Decisive and Explicit Words
vs
Ambiguous Words!
«بزغ» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«بَزَغَ البيطارُ الدَّابَّةَ»
«بَزَغَ النّاب: دندان بر آمد و ظاهر شد و آشکار شد.»
«بزغ البيطار و الحاجم: شرط و أسال الدم»
«بزغ البيطار الدابّة، و بزّغها تبزيغا: إذا شقّ أشعرها بمبزغه»
«البزغ: و هو الشقّ كأنّها تشقّ بنوره الظلمة شقّا»
«بَزَغَ ناب البعير: إذا طلع»
«بَزَغَ البيطارُ الدَّابَّةَ: أسال دمها فَبَزَغَ هو، أي: سال.»
يعنى دامپزشك با نشترزدن، خون حيوان را جارى و روان و آشکار كرده است،
پس «بزغ» يعنى روان و جارى و آشکار شد.
+ مفهوم «آشکار» : « البازِغ– ج بَوَازغ: آشكار، بر آمده»
اللغة: و البزوغ الطلوع، يقال بزغت الشمس إذا طلعت.
+ «ظهر»
+ «نور»
طلوع محکم – طلوع متشابه
[حجت ابراهیم ع- بزغ]:
+ «نور عقیقه! دل از هوا و هوسها بریده!»
+ «حلق رأس!»
اهل شک حسود باید باور کنند که آرامش، فقط با یاد علوم ربانی و نورانی حاصل میشود و بس،
اما متاسفانه آنها به انواع و اقسام معاصی و تمناهایی که مورد تایید دانهدرشتهای قبیلۀ شیطان است، معتقدند، و با این معاصی، خود را سرگرم میکنند، بدون اینکه به آرامش قلبی دست پیدا کنند.
فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً
این فقط قلب سلیم اهل نور است که میتونه طلوع متشابه دانهدرشتهای قبیله شیطان رو ببینه
و پی به افول آنها ببره و در دام متشابهاتی که اونها برای صدّ سبیل دیگران پهن میکنن،
نیفته و نجات پیدا کنه!
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۷۶ الى ۷۹]
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ (۷۶)
پس چون شب بر او پرده افكند، ستارهاى ديد؛ گفت:
«اين پروردگار من است.»
و آنگاه چون غروب كرد، گفت:
«غروبكنندگان را دوست ندارم.»
فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ (۷۷)
و چون ماه را در حال طلوع ديد، گفت:
«اين پروردگار من است.»
آنگاه چون ناپديد شد، گفت:
«اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعاً از گروه گمراهان بودم.»
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ (۷۸)
پس چون خورشيد را برآمده ديد، گفت:
«اين پروردگار من است. اين بزرگتر است.»
و هنگامى كه افول كرد، گفت:
«اى قوم من، من از آنچه [براى خدا] شريك مىسازيد بيزارم.»
إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۷۹)
من از روى اخلاص، پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است؛ و من از مشركان نيستم.
اول سورۀ آلعمران مطالعه شود:
[سورة آلعمران (۳): آية ۷]
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ
مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ
فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ
وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ
يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا
وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (۷)
اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد.
پارهاى از آن، آيات محكم [=صريح و روشن] است.
آنها اساس كتابند؛ و [پارهاى] ديگر متشابهاتند [كه تأويلپذيرند].
اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنهجويى و طلب تأويل آن [به دلخواه خود،] از متشابه آن پيروى مىكنند، با آنكه تأويلش را جز خدا و ريشهداران در دانش كسى نمىداند.
[آنان كه] مىگويند:
«ما بدان ايمان آورديم، همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست»،
و جز خردمندان كسى متذكر نمىشود.
آیات متشابه، همان «گرگی در لباس میش» هستند!
که قلوب اهل شک حسود، این دشمن رو با دوست اشتباه میگیرن!