دکتر محمد شعبانی راد

شیطان به دلت میندازه گناه کنی! رحمان به دلت میندازه توبه کنی!

COME TO MIND!
You think of it
without making any effort!

إِنَّ الشَّيْطَانَ يُلِمُّ بِالْقَلْبِ – إِنَّ الْمَلَكَ يُلِمُّ بِالْقَلْبِ

«لمم» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«مُلَمْلَمَةُ الفيل: خُرطومه»
«المام الخيال»
+ «زقق»
+ «رزق»
+ «غرر»
+ «حیی – حیاة»
به دل افتادن! به دل آمدن! به دل خطور کردن!
یخطر ببالی! به فکرم خطور کرد!
به دلم افتاد! از دلم گذشت!
یهو توی ذهنم برقی زد! «flash»

گاهی به فکر می‌افتی که گناه کنی!
گاهی نور پشیمانی به دلت می‌افته که دست از گناه برداری!
اینا کار کیه!
کی به دلت میندازه گناه کنی؟ کی به دلت میندازه توبه کنی؟
شیطان به دلت میندازه گناه کنی!
رحمان به دلت میندازه توبه کنی!
به این میگن لمم مذموم و ممدوح!
انگاری شیطان و نفس اماره (حسد)، دست به دست هم میدن تا بالاخره نذارن کسی با نور ولایت بتونه به آرامش برسه! تا کسی نباشه شهادت بده میشه با نور ولایت به آرامش رسید! تا کسی مدرک علیه اهل حسادت جور نکنه!
+ «شهد»

ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ

دو نفر مدام مراقب قلب ما هستند:
مَلَكٌ مُرشِدٌ – شَيطانٌ مُفَتِّنٌ

رقیب عتید، سمت راست – رقیب عتید، سمت چپ!
فرشته نگهبان، سمت راست – شیطان سمت چپ

[سورة ق (۵۰): الآيات ۱۲ الى ۲۰]
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ (۱۲)
پيش از ايشان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود،
وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ (۱۳)
و عاد و فرعون و برادران لوط،
وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ (۱۴)
و بيشه‏‌نشينان و قوم تُبّع به تكذيب پرداختند؛
همگى فرستادگان [ما] را به دروغ گرفتند
و [در نتيجه‏] تهديد [من‏] واجب آمد.
أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ (۱۵)
مگر از آفرينش نخستين [خود] به تنگ آمديم؟ [نه!] بلكه آنها از خلق جديد در شبهه‌‏اند.
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (۱۶)
و ما انسان را آفريده‏‌ايم و مى‌‏دانيم كه نفس او چه وسوسه‏‌اى به او مى‌‏كند، و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم.
إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ (۱۷)
آنگاه كه دو [فرشته‏] دريافت‌‏كننده از راست و از چپ، مراقب نشسته‏‌اند.
ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ (۱۸)
[آدمى‏] هيچ سخنى را به لفظ درنمى‌‏آورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مى‏‌كند].
وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ (۱۹)
و سكرات مرگ، حقيقت را [به پيش‏] آورد؛ اين همان است كه از آن مى‌‏گريختى!
وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ ذلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ (۲۰)
و در صور دميده شود؛ اين است روز تهديد [من‏].

امام صادق عليه السلام:
ما مِن قَلبٍ إلاّ و لَهُ اُذُنانِ:
على إحداهُما مَلَكٌ مُرشِدٌ، و علَى الاُخرى شَيطانٌ مُفَتِّنٌ،
هذا يَأمُرُهُ و هذا يَزجُرُهُ،
الشَّيطانُ يَأمُرُهُ بالمَعاصي و المَلَكُ يَزجُرُهُ عَنها،
و هُو قولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ:
«عَنِ اليَمينِ و عَنِ الشِّمالِ قَعيدٌ ما يَلفِظُ مِن قَولٍ إلاّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ»
.
هيچ دلى نيست جز اين كه داراى دو گوش است:
كنار يكى از آنها فرشته‌اى راهنما قرار دارد و كنار ديگرى شيطانى اغواگر.
اين به او فرمان مى دهد و آن او را باز مى دارد.
شيطان به گناهان فرمانش مى‌دهد و فرشته از آنها بازش مى‌دارد
و اين است [معناى] كلام خدا كه مى‌فرمايد:
«در جانب راست و چپ نشسته‌اى است.
سخنى بر زبان نياورد، جز اين كه نزدش محافظى مهيّا ايستاده است».
[فرح و حزن – ملک و شیطان]:
+ «لمم»

إِنَّ الشَّيْطَانَ يُلِمُّ بِالْقَلْبِ – فَإِنَّ الْمَلَكَ يُلِمُّ بِالْقَلْبِ

امام صادق علیه السلام:
عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قُلْتُ لَهُ إِنِّي أَفْرَحُ مِنْ غَيْرِ فَرَحٍ أَرَاهُ فِي نَفْسِي وَ لَا فِي مَالِي وَ لَا فِي صَدِيقِي
وَ أَحْزَنُ مِنْ غَيْرِ حَزَنٍ أَرَاهُ فِي نَفْسِي وَ لَا فِي مَالِي وَ لَا فِي صَدِيقِي
قَالَ نَعَمْ
إِنَّ الشَّيْطَانَ يُلِمُّ بِالْقَلْبِ
فَيَقُولُ لَوْ كَانَ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مَا أَدَالَ عَلَيْكَ عَدُوَّكَ وَ لَا جَعَلَ بِكَ إِلَيْهِ حَاجَةً
هَلْ تَنْتَظِرُ إِلَّا مِثْلَ الَّذِي انْتَظَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ‏ فَهَلْ قَالُوا شَيْئاً

فَذَاكَ الَّذِي يَحْزَنُ مِنْ غَيْرِ حَزَنٍ
وَ أَمَّا الْفَرَحُ
فَإِنَّ الْمَلَكَ يُلِمُّ بِالْقَلْبِ
فَيَقُولُ إِنْ كَانَ اللَّهُ أَدَالَ عَلَيْكَ عَدُوَّكَ وَ جَعَلَ بِكَ إِلَيْهِ حَاجَةً
فَإِنَّمَا هِيَ أَيَّامٌ قَلَائِلُ أَبْشِرْ بِمَغْفِرَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ
وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ‏

الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا.

هارون بن خارجه گويد:
به حضرت صادق (ع) عرضه داشتم:
من گاهى خوشحال ميشوم بدون اينكه علت آن را بفهمم و منشأ و ريشه آن را نه در باره خودم و نه مربوط بمالم و نه در باره دوستانم مى‏بينم (دگرگونى در آنها رخ نداده)
و همين طور گاهى ناراحت و اندوهناك ميشوم نه از جهت خود و نه از جهت مالم و نه از جهت دوستانم (بدون جهت)
فرمود آرى چنين است.
شيطان در دل انسان مشغول وسوسه مى‌‏شود و خاطرات بدى ايجاد ميكند
(شيطان به قلب آدم مى‏‌اندازد)
مثلا ميگويد اگر تو در نزد خداوند ارزشى داشتى،
دشمنت را بر تو چيره و غالب نميكرد تو را فقير و تهيدست نمى‌‏نمود.
آيا تو انتظار و توقعى غير از وضع گذشتگان دارى (آنان هم گاهى تهيدست ميشدند گاهى مغلوب ميشدند گاهى بر خلاف آن) آيا چيزى گفتند (اعتراض و شكوه‌‏اى نمودند؟ تو هم مانند آنها، پايه زندگى دنيا چنين است) اين وساوس و خاطرات است كه باعث اندوه مى‌‏شود بدون جهت و سبب.
و اما آن رقم خوشحالى آنهم از جهت الهامات فرشته است در دل انسان.
(
فرشته‌‏اى به دل القاء مى‏‌كند)
فرشته در باطن آدمى ميگويد:
اگر فرضا خداوند دشمن تو را بر تو پيروز كرده و تو را نيازمند او نموده، اين يك امرى است زودگذر و كوتاه مدت. بشارت باد تو را به نعمتها و بخشش و عنايت ابدى خداوند.
و اين است معناى آيه‏
الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا.
شيطان از فقر و تهيدستى شما را مى‌‏ترساند و با ترغيب به كارهاى زشت وسوسه ميكند
ولى خدا عنايات و بخشش را به شما وعده ميدهد.

امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع
رُبَّمَا حَزِنْتُ فَلَا أَعْرِفُ فِي أَهْلٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَا وَلَدٍ
وَ رُبَّمَا فَرِحْتُ فَلَا أَعْرِفُ فِي أَهْلٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَا وَلَدٍ
فَقَالَ
إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ مَعَهُ مَلَكٌ وَ شَيْطَانٌ
فَإِذَا كَانَ فَرَحُهُ كَانَ دُنُوُّ الْمَلَكِ مِنْهُ
وَ إِذَا كَانَ حُزْنُهُ كَانَ دُنُوُّ الشَّيْطَانِ مِنْهُ
وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيم.
+  [سورة البقرة (2): آية 268]

لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حَاضِرٌ، وَ جَوَابٌ عَتِيدٌ!

امام سجاد علیه السلام:
يَا مَنْ يَمْلِكُ حَوائِجَ السَّائِلِينَ،

وَ يَعْلَمُ ضَمِيرَ الصَّامِتِينَ،
لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حَاضِرٌ، وَ جَوَابٌ عَتِيدٌ.
اللّٰهُمَّ وَ مَواعِيدُكَ الصَّادِقَةُ، وَ أَيادِيكَ الْفَاضِلَةُ، وَ رَحْمَتُكَ الْوَاسِعَةُ،
فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،
وَ أَنْ تَقْضِىَ حَوائِجِى لِلدُّنْيا وَالْآخِرَةِ،
إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ.
ای که مالک حاجات خواهندگانی
و از باطن لب فروبستگان خبر داری،
از سوی تو برای هر خواهشی، گوشی شنوا و پاسخی آماده است،
خدایا به حق وعده‌های صادقانه‌ات و نعمت‌های فراوانت و رحمت گسترده‌ات،
از تو می‌خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی
و حاجات دنیا و آخرتم را برآوری،
چه همانا تو بر هر کاری توانایی.

الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ

[سورة النجم (۵۳): الآيات ۳۱ الى ۴۱]
الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ
إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ 
هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى (۳۲)
آنان كه از گناهان بزرگ و زشتكاريها -جز لغزشهاى كوچك– خوددارى مى‌‏ورزند، پروردگارت [نسبت به آنها] فراخ‏‌آمرزش است.
وى از آن دم كه شما را از زمين پديد آورد و از همان‏گاه كه در شكمهاى مادرانتان [در زهدان‏] نهفته بوديد به [حال‏] شما داناتر است، پس خودتان را پاك مشماريد.
او به [حال‏] كسى كه پرهيزگارى نموده داناتر است.

المام الخيال يعنى بفكر آمدن.
همون [1+1] است!
یا ممدوح «نور ولایت» و یا مذموم «حسادت».
ولایت فرایند لمم است! حسادت هم فرایند لمم است!
(ولی، یعنی 1+1 و حسد هم یعنی 1+1)
«المام الخيال» میشه همون زقق میشه غرر.
مثل خرطوم فیل «مُلَمْلَمَةُ الفيل: خُرطومه»
که همه چیزو جمع میکنه میذاره تو دهان فیل «لَمَ الشي‏ءَ: آنرا جمع آورى كرد و بهم پيوست.»
انگاری فیل با خرطومش به هر شاخه‌ای نزدیک میشه و ناخنک میزنه و یه مقدار ازش برداشت میکنه و همه رو تو شکمش جمع میکنه «أَلَمَ الشَّي‏ءُ: قَرُبَ»، «أَلَمَ بِالذَّنْبِ: فَعَلَهُ»
+ فیلم مستند غذا خوردن فیل با خرطومش که مفهوم واژه لمم رو به ما یاد میده.
نور ولایت فرایند گردآوری و جمع آوری و فراهم کردن است:
«المَلْمُوم‏: گرد آمده و فراهم شده»
شنیدی میگن: یه فکری تو سرم مدام میاد و آزارم میده؟!
این مفهومِ مدام درگیر یک موضوع بودن، بدون اینکه دلت بخواد، از این واژه 
«لمم» استنباط می‌شود.
+ «هلم»

[لمم – مبتلا به گناه و معتقد به گناه] :
با این توضیح جناب طریحی در کتاب لغت زیبای مجمع البحرین:
[قال ابن عرفة: اللَّمَمُ‏ عند العرب أن يفعل الإنسان الشي‏ء في الحين لا يكون له عادة
و يقال‏ اللَّمَمُ‏ هو ما يُلِمُ‏ به العبد من ذنوب صغار، بجهالة ثم يندم و يستغفر و يتوب فيغفر له]
این موضوع استنباط میشه که:
لمم یعنی اشتباهات اهل نور ولایتی که معتقد به ولایت غیر آل محمد ع نیستند، یعنی دستشون توی دست نور است، اما چون مبتلا به گناه و مبتلا به استعمال حسد هستند و این عادتو هنوز به سبب نور ولایت نتونستن ترک کنن (دوران رفق)، لذا گاهگاهی از دستشون در میره و خطا میکنن و اینو واژه لمم به زیبایی بیان میکنه.
ماموریت نور اینه که به این مبتلایان به گناه در دوران رفقی که خدای مهربان برای اونها مقدر نموده، اطلاع رسانی کنند و راه نجات از این گل و طینت خبیثی که اونا رو مبتلا به گناه کرده، رو نشونشون بدهند تا اونها اختیارا با پشت کردن به تمنا و حسد و گلی که این گناهان رو دوست داره، خودشونو از آتش دائمی جهنمی بنام حسادت نجات بدهند.
مبتلا به گناه، یعنی کسی که رابطۀ قلبی خودشو با نورش قطع نکرده، اما متاسفانه گاهگاهی هم به گناه ناخنک میزنی! خدای مهربان به این شخص مهلت و فرصت میده تا با اخذ نور علم لازم، به این شعور و آگاهی برسه که این گناهان، ارزش از دست دادن بهشت جاویدان را ندارند، لذا اختیارا با عمل به علوم نورانی ولایت، دست از تمنا و دلخواه و گناه و استعمال طینت خبیث حسدآلود بردارند.  
معتقد به گناه، شخص حسودی است که اصلا نورشو باور نداره و دستشو از توی دست صاحبان نور در آورده و بدون هیچ عامل مهاری، داره با گناه، کیف میکنه. این حسود معتقد به گناه هیچ راه نجاتی از آتش جهنم حسادتش نداره، الا اینکه برای او «بداء» حاصل بشه، یعنی به نوری که خدای مهربان سرِ راهش قرار میده، معرفت پیدا کنه و بهش اعتماد کنه و علیرغم اینکه در عالم ذر، به نور ولایت اقرار نکرده، از حالا به بعد نورشو عامل باشه و تغییر رویّه بده، تا خدای مهربان هم برای او تغییر سرنوشت رو عنایت بفرماید ان شاء الله تعالی.
+ «يَا مُوسَى اتَّخِذْنِي حِصْناً لِلْمُلِمَّاتِ»:
یعنی ای اهل نور ولایت، برای اینکه از استعمال حسد راحت شوید، و از گل و طینت خبیث خلاص شوید، و ابتلاء به استعمال حسد و در نتیجه ارتکاب گناه ناشی از استعمال حسد قلب، درمان شود، باید نور ولایت را حصن خود قرار دهید تا با این نور ولایت و هدایت از ابتلاء به گناه مصون و محفوظ بمانید، ان شاء الله تعالی.
ما معصوم نیستیم، لذا ابتلاء به حسد و استعمال این عیب مهلک، حتمی است، لذا باید همیشه در وضعیت استندبای باشیم یعنی دستمون توی دست نور در ملک و در ملکوت قرار بگیره، تا اگه بوی اشتباه به مشاممون رسید «اللیل»، فورا با هشداری که از قبض نور قلبمون می‌فهمیم، جلوشو بگیریم تا اصلاح و تربیت بشیم و تا امر اصلاح و تربیت از این مرحله فهم نور و ظلمت، به مرحله عصا و علف نکشد!
[لمم – مبتلا به گناه نه معتقد به گناه]:
« مَا مِنْ ذَنْبٍ إِلَّا وَ قَدْ طُبِعَ عَلَيْهِ‏ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ‏ يَهْجُرُهُ الزَّمَانَ ثُمَّ يُلِمُّ بِهِ
وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ‏
قَالَ
اللَّمَّامُ‏ الْعَبْدُ الَّذِي يُلِمُّ الذَّنْبَ بَعْدَ الذَّنْبِ لَيْسَ مِنْ سَلِيقَتِهِ‏ أَيْ مِنْ طَبِيعَتِهِ ».
حضرت صادق عليه السّلام فرمود:
هيچ گناهى نيست جز آنكه بنده مؤمنى بدان خو گرفته،
مدتى آن را واگذارد سپس (دوباره) به آن دست زند،
و آن است گفتار خداى عز و جل :
«آنان كه دورى گزينند از گناهان بزرگ و ناشايسته‏‌ها جز لمم»
فرمود:
لمام آن بنده‌‏ايست كه به گناهى پس از گناهى دست زند،
كه موافق سليقه او يعنى از طبيعت او نيست.
+ [سورة النجم (53): الآيات 31 الى 41]
+ «طینت و ولایت»
[مبتلا به گناه و معتقد به گناه]
«لمم»
الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ‏
إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ
هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ
وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ في‏ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ
فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‏ (32)
[قبض و بسط – لمم]:
« لَمَّتَانِ:
لَمَّةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ لَمَّةٌ مِنَ الْمَلَكِ
فَلَمَّةُ الْمَلَكِ الرِّقَّةُ وَ الْفَهْمُ
وَ لَمَّةُ الشَّيْطَانِ السَّهْوُ وَ الْقَسْوَةُ »
دو کانون توجه برای قلب وجود دارد «لَمَّتَانِ»:
بستگی به کانونی دارد که قلب بهش توجه می‌کند،
اگر این توجه از ناحیه مَلَک باشد «لَمَّةٌ مِنَ الْمَلَكِ» علامت آن رقت قلب و نور و فهم علمی و آرامش است «الرِّقَّةُ وَ الْفَهْمُ»،
و اگر این توجه از ناحیه شیطان باشد «لَمَّةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ» علامت آن قساوت قلب و تاریکی و اشتباه در فهمیدن و برداشت غلط از موضوع و کلا نا آرامی است «السَّهْوُ وَ الْقَسْوَةُ».
پس لمم آن توجهی است که به قلب خطور می نماید و دو حالت متضاد در قلب ایجاد می‌کند، یا آرامش و یا ناآرامی!
«لمّ: تمركز التوجّهات الى نقطة و إصابتها اليها  = به یک نقطه فوکوس کردن و زوم کردن!»
فکرتو به یک موضوع متمرکز کن: فقط عمل به نور ولایت.
الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ
[لمم: کوه نان استنجا شده و روی هم انباشته شده!]
المُلِمّ بِالأَمر:
كسيكه بدون تأمل و انديشيدن، از مطلبى آگاه است؛
اللَّمَّة: الهَمّة و الخَطرة تقع في القلب؛
« أراد إلمامَ المَلَك أو الشيطان به و القربَ منه،
فما كان من خَطَرات الخير فهو من المَلك،
و ما كان من خطرات الشرّ فهو من الشيطان.
و اللَّمَّة: كالخطرة و الزَّوْرة و الأَتْية»
+ «الهام»:
ملَک به یک نقطه در قلب (عقل = گره پیشاهنگ) زوم می کند و مثل ذره بین که روی چیزی خوب فوکوس شود یک دفعه آن شیء گُر می گیرد و آتش می گیرد [مثال قلم لیزری] وقتی ملک نور را به نقطه عقل قلب زوم می کند « صَادِرَةً عَنْ إِلْهَامِكَ لَنَا » ، یکدفعه «می فهمی !!! = و مثل تملیخا می گویی : قَدْ وَقَعَ فِي قَلْبِي شَيْ‏ءٌ » و حالت شادی و آرامش «قرّه عین» به قلبت دست می دهد!
[قبض و بسط]
که این همان لحظه موعود «روز موعود» یعنی «لمّه ملَک» است و در واقع نگاه توام با لبخند و رضایت آل محمد ع که برایت با چهره صاحب نوری که تو را با این علوم آشنا نمود «لکل وجهه هو مولیها» مجسم می شود [احراز هویت تمثال نور در ملکوت قلب].
پس با مجاهده قلبی، هوای نفس [حالت بدجنسی حسادت] ضعیف می شود و با نور مطالعه، یهویی علم به قلب الهام می شود و می فهمی! و قلب تاریک، روشن می‌شود و عقل بر هوای نفس پیروز می‌گردد.
[رقّة – قسوة]:
این حدیث از مقالۀ «قسی»:
« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏
لَمَّتَانِ
لَمَّةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ لَمَّةٌ مِنَ الْمَلَكِ‏
فَلَمَّةُ الْمَلَكِ الرِّقَّةُ وَ الْفَهْمُ
وَ لَمَّةُ الشَّيْطَانِ السَّهْوُ وَ الْقَسْوَةُ .»
امام صادق عليه السّلام فرمود:
امير المؤمنين عليه السّلام فرموده:
(مردم را) دو خاطره است،
خاطره از شيطان و خاطره از فرشته،
خاطره فرشته: رقت (يعنى نرمى دل) و فهم است
و خاطره شيطان: فراموشى و سخت دلى است.
توضيح‏:
«لمه» آن چيزيست كه بدل نزديك شود و خطور كند كه به خاطره ترجمه شد،
مجلسى (ره) گويد:
مقصود از رقت و فهم كه خاطره فرشته است نتيجه آندو و يا نشانه آنها است و حمل بر مجاز گردد، زيرا خاطره كه فرشته در دل اندازد نيكى و تصديق بحق است، و نتيجه آن رقت دل و صفا و ميل آن به نيكى است، و همچنين خاطره شيطان انداختن وسوسه‏‌ها و شك و ميل به شهوات در دل است، و نتيجه آن فراموش كردن حق و غفلت از خدا و سنگدلى است.
[الهام – لمم] :
وَ الْعِلْمُ إِمَامُ الْعَقْلِ وَ الْعَقْلُ تَابِعُهُ
يُلْهِمُهُ اللَّهُ السُّعَدَاءَ وَ يَحْرِمُهُ الْأَشْقِيَاءَ
[الهام]
نور آل محمد ع به نور عقل، الهام می‌نماید.
ای نور، از نور اتباع کن! تا [نُورٌ عَلى‏ نُور] شود!
هم قافیه – مثل و مانند:
اللَّهُمَّ … نَحْنُ نَسْأَلُكَ وَ نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ … أَنْ … تَجْعَلَ حَرَكَاتِنَا وَ سَكَنَاتِنَا صَادِرَةً عَنْ إِلْهَامِكَ لَنَا
[قبض و بسط]
در توقيعى كه بافتخار شيخ مفيد صادر گشت‏ :
وَ اللَّهُ يُلْهِمُكَ الرُّشْدَ
خداوند تو را به رشد و كمال الهام بخشد
وَ يَلْطُفُ لَكُمْ بِالتَّوْفِيقِ بِرَحْمَتِهِ
[بسط ≠ قبض]
و با لطف خود برحمت واسعه خود توفيق دهد .
الهادي : معناه الذي من … أقدرهم عليه بالعقول و الإلهام
« فَنَظَرَ إِلَيْهِ … تمليخا … فَقَالَ فِي نَفْسِهِ … ثُمَّ قَالَ لَهُمْ يَا إِخْوَتَاهْ قَدْ وَقَعَ فِي قَلْبِي شَيْ‏ءٌ  … ، …أَطَلْتُ فِكْرِي … »
[تفکر – الهام]
الهَامَةُ: رأس كلّ شي‏ءٍ ، رأْس كل شي‏ء من الرُّوحانيين؛
هَامَةُ القومِ: سيِّدُهم و رئيسُهم ؛ شبّه الأَشْرافَ‏ بالهامِ
رب اوزعنی …
وَ أَعْطَانِي [رَسُولَ اللَّهِ ص] الْوَحْيَ وَ أَعْطَاهُ [عَلِيّاً (ع)] الْإِلْهَامَ
وَ الَّذِي يُحْلَفُ فِيهِ
لَوْ أَقَرَّ فِرْعَوْنُ أَنْ يَكُونَ ابْنَهُ كَمَا أَقَرَّتْ بِهِ
لَهَدَاهُ اللَّهُ تَعَالَى كَمَا هَدَى زَوْجَتَهُ
وَ لَكِنَّ اللَّهَ تَعَالَى حَرَمَهُ ذَلِكَ
وَ الَّذِي يُحْلَفُ بِهِ
لَوْ أَقَرَّ فِرْعَوْنُ أَنْ يَكُونَ قُرَّةَ عَيْنٍ كَمَا أَقَرَّتْ بِهِ
لَهَدَاهُ اللَّهُ تَعَالَى كَمَا هَدَى بِهِ امْرَأَتَهُ
وَ لَكِنَّ اللَّهَ تَعَالَى حَرَّمَهُ ذَلِكَ.
[نبأ – الهام] :
نبأ؛ خبری علمی، مهم و مخفی [الْغَيْبِ] است [امر الله = نور ولایت] که به انسان الهام می شود [نُوحيهِ] و به او بصیرت می دهد و او را از تاریکی فتنه نجات می دهد [قبض و بسط].
اهمیت این خبر آنقدر هست که شایسته است که در آن تامل و تفکر بسیار نمود تا آنرا فهمید «تهجّد»، قصه بهشت و جهنم است!
اللغة:
اللمم أن يفعل الإنسان الشي‏ء في الحين و لا يكون له عادة
و منه إلمام الخيال
و الإلمام الزيادة التي لا تمتد و كذلك اللمام.
لغات آيات:
اللمم: لمم آنست كه انسان بطور تصادفى گناهى را مرتكب شود، و عادت به ارتكاب آن گناه نداشته باشد،
و از اين باب است (المام الخيال) يعنى: (بفكر آمدن)
و لغت المام بمعنى زياده‏‌اى است كه امتداد ندارد، و نيز همين طور است (اللمام).

امام سجاد ع:
 (21) يَا إِلَهِي فَلَكَ الْحَمْدُ فَكَمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَيَّ فَلَمْ تَفْضَحْنِي،
وَ كَمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطَّيْتَهُ عَلَيَّ فَلَمْ تَشْهَرْنِي،
وَ كَمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ‏ بِهَا فَلَمْ تَهْتِكْ عَنِّي سِتْرَهَا،
وَ لَمْ تُقَلِّدْنِي مَكْرُوهَ شَنَارِهَا،
وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءَاتِهَا لِمَنْ يَلْتَمِسُ مَعَايِبِي مِنْ جِيرَتِي،
وَ حَسَدَةِ نِعْمَتِكَ عِنْدِي‏.

(2) اللَّهُمَّ وَ أَيُّمَا عَبْدٍ نَالَ مِنِّي مَا حَظَرْتَ عَلَيْهِ،
وَ انْتَهَكَ مِنِّي مَا حَجَزْتَ عَلَيْهِ،
فَمَضَى بِظُلَامَتِي مَيِّتاً،
أَوْ حَصَلَتْ لِي قِبَلَهُ حَيّاً فَاغْفِرْ لَهُ مَا أَلَمَ‏ بِهِ مِنِّي،
وَ اعْفُ لَهُ عَمَّا أَدْبَرَ بِهِ عَنِّي،
وَ لَا تَقِفْهُ عَلَى مَا ارْتَكَبَ فِيَّ، وَ لَا تَكْشِفْهُ عَمَّا اكْتَسَبَ بِي،
وَ اجْعَلْ مَا سَمَحْتُ بِهِ مِنَ الْعَفْوِ عَنْهُمْ،
وَ تَبَرَّعْتُ بِهِ مِنَ الصَّدَقَةِ عَلَيْهِمْ أَزْكَى صَدَقَاتِ الْمُتَصَدِّقِينَ،
وَ أَعْلَى صِلَاتِ الْمُتَقَرِّبِين.

 (47) اللَّهُمَّ وَ مَا أَلْمَمْنَا بِهِ فِي شَهْرِنَا هَذَا مِنْ لَمَمٍ‏ أَوْ إِثْمٍ،
أَوْ وَاقَعْنَا فِيهِ مِنْ ذَنْبٍ،
وَ اكْتَسَبْنَا فِيهِ مِنْ خَطِيئَةٍ عَلَى تَعَمُّدٍ مِنَّا،
أَوْ عَلَى نِسْيَانٍ ظَلَمْنَا فِيهِ أَنْفُسَنَا،
أَوِ انْتَهَكْنَا بِهِ حُرْمَةً مِنْ غَيْرِنَا،
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
وَ اسْتُرْنَا بِسِتْرِكَ،
وَ اعْفُ عَنَّا بِعَفْوِكَ،
وَ لَا تَنْصِبْنَا فِيهِ لِأَعْيُنِ الشَّامِتِينَ،
وَ لَا تَبْسُطْ عَلَيْنَا فِيهِ أَلْسُنَ الطَّاعِنِينَ،
وَ اسْتَعْمِلْنَا بِمَا يَكُونُ حِطَّةً وَ كَفَّارَةً لِمَا أَنْكَرْتَ مِنَّا فِيهِ بِرَأْفَتِكَ الَّتِي لَا تَنْفَدُ،
وَ فَضْلِكَ الَّذِي لَا يَنْقُصُ.

(13) كُلُّ جَلِيلٍ عِنْدَكَ صَغِيرٌ،
وَ كُلُّ شَرِيفٍ فِي جَنْبِ شَرَفِكَ حَقِيرٌ،
خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ،
وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَكَ،
وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ‏ إِلَّا بِكَ،
وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلَّا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ.

امام صادق علیه السلام:
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع
إِنَّ قَوْماً مِنْ مَوَالِيكَ يُلِمُّونَ‏ بِالْمَعَاصِي وَ يَقُولُونَ نَرْجُو
فَقَالَ
كَذَبُوا لَيْسُوا لَنَا بِمَوَالٍ
أُولَئِكَ‏ قَوْمٌ تَرَجَّحَتْ بِهِمُ الْأَمَانِيُّ
مَنْ رَجَا شَيْئاً عَمِلَ لَهُ
وَ مَنْ خَافَ مِنْ شَيْ‏ءٍ هَرَبَ مِنْهُ
.
مردى گويد به امام صادق عليه السّلام عرض كردم:
گروهى از دوستان شما مرتكب گناهان ميشوند و ميگويند: «ما اميدواريم»
فرمود:
دروغ گويند.
دوست ما نيستند،
آنها مردمى باشند كه آرزوها ايشان را به اين سو و آن سو برد،
هر كه به چيزى اميدوار باشد، در راه رسيدن به آن كار كند،
و هر كه از چيزى ترسد از آن بگريزد.

عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ:
كَتَبَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع يَشْكُو إِلَيْهِ لَمَماً يَخْطُرُ عَلَى بَالِهِ
فَأَجَابَهُ فِي بَعْضِ كَلَامِهِ
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنْ شَاءَ ثَبَّتَكَ فَلَا يَجْعَلُ لِإِبْلِيسَ عَلَيْكَ طَرِيقاً
قَدْ شَكَا قَوْمٌ إِلَى النَّبِيِّ ص لَمَماً يَعْرِضُ لَهُمْ لَأَنْ تَهْوِيَ بِهِمُ الرِّيحُ أَوْ يُقَطَّعُوا أَحَبُّ إِلَيْهِمْ مِنْ أَنْ يَتَكَلَّمُوا بِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
أَ تَجِدُونَ ذَلِكَ
قَالُوا نَعَمْ
فَقَالَ
وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ ذَلِكَ لَصَرِيحُ الْإِيمَانِ
فَإِذَا وَجَدْتُمُوهُ فَقُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.

[وَ اللَّامَّةُ لَمَمُ‏ الشَّيَاطِينِ]:
باب معنى السامة و الهامة و العامة و اللامة
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص
أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ وَ الْعَامَّةِ وَ اللَّامَّةِ
فَقَالَ
السَّامَّةُ الْقَرَابَةُ
وَ الْهَامَّةُ هَوَامُّ الْأَرْضِ‏
وَ اللَّامَّةُ لَمَمُ‏ الشَّيَاطِينِ
وَ الْعَامَّةُ عَامَّةُ النَّاسِ.

[لمم – إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ]:
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
مِنْ أَشَدِّ مَا عَمِلَ الْعِبَادُ
إِنْصَافُ الْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ
وَ مُؤَاسَاةُ الْمَرْءِ أَخَاهُ
وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ
قَالَ قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ
وَ مَا وَجْهُ ذِكْرِ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ
قَالَ يَذْكُرُ اللَّهَ عِنْدَ الْمَعْصِيَةِ يَهُمُّ بِهَا فَيَحُولُ ذِكْرُ اللَّهِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ تِلْكَ الْمَعْصِيَةِ
وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ.
«طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ»:
اى لمّة منه
و هو اسم فاعل من طاف يطوف
كانها طافت بهم و دارت حولهم فلم تقدر ان تؤثر فيهم،
او من طاف به الخيال يطيف طيفا.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی