دکتر محمد شعبانی راد

چسب نورانی! نور محبّت! وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ‏ الْمُحْسِنينَ!

Luminous glue!

«حبب» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»، «حبّ الآخرة»
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است. «حبّ دنیا»
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«بعيرٌ مُحِبٌ‏: هو أن يصيبَه مرضٌ أو كسر فلا يبرحُ من مكانه حتى يبرأَ أو يموت.»
شتری که زمین‌گیر شده!
«أحبّ البعير: إذا لصق بالأرض فلم يبرح، كأنه أحبّ المكان الذي وقف فيه.»
+ «لصق»
«أَحَبَ‏ البعير: ملازم جايگاه خود شد،
گوئى كه مكان خود را به خاطر توقفش در آنجا دوست دارد
«مَحَبَّةُ الْعَالِمِ دِينٌ يُدَانُ بِهِ»
«نوری که نمیتونی ازش دل بکنی!»
+ «علق»
+ «نور خویشاوندی!»
+ «نور مواساة!»
+ «ودد – مودّت»

برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید.
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید.

«أَحَبَ الزّرعُ، حَبَّبَ‏ الزرْعُ: كشت دانه‌‏دار شد.»
انگاری زارع به این محصول و زرعِ به دانه نشسته، حب دارد و دل‌بسته است.»
«الحبّ: حبيبا للزارع»:
عرب به بذر میگه «حبّ»
چون زارع به اون و نتیجه‌ای که قراره از کاشت اون حاصل بشه
بشدت میل و گرایش و وابستگی و دلبستگی داره!
انگاری این بذر به جونش وصله!
«و أمّا الحبّ: فهو من ذلك المعنى، من جهة كونه حبيبا للزارع
و نتيجة عمله و منتهى مقصده و ميله و توجّهه.»

مفهوم گرایش و دلبستگی در واژه زیبای «حبّ» بسیار مهم است.
«حَبَ‏ الشي‏ءَ: به آن چيز ميل پیدا كرد.»
«المَحَبَّة [حبّ‏]: دوست داشتن، خواستن و ميل به چيزى.»
جالبه بدونیم در زبان فارسی پهلوی نیز دوست‌داشتن مفهوم گرایش و وابستگی و پیوستگی و چسبیدن داشته است.
«لغت نامه دهخدا: دوست، در اصل دوس بوده که به معنی چسبیدن و پیوستن به چیزی است،
تاء آخر زائد است مثل واژه بالش، بالشت.»

اهل حسادت، به تمناهاش میچسبه نه به تقدیراتش!

«فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى‏ عَلَى الْهُدى»
«اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمانِ‏»
«يَسْتَحِبُّونَ‏ الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ»
«اسْتَحَبُّوا الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى‏ الْآخِرَةِ»
چرا؟ چون:
«وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ»
«و بر اثر كفرشان، [مِهر] گوساله در دلشان سرشته شد.»
اهل حسادت، گوساله رو بجای خدا می‌پرستند و دوستش دارند چه دوست داشتنی!
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ‏ كَحُبِّ‏ اللَّهِ»

جناب سلیمان ع تظاهر میدهند (زلّات الانبیاء) که وقتی تمنا جای تقدیر رو بگیره، چی میشه:
[سورة ص (۳۸): الآيات ۳۰ الى ۴۰]
فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ (۳۲)
[سليمان‏] گفت:
«واقعاً من دوستىِ اسبان را بر ياد پروردگارم ترجيح دادم تا [هنگام نماز گذشت و خورشيد] در پس حجابِ ظلمت شد.»
عبارت «حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ» یعنی: قبض نور قلب، علامت اینه که شخص، جای تمنا رو با تقدیر عوض کرده!

نورِ دوستی با خدا!
نورِ خویشاوندی!

امام صادق علیه السلام:
إِنَّ اَلنَّاسَ يَعْبُدُونَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى ثَلاَثَةِ أَوْجُهٍ
فَطَبَقَةٌ يَعْبُدُونَهُ رَغْبَةً إِلَى ثَوَابِهِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْحُرَصَاءِ وَ هُوَ اَلطَّمَعُ
وَ آخَرُونَ يَعْبُدُونَهُ خَوْفاً مِنَ اَلنَّارِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْعَبِيدِ وَ هِيَ اَلرَّهْبَةُ
وَ لَكِنِّي أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْكِرَامِ وَ هُوَ اَلْأَمْنُ لِقَوْلِهِ تَعَالَى:
وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ  
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّٰهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اَللّٰهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ 
 
فَمَنْ أَحَبَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَبَّهُ اَللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ كَانَ مِنَ اَلْآمِنِينَ.
مردم خداى متعال را سه گونه عبادت ميكنند:
1-گروهى بمنظور رسيدن به ثواب و نعمتهاى اخروى عبادت مى‌كنند.و اين عبادت حريصان است كه ريشه اين گونه عبادت غريزه طمع است.
2-گروه ديگرى عبادت خدا را مينمايند از جهت ترس از عذاب و آتش دوزخ اين هم عبادت بردگان است كه فرمانبرى آنها از ترس تازيانه است ريشه و منشأ اين گونه اطاعت احساس ترس است نه صفت عبوديت و بندگى
3-ولى من عبادت مينمايم خدا را از نظر محبت و عشق باو و اين گونه عبادت، عبادت بلندهمتان و بزرگان است و اين ايمنى بخش است چون خدا ميفرمايد: 
وَ هُمْ‌ مِنْ‌ فَزَعٍ‌ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ‌
آنان در روز قيامت از وحشت و دهشت در امانند(سوره نمل 89)
و قُلْ‌ إِنْ‌ كُنْتُمْ‌ تُحِبُّونَ‌ اَللّٰهَ‌ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ‌ اَللّٰهُ‌ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ‌ ذُنُوبَكُمْ‌
بگو اگر شما محبت به خدا داريد از من متابعت نمائيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهان شما را ببخشد (سوره آل عمران 31)
پس كسى كه خدا را دوست بدارد خدا هم او را دوست ميدارد و كسى كه خدا او را دوست بدارد از زمره ايمنان است.

الحبّ، الدّین، النّور الولایة!

الدين هو الحب ، و الحب هو الدين

و هل الدين إلَّا حب محمد ص و آل محمد ع؟

«خبث نفس – طیب نفس»: تاریکی و روشنایی قلب!
این راوی با گفتن این ورک‌لایف، انگاری داره میگه که:
قبض و بسط قلب خودشو بخوبی میفهمه!
انگاری میگه وقتی پشت به نورم میکنم و رو به تمنا، در واقع با شیطان خلوت میکنم، دلم تاریک میشه، اینجاست که وقتی به یاد علوم نورانی ماخوذ از امام باقر ع می‌افتم، یهو قلبم روشن میشه، یعنی اشتباه خودمو میفهمم و پشت به تمنا میکنم و محبت نورم توی قلبم، تاریکی قلبمو از بین میبره و روشن میکنه و این فرایند نور الولایة است که هزار واژۀ مترادف اون میخوان همینو به ما یاد بدهند.
+ «إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون‏»

امام باقر علیه السلام:
عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ
رُبَّمَا خَلَا بِيَ‏ الشَّيْطَانُ فَخَبُثَتْ نَفْسِي
ثُمَّ ذَكَرْتُ حُبِّي إِيَّاكُمْ وَ انْقِطَاعِي إِلَيْكُمْ فَطَابَتْ نَفْسِي
فَقَالَ يَا زِيَادُ وَيْحَكَ
وَ مَا الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ
أَ لَا تَرَى إِلَى قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‏
إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ‏
.

ابو عُبيده حَذّاء:
نزد امام باقر عليه السلام رفتم و گفتم:
پدر و مادرم فدايت!
گاه شيطان با من خلوت مى‌كند و در نتيجه، جانم پليد مى‌شود.
سپس به ياد مى‌آورم كه شما را دوست دارم و به شما پيوسته‌ام. آنگاه، جانم پاك مى‌شود.
حضرت فرمود: «اى زياد! واى بر تو!
آيا دين، جز دوستى است؟
مگر سخن خداوند متعال را نديده‌اى:
«اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد، تا خدا دوستتان بدارد»؟

عن بريد بن معاوية العجلي قال :
كنت عند أبي جعفر صلوات الله عليه إذ دخل عليه قادم من خراسان ماشياً ،
فأخرج رجليه و قد تغلفتا و قال :
أما و الله ما جاء بي من حيث جئت إلا حبكم أهل البيت .
فقال أبو جعفر صلوات الله عليه :
و الله لو أحبنا حجر حشره الله معنا ، و هل الدين إلا الحب ، إن الله يقول
{ قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّه فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّه }
و قال { يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ }
و هل الدين إلا الحب .

عن ربعي بن عبد الله قال :
قيل لأبي عبد الله صلوات الله عليه :
جعلت فداك ، إنا نسمي بأسمائكم و أسماء آبائكم ، فينفعنا ذلك ؟
فقال : إي و الله ، و هل الدين إلا الحب ،
قال الله { إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّه فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّه و يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ }.

عن بريد بن معاوية قال :
كنت عند أبي جعفر صلوات الله عليه في فسطاطه بمنى ،
فنظر إلى زياد الأسود منقطع الرجلين فرثى له و قال : ما لرجليك هكذا ؟
قال : جئت على بكر لي نضو ، فكنت أمشي عنه عامة الطريق فرثى له ،
و قال له عند ذلك زياد :
إني ألم بالذنوب حتى إذا ظننت أني قد هلكت ذكرت حبكم فرجوت النجاة ، و تجلى عني .
فقال أبو جعفر صلوات الله عليه :
و هل الدين إلا الحب ؟
قال الله تعالى
{ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الإِيمانَ و زَيَّنَه فِي قُلُوبِكُمْ }
و قال { إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّه فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّه }
و قال { يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ }
إن رجلاً أتى النبي صلى الله عليه و آله فقال : يا رسول الله
أحب المصلين و لا أصلي ، و أحب الصوامين و لا أصوم .
فقال له رسول الله صلى الله عليه و آله :
أنت مع من أحببت ، و لك ما اكتسبت .
و قال : ما تبغون و ما تريدون ،
أما إنها لو كانت فزعة من السماء فزع كل قوم إلى مأمنهم ، و فزعنا إلى نبينا ، و فزعتم إلينا.

عن أبي عبيدة زياد الحذاء ، عن أبي جعفر صلوات الله عليه ، في حديث له قال :
يا زياد ويحك ، و هل الدين إلا الحب ، ألا ترى إلى قول الله تعالى
{ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّه فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّه و يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ } ؟
أولا ترى قول الله لمحمد صلى الله عليه و آله
{ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الإِيمانَ و زَيَّنَه فِي قُلُوبِكُمْ } ؟
و قال { يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ }
فقال :
الدين هو الحب ، و الحب هو الدين.

در زبان عربی، ۱۲ نوع دوستی تعریف می‌شه:
۱. زمیل: کسی که باهاش سلام علیک می‌کنیم
۲. جلیس: کسی که از نشستن کنارش برای مدت محدودی لذت می‌بریم
۳. سمیر: مکالمه ی خوبی باهاشون دارید می‌شناسید و می‌دونید رفتارشون چطوریه
۴. ندیم: کسی که هم‌کاسه‌تونه (چایی البته) و وقتی آزادید باهاش تماس می‌گیرید.
۵. صاحب: کسی که نگران سلامتی شماست.
۶. رفیق: کسی که می‌تونید بهش تکیه کنید.
۷. صدیق: دوست واقعی، کسی که رابطه‌اش با شما رو به بهانه‌های شخصی از دست نمی‌ده.
۸. خلیل: کسی که صرف حضورش حالتونو خوب می‌کنه
۹: انیس: کسی که واقعا باهاش راحتید و آشنایید با خلقیات هم.
۱۰. ناجی: محرم، کسی که کامل بهش اعتماد دارید.
۱۱. صفیه: بهترین دوستتون، که احتمالا اون رو به باقی ترجیح دادید
۱۲: قرین: جدا ناپذیرید، فکر هم رو می خونید.

چرا اهل حسادت وقتی چشمشون به سامری می‌افته، بهش ایمان میارن؟!
چون حبّ گوساله در قلب اونها جای گرفته!
+ «و اشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم»

امام حسن علیه السلام:
مَعْشَرَ اَلشِّيعَةِ! 
عَلِّمُوا أَوْلاَدَكُمْ بُغْضَ عُثْمَانَ، 
فَإِنَّهُ مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ حُبٌّ لِعُثْمَانَ فَأَدْرَكَ اَلدَّجَّالَ آمَنَ بِهِ،
فَإِنْ لَمْ يُدْرِكْهُ آمَنَ بِهِ فِي قَبْرِهِ.

معلّم، نور دوستی با خدا! حبّ الله و حبّ العلم!

معلم، نور دوستی با خدا! حبّ الله و حبّ العلم!
محبت معلم، تجلی محبت خداست.
وقتی شاگردی دلش به سمت معلمی کشیده می‌شود که از نور علم برخوردار است، این دوست داشتن، حبّ الله است. چرا که:
«مَحَبَّةُ الْعَالِمِ دِينٌ يُدَانُ بِهِ»
محبتِ عالم، دینی است که انسان با آن مؤاخذه می‌شود.
«رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ
فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ»
معلم، همان ذریّة است!@@@
در این نوشتار، به واژه‌شناسی «حبّ – حبب» در قرآن و فرهنگ عربی پرداخته و سپس آن را در منظومه‌ای از مفاهیم نورانی، از جمله نور الولایة، حبّ الآخرة، و حبّ الدّنیا، بررسی می‌کنیم.
واژه‌شناسی: حبّ / حبب
در ریشه‌شناسی این واژه می‌خوانیم:
أَحَبَّ البعير: یعنی شتری که به زمین چسبیده و دیگر حرکت نمی‌کند.
لَصِقَ بالمكان: گویی که به آن مکان دل بسته است.
این واژه، نشان می‌دهد که محبت در زبان عربی، رفتاری است از جنس:
توقف، چسبیدن، وفاداری و ترک نکردن.

حبّ ممدوح: حبّ الله، حبّ الآخرة، حبّ العلم، حبّ المعلّم!
وقتی محبتی شاگرد را به معلم نوری‌اش وصل می‌کند، این اتصال از جنس حبّ الله است.
چرا که معلم، آیه‌ای از آیات خداست، خانه‌ای برای نزول نور:
«مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ…»
محبت شاگرد به معلمی که حامل نور علم ولایت است، محبت به خداست.
این شاگرد، امورات زندگی خودشو با نظر این معلم پیش میبره!
«الْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ»

حبّ مذموم: حبّ الدنیا، حبّ الحسد، حبّ لیدر سوء مثل سامری!
در مقابل، محبت‌های زمینی، وابستگی‌هایی هستند که انسان را زمین‌گیر می‌کنند، مثل شتر مریضی که نه می‌جنگد، نه پیش می‌رود. محبت دنیا همان حسدی است که خود و دیگران را از نور محروم می‌کند.
«وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا…»

وقتی معلم را دوست می‌داری، انگار به روشنی چراغی دل بسته‌ای که تو را تا خدا می‌برد.
این محبت، عین ایمان است؛ نه صرفاً احساس، بلکه مکان‌یابی در دل و حرکت در جهت او.

حبّ العلم، عین ایمان و عمل صالح
حبّ العلم، سکّهٔ ایمان واقعی
محبت علم، در سنت اهل بیت علیهم‌السلام، تنها علاقه به دانستن نیست؛ بلکه علاقه به نوری است که انسان را به فهم کلام خدای مهربان می‌رساند.
فهم قبض و بسط نور قلب، که کار خداست!
اهل بیت علیهم السلام می‌فرمایند:
هر کس دوست دارد در حضور خدا بنشیند، باید با اهل علم هم‌نشین شود.
+ «مجالست اهل العلم – مجالست اهل المعاصی»
یعنی محبت به علم، نوعی نشستن در محضر خداست.
و این نشستن، همان نقطهٔ شروع عمل صالح است.
محبت به علم، محبت به اصلاح، رشد، نور، و راه یافتن است.
«حبّ العلم»، همان «نور ایمان» است.
و «بُغضُ العِلمِ» همان کفر و نفاق و عداوت و حسد است. 
و این یعنی محبت واقعی به علم، نشانه ایمان است.
اما نفاق، یعنی بیزاری از معلم و علم نورانی، علم هدایت، علم راه.
و در قرآن می‌خوانیم:
«يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ…» (المجادله ۱۱)
پس ایمان و علم، با هم بالا می‌برند.
نه علمی بدون ایمان کارساز است، نه ایمانی بدون طلب علم.
محبت به علم، محبت به اهل بیت علیهم‌السلام است.
علم حقیقی، در نزد اهل بیت ع است:
«نَحْنُ أَهْلُ الْعِلْمِ»
و آن‌ها «أبواب العلم» هستند.
پس هر کس علم را حقیقتاً دوست داشته باشد، به درِ خانهٔ اهل بیت ع کشیده خواهد شد.
و این همان وعدهٔ نورانی قرآن است:
«وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا» (عنکبوت ۶۹)

پیوند واژۀ «حبّ» با مفهوم «نور» و «ولایت»
در قرآن، محبت به نور، یعنی حرکت به سوی ولایت:
«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ…» (بقره ۲۵۷)
و این نور، در احادیث، همان علم اهل بیت ع معرفی شده است.
پس هر کس طالب نور است، باید محبت علم و معلم را در دل خود زنده نگه دارد.
محبت به معلم نورانی، هم محبت به خداست، هم طلب نور، هم نشان ایمان، و هم آغاز حرکت در مسیر عمل صالح.
محبت چسب پیوند بین سائل و مسئول است.
شاگردی که سائل است، و معلمی که نور پاسخ است.
و این محبت میانشان، رشته‌ای است از «حبّ الله»؛ همان ربط آسمانی که ما را از زمین جدا می‌کند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
قالُوا [الحَوارِيّونَ لعيسى عليه السلام]:
يا رُوحَ اللّه ِ، فمَن نُجالِسُ إذا ؟
قالَ:
مَن يُذَكِّرُكُمُ اللّه َ رُؤيَتُهُ ، و يَزيدُ في عِلْمِكُم منطِقُهُ ، و يُرَغِّبُكُم في الآخِرَةِ عَمَلُهُ.
حواريان عيسى عليه السلام عرض كردند:
يا روح اللّه!
پس با چه كسى همنشين شويم؟
فرمود: با آن كه ديدارش شما را به ياد خدا اندازد و گفتارش بر دانش شما بيفزايد و كردارش شما را به آخرت ترغيب كند.
اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی