دکتر محمد شعبانی راد

تمنّا، خوشایند اهل حسادت!

DESIRE!

الفبای نورانی، نسخه های نورانی

(ش ه و – تمنّا، خوشایند اهل حسادت!)
برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید

از چه غذایی خوشِت میاد؟!

«شهو» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«طَعامٌ‏ شَهِيٌّ‏: غذاى اشتهاآور»
«الشَّهِيَّة: غذاى خواسته‌شده و مورد علاقه»
«الشّهوة الحسادة»
+ «ورک‌لایف آبگوشت!»

تمنّا، خوشایند اهل حسادت!
اشتها به تمنّاها، میشه شهوت‌رانی اهل حسادت!
تمنّاها یعنی چیزهایی که ما ازشون خوشمون میاد!
چیزهایی که بشدّت و متعصّبانه دوستشون داریم!

«شَهوَة الطعامُ»
چشمش به هر غذایی بیفته، هوس میکنه و میخواد!
هوس‌کردن، میشه حسد!
«الشَّهْوَة: ميل به غذاى خوب و خوشمزه»
حسود، هوسباز است!
حسود، شهوتران است!
«رجلٌ‏ شَهْوانُ»
«الشَّهْوَان‏: شهوت‏‌ران»

إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ الرِّيَاءُ وَ الشَّهْوَةُ الْخَفِيَّةُ.
«الشَّهْوَةُ الْخَفِيَّةُ» میشه حسد!
+ «حسد»
عبارت «دلم میخواد»!
حسود میگه از این آیت خوشم نمیاد!
در حالیکه اهل نور ولایت به اصلاح و تربیتی که در دل همین آیات بینات گیرش میاد، بشدت خواهانه و تمایل داره.
+ «رغب»: «لیلة الرغائب»:
شب رغبت به آیاتی و رسلی است، یعنی شب لیلة القدر است.

هوس کردن!
«اشْتَهَى الشي‏ءَ: آن چيز را دوست داشت و با رغبتى بسيار آن را خواست.»
«تَشَهَّى الشي‏ءَ: آن چيز را دوست داشت و ميل به آن كرد.»
«شَهَا الشي‏ءَ: آن چيز را دوست داشت و آنرا هوس كرد.»
«شَهُوَ الطعامُ: غذا خوشمزه و گوارا شد.»
«الشَّهْوَة: خواستۀ دل، شهوت، آرزو، ميل به غذاى خوب و خوشمزه.»
«المُشْتَهَى‏- [شهو]: خواسته‏‌ها، تمايلات.»
[شهوت – ادعای ربوبیت]
+ «حسد»
+ «گرایش – صیر»
«صبو: التمايل مع الاشتهاء في ظاهر أو باطن»

وَ يُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ [ادعای ربوبیت] أَنْ تَمِيلُوا مَيْلًا عَظِيماً

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ‏ [ادعای ربوبیت]

کسی که «خَلْفٌ» ادعای ربوبیت «اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ‏» می‌کنه، در واقع پا روی حق آل محمد ع میگذاره «أَضاعُوا الصَّلاةَ» یعنی نمیخواد دومی نورش باشه و میخواد خودش اولی باشه.

وَ قُوَّةُ اَلْهَوَى مِنَ اَلشَّهَوَاتِ

[هوی – شهوت]:
امام صادق علیه السلام:
وَ اَلْهَوَى عَدُوُّ اَلْعَقْلِ وَ مُخَالِفُ اَلْحَقِّ وَ قَرِينُ اَلْبَاطِلِ
وَ قُوَّةُ اَلْهَوَى مِنَ اَلشَّهَوَاتِ
وَ أَصْلُ عَلاَمَاتِ اَلْهَوَى مِنْ أَكْلِ اَلْحَرَامِ وَ اَلْغَفْلَةِ عَنِ اَلْفَرَائِضِ وَ اَلاِسْتِهَانَةِ بِالسُّنَنِ وَ اَلْخَوْضِ فِي اَلْمَلاَهِي.
نیرومندی هوی و هوس از شهوات است.
شهوت، از حرام خواری و غفلت از واجبات الهی و سبک گرفتن اوامر و سنن پیامبر
و فرو رفتن در کارهای بی‌حاصل و ناشایسته منشأ میگیرد.

امام علی علیه السلام:
أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهْوَةً
وَ شَهْوَةُ الدُّنْيَا سُكْنَى شِيعَتِنَا فِيهَا.

و براى هر چيزى لذتى هست
و لذّت دنيا به زندگى شيعه در آن است.

همه، شهوتشون دنیاست و از دنیا لذت میبرند!
اما دنیا از صاحبان نور لذت میبره!
دنیا همون سایه است که بدنبال صاحبان نور میدود!
دنیا به شکل زنی زیبا برای علی ع نمایان شد.
حضرت فرمودند برو که من تو را سه طلاقه کرده‌ام!

اَلْمُؤْمِنُ لَهُ … اِنْتِهَاءٌ فِي شَهْوَةٍ وَ وَرَعٌ فِي رَغْبَةٍ

مؤمن در حال شهوت باز ايستد و در زمان رغبت پرهيزگارى كند!
یعنی اهل نور، به تمنایی که تقدیر نمیشه، پشت میکنه!
تمناها حسود رو رسوا میکنن و دستشو رو میکنن!
حسود، رسوای زمانه!
«a hot scandal»
ماه پشت ابر نمیماند!
«رسوایی جنجال‌آفرین خودباختگان حسود»

امام صادق علیه السلام:
اَلْمُؤْمِنُ لَهُ
قُوَّةٌ فِي دِينٍ
وَ حَزْمٌ فِي لِينٍ
وَ إِيمَانٌ فِي يَقِينٍ
وَ حِرْصٌ فِي فِقْهٍ
وَ نَشَاطٌ فِي هُدًى
وَ بِرٌّ فِي اِسْتِقَامَةٍ
وَ عِلْمٌ فِي حِلْمٍ
مؤمن در امر دين نيرومند است
و با وجود نرمى دور انديشى دارد [در نرميش دورانديش است]
و ايمانش با يقين است
و براى تحصيل فقه حريص،
در هدايت‌جوئى با نشاط‍‌
و با وجود ثبات و پايدارى نيكوكار است،
خويشتن‌داريش با علم است

وَ كَيْسٌ فِي رِفْقٍ
وَ سَخَاءٌ فِي حَقٍّ
وَ قَصْدٌ فِي غِنًى
وَ تَجَمُّلٌ فِي فَاقَةٍ
وَ عَفْوٌ فِي قُدْرَةٍ
وَ طَاعَةٌ لِلَّهِ فِي نَصِيحَةٍ
و با ملايمت زيركى دارد،
سخاوتش در راه حق است
و در زمان توانگرى اقتصاد را از دست ندهد،
و در زمان نادارى خوش ظاهر و با آرايش باشد
و در زمان قدرت گذشت دارد
و با وجود خيرخواهى مردم، اطاعت خدا كند،

وَ اِنْتِهَاءٌ فِي شَهْوَةٍ
وَ وَرَعٌ فِي رَغْبَةٍ

و در حال شهوت باز ايستد
و در زمان رغبت پرهيزگارى كند

وَ حِرْصٌ فِي جِهَادٍ
وَ صَلاَةٌ فِي شُغُلٍ
وَ صَبْرٌ فِي شِدَّةٍ
وَ فِي اَلْهَزَاهِزِ وَقُورٌ
وَ فِي اَلْمَكَارِهِ صَبُورٌ
وَ فِي اَلرَّخَاءِ شَكُورٌ
و در امر جهاد حريص است
و در گرفتارى نماز خواند
و در سختى شكيبا باشد
و در پيش‌آمدهاى سنگين باوقار است
و در ناگواريها بردبار
و در آسايش و نعمت سپاس‌گزار.

وَ لاَ يَغْتَابُ
وَ لاَ يَتَكَبَّرُ
وَ لاَ يَقْطَعُ اَلرَّحِمَ
وَ لَيْسَ بِوَاهِنٍ وَ لاَ فَظٍّ وَ لاَ غَلِيظٍ
وَ لاَ يَسْبِقُهُ بَصَرُهُ
وَ لاَ يَفْضَحُهُ بَطْنُهُ
وَ لاَ يَغْلِبُهُ فَرْجُهُ
پشت سر مردم بد نگويد
و تكبر نورزد
و قطع رحم ننمايد،
نه سست است و نه خشن و نه سنگدل
ديده‌اش بر او پيشى نگيرد (فكر نكرده بجائى ننگرد)
و شكمش او را رسوا نكند،
و آلت شهوتش بر او چيره نشود (كه بزنا و لواط‍‌ افتد)

وَ لاَ يَحْسُدُ اَلنَّاسَ
يُعَيَّرُ وَ لاَ يُعِيِّرُ
وَ لاَ يُسْرِفُ
يَنْصُرُ اَلْمَظْلُومَ
وَ يَرْحَمُ اَلْمِسْكِينَ
نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاءٍ
وَ اَلنَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ
بر مردم حسد نبرد،
سرزنشش كنند و او سرزنش نكند،
اسراف نورزد.
مظلوم را يارى كند
و بر مستمند ترحم نمايد،
خودش از خويش در رنج است
و مردم از او در آسايش،

لاَ يَرْغَبُ فِي عِزِّ اَلدُّنْيَا
وَ لاَ يَجْزَعُ مِنْ ذُلِّهَا
لِلنَّاسِ هَمٌّ قَدْ أَقْبَلُوا عَلَيْهِ
وَ لَهُ هَمٌّ قَدْ شَغَلَهُ
در عزت دنيا رغبت نكند و از ذلتش بيتابى ننمايد،
مردم مهمى دارند كه بآن رو آورده
و او را مهمى است كه گرفتار كرده
(مردم بفكر دنيا و او مشغول آخرتست)

لاَ يُرَى فِي حُكْمِهِ نَقْصٌ
وَ لاَ فِي رَأْيِهِ وَهْنٌ
وَ لاَ فِي دِينِهِ ضَيَاعٌ
يُرْشِدُ مَنِ اِسْتَشَارَهُ
وَ يُسَاعِدُ مَنْ سَاعَدَهُ
وَ يَكِيعُ عَنِ اَلْخَنَا وَ اَلْجَهْلِ
.
در قضاوتش نقصى ديده نشود
و در رأيش سستى نباشد
و در دينش تباهى و گمشده نيست،
مشورت‌كننده را رهبرى كند
و كمك‌كننده [كمك خواه] را كمك نمايد،
و از هرزه گوئى و نادانى بگريزد.

تمنّا، خوشایند اهل حسادت!
معصیت، خوشایند اهل حسادت!

امام على عليه السلام:
اِعلَموا أنّهُ ما مِن طاعَةِ اللّهِ شيءٌ إلاّ يَأتي في كَرْهٍ،
و ما مِن مَعصيَةِ اللّهِ شيءٌ إلاّ يَأتي في شَهوَةٍ
.
بدانيد كه هيچ طاعتى از طاعت‌هاى خداوند نيست مگر اينكه به جا آوردنش ناخوشايند است
و هيچ معصيتى از معاصى او نيست جز اينكه به جا آوردنش خوشايند و با شهوت همراه است.

حدیث هَمَّام!
«هَمَّام بْن عُبَادَة بْنِ خُثَيْمٍ»

اهل نور نسبت به تمناهای خود چگونه‌اند؟!

وَ تَعَفُّفاً فِي طَمَعٍ
وَ طَمَعاً فِي غَيْرِ طَبَعٍ
وَ اِعْتِصَاماً فِي شَهْوَةٍ
رَغْبَتُهُ فِيمَا يَبْقَى
وَ زَهَادَتُهُ فِيمَا يَفْنَى

و پاكدامن در خواسته‌ها،
و خواسته‌هائى دور از ميل‌گرائى،
خوددار از شهوت‌پرستى،
دلبستگى به چيزهاى پايدار دارد.
و از چيزهاى فانى بيزار است.

امام علی علیه السلام:
قَالَ نَوْفٌ:
عَرَضَتْ لِي حَاجَةٌ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
فَاسْتَتْبَعْتُ إِلَيْهِ جُنْدَبَ بْنَ زُهَيْرٍ وَ اَلرَّبِيعَ بْنَ خُثَيْمٍ وَ اِبْنَ أَخِيهِ هَمَّامَ بْنَ عُبَادَةَ بْنِ خُثَيْمٍ وَ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ اَلْبَرَانِسِ اَلْمُتَعَبِّدِينَ فَأَقْبَلْنَا إِلَيْهِ فَأَلْفَيْنَاهُ حِينَ خَرَجَ يَؤُمُّ اَلْمَسْجِدَ فَأَفْضَى وَ نَحْنُ مَعَهُ إِلَى نَفَرٍ مُتَدَيِّنِينَ قَدْ أَفَاضُوا فِي اَلْأُحْدُوثَاتِ تَفَكُّهاً وَ هُمْ يُلْهِي بَعْضُهُمْ بَعْضاً فَأَسْرَعُوا إِلَيْهِ قِيَاماً وَ سَلَّمُوا عَلَيْهِ
فَرَدَّ اَلتَّحِيَّةَ ثُمَّ قَالَ
مَنِ اَلْقَوْمُ
فَقَالُوا أُنَاسٌ مِنْ شِيعَتِكَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ
فَقَالَ لَهُمْ خَيْراً
ثُمَّ قَالَ يَا هَؤُلاَءِ
مَا لِي لاَ أَرَى فِيكُمْ سِمَةَ شِيعَتِنَا وَ حِلْيَةَ أَحِبَّتِنَا
فَأَمْسَكَ اَلْقَوْمُ حَيَاءً
فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ جُنْدَبٌ وَ اَلرَّبِيعُ فَقَالاَ لَهُ
مَا سِمَةُ شِيعَتِكَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ
فَسَكَتَ
فَقَالَ هَمَّامٌ كَانَ عَابِداً مُجْتَهِداً
أَسْأَلُكَ بِالَّذِي أَكْرَمَكُمْ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ خَصَّكُمْ وَ حَبَاكُمُ لَمَّا أَنْبَأْتَنَا بِصِفَةِ شِيعَتِكَ
فَقَالَ لاَ تُقْسِمْ فَسَأُنَبِّئُكُمْ جَمِيعاً وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى مَنْكِبِ هَمَّامٍ وَ قَالَ

نوف گفت احتياجى بامير المؤمنين(عليه السّلام)پيدا كردم
از پى جندب بن زهير و ربيع بن خثيم
و پسر برادرش همام بن عباده بن خثيم كه از عباد بشمار ميرفت رفتم
خدمت آن جناب رسيديم وقتى خارج شده بود و تصميم مسجد داشت
در همان موقع كه ما خدمتش بوديم بگروهى از متدينين كه مشغول صحبت و خنده و شوخى بودند و با يك ديگر مزاح ميكردند رسيد
همين كه مولا را ديدند از جاى حركت كردند و سلام دادند،
جواب آنها را داد پرسيد شما كيستيد؟
گفتند گروهى از شيعيان شمائيم يا امير المؤمنين
فرمود خير است
پس فرمود
چرا آثار شيعه را در شما نمى‌بينم و زيور دوستان ما در شما نيست.
آنها از خجالت چيزى نگفتند،
جندب و ربيع عرضكردند علامت شيعيان شما چيست يا امير المؤمنين
امام سكوت كرد،
همام كه مردى عابد و پارسا و بسيار كوشا در عبادت بود گفت
شما را سوگند ميدهم بآن خدائى كه شما خانواده را گرامى داشته و امتياز بخشيده علامت شيعيان خود را بفرمائيد
فرمود قسم مده،
اكنون براى همه شما توضيح ميدهم.
دست بر روى شانه همام گذاشت و فرمود:

شِيعَتُنَا هُمُ اَلْعَارِفُونَ بِاللَّهِ
«
روز عرفه! روز معرفت به نور و ظلمت دنیای قلب خود!»
«
احراز هُویّت نور، در ملکوتِ قلب! معرفت الله!»
«
نورِ آشنایی!»
اَلْعَامِلُونَ بِأَمْرِ اَللَّهِ
أَهْلُ اَلْفَضَائِلِ
اَلنَّاطِقُونَ بِالصَّوَابِ
مَأْكُولُهُمُ اَلْقُوتُ
وَ مَلْبَسُهُمُ اَلاِقْتِصَادُ
وَ مَشْيُهُمُ اَلتَّوَاضُعُ
بَخَعُوا لِلَّهِ تَعَالَى بِطَاعَتِهِ
وَ خَضَعُوا لَهُ بِعِبَادَتِهِ
فَمَضَوْا غَاضِّينَ أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَيْهِمْ
وَاقِفِينَ أَسْمَاعَهُمْ عَلَى اَلْعِلْمِ بِدِينِهِمْ
نَزَلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي اَلْبَلاَءِ كَالَّذِي نَزَلَتْ مِنْهُمْ فِي اَلرَّخَاءِ
رَضُوا عَنِ اَللَّهِ تَعَالَى بِالْقَضَاءِ
شيعيان ما عارف بخدا و عامل به امر اويند.
ممتاز بفضائل و گويا براستى هستند
خوراك آنها بقدر كفايت است،
لباسشان اقتصادى است
و راه رفتنشان با تواضع است.
جان خويش را در معرض تلف قرار داده‌اند در راه اطاعت خدا
و خاضعند در راه عبادتش
در زندگى چشم فرو بسته‌اند از محرمات
كمال توجه دارند به علم دينى،
در هنگام فراخى و نعمت آن چنان هستند كه در هنگام تنگدستى و نعمت،
راضى بقضاى پروردگارند،

فَلَوْ لاَ اَلْآجَالُ اَلَّتِي كَتَبَ اَللَّهُ تَعَالَى لَهُمْ
لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَبْدَانِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى لِقَاءِ اَللَّهِ وَ اَلثَّوَابِ
وَ خَوْفاً مِنْ أَلِيمِ اَلْعِقَابِ
عَظُمَ اَلْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ صَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ
فَهُمْ وَ اَلْجَنَّةُ كَمَنْ رَآهَا
فَهُمْ عَلَى أَرَائِكِهَا مُتَّكِئُونَ
وَ هُمْ وَ اَلنَّارُ كَمَنْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ
صَبَرُوا أَيَّاماً قَلِيلَةً فَأَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً
أَرَادَتْهُمُ اَلدُّنْيَا فَلَمْ يُرِيدُوهَا
وَ طَلَبَتْهُمْ فَأَعْجَزُوهَا
اگر نباشد اجلهائى كه خدا براى آنان مقدر نموده يك چشم بهم زدن روح در كالبدشان نميماند بجهت اشتياق بديدار خدا و ثواب و ترس از عذاب دردناك.
خدا در نظر آنها بزرگ است و غير از او كوچك.
گوئى بهشت را بچشم ديده‌اند كه بر تختهاى آن تكيه زده‌اند
و جهنم را نيز مشاهده نموده‌اند كه در آن معذبند.
چند روز مختصر صبر كرده‌اند پشت سر آن در يك آسايش ابدى هستند،
دنيا در پى آنها است ولى آنها دنيا را نمى‌خواهند
چنان دنيا بجستجوى ايشان است كه عاجزش كرده‌اند.

أَمَّا اَللَّيْلَ
فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالُونَ لِأَجْزَاءِ اَلْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهُ تَرْتِيلاً
يَعِظُونَ أَنْفُسَهُمْ بِأَمْثَالِهِ
وَ يَسْتَشْفُونَ لِدَائِهِمْ بِدَوَائِهِ تَارَةً
وَ تَارَةً يَفْتَرِشُونَ جِبَاهَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ وَ رُكَبَهُمْ وَ أَطْرَافَ أَقْدَامِهِمْ
تَجْرِي دُمُوعُهُمْ عَلَى خُدُودِهِمْ
يُمَجِّدُونَ جَبَّاراً عَظِيماً
وَ يَجْأَرُونَ إِلَيْهِ فِي فَكَاكِ أَعْنَاقِهِمْ
هَذَا لَيْلُهُمْ
در شب هنگام بپاى مى‌ايستند و با راه و رسم صحيح به تلاوت قرآن اشتغال دارند
و از پند و اندرزهاى آن بهره ميبرند
و از داروهاى شفابخش آن دوا ميگيرند
گاهى چهره بر زمين ميسايند و زانوان و پيكر خود را بر زمين ميگذارند
اشك از دو ديده مى‌بارند.
ستايش پروردگار بزرگ را ميكنند
و تقاضاى آزادى خويش را از جهنم مينمايند
اين شب آنها است.

وَ أَمَّا نَهَارَهُمْ
فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ بَرَرَةٌ أَتْقِيَاءُ
بَرَاهُمْ خَوْفُ بَارِيهِمْ فَهُمْ كَالْقِدَاحِ
تَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ قَدْ خُولِطُوا وَ مَا هُمْ بِذَلِكَ
بَلْ خَامَرَهُمْ مِنْ عَظَمَةِ رَبِّهِمْ وَ شِدَّةِ سُلْطَانِهِ مَا طَاشَتْ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ ذَهَلَتْ مِنْهُ عُقُولُهُمْ
اما روز
بردباران و دانشمندان و ابرار و اتقياءاند
اندامشان را ترس از خدا لاغر كرده كه همچون تيرى در كمان شده‌اند،
هر كس آنها را ببيند خيال مى‌كند مريض هستند و ديوانه شده‌اند با اينكه چنين نيست،
بلكه قدرت پروردگار و عظمت او دلهايشان را مضطرب و پيكرشان را ضعيف و هوش از سرشان برده،

فَإِذَا اِشْتَاقُوا مِنْ ذَلِكَ بَادَرُوا إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى بِالْأَعْمَالِ اَلزَّكِيَّةِ
لاَ يَرْضَوْنَ لَهُ بِالْقَلِيلِ
وَ لاَ يَسْتَكْثِرُونَ لَهُ اَلْجَزِيلَ
فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ
وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ
همين كه به حالت وجد درمى‌آيند با جديت تمام رو باعمال شايسته مى‌آورند،
راضى باعمال كم نيستند،
اعمال كثير خود را زياد نمى‌شمارند،
پيوسته خود را متهم ميدارند
و از اعمال خويش بيمناكند.

يَرَى لِأَحَدِهِمْ
قُوَّةً فِي دِينٍ
وَ حَزْماً فِي لِينٍ
وَ إِيمَاناً فِي يَقِينٍ
وَ حِرْصاً عَلَى عِلْمٍ
وَ فَهْماً فِي فِقْهٍ
وَ عِلْماً فِي حِلْمٍ
وَ كِيساً فِي قَصْدٍ
وَ قَصْداً فِي غِنًى
وَ تَجَمُّلاً فِي فَاقَةٍ
وَ صَبْراً فِي شِدَّةٍ
وَ خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ
وَ رَحْمَةً فِي مَجْهُودٍ
وَ إِعْطَاءً فِي حَقٍّ
وَ رِفْقاً فِي كَسْبٍ
وَ طَلَباً مِنْ حَلاَلٍ
هر يك از آنها را مشاهده كنى
نيرومند در دين
و احتياط‍‌ دارند در موضعش
و ايمان با يقين
و حرص دارند بعلم
و علم با حلم
و زيرك در اقتصاد
و اقتصاد در بي‌نيازى
و ثروت و ظاهر آراسته با تنگدستى
شكيبا در گرفتارى،
جويندۀ حلال

وَ تَعَفُّفاً فِي طَمَعٍ
وَ طَمَعاً فِي غَيْرِ طَبَعٍ

وَ نَشَاطاً فِي هُدًى
وَ اِعْتِصَاماً فِي شَهْوَةٍ
وَ بِرّاً فِي اِسْتِقَامَةٍ

و پاكدامن در خواسته‌ها
و خواسته‌هائى دور از ميل‌گرائى

و نشاط‍‌ و سرحالى در راه هدايت،
خوددار از شهوت‌پرستى،
و نيكوكار با استقامت.

لاَ يَغُرُّهُ مَا جَهِلَهُ
وَ لاَ يَدَعُ إِحْصَاءَ مَا عَمِلَهُ
يَسْتَبْطِئُ نَفْسَهُ فِي اَلْعَمَلِ
وَ هُوَ مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ عَلَى وَجَلٍ
يُصْبِحُ وَ شُغْلُهُ اَلذِّكْرُ
وَ يُمْسِي وَ هَمُّهُ اَلشُّكْرُ
نادانى او را نمى‌فريبد،
و از كردار خود چشم نمى‌پوشد
خود را در كارها كند ميشمارد
و از كارهاى خوب خويش بيمناك است.
صبحگاه او در ذكر است و شامگاه همتش در شكر.

يَبِيتُ حَذِراً مِنْ سِنَةِ اَلْغَفْلَةِ
وَ يُصْبِحُ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ اَلْفَضْلِ وَ اَلرَّحْمَةِ
شب را بسر مى‌برد در بيم و ترس از خواب غفلت
و صبح ميكند شادمان از آنچه كسب كرده از فضيلت و رحمت.

وَ إِنِ اِسْتَصْعَبَ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكْرَهُ لَمْ يُطِعْهَا سُؤْلَهَا مِمَّا إِلَيْهِ تَسُرُّهُ
اگر انجام كارهاى دينى مانند كمك به مستمندان براى نفسش دشوار است و ميل بآن ندارد،
كارهائى كه نفسش بآن مايل است و گرايش دارد(مثل شهوت‌پرستى)، با نفس خود مخالفت ميكند و اطاعت او را نميكند.

رَغْبَتُهُ فِيمَا يَبْقَى
وَ زَهَادَتُهُ فِيمَا يَفْنَى

دلبستگى به چيزهاى پايدار دارد
و از چيزهاى فانى بيزار است(مانند دنيا)،


قَدْ قَرَنَ اَلْعِلْمَ بِالْعَمَلِ وَ اَلْعَمَلَ بِالْحِلْمِ
وَ يَظَلُّ دَائِماً نَشَاطُهُ
بَعِيداً كَسَلُهُ
قَرِيباً أَمَلُهُ
قَلِيلاً زَلَلُهُ
علم را با عمل همراه كرده و عمل را با حلم.
پيوسته با نشاط‍‌ است.
و از كسالت فاصله دارد،
آرزوى دور و دراز ندارد.
اشتباهاتش كم است.

مُتَوَقِّعاً أَجَلُهُ
خَاشِعاً قَلْبُهُ
ذَاكِراً رَبَّهُ
قَانِعَةً نَفْسُهُ
عَازِباً جَهْلَهُ
مُحْرِزاً دِينَهُ
مَيِّتاً دَاؤُهُ
كَاظِماً غَيْظَهُ
صَافِياً خُلُقُهُ
آمِناً مِنْهُ جَارُهُ
متوجه مرگ است
دلى خاشع دارد،
و قلبى بياد خدا
و نفسى قانع،
از نادانى فاصله دارد
و ديندار است.
دردى ندارد،
خشم خويش را فرو خورده،
و اخلاقى پاك دارد،
همسايه از او آسوده است.

سَهْلاً أَمْرُهُ
مَعْدُوماً كِبْرُهُ
مَتِيناً صَبْرُهُ
كَثِيراً ذِكْرُهُ
لاَ يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ اَلْخَيْرِ رِيَاءً
وَ لاَ يَتْرُكُهُ حَيَاءً
در كارها سختگير نیست،
از تكبر بيزار است.
شكيبا و پرتوان و پيوسته در ياد خداست
هرگز كار نيكى را از روى ريا و تظاهر انجام نميدهد
و هرگز كار نيكى را از خجالت رها نميكند،

أُولَئِكَ شِيعَتُنَا وَ أَحِبَّتُنَا وَ مِنَّا وَ مَعَنَا
آهاً وَ شَوْقاً إِلَيْهِمْ
فَصَاحَ هَمَّامٌ صَيْحَةً وَ وَقَعَ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ
فَحَرَّكُوهُ فَإِذَا هُوَ قَدْ فَارَقَ اَلدُّنْيَا رَحِمَهُ اَللَّهُ تَعَالَى
فَغُسِّلَ وَ صَلَّى عَلَيْهِ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ نَحْنُ مَعَهُ
فَشِيعَتُهُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هَذِهِ صِفَتُهُمْ
وَ هِيَ صِفَةُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ تَقَدَّمَ بَعْضُهَا
.
اينهايند شيعيان و دوستان ما، كه از ما و با مايند.
آه چقدر مشتاق و علاقمند بآنهايم.
همام فريادى كشيد و بر زمين افتاد و غش كرد،
او را تكان دادند اما قالب تهى كرده و جان بجانان داده بود رحمة اللّٰه عليه.
پيكرش را غسل دادند و امير المؤمنين(عليه السّلام)بر او نماز خواند ما نيز با آن جناب بوديم.
شيعيان على(عليه السّلام)چنين هستند
و اينها صفت مؤمنين است كه قبلا مقدارى از آن ذكر شد.

مشتقات ریشۀ «شهو» در آیات قرآن:

[سورة آل‌‏عمران (۳): آية ۱۴]
زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ‏ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (14)

[سورة النساء (۴): الآيات ۲۶ الى ۲۸]
وَ اللَّهُ يُريدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَ يُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ‏ أَنْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيماً (27)

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۸۰ الى ۸۴]
إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ (81)

[سورة النحل (۱۶): الآيات ۵۶ الى ۶۰]
وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ‏ (57)

[سورة مريم (۱۹): الآيات ۵۶ الى ۶۰]
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ‏ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا (59)

[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۹۶ الى ۱۰۳]
لا يَسْمَعُونَ حَسيسَها وَ هُمْ في‏ مَا اشْتَهَتْ‏ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ (102)

[سورة النمل (۲۷): الآيات ۵۴ الى ۵۹]
أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (55)

[سورة سبإ (۳۴): الآيات ۵۱ الى ۵۴]
وَ حيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ‏ كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا في‏ شَكٍّ مُريبٍ (54)

[سورة فصلت (۴۱): الآيات ۳۱ الى ۳۵]
نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي‏ أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُونَ (31)

[سورة الزخرف (۴۳): الآيات ۶۶ الى ۷۵]
يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ وَ فيها ما تَشْتَهيهِ‏ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فيها خالِدُونَ (71)

[سورة الطور (۵۲): الآيات ۱۷ الى ۲۸]
وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ‏ (22)

[سورة الواقعة (۵۶): الآيات ۱۷ الى ۲۶]
وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ‏ (21)

[سورة المرسلات (۷۷): الآيات ۴۱ الى ۵۰]
وَ فَواكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ‏ (42)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی