دکتر محمد شعبانی راد

آرزوی برآورده، بی‌حساب و کتاب! بِغَيْرِ حِسابٍ! كُنْ‏ فَيَكُونُ‏!

the untold wish has been fulfilled
in an irregular luxurious manner!

!in an irregular manner

وقتی که «تمنّا»، «تقدیر» می شود!

تَمَنَّ عَلَى رَبِّكَ مَا شِئْتَ!

بِغَيْرِ حِسابٍ!

نور، آرزوی برآورده!

كُنْ‏ فَيَكُونُ‏!

برآورده شدن آرزو، بی حساب و کتاب!
نور، آرزوی برآورده!
وقتی حسادتو میذاری کنار و راضی به تقدیرات میشی، تاریکی قلب میره و جاش نور میاد! نور که بیاد هر آرزویی برآورده میشه! کن فیکون میشه! «يَا ابْنَ آدَمَ ؛ أَنَا أَقُولُ لِلشَّيْ‏ءِ كُنْ فَيَكُونُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ تَقُولُ لِشَيْ‏ءٍ كُنْ فَيَكُونُ». حسود از اوامر الهی سرپیچی میکند: «الْحَاسِدُ جَاحِدٌ لِأَنَّهُ لَمْ يَرْضَ بِقَضَاءِ اللَّهِ: آدم حسود – در حقیقت – یک آدم لَجوج و ستیزه‌جو است. زیرا او به قضا و مقدرات الهی تن نمی‌دهد.»
در حديث قدسى آمده است:
الْحَدِيثِ الْقُدْسِيِ‏:
يَا ابْنَ آدَمَ
أَنَا غَنِيٌّ لَا أَفْتَقِرُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ غَنِيّاً لَا تَفْتَقِرُ
اى فرزند آدم!
من غنى هستم و احساس نياز نمى‌كنم،تو در فرمانهايم مرا اطاعت كن تا تو را غنى گردانم و نيازمند نشوى.
يَا ابْنَ آدَمَ

أَنَا حَيٌّ لَا أَمُوتُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ حَيّاً لَا تَمُوتُ
اى فرزند آدم!
من زنده‌اى هستم كه نمى‌ميرم،در فرمانهايم اطاعتم نما تا تو را زنده‌اى گردانم كه نميرى. «نور، آغاز بی‌پایان»
يَا ابْنَ آدَمَ
أَنَا أَقُولُ لِلشَّيْ‏ءِ كُنْ فَيَكُونُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ تَقُولُ لِشَيْ‏ءٍ كُنْ فَيَكُونُ‏.»
اى فرزند آدم!
من به هر چيزى بگويم باش،موجود مى‌شود،تو در فرمانهايم طاعتم كن تا تو را به مقامى برسانم كه به هر چه گفتى باش،موجود شود».
نور که بیاد، تمنای تو هم تقدیر میشه!!!
نور، «کن فیکون» میکنه!!!
نور، «بغیر حساب» آرزوهاتو برآورده میکنه!!!
«کن فیکون» و «بغیر حساب» از هزاران عبارات مترادف «نور» هستند!

+ «این نور را از کجا آورده‌ای؟!»

بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي يَقُولُ لِلشَّيْ‏ءِ كُنْ فَيَكُونُ

دعایی که حضرت فاطمه سلام الله علیها به جناب سلمان آموختند.
قلب با این نور علم، کن فیکون می شود.

«بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي يَقُولُ لِلشَّيْ‏ءِ كُنْ فَيَكُونُ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ مَا تُخْفِي الصُّدُورِ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي هُوَ بِالْمَعْرُوفِ مَذْكُورٌ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ، بِقَدَرِ مَقْدُورٍ، فِي كِتَابٍ مَسْطُورٍ، عَلَى نَبِيٍّ مَحْبُورٍ»

نور که بیاد، تمنای تو هم تقدیر میشه!

نور که بیاد، تمنای تو هم تقدیر میشه!!!

هر وقت قلبت تاریک و ناآرام میشه ، فقط این نور فرشته نگهبانه که میتونه گره از کارهات باز کنه. در واقع با این نور، برای قلبت کن فیکون میشه! این فراز زیبا از صحیفه سجادیه را با دقت بخوان:
«فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ – أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ، لَا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْت‏، پس آن اشياء باراده تو بى گفتنت فرمان بردار، و بخواست تو بى نهى و باز داشتنت باز داشته‏‌اند، توئى كه براى (آسان كردن) دشواريها خوانده ميشود، و تو در سختيها پناهگاهى، از آنها دور نميشود جز آن سختى كه تو دور نمائى، و از آنها بر طرف نميگردد جز آن را كه تو برطرف كنى».

وجه تسمیه سرزمین منا!

امام رضا علیه السلام:
وَ الْعِلَّةُ الَّتِي مِنْ أَجْلِهَا سُمِّيَتْ مِنًى مِنًى أَنَّ جَبْرَئِيلَ ع قَالَ هُنَاكَ لِإِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلَامُ
تَمَنَّ عَلَى رَبِّكَ مَا شِئْتَ
فَتَمَنَّى إِبْرَاهِيمُ ع فِي نَفْسِهِ أَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ مَكَانَ ابْنِهِ إِسْمَاعِيلَ كَبْشاً يَأْمُرُهُ بِذَبْحِهِ فِدَاءً لَهُ فَأُعْطِيَ مُنَاه‏
علت اينكه منا را از آن علت منا نام گذاشتند اينست كه جبرئيل در آن محل به ابراهيم ع گفت‏: «تمن على ربك ما شئت‏»، آرزو كن از پروردگارت آنچه خواهى.
پس ابراهيم در نزد خود آرزو كرد كه خدا بجای اسماعيل، گوسفندی قرار دهد كه او مامور باشد آن گوسفند را در عوض اسماعيل، فدا كند.
خداوند تمنّا و آرزوى او را باو عطا فرمود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
وَ مَنْ صَامَ مِنْ  خَمْسَةَ أَيَّامٍ كَانَ حَقّاً عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُرْضِيَهُ  وَ بُعِثَ  وَ وَجْهُهُ كَالْقَمَرِ لَيْلَةَ اَلْبَدْرِ وَ كُتِبَ لَهُ عَدَدَ رَمْلِ عَالِجٍ اَلْحَسَنَاتُ وَ أُدْخِلَ اَلْجَنَّةَ «
بِغَيْرِ حِسٰابٍ» وَ يُقَالُ لَهُ تَمَنَّ عَلَى رَبِّكَ مَا شِئْتَ.
هر كه پنج روز از ماه رجب را روزه بدارد، بر خداست كه روز رستاخيز او را شادمان سازد و او را در روز رستاخيز در حالى برانگيزد كه رخسارش همچون ماه شب چهارده است و به تعداد انبوهى از شن‏ها براى او پاداش و حسنه باشد و بدون حسابرسى به بهشت در آيد و گفته آيد كه هر چه از پروردگارت مى‏‌خواهى آرزو كن‏.

بِغَيْرِ حِسابٍ!

[سورة البقرة (۲): آية ۲۱۲]
زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (۲۱۲)
زندگى دنيا در چشم كافران آراسته شده است، و مؤمنان را ريشخند مى‏‌كنند و [حال آنكه‏] كسانى كه تقواپيشه بوده‌‏اند، در روز رستاخيز، از آنان برترند و خدا به هر كه بخواهد، بى‌‏شمار روزى مى‌‏دهد.

[سورة آل‏‌عمران (۳): الآيات ۲۶ الى ۲۷]
تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (۲۷)
شب را به روز در مى‌‏آورى، و روز را به شب در مى‌‏آورى؛ و زنده را از مرده بيرون مى‌آورى، و مرده را از زنده خارج مى‌‏سازى؛ و هر كه را خواهى، بى‌‏حساب روزى مى‏‌دهى.

[سورة آل‌‏عمران (۳): آية ۳۷]
فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ كَفَّلَها زَكَرِيَّا كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (۳۷)
پس پروردگارش وى [=مريم‏] را با حُسنِ قبول پذيرا شد و او را نيكو بار آورد، و زكريا را سرپرست وى قرار داد. زكريا هر بار كه در محراب بر او وارد مى‏‌شد، نزد او [نوعى‏] خوراكى مى‌‏يافت. [مى‏]گفت: «اى مريم، اين از كجا براى تو [آمده است؟ او در پاسخ مى‏]گفت: «اين از جانب خداست، كه خدا به هر كس بخواهد، بى‏‌شمار روزى مى‌‏دهد.»

[سورة النور (۲۴): الآيات ۳۵ الى ۳۸]
لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ‏ (38)
تا خدا بهتر از آنچه انجام مى‏‌دادند، به ايشان جزا دهد و از فضل خود بر آنان بيفزايد، و خدا [ست كه‏] هر كه را بخواهد بى‌‏حساب روزى مى‌‏دهد.

[سورة ص (۳۸): الآيات ۳۰ الى ۴۰]
هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ (39)
[گفتيم:] «اين بخشش ماست، [آن را] بى‌‏شمار ببخش يا نگاه دار.

[سورة الزمر (۳۹): الآيات ۶ الى ۱۰]
قُلْ يا عِبادِ الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا في‏ هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ‏ (10)
بگو: «اى بندگان من كه ايمان آورده‌‏ايد، از پروردگارتان پروا بداريد. براى كسانى كه در اين دنيا خوبى كرده‏‌اند، نيكى خواهد بود، و زمين خدا فراخ است. بى‌‏ترديد، شكيبايان پاداش خود را بى‌‏حساب [و] به تمام خواهند يافت.»

[سورة غافر (۴۰): الآيات ۳۶ الى ۴۰]
مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ‏ (40)
هر كه بدى كند، جز به مانند آن كيفر نمى‌‏يابد؛ و هر كه كار شايسته كند -چه مرد باشد يا زن- در حالى كه ايمان داشته باشد، در نتيجه آنان داخل بهشت مى‏‌شوند و در آنجا بى‌‏حساب روزى مى‌‏يابند.

كُنْ‏ فَيَكُونُ‏!

[سورة البقرة (۲): آية ۱۱۷]
بَديعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ‏ فَيَكُونُ‏ (117)
[او] پديد آورنده آسمانها و زمين [است‏]، و چون به كارى اراده فرمايد، فقط مى‏‌گويد: «[موجود] باش»؛ پس [فوراً موجود] مى‌‏شود.

[سورة آل‏‌عمران (۳): آية ۴۷]
قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لي‏ وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْني‏ بَشَرٌ قالَ كَذلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ ما يَشاءُ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ‏ فَيَكُونُ‏ (47)
[مريم‏] گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود با آنكه بشرى به من دست نزده است؟» گفت: «چنين است [كار پروردگار]. خدا هرچه بخواهد مى‌‏آفريند؛ چون به كارى فرمان دهد، فقط به آن مى‌‏گويد: «باش»؛ پس مى‌‏باشد

[سورة آل‏‌عمران (۳): الآيات ۵۹ الى ۶۱]
إِنَّ مَثَلَ عيسى‏ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ‏ فَيَكُونُ‏ (59)
در واقع، مَثَلِ عيسى نزد خدا همچون مَثَلِ [خلقت‏] آدم است [كه‏] او را از خاك آفريد؛ سپس بدو گفت: «باش»؛ پس وجود يافت.

[سورة الأنعام (۶): الآيات ۷۲ الى ۷۳]
وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ يَوْمَ يَقُولُ كُنْ‏ فَيَكُونُ‏ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَ لَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ وَ هُوَ الْحَكيمُ الْخَبيرُ (73)
و او كسى است كه آسمانها و زمين را به حق آفريد، و هرگاه كه مى‏‌گويد: «باش»، بى‏‌درنگ موجود شود؛ سخنش راست است؛ و روزى كه در صور دميده شود، فرمانروايى از آنِ اوست؛ داننده غيب و شهود است؛ و اوست حكيم آگاه.

[سورة النحل (۱۶): الآيات ۳۸ الى ۴۰]
إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ‏ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ‏ فَيَكُونُ‏ (40)
ما وقتى چيزى را اراده كنيم، همين قدر به آن مى‏‌گوييم: «باش»، بى‌‏درنگ موجود مى‌‏شود.

[سورة مريم (۱۹): الآيات ۳۱ الى ۳۵]
ما كانَ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ‏ فَيَكُونُ‏ (35)
خدا را نسزد كه فرزندى برگيرد. منزّه است او؛ چون كارى را اراده كند، همين قدر به آن مى‌‏گويد: «موجود شو»، پس بى‏‌درنگ موجود مى‌‏شود.

[سورة يس (۳۶): الآيات ۷۷ الى ۸۳]
إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ‏ فَيَكُونُ‏ (82)
چون به چيزى اراده فرمايد، كارش اين بس كه مى‌‏گويد: «باش»؛ پس [بى‌‏درنگ‏] موجود مى‌‏شود.

[سورة غافر (۴۰): الآيات ۶۶ الى ۷۰]
هُوَ الَّذي يُحْيي وَ يُميتُ فَإِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ‏ فَيَكُونُ‏ (68)
او همان كسى است كه زنده مى‏‌كند و مى‌‏ميراند، و چون به كارى حكم كند، همين قدر به آن مى‏‌گويد: «باش.» بى‌‏درنگ موجود مى‌‏شود.

[اذان – الله اکبر – کن فیکون] :
« وَ الثَّالِثُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَيِ الْقَادِرُ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ يَقْدِرُ عَلَى مَا يَشَاءُ الْقَوِيُّ لِقُدْرَتِهِ الْمُقْتَدِرُ عَلَى خَلْقِهِ الْقَوِيُّ لِذَاتِهِ قُدْرَتُهُ قَائِمَةٌ عَلَى الْأَشْيَاءِ كُلِّهَا إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‏ »

[کن فیکونراسخون فی العلم ] :
در این حدیث زیبا شخصی از علی ع می خواهد که: «صِفْ لَنَا رَبَّكَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى»
حضرت می فرمایند: اشتباه نکن، خود خدا وصف شدنی نیست. اوامر نورانی اونو باید با قلبت درک کنی! و قصه این اوامر نورانی، قصه «کن فیکون» است: « إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»
در آخر حدیث حضرت می فرمایند عاقل خودش را برای درک خدا خسته نمی کند چون می داند این کار جز سرگردانی و تحیر چیزی برایش ندارد و فقط منتظر اوامر نورانی اوست تا با آنچه به قلب او افاضه می شود خوشحال و روشن و نورانی گردد و مسیرش را بیابد، هر چند حکمت این اوامر را هم نفهمد «الراسخون فی العلم». یعنی دخالت در مطلب علمی که هنوز علم آن نزد عالم بالاست و به قلب او افاضه نشده، نمی کند و تنها به جلوی پای خودش نگاه می کند که نور فرشته نگهبان برایش روشن نموده و در این مسیر قدم بر میدارد و به اینطرف و آنطرف هم کاری ندارد.
«مَا دَلَّكَ الْقُرْآنُ عَلَيْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَاتَّبِعْهُ لِيُوصِلَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ مَعْرِفَتِهِ‏ وَ أَتَتْ بِهِ‏ وَ اسْتَضِئْ بِنُورِ هِدَايَتِهِ فَإِنَّهَا نِعْمَةٌ وَ حِكْمَةٌ أُوتِيتَهُمَا فَخُذْ مَا أُوتِيتَ‏ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ‏
وَ مَا دَلَّكَ الشَّيْطَانُ عَلَيْهِ مِمَّا لَيْسَ فِي الْقُرْآنِ عَلَيْكَ فَرْضُهُ وَ لَا فِي سُنَّةِ الرَّسُولِ وَ أَئِمَّةِ الْهُدَى أَثَرُهُ فَكِلْ عِلْمَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّ ذَلِكَ مُنْتَهَى حَقِّ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الَّذِينَ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ عَنِ الِاقْتِحَامِ فِي السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُيُوبِ فَلَزِمُوا الْإِقْرَارَ بِجُمْلَةِ مَا جَهِلُوا تَفْسِيرَهُ مِنَ الْغَيْبِ الْمَحْجُوبِ فَقَالُوا آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا فَمَدَحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اعْتِرَافَهُمْ بِالْعَجْزِ عَنْ تَنَاوُلِ مَا لَمْ يُحِيطُوا بِهِ عِلْماً وَ سَمَّى تَرْكَهُمُ التَّعَمُّقَ فِي مَا لَمْ يُكَلِّفْهُمُ الْبَحْثَ عَنْهُ مِنْهُمْ رُسُوخاً فَاقْتَصِرْ عَلَى ذَلِكَ وَ لَا تُقَدِّرْ عَظَمَةَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عَلَى قَدْرِ عَقْلِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ.»

[کلام الله – کن فیکون] :
اگه فرشته نگهبان به قلبت نگاه کنه [در ملکوت قلب] و لبخند بزنه، انگاری با تو حرف میزنه «عَطَائِي كَلَامٌ» و این عطاء و توفیق از جنس کن فیکون است و درجا قلبت روشن میشه و عامل به نور میشی. اما این نگاه فقط در گرو اینه که حسادتو بذاری کنار و عمل صالح انجام بدی اینجوری بغیر حساب تمام کوتاهی های دیگه ای که مرتکب شدی محو میشه.
« … عَطَائِي كَلَامٌ، وَ عَذَابِي‏ كَلَامٌ [عطاء میشه بسط ، عذاب میشه قبض : و این همون کلام نور است کلام قبض و بسط و کلام سایه روشن است!] ،

… فَإِذَا أَرَدْتُ شَيْئاً فَإِنَّمَا أَقُولُ لَهُ : كُنْ فَيَكُونُ
يَا عِبَادِي اعْمَلُوا أَفْضَلَ الطَّاعَاتِ وَ أَعْظَمَهَا لِأُسَامِحَكُمْ- وَ إِنْ قَصَّرْتُمْ فِيمَا سِوَاهَا وَ اتْرُكُوا أَعْظَمَ الْمَعَاصِي وَ أَقْبَحَهَا- لِئَلَّا أُنَاقِشَكُمْ فِي رُكُوبِ مَا عَدَاهَا …
»
امام عسكرى علیه السلام: روايت شده كه خداى تعالى فرمود اى بندگان من بهترين اطاعت‌ها و بزرگترين اعمال را بجا آوريد كه اگر در غير آنها كوتاهى كرديد من با شما آسان بگيرم،بزرگترين گناهان را واگذاريد كه در غير آنها با شما سخت نگيرم.

« أَنَّ عَطَائِي كَلَامٌ وَ عِدَتِي كَلَامٌ وَ إِنَّمَا أَقُولُ لِشَيْ‏ءٍ كُنْ فَيَكُونُ، همانا بخشش من گفتن است وعده من سخن است و همانا اگر بگويم بچيزى،باش پس هست شود.»
اینکه کلام رب چگونه است قابل توصیف نیست :
وَ لَا كَيْفَ لِذَلِكَ‏ كَمَا أَنَّهُ لَا كَيْفَ لَهُ‏»] :
انگاری نمیشه توضیح بدی (قابل وصف نیست) چجوری قلبم کن فیکون شد و روشن شد و چجوری شد که دل از گناه کندم [عدم استعمال حسد] و توفیق نور فرشته نگهبان و عمل به آن و تولید اعمال صالح نصیبم شد! یه دفعه دیدم که اینجوری شد! به این میگن کن فیکون شد قلب یه دفعه متقلب شد و تغییر رنگ داد و از سیاهی به سفیدی گرایید و این تاثیر نور فرشته نگهبان است و از عالم بالا به این قلب نگاه شده و این کلام عنایت شده از نوع فعل است و به قلبت که به نور فرشته نگهبان منور گردیده، الهام می شود که راه چاره چگونه است!
[إِرَادَةُ اللَّهِ : الْفِعْلُ‏ – كُنْ فَيَكُونُ] :
امام کاظم علیه السلام:
« عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع

أَخْبِرْنِي عَنِ الْإِرَادَةِ مِنَ اللَّهِ وَ مِنَ الْخَلْقِ‏
قَالَ فَقَالَ الْإِرَادَةُ مِنَ الْخَلْقِ الضَّمِيرُ وَ مَا يَبْدُو لَهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ مِنَ الْفِعْلِ‏
وَ أَمَّا مِنَ اللَّهِ تَعَالَى فَإِرَادَتُهُ إِحْدَاثُهُ لَا غَيْرُ ذَلِكَ‏ لِأَنَّهُ لَا يُرَوِّي‏ وَ لَا يَهُمُ‏ وَ لَا يَتَفَكَّرُ وَ هَذِهِ الصِّفَاتُ مَنْفِيَّةٌ عَنْهُ‏ وَ هِيَ صِفَاتُ الْخَلْقِ‏ فَإِرَادَةُ اللَّهِ الْفِعْلُ‏ لَا غَيْرُ ذَلِكَ‏ يَقُولُ لَهُ‏ كُنْ فَيَكُونُ‏ بِلَا لَفْظٍ وَ لَا نُطْقٍ بِلِسَانٍ‏ وَ لَا هِمَّةٍ وَ لَا تَفَكُّرٍ وَ لَا كَيْفَ لِذَلِكَ‏ كَمَا أَنَّهُ لَا كَيْفَ لَهُ‏.»
صفوان گويد: بحضرت ابو الحسن عليه السلام عرضكردم، اراده خدا و اراده مخلوق را برايم بيان كنيد، فرمود: اراده مخلوق ضمير و آهنگ درونى او است و آنچه پس از آن از او سر ميزند، و اما اراده خداى تعالى همان پديد آوردن اوست نه چيز ديگر، زيرا او نينديشد و آهنگ نكند و تفكر ننمايد، اين صفات در او نيست و صفات مخلوقست، پس اراده خدا همان فعل او است نه چيز ديگر، به هر چه خواهد موجود شود گويد «باش پس ميباشد»(موجود شو بلا فاصله موجود شود) بدون لفظ‍‌ و سخن بزبان و آهنگ و تفكر، و اراده خدا چگونگى ندارد چنانچه ذات او چگونگى ندارد.

إِنَّمَا خَزَائِنِي إِذَا أَرَدْتُ شَيْئاً أَنْ أَقُولَ‏ لَهُ كُنْ فَيَكُون‏ »] :
امام صادق علیه السلام:
لَمَّا صَعِدَ مُوسَى ع إِلَى الطُّورِ فَنَاجَى رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
قَالَ يَا رَبِّ أَرِنِي خَزَائِنَكَ
قَالَ يَا مُوسَى إِنَّمَا خَزَائِنِي إِذَا أَرَدْتُ شَيْئاً أَنْ أَقُولَ‏ لَهُ كُنْ فَيَكُون‏.
وقتى كه موسى از كوه طور بالا رفت با خداوند مناجات كرد و گفت: خداوندا، گنجينه‌هاى خود را به من نشان بده. خطاب آمد: اى موسى، خزاين من اين است كه وقتى اراده مى‌كنم به چيزى بگويم موجود باش، آن شىء قبل از تلفظ‍‌ من بوجود مى‌آيد. 

[صمد – کن فیکون] :
یک نکته بسیار زیبا و مهم « الصَّمَدُ هُوَ الَّذِي‏ إِذا أَرادَ شَيْئاً قَالَ‏ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‏ »
« قَالَ زَيْدُ بْنُ عَلِيٍّ زَيْنِ الْعَابِدِينَ ع‏
الصَّمَدُ هُوَ الَّذِي‏ إِذا أَرادَ شَيْئاً قَالَ‏ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‏
وَ الصَّمَدُ الَّذِي أَبْدَعَ الْأَشْيَاءَ فَخَلَقَهَا أَضْدَاداً وَ أَشْكَالًا وَ أَزْوَاجاً وَ تَفَرَّدَ بِالْوَحْدَةِ بِلَا ضِدٍّ وَ لَا شَكْلٍ وَ لَا مِثْلٍ وَ لَا نِدٍّ.»

«تمنای حسود – القای شیطان – نسخ رحمان»

القای شیطان روی تمنای حسود، سوار میشه!
اگه پشت به تاریکی تمنا و حسد کنیم، شیطان فرصتی برای گمراه نمودن پیدا نخواهد کرد.
تسویل نفس مقدمه تسویل شیطان است.
در ترجمه آیه 52 باید بدانیم که:
حسود که با صاحب نورش آشنا میشه، وقتی موقع امتحان و آزمایش پیش میاد و باید به این مطالب تئوری که یاد گرفته عمل کنه، سر دوراهی تمنای خودش و تقدیر خدا قرار میگیره و وقتی شیطان بوی تمنا از قلب حسود استشمام میکنه، میاد سروقتش و اونو با القائات شیطانی خودش (تکلمات شیطان) متقاعد میکنه که به تقدیرات معترض باشه و پیجوی تمناهاش باشه و اینجا حسود که در معرض امتحان سختی قرار گرفته، هم میدونه امر الله چیه و چکاری درسته که باید انجامش بده و هم اینکه برای انجام دادن و یا انجام ندادن این دستور هیچ اجباری وجود نداره لذا حسود آگاهانه خودش انتخاب میکنه که پشت به نور تقدیرات کنه و بره سراغ تمناهای خودش، یا پست به تمناهاش کنه و راضی به تقدیراتش بشه.
+ «امر – جبر و تفویض اختیار!»
این دوراهی سخت تصمیم گیری و انتخاب،
همون بین الامرینی است که در مقاله خودش توضیح داده شد.
در ترجمه این آیه نباید خیال کنیم که شیطان در کلام نورانی صاحبان نور، تکلماتشو القاء میکنه، بلکه در قلب مخاطبین این رسولان الهی، تلاش میکنه که این کلام نورانی آنها اثرگذار نباشد تا او بتواند مخاطبین او را با خودش هم سرنوشت و مخلد در نار آتش نماید.
حسودی که با قلبش تاریکی رو متوجه میشه و متدکر نور علم صاحبان نورش میشه، از این مصیبت و گرفتاری و تاریکی نجات پیدا میکنه و این میشه نسخ القای شیطان توسط رحمان در قلب سلیمی که متوجه نورالولایة و نور الهدایة خودش میشه و فورا تغییر مسیر می‌دهد.
«ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون»

[سورة الحج (۲۲): الآيات ۵۲ الى ۵۵]:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ 
فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (۵۲)
و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مى‏‌نمود، شيطان در تلاوتش القاى [شبهه‏] مى‌‏كرد.
پس خدا آنچه را شيطان القا مى‏‌كرد محو مى‏‌گردانيد،
سپس خدا آيات خود را استوار مى‏‌ساخت، و خدا داناى حكيم است.
لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ
وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقاقٍ بَعِيدٍ (۵۳)
تا آنچه را كه شيطان القا مى‌‏كند، براى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و [نيز] براى سنگدلان آزمايشى گرداند،
و ستمگران در ستيزه‏‌اى بس دور و درازند.
وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ
فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ
وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (۵۴)
و تا آنان كه دانش يافته‌‏اند بدانند كه اين [قرآن‏] حق است [و] از جانب پروردگار توست.
و بدان ايمان آورند و دلهايشان براى او خاضع گردد.
و به راستى خداوند كسانى را كه ايمان آورده‏‌اند، به سوى راهى راست راهبر است.
وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً
أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ (۵۵)
و[لى‏] كسانى كه كفر ورزيده‌‏اند، همواره از آن در ترديدند، تا بناگاه قيامت براى آنان فرا رسد،
يا عذاب روزى بدفرجام به سراغشان بيايد.

«المَنَا: الذي يُوزن به، ظروف مدرّج»
«الْمَنَى: التّقدير، 
يقال: مَنَى‏ لك‏ الْمَانِي‏، أي: قدّر لك المقدّر، برايت سرنوشتى معين كرد».

«قَدَرْتُ‏ عليه الثوبَ‏ قَدْرًا فانْقَدَرَ، أى جاء على‏ المِقْدَارِ»

شب قدر، شب سایزها!

شب پُرُو آیات!

[سورة القدر (۹۷): الآيات ۱ الى ۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ (۱)
ما [قرآن را] در شب قدر نازل كرديم.
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ (۲)
و از شب قدر، چه آگاهت كرد.
لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (۳)
شبِ قدر از هزار ماه ارجمندتر است.
تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ (۴)
در آن [شب‏] فرشتگان، با روح، به فرمان پروردگارشان،
براى هر كارى [كه مقرّر شده است‏] فرود آيند؛
سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ (۵)
[آن شب‏] تا دَمِ صُبح، صلح و سلام است.

«سُمِّيَتْ لَيْلَةَ الْقَدْرِ لِأَنَّهُ أُنْزِلَ فِيهَا كِتَابٌ ذُو قَدْرٍ إِلَى رَسُولٍ ذِي‏ قَدْرٍ
لِأَجْلِ أُمَّةٍ ذَاتَ‏ قَدْرٍ عَلَى يَدَيْ مَلَكٍ ذِي‏ قَدْرٍ
»

شب پُرُو آیات !!!

لَيْلَةُ الْقَدْر: شبی که آیات رو برای هر کسی، یه جوری، پرو میکنن!
این میشه معنای زیبای شب قدر [شب سرنوشت] !!!

در شب قدر همه توی اطاق پُرُو در حال پوشیدن لباس آیات مناسب و اندازه خود هستند
در حالیکه هیچکس این لباسها رو اندازه خودش نمی‌بینه
و همه اعتراض دارن که آی من این آیتو دوست ندارم [استعمال حسد]!
آی این آیت اندازه من نیست!
آی من اینو نمی‌خوام، اونو می‌خوام!
و الی آخر!
صدای آی‌آی همه در میاد، در حالیکه از نظر خیاط دانا همه چیز دقیق حساب شده
و اگه منصف باشیم می بینیم که بله، اسم ما روی این لباس دوخته شده و حک شده
و بیخود داریم اعتراض می کنیم و بقول معروف:
اعتراض وارد نیست!
اگه در شب قدر کسی نیتش این باشه که خدایا من خودم اندازه هامو بهت میگم و خودم بهت یه آیت سفارش میدم و اونجور که من میگم میدوزی و تحویلم میدی!
[حسد بنی اسرائیل در داستان به اختیار گرفتن باریدن و نباریدن باران]!
پس ما نباید اندازه‌هامونو به خدا دیکته کنیم یا حتی قیچیشو بگیریم برش بزنیم و پشت چرخش بشینم و بدوزیم! و یا فقط آیا بهش لباسو بدیم یه جا دکمه بزنه یا نه که دلش نشکنه! آخه مثلا او خدای ماست بالاخره !!!
نه جانم، همه ما چنان زیر نظر عالَم بالا هستیم که نمیشه فکرشو کرد …
همه باید اون چیزی که براشون دوخته شده و مقدر شده بپوشند و بی نچ‌نچ سرشونو بندازن پایینو به وظیفه‌شون عمل کنن! آخه اندازه‌های ما همین بوده و هست و خواهد بود وهزار بار هم که قرعه بندازن بازم قرعه، همین در میاد.
مبادا مثل اونایی که تنظیم باران را بدست گرفتند کاری بکنیم که ارتفاع خوشه گندم بشه دو متر اما از دانه گندم خبری نباشه!
راضی به مقدرات شو! دنبال نور باش!
این آیت نه، اون آیت، چه فرقی میکنه؟
تو رو با آیت چکار که عوضش کنی!
هر آیتی بود، بود، تو دنبال نور باش تا چیزی یاد بگیری و با تجربه تر بشی!
وقتی آیت عرضه میشه انگاری دارن لباس زیبایی رو به تن تو پرو میکنن و تو باید از خدات هم باشه که یه همچین آیتی رو برای تو در نظر گرفتن!
ببین چه خوب اندازه‌هاتو میدونستن که اینجور دقیق برات خیاطی کردن!
اصلا خودتم فکر نمی‌کردی که کبر به این گندگی داشته باشی!
گورتم به گمانت نمی‌رفت که اینقدر حسود باشی!
ببین آیت چه خوب بخل و حسد و کبر تو را رو نمود!
از اون جالبتر اینکه می‌فهمی خیاط دانا چقدر متر دقیقی داره و چه نازک‌بینه و حواسش به همه چی هست و همه‌ی چیک و پوک ما رو که خبر داشتیمو نداشتیم، او همه رو بهتر از خود ما میدونه و همه‌ی این دیتاها رو در تقدیرات حکیمانه‌اش لحاظ کرده و مهمتر از همه اینکه این خیاط، علاوه بر خیاطی، طبیب هم هست و این نسخه رو برای شفای قلب ما اینجور دقیق نوشته و دستور داده که اجرا بشه … تازه می‌فهمیم که شب قدر چه خبره! ما خیال می‌کنیم همه چیز همینجوری شانسی و تصادفی صورت می گیره! اما نه! همه در دل تقدیرات و اندازه‌گیری های دقیق و حساب شده‌ای است که مو لا درزش نمیره، پس کارای خدا جای «حمد» داره نه جای «ذمّ» …
«الحمد لله ربّ العالمین»

به میزانی که [به اندازه‌ای که] قلبت معرفت به نور پیدا کنه، پخته شدی و با تجربه شدی!
شنیدی میگن فلانی آدم پخته‌ای است! کارهاش پخته است! خام برخورد نمی کنه!
قلبی که منور به نور باشه کارهاش با آرامشه و پخته است!
قلب تاریک، خام برخورد می کنه!
پس آیات، فرصت پخته‌شدن را برای ما فراهم می کنند!
به اندازه این آیت قراره پخته بشیم و نورانی بشیم، اگه مکانیسم نورانی قلبمون فعال باشه!

[بهشت – حسد – مثال سایزها]:
در بهشت، اهل بهشت نسبت به هم حسد نمی برند! اصلا اونجا حسدی وجود نداره!
هر کسی لباسش اندازه خودش است
و هیچکس خواهان پوشیدن لباس دیگران، که سایز او نیست، نخواهد بود.
این مثالی است برای درمان حسد! 
اگه توی این دنیا قبول کنیم که آیات متناسب و سایز هر کسی حکیمانه تقدیر شده لذا در همین دنیا هم با وجود حسد قلبی، میشه با نور رضایت به تقدیرات، حسد رو غیر فعال کرد بطوریکه راضی به رزق مقسوم و مقدرات و اندازه‌ی خود باشیم، دیگه نسبت به لباس دیگران که سایز ما نیست استعمال حسد نخواهیم نمود.
قبل از ورود به بهشت، حسد کلا با آب چشمه کوثر از بین می‌رود
«عَيْنٌ مُطَهِّرَةٌ مُزَكِّيَةٌ فَيُسْقَوْنَ مِنْهَا شَرْبَةً فَيُطَهِّرُ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْحَسَدِ».
در دنیا همه نسبت به سایز تقدیرات خودشون معترض هستند و این همان استعمال حسد است که اهل یقین به هنگام استعمال این حسد از روی تاریکی قلبشون متوجه این اشتباهشون میشن.
اگه در همین دنیا به هر چی برای تو مقدر میشه راضی باشی، توفیق پیدا می‌کنی تا حسدت رو با آب زمزم این چشمه‌ی نورانی یعنی علوم زیبای آل محمد ع، غیر فعال بنمایی.
شیطان به همین نور علم آدم ع که در قلب او بود حسادت برد.
وقتی قلبت تاریک میشه، می‌فهمی از بهشت داری دور میشی، لذا در همین دنیا، قلبِ سلیم، دوری و نزدیکی به بهشت رو میبینه و میچشه و می‌فهمه و فورا استغفار میکنه و تغییر مسیر و تغییر رفتار و تغییر افکار و تغییر گفتار میده، یعنی از اینکه به چیزی حسد برده که ارزش نداشته، با تاریکی قلبش، که کار خدای مهربان اوست، متوجه اشتباهش میشه و استغفار می‌کنه و به نور با ارزش، توجه ویژه می‌نماید و سعی میکنه دیگه چشم ازش برنداره «عین شکری»، «من لم یحسد فله الجنة».

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی