Luminous Faces!
Luminous Hearts!
«نضر» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«النضرة: مثل البهجة و الطلاقة و ضده العبوس و البسور»
«نضّر اللّه وجهه: حسَّنه و نوَّره.»
«النضير: الذهب لحسنه و خلوصه. زر، شمش طلا»
+ «بهج»
«نضر وجهه: چهرهاش زیبا و تر و تازه و درخشنده شد!»
«النضرة: حسن الألوان، نبت ناضر»
[شاداب و با طراوت و نورانی]
«النَّضْرَةُ: الحُسْنُ كَالنَّضَارَةِ، جمال زیبا»
+ «حسن»
«نَضْرَةَ النَّعِيمِ: أي رَوْنَقَهُ.»
«نضر – رنق»
بازار قلب اهل نور با «آیاتی و رسلی» چه رونقی دارد!
فرصتهای فراوان برای تولید نور آرامش عمل صالح!
با وجود این همه نطفههای علمی، هرگز این بازار کساد نمیشود
و همیشه رواج دارد و پر رونق است، ان شاء الله تعالی.
+ «ذهب»
چهرههای نورانی! قلوب نورانی!
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ
علت شادمانی این چهرهی نورانی اینه که چشمش به صاحب نورش افتاده
و از این منبع و ماخذ نورش، چشم بر نمیداره!
«عین شکری!»
[سورة القيامة (۷۵): الآيات ۱۶ الى ۲۵]
لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ (۱۶)
زبانت را [در هنگام وحى] زود بحركت درنياور تا در خواندن [قرآن] شتابزدگى بخرج دهى.
إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ (۱۷)
در حقيقت گردآوردن و خواندن آن بر [عهده] ماست.
فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (۱۸)
پس چون آن را برخوانديم [همانگونه] خواندن آن را دنبال كن.
ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ (۱۹)
سپس توضيح آن [نيز] بر عهده ماست!
كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ (۲۰)
ولى نه! [شما اهل حسادت، دنياى] زودگذر را دوست داريد،
وَ تَذَرُونَ الْآخِرَةَ (۲۱)
و آخرت را وامىگذاريد.
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ (۲۲)
در آن روز چهرههايى شاداباند،
إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ (۲۳)
و به سوى پروردگار خود مىنگرند.
وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ (۲۴)
و در آن روز چهرههايى دژم باشند.
تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ (۲۵)
[چرا كه] دانند موردِ عذابى كمرشكن قرار خواهند گرفت.
فَتَنْضُرُ وُجُوهُهُمْ إِشْرَاقاً
و چهرههايشان از نور مىدرخشد!
امام علی علیه السلام:
فَأَمَّا قَوْلُهُ
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نٰاضِرَةٌ إِلىٰ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ
فَإِنَّ ذَلِكَ فِي مَوْضِعٍ يَنْتَهِي فِيهِ أَوْلِيَاءُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
بَعْدَ مَا يَفْرُغُ مِنَ اَلْحِسَابِ إِلَى نَهَرٍ يُسَمَّى اَلْحَيَوَانَ
فَيَغْتَسِلُونَ فِيهِ وَ يَشْرَبُونَ مِنْهُ
فَتَنْضُرُ وُجُوهُهُمْ إِشْرَاقاً
فَيَذْهَبُ عَنْهُمْ كُلُّ قَذًى وَ وَعْثٍ
ثُمَّ يُؤْمَرُونَ بِدُخُولِ اَلْجَنَّةِ
فَمِنْ هَذَا اَلْمَقَامِ يَنْظُرُونَ إِلَى رَبِّهِمْ كَيْفَ يُثِيبُهُمْ
وَ مِنْهُ يَدْخُلُونَ اَلْجَنَّةَ
فَذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ تَسْلِيمِ اَلْمَلاَئِكَةِ عَلَيْهِمْ
سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهٰا خٰالِدِينَ
فَعِنْدَ ذَلِكَ أَيْقَنُوا بِدُخُولِ اَلْجَنَّةِ
وَ اَلنَّظَرِ إِلَى مَا وَعَدَهُمْ رَبُّهُمْ
فَذَلِكَ قَوْلُهُ
إِلىٰ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ
وَ إِنَّمَا يَعْنِي بِالنَّظَرِ إِلَيْهِ اَلنَّظَرَ إِلَى ثَوَابِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى.
امّا سخن خداوند كه فرمود:
«در آن روز صورتهايى شاد هستند و به پروردگار خود نگاه مىكنند.»
و آن در جايى است كه دوستان الهى پس از پايان حساب به آنجا مىروند،
همان جايى كه (حَيَوان) نام دارد و در آن غسل كرده، آب آن را مىنوشند + «جِبَالِ رَضْوَى»
و چهرههايشان از نور مىدرخشد
و از هر پليدى و بدى پاك شده «درناژ حسادت» و سپس به آنها دستور ورود به بهشت داده مىشود.
به همين دليل به پروردگار خود نگاه مىكنند كه چگونه به آنها پاداش داده و وارد بهشت مىسازد
و اين تفسير همان سخن خداوند است كه دربارۀ سلام دادن فرشتگان به آنها مىفرمايد:
«سلام بر شما، خوش آمديد در بهشت براى هميشه داخل شويد.»
در اين هنگام به داخل شدن در بهشت و نگاه به آنچه كه پروردگارشان وعده داده بود،
يقين پيدا مىكنند و اين معناى سخن خداوند است كه فرمود:
«به پروردگار خود نگاه مىكنند.»
و منظور از نگاه به خداوند، نگاه به پاداش الهى است.
وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً
شادمانی اهل نور، نتیجهی اینه که حسدشونو زندانی حبس ابد نمودهاند!
[سورة الإنسان (۷۶): الآيات ۱۱ الى ۲۲]
فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ
وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً (۱۱)
پس خدا [هم] آنان را از آسيب آن روز نگاه داشت
و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت.
وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً (۱۲)
و به [پاس] آنكه صبر كردند، بهشت و پرنيان پاداششان داد.
مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى الْأَرائِكِ لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً (۱۳)
در آن [بهشت] بر تختها[ى خويش] تكيه زنند. در آنجا نه آفتابى بينند و نه سرمايى.
وَ دانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِيلاً (۱۴)
و سايهها[ى درختان] به آنان نزديك است، و ميوههايش [براى چيدن] رام.
وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَوارِيرَا (۱۵)
و ظروف سيمين و جامهاى بلورين، پيرامون آنان گردانده مىشود.
قَوارِيرَا مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدِيراً (۱۶)
جامهايى از سيم كه درست به اندازه [و با كمال ظرافت] آنها را از كار در آوردهاند.
وَ يُسْقَوْنَ فِيها كَأْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبِيلاً (۱۷)
و در آنجا از جامى كه آميزه زنجبيل دارد به آنان مىنوشانند.
عَيْناً فِيها تُسَمَّى سَلْسَبِيلاً (۱۸)
از چشمهاى در آنجا كه «سلسبيل» ناميده مىشود.
وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً (۱۹)
و بر گردِ آنان پسرانى جاودانى مىگردند. چون آنها را ببينى، گويى كه مرواريدهايى پراكندهاند.
وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيراً (۲۰)
و چون بدانجا نگرى [سرزمينى از] نعمت و كشورى پهناور مىبينى.
عالِيَهُمْ ثِيابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً (۲۱)
[بهشتيان را] جامههاى ابريشمى سبز و ديباى ستبر دربَر است و پيرايه آنان دستبندهاى سيمين است و پروردگارشان بادهاى پاك به آنان مىنوشاند.
إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً (۲۲)
اين [پاداش] براى شماست و كوشش شما مقبول افتاده است.
تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ
از چهرههای اهل نور، طراوت نعمت نور بهشت را درمىيابى!
[سورة المطففين (۸۳): الآيات ۱۸ الى ۳۶]
كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ (۱۸)
نه چنين است، در حقيقت، كتاب نيكان در «علّيّون» است.
وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ (۱۹)
و تو چه دانى كه «علّيّون» چيست؟
كِتابٌ مَرْقُومٌ (۲۰)
كتابى است نوشتهشده.
يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ (۲۱)
مقرّبان آن را مشاهده خواهند كرد.
إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ (۲۲)
براستى نيكوكاران در نعيم [الهى] خواهند بود.
عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ (۲۳)
بر تختها [نشسته] مىنگرند.
تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ (۲۴)
از چهرههايشان طراوت نعمت [بهشت] را درمىيابى.
يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ (۲۵)
از بادهاى مُهرشده نوشانيده شوند.
خِتامُهُ مِسْكٌ وَ فِي ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ (۲۶)
[بادهاى كه] مُهر آن، مُشك است، و در اين [نعمتها] مشتاقان بايد بر يكديگر پيشى گيرند.
وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ (۲۷)
و تركيبش از [چشمه] «تسنيم» است:
عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ (۲۸)
چشمهاى كه مقرّبان [خدا] از آن نوشند.
إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ (۲۹)
[آرى، در دنيا] كسانى كه گناه مىكردند، آنان را كه ايمان آورده بودند به ريشخند مىگرفتند.
وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ (۳۰)
و چون بر ايشان مىگذشتند، اشاره چشم و ابرو با هم ردّ و بدل مىكردند.
وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ (۳۱)
و هنگامى كه نزد خانواده[هاى] خود بازمىگشتند، به شوخطبعى مىپرداختند.
وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ (۳۲)
و چون مؤمنان را مىديدند، مىگفتند: «اينها [جماعتى] گمراهند.»
وَ ما أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حافِظِينَ (۳۳)
و حال آنكه آنان براى بازرسى [كار]شان فرستاده نشده بودند.
فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ (۳۴)
و[لى] امروز، مؤمنانند كه بر كافران خنده مىزنند.
عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ (۳۵)
بر تختها[ى خود نشسته]، نظاره مىكنند.
هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ ما كانُوا يَفْعَلُونَ (۳۶)
[تا ببينند] آيا كافران به پاداش آنچه مىكردند رسيدهاند؟