and I entrust my affairs to the Light!
«فوض» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«فَوَّضَ الْمَرأَةَ: زن را بدون مهر شوهر داد.»
«التفويض في النكاح: التزويج بلا مهر»
«فوّضت المرأة نكاحها الى الزوج حتّى تزوّجها من غير مهر»
یعنی: بدون هیچ چشمداشتی (تمنا)، خودتو بسپار به دست تقدیرات!
به این میگن توکل!
نه اینکه با لیستی از تمناها، بخواهی وارد مذاکره با خدا شوی!
انگاری حسود میگه:
خدایا، تمناهای من اینقدر سکّه میارزه!
اگه اینقدر سکه، مهرم میکنی،
یعنی اگه این تمناهامو برآورده میکنی،
به حرفت گوش میکنم و به تقدیراتت راضی میشم!
خدا هم میگه ای حسود بیمعرفت!
هر وقت در مقابل نور تقدیرات من،
برای تمناهای خودت هیچ ارزشی قائل نشدی،
و انگاری مفت، به حرف من گوش کردی،
میشی اهل تفویض، میشی اهل نور ولایت، میشی اهل بهشت،
میشی صاحبِ خونهای زیبا در بهشت!
پس: توکل کن، تفویض کن، یعنی:
اول دست از همه تمناهات بردار،
و خودت رو با خدا شریک نکن،
حالا به عصای نورانی خدای خودت تکیه دادهای!
«وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ»
«و امورم را به نور خدا میسپارم.»
نور ولایت، فرایند تفویض اختیار است «delegation of authority».
+ «سلم»
+ «وثق»
+ «شکر»
+ «ودیعة الله – سپارش نور!»
وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ!
[سورة غافر (۴۰): الآيات ۴۱ الى ۴۶]
فَسَتَذْكُرُونَ ما أَقُولُ لَكُمْ
وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ
إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ (۴۴)
پس به زودى آنچه را به شما مىگويم به ياد خواهيد آورد.
و كارم را به خدا مىسپارم؛
خداست كه به [حال] بندگان [خود] بيناست.»
خودت را به نورت بسپار!
المُفَوِّضُ أمرَهُ إلَى اللّه ِ في راحَةِ الأبَدِ!
امام صادق علیه السلام:
الْمُفَوِّضُ أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِي رَاحَةِ الْأَبَدِ وَ الْعَيْشِ الدَّائِمِ الرَّغَدِ
وَ الْمُفَوِّضُ حَقّاً هُوَ الْعَالِي عَنْ كُلِّ هِمَّةٍ دُونَ اللَّهِ تَعَالَى
كَمَا قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
رَضِيتُ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لِي
وَ فَوَّضْتُ أَمْرِي إِلَى خَالِقِي
كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ فِيمَا مَضَى
كَذَلِكَ يُحْسِنُ فِيمَا بَقِيَ
وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مُؤْمِنِ آلِ فِرْعَوْنَ
وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ
فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ
وَ التَّفْوِيضُ خَمْسَةُ أَحْرُفٍ لِكُلِّ حَرْفٍ مِنْهَا حُكْمٌ
فَمَنْ أَتَى بِأَحْكَامِهِ فَقَدْ أَتَى بِهِ
التَّاءُ مِنْ تَرْكِهِ التَّدْبِيرَ فِي الدُّنْيَا
وَ الْفَاءُ مِنْ فَنَاءِ كُلِّ هِمَّةٍ غَيْرِ اللَّهِ
وَ الْوَاوُ مِنْ وَفَاءِ الْعَهْدِ وَ تَصْدِيقِ الْوَعْدِ
وَ الْيَاءُ الْيَأْسُ مِنْ نَفْسِكَ وَ الْيَقِينُ بِرَبِّكَ
وَ الضَّادُ مِنَ الضَّمِيرِ الصَّافِي لِلَّهِ وَ الضَّرُورَةِ إِلَيْهِ
وَ الْمُفَوِّضُ لَا يُصْبِحُ إِلَّا سَالِماً مِنْ جَمِيعِ الْآفَاتِ وَ لَا يُمْسِي إِلَّا مُعَافًى بِدِينِه.
كسى كه كار و امور خود را تفويض و واگذار بخدا نمايد
هميشه در آسايش و در يك زندگى گوارا و خوش است
و آن كس كه واقعا امور خود را بخدا واگذار نمايد از هر گونه فكر و انديشهاى بجز اللّٰه برتر و منزه است
همچنان كه على عليه السّلام فرموده است:
بآنچه كه خداوند قسمت من نموده راضى و خشنود هستم
و امور خود را بآفريدگار خود واگذار نمودهام
همان طورى كه خداوند مهربان در گذشته در حق من احسان كرده
در آينده هم لطف و احسان خواهد فرمود.
و خداوند فرموده در بارۀ مؤمن خاندان فرعون
وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ
فَوَقٰاهُ اَللّٰهُ سَيِّئٰاتِ مٰا مَكَرُوا وَ حٰاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ اَلْعَذٰابِ.
من كار خود را بخدا واگذار مينمايم كه خداوند بحال بندگان آگاه است
خداوند متعال هم او را از عواقب زيانبار مكر و حيله آل فرعون محفوظ نمود
و عذاب دردناكى فرعونيان را فرا گرفت
و كلمۀ تفويض داراى پنج حرف است:
ت-ف-و-ى-ض
و براى هر حرفى برنامه و دستورى هست.
هر كس كه احكام و اين دستورات را مراعات كند، حق تفويض را انجام داده است.
تاء : اشاره به ترك تدبير در امور و ترك دنيا
فاء : فانى بودن و خالى شدن از هر انديشهاى بجز اللّٰه
واو : وفاء بعهد و پيمان و انجام وعدههاى خود
یاء : ياس و قطع اميد از خود و يقين و اميد به پروردگار
ضاد : داشتن ضمير و باطن صاف و پاك و احساس ضرور و احتياج بخدا.
و تفويضكننده صبح نميكند مگر اينكه از همۀ آفات و بلاها سالم،
و عصر نميكند مگر اينكه از جهت دين خود از عافيت كامل برخوردار است.
وَ فَوَّضَ أَمْرَ الْأَشْيَاءِ إِلَيْهِمْ!
«وَ فَوَّضَ أَمْرَ الْأَشْيَاءِ إِلَيْهِمْ»
+ «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِ
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً»
وقتی خدای مهربان نورشو به آل محمد ع تفویض کرده،
پس ما باید این نور از این بندگان کریم «عِبادٌ مُكْرَمُونَ» اخذ نماییم، ان شاء الله تعالی.
همه سرِ همین موضوع با هم اختلاف دارند!
امام باقر علیه السلام:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ:
كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَذَكَرْتُ اخْتِلَافَ الشِّيعَةِ
فَقَالَ
إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَزَلْ فَرْداً مُتَفَرِّداً فِي الْوَحْدَانِيَّةِ
ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ ع فَمَكَثُوا أَلْفَ دَهْرٍ
ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ
وَ أَشْهَدَهُمْ خَلْقَهَا
وَ أَجْرَى عَلَيْهَا طَاعَتَهُمْ
وَ جَعَلَ فِيهِمْ مَا شَاءَ
وَ فَوَّضَ أَمْرَ الْأَشْيَاءِ إِلَيْهِمْ فِي الْحُكْمِ وَ التَّصَرُّفِ وَ الْإِرْشَادِ وَ الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ فِي الْخَلْقِ
لِأَنَّهُمُ الْوُلَاةُ فَلَهُمُ الْأَمْرُ وَ الْوَلَايَةُ وَ الْهِدَايَةُ
فَهُمْ أَبْوَابُهُ وَ نُوَّابُهُ وَ حُجَّابُهُ
يُحَلِّلُونَ مَا شَاءَ وَ يُحَرِّمُونَ مَا شَاءَ
وَ لَا يَفْعَلُونَ إِلَّا مَا شَاءَ
عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ
فَهَذِهِ الدِّيَانَةُ الَّتِي مَنْ تَقَدَّمَهَا غَرِقَ فِي بَحْرِ الْإِفْرَاطِ
وَ مَنْ نَقَصَهُمْ عَنْ هَذِهِ الْمَرَاتِبِ الَّتِي رَتَّبَهُمُ اللَّهُ فِيهَا زَهَقَ فِي بَرِّ التَّفْرِيطِ
وَ لَمْ يُوَفِّ آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ فِيمَا يَجِبُ عَلَى الْمُؤْمِنِ مِنْ مَعْرِفَتِهِمْ
ثُمَّ قَالَ خُذْهَا يَا مُحَمَّدُ فَإِنَّهَا مِنْ مَخْزُونِ الْعِلْمِ وَ مَكْنُونِهِ.
از محمّد بن سنان نقل ميكند كه گفت
خدمت حضرت باقر عليه السّلام بودم صحبت از اختلاف شد
فرمود:
خداوند پيوسته يكتا و بىهمتا بود در يكتائى خود
سپس محمّد و علي و فاطمه عليهم السّلام را آفريد
آنها بيش از هزاران سال ماندند
آنگاه اشياء را آفريد و آنان را گواه بر آفرينش اشياء قرار داد
و فرمانبردارى از ائمه را بر آنها الزام نمود
و آنچه خواست در آنها نهاد (نور علم)
و بايشان واگذار كرد كار اشياء را از نظر حكم و تصرف و ارشاد و امر و نهى در خلق
چون آنها فرمانروايان بودند بهمين جهت ولايت و امر و هدايت در اختيار آنها است
و ايشان ابواب رحمان و نواب خدا و نگهبانان آستانه او هستند
آنچه را بخواهند حلال ميكنند و هر چه بخواهند حرام
جز آنچه خدا اراده كرده انجام نميدهند
بندگان گرامى هستند كه هرگز پيش زبانى نسبت بخدا ندارند و بدستورش عمل ميكنند.
اين آن ديانتى است كه هر كس جلوتر از اين گام بردارد در درياى افراط و زياده روى غرق شده
و هر كس از اين مرتبه پائينتر كه خدا بآنها عنايت كرده معتقد گردد در بيابان تفريط گمراه شده
و حق آل محمّد را كه عبارت از معرفت آنها است و بر هر مؤمنى واجب است ادا نكرده
آنگاه فرمود
اين مطلب را داشته باش محمّد! كه از اسرار و دانش مكتوم است.