دکتر محمد شعبانی راد

حسود، مستِ تمنّاها!

Drunk in wishes!
Drunk in Jealousy!

با تمنّاها زندگی کردن، یعنی در حال مستی رانندگی کردن!

«سکر» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«سَكَرَ البَابَ، سَكَّرَ البابَ: درب را بست.»
«سَكَرَتِ الريحُ: سكنت، وزش باد آرام شد.»
«سَكَرْتُ‏ النَّهْرَ : سَدَدْتُهُ»
«سَكَرَ النَّهْرَ: بر روى رودخانه سدى بست.»
«أَسْكَرَهُ الشرابُ: أزال عقله، مي او را مست كرد.»
مفهوم «قطع رابطه» از هزار واژه مترادف «حسد» استنباط می‌شود.
«سُكِّرَتْ أَبْصارُنا: غشيت»
+ «خمر»
+ «سحر»
«كَأَنَّ الْمُبْتَلَى بِحُبِّ الدُّنْيَا بِهِ خَبَلٌ مِنْ سُكْرِ الشَّرَابِ»
عاقبت حب دنیا مثل عاقبت شرب خمر است!
«فَمَا كَانَ عَاقِبَتُهُ عَاقِبَةَ الْخَمْرِ فَهُوَ خَمْرٌ»

امام كاظم عليه السلام:
إنَّ اللّه َ عز و جل لَم يُحَرِّمِ الخَمرَ لاِسمِها،
و لكِنَّهُ حَرَّمَها لِعاقِبَتِها؛
فَما كانَ عاقِبَتُهُ عاقِبَةَ الخَمرِ فَهُوَ خَمرٌ
.
خداوند عز و جل شراب را براى نامش حرام نكرد؛
بلكه به جهت آثار و پيامدهايش حرام كرد
و هرچه پيامدش مانند شراب باشد، آن هم شراب است.

رانندگی در حال مستی!
این راننده‌ی مست، داره به در و دیوار میزنه!
با قبض و بسطتت باید بفهمی کی از جاده داری میزنی بیرون. + «نکب»

امام على عليه السلام:
السُّكرُ أربَعُ سَكراتٍ:
سُكرُ الشَّرابِ، و سُكرُ المالِ، و سُكرُ النَّومِ، و سُكرُ المُلكِ
.
مستى چهار گونه است:
مستى شراب، مستى ثروت، مستى خواب و مستى حكومت.
حسود، دیوانه‌ی تمنّاها!
امام سجاد عليه السلام:
اِعلَمْ وَيحَكَ يَا بنَ آدمَ!
أنَّ قَسوَةَ البِطنَةِ، و كِظَّةَ المِلْأةِ، و سُكرَ الشِّبَعِ، و غِرَّةَ المُلكِ،
مِمّا يُثَبِّطُ و يُبطِئُ عنِ العَمَلِ، و يُنسِي الذِّكرَ، و يُلهِي عنِ اقتِرابِ الأجَلِ،
حتّى كَأنَّ المُبتَلى بِحُبِّ الدنيا بهِ خَبَلٌ مِن سُكرِ الشَّرابِ
.
واى بر تو اى فرزند آدم!
بدان كه سنگينىِ پُرخورى و رخوت و تنبلىِ برخاسته از انباشتنِ معده
و مستى سيرى و غفلتِ حاصل از قدرت،
از چيزهايى هستند كه انسان را در زمينه عمل كُند و تنبل مى كنند
و ذكر خدا را از ياد او مى‌برند
و از نزديك بودن مرگ، غافل مى‌سازند،
تا جايى كه گرفتار دوستى دنيا، گويى از مستىِ شراب، ديوانه شده است.
لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ
حسود، مست تمناهای خودشه!
حسود اسم نور رو معنا نمیکنه!
حسود فقط حرف اسم رو میزنه و نمیدونه واقعا چی داره میگه!
«تا زمانى كه بدانيد چه مى‌‏گوييد»
تا وقتی که پشت به تمنا نکرده باشه و رو به نورش ننموده باشه،
فقط حرف اسم رو میزنه و اونو معنا نمیکنه
لذا حسودِ مست، نمیدونه چی داره میگه.

[سورة النساء (۴): آية ۴۳]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا 
لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ 
وَ لا جُنُباً إِلاَّ عابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى‏ تَغْتَسِلُوا
وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى‏ أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَفُوًّا غَفُوراً (۴۳)
اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد، در حال مستى به نماز نزديك نشويد تا زمانى كه بدانيد چه مى‌‏گوييد؛
و [نيز] در حال جنابت [وارد نماز نشويد] -مگر اينكه راهگذر باشيد- تا غسل كنيد؛
و اگر بيماريد يا در سفريد
يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد يا با زنان آميزش كرده‏‌ايد و آب نيافته‏‌ايد،
پس بر خاكى پاك تيمّم كنيد،
و صورت و دستهايتان را مسح نماييد،
كه خدا بخشنده و آمرزنده است.

[سکر – سحر]:
«أسكره الشراب: أزال عقله»
مَثَل سحر مَثَل شراب است که با خوردن شراب اعتقادی پادشاهان تاریکی «Dark Kings»، و جادوگران سیاه «black magic»، جوری مست می‌شوی و عقل از سرت می‌پرد که دیگر قادر به تشخیص واقعیت نخواهی بود و بادکنک توخالی را شیء توپر احساس می‌کنی و این خطای دید و بصیرت و عقیده باطل توست که آثار کلام مسموم پادشاهان و شیاطین تاریکی، در قلب توست.
«و اشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم»
حسودی که نور صاحبان نور را نمی‌بیند و می‌گوید «سُكِّرَتْ أَبْصارُنا»، علتش این است که شراب تمناها و دلخواههای هوای نفس حسود شیطانی‌اش، چنان او را مست کرده و چشمان قلبش را خمار و کور و بسته کرده که باید هم بگوید نورش را ندیدم و همه سحر بود! این که تعجبی ندارد! بعدا دست به حماقت بزرگش می‌زند و صاحبان نور را بی‌ارزش دانسته و انکار می‌کند.

[سورة الحجر (۱۵): الآيات ۶ الى ۱۸]
وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ (۶)
و گفتند: «اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است، به يقين تو ديوانه‌‏اى.
لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (۷)
اگر راست مى‌‏گويى چرا فرشته‌‏ها را پيش ما نمى‌‏آورى؟»
ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ (۸)
فرشتگان را جز به حق فرو نمى‏‌فرستيم، و در آن هنگام، ديگر مهلت نيابند.
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (۹)
بى‏‌ترديد، ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‌‏ايم، و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ (۱۰)
و به يقين، پيش از تو [نيز] در گروههاى پيشينيان [پيامبرانى‏] فرستاديم.
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (۱۱)
و هيچ پيامبرى برايشان نيامد جز آنكه او را به مسخره مى‏‌گرفتند.
كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (۱۲)
بدين گونه آن [استهزا] را در دل بزهكاران راه مى‏‌دهيم،
لا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ (۱۳)
[كه‏] به او ايمان نمى‌‏آورند، و راه [و رسم‏] پيشينيان پيوسته چنين بوده است.
وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ (۱۴)
و اگر درى از آسمان بر آنان مى‏‌گشوديم كه همواره از آن بالا مى‌‏رفتند،
لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ (۱۵)
قطعاً مى‏‌گفتند: «در حقيقت، ما چشم‌‏بندى شده‌‏ايم، بلكه ما مردمى هستيم كه افسون شده‌‏ايم.»
وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ (۱۶)
و به يقين، ما در آسمان برجهايى قرار داديم و آن را براى تماشاگران آراستيم.
وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ (۱۷)
و آن را از هر شيطان رانده‌‏شده‏‌اى حفظ كرديم.
إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِينٌ (۱۸)
مگر آن كس كه دزديده گوش فرا دهد كه شهابى روشن او را دنبال مى‏‌كند.

لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ

به جان تو سوگند، كه آنان در مستى خود سرگردان بودند!

[سورة الحجر (۱۵): الآيات ۶۱ الى ۷۲]
فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ (۶۱)
پس چون فرشتگان نزد خاندان لوط آمدند،
قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (۶۲)
[لوط] گفت: «شما مردمى ناشناس هستيد.»
قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ (۶۳)
گفتند: «[نه،] بلكه براى تو چيزى آورده‌‏ايم كه در آن ترديد مى‏‌كردند،
وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (۶۴)
و حق را براى تو آورده‌‏ايم و قطعاً ما راستگويانيم،
فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ (۶۵)
پس، پاسى از شب [گذشته‏] خانواده‌‏ات را حركت ده و [خودت‏] به دنبال آنان برو، و هيچ يك از شما نبايد به عقب بنگرد، و هر جا به شما دستور داده مى‌‏شود برويد.
وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ (۶۶)
و او را از اين امر آگاه كرديم كه ريشه آن گروه صبحگاهان بريده خواهد شد.
وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ (۶۷)
و مردم شهر، شادى‏‌كنان روى آوردند.
قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ (۶۸)
[لوط] گفت: «اينان مهمانان منند، مرا رسوا مكنيد،
وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ (۶۹)
و از خدا پروا كنيد و مرا خوار نسازيد.»
قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ (۷۰)
گفتند: «آيا تو را [از مهمان كردن‏] مردم بيگانه منع نكرديم؟»
قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (۷۱)
گفت: «اگر مى‏‌خواهيد [كارى مشروع‏] انجام دهيد، اينان دختران منند [با آنان ازدواج كنيد].»
لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ (۷۲)
به جان تو سوگند، كه آنان در مستى خود سرگردان بودند.

«سکر ممدوح»

[سورة النحل (۱۶): الآيات ۶۶ الى ۷۰]
وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِينَ (۶۶)
و در دامها قطعاً براى شما عبرتى است: از آنچه در [لابلاى‏] شكم آنهاست، از ميان سرگين و خون، شيرى ناب به شما مى‌‏نوشانيم كه براى نوشندگان گواراست.
وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (۶۷)
و از ميوه درختان خرما و انگور، باده مستى‏‌بخش و خوراكى نيكو براى خود مى گيريد. قطعاً در اين‏[ها] براى مردمى كه تعقل مى‏‌كنند نشانه‏‌اى است.
وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ (۶۸)
و پروردگار تو به زنبور عسل وحى [= الهام غريزى‏] كرد كه از پاره‌‏اى كوهها و از برخى درختان و از آنچه داربست [و چفته‌‏سازى‏] مى‌‏كنند، خانه‏‌هايى براى خود درست كن،
ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (۶۹)
سپس از همه ميوه‏‌ها بخور، و راههاى پروردگارت را فرمانبردارانه، بپوى. [آنگاه‏] از درون [شكم‏] آن، شهدى كه به رنگهاى گوناگون است بيرون مى‏‌آيد. در آن، براى مردم درمانى است. راستى در اين [زندگى زنبوران‏] براى مردمى كه تفكر مى‌‏كنند نشانه [قدرت الهى‏] است.
وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ (۷۰)
و خدا شما را آفريد، سپس [جان‏] شما را مى‏‌گيرد، و بعضى از شما تا خوارترين [دوره‏] سالهاى زندگى [فرتوتى‏] بازگردانده مى‏‌شود، به طورى كه بعد از [آن همه‏] دانستن، [ديگر] چيزى نمى‏‌دانند. قطعاً خدا داناىِ تواناست.

[سورة الحج (۲۲): الآيات ۱ الى ۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ‏ءٌ عَظِيمٌ (۱)
اى مردم، از پروردگار خود پروا كنيد، چرا كه زلزله رستاخيز امرى هولناك است.
يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها
وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى‏ وَ ما هُمْ بِسُكارى‏ وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِيدٌ (۲)
روزى كه آن را ببينيد، هر شيردهنده‌‏اى آن را كه شير مى‌‏دهد [از ترس‏] فرو مى‌‏گذارد، و هر آبستنى بار خود را فرو مى‌‏نهد،
و مردم را مست مى‌‏بينى و حال آنكه مست نيستند، ولى عذاب خدا شديد است.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَرِيدٍ (۳)
و برخى از مردم در باره خدا بدون هيچ علمى مجادله مى‏‌كنند و از هر شيطان سركشى پيروى مى‌‏نمايند.
كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْدِيهِ إِلى‏ عَذابِ السَّعِيرِ (۴)
بر [شيطان‏] مقرر شده است كه هر كس او را به دوستى گيرد، قطعاً او وى را گمراه مى‌‏سازد و به عذاب آتشش مى‌‏كشاند.
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ (۵)
اى مردم، اگر در باره برانگيخته شدن در شكّيد، پس [بدانيد] كه ما شما را از خاك آفريده‌‏ايم، سپس از نطفه، سپس از علقه، آنگاه از مضغه، داراى خلقت كامل و [احياناً] خلقت ناقص، تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانيم. و آنچه را اراده مى‏‌كنيم تا مدتى معين در رحمها قرار مى‌‏دهيم، آنگاه شما را [به صورت‏] كودك برون مى‌‏آوريم، سپس [حيات شما را ادامه مى‏‌دهيم‏] تا به حد رشدتان برسيد، و برخى از شما [زودرس‏] مى‌‏ميرد، و برخى از شما به غايت پيرى مى‌‏رسد به گونه‌‏اى كه پس از دانستن [بسى چيزها] چيزى نمى‏‌داند. و زمين را خشكيده مى‌‏بينى و[لى‏] چون آب بر آن فرود آوريم به جنبش درمى‏‌آيد و نمو مى‌‏كند و از هر نوع [رستنيهاى‏] نيكو مى‏‌روياند.

[سورة ق (۵۰): الآيات ۱۲ الى ۲۰]
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ (۱۲)
پيش از ايشان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود،
وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ (۱۳)
و عاد و فرعون و برادران لوط،
وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ (۱۴)
و بيشه‏‌نشينان و قوم تُبّع به تكذيب پرداختند؛ همگى فرستادگان [ما] را به دروغ گرفتند و [در نتيجه‏] تهديد [من‏] واجب آمد.
أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ (۱۵)
مگر از آفرينش نخستين [خود] به تنگ آمديم؟ [نه!] بلكه آنها از خلق جديد در شبهه‌‏اند.
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (۱۶)
و ما انسان را آفريده‏‌ايم و مى‌‏دانيم كه نفس او چه وسوسه‏‌اى به او مى‌‏كند، و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم.
إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ (۱۷)
آنگاه كه دو [فرشته‏] دريافت‌‏كننده از راست و از چپ، مراقب نشسته‏‌اند.
ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ (۱۸)
[آدمى‏] هيچ سخنى را به لفظ درنمى‌‏آورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مى‏‌كند].
وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ (۱۹)
و سكرات مرگ، حقيقت را [به پيش‏] آورد؛ اين همان است كه از آن مى‌‏گريختى!
وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ ذلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ (۲۰)
و در صور دميده شود؛ اين است روز تهديد [من‏].

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی