتُ الْأَئِمَّةُ ع وَ الْأَبْوَابُ أَبْوَابُهَا
أَنْ يَأْتِيَ الْأَمْرُ مِنْ وَجْهِهَا مِنْ أَيِّ الْأُمُورِ كَانَ
إِنَّ عَلِيّاً بَابُ الْهُدَى بَعْدِي
أَ وَ تَدْرِي مَا الْمَعْرِفَةُ ؟ … ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْأَبْوَابِ ثَالِثاً
[باب – وجه – وصی]:
وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها
… ائْتُوا الْأُمُورَ مِنْ وَجْهِهَا

[باب – رتاج]:
یک مثال قشنگ!
درب اصلی ورودی کارخانه های بزرگ رو اگر دقت کرده باشی، خیلی بزرگه و در این در بزرگ، یک در کوچک ساخته شده که برای رفت و آمدهای معمولی طراحی شده و درِ اصلی زمانی باز و بست می‌شه که یک کامیون، که محموله بزرگی رو وارد و خارج می‌کنه قصد تردد داشته باشه!
«الرّتاج الباب المغلق و عليه باب صغير»
در واقع این مثالی برای صاحبان نور است که در دوران غیبت آل محمد ع که دسترسی به درب اصلی بزرگ امکان پذیر نیست، وجود درب کوچک که جزئی از درب بزرگ است «بضعة منی» خیلی به درد دوستانی خواهد خورد که می خواهند با شنیدن معالم آل محمد ع در دل شرایط با گذشت از دلخواهها به اهداف و آرزوهای صاحبان نور و آل محمد ع تحقق ببخشند، و این وجود پربرکت همان روزنه‌ای از باب عظیم مستجار است که نور عالم بالا با یادآوری این تمثال نورانی، به درون قلب داخل شده و چراغ هدایت برای ما خواهد بود ان شاء الله تعالی.
[جزء زیباترین احادیث، بحث شک نسبت به معالم ربانی صاحبان نور]:
[دعا – باب  – اقرار به فضل]:
کسی که معالم ربانی صاحبان نور رو قبول نداره «وَ لَا يَقُولُ بِالْحَقِّ» و در واقع نسبت به صاحبان نور شک داره «وَ فِي قَلْبِهِ شَكٌّ مِنْكَ»، کانه خدا رو قبول نداره! با چه رویی میخواد دعا کنه و دعاش مستجاب هم بشه «تَدْعُو رَبَّكَ وَ أَنْتَ فِي شَكٍّ مِنْ نَبِيِّهِ؟»
آخه این صاحب نور جای خالی علمی آل محمد ع رو برای تو پر کرده، حالا تو اونو قبول نداری، ولی آل محمد ع رو قبول داری؟ دروغ میگی! اگه واقعا آل محمد ع رو قبول داشتی، حتما قلبت نسبت به صاحب نورت یقین داشت و ذره‌ای شک نسبت به او نداشتی! و دعای تو مستجاب می‌شد!
چقدر این حدیث زیباست، اونجا که میبینی خود صاحب نور باید برای درمان شک تو نسبت به خودش، برای تو دست به دعا بشه و اینو باید یقین کنی و اینجوری از او بخوای:
«فَادْعُ اللَّهَ أَنْ يَذْهَبَ بِهِ عَنِّي»
که ای صاحب نور عزیز از مافوقت آل محمد ع بخواه که شک قلب ما را نسبت به تو برطرف و درمان نماید، ان شاء الله تعالی. اینو بدون که دعای صاحب نور در حق تو که اقرار به فضل او نمودی، ردخور ندارد «فَدَعَا لَهُ عِيسَى ع فَتَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ قَبِلَ مِنْهُ وَ صَارَ فِي حَدِّ أَهْلِ بَيْتِهِ‏» و تو را به مقام «منا اهل البیت ع» می‌رساند ان شاء الله تعالی. این حدیث هر چقدر خوانده شود کم است! خداوند بر درجات محمد بن مسلم عزیز که این حدیث را برای ما نقل نمود بیفزاید، ان شاء الله تعالی.
این حدیث زیبا برای فهم قبض و بسط نیز مهم است،
یعنی تا یقین به نورت نداشته باشی، قبض و بسط رو با قلبت نمی‌فهمی!

إِنَّ عَبْدِي أَتَانِي مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي أُوتَى مِنْهُ
إِنَّهُ دَعَانِي وَ فِي قَلْبِهِ شَكٌّ مِنْكَ

امام صادق عليه السّلام:
قُلْتُ إِنَّا لَنَرَى الرَّجُلَ لَهُ عِبَادَةٌ وَ اجْتِهَادٌ وَ خُشُوعٌ
وَ لَا يَقُولُ بِالْحَقِّ
فَهَلْ يَنْفَعُهُ ذَلِكَ شَيْئاً؟

فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ
إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ الْبَيْتِ‏ مَثَلُ أَهْلِ بَيْتٍ كَانُوا فِي بَنِي‏ إِسْرَائِيلَ
كَانَ لَا يَجْتَهِدُ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً إِلَّا دَعَا فَأُجِيبَ
وَ إِنَّ رَجُلًا مِنْهُمُ اجْتَهَدَ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ دَعَا فَلَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ
فَأَتَى عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ ع يَشْكُو إِلَيْهِ مَا هُوَ فِيهِ وَ يَسْأَلُهُ الدُّعَاءَ لَهُ
قَالَ فَتَطَهَّرَ عِيسَى ع وَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ‏ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ

فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا عِيسَى
إِنَّ عَبْدِي أَتَانِي مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي أُوتَى مِنْهُ
إِنَّهُ دَعَانِي وَ فِي قَلْبِهِ شَكٌّ مِنْكَ
فَلَوْ دَعَانِي حَتَّى يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ وَ تَنْتَثِرَ أَنَامِلُهُ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ
قَالَ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ عِيسَى ع فَقَالَ ع
تَدْعُو رَبَّكَ وَ أَنْتَ فِي شَكٍّ مِنْ نَبِيِّهِ ؟
فَقَالَ يَا رُوحَ اللَّهِ وَ كَلِمَتَهُ
قَدْ كَانَ وَ اللَّهِ مَا قُلْتَ
فَادْعُ اللَّهَ أَنْ يَذْهَبَ بِهِ عَنِّي
قَالَ
فَدَعَا لَهُ عِيسَى ع فَتَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ قَبِلَ مِنْهُ وَ صَارَ فِي حَدِّ أَهْلِ بَيْتِهِ‏ .»
راوی گوید:
به امام ع عرضكردم:
ما مى‌بينيم مردى را كه داراى عبادت و كوشش و خشوع در دين است
ولى معتقد به حق (يعنى امامت شما) نيست، آيا اين اعمال به او سودى بخشد؟
فرمود:
اى ابا محمد جز اين نيست كه مثل (ما) اهل بيت و (مردم)، مثل آن خاندانى هستند كه در بنى‌اسرائيل بودند، و هيچ يك از آنها نبود كه چهل شب كوشش كند (و رياضت كشد) جز اينكه (پس از چهل شب) دعا ميكرد و دعايش اجابت ميشد،
(ولى وقتى) يكى از آنها چهل شب كوشش كرد سپس دعا كرد، و دعايش باجابت نرسيد، پس نزد عيسى بن مريم عليه السّلام آمد و از حال خود به او شكايت كرد و از او خواست كه برايش دعا كند، پس عيسى عليه السّلام تطهير كرده و نماز خواند سپس بدرگاه خداى عز و جل دعا كرد،
خداى عز و جل باو وحى كرد
اى عيسى
اين بندۀ من نزد من آمد اما به غير از آن درى كه بايد بيايد،
او مرا خواند ولى در دلش نسبت به تو شك داشت،

پس (با اين حال) اگر (آنقدر) مرا بخواند كه گردنش ببرد و انگشتانش بريزد دعايش را اجابت نكنم،
پس حضرت عيسى عليه السّلام به آن مرد رو كرده فرمود:
تو پروردگارت را ميخوانى و نسبت به پيغمبرش شك دارى‌؟
عرضكرد: يا روح اللّٰه بخدا سوگند آنچه گفتى همان طور بود (و من در بارۀ تو شك داشتم)
اكنون از خدا بخواه كه اين شك را از دل من ببرد،
(حضرت صادق عليه السّلام) فرمود كه عيسى ع براى او دعا كرد
و خدا توبۀ آن مرد را پذيرفت و قبول كرد و او به مانند خاندان خود گرديد.

+ «بابِل»
[بابل «باب – إل» – اسماعیل]:
أنّ هذه الكلمة مركبّة من باب، بمعنى الخشب و اللوح الممتدّ بين السفين و البرّ أو الممّر المضيق.
إل، بمعنى اللّه.
«بابِل» : نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
«بَابِلُ‏: باب اللّه»

[باب التوبة]:
إِلَهِي أَنْتَ الَّذِي فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً إِلَى عَفْوِكَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبَةَ
فَقُلْتَ‏
« تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً »
فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِهِ.
+ « فَحَصِّنُوا بَابَ الْعِلْمِ فَإِنَّ بَابَهُ الصَّبْر »
+ « … أَيْنَ بَابُ الْعِلْمِ وَ الْفَهْمِ وَ الْحِكْمَةِ؟
قَالَ الْقَلْبُ إِذَا صَلَحَ الْقَلْبُ صَلَحَ ذَلِكَ كُلُّهُ وَ إِذْ فَسَدَ الْقَلْبُ فَسَدَ ذَلِكَ كُلُّهُ. »
+ « الصَّمْتُ‏ بَابٌ‏ مِنْ‏ أَبْوَابِ‏ الْحِكْمَةِ إِنَ‏ الصَّمْتَ‏ يَكْسِبُ‏ الْمَحَبَّةَ إِنَّهُ‏ دَلِيلٌ‏ عَلَى‏ كُلِ‏ خَيْرٍ.»

[سورة البقرة (2): آية 189] :
« وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها »

يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ
قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ
وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها
وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى‏ وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها
وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (189)
در باره [حكمت‏] هلالها[ى ماه‏] از تو مى‌‏پرسند، بگو:
«آنها [شاخصِ‏] گاه‌‏شمارى براى مردم و [موسم‏] حجّ‏‌اند.»
و نيكى آن نيست كه از پشتِ خانه‏‌ها درآييد،
بلكه نيكى آن است كه كسى تقوا پيشه كند،
و به خانه‏‌ها از درِ [ورودىِ‏] آنها درآييد،
و از خدا بترسيد، باشد كه رستگار گرديد.
+ «اسم الله – یوزرنیم و پسورد»

[سورة البقرة (2): الآيات 58 الی 59] :
« وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً »

وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ (58)
و [نيز به يادآريد] هنگامى را كه گفتيم: «بدين شهر درآييد، و از هر كجاى آن خواستيد، فراوان بخوريد، و سجده‏‌كنان از در [بزرگ‏] درآييد، و بگوييد: [خداوندا،] گناهان ما را بريز. تا خطاهاى شما را ببخشاييم، و [پاداش‏] نيكوكاران را خواهيم افزود.»
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (59)
اما كسانى كه ستم كرده بودند، [آن سخن را] به سخن ديگرى -غير از آنچه به ايشان گفته شده بود- تبديل كردند. و ما [نيز] بر آنان كه ستم كردند، به سزاى اينكه نافرمانى پيشه كرده بودند، عذابى از آسمان فرو فرستاديم.

[سورة الأعراف (7): الآيات 161 الى 162] :
« وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً »

وَ إِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ وَ كُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئاتِكُمْ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ (161)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه بديشان گفته شد: «در اين شهر سكونت گزينيد، و از آن -هر جا كه خواستيد- بخوريد، و بگوييد: [خداوندا،] گناهان ما را فرو ريز. و سجده‌‏كنان از دروازه [شهر] درآييد، تا گناهان شما را بر شما ببخشاييم [و] به زودى بر [اجر] نيكوكاران بيفزاييم.»
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَظْلِمُونَ (162)
پس، كسانى از آنان كه ستم كردند، سخنى را كه به ايشان گفته شده بود به سخن ديگرى تبديل كردند. پس به سزاى آنكه ستم مى‌‏ورزيدند، عذابى از آسمان بر آنان فرو فرستاديم.

[سورة النساء (4): الآيات 153 الى 154] :
« ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً »

يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى‏ أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ فَعَفَوْنا عَنْ ذلِكَ وَ آتَيْنا مُوسى‏ سُلْطاناً مُبِيناً (153)
اهل كتاب از تو مى‌‏خواهند كه كتابى از آسمان [يكباره‏] بر آنان فرود آورى. البتّه از موسى بزرگتر از اين را خواستند و گفتند: «خدا را آشكارا به ما بنماى.» پس به سزاى ظلمشان صاعقه آنان را فرو گرفت. سپس، بعد از آنكه دلايل آشكار برايشان آمد، گوساله را [به پرستش‏] گرفتند، و ما از آن هم درگذشتيم و به موسى برهانى روشن عطا كرديم.
وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثاقِهِمْ وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً (154)
و كوه طور را به يادبود پيمان [با] آنان، بالاى سرشان افراشته داشتيم؛ و به آنان گفتيم: «سجده‏‌كنان از در درآييد» و [نيز] به آنان گفتيم: «در روز شنبه تجاوز مكنيد.» و از ايشان پيمانى استوار گرفتيم.

[سورة الأعراف (7): الآيات 40 الى 41] :
« إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا … لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ »

إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِياطِ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ (40)
در حقيقت، كسانى كه آيات ما را دروغ شمردند و از [پذيرفتن‏] آنها تكبّر ورزيدند، درهاى آسمان را برايشان نمى‏‌گشايند و در بهشت درنمى‏‌آيند مگر آنكه شتر در سوراخ سوزن داخل شود. و بدينسان بزهكاران را كيفر مى‏‌دهيم.
لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ (41)
براى آنان از جهنّم بسترى و از بالايشان پوششهاست، و اين گونه بيدادگران را سزا مى‏‌دهيم.

[سورة النحل (16): الآيات 24 الى 29] :
« فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها »

وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (24)
و چون به آنان گفته شود: «پروردگارتان چه چيز نازل كرده است؟» مى‏‌گويند: «افسانه‌‏هاى پيشينيان است.»
لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ‏ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ‏ (25)
تا روز قيامت بار گناهان خود را تمام بردارند، و [نيز] بخشى از بار گناهان كسانى را كه ندانسته آنان را گمراه مى‌‏كنند. آگاه باشيد، چه بد بارى را مى‌‏كشند.
قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ (26)
پيش از آنان كسانى بودند كه مكر كردند، و[لى‏] خدا از پايه بر بنيانشان زد، درنتيجه از بالاى سرشان سقف بر آنان فرو ريخت، و از آنجا كه حدس نمى‌‏زدند عذاب به سراغشان آمد.

Who are the portals of paradise?!
Who are the portals of hell?!

[سورة الحجر (15): الآيات 6 الى 18] :
« وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ »

وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ (6)
و گفتند: «اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است، به يقين تو ديوانه‏‌اى.
لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (7)
اگر راست مى‏‌گويى چرا فرشته‌‏ها را پيش ما نمى‌‏آورى؟»
ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ (8)
فرشتگان را جز به حق فرو نمى‏‌فرستيم، و در آن هنگام، ديگر مهلت نيابند.
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (9)
بى‌‏ترديد، ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‌‏ايم، و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ (10)
و به يقين، پيش از تو [نيز] در گروههاى پيشينيان [پيامبرانى‏] فرستاديم.
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (11)
و هيچ پيامبرى برايشان نيامد جز آنكه او را به مسخره مى‌‏گرفتند.
كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (12)
بدين گونه آن [استهزا] را در دل بزهكاران راه مى‌‏دهيم،
لا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ (13)
[كه‏] به او ايمان نمى‌‏آورند، و راه [و رسم‏] پيشينيان پيوسته چنين بوده است.
وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ (14)
و اگر درى از آسمان بر آنان مى‌‏گشوديم كه همواره از آن بالا مى‌‏رفتند،
لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ (15)
قطعاً مى‏‌گفتند: «در حقيقت، ما چشم‌‏بندى شده‏‌ايم، بلكه ما مردمى هستيم كه افسون شده‏‌ايم.»
وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ (16)
و به يقين، ما در آسمان برجهايى قرار داديم و آن را براى تماشاگران آراستيم.
وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ (17)
و آن را از هر شيطان رانده‌‏شده‏‌اى حفظ كرديم.
إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِينٌ (18)
مگر آن كس كه دزديده گوش فرا دهد كه شهابى روشن او را دنبال مى‌‏كند.

[سورة غافر (40): الآيات 76 الى 80] :
« ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها »

ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ (76)
از درهاى دوزخ درآييد، در آن جاودان [بمانيد]. چه بد است جاى سركشان.
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنا يُرْجَعُونَ (77)
پس صبر كن كه وعده خدا راست است. پس -چه پاره‌‏اى از آنچه را كه به آنان وعده داده‏‌ايم، به تو بنمايانيم، چه تو را از دنيا ببريم- [در هر صورت آنان‏] به سوى ما بازگردانيده مى‌‏شوند.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ (78)
و مسلّماً پيش از تو فرستادگانى را روانه كرديم. برخى از آنان را [ماجرايشان را] بر تو حكايت كرده‏‌ايم و برخى از ايشان را بر تو حكايت نكرده‏‌ايم، و هيچ فرستاده‌‏اى را نرسد كه بى‌‏اجازه خدا نشانه‌‏اى بياورد. پس چون فرمان خدا برسد به حقّ داورى مى‌‏شود، و آنجاست كه باطل‏‌كاران زيان مى‌‏كنند.
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْكَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْكُلُونَ (79)
خدا [همان‏] كسى است كه چهارپايان را براى شما پديد آورد تا از برخى از آنها سوارى گيريد و از برخى از آنها بخوريد.
وَ لَكُمْ فِيها مَنافِعُ وَ لِتَبْلُغُوا عَلَيْها حاجَةً فِي صُدُورِكُمْ وَ عَلَيْها وَ عَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ (80)
و در آنها براى شما سودهاست تا با [سوار شدن بر] آنها به مقصودى كه در دلهايتان است برسيد، و بر آنها و بر كشتى حمل مى‌‏شويد.

[سورة الرعد (13): الآيات 19 الى 24] :
« وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ »

أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى‏ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ (19)
پس، آيا كسى كه مى‌‏داند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده، حقيقت دارد، مانند كسى است كه كوردل است؟ تنها خردمندانند كه عبرت مى‌‏گيرند.
الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ (20)
همانان كه به پيمان خدا وفادارند و عهد [او] را نمى‌‏شكنند.
وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ (21)
و آنان كه آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده مى‌‏پيوندند و از پروردگارشان مى‏‌ترسند و از سختى حساب بيم دارند.
وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (22)
و كسانى كه براى طلب خشنودى پروردگارشان شكيبايى كردند و نماز برپا داشتند و از آنچه روزيشان داديم، نهان و آشكارا انفاق كردند، و بدى را با نيكى مى‏‌زدايند، ايشان راست فرجام خوش سراى باقى.
جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ (23)
[همان‏] بهشتهاى عدن كه آنان با پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان كه درستكارند در آن داخل مى‌‏شوند، و فرشتگان از هر درى بر آنان درمى‌‏آيند.
سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (24)
[و به آنان مى‏‌گويند:] «درود بر شما به [پاداش‏] آنچه صبر كرديد. راستى چه نيكوست فرجام آن سراى!»

[سورة الحديد (57): الآيات 11 الى 15] :
« فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ »

مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ (11)
كيست آن كس كه به خدا وامى نيكو دهد تا [نتيجه‌‏اش را] براى وى دوچندان گرداند و او را پاداشى خوش باشد؟
يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (12)
آن روز كه مردان و زنان مؤمن را مى‌‏بينى كه نورشان پيشاپيششان و به جانب راستشان دوان است. [به آنان گويند:] «امروز شما را مژده باد به باغهايى كه از زير [درختان‏] آن نهرها روان است؛ در آنها جاودانيد. اين است همان كاميابى بزرگ.
يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ (13)
آن روز، مردان و زنان منافق به كسانى كه ايمان آورده‏‌اند مى‏‌گويند: «ما را مهلت دهيد تا از نورتان [اندكى‏] برگيريم.» گفته مى‌‏شود: «بازپس برگرديد و نورى درخواست كنيد.» آنگاه ميان آنها ديوارى زده مى‏‌شود كه آن را دروازه‌‏اى است : باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد.
يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قالُوا بَلى‏ وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (14)
[دو رويان،] آنان را ندا درمى‏‌دهند: «آيا ما با شما نبوديم؟» مى‏‌گويند: «چرا، ولى شما خودتان را در بلا افكنديد و امروز و فردا كرديد و ترديد آورديد و آرزوها شما را غرّه كرد تا فرمان خدا آمد و [شيطانِ‏] مغروركننده، شما را درباره خدا بفريفت.
فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَ لا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْواكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاكُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ (15)
پس امروز نه از شما و نه از كسانى كه كافر شده‏‌اند عوضى پذيرفته نمى‌‏شود: جايگاهتان آتش است؛ آن سزاوار شماست و چه بد سرانجامى است.»

[سورة الزمر (39): الآيات 71 الى 75] :
« وَ سِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها … ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها –
وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها … فَادْخُلُوها خالِدِينَ »

وَ سِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آياتِ رَبِّكُمْ وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا بَلى‏ وَ لكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْكافِرِينَ (71)
و كسانى كه كافر شده‏‌اند، گروه گروه به سوى جهنّم رانده شوند، تا چون بدان رسند، درهاى آن [به رويشان‏] گشوده گردد و نگهبانانش به آنان گويند: «مگر فرستادگانى از خودتان بر شما نيامدند كه آيات پروردگارتان را بر شما بخوانند و به ديدار چنين روزى شما را هشدار دهند؟» گويند: «چرا»، ولى فرمان عذاب بر كافران واجب آمد.
قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ (72)
و گفته شود: «از درهاى دوزخ درآييد، جاودانه در آن بمانيد؛ وه چه بد [جايى‏] است جاى سركشان!»
وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ (73)
و كسانى كه از پروردگارشان پروا داشته‌‏اند، گروه گروه به سوى بهشت سوق داده شوند، تا چون بدان رسند و درهاى آن [به رويشان‏] گشوده گردد و نگهبانان آن به ايشان گويند: «سلام بر شما، خوش آمديد، در آن درآييد [و] جاودانه [بمانيد].»
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ (74)
و گويند: «سپاس خدايى را كه وعده‌‏اش را بر ما راست گردانيد و سرزمين [بهشت‏] را به ما ميراث داد، از هر جاى آن باغ [پهناور] كه بخواهيم جاى مى‌‏گزينيم.» چه نيك است پاداش عمل‏‌كنندگان.
وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (75)
و فرشتگان را مى‏‌بينى كه پيرامون عرش به ستايش پروردگارِ خود تسبيح مى‏‌گويند و ميانشان به حقّ داورى مى‌‏گردد و گفته مى‌‏شود: «سپاس، ويژه پروردگار جهانيان است.»

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی