A jealous person wants to get something without trouble and doesn’t want to fight for a noble goal.
It sounds like this person is driven by envy and a desire for an easy path to success. Instead of striving for noble goals, they seek shortcuts. Perhaps they lack the patience or determination to put in the effort required for genuine achievement. However, it’s essential to recognize that true success often involves hard work, perseverance, and a commitment to honorable pursuits. 🌟
«شوک» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«شَوكةُ الدِّيكِ: سيخك پاى خروس»
+ «تمنا فدای تقدیر یا تقدیر فدای تمنا»
حسود به طمع رسیدن به غنیمت، با نورش همراهی میکنه،
اما همینکه میفهمه تقدیر، جنگیدن است، جا میزنه و موضع خودشو عوض میکنه.
شوك:
شَوكةُ الدِّيكِ : سيخك پاى خروس
شوّك الفرخ إذا أنبت
شَوَّكَ الفرخ : نبت عليه مثل الشّوك
شَوَّكَ الفرخُ: پرهائى مثل خار بر تن جوجه روئيده.
شَوَّكَ ثدى المرأة: سر پستانش برآمده و نمايان شده.
شَوَّكَ البعير: دندانهايش مثل خار، بلند و تيز شد.
+ «صیص»
+ «سوره انفال»
+ «سحر»
حسود، کاروان را میخواهد نه جنگ را!
حسود، تمنا را میخواهد، نه تقدیر را!
وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ!
حسود میخواد چیزی گیرش بیاد، بدون اینکه برای رسیدن به آن چیز تلاش کنه و بجنگه!
حسود دنبال منافع میگرده و نمیخواد در راستای اوامر الهی قدم برداره!
حسود دنبال کاروان تجاری است که اونو صاحب بشه،
در صورتیکه تقدیر میشه با کاروان جنگی قریش بجنگه!
اینجاست که حسود جا میزنه و دستش رو میشه!
امام علی علیه السلام:
وَ لَمَّا خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِلَی بَدْرٍ کَانَ خُرُوجُهُ فِی طَلَبِ الْعَدُوِّ
وَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَدْ وَعَدَنِی أَنْ أَظْفَرَ بِالْعِیرِ أَوْ بِقُرَیْشٍ
فَخَرَجُوا مَعَهُ عَلَی هَذَا
فَلَمَّا أَفْلَتَتِِ الْعِیرُ وَ أَمَرَهُ اللَّهُ بِقِتَالِ قُرَیْشٍ أَخْبَرَ أَصْحَابَهُ فَقَالَ
إِنَّ قُرَیْشاً قَدْ أَقْبَلَتْ وَ قَدْ وَعَدَنِی اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّهَا لَکُمْ وَ أَمَرَنِی بِقِتَالِ قُرَیْشٍ
قَالَ فَجَزِعُوا مِنْ ذَلِکَ وَ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)
فَإِنَّا لَمْ نَخْرُجْ عَلَی أُهْبَهًِْ الْحَرْبِ
قَالَ
وَ أَکْثَرَ قَوْمٌ مِنْهُمُ الْکَلَامَ وَ الْجِدَالَ
فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی
وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللهُ إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّها لَکُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ
إِلَی قَوْلِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ.
هنگامیکه رسول خدا ص درپی جستجوی دشمنان به سمت بدر خارج شد، به اصحابش فرمود:
«خداوند عزّوجلّ به من وعده داده است که بر کاروان تجاری یا [لشکرِ] قریش غلبه میکنم».
اصحاب نیز بر اساس این وعده، همراه رسول خدا ص خارج شدند.
هنگامیکه کاروان تجاری از دسترس خارج شده و خداوند، پیامبر ص را مأمور به پیکار با قریش نمود، حضرت خطاب به اصحابش فرمود:
«[لشکرِ] قریش نزدیک شده و خداوند سبحان به من وعده داده یکی از دو گروه برای شما خواهد بود [و بر آن غلبه خواهید کرد] و مرا مأمور به پیکار با قریش فرموده است».
اصحاب با شنیدن این سخنان، بیتابی کرده و گفتند:
«ای رسول خدا ص!
ما با آمادگی [و ساز و برگِ] جنگی خارج نشدهایم».
و برخی از ایشان گفتگو و کشمکشِ فراوانی کردند؛
در این هنگام خداوند متعال این آیه را نازل فرمود:
وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللهُ إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّها لَکُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ
وَ یُریدُ اللهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرین.
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه):
وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللهُ إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّها لَکُمْ
قَالَ الْعِیرُ أَوْ قُرَیْشٌ
منظور کاروان یا قریش است.
وَ قَوْلِهِ
وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ
قَالَ
ذَاتُ الشَّوْکَهًِْ الْحَرْبُ
منظور جنگ است.
قَالَ
خداوند میفرماید:
تَوَدُّونَ الْعِیرَ لَا الْحَرْبَ
کاروان را میخواهید نه جنگ را.
وَ یُرِیدُ اللهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ
قَالَ
الْکَلِمَاتُ الْأَئِمَّهًُْ (علیهم السلام).
منظور از کلمات، ائمّه ع است.
«شوک» نام زیبای معالم ربانی است که وسیله دفاعی ما برای مقابله با تاریکی قلب و رسیدن به نور آرامش است پس عبارت «ذات الشوکه» یعنی معالم ربانی صاحبان نور و اهل یقینی که با یادآوری این علوم نورانی در دل شرایط تقدیرات، ناآرامیهای خود را آرام می کنند و مسلح به سلاحی مطمئن بنام علوم ربانی هستند.
این شوک، همان خاری است (سوزن) که باید به بادکنک تکلمات زده شود تا سحر لیدرهای سوء در ملک و در ملکوت قلب (تکلمات شیطان) باطل گردد و این واژه «شوک» + واژۀ «سحر» مطلب زیبا و کامل می شود.
[ذاتِ الشَّوْكَةِ]:
اهل شک حسود برای خود یک بیت اعتقادی دارند و اهل نور یقین نیز برای خود یک بیت اعتقادی دارند. اگر رحمت الهی شامل حال اهل شک حسود نمیشد با این اعتقاد که آنها برای خود برگزیده اند باید همه بلا استثناء به جهنم بروند اما خدا دنیا را و آشنایی با معالم ربانی در این دنیا را مهلت و فرصتی دوباره برای این عده در نظر گرفت تا با آشنایی با معالم ربانی، از بیت اعتقادی خود که بر مبنای شک و حسد بنا شده، و ناآرامی قلب، ماحصل آن است، دست بردارند و وارد بیت اعتقادی آل محمد ع شوند که ماحصلش نور و آرامش قلب است.
این نقل و انتقال و جابجایی به مذاق اکثریت اهل شک حسود خوش نمیآید (بجز اهل بداء) و دوست ندارند، اما خداوند دنیا را برای آنها مهلت این کار قرار داد که این بار اگر از این فرصت استفاده نکنند دیگر جای هیچ رحم و شفقتی نیست «اتمام حجت».
این دو آیه، بیمقدمه دارن به این امر میپردازند:
« كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكارِهُونَ (5)
يُجادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَيَّنَ كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ (6) »
اهل شک حسود با صاحبان نور بر سرِ این موضوع، یکی به دو میکنند!
و جدل آنها از شک آنها به اینکه این تغییر بینش واجب و لازم و صلاح است، خبر میدهد.
انگاری وقتی صاحب نور میگه باید از دلخواه و تمنا دل بکنی، این مطلب به حسود خوش نمیاد و با شنیدن این حرف، انگاری دارن جونشونو میگیرن! اینه که دل کندن از دلخواه و گناه، براشون سنگینه و لذا صاحبان نور رو دشمن خودشون و دلخواههاشون میبینن و در صدد از بین بردن آنها بر میآیند و لذا قصه کربلا تکرار میشه و این در واقع همونیه که بارها گفتیم: دنیا یعنی تکرار قصه کربلا.
دنیا یعنی تقابل دو گروه اهل شک حسود و اهل نور یقین.
دنیا یعنی فرصت دوباره آشنایی با معالم ربانی … اما کو که حسود قدر بداند؟!!!
دو طایفه «الطَّائِفَتَيْنِ» اشاره به دو گروه اهل شک حسود و اهل نور یقین دارد و خدای مهربان با آشکار کردن علوم مخفی خود برای این مخاطبین، انگاری آنها را مسلح به معالم ربانی نموده، و به این میگن «ذات الشوکة»، حال آنکه اکثریت مخاطبین که اهل حسادت هستند، این را نمیپسندند «وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ» و به سراغ بینشی می روند که دست آنها را در ارتکاب معصیت و رسیدن به تمناها باز بگذارد، اما اراده خداوند به این امر تعلق گرفته که حتما با آشنا نمودن هر دو گروه با معالم ربانی آشکار شده آل محمد ع «بِكَلِماتِهِ»، که انتخاب بجای عالَم بالا هستند و همان «کلمه حق» است، با اهل نور اتمام نعمت و با اهل حسد اتمام حجت نماید «وَ يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ» و اینگونه برای همیشه، نسل اهل شک حسود و اعتقاد آنها را از بین ببرد «وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ» هر چند این امر به مذاق اهل شک حسودی که از صاحب نور خود بریدهاند «جرم» خوش نیاید «وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ».
مشتقات ریشۀ «شوک» در آیات قرآن:
[سورة الأنفال (۸): الآيات ۵ الى ۸]
كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكارِهُونَ (۵)
همان گونه كه پروردگارت تو را از خانهات به حقّ بيرون آورد و حال آنكه دستهاى از مؤمنان سخت كراهت داشتند.
يُجادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَيَّنَ كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ (۶)
با تو در باره حقّ -بعد از آنكه روشن گرديد- مجادله مىكنند. گويى كه آنان را به سوى مرگ مىرانند و ايشان [بدان] مىنگرند.
وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ
وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ
وَ يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرينَ (۷)
و [به ياد آوريد] هنگامى را كه خدا يكى از دو دسته [كاروان تجارتى قريش يا سپاه ابوسفيان] را به شما وعده داد كه از آنِ شما باشد،
و شما دوست داشتيد كه دسته بىسلاح براى شما باشد،
و[لى] خدا مىخواست حقّ [=اسلام] را با كلمات خود ثابت، و كافران را ريشهكن كند.
لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ (۸)
تا حقّ را ثابت و باطل را نابود گرداند، هر چند بزهكاران خوش نداشته باشند.