Established Light!
«وتد» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
«وَ الْجِبالَ أَوْتاداً» – «وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ»
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«وتَّدَ الزَّرعُ: طَلَعَ نَباتُه فثَبَتَ و قَوِىَ، گياه آشكار و استوار شد.»
+ «رجل!»
+ «قهر – جبل قاهر»
+ «قبله مرئی – قبله نامرئی!»
+ «رسخ: الرَّاسِخُ؛ اللَّازِمُ الَّذِي لَا يَزُولُ عَنْ حَالِهِ»
«وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»
+ «جهل: مقایسه گیاه اسکنبیل و گیاه تامبلوید!»
+ «علم!»
امام على عليه السلام:
العالِمُ مَن عَرَفَ قَدرَهُ، الجاهِلُ مَن جَهِلَ أمرَهُ.
آگاه، كسى است كه حدّ خود را (یعنی نورِ تقدیراتِ خود را) بداند،
و نادان، كسى است كه از (نورِ) خويش بىخبر باشد.
انتهای محدوده دانایی ما، آگاهی از مکانیسم نورانی قلب است.
ندانستن مکانیسم نورانی علم، مساوی با جهل است
و فراتر از دانستن مکانیسم نورانی قلب، برای ما، چیزی تعریف نشده است و این انتهای ماست.
«سدرة المنتهی» : «توقف در بینهایت»
«وتَدَ الوتدُ: ميخ محكم و استوار شد.»
«وتَدَ فى بَيتِه: در خانه خود اقامت كرد.»
مفهوم پابرجا و استوار «إدخال شيء في محلّ و إحكامه فيه، الإثبات» از این واژه استنباط میشود.
نور علم آل محمد ع در قلوب صاحبان نور (اوتاد الارض) ثابت و پابرجاست.
«وَ الْجِبالَ أَوْتاداً ،أَيْ أَوْتَادَ اَلْأَرْضِ»
+ «جبل!»
«وَ كَذَلِكَ أَوْتَادُ الْأَرْضِ لَمْ يَكُونُوا أَوْتَاداً إِلَّا بِهَذَا»
«أَوْتادُ البلادِ: بزرگان و رئيسان شهرها»
«أوتادُ الأرض: كوههاى روى زمين»
تمثال نورانی صاحبان نور، در ملکوت قلوب اهل یقین، مثل کوه، ثابت و استوار و پابرجاست.
به این میگن اوتاد الارض!
اینکه مدام تصویر قلّۀ دماوند پیش روی چشمان قلبت باشه!
+ «احراز هویت نور در ملکوت قلب!»
«أوتادُ الفم: دندانها»
وتَدَ الوتدُ: ميخ محكم و استوار شد.
نورِ پابرجا!
کوهِ بلند و استوار و پابرجا!
در حدیث معراج:
يَا أَحْمَدُ
أَ لَمْ تَدْرِ لِأَيِّ شَيْءٍ فَضَّلْتُكَ عَلَى سَائِرِ اَلْأَنْبِيَاءِ
قَالَ اَللَّهُمَّ لاَ
قَالَ بِالْيَقِينِ وَ حُسْنِ اَلْخُلُقِ وَ سَخَاوَةِ اَلنَّفْسِ وَ رَحْمَةِ اَلْخَلْقِ
وَ كَذَلِكَ أَوْتَادُ اَلْأَرْضِ لَمْ يَكُونُوا أَوْتَاداً إِلاَّ بِهَذَا.
اى احمد!
آيا مىدانى كه چرا تو را بر ساير پيامبران برترى و فضيلت دادم؟
عرض كرد: خير، نمىدانم اى خداى من.
فرمود: بواسطه يقين و خوشاخلاقى و سخاوت و مهربانى با مردم.
