مقالات
حسود، با خودش روراست نیست! أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ؟!
A jealous person is not true to himself! حسود دو قطبی!!!«ضغن» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«عُودٌ ضَغِنٌ: چوب كج»«قناةٌ ضَغِنَةٌ: عوجاءُ، سر نيزه كج»«الضِّغْن-…
بیشتر بخوانیداطفاءِ نار – اطفاءِ نور!
Fire Extinguishing?!or Light Extinguishing?! «طفأ» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور» است، و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«طفا…
بیشتر بخوانیدصاحبان نور، رفوگران قلب! المرفأ الامین!
Light owners, carpet repairmen! «رفأ - رفو» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.«رَفَوْتُ الثوب»«رَفَأَ الثوبَ: شکافتگى جامه را رفو كرد و آنرا دوخت.»«رَفَأَ الثوبَ: أَصلحه و ضَمَّ بعضه إِلى…
بیشتر بخوانیدتاریکیِ محرومیّت از نور! الْمُؤْمِنُ لَيْسَ بِحَقُودٍ!
Darkness deprivation of light! «حقد» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«حَقِدَ السماء المطر»«حَقَدَ المطرُ:احْتَبَسَ، باران نيامد.»[بر عکس واژه «ولی» که به معنی بارش فراوان بارانهای…
بیشتر بخوانیدهفت، نورِ کمال! سَبْعَ سَنابِلَ! سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي!
Seven, the light of perfection! «سبع» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»،و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«هو…
بیشتر بخوانیدحواست به تاریکیِ قلبت باشه!
Pay attention to the darkness of your heart! «خشی» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«شَجَرَةٌ خَاشِيَةٌ: درختى را گويند كه تماما بخشكد.»« الخَشِي من النبات:…
بیشتر بخوانیدتهمت بزرگ! بهتان عظیم! وَ بِكُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظِيماً!
a grave slander! «بهت» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«البُهتان: الكذب»«البُهْتَان: دروغ، افترا»«بَهِتَ: در شگفتى افتاد، با سرگردانى خاموش شد.»«بَهِتَ اللّونُ: رنگ او پريد.»«بُهِتَ: دهش…
بیشتر بخوانیدتمنّا فدای تقدیر، یا تقدیر فدای تمنّا؟! وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ!
Redemption: desire, the victim of fate!Tragedy: fate, the victim of desire! «فدی» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«فَدَتِ الْمَرْأَةُ نَفْسَهَا من زَوْجِهَا: أَعْطَتْهُ مَالًا حَتَّى…
بیشتر بخوانیدبتپرستی! أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً!
idolatry! «صنم» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.«صنم: بت، تندیس»«هو ما يتّخذ معبودا»«أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً» «لَأَكِيدَنَ أَصْنامَكُمْ»«صَنِمَ العبدُ: غلام نيرومند شد.»«صَنِمَتِ الرَّائِحَةُ: بوى بد شد.»«الصَّنَمُ: خُبْثُ الرَّائِحَةِ»از تاریکی…
بیشتر بخوانیداشباح نورانی! فَأَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً فِي ضِيَاءِ نُورِهِ!
Luminous ghosts! «شبح» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«الصُّوَرُ المُشَبَّحَةُ: عكسها و چهرهها كه بر روى پرده سينما نمايش داده مىشود.»«الشَّبْح: ج شُبُوح و أَشْبَاح:…
بیشتر بخوانید