دکتر محمد شعبانی راد

چهره‌های نورانی! قلوب نورانی! نَضْرَةَ النَّعِيمِ!

Luminous Faces!
Luminous Hearts!

«نضر» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«النضرة: مثل البهجة و الطلاقة و ضده العبوس و البسور»
«نضّر اللّه وجهه: حسَّنه و نوَّره.»
«النضير: الذهب لحسنه و خلوصه. زر، شمش طلا»
+ «بهج»
«نضر وجهه: چهره‌اش زیبا و تر و تازه و درخشنده شد!»
«النضرة: حسن الألوان، نبت ناضر»
[شاداب و با طراوت و نورانی]
«النَّضْرَةُ: الحُسْنُ‏ كَالنَّضَارَةِ، جمال زیبا»
+ «حسن»
«نَضْرَةَ النَّعِيمِ‏: أي رَوْنَقَهُ.»
«نضر – رنق»
بازار قلب اهل نور با «آیاتی و رسلی» چه رونقی دارد!
فرصت‌های فراوان برای تولید نور آرامش عمل صالح!
با وجود این همه نطفه‌های علمی، هرگز این بازار کساد نمی‌شود
و همیشه رواج دارد و پر رونق است، ان شاء الله تعالی.
+ «ذهب»

چهره‌های نورانی! قلوب نورانی!

وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ

علت شادمانی این چهره‌ی نورانی اینه که چشمش به صاحب نورش افتاده
و از این منبع و ماخذ نورش، چشم بر نمیداره!

«عین شکری!»

[سورة القيامة (۷۵): الآيات ۱۶ الى ۲۵]
لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ (۱۶)
زبانت را [در هنگام وحى‏] زود بحركت درنياور تا در خواندن [قرآن‏] شتابزدگى بخرج دهى.
إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ (۱۷)
در حقيقت گردآوردن و خواندن آن بر [عهده‏] ماست.
فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (۱۸)
پس چون آن را برخوانديم [همان‏گونه‏] خواندن آن را دنبال كن.
ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ (۱۹)
سپس توضيح آن [نيز] بر عهده ماست!
كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ (۲۰)
ولى نه! [شما اهل حسادت، دنياى‏] زودگذر را دوست داريد،
وَ تَذَرُونَ الْآخِرَةَ (۲۱)
و آخرت را وامى‏‌گذاريد.
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ (۲۲)
در آن روز چهره‌‏هايى شاداب‏اند،
إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ (۲۳)
و به سوى پروردگار خود مى‌‏نگرند.
وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ (۲۴)
و در آن روز چهره‌‏هايى دژم باشند.
تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ (۲۵)
[چرا كه‏] دانند موردِ عذابى كمرشكن قرار خواهند گرفت.

فَتَنْضُرُ وُجُوهُهُمْ إِشْرَاقاً

و چهره‌هايشان از نور مى‌درخشد!

امام علی علیه السلام:
فَأَمَّا قَوْلُهُ 
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نٰاضِرَةٌ إِلىٰ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ 
فَإِنَّ ذَلِكَ فِي مَوْضِعٍ يَنْتَهِي فِيهِ أَوْلِيَاءُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
بَعْدَ مَا يَفْرُغُ مِنَ اَلْحِسَابِ إِلَى نَهَرٍ يُسَمَّى اَلْحَيَوَانَ 
فَيَغْتَسِلُونَ فِيهِ وَ يَشْرَبُونَ مِنْهُ
فَتَنْضُرُ وُجُوهُهُمْ إِشْرَاقاً
فَيَذْهَبُ عَنْهُمْ كُلُّ قَذًى وَ وَعْثٍ
ثُمَّ يُؤْمَرُونَ بِدُخُولِ اَلْجَنَّةِ 
فَمِنْ هَذَا اَلْمَقَامِ يَنْظُرُونَ إِلَى رَبِّهِمْ كَيْفَ يُثِيبُهُمْ
وَ مِنْهُ يَدْخُلُونَ اَلْجَنَّةَ 
فَذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ تَسْلِيمِ اَلْمَلاَئِكَةِ عَلَيْهِمْ

سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهٰا خٰالِدِينَ 
فَعِنْدَ ذَلِكَ أَيْقَنُوا بِدُخُولِ اَلْجَنَّةِ 
وَ اَلنَّظَرِ إِلَى مَا وَعَدَهُمْ رَبُّهُمْ
فَذَلِكَ قَوْلُهُ 

إِلىٰ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ 
وَ إِنَّمَا يَعْنِي بِالنَّظَرِ إِلَيْهِ اَلنَّظَرَ إِلَى ثَوَابِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى.
امّا سخن خداوند كه فرمود:
«در آن روز صورت‌هايى شاد هستند و به پروردگار خود نگاه مى‌كنند.»
و آن در جايى است كه دوستان الهى پس از پايان حساب به آن‌جا مى‌روند،
همان جايى كه (حَيَوان) نام دارد و در آن غسل كرده، آب آن را مى‌نوشند + «جِبَالِ رَضْوَى»
و چهره‌هايشان از نور مى‌درخشد
و از هر پليدى و بدى پاك شده «درناژ حسادت» و سپس به آنها دستور ورود به بهشت داده مى‌شود.
به همين دليل به پروردگار خود نگاه مى‌كنند كه چگونه به آنها پاداش داده و وارد بهشت مى‌سازد
و اين تفسير همان سخن خداوند است كه دربارۀ سلام دادن فرشتگان به آنها مى‌فرمايد:
«سلام بر شما، خوش آمديد در بهشت براى هميشه داخل شويد.»
در اين هنگام به داخل شدن در بهشت و نگاه به آنچه كه پروردگارشان وعده داده بود،
يقين پيدا مى‌كنند و اين معناى سخن خداوند است كه فرمود:
«به پروردگار خود نگاه مى‌كنند.»
و منظور از نگاه به خداوند، نگاه به پاداش الهى است.

وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً

شادمانی اهل نور، نتیجه‌ی اینه که حسدشونو زندانی حبس ابد نموده‌اند!

[سورة الإنسان (۷۶): الآيات ۱۱ الى ۲۲]
فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ
وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً (۱۱)
پس خدا [هم‏] آنان را از آسيب آن روز نگاه داشت
و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت.
وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً (۱۲)
و به [پاس‏] آنكه صبر كردند، بهشت و پرنيان پاداششان داد.
مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى الْأَرائِكِ لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً (۱۳)
در آن [بهشت‏] بر تختها[ى خويش‏] تكيه زنند. در آنجا نه آفتابى بينند و نه سرمايى.
وَ دانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِيلاً (۱۴)
و سايه‌‏ها[ى درختان‏] به آنان نزديك است، و ميوه‌‏هايش [براى چيدن‏] رام.
وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَوارِيرَا (۱۵)
و ظروف سيمين و جامهاى بلورين، پيرامون آنان گردانده مى‌‏شود.
قَوارِيرَا مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدِيراً (۱۶)
جامهايى از سيم كه درست به اندازه [و با كمال ظرافت‏] آنها را از كار در آورده‏‌اند.
وَ يُسْقَوْنَ فِيها كَأْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبِيلاً (۱۷)
و در آنجا از جامى كه آميزه زنجبيل دارد به آنان مى‌‏نوشانند.
عَيْناً فِيها تُسَمَّى سَلْسَبِيلاً (۱۸)
از چشمه‏‌اى در آنجا كه «سلسبيل» ناميده مى‌‏شود.
وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً (۱۹)
و بر گردِ آنان پسرانى جاودانى مى‏‌گردند. چون آنها را ببينى، گويى كه مرواريدهايى پراكنده‏‌اند.
وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيراً (۲۰)
و چون بدانجا نگرى [سرزمينى از] نعمت و كشورى پهناور مى‏‌بينى.
عالِيَهُمْ ثِيابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً (۲۱)
[بهشتيان را] جامه‌‏هاى ابريشمى سبز و ديباى ستبر دربَر است و پيرايه آنان دستبندهاى سيمين است و پروردگارشان باده‌‏اى پاك به آنان مى‌‏نوشاند.
إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً (۲۲)
اين [پاداش‏] براى شماست و كوشش شما مقبول افتاده است.

تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ

از چهره‌‏های اهل نور، طراوت نعمت نور بهشت‏ را درمى‏‌يابى!

[سورة المطففين (۸۳): الآيات ۱۸ الى ۳۶]
كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ (۱۸)
نه چنين است، در حقيقت، كتاب نيكان در «علّيّون» است.
وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ (۱۹)
و تو چه دانى كه «علّيّون» چيست؟
كِتابٌ مَرْقُومٌ (۲۰)
كتابى است نوشته‌‏شده.
يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ (۲۱)
مقرّبان آن را مشاهده خواهند كرد.
إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ (۲۲)
براستى نيكوكاران در نعيم [الهى‏] خواهند بود.
عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ (۲۳)
بر تختها [نشسته‏] مى‌‏نگرند.
تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ (۲۴)
از چهره‌‏هايشان طراوت نعمت [بهشت‏] را درمى‏‌يابى.
يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ (۲۵)
از باده‌‏اى مُهرشده نوشانيده شوند.
خِتامُهُ مِسْكٌ وَ فِي ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ (۲۶)
[باده‏‌اى كه‏] مُهر آن، مُشك است، و در اين [نعمتها] مشتاقان بايد بر يكديگر پيشى گيرند.
وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ (۲۷)
و تركيبش از [چشمه‏] «تسنيم» است:
عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ (۲۸)
چشمه‏‌اى كه مقرّبان [خدا] از آن نوشند.
إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ (۲۹)
[آرى، در دنيا] كسانى كه گناه مى‌‏كردند، آنان را كه ايمان آورده بودند به ريشخند مى‏‌گرفتند.
وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ (۳۰)
و چون بر ايشان مى‌‏گذشتند، اشاره چشم و ابرو با هم ردّ و بدل مى‌‏كردند.
وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى‏ أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ (۳۱)
و هنگامى كه نزد خانواده‏[هاى‏] خود بازمى‏‌گشتند، به شوخ‌‏طبعى مى‌‏پرداختند.
وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ (۳۲)
و چون مؤمنان را مى‌‏ديدند، مى‏‌گفتند: «اينها [جماعتى‏] گمراهند.»
وَ ما أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حافِظِينَ (۳۳)
و حال آنكه آنان براى بازرسى [كار]شان فرستاده نشده بودند.
فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ (۳۴)
و[لى‏] امروز، مؤمنانند كه بر كافران خنده مى‌‏زنند.
عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ (۳۵)
بر تختها[ى خود نشسته‏]، نظاره مى‌‏كنند.
هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ ما كانُوا يَفْعَلُونَ (۳۶)
[تا ببينند] آيا كافران به پاداش آنچه مى‌‏كردند رسيده‏‌اند؟

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی