دکتر محمد شعبانی راد

نور وادارت میکنه که نورانی بشی! سیمای نورانی!

The Light Enforcement!

«سَوَمَ» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«سَامَتِ‏ المَاشِيَةُ: رَعَتْ بِنَفْسِهَا» + «رعی»
«أَسَامَ الماشيةَ: ستوران را به چراگاه برد.»
«سَامَ‏ فُلَاناً الْأَمْرَ: كَلَّفَهُ إِيَّاهُ، آن كار را به فلانى تكليف كرد.»
انگاری یه جور معنای تحمیل کردن و وادار نمودن در این واژه وجود داره.
«السَّوْمُ‏ أصله: الذّهاب في ابتغاء الشي‏ء، به سرعت رفتن در طلب چيزى»
«سام إبله»
«السيماء العلامة و هي فعلى من سام إبله يسومها،
إذا أرسلها في المرعى معلمة و هي السائمة»
«وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسيماهُمْ»
«تَعْرِفُهُمْ‏ بِسِيماهُمْ‏، صاحبان نور، اهل نور را با علامت چهره‌های نورانی
و اهل حسادت را با علامت چهره‌های سیاه ميشناسند.»
صاحبان نور؛ رجالی که سیمای نورانی اهل نورشان را می‌شناسند!
چهره‌های نورانی نشان‌دار!
«سوّم فلان فرسه: إذا أعلم عليه بحريرة أو بشي‏ء يعرف به»

الفبای نورانی، نسخه های نورانی

(س و م – نور وادارت میکنه که نورانی بشی! سیمای نورانی)
برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید

سیمای نورانی!
چهره نورانی که وقتی چشمت بهش میفته، در ملک و در ملکوت،
انگاری مجبورت میکنه که تو هم نورانی بشی!!!
نور، وادارت میکنه که نورانی بشی!
«لَكُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِيهِتُسِيمُونَ»
با این نور انگیزه تولید عمل صالح پیدا میکنی!
وقتی با قلبت قبض و بسط نورتو بفهمی، میبینی که این اوامر نورانی وادارت میکنه که درست زندگی کنی و دست از تمنّا برداری و عیب حسدتو درناژ کنی و اصلاح و تربیت بشی و همه اینها میشه اینکه صاحب سیمای نورانی بشی و صاحب آبرو بشی و این محصول اینه که قلبت به این اوامر نورانی، تن داده و راه افتاده «سجد» و این نور وادار کننده به سمت خوبیها، داره تو رو به سمت بهشت هدایت میکنه پس خوب نورتو بشناس و به این اوامر نورانی تن بده و لحظه لحظه زندگیتو با خواست و اراده خدا جلو ببر. «سيماهُمْ‏ في‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ».

+ «آفرین‌گویان نورآفرین!» وادارت میکنن که نور بیافرینی!
«اللَّهُمَّ سُمْنِي حُسْنَ الْوِلَايَةِ»

[چوپان – گله]:
زوج چوپان دانا و گله مطیع با هم به چراگاههای بسیار زیبایی خواهند رسید.
این واژه‌ی سَوَمَ از همان هزار واژه‌هاست و مفهوم نور ولایت رو میرسونه،
یعنی گوسفندان تحت امر و نهی چوپان دانا، مرتع سرسبزی گیرشون میاد و این میشه دسترسی به آثار علمی ولایت آل محمد ع که به سبب صاحبان نور برای اهل نور یقین حاصل می‌شود.
+ «رعی – رَعَتِ‏ الماشية: إذا سرحت بنفسها»
ای خدای مهربان!
ما تنبلیم و حالشو نداریم، ما رو وادار کن «سُمْنِي»!
مشوقی جلوی روی ما قرار بده (جنب الله) که با یاد او به شوق بیاییم
و وادار به انجام عمل صالح گردیم «حُسْنَ الْوِلَايَةِ»
+ «حسن»
تا روز بروز زیبا و زیباتر گردیم، ان شاء الله تعالی.
مفهوم «expose» و آشکار در این واژه زیباست.
«عرض شي‏ء و جعل شي‏ء في معرض لشي‏ء آخر»
+ «عرض – معرض – مانکن با عرضه»
به سبب نور صاحبان نور، ولایت علمی آل محمد ع برای اهل نور یقین آشکار میشه،
در ملک و در ملکوت، لذا سبب نجات میشه.

«سَامَ‏ البَائِعُ السِّلْعَةَ»:
فروشنده روی کالایی که میخواد بفروشه قیمت میزنه، علامت میزنه،
و میذاره در معرض فروش که خریدار ببینه و بیاد بخره!
این داستان رابطه صاحبان نور و اهل نور یقین با یکدیگر است!
یعنی در ملک و در ملکوت، صاحبان نور، کالای با ارزش علمی خودشونو که از آل محمد ع اخذ نموده‌اند، آشکار می‌کنند و در معرض دید اهل نور و اهل حسادت قرار میدهند تا اونا این کالای با ارزش و اندیشه والا رو بشنوند و ببینند و حالا مختارند بپسندند و عمل کنند یا خدای ناکرده، نپسندند و پشت کنند.
پس این واژه سوم هم یکی از هزار واژگان مترادف نور الولایة است.
انگاری یک عاملی که همان معرفة الامام بالنورانیة است، یه جورایی هُلِت میده و قلبتو به ذوق و شوق میاره و به سمت تولید اعمال صالح سوق میده تا اون روش نورانی رو بکار ببندی.
فروشنده روی کالای خودش قیمت می‌نویسه یا توضیحی می‌نویسه که مشتری رو به خودش جلب کنه!
بوی خوش علوم ربانی آل محمد ع که از دهان مبارک صاحبان نور در ملک و در ملکوت استشمام قلبی میشه «قبض و بسط» [+ «فقه»]، خودبخود اهل نور یقین رو به سمت خودش میکشونه و فرامی‌خواند [و کم‌کم در اثر این تاثیرپذیری از نور ولایت، سیمای نورانی در قلبت نقش می‌بندد «سِيماهُمْ‏ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» و صاحب و مالک نور می‌شود.
+ «صور – فصرهن الیک»
عرب به صورت و وجه میگه سیما
انگاری با این سیما و علامت و چهره، شناخته میشه!
«السُّومَةُ: العلامة تُجعَل فى الشى‏ء»
پس «سِيماهُمْ‏ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» یعنی در قلوب اهل نور یقین آثار سجده و رغم انف، یعنی عمل به نور ولایت وجود دارد که همانا بسط قلبی و نورانیت است.
«السيما: العلامة الّتي يعرف بها الخير و الشرّ»
این سیمای قلب اهل نور یقین، نقش مهمی براشون ایفا میکنه و اونم اینه که خوب و بد رو بهشون میفهمونه «يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ»
انگاری بهشون علم میده! + «علم – عُلمة»،
انگاری بهشون معرفت میده! + «علامت شناسی – وسم».
که این میشه بحث دعای ابراهیم ع و ندای ابراهیم ع.

عبارت حجارة مسوّمة انگاری به ما میگه روی این سنگ چیزی نوشته شده، پس این سنگ دارای ولیی است که رویش چیزی نوشته و این نوشته پیامی برای کسی است که قراره این سنگ بخوره به سرش [رحیق مختوم].
انگاری ولیّ خدا روی این سنگ نوشته که ای سنگ، تو ماموری که بری بخوری به سر فلانی! نشان‌دار بودن سنگ [برند دار بودن] خبر از رابطه نور ولایت بین ولی و متولی علیه دارد. پس با دعای «اللَّهُمَّ سُمْنِي حُسْنَ الْوِلَايَةِ» در واقع خودمونو اهل نور ولایت میدونیم که از ولیّ خودمون میخواهیم با اعمال قوانین نورانی ولایت درون قلب ما، زیبایی رو در این قلب ما ترسیم بنماید، ان شاء الله تعالی.
+ «بِرَند»

خدايا، زمام اختياراتى را كه به ما بخشيده‌‏اى، خود به دست گير!
یعنی همه کارهامونو با اوامر نورانی و به نیابت از نور انجام بدهیم!

از دعاهای سید بن طاوس رضوان الله تعالی علیه:
اللَّهُمَّ تَسَلَّمْ مِنَّا مَا وَهَبْتَ لَنَا مِنَ الِاخْتِيَارِ
وَ اجْعَلِ اخْتِيَارَنَا فِي مَسِيرِنَا وَ لَيْلِنَا وَ نَهَارِنَا صَادِراً عَنِ الْإِلْهَامِ الْوَاقِي مِنْ أَخْطَارِنَا وَ أَكْدَارِنَا
وَ حُلْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ مَنْ يُمْكِنُ أَنْ يُؤْذِيَنَا فِي طَرِيقِنَا بِمَا تَمُدُّنَا بِهِ مِنْ حُسْنِ تَوْفِيقِنَا وَ صَلَاحِ رَقِيقِنَا
وَ اجْعَلْ حَوْلَنَا حِجَاباً مِنْ أَسْتَارِكَ وَ حِصْناً مِنْ كِفَايَتِكَ وَ مَبَارِّكَ
وَ أَلْبِسْنَا دُرُوعَ حِمَايَتِكَ‏ وَ انْتِصَارِكَ
وَ امْلَأْ قُلُوبَنَا مِنْ كُنُوزِ التَّوَكُّلِ وَ التَّقْوَى الْوَاقِيَةِ مِنَ الْبَلْوَى
بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين‏.
خدايا، زمام اختياراتى را كه به ما بخشيده‌‏اى، خود به دست گير،
و انتخاب ما در مسيرمان و روز و شب ما را از الهامى صادر گردان
كه از خطرها و آسيب‏ها نگه دارنده باشد
و ميان ما و آن كه ممكن است در طول راه در صدد آزار ما باشد حايل باشد
و در اطراف ما از پوشش‏هايت از سرپرستى و بخشش‏هايت پرده‌‏اى بكش
و زره‏‌هاى حمايت و يارى‌‏ات را بر ما بپوشان
و دل‏هاى ما را از گنجينه‌‏هاى توكّل و تقوايى كه نگه دارنده از حادثه‏‌هاى ناگوار باشد، پر گردان؛
به رحمتت، اى مهربان‏ترين مهربانان.

اللَّهُمَّ سُمْنِي حُسْنَ الْوِلَايَةِ

ای خدای مهربان! با نور ولایت، وادارم کن که صاحب سیمای زیبای نورانی شوم!

امام سجاد علیه السلام:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
وَ تَوِّجْنِي بِالْكِفَايَةِ،
وَ سُمْنِي حُسْنَ الْوِلَايَةِ،
وَ هَبْ لِي صِدْقَ الْهِدَايَةِ،
وَ لَا تَفْتِنِّي بِالسَّعَةِ،
وَ امْنَحْنِي حُسْنَ الدَّعَةِ،
وَ لَا تَجْعَلْ عَيْشِي كَدّاً كَدّاً،
وَ لَا تَرُدَّ دُعَائِي عَلَيَّ رَدّاً،
فَإِنِّي لَا أَجْعَلُ لَكَ ضِدّاً،
وَ لَا أَدْعُو مَعَكَ نِدّاً
.
بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست،
و سرم را به تاج بى‌‏نيازى بپوشان (تا در پيش جز تو سر فرود نياورم)
و مرا به نيكى در كارهائيكه به آن قيام مينمايم وادار،
و راهنمائى حقيقى را بمن ببخش (مرا بر اسرار آگاه فرما)
و مرا به توانگرى گمراه مساز،
و زندگى آسوده كه در آن رنج نباشد بمن عطا فرما،
و زندگانيم را سخت و دشوار قرار مده،
و دعا و درخواستم را بسويم باز مگردان (روا كن)
زيرا من براى تو همتائى قرار نميدهم،
و با تو مانندى را نميخوانم
(جز تو خدائى باور ندارم كه درخواستهاى خويش را از او بخواهم).

سیمای مجرم – سیمای عارف

يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ‏ بِسِيماهُمْ‏
سِيماهُمْ‏ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ
وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ
سیمای اهل نور یقین – سیمای اهل شک حسود:
سیمای قلب این دو با هم کاملا متفاوت است، مثل فرق نور و ظلمت.
قلبی که معرفة الامام بالنورانیة به سبب صاحبان نور دارد، قلب و سیمای اهل نور یقین است.
و قلب اهل شک حسود، چون نسبت به این منبع نور آرامش در شک هستند و باور ندارند، لذا نبود این نور در قلب، حاصلش تاریکی قلب است. و این ویژگی قلوب قسی و تاریک اهل حسادت است.

تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ

صاحبان نور، اهل نور را از سيمايشان مى‌‏شناسند!
+ «بقع – بقعة مبارکة»
صاحبان نور، اهل حسد را هم با این علامت مى‌‏شناسند:
اهل حسد با اصرار، «سیلی»، چيزى‏ از مردم مى‌‏خواهند!
+ «سطو»

[سورة البقرة (۲): آية ۲۷۳]
لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ
لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ
يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ
تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ
لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً
وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ (۲۷۳)
[اين صدقات‏] براى آن [دسته از] نيازمندانى است كه در راه خدا فرومانده‏‌اند،
و نمى‏‌توانند [براى تأمين هزينه زندگى‏] در زمين سفر كنند.
از شدّت خويشتن‌‏دارى، فرد بى‌‏اطلاع، آنان را توانگر مى‏‌پندارد.
آنها را از سيمايشان مى‌‏شناسى.
با اصرار، [چيزى‏] از مردم نمى‌‏خواهند.
و هر مالى [به آنان‏] انفاق كنيد، قطعاً خدا از آن آگاه است.

وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ‏ كُلاًّ بِسيماهُمْ
وَ نادى أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالاً يَعْرِفُونَهُمْ‏ بِسيماهُمْ
صاحبان نور، اهل نور و اهل نار را از سیمایشان می‌شناسند!

و بر اعراف، مردانى هستند كه هر يك [از آن دو دسته‏] را از سيمايشان مى‌‏شناسند،
و بهشتيان را -كه هنوز وارد آن نشده و[لى‏] [بدان‏] اميد دارند- آواز مى‌‏دهند كه: «سلام بر شما.»
و اهل اَعراف، مردانى را كه آنان را از سيمايشان مى‌‏شناسند، ندا مى‌دهند [و] مى‏‌گويند:
«جمعيّت شما و آن [همه‏] گردنكشى كه مى‌‏كرديد، به حال شما سودى نداشت.»

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۴۶ الى ۴۹]
وَ بَيْنَهُما حِجابٌ
وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ‏ كُلاًّ بِسيماهُمْ
وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ (۴۶)
و ميان آن دو [گروه‏]، حايلى است،
و بر اعراف، مردانى هستند كه هر يك [از آن دو دسته‏] را از سيمايشان مى‌‏شناسند،
و بهشتيان را -كه هنوز وارد آن نشده و[لى‏] [بدان‏] اميد دارند- آواز مى‌‏دهند كه: «سلام بر شما.»
وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا 
رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (۴۷)
و چون چشمانشان به سوى دوزخيان گردانيده شود، مى‏‌گويند:
«پروردگارا، ما را در زمره گروه ستمكاران قرار مده.»
وَ نادى أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالاً يَعْرِفُونَهُمْ‏ بِسيماهُمْ 
قالُوا ما أَغْنى‏ عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ (۴۸)
و اهل اَعراف، مردانى را كه آنان را از سيمايشان مى‌‏شناسند، ندا مى‌دهند [و] مى‏‌گويند:
«جمعيّت شما و آن [همه‏] گردنكشى كه مى‌‏كرديد، به حال شما سودى نداشت.»
أَ هؤُلاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لا يَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ (۴۹)
«آيا اينان همان كسان نبودند كه سوگند ياد مى‏‌كرديد كه خدا آنان را به رحمتى نخواهد رسانيد؟»
«[اينك‏] به بهشت درآييد. نه بيمى بر شماست و نه اندوهگين مى‌‏شويد.»

[سورة محمد (۴۷): الآيات ۲۶ الى ۳۰]
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ (۲۶)
چرا كه آنان به كسانى كه آنچه را خدا نازل كرده خوش نمى‏‌داشتند، گفتند:
«ما در كار [مخالفت‏] تا حدودى از شما اطاعت خواهيم كرد.»
و خدا از همداستانى آنان آگاه است.
فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ (۲۷)
پس چگونه [تاب مى‌‏آورند] وقتى كه فرشتگان [عذاب‏]، جانشان را مى‌‏ستانند و بر چهره و پشت آنان تازيانه مى‏‌نوازند؟
ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ (۲۸)
زيرا آنان از آنچه خدا را به خشم آورده پيروى كرده‏‌اند و خرسنديش را خوش نداشتند؛
پس اعمالشان را باطل گردانيد.
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ (۲۹)
آيا كسانى كه در دلهايشان مرضى هست،
پنداشتند كه خدا هرگز كينه آنان را آشكار نخواهد كرد؟
وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ
وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُمْ (۳۰)
و اگر بخواهيم، قطعاً آنان را به تو مى‌‏نمايانيم،
در نتيجه ايشان را به سيماى [حقيقى‏]شان مى‌‏شناسى
و از آهنگ سخن به [حال‏] آنان پى خواهى بُرد؛
و خداست كه كارهاى شما را مى‏‌داند.

[سورة الرحمن (۵۵): الآيات ۳۱ الى ۴۵]
يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ (۴۱)
تبهكاران از سيمايشان شناخته مى‌‏شوند و از پيشانى و پايشان بگيرند.
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (۴۲)
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ (۴۳)
اين است همان جهنّمى كه تبهكاران آن را دروغ مى‌‏خواندند.
يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ (۴۴)
ميان [آتش‏] و ميان آب جوشان سرگردان باشند.
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (۴۵)
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟

سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ

[سورة الفتح (۴۸): الآيات ۲۶ الى ۲۹]
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً (۲۹)
محمّد (ص) پيامبر خداست؛ و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير [و] با همديگر مهربانند. آنان را در ركوع و سجود مى‏‌بينى. فضل و خشنودى خدا را خواستارند.
علامتِ [مشخصّه‏] آنان بر اثر سجود در چهره‌‏هايشان است.
اين صفت ايشان است در تورات، و مَثَلِ آنها در انجيل چون كشته‌‏اى است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقه‏‌هاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهىِ‏] آنان [خدا] كافران را به خشم دراندازد. خدا به كسانى از آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏‌اند، آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است.

حِجارَةً مُسَوَّمَةً

دل‌نوشته!
+ «صککخُرُوجِ الصِّكَاكِ‏ بِالْجَنَّةِ وَ النَّارِ»

آیات در وجه افراد مشخص و بصورت نامگذاری شده صادر می‌شوند!
این آیت قراره با من اصطکاک پیدا کنه! به هیچ کس دیگری کاری نداره!
نمی‌بینی اسم من رویش نوشته شده!
ناآرامی‌ها و سروصداهای ما با آیت عرضه شده، همون اصطکاک ما با آیاته!
معلوم میشه فن تغافل و جاخالی دادن رو خوب یاد نگرفتیم!
وظیفه اینه: خرتو هِی کن برو! نه اینکه وایستی به طرف گیر بدی و اصطکاک ایجاد کنی!
شنیدی میگن اون دو نفر با هم کنتاکت کردند؟
یعنی با هم اصطکاک پیدا کردند! با هم برخورد کردند!

دیدی بعضی‌ها به اسم خودشون چه احترامی میذارن؟!
و اینکه برای شناسنامه خودشون یک جلد محکم تهیه میکنن!
کسی اجازه نداره به این شناسنامه دست بزنه! تا چه برسه روی اون خط بکشه و بی‌احترامی کنه!
حالا چطور همین اسم بنده وقتی روی بسته پستی آیات عرضه شده به دست من می‌رسه،
خودم به آیت جسارت می‌کنم و اسم خودمو که روی اون حک شده، خط میزنم،
و اصلا انکار میکنم که مال منه؟!
انگاری از خودم بدم میاد!
همه کورن و با من همدردی میکنن و حق رو به من میدن که آره منم نظرم همینه که این بسته اشتباهی اومده در خونه شما، و اسمتون روی اون اشتباهی نوشته شده!
این آیت عرضه شده حق تو نبود!
در حالیکه کور هست، اما داره ادعا میکنه که روی بسته رو خونده و فهمیده هم که مال تو نیست!
ببین چه خبره؟!
حالا اگه یکی بینا و بصیر هم پیدا بشه و بهت بگه آیت مربوط به توست،
اونو میزنی و بهش ناسزا میگی که چرا به من میگی آیت آثار عیب توست؟!
آخه این بینا و بصیر که خودت ازش خواستی حقیقتو بهت بگه چه گناهی کرده؟!
این خنده دار نیست که ما اگر یک بینا هم پیدا کنیم، باهاش در می‌افتیم که چرا حرف حق میزنی؟!
اصلا توی این عالَم کسی رو پیدا کن که اجمالا قبول داشته باشه،
تقدیرات و آیات دقیقا بنام اونها صادر شده و خبر از عیوب قلبی اونها میده.
عده بسیار کمی این فرهنگ آل محمد ع رو دارند
و آمارشون خیلی خیلی کمه و مثل کبریت احمر میمونن.
اصلا کاری به آیاتی که اسم اونا روش نیست ندارن.
سرشون تو لاک آیات خودشونه و قبول دارن این آیت از عیب اونا خبر میده،
چه بدونن از چه عیبی و چجوری، و چه ندونن، فرقی نمیکنه،
دنبال عمق مطلب نیستن که ریشه‌ی کارو در بیارن که شاید یک جوری ثابت کنن که اسم روی آیت اشتباهی نوشته شده یا آدرس اشتباه چاپ شده یا پستچی گیج بوده اینجا آورده و …
تعمق در رای، و خودکامگی کار اهل حسادته و عاقبت خوشی نداره
و بالاخره کسانی که از این روش دست بردار نیستند،
یه روزی این روش و فرهنگ صحیح نورانی درست زندگی کردن رو ول میکنن و میرن!
+ «نور از دست رفته!»
اینو بدون که در آسمانها و زمین، همه چیز حساب و کتاب داره و هیچ اشتباهی رخ نمیده
و همانطور که گفتیم اگه از آسمون سنگ بباره و روی هیچکدومشون اسم تو نوشته نشده باشه،
تو راحت باش، هیچکدوم با تو کاری ندارن، فوقش از تو می‌پرسن اسمت چیه؟ وقتی دیدن صاحب اون آیت نیستی راهشونو میکشنو میرن پی کارشون!

اگه راست میگی وقتی اسم خودتو روی آیت میبینی، حالا به این اسم و آیت احترام بگذار و قبول کن این آیت مال تویه و بنام تویه! (پیوستگی عیب و اثر).
چرا از خودت و اسم خودت و آیاتی که بنام تو صادر شده بدت میاد؟!
آیا شخص عاقل از خودش بدش میاد؟!
اگه بَدی، قبول کن که بَدی، تا راه خوب شدن رو پیدا کنی!
در مجموع قبول کن که اسمت روی آیاتت نوشته است!
بالا و پایینو و چپ و راست اونو اینقدر وارسی نکن (تعمق) تا بالاخره یه راهی و اسم مشابهی پیدا کنی و اونو بندازی به گردن یکی دیگه.
که اگه ریگ تو کفشت باشه، حتما یه اسم مشابه روی بسته پیدا می‌کنی
و باورت میشه که مربوط به تو نیست، لذا هم بسته پستی رو پاره میکنی،
هم میزنی زیر گوش پستچی که چرا آدرسو اشتباهی آورده!
چون قطعا سواد ما به اون درجه‌ای نخواهد رسید که بتونیم اسامی روی آیات رو بخونیم و اصلا کوریم تا چه برسه به داشتن سواد، لذا تنها یه راه نجات باقی میمونه و اونم اینه که اجمالا قلبمون بپذیرد که «حوادث آثار عیب ماست!» و اینجوری کاری میشه که باسوادترینِ باسوادها هم نتونن اینجوری بخونن و بفهمن و عمل کنن! + «الراسخون فی العلم».

آیات به نام ما سند خورده!
فقط جواب دو دوتا رو باید درست داد تا رابطه آیات با تو قطع بشه (جوب = قطع)،
لذا «ا من یجیب المضطر اذا دعاه فیکشف السوء؟» جاش اینجاست که کیا هستن درست جواب بدن تا دیگه اسمشون رو از روی بسته‌های عذاب پاک کنیم، بطوریکه اگه از آسمون سنگ هم بباره، به تو هیچ کاری نداشته باشن!
چقدر زیبا شد!
اصلا سنگهای عذاب، دیگه اسمی از تو نبرند و سراغتو نگیرند
و یه دفعه می‌بینی صبح فرجت دمیده!
صبح بخیر ای عامل به نور ولایت، در شب لیله قدر آیات و تقدیراتت! خسته نباشی!
منِ خدا قسم خوردم که اونایی که قدر علوم ربانی صاحبان نورشونو خوب دونستن و عمل کردن،
حالا منم قدرشونو میدونم!
(اکرمی مثواهلاکرمن مثواکم)
این با اون در!
اما این قدردانی خدا از ما کجا و اون اعمال ناچیزی که ما دست و پا شکسته انجام دادیم کجا؟!
اصلا قابل قیاس نیست!
«يا أَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ
فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقينَ»
از ما کشک و پشم … و از او نمایاندن لبخند امام رضا ع!
این کجا و آن کجا؟!

«آیاتی و رسلی» + «آیات مسومة»:
روی آیات مربوط به تو، اسمت نوشته شده است،
کما اینکه صاحبان نور تو نیز که معالم نورانی را به تو یاد میدهند معلوم‌اند
«رِجَالٌ مُسَوَّمَةٌ مِنْ أَقَاصِي الْبِلَادِ»
لذا جای نگرانی نیست چونکه حساب و کتابی در کار است و همه چیز مشخص و «مسومه» است.
آیات مسومه است و نامگذاری شده و در شب قدر که لیلة الصکاک است، همۀ آیات رو به نام اشخاص نامگذاری و مشخص می‌کنند و تو باید فقط بطور سریال، بسته‌های پستی که نام تو روی آنها نوشته شده رو تحویل بگیری و باز کنی و به آن عمل کنی تا به مرحله بعدی صعود نمایی.
مبادا با انکار آیتی که باب میل تو نیست، از ادامه کسب فیوضات نورانی عالَم بالا محروم بمانی!
تو فقط برو سراغ بسته‌هایی که متعلق به توست و مسومه بنام توست و اسم جنابعالی روی آن حک شده است، به بقیه چیزها که به تو ارتباطی ندارد و نامی از تو بر روی آنها نوشته نشده است، کاری نداشته باش. واقعا مبحث «حجارة مسومة» مبحث زیبایی است و مثال قشنگی هم دارد.
در واقع قرار است که به یک نقطه اپتیموم برسی و مافوق تو موقعیت تو را در هر لحظه کاملا زیر نظرش دارد و بررسی می کند و برای تو پیغام (آیت) می‌فرستد که بنام و مشخصات خود تو می‌باشد لذا باید بدان عمل کنی تا به مرحله بعدی برسی و «ایمان به غیب» برای تو همان است که باید عمل به آیات و دستورات نمایی و چون اجمالا این فرهنگ را که حوادث آثار عیب توست را قبول داری،
لذا راسخ در علم شدی و بدون اینکه رابطۀ این آیات را با عیب خود، دقیقا و علمی بفهمی که از چه عیبی خبر می‌دهد، بدان عمل می کنی و این همان عمل صالح است که اعمال صالح نیز بنام تو نام‌گذاری می‌شود و این عمل صالح هم فقط به ندای تو پاسخ می‌دهد و به حرف هیچکس دیگری گوش نمی‌کند، لذا تو تا می‌توانی بنام خودت عمل صالح تولید کن!
دیدی همه میگن از خودت یک اسمی به یادگار باقی بگذار!
این یادگاری باید عمل صالح باشه نه چیز دیگری،
پس مرحله به مرحله، آیاتی با نام تو و برای تو عرضه میشه و به دستت مرسه و حالا این تو هستی که باید آنها را باز کنی و عمل کنی و این ایمان به غیب بالایی می‌خواهد که قبول داشته باشی مربوط به توست حتی اگر ناآرام شوی.
بعدا خودت می‌فهمی هر کدام از آیات چرا و به چه دلیلی برای تو تنظیم شده بود
و چه صلاحی برای تو داشت که به نام تو صادر شده بود و در معرض آنها قرار می‌گرفتی
مثل قصه یوسف ع که چرا تو را به چاه انداختند و چرا تو را به غلامی فروختند و چرا به زندان افتادی و چرا دیر از زندان خارج شدی و …
در مورد همه این چراها، بموقع خودش تاویلشو می‌فهمی و در تمام این آیات تلخ که بنام یوسف ع امضاء و مهر شده بود، هرگز یوسف ع نگفت این مال من نیست و با من ارتباطی ندارد و بنام من نیست و تقصیر برادران من و زلیخا و فراموشی دوست زندانی من و … است.
در تمام این موارد آگاه به ماموریتی بود که مافوقش برای او این آیات را تنظیم نموده و به نام او صادر کرده است.

سنگِ قاتل جالوت!

سنگ با داود ع حرف می‌زند و می‌گوید:
داوود جان ببین روی من نوشته شده که من قاتل جالوت هستم! مرا بردار!
«فَقَالَ الْحَجَرُ لَهُ بِنِدَاءٍ رَفِيعٍ يَا دَاوُدُ خُذْنِي فَاقْتُلْ بِي جَالُوتَ فَإِنِّي إِنَّمَا خُلِقْتُ لِقَتْلِهِ»

این سنگ میگه ای داود منو بردار که من قاتل جالوتم!
پس ما باید بریم سوادی یاد بگیریم که بتونیم نوشته‌های روی هر چیزی که به ما مربوطه رو بخونیم!
+ «منطق الطیر»
و اینقدر خودمونو اذیت نکنیم!
وقتی سواد داشتی و روی ژتون رو خوندی و دیدی این بسته ارسالی از اداره پست مرکزی متعلق به توست، دیگه پای رسید نامه رو امضاء کن و قبول کن که حوادث آثار عیب توست،
خودتو اینقدر این طرف و اونطرف نزن، بیشتر اذیت میشی!
اعتراف به تقصیر اولین گام برای رسیدن به آرامش است.

«قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‏ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ
لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»
نام‌گذاری آیات نزد مافوق صورت گرفته «عِنْدَ رَبِّكَ» و فقط اوست که این رابطۀ آیات عرضه شده با دنیای قلب هر کسی را می‌داند، چرا که او خود طبیب اصلاحگر عیوب قلب ماست.

همان مافوقی که برای ساره چک و برات پسردار شدن را آورد، در قوم دیگری که قدر نور خویش ندانسته و به این معالم نورانی عامل نگردیدند را چک عذاب بنام خود آن قوم می‌آورد.
یکجا رحمت و جای دیگر عذاب!
عجب داستانی است این ماجرای میهمانان ارجمند ابراهیم ع!

چی بنامته؟!
چه تمناهایی توی قلبت «پین» شده؟!

«مثال زیبای سایت pinterest»
چیزهایی که مورد علاقته «interest» رو برای خودت pin (سنجاق) میکنی
تا مطالبی در اون مورد خاص رو دنبال کنی و بری دنبال علاقه‌مندی‌هات.
هر کس توی قلبش یه‌جور تابلو مثل پینترست داره که تعداد زیادی موارد رو داخلش pin کرده،
که هر روز در مواجهه با آیات، باید یکی‌یکی این پونزها رو برداره
و علاقه به اون مورد خاص رو از قلبش بذاره کنار!
+ «ورک‌لایف ساعت گرانبها و هندزفری!»
در نهایت هدف اینه که روی تابلوی قلب فقط یک pin باقی بمونه
و اونم نور محمد و آل محمد علیهم السلام است، ان شاء الله تعالی.
+ «عین شکری»

چقدر دوست داریم روی تمام مال و اموال دنیایی ما اسممون حک بشه و مزین به اسم شریف ما بشود! (زُيِّنَ لِلنَّاسِ)، بطوریکه همه بدونن و به اون تعرضی نداشته باشن!
این آیه رو اگر اینجوری ببینیم قشنگه، که صفت المسوة مربوط به تمام موارد باشه نه فقط خیل المسوة! یعنی چقدر برای همه قشنگه که اسمشون روی دلخواههاشون بدرخشه!
اعم از زن (خانم آقای فلانی!)، فرزند (پسرای آقای فلانی!)، سند ماشین بنام آقای فلانی! خونه و مغازه و پول به حساب جاری آقای فلانی، …
توی همۀ اینها اصلا کسی نمیره سراغ آیاتی که اسم آقای فلانی روی اونها حک شده و این جناب رو ظاهرا ناآرام میکنه اما در واقع اگه آثار عیبش بدونه و انجام وظیفه بکنه اعمال صالحی بنام آقای فلانی ثبت میشه که این اموالِ بنام شده، با بقیه موارد ذکر شده یک اختلاف بزرگ داره و اونم اینه که همه اونا فانی‌اند و این یکی باقی! چه فرق اساسی شد! لذا در این آیات قرآن در سوره آل عمران منظور اینه چرا اونقدر که دنبال این هستین مُهر اسم آقای فلانی رو روی هر چیزی بزنین و اونو بنام خودتون ثبت کنین، اما از این موضوع مهم غافلین که اقلا یکی دو تا عمل صالح هم بد نیست بنام خودتون ثبت کنین! «أَ أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِكُمْ؟!»
نمی‌خوای جایی مکانی در بهشت بنام خودت ثبت کنی که وقتی رفتی اونطرف چشمت به اسم خودت که افتاد از تعجب شاخ در بیاری؟! ای بابا آیا واقعا این قصر که اسم آقای فلانی رو روش نوشتن مال منه واقعا؟! این نعمتهای بهشتی، اسم منو دارن زیر لب زمزمه میکنن؟!
چه کسی اسم منو روی این نعمتها نوشته و منو مالک اونها کرده؟!
کِی این کارا انجام شده که ما خبر نداریم؟!
اگه اینجا و توی این مهلت دنیا بتونی با یاد صاحبان نور «بالاسحار» توفیق پیدا کنی و قلم عفو بر جرائم گذشته‌ات بکشن و آرامش رو برای خودت و دیگران با نور، هنگامی که چشمت به آیاتی که نام خودت روشون ثبت شده، ایجاد کنی، یه دفعه یک فرزند صالح (عمل صالح) متولد میشه که خودبخود اسم تو رو با خودش یدک میکشه، ازش می‌پرسی تو کی هستی؟ میگه منو نمیشناسی؟ منم فرزندت! منم اعمال صالحت که با رضایت قلبی‌ات و با هدایت نورت نصیب تو شد!
چطور ماها رو نمیشناسی ای پدر جان؟!
ما فرزندان صالح اخروی تو هستیم و با اون فرزندان دنیایی تو خیلی فرق میکنیم!
اسم ما عمل صالح خود توست که از دلخواهها و تمناهات میگذشتی و قبول داشتی که حوادث آثار عیب خودته و بدان همه این نعمتها رو مدیون نورت هستی که اینا رو بهت یاد داد.

حِجارَةً مُسَوَّمَةً!

سنگهای نشان‏‌گذاری شده!

حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ

[سورة هود (۱۱): الآيات ۷۷ الى ۸۳]
فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها
وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ (۸۲)
پس چون فرمان ما آمد، آن [شهر] را زير و زبر كرديم
و سنگ‏‌پاره‏‌هايى از [نوع‏] سنگ گِلهاى لايه لايه، بر آن فرو ريختيم.
مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ (۸۳)
[سنگهايى‏] كه نزد پروردگارت نشان‏‌زده بود.
و [خرابه‌‏هاى‏] آن از ستمگران چندان دور نيست.

حِجارَةً مِنْ طِينٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ

[سورة الذاريات (۵۱): الآيات ۲۴ الى ۳۷]
قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (۳۱)
[ابراهيم‏] گفت: «اى فرستادگان! مأموريّت شما چيست ؟»
قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‏ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (۳۲)
گفتند: «ما به سوى مردمى پليدكار فرستاده شده‏‌ايم،
لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ (۳۳)
تا سنگهايى از گِل رُس بر [سر] آنان فرو فرستيم.
مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ (۳۴)
[كه‏] نزد پروردگارت براى مُسرفان نشان‏‌گذارى شده است.»

يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ

[سورة البقرة (۲): آية ۴۹]
وَ إِذْ نَجَّيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ
يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ
يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ
وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ (۴۹)
و [به ياد آريد] آنگاه كه شما را از [چنگ‏] فرعونيان رهانيديم؛
[آنان‏] شما را سخت شكنجه مى‏‌كردند؛
پسران شما را سر مى‌‏بريدند؛ و زنهايتان را زنده مى‌‏گذاشتند،
و در آن [امر، بلا و] آزمايش بزرگى از جانب پروردگارتان بود.

[سورة الأعراف (۷): آية ۱۴۱]
وَ إِذْ أَنْجَيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ‏ سُوءَ الْعَذابِ
يُقَتِّلُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ
وَ في‏ ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظيمٌ (۱۴۱)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه شما را از فرعونيان نجات داديم
كه شما را سخت شكنجه مى‏‌كردند:
پسرانتان را مى‏‌كشتند و زنانتان را زنده باقى مى‏‌گذاشتند
و در اين، براى شما آزمايش بزرگى از جانب پروردگارتان بود.

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۶۷ الى ۱۶۸]
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ
إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (۱۶۷)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه پروردگارت اعلام داشت كه تا روز قيامت بر آنان [=يهوديان‏] كسانى را خواهد گماشت كه بديشان عذاب سخت بچشانند.
آرى، پروردگار تو زودكيفر است و همو آمرزنده بسيار مهربان است.
وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (۱۶۸)
و آنان را در زمين به صورت گروه‏هايى پراكنده ساختيم:
برخى از آنان درستكارند و برخى از آنان جز اينند.
و آنها را به خوشيها و ناخوشيها آزموديم، باشد كه ايشان بازگردند.

[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۴ الى ۶]
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ
فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (۴)
و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم، تا [حقايق را] براى آنان بيان كند.
پس خدا هر كه را بخواهد بى‏‌راه مى‌‏گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى‌‏كند،
و اوست ارجمند حكيم.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ
وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (۵)
و در حقيقت، موسى را با آيات خود فرستاديم
[و به او فرموديم‏] كه قوم خود را از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آور،
و روزهاى خدا را به آنان يادآورى كن،
كه قطعاً در اين [يادآورى‏]، براى هر شكيباىِ سپاسگزارى عبرتهاست.
وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ
إِذْ أَنْجاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ
وَ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ
وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ (۶)
و [به خاطر بياور] هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت:
«نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد، آنگاه كه شما را از فرعونيان رهانيد،
[همانان‏] كه بر شما عذاب سخت روا مى‌‏داشتند،
و پسرانتان را سر مى‏‌بريدند و زنانتان را زنده مى‏‌گذاشتند،
و در اين [امر] براى شما از جانب پروردگارتان آزمايشى بزرگ بود.

حُبُّ الشَّهَواتِ الْمُسَوَّمَةِ!
مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا
الْمُسَوَّمَةِ!
حبّ دنیای هر اهل حسدی، توی قلبش نشان‌دار است!

تمنّاهای نشان‌دار اهل حسد!

مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ!

زنان نشان‌دار!
پسران نشان‌دار!
اموال فراوان از زر و سیم نشان‌دار!
اسب‏هاى نشان‌دار!
دامهای نشان‌دار!
كشتزارهای نشان‌دار!

+ «فَرُوَيْداً لَا يَغُرَّنَّكُمْ فَإِنَّ شَهَوَاتِ الْخَلْقِ مُخْتَلِفَةٌ»
«مواظب باشيد گولتان نزند، چون تمايلات مردم، گوناگون است.»

حسود نمیتونه چشم از این تمناهای نشان‌دارش برداره!
حسود نمیتونه این تمناهای نشان‌دار رو فدای تقدیراتش کنه!
امتحان یک حسود ممکنه این باشه که در مقابل نور مودت و اجر رسالت،
دست از حبّ اقربای خودش برنداره!
در حالیکه اهل نور «عین شکری» علوم ربانی آل محمد ع است
و تمناها در مقابل این نور، برایش رنگی ندارد!

[سورة آل‌‏عمران (۳): آية ۱۴]
زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (۱۴)
دوستىِ خواستنيها[ى گوناگون‏] از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسب‏هاى نشاندار و دامها و كشتزار[ها] براى مردم آراسته شده، [ليكن‏] اين جمله، مايه تمتّع زندگى دنياست،
و [حال آنكه‏] فرجام نيكو نزد خداست.

الْمَلائِكَةِ مُنْزَلِينَ – الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمِينَ

سه‌هزار فرشته فرودآمده‌!
پنج‌هزار فرشته نشان‌دار!

[سورة آل‏‌عمران (۳): الآيات ۱۲۳ الى ۱۲۶]
وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (۱۲۳)
و يقيناً خدا شما را در [جنگ‏] بدر -با آنكه ناتوان بوديد- يارى كرد.
پس، از خدا پروا كنيد، باشد كه سپاسگزارى نماييد.
إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلِينَ (۱۲۴)
آنگاه كه به مؤمنان مى‌‏گفتى:
«آيا شما را بس نيست كه پروردگارتان، شما را با سه هزار فرشته فرودآمده، يارى كند؟»
بَلى‏ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمِينَ (۱۲۵)
آرى، اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، و با همين جوش [و خروش‏] بر شما بتازند،
[همانگاه‏] پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار يارى خواهد كرد.
وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْرى‏ لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ (۱۲۶)
و خدا آن [وعده پيروزى‏] را، جز مژده‌‏اى براى شما قرار نداد تا [بدين وسيله شادمان شويد و] دلهاى شما بدان آرامش يابد، و يارى جز از جانب خداوند تواناى حكيم نيست.

وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ … فِيهِ تُسِيمُونَ

خدای مهربان خالق نور ولایت و هدایت در قلوب اهل نور است
«
وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ»
که با این مخلوق نورانی، وادارشون میکنه که تولید عمل صالح بنمایند!
«
فِيهِ تُسِيمُونَ»

«وَ مِنْهُ شَجَرٌ» + «شجرة طیّبة»
مصدر این نور علم خلق شده در قلوب صاحبان نور، همان شجره طیبة علوم ربانی آل محمد ع است.
این علوم نورانی است که قلب سلیم را وادار به تولید عمل صالح می‌کند.

[سورة النحل (۱۶): الآيات ۸ الى ۱۳]
وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوها وَ زِينَةً
وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ (۸)
و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد و [براى شما] تجمّلى [باشد]،
و آنچه را نمى‏‌دانيد مى‌‏آفريند.
وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ
وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ (۹)
و نمودن راه راست بر عهده خداست،
و برخى از آن [راهها] كژ است،
و اگر [خدا] مى‏‌خواست مسلماً همه شما را هدايت مى‏‌كرد.
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَكُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ (۱۰)
اوست كسى كه از آسمان، آبى فرود آورد كه [آب‏] آشاميدنى شما از آن است،
و روييدنى‏[هايى‏] كه [رمه‏‌هاى خود را] در آن مى‌‏چرانيد [نيز] از آن است.
يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (۱۱)
به وسيله آن، كشت و زيتون و درختان خرما و انگور و از هر گونه محصولات [ديگر] براى شما مى‌‏روياند. قطعاً در اينها براى مردمى كه انديشه مى‏‌كنند نشانه‏‌اى است.
وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ 
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (۱۲)
و شب و روز و خورشيد و ماه را براى شما رام گردانيد، و ستارگان به فرمان او مسخّر شده‌‏اند.
مسلماً در اين [امور] براى مردمى كه تعقل مى‏‌كنند نشانه‏‌هاست.
وَ ما ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ (۱۳)
و [همچنين‏] آنچه را در زمين به رنگهاى گوناگون براى شما پديد آورد [مسخّر شما ساخت‏].
بى‌‏ترديد، در اين [امور] براى مردمى كه پند مى‏‌گيرند نشانه‌‏اى است.

نورِ وادارنده و بازدارنده!

و به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند باز دار!
چراغ سبز: نور وادارنده، امر به معروف
چراغ قرمز: نور بازدارنده، نهی از منکر
«سوم» + «امر به معروف و نهی از منکر»:
اینکه نور وادارت میکنه نورانی بشی «سوم»،
و برای حسدت نقش بازدارنده داره «شجر»،

در واقع همون نقش امر به معروف و نهی از منکر فرایند نور الولایة است.
«وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ»

[سورة لقمان (۳۱): الآيات ۱۶ الى ۲۰]
يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ
إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ (۱۶)
«اى پسرك من، اگر [عملِ تو] هموزن دانه خَردلى و در تخته‏‌سنگى يا در آسمانها يا در زمين باشد، خدا آن را مى‏‌آورد، كه خدا بس دقيق و آگاه است.
يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ
وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ
وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَكَ
إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (۱۷)
اى پسرك من، نماز را برپا دار
و به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند باز دار،
و بر آسيبى كه بر تو وارد آمده است شكيبا باش.
اين [حاكى‏] از عزم [و اراده تو در] امور است.
وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (۱۸)
و از مردم [به نِخوت‏] رُخ برمتاب،
و در زمين خرامان راه مرو كه خدا خودپسندِ لافزن را دوست نمى‏‌دارد.
وَ اقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ (۱۹)
و در راه‏‌رفتنِ خود ميانه‏‌رو باش، و صدايت را آهسته ساز، كه بدترين آوازها بانگ خران است.
أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ
وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ (۲۰)
آيا ندانسته‏‌ايد كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است، مسخّر شما ساخته
و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است؟
و برخى از مردم در باره خدا بى‏[آنكه‏] دانش و رهنمود و كتابى روشن [داشته باشند] به مجادله برمى‌‏خيزند.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی