دکتر محمد شعبانی راد

عُجب، بیماری خودبزرگ‌بینی!

Grandiosity!

العُجب، الحسد!

«أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ» یا «فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي»؟!

عُجب، بیماری خودبزرگ‌بینی! نفس مُعجب!
+ «عَجب – نور شگفت انگیز»
+ «کبر»
+ «نور، مقیاس اندازه‌گیری!»
اهل حسادت (اهل عُجب و کبر) میگن:
«أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»
اهل نور میگن:
«فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي»
«وَ إِنْ عَرَضَ لَكَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اَللَّهُ بِأَنَّ لَكَ فَضْلاً عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ اَلْقِبْلَةِ»
+ «تسویل نفس و تسویل شیطان!»
+ «خیر و شرّ – نور خیرخواهی! تاریکی شرارت حسادت!»
شیطان به دروغ میگه: نور تو مشت منه «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»! «الخیر، النور الولایة»
در حالیکه خدا میگه من خودم نورِ علم رو گذاشتم توی مشت آدم ع!
داستان تکراری سجود ملائکه بر آدم ع!
[سورة الحجر (۱۵): الآيات ۲۶ الى ۳۵]
[سورة ص (۳۸): الآيات ۷۱ الى ۸۳]
«فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ‏ فيهِ مِنْ رُوحي‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ»

+ «تمنا و تقدیر»:
اهل حسادت چرا به تقدیر سجده نمیکنن؟ چرا به تقدیر دهن‌کجی میکنن؟!
چون تمنای خودشونو بهتر از تقدیر خدا میبینن!

إِيَّاكَ وَ أَنْ تُعْجَبَ مِنْ نَفْسِكَ بِذَلِكَ

مبادا خیال کنی تمنّای تو از تقدیر خدا بهتره!

امام باقر عليه السّلام:
دَخَلَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ شِهَابٍ اَلزُّهْرِيُّ
عَلَى عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ زَيْنِ اَلْعَابِدِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
وَ هُوَ كَئِيبٌ حَزِينٌ
فَقَالَ لَهُ زَيْنُ اَلْعَابِدِينَ
مَا بَالُكَ مَهْمُوماً مَغْمُوماً
قَالَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ
هُمُومٌ وَ غُمُومٌ تَتَوَالَى عَلَيَّ لِمَا اُمْتُحِنْتُ بِهِ مِنْ جِهَةِ حُسَّادِ نِعْمَتِي
وَ اَلطَّامِعِينَ فِيَّ وَ مِمَّنْ أَرْجُوهُ وَ مِمَّنْ أَحْسَنْتُ إِلَيْهِ فَيُخْلِفُ ظَنِّي
فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ زَيْنُ اَلْعَابِدِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
اِحْفَظْ لِسَانَكَ تَمْلِكْ بِهِ إِخْوَانَكَ
قَالَ اَلزُّهْرِيُّ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ
إِنِّي أُحْسِنُ إِلَيْهِمْ بِمَا يَبْدُرُ مِنْ كَلاَمِي
قَالَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ
هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ
إِيَّاكَ وَ أَنْ تُعْجَبَ مِنْ نَفْسِكَ بِذَلِكَ
وَ إِيَّاكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ بِمَا يَسْبِقُ إِلَى اَلْقُلُوبِ إِنْكَارُهُ وَ إِنْ كَانَ عِنْدَكَ اِعْتِذَارُهُ
فَلَيْسَ كُلُّ مَنْ تُسْمِعُهُ نُكْراً يُمْكِنُكَ لِأَنْ تُوَسِّعَهُ عُذْراً
ثُمَّ قَالَ يَا زُهْرِيُّ
مَنْ لَمْ يَكُنْ عَقْلُهُ أَكْمَلَ مَا فِيهِ كَانَ هَلاَكُهُ مِنْ أَيْسَرِ مَا فِيهِ
ثُمَّ قَالَ يَا زُهْرِيُّ
وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ تَجْعَلَ اَلْمُسْلِمِينَ مِنْكَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ بَيْتِكَ
فَتَجْعَلَ كَبِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَالِدِكَ
وَ تَجْعَلَ صَغِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَلَدِكَ
وَ تَجْعَلَ تِرْبَكَ مِنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ أَخِيكَ
فَأَيَّ هَؤُلاَءِ تُحِبُّ أَنْ تَظْلِمَ
وَ أَيُّ هَؤُلاَءِ تُحِبُّ أَنْ تَدْعُوَ عَلَيْهِ
وَ أَيُّ هَؤُلاَءِ تُحِبُّ أَنْ تَهْتِكَ سِتْرَهُ
وَ إِنْ عَرَضَ لَكَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اَللَّهُ بِأَنَّ لَكَ فَضْلاً عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ اَلْقِبْلَةِ
فَانْظُرْ إِنْ كَانَ أَكْبَرَ مِنْكَ فَقُلْ قَدْ سَبَقَنِي بِالْإِيمَانِ وَ اَلْعَمَلِ اَلصَّالِحِ فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي
وَ إِنْ كَانَ أَصْغَرَ مِنْكَ فَقُلْ قَدْ سَبَقْتُهُ بِالْمَعَاصِي وَ اَلذُّنُوبِ فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي
وَ إِنْ كَانَ تِرْبَكَ فَقُلْ أَنَا عَلَى يَقِينٍ مِنْ ذَنْبِي وَ فِي شَكٍّ مِنْ أَمْرِهِ فَمَا لِي أَدَعُ يَقِينِي بِشَكِّي
وَ إِنْ رَأَيْتَ اَلْمُسْلِمِينَ يُعَظِّمُونَكَ وَ يُوَقِّرُونَكَ وَ يُبَجِّلُونَكَ فَقُلْ هَذَا فَضْلٌ أَخَذُوا بِهِ
وَ إِنْ رَأَيْتَ مِنْهُمْ جَفَاءً وَ اِنْقِبَاضاً عَنْكَ فَقُلْ هَذَا لِذَنْبٍ أَحْدَثْتُهُ
فَإِنَّكَ إِنْ فَعَلْتَ ذَلِكَ سَهَّلَ اَللَّهُ عَلَيْكَ عَيْشَكَ وَ كَثُرَ أَصْدِقَاؤُكَ وَ قَلَّ أَعْدَاؤُكَ
وَ فَرِحْتَ بِمَا يَكُونُ مِنْ بِرِّهِمْ
وَ لَمْ تَأْسَفْ عَلَى مَا يَكُونُ مِنْ جَفَائِهِمْ
وَ اِعْلَمْ أَنَّ أَكْرَمَ اَلنَّاسِ عَلَى اَلنَّاسِ مَنْ كَانَ خَيْرُهُ فَائِضاً عَلَيْهِمْ
وَ كَانَ عَنْهُمْ مُسْتَغْنِياً مُتَعَفِّفاً
وَ أَكْرَمُ اَلنَّاسِ بَعْدَهُ عَلَيْهِمْ مَنْ كَانَ عَنْهُمْ مُتَعَفِّفاً وَ إِنْ كَانَ إِلَيْهِمْ مُحْتَاجاً
فَإِنَّمَا أَهْلُ اَلدُّنْيَا يَعْشَقُونَ اَلْأَمْوَالَ
فَمَنْ لَمْ يُزَاحِمْهُمْ فِيمَا يَعْشَقُونَهُ كَرُمَ عَلَيْهِمْ
وَ مَنْ لَمْ يُزَاحِمْهُمْ فِيهَا وَ مَكَّنَهُمْ مِنْهَا أَوْ مِنْ بَعْضِهَا كَانَ أَعَزَّ وَ أَكْرَمَ
.

امام باقر عليه السّلام:
محمد بن على بن مسلم بن شهاب زهرى خدمت على بن حسين عليه السّلام وارد شد
در حالى كه گرفته‌خاطر و اندوهناك بود.
حضرت سجاد عليه السّلام باو فرمود:
چرا چنين اندوهناكى‌؟
عرض كرد از افراد حسود كه به نعمت الهى بر من حسد ميبرند حزن و اندوه پى در پى مرا ميگيرد
و همچنين از ناحيۀ كسانى كه انتظاراتى از آنها دارم
و متاسفانه از طرف اشخاصى كه به آنها احسان كرده‌ام كه بر خلاف توقع نسبت به من حسد ميورزند.
حضرت فرمود:
زهرى، تو زبان خود را نگه دار تا مالك برادران خود شده و دل آنها را در اختيار خود بگيرى.
عرضه داشت: يا بن رسول اللّٰه من با سخنان خود به آنها احسان و انعام مينمايم.
حضرت فرمود:
هيهات مراقب خود باش.
مبادا اين احسانها موجب عجب و خودپسندى تو گردد.
و بر حذر باش از اينكه سخن تلخ و مطلبى كه در دلها جاى باز نميكند بر زبان بياورى
گر چه عذر موجه داشته باشى و يا بعدا پوزش خواهى كنى
چون همۀ كسانى را كه اين مطلب را از تو شنيده‌اند نميتوانى قانع نمائى.
سپس فرمود:
اى زهرى كسى كه داراى عقل كامل نباشد و قوا و غرائزش در تحت فرمان عقلش نباشد ممكن است از راه كوچكترين تمايلش هلاك شود.
و چه اشكالى دارد كه تو مسلمانان را همانند خاندان و بستگان خود قرار دهى كه بزرگسالها را بمنزله پدر و خردسالان را بمنزله فرزند و همسالان را بمنزله برادر خود بدانى
در اين صورت به كدام يك از اينها حاضرى ظلم و ستم نمائى‌؟
و يا نفرين كنى‌؟
و يا اسرارش را فاش و آبرويش را ببرى‌؟
و اگر شيطان تو را وسوسه كرد و گفت كه تو از فلانى كه اهل قبله است، برتر و بهتر هستى،
اين وسوسه را به اين طريق از خود برطرف كن كه
اگر از تو بزرگتر است بگو كه با ايمان و عمل نيكش بر من سبقت دارد
و قبل از من ايمان آورده و اعمال صالحه انجام داده پس او از من بهتر است.
و اگر از تو كوچكتر است به خود بگو كه من چون بزرگتر از او هستم
پس در سالهاى گذشته معصيتهائى قبل از او انجام داده‌ام كه او نداده پس او از من بهتر است.
و اگر همسال تو است به خود بگو كه
من نسبت به گناه خود يقين دارم ولى در باره او شك دارم كه گناهى كرده است يا نه‌؟
پس به چه مناسب يقين را رها كرده و شك را بگيرم.
و اگر مشاهده نمودى كه مسلمانان تو را احترام و تعظيم مينمايند
به خود بگو كه اين لطف و عنايتى است از طرف آنان به من
و اگر ديدى كه آنان از تو روگردان و نسبت به تو بى‌اعتنا هستند،
به خود بگو كه اين عمل، عكس‌العمل خود من است،
لابد گناه و تقصيرى از من صادر شده است.
كه اگر برنامۀ زندگى تو اين طور باشد زندگى بر تو آسان و راحت شده
و دوستانت زياد و دشمنانت اندك خواهد شد
و نيكى و احسان آنان نسبت به تو زياد و در نتيجه خوشحال و خرسند ميشوى
و از روگردانى آنان ناراحت نخواهى شد.
و بدان كه محترم‌ترين افراد در نظر مردم كسى است كه خير و نفعش به مردم برسد
و خود از آنان بى‌نياز و خودنگه‌دار باشد
و پس از اين شخص آن كس محترم‌تر است كه خودنگه‌دار باشد
و نيازش را به مردم اظهار نكند گر چه در واقع نيازمند به آنان باشد
چون مردم دنيا طبعا عشق و علاقۀ به مال دارند،
بنا بر اين آن كس كه راجع به مال، كه مورد علاقه آنان است مزاحم آنان نباشد
در نظر آنها محترم است
و قهرا آن كس كه نه تنها مزاحم نباشد بلكه خير و نفعى هم به آنان برساند
عزيزتر و محترم‌تر است.

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۰ الى ۱۱]
وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فيها مَعايِشَ‏ قَليلاً ما تَشْكُرُونَ (۱۰)
و قطعاً شما را در زمين قدرت عمل داديم،
و براى شما در آن، وسايل معيشت نهاديم، [اما] چه كم سپاسگزارى مى‏‌كنيد.
وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ‏ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ
فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدينَ (۱۱)
و در حقيقت، شما را خلق كرديم، سپس به صورتگرى شما پرداختيم؛
آنگاه به فرشتگان گفتيم:
«براى آدم سجده كنيد.»
پس [همه‏] سجده كردند، جز ابليس كه از سجده‏‌كنندگان نبود.

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۲ الى ۱۳]
قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ
قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (۱۲)
فرمود: «چون تو را به سجده امر كردم چه چيز تو را باز داشت از اينكه سجده كنى؟»
گفت: «من از او بهترم. مرا از آتشى آفريدى و او را از گِل آفريدى.»
قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرينَ‏ (۱۳)
فرمود: «از آن [مقام‏] فرو شو، تو را نرسد كه در آن [جايگاه‏] تكبّر نمايى. پس بيرون شو كه تو از خوارشدگانى.»

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۴ الى ۱۷]

قالَ أَنْظِرْنِي إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (۱۴)
گفت: «مرا تا روزى كه [مردم‏] برانگيخته خواهند شد مهلت ده.»
قالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (۱۵)
فرمود: «تو از مهلت يافتگانى.»
قالَ فَبِما أَغْوَيْتَني‏ لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ (۱۶)
گفت: «پس به سبب آنكه مرا به بيراهه افكندى،
من هم براى [فريفتن‏] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست.
ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ
وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ (۱۷)
«آنگاه از پيش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‌‏تازم،
و بيشترشان را شكرگزار نخواهى يافت.»

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۸ الى ۲۱]
قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعينَ (۱۸)
فرمود: «نكوهيده و رانده، از آن [مقام‏] بيرون شو؛
كه قطعاً هر كه از آنان از تو پيروى كند، جهنّم را از همه شما پر خواهم كرد.»

[سورة ص (۳۸): الآيات ۷۱ الى ۸۳]
إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ (۷۱)
آنگاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گِل خواهم آفريد.
فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ (۷۲)
پس چون او را [كاملاً] درست كردم و از روح خويش در آن دميدم، سجده‌‏كنان براى او [به خاك‏] بيفتيد.»
فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (۷۳)
پس همه فرشتگان يكسره سجده كردند.
إِلاَّ إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ (۷۴)
مگر ابليس [كه‏] تكبّر نمود و از كافران شد.
قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ (۷۵)
فرمود: «اى ابليس، چه چيز تو را مانع شد كه براى چيزى كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده آورى؟ آيا تكبّر نمودى يا از [جمله‏] برترى‌‏جويانى؟»
قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (۷۶)
گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده‏‌اى و او را از گِل آفريده‏‌اى.»
قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ (۷۷)
فرمود: «پس، از آن [مقام‏] بيرون شو، كه تو رانده‌‏اى.
وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلى‏ يَوْمِ الدِّينِ (۷۸)
و تا روز جزا لعنت من بر تو باد.»
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (۷۹)
گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزى كه برانگيخته مى‏‌شوند مهلت ده.»
قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (۸۰)
فرمود: «در حقيقت، تو از مهلت‏‌يافتگانى،
إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (۸۱)
تا روز معيّنِ معلوم.»
قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (۸۲)
[شيطان‏] گفت:
«پس به عزّت تو سوگند كه همگى را جدّاً از راه به در مى‌‏برم،
إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (۸۳)
مگر آن بندگان پاكدل تو را.»

[هدایت – ضلالت – عجب  – عیل و غنی]:
«عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ قَالَ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
يَا بَنِي آدَمَ
كُلُّكُمْ ضَالٌّ إِلَّا مَنْ هَدَيْتُ
وَ كُلُّكُمْ عَائِلٌ إِلَّا مَنْ أَغْنَيْتُ
وَ كُلُّكُمْ هَالِكٌ إِلَّا مَنْ أَنْجَيْتُ
فَاسْأَلُونِي أَكْفِكُمْ وَ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ رُشْدِكُمْ
إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَاقَةُ وَ لَوْ أَغْنَيْتُهُ لَأَفْسَدَهُ ذَلِكَ
وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِي مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الصِّحَّةُ وَ لَوْ أَمْرَضْتُهُ لَأَفْسَدَهُ ذَلِكَ
وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِي لَمَنْ يَجْتَهِدُ فِي عِبَادَتِي وَ قِيَامِ اللَّيْلِ لِي فَأُلْقِي عَلَيْهِ النُّعَاسَ نَظَراً مِنِّي لَهُ فَيَرْقُدُ حَتَّى يُصْبِحَ وَ يَقُومُ حِينَ يَقُومُ وَ هُوَ مَاقِتٌ لِنَفْسِهِ زَارٍ عَلَيْهَا وَ لَوْ خَلَّيْتُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَا يُرِيدُ لَدَخَلَهُ الْعُجْبُ بِعَمَلِهِ ثُمَّ كَانَ هَلَاكُهُ فِي عُجْبِهِ وَ رِضَاهُ عَنْ نَفْسِهِ فَيَظُنُّ أَنَّهُ قَدْ فَاقَ الْعَابِدِينَ وَ جَازَ بِاجْتِهَادِهِ حَدَّ الْمُقَصِّرِينَ فَيَتَبَاعَدُ بِذَلِكَ مِنِّي وَ هُوَ يَظُنُّ أَنَّهُ يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ أَلَا فَلَا يَتَّكِلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمْ وَ إِنْ حَسُنَتْ وَ لَا يَيْأَسِ الْمُذْنِبُونَ مِنْ مَغْفِرَتِي لِذُنُوبِهِمْ وَ إِنْ كَثُرَتْ لَكِنْ بِرَحْمَتِي فَلْيَثِقُوا وَ لِفَضْلِي فَلْيَرْجُوا وَ إِلَى حُسْنِ نَظَرِي فَلْيَطْمَئِنُّوا وَ ذَلِكَ أَنِّي أُدَبِّرُ عِبَادِي بِمَا يُصْلِحُهُمْ وَ أَنَا بِهِمْ لَطِيفٌ خَبِيرٌ.»
رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله مى‌فرمايد:
خداوند شكوهمند و بلندمرتبه فرمود:
اى فرزند آدم!
تمامى شما گمراهيد جز آنكه من هدايتش كردم
و تمامى شما نيازمنديد جز آنكه من بى‌نيازش نمودم
و تمامى شما نابوديد جز آنكه من او را نجات بخشيدم
پس از من بخواهيد تا شما را كفايت كنم و به راه هدايت راهنمايى نمايم.
همانا از بندگان مؤمن من كسى است كه چيزى جز ندارى، [دين] او را بهبود نبخشد و اگر او را بى‌نياز كنم بى‌نيازى او را فاسد مى‌گرداند
و همانا از بندگان من كسى است كه جز سلامتى براى [دين] او كارساز نباشد و اگر بيمار كنم، بيمارى‌اش او را تباه مى‌كند.
و همانا از بندگان من كسى است كه جز بيمارى برايش نيكو نمى‌باشد و اگر او را سالم گردانم سلامتى‌اش او را فاسد مى‌كند
و همانا از بندگان من كسى است كه در راه بندگى من و نماز شب تلاش مى‌كند ولى به خاطر لطف من نسبت به او چرت را بر او مى‌افكنم پس مى‌خوابد تا صبح و هنگامى كه برمى‌خيزد از دست خود به شدت ناراحت است و خود را سرزنش مى‌كند.
و اگر من ميان او و آنچه مى‌خواهد مانعى ايجاد نمى‌كردم، عُجب و خودشيفتگى از عملش در قلبش نفوذ مى‌كرد آنگاه نابودى‌اش در خودشيفتگى و خشنودى از خود مى‌بود.
پس گمان مى‌كرد كه بر عبادتگران برترى يافته است و با تلاشش از مرز اهل كوتاهى [و تفريط‍‌ در عمل] عبور نموده است پس به اين‌گونه از من دور مى‌شد درحالى كه گمان ميكرد به من نزديك شده است.
پس بايستى اهل عمل بر كردار خويش تكيه نكنند هرچند نيكو باشد و گنهكاران از بخشش گناهانشان نااميد نگردند هرچند فراوان باشد.
بلكه بايد به رحمت من اعتماد كنند و به احسان من اميد داشته باشند و به لطف ويژه من اطمينان داشته باشند و آن به اين دليل است كه من بندگان خود را به آنچه كه موجب خير و نيكى براى آنان است تدبير مى‌كنم و من به آنان مهربان و آگاهم.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی