Jealousy is destined to fail!
«خیب» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
«وَ الْحَسَدُ أَسْوَأُ الْخَيْبَةِ لِلنِّيَّةِ وَ أَخْلَفُ لِلظَّنِّ»
«حسد، انسان را از نيت خوب بازمىدارد و بدگمان میكند.»
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«قَدْحٌ خَيَّابٌ: آتشزنه كه روشن نشود.»
حسودی که اشتباه مرگبار رو مرتکب میشه، قطعا ناکام خواهد ماند!
+ «وری – این فندک با ما سخن میگوید!»
+ «شُحّ – زَنْدٌ شَحَاحٌ: آتشزنه كه روشن نشود.»
شُحّ نفس همین حالت ناکامی قلوب اهل شک و حسد است که هر چه آب زمزم بر زمین قلب خشکیده اونها میباره، هیچ فایدهای نداره و آبی در این قلوب روان نمیشه و ظاهر نمیشه و به جریان در نمیاد و از سوراخ شک قلب، به هدر میره و این زمین نامرغوب غیر حاصلخیز، همه نطفهها و بذرهای علمی صاحبان نور رو در دل شرایط آیات عرضه شده به هدر میدهد.
+ «وادی محسّر»
+ «زلل»
فندکی که گازش تموم شده، فندک ناکام است!
هر چی سنگ چخماق تلاش میکنه که روشنش کنه، نمیشه!
«الْخَيَّابُ: القِدْحُ الذي لا يورِي»
«الْخَيْبَةُ: فوت الطلب، از دست رفتن خواست و آرزو»
«الهى طموح الآمال قد خابت إلّا لديك»
ناکامی: معادل قشنگی است. «failure»
«اليأس و المحروميّة بعد الرجاء و الأمل»
«الخوبة: الأرض الّتى لم تمطر بين أرضين ممطورتين»
ریشهی همهی ناکامیها، حسد است!
«وَ الْحَسَدُ أَسْوَأُ الْخَيْبَةِ لِلنِّيَّةِ وَ أَخْلَفُ لِلظَّنِّ»
«حسد، انسان را از نيت خوب بازمىدارد و بدگمان میكند.»
«مَنْ يَعْصِهِ يَخِبْ»
«حاصل المعاصی التلف»
امام علی علیه السلام:
عِبَادَ اللَّهِ
إِنَّهُ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ يَأْمَنْ وَ يَسْتَبْشِرْ
وَ مَنْ يَعْصِهِ يَخِبْ وَ يَنْدَمْ وَ لَا يَسْلَمْ.
اى بندگان خدا!
هر كه از خداوند اطاعت كند در امان و شاد خواهد بود،
و هر كس از او نافرمانى كند نااميد و پشيمان مىشود و جان سالم به در نخواهد برد.
+ «ذکو»
حسودِ ناکام!
+ «نور از دست رفته!»
وادی محسّر
وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ
[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۱۳ الى ۱۸]
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ
لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا
فَأَوْحى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ (۱۳)
و كسانى كه كافر شدند، به پيامبرانشان گفتند:
«شما را از سرزمين خودمان بيرون خواهيم كرد مگر اينكه به كيش ما بازگرديد.»
پس پروردگارشان به آنان وحى كرد كه حتماً ستمگران را هلاك خواهيم كرد.
وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ
ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ (۱۴)
و قطعاً شما را پس از ايشان در آن سرزمين سكونت خواهيم داد.
اين براى كسى است كه از ايستادن [در محشر به هنگام حساب] در پيشگاه من بترسد
و از تهديدم بيم داشته باشد.
وَ اسْتَفْتَحُوا
وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ (۱۵)
و [پيامبران از خدا] گشايش خواستند،
و [سرانجام] هر زورگوى لجوجى نوميد شد.
مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ (۱۶)
[آن كس كه] دوزخ پيش روى اوست و به او آبى چركين نوشانده مىشود.
يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ
وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ
وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ (۱۷)
آن را جرعه جرعه مىنوشد و نمىتواند آن را فرو برد،
و مرگ از هر جانبى به سويش مىآيد ولى نمىميرد
و عذابى سنگين به دنبال دارد.
مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ
لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ
ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ (۱۸)
مَثَل كسانى كه به پروردگار خود كافر شدند،
كردارهايشان به خاكسترى مىماند كه بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد:
از آنچه به دست آوردهاند هيچ [بهرهاى] نمىتوانند بُرد.
اين است همان گمراهىِ دور و دراز.
[سورة آلعمران (۳): الآيات ۱۲۷ الى ۱۲۸]
لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خائِبِينَ (۱۲۷)
تا برخى از كسانى را كه كافر شدهاند نابود كند، يا آنان را خوار سازد، تا نوميد بازگردند.
لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ
أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ (۱۲۸)
هيچ يك از اين كارها در اختيار تو نيست؛
يا [خدا] بر آنان مىبخشايد، يا عذابشان مىكند، زيرا آنان ستمكارند.
[سورة طه (۲۰): الآيات ۵۷ الى ۶۶]
قالَ أَ جِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى (۵۷)
گفت: «اى موسى، آمدهاى تا با سحر خود، ما را از سرزمينمان بيرون كنى؟
فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنا وَ بَيْنَكَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ مَكاناً سُوىً (۵۸)
ما [هم] قطعاً براى تو سحرى مثل آن خواهيم آورد، پس ميان ما و خودت موعدى بگذار كه نه ما آن را خلاف كنيم و نه تو، [آن هم] در جايى هموار.»
قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى (۵۹)
[موسى] گفت: «موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گرد مىآيند.»
فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتى (۶۰)
پس فرعون رفت و [همه] نيرنگ خود را گرد آورد و بازآمد.
قالَ لَهُمْ مُوسى
وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ
وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى (۶۱)
موسى به [ساحران] گفت:
«واى بر شما، به خدا دروغ مبنديد كه شما را به عذابى [سخت] هلاك مىكند،
و هر كه دروغ بندد نوميد مىگردد.»
فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى (۶۲)
[ساحران] ميان خود، در باره كارشان به نزاع برخاستند و به نجوا پرداختند.
قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ يُرِيدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما وَ يَذْهَبا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلى (۶۳)
[فرعونيان] گفتند: «قطعاً اين دو تن ساحرند [و] مىخواهند شما را با سحر خود از سرزمينتان بيرون كنند، و آيين والاىِ شما را براندازند.»
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى (۶۴)
پس نيرنگ خود را گرد آوريد و به صف پيش آييد. در حقيقت، امروز هر كه فايق آيد خوشبخت مىشود.»
قالُوا يا مُوسى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقى (۶۵)
[ساحران] گفتند: «اى موسى، يا تو مىافكنى يا [ما] نخستين كس باشيم كه مىاندازيم؟»
قالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى (۶۶)
گفت: «[نه،] بلكه شما بيندازيد.» پس ناگهان ريسمانها و چوبدستىهايشان، بر اثر سحرشان، در خيال او، [چنين] مىنمود كه آنها به شتاب مىخزند.
[سورة طه (۲۰): الآيات ۱۰۸ الى ۱۱۵]
يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْساً (۱۰۸)
در آن روز، [همه مردم]، داعى [حق] را -كه هيچ انحرافى در او نيست- پيروى مىكنند، و صداها در مقابل [خداى] رحمان خاشع مىگردد، و جز صدايى آهسته نمىشنوى.
يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً (۱۰۹)
در آن روز، شفاعت [به كسى] سود نبخشد، مگر كسى را كه [خداى] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد.
يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً (۱۱۰)
آنچه را كه آنان در پيش دارند و آنچه را كه پشت سر گذاشتهاند مىداند، و حال آنكه ايشان بدان دانشى ندارند.
وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ
وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً (۱۱۱)
و چهرهها براى آن [خداى] زنده پاينده خضوع مىكنند،
و آن كس كه ظلمى بر دوش دارد نوميد مىماند.
وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً (۱۱۲)
و هر كس كارهاى شايسته كند، در حالى كه مؤمن باشد، نه از ستمى مىهراسد و نه از كاسته شدن [حقّش].
وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صَرَّفْنا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً (۱۱۳)
و اين گونه آن را [به صورت] قرآنى عربى نازل كرديم، و در آن از انواع هشدارها سخن آورديم، شايد آنان راه تقوا در پيش گيرند، يا [اين كتاب] پندى تازه براى آنان بياورد.
فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً (۱۱۴)
پس بلندمرتبه است خدا، فرمانرواى بر حق، و در [خواندن] قرآن، پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد، شتاب مكن، و بگو: «پروردگارا، بر دانشم بيفزاى.»
وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (۱۱۵)
و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم، و[لى آن را] فراموش كرد، و براى او عزمى [استوار] نيافتيم.
[سورة الشمس (۹۱): الآيات ۱ الى ۱۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها (۱)
سوگند به خورشيد و تابندگىاش،
وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها (۲)
سوگند به مَه چون پى [خورشيد] رَوَد.
وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها (۳)
سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند،
وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها (۴)
سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد،
وَ السَّماءِ وَ ما بَناها (۵)
سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت،
وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها (۶)
سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد،
وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (۷)
سوگند به نَفْس و آن كس كه آن را درست كرد؛
فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (۸)
سپس پليدكارى و پرهيزگارىاش را به آن الهام كرد،
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها (۹)
كه هر كس آن را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد،
وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (۱۰)
و هر كه آلودهاش ساخت، قطعاً درباخت.
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها (۱۱)
[قوم] ثمود به سبب طغيان خود به تكذيب پرداختند.
إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها (۱۲)
آنگاه كه شقىترينشان بر[پا] خاست.
فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها (۱۳)
پس فرستاده خدا به آنان گفت: «زنهار! مادهشتر خدا و [نوبت] آبخوردنش را [حرمت نهيد]».
فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها (۱۴)
و[لى] دروغزنش خواندند و آن [مادهشتر] را پى كردند، و پروردگارشان به [سزاى] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاك يكسان كرد.
وَ لا يَخافُ عُقْباها (۱۵)
و از پيامدِ كار خويش، بيمى به خود راه نداد.