و همچنين برگزيدگان و اوتاد زمين هم كه اوتاد زمين شدند به خاطر همين صفات و ويژگيهاست.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
إِنِّي وَ اِثْنَيْ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوْتَادُ اَلْأَرْضِ
اَلَّتِي أَمْسَكَهَا اَللَّهُ بِهَا أَنْ تَسِيخَ بِأَهْلِهَا
فَإِذَا ذَهَبَ اَلاِثْنَا عَشَرَ مِنْ أَهْلِي سَاخَتِ اَلْأَرْضُ بِأَهْلِهَا وَ لَمْ يُنْظَرُوا.
امام صادق علیه السلام:
عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ، قَالَ
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) يَقُولُ:
أَوْتَادُ اَلْأَرْضِ وَ أَعْلاَمُ اَلدِّينِ أَرْبَعَةٌ:
مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ وَ لَيْثُ بْنُ اَلْبَخْتَرِيِّ اَلْمُرَادِيُّ وَ زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ.
فَهُوَ مِنْ مَعَادِنِ دِينِهِ وَ أَوْتَادِ أَرْضِهِ!
امام علی علیه السلام:
عِبَادَ اللَّهِ
اى بندگان خدا
إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَيْهِ
همانا بهترين و محبوبترين بنده نزد خدا،
عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ
بندهاى است كه خدا او را در پيكار با نفس يارى داده است،
فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ
آن كس كه جامۀ زيرين او اندوه، و لباس رويين او ترس از خداست،
فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى فِي قَلْبِهِ
چراغ هدايت در قلبش روشن شده
وَ أَعَدَّ الْقِرَى لِيَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ
و وسائل لازم براى روزى او فراهم آمده
فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِيدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِيدَ
و دورىها و دشوارىها را بر خود نزديك و آسان ساخته است.
نَظَرَ فَأَبْصَرَ
حقايق دنيا را با چشم دل نگريسته،
وَ ذَكَرَ فَاسْتَكْثَرَ
همواره به ياد خدا بوده و اعمال نيكو، فراوان انجام داده است.
وَ ارْتَوَى مِنْ عَذْبٍ فُرَاتٍ
از چشمۀ گواراى حق سيراب گشته،
سُهِّلَتْ لَهُ مَوَارِدُهُ فَشَرِبَ نَهَلًا
چشمهاى كه به آسانى به آن رسيد و از آن نوشيده، سيراب گرديد.
وَ سَلَكَ سَبِيلًا جَدَداً
در راه هموار و راست قدم برداشته،
قَدْ خَلَعَ سَرَابِيلَ الشَّهَوَاتِ
پيراهن شهوات را از تن بيرون كرده،
وَ تَخَلَّى مِنَ الْهُمُومِ إِلَّا هَمّاً وَاحِداً انْفَرَدَ بِهِ
و جز يك غم، از تمام غمها خود را مىرهاند،
فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ الْعَمَى وَ مُشَارَكَةِ أَهْلِ الْهَوَى
و از صف كوردلان و مشاركت با هواپرستان خارج شد،
وَ صَارَ مِنْ مَفَاتِيحِ أَبْوَابِ الْهُدَى وَ مَغَالِيقِ أَبْوَابِ الرَّدَى
كليد باز كنندۀ درهاى هدايت شد
و قفل درهاى گمراهى و خوارى گرديد.
قَدْ أَبْصَرَ طَرِيقَهُ وَ سَلَكَ سَبِيلَهُ
راه هدايت را با روشندلى ديد، و از همان راه رفت،
وَ عَرَفَ مَنَارَهُ وَ قَطَعَ غِمَارَهُ
و نشانههاى آن را شناخت و از امواج سركش شهوات گذشت.
وَ اسْتَمْسَكَ مِنَ الْعُرَى بِأَوْثَقِهَا وَ مِنَ الْحِبَالِ بِأَمْتَنِهَا
به استوارترين دستاويزها و محكمترين طنابها چنگ انداخت،
این قسمت، اینجوری باید ترجمه میشد:
(به یگانه دستاویز استوار و یگانه طناب محکم چنگ انداخت!)
فَهُوَ مِنَ الْيَقِينِ عَلَى مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ.
چنان به يقين و حقيقت رسيد كه گويى نور خورشيد بر او تابيد.
قَدْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ فِي أَرْفَعِ الْأُمُورِ مِنْ إِصْدَارِ كُلِّ وَارِدٍ عَلَيْهِ
در برابر خداوند خود را به گونهاى تسليم كرد كه هر فرمان او را انجام مىدهد.
(بدون تحریف، واردات رو صادر کرد!)
وَ تَصْيِيرِ كُلِّ فَرْعٍ إِلَى أَصْلِهِ،
و هر فرعى را به اصلش باز مىگرداند.
مِصْبَاحُ ظُلُمَاتٍ كَشَّافُ عَشَوَاتٍ
چراغ تاريكىها، و روشنىبخش تيرگى ها،
مِفْتَاحُ مُبْهَمَاتٍ دَفَّاعُ مُعْضِلَاتٍ
كليد درهاى بسته و بر طرف كننده دشوارىها،
دَلِيلُ فَلَوَاتٍ،
و راهنماى گمراهان در بيابانهاى سرگردانى است.
يَقُولُ فَيُفْهِمُ وَ يَسْكُتُ فَيَسْلَمُ،
سخن مىگويد، خوب مىفهماند، سكوت كرده به سلامت مىگذرد،
قَدْ أَخْلَصَ لِلَّهِ فَاسْتَخْلَصَهُ
براى خدا اعمال خويش را خالص كرده آن چنان كه خدا پذيرفته است،
فَهُوَ مِنْ مَعَادِنِ دِينِهِ وَ أَوْتَادِ أَرْضِهِ،
از گنجينه هاى آيين خدا و اركان زمين است.
قَدْ أَلْزَمَ نَفْسَهُ الْعَدْلَ
خود را به عدالت واداشته
فَكَانَ أَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْيُ الْهَوَى عَنْ نَفْسِهِ،
و آغاز عدالت او آن كه هواى نفس را از دل بيرون رانده است،
يَصِفُ الْحَقَّ وَ يَعْمَلُ بِهِ،
حق را مى شناساند و به آن عمل مى كند.
لَا يَدَعُ لِلْخَيْرِ غَايَةً إِلَّا أَمَّهَا
كار خيرى نيست مگر كه به آن قيام مىكند،
وَ لَا مَظِنَّةً إِلَّا قَصَدَهَا،
و در هيچ جا گمان خيرى نبرده جز آن كه به سوى آن شتافته.
قَدْ أَمْكَنَ الْكِتَابَ مِنْ زِمَامِهِ فَهُوَ قَائِدُهُ وَ إِمَامُهُ،
اختيار خود را به قرآن سپرده، و قرآن را راهبر و پيشواى خود قرار داده است،
يَحُلُّ حَيْثُ حَلَّ ثَقَلُهُ وَ يَنْزِلُ حَيْثُ كَانَ مَنْزِلُهُ.
هر جا كه قرآن بار اندازد فرود آيد، و هر جا كه قرآن جاى گيرد مسكن گزيند.
***
وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى عَالِماً وَ لَيْسَ بِهِ
و ديگرى كه او را دانشمند نامند امّا از دانش بىبهره است،
فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ
يك دسته از نادانى ها را از جمعى نادان فرا گرفته،
وَ أَضَالِيلَ مِنْ ضُلَّالٍ
و مطالب گمراه كننده را از گمراهان آموخته، و به هم بافته،
وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاكاً مِنْ حَبَائِلِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ
و دامهايى از طنابهاى غرور و گفتههاى دروغين بر سر راه مردم افكنده،
قَدْ حَمَلَ الْكِتَابَ عَلَى آرَائِهِ
قرآن را بر اميال و خواسته هاى خود تطبيق مى دهد،
وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ
و حق را به هوسهاى خود تفسير مىكند.
يُؤْمِنُ النَّاسَ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ يُهَوِّنُ كَبِيرَ الْجَرَائِمِ
مردم را از گناهان بزرگ ايمن مى سازد، و جرائم بزرگ را سبك جلوه مى دهد.
يَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِيهَا وَقَعَ
ادّعا مىكند از ارتكاب شبهات پرهيز دارد، امّا در آنها غوطه مىخورد.
وَ يَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَيْنَهَا اضْطَجَعَ
مى گويد: از بدعتها دورم، ولى در آنها غرق شده است.
فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ
چهرۀ ظاهر او چهرۀ انسان، و قلبش قلب حيوان درنده است،
«گرگی در لباس میش!»
لَا يَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَيَتَّبِعَهُ
راه هدايت را نمىشناسد كه از آن سو برود،
وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَيَصُدَّ عَنْهُ
و راه خطا و باطل را نمىداند كه از آن بپرهيزد،
وَ ذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ.
«قبض و بسط نور قلبشو متوجه نمیشه!»
«حضور و غیاب نورشو نمیفهمه!»
پس مردهاى است در ميان زندگان. (آدمهای توخالی!)
فَهُمْ أَوْتَادٌ فِي أَرْضِهِ!
فَجَعَلَهُمْ حُجَجاً عَلَى خَلْقِهِ!
امام باقر علیه السلام:
عَنِ اَلثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ:
ثمالى از حضرت باقر عليه السّلام نقل كرد كه:
أَتَى قَتَادَةُ بْنُ دِعَامَةَ اَلْبَصْرِيُّ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
قتادة بن دعامه بصرى خدمت آن جناب رسيد.
فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَهُ
امام به او فرمود:
أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ؟
تو فقيه اهل بصرهاى؟
قَالَ نَعَمْ
جواب داد: آرى.
فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ
فرمود: واى بر تو
إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ خَلْقاً مِنْ خَلْقِهِ فَجَعَلَهُمْ حُجَجاً عَلَى خَلْقِهِ
خداوند گروهى از آفريدههاى خود را حجّت بر مردم قرار داده
فَهُمْ أَوْتَادٌ فِي أَرْضِهِ
آنها اوتاد و استوانههاى زمين هستند.
قُوَّامٌ بِأَمْرِهِ
و بپا دارنده امر او
نُجَبَاءُ فِي عِلْمِهِ
و برجستگان دانش
اِصْطَفَاهُمْ قَبْلَ خَلْقِهِ أَظِلَّةٌ عَنْ يَمِينِ عَرْشِهِ
قبل از آفرينش، آنها را به صورت سايهاى در طرف راست عرش برگزيد.
قَالَ فَسَكَتَ قَتَادَةُ طَوِيلاً
قتاده مدتى سكوت كرد،
ثُمَّ قَالَ أَصْلَحَكَ اَللَّهُ
آنگاه گفت خدا خيرخواه تو باشد
وَ اَللَّهِ لَقَدْ جَلَسْتُ بَيْنَ يَدَيِ اَلْفُقَهَاءِ وَ قُدَّامَ اِبْنِ عَبَّاسٍ
سوگند به پروردگار كه من در خدمت فقها و دانشمندان و ابن عباس نشستهام.
فَمَا اِضْطَرَبَ قَلْبِي قُدَّامَ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَا اِضْطَرَبَ قُدَّامَكَ
آنچنان كه در خدمت شما مرا لرزه بر تن افتاده، پيش هيچ كس چنين اتفاق نيافتاده
فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
حضرت باقر باو فرمود:
أَ تَدْرِي أَيْنَ أَنْتَ؟
مىدانى كجا هستى؟
بَيْنَ يَدَيْ بُیُوتٍ أَذِنَ اَللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اِسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهٰا بِالْغُدُوِّ وَ اَلْآصٰالِ
رِجٰالٌ لاٰ تُلْهِيهِمْ تِجٰارَةٌ وَ لاٰ بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اَللّٰهِ وَ إِقٰامِ اَلصَّلاٰةِ وَ إِيتٰاءِ اَلزَّكٰاةِ
در مقابل آن بيوتى قرار گرفتهاى كه خدا خواسته بلندمقام باشند و در آنجا ياد خدا باشد و صبح و شام نماز بپا دارند مردانى كه كسب و تجارت آنها را از ياد خدا و نماز و زكات بازنمىدارد،
فَأَنْتَ ثَمَّ وَ نَحْنُ أُولَئِكَ
تو در چنين جايى هستى و ما نيز آن مردانيم.
فَقَالَ لَهُ قَتَادَةُ
قتاده گفت:
صَدَقْتَ وَ اَللَّهِ جَعَلَنِيَ اَللَّهُ فِدَاكَ
فدايت شوم صحيح مىفرمائيد.
وَ اَللَّهِ مَا هِيَ بُيُوتُ حِجَارَةٍ وَ لاَ طِينٍ.
اين خانهها، خانههاى ساخته شده از سنگ و گل نيست.
مشتقات ریشۀ «وتد» در آیات قرآن:
[سورة ص (۳۸): الآيات ۱۱ الى ۱۵]
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ (12)
[سورة النبإ (۷۸): الآيات ۱ الى ۱۶]
وَ الْجِبالَ أَوْتاداً (7)
[سورة الفجر (۸۹): الآيات ۱ الى ۳۰]
وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ (10)
امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ قَال سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ
وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ لِأَیِّ شَیْءٍ سُمِّیَ ذَا الْأَوْتَادِ
قَالَ لِأَنَّهُ کَانَ إِذَا عَذَّبَ رَجُلًا بَسَطَهُ عَلَی الْأَرْضِ عَلَی وَجْهِهِ وَ مَدَّ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ فَأَوْتَدَهَا بِأَرْبَعَهًِْ أَوْتَادٍ فِی الْأَرْضِ
وَ رُبَّمَا بَسَطَهُ عَلَی خَشَبٍ مُنْبَسِطٍ فَوَتَّدَ رِجْلَیْهِ وَ یَدَیْهِ بِأَرْبَعَهًِْ أَوْتَادٍ ثُمَّ تَرَکَهُ عَلَی حَالِهِ حَتَّی یَمُوتَ فَسَمَّاهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِرْعَوْنَ ذَا الْأَوْتَادِ لِذَلِکَ.
ابانبناحمر گوید: از امام صادق (علیه السلام) از معنی سخن خدای تعالی: وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ؛ پرسیدم: «چرا او را ذِی الْأَوْتَادِ نامیدند»؟
فرمود: «برای آنکه به هرکس خشم و غضب مینمود و میخواست او را مجازات کند، دستور میداد او را در زمین میخوابانیدند و چهار میخ به دست و پاهای او میکوبیدند، و گاهی او را بر روی تختهی چوبی میخوابانیدند و میخ میکوبیدند و او را به حال خود وامیگذاشتند تا میمرد، بدین علّت خداوند او را ذو الْأَوْتَادِ نامید».
علیّبنابراهیم رحمة الله علیه:
وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ عَمِلَ الْأَوْتَادَ الَّتِی أَرَادَ أَنْ یَصَّعَّدَ بِهَا إِلَی السَّمَاءِ.
او خرگاهها را بر پا میداشت و میخواست بهوسیلهی آنها به آسمان فراز شود.
ابنعبّاس رحمة الله علیه:
ذِی الْأَوْتادِ أَیْ ذِی الْجُنُودِ الَّذِینَ کَانُوا یُشَیِّدُونَ أَمْرَهُ.
ذِی الْأَوْتَادِ؛ یعنی دارای سپاهیانی بود که دستور او را محکم میکردند (انجام میدادند).