Science Extension!
Extension of the light of science to our hearts!
«ودی» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«وَدَى الفرسُ: إذا أَخْرج جُرْدانَه»
میشه خروج علمی و اکستنشن صاحبان نور از منبع و مصدر نور علم آل محمد ع، و ورود به دنیای قلب اهل نور، برای ایجاد کانکشن بمنظور انتقال دیتاهایی که برای تولید عمل صالح و رسیدن به حیات طیبة لازم و واجب است. و بدون این اکستنشن و کانکشن، زندگی توام با آرامش و زیبایی و مهربانی خلق نخواهد شد.
یعنی ظهور و آشکار شدن قبلۀ مرئی قرای ظاهرة، از قبلۀ نامرئی قرای مبارکة!
این «erection» و اکستنشن، مفهومی است که از واژۀ ودی استنباط میشود.
این مفهوم واژۀ «ودی»، همان مفهوم واژۀ «نور – نوّر الشّجر» است.
انگاری نور علم، شکوفا میشود، اِکستند میشود! ظاهر میشود!
به این قلبی که نور هدایت الهی در آن اکستند شده، میگن وادی مقدس طوی!
«وَدَى الفرسُ ليَضرِبَ أو يبول، إذا أدْلَى»
+ «دلو»
«وَدى الحِمار فهو وَادٍ إذا أَنْعَظ.»
«وَدَى بمعنى قَطَرَ منه الماءُ عند الإنعاظ.»
«وَدَى القاتلُ القتيلَ (يَدِيهِ) (دِيَةً): إِذَا أَعْطَى وَلِيَّهُ الْمَالَ الَّذِى هُوَ بَدَلُ النَّفْسِ،
أُقِيمَتْ مُقَامَهُ مَجَازاً و نُفِيَتْ»
«وَدَى القاتلُ القتيلَ: خونبهاى كشته را به ولىّ او پرداخت،
این دیه جایگزین کشتن قاتل مقتول میشود.»
«اتّدَى- اتدَاءً [ودي]: خونبها گرفت و طلب قصاص نكرد.»
انگاری این دیه (خونبها)، همون اکستنشنی است که جای قصاص رو میگیره و کار همونو میکنه!
انگاری فهمیدن نور و ظلمت قلب، همون اکستنشن علم خداست به قلب بنده،
کانه این نور علم جای خالی خدا رو در قلب بنده پر میکنه
و کار و نقش خدای مهربان رو برای بنده انجام میده!
+ «سلل – از سلالهی نور! از تبار نور! شجرۀ نورانی!»
مفهوم مشترک «اکستنشن» در واژههای سلل و ودی و هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»!
+ «نشر»
«ودی – دیه»:
وقتی که با قلبت، نور و ظلمتتو میفهمی، در وادی مقدس طوی هستی! بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً!
انگاری نور علم به قلبت، اکستنشن پیدا میکنه!
نطفههای علمی صاحبان نور «الوَدِيّ- [ودي]: فسيلهاى كوچك نخل» برای اهل یقین آشکار میشود «ودی الفرس»، در واقع این مال و این علم به منظور خاصی در اختیار اهل یقین و اهل شک قرار میگیرد.
انگاری ما نسبت به عالم بالا کاری کردیم که حالا باید دیۀ اونو بپردازریم و چون توان پرداخت دیۀ اونو نداریم لذا نطفه های علمی عالم ربانی برای ما آشکار می شود و ما با استعمال این معالم ربانی و تولید نور آرامش عمل صالح در واقع داریم یه جورایی دیۀ عالم بالا رو می پردازیم «قربانی»، و این جایگزین، گزینه ارزشمندی است بنام صاحب نور و مطالب علمی او و آیات عرضه شده در دل شرایط «آیاتی و رسلی». شاید ما در عالم ذر با بی توجهی نسبت به نور ولایت، انگاری تاویلا مرتکب جرم و قتل شدهایم و باید ما را به جرم این استخفاف نسبت به نور ولایت، بکشند (خلود در آتش جهنم)، اما به ما مهلت پرداخت دیه در دنیا داده می شود، اما دیهای که ارزشمند باشد و به سبب آن از این جرم ما چشمپوشی شود، اعمال صالحی است که نطفههای علمی آن را باید از خود آل محمد ع بگیریم و آنها را بزرگ نموده و تحویل دهیم ان شاء الله، و با این دیه با ارزش پرداخت شده، از آتش جهنم نجات پیدا کنیم. مفاهیمی که در واژه ودی و دیه وجود دارد با این مثال زیبا خیلی قشنگ از یک دیدگاه جدید وضعیت ما را نسبت به عالم بالا روشن و واضح می کند تا تکلیف خود را بدانیم که در هر آیتی که انجام وظیفه نکنیم، یک نطفه را کشتهایم و این جرم محسوب میشود و ما باید دیه آن را در آیت عرضه شده بعدی بپردازیم تا زمانی که فرصت باقی است.
پس این نطفه گذاری علمی برای اینه تا ما بتونیم دیه اون قتل تاویلی رو که قبلا انجام دادیم رو پرداخت نماییم. وقتی ما در وادی مقدس هستیم یعنی زمانی است که به سبب آشنایی به صاحبان نور، نطفه علمی انجام وظیفه، به ما داده شده و باید قدر این فنون علمی را بدانیم و باید قدر این اشارات علمی تمثال نورانی سایۀ بالای سر، یعنی صاحب نور خود در ملکوت قلب را بدانیم.
کتاب لغت التحقيق:
أن الأصل الواحد في المادّة: هو بسط في امتداد، و هذا المعنى نوع من الجريان المطلق.
+ [تمدد إنبساط «extension»]:
«ودی الفرس»
با اضافه کردن نردبانی به انتهای نردبان قبلی یا با اضافه کردن سیمی رابط به سیم قبلی، یه جور بسط و امتداد داره صورت میگیره!
یعنی اکسپند میشه و اکستند میشه و بزرگ میشه و بلند میشه!
+ «سنّ – سن الفحل الناقة»
+ «ضرب الفحل الناقه»
+ «بار الفحل الناقه»
در همه اینها مفهوم زیبای نور ولایت یعنی نزدیک شدن بمنظور دادن نطفه علمی برای تولید نور آرامش عمل صالح مستتر است.
پس مفهوم زیبایی که در کتاب التحقیق از واژه ودی استنباط شده خیلی قشنگه!
ایکاش اینو هم برداشت می کرد که این مفهوم برای اهل نور، همیشه عملا در وجود مقدس صاحبان نور از آل محمد ع «آیاتی و رسلی» در هر زمان شکل می گیرد و بسط و امتداد نور آرامش علوم آل محمد ع که عامل آرامش قلوب است از وادی مورچهای دانا بنام صاحب نور برای سایر مورچگان مقیم در این وادی النمل صورت میگیرد.
+ «بسم الله الرحمن الرحیم»
مثال زیبای نردبانهایی که اکستند میشوند، برای فهم واژۀ «ودی»!
برداشت کتاب لغت التحقیق از این واژه زیباست:
مفهوم «بسط في امتداد»
و این امر ممکن و مقدور نخواهد بود الا به سبب «آیاتی و رسلی»، یعنی با توجه به اقرار عالم ذر اهل یقین و اهل شک، برای اینکه حجت بر آنها تمام شود، بناچار باید در دل شرایطی قرار بگیرند تا امتحان صورت بگیرد و غربال و جدا سازی انجام گردد و این قرار گرفتن در دل شرایط نیاز به رساندن نطفه علمی توسط صاحبان نور دارد، تا بتوان به جریان حیات استمرار داد.
استمرار حیات بدون درک نور ولایت در قلب ناممکن است.
استمرار حیات بدون قلب سلیمی که امر و نهی ولی خود را درک نماید نا ممکن است.
پس زوج قلب سلیم اهل یقین و نور ولایت علمی صاحبان نور منا اهل البیت ع، اون کمپلکس موفقی است «زوج کریم»، که میتواند در دل هر شرایطی، از امتحانات، سربلند بیرون آید و موفق به تولید نور آرامش عمل صالح گردد.
لذا این واژه زیبای «ودی» نیز یکی از هزار اسم زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
[ودی – نطف]:
در این واژه بدنبال مفهوم «روان» باش!
«الوادِي- [ودي]: راه روشن، دره و شكاف ميان كوهها كه سيل در آن روان شود.»
+ در واژۀ «نطف» هم همین مفهوم وجود دارد.
+ «سیل»
مفهوم «ودی» همون نطفه گذاری علمی مافوق نسبت به مادون می باشد که مثال زیبایی برای صاحبان نور است.
مَثