دکتر محمد شعبانی راد

حسود، خودشو شکنجه می‌کنه!

Jealous tortures himself!

«نکل» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«النِّكْلُ‏: قَيْدُ الدَّابَّةِ، زنجير و لگام حيوان كه آنرا از كار و حركت باز ميدارد.»
«النُّكْلَة: آنچه از آسيب و يا آزار كه بديگران رسانند.»
«نَكَلَ عن كذا: از انجام كارى خوددارى و بازدارى كرد.»
«المِنْكَل: ابزار و آلات شكنجه»
«النَّكَال: تنبيه و شكنجه كردن»
+ «اصر»

«إِنَّ أَهْلَ النَّارِ فِي الْأَنْكَالِ»
«وَ يَا شَدِيدَ النَّكَالِ بِالِانْتِقَامِ»
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ سَطَوَاتِ النَّكَالِ وَ عَوَاقِبِ الْوَبَالِ وَ فِتْنَةِ الضَّلَالِ»
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ … مِنْ أَلِيمِ النَّكَالِ وَ شَدِيدِ الْوَبَالِ‏»
«وَ الْجِهَادُ وَ ضِدَّهُ النُّكُولَ»
«وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالًا مِنَ اللَّهِ»
«فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ فَجَعَلْناها نَكالًا لِما بَيْنَ يَدَيْها وَ ما خَلْفَها وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ»

حسود، خودشو شکنجه می‌کنه!
حسود، خودشو آزار میده!
خودآزاری حسود! «masochism»
خودکشی حسود!
+ «تاریکی نیرنگ حسادت! هفت‌تیر حسادت!»

نكل: عاجز شدن از كارى، دست و پا بسته‌ای که نتواند جهاد کند.
«وَ الْجِهَادُ وَ ضِدَّهُ النُّكُولَ»
چه عواملی باعث می‌شوند که جهاد با نفس شکل نگیرد.
علل نکول کدامند؟
عوامل رویگردانی از وظیفه مهم جهاد با نفس کدامند؟
به چه دلیل از مجاهده قلبی سر باز می زنیم؟
خودداری، کناره‌گیری، ترس و ناتوانی از مجاهده‌ی قلبی و محاسبه‌ی نفس،
یعنی نکول (معنای مذموم این واژه) .
پند و عبرت چون مانع انسان از ارتکاب معصیت می‌شود،
در مفهوم واژه نکل (معنای ممدوح) مستتر است.
در آیه «فَجَعَلْناها نَكالاً … وَ مَوْعِظَةً …»، نکل به پند و عبرت معنی می‌شود، بخاطر مفهوم منع و باز داشتن از کاری است که در این واژه مستتر است.
«نَكالاً مِنَ اللَّهِ: كيفرى از جانب خدا، کیفر و عذاب، نقش بازدارندگی دارد.»
نکول همان عیب حسد است که مانع بزرگ اصلاح و تربیت است.
پس نکال میشه قطع رابطه با نور که نوعی عذاب و البته شدیدترین و بدترین نوع عذاب است.
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ سَطَوَاتِ النَّكَالِ وَ عَوَاقِبِ الْوَبَالِ وَ فِتْنَةِ الضَّلَالِ»

امام علی علیه السلام:
اَللَّهَ اَللَّهَ فَمَا أَوْسَعَ مَا لَدَيْهِ مِنَ اَلتَّوْبَةِ وَ اَلرَّحْمَةِ وَ اَلْبُشْرَى وَ اَلْحِلْمِ اَلْعَظِيمِ
وَ مَا أَنْكَلَ مَا عِنْدَهُ مِنَ اَلْأَنْكَالِ وَ اَلْجَحِيمِ وَ اَلْبَطْشِ اَلشَّدِيدِ
فَمَنْ ظَفِرَ بِطَاعَتِهِ اِجْتَلَبَ كَرَامَتَهُ
وَ مَنْ دَخَلَ فِي مَعْصِيَتِهِ ذَاقَ وَبَالَ نَقِمَتِهِ

وَ عَمّٰا قَلِيلٍ لَيُصْبِحُنَّ نٰادِمِينَ»
از خدا بترسيد، از خدا بترسيد!
كه چه اندازه باب توبه و رحمت و بشارت و بردبارى بزرگ در درگاهش وسيع است،
و چه اندازه سخت است آن شكنجه‌ها و دوزخ و سختگيرى او،
پس هر كه به اطاعتش دست يابد كرامتش را بخود جلب كند،
و هر كه در نافرمانيش در آيد ناگوارى و سختى پاداش كيفر او را چشد
و بزودى زود روز پشيمانيش فرا رسد.

اهل حسادت، بعد از اشتباه مرگبار «الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ»،
قلبا مسخ می‌شوند «كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ»
و این عقوبت اهل نکال است «فَجَعَلْناها نَكالاً».

[سورة البقرة (۲): آية ۶۵]
وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ
فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ (۶۵)
و كسانى از شما را كه در روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز كردند نيك شناختيد،
پس ايشان را گفتيم: «بوزينگانى باشيد طردشده.»

[سورة البقرة (۲): آية ۶۶]
فَجَعَلْناها نَكالاً لِما بَيْنَ يَدَيْها وَ ما خَلْفَها وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ (۶۶)
و ما آن [عقوبت‏] را براى حاضران، و [نسلهاى‏] پس از آن، عبرتى، و براى پرهيزگاران پندى قرار داديم.

دست حسود بُریده باد!

اهل حسادت، اهل سرقت، اهل نکال!

دست حسود (قلب حسود) از دسترسی به علوم ربانی و نورانی قطع می‌شود!
چون حسود، عمدا و اختیارا پشت به نور کرده است!

[سورة المائدة (۵): الآيات ۳۸ الى ۴۰]
وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (۳۸)
و مرد و زن دزد را به [سزاى ]آنچه كرده‏‌اند، دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خدا ببُريد،
و خداوند توانا و حكيم است.
فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۳۹)
پس هر كه بعد از ستم‏‌كردنش توبه كند و به صلاح آيد،
خدا توبه او را مى‏‌پذيرد، كه خدا آمرزنده مهربان است.
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (۴۰)
مگر ندانسته‌‏اى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ خداست.
هر كه را بخواهد عذاب مى‏‌كند و هر كه را بخواهد مى‌‏بخشد، و خدا بر هر چيزى تواناست؟

تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ … وَ امْرَأَتُهُ

[سورة المسد (۱۱۱): الآيات ۱ الى ۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ (۱)
بريده باد دو دست ابولهب، و مرگ بر او باد.
ما أَغْنى‏ عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ (۲)
دارايى او و آنچه اندوخت، سودش نكرد.
سَيَصْلى‏ ناراً ذاتَ لَهَبٍ (۳)
بزودى در آتشى پُرزبانه درآيد.
وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ (۴)
و زنش، آن هيمه‏‌كش [آتش فروز]،
فِي جِيدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ (۵)
بر گردنش طنابى از ليف خرماست.

داستان تکراری تکذیب‌کنندگان صاحبان نور!

امام صادق علیه السلام:
إِذَا قَرَأْتُمْ تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ فَادْعُوا عَلَی أَبِی‌لَهَبٍ
فَإِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِالنَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) وَ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ.
هنگامی‌که تَبَّتْ یَدا أَبِی‌لَهَبٍ وَ تَبَّ را قرائت کردید، بر ابولهب نفرین کنید؛
چراکه او از جمله تکذیب‌کنان بود،
[همان] کسانی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
و آنچه را از جانب خداوند عزّوجلّ بر ایشان آمده بود، تکذیب می‌کردند.

تفسیر علی‌ّبن‌ابراهیم (رحمة الله علیه): 
تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ قَالَ أَیْ خَسِرَتْ،
لَمَّا اجْتَمَعَ مَعَ قُرَیْشٍ فِی دَارِ النَّدْوَهًِْ
وَ بَایَعَهُمْ عَلَی قَتْلِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)
.
تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ یعنی زیانکار باد؛
چون ابولهب با قریشیان در دارالنّدوه گرد آمد
و با آنان هم‌پیمان شد تا حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) را به قتل رسانند
.
وَ کَانَ کَثِیرَ الْمَالِ فَقَالَ اللهُ ما أَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَب.
همانا او مال بسیار داشت، و خداوند متعال فرمود: مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ.
وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ قَالَ:
کَانَتْ أُمُ جَمِیلٍ بِنْتُ صَخْرٍ، وَ کَانَتْ تَنِمُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)
وَ تَنْقُلُ أَحَادِیثَهُ إِلَی الْکُفَّارِ،
حَمَّالَةَ الْحَطَبِ أَیِ احْتَطَبَتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله).
وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ، امّ‌جمیل، دختر صخره بود،
او علیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سخن‌چینی می‌کرد
و سخنان ایشان را به گوش کافران می‌رساند.
حَمَّالَةَ الحَطَبِ یعنی چوب و خار و خاشاک جمع می‌کرد
و بر راه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می‌ریخت.
ضرب المثل چوب لای چرخ گذاشتن رو شنیدی؟ یا دیدی؟!

بدا به حال اهل حسادتی که شایعات دروغ غم‌انگیز را ساخته و منتشر می‌کنند!
+ «صخب»

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:

أَرْبَعَهًٌْ یُؤْذُونَ أَهْلَ النَّارِ
عَلَی مَا بِهِمْ مِنَ الْأَذَی یُسْقَوْنَ مِنَ الْحَمِیمِ وَ الْجَحِیمِ
یُنَادَوْنَ بِالْوَیْلِ وَ الثُّبُورِ
یَقُولُ أَهْلُ النَّارِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ
مَا بَالُ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَهًِْ قَدْ آذَوْنَا عَلَی مَا بِنَا مِنْ أَذًی
فَرَجُلٌ مُعَلَّقٌ مِنْ تَابُوتٍ مِنْ جَمْرٍ
وَ رَجُلٌ یجز {یَجُرُّ} أَمْعَاءَهُ
وَ رَجُلٌ یَسِیلُ فُوهُ قَیْحاً وَ دَماً
وَ رَجُلٌ یَأْکُلُ لَحْمَهُ
فَیُقَالُ لِصَاحِبِ التَّابُوتِ مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الْأَذَی
فَیَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ قَدْ مَاتَ وَ فِی عُنُقِهِ أَمْوَالُ النَّاسِ لَمْ یَجِدْ لَهَا فِی نَفْسِهِ أَدَاءً وَ لَا وَفَاءً
ثُمَّ یُقَالُ لِلَّذِی یجز {یَجُرُّ} أَمْعَاءَهُ مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الْأَذَی
فَیَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ کَانَ لَا یُبَالِی أَیْنَ أَصَابَ الْبَوْلُ مِنْ جَسَدِهِ
ثُمَّ یُقَالُ لِلَّذِی یَسِیلُ فُوهُ قَیْحاً وَ دَماً مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الْأَذَی
فَیَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ کَانَ یُحَاکِی یَنْظُرُ إِلَی کُلِّ کَلِمَهًٍْ خَبِیثَهًٍْ فَیُسْنِدُهَا وَ یُحَاکِی بِهَا
ثُمَّ یُقَالُ لِلَّذِی کَانَ یَأْکُلُ لَحْمَهُ مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَی مَا بِنَا مِنَ الْأَذَی
فَیَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ کَانَ یَأْکُلُ لُحُومَ النَّاسِ بِالْغِیبَهًِْ وَ یَمْشِی بِالنَّمِیمَهًِْ
قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَب
.

چهار گروهند که دوزخیان را با وجود گرفتاری‌های خودشان که از آب داغ دوزخ می‌نوشند،
آزار می‌دهند، و فریادشان به وا ویلا وا هلاکا بلند است.
بعضی از دوزخیان از بعضی می‌پرسند، گناه این چهار گروه چیست،
که ما با وجود این همه گرفتاری، از عذاب آنان نیز رنج می‌بریم؟
یکی از آن‌ها در تابوتی از آتش گداخته آویزان است،
دیگری احشای درونی‌اش بیرون آمده و آن‌ها را با خود می‌کشد،
آن یکی چرک و خون از دهنش جاری است،
آن دیگری گوشت بدنش را می‌خورد.
از صاحب تابوت آتشین می‌پرسند که جرم این دور از رحمت خدا چیست،
که عذاب او ما را با همه‌ی بدبختی و عذاب که داریم نیز آزار می‌دهد؟
می‌گویند این دور از رحمت الهی موقع مرگ اموالی از مردم را
با اینکه توانایی بازپرداخت نداشت بر ذمّه گرفته بود.
سپس از آنکه احشای درونی‌اش کشیده می‌شد پرسیدند، که جرم این ملعون چیست که وضع دلخراش او بر گرفتاری و شدّت آزار ما افزوده است.
می‌گویند این محروم از رحمت الهی، کسی بود که ادرار به هر کجای بدنش می‌رسید باکی نداشت.
آنگاه از آنکه چرک و خون از دهنش می‌آید می‌پرسند، که این یکی چه کرده و گناهش چیست،
که همچنان ما را با همه‌ی گرفتاری‌های خود به زحمت انداخته.
می‌گویند:
«این یکی مسخرگی می‌کرد و از کلمات زشت استفاده می‌نمود
و آن‌ها را به کسی نسبت می‌داد و آن را حکایت می‌کرد
».
سپس از آن که گوشت بدنش را می‌خورد سؤال کردند که این دور از رحمت الهی چه کرده است،
با همه‌ی بدبختی‌ها که از گناهان خود داریم از عذاب وی نیز در رنجیم،
می‌گویند:
«این محروم از رحمت الهی گوشت مردم را می‌خورد (با غیبت‌کردن) و سخن‌چینی می‌کرد.
خداوند فرمود: وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الحَطَب».

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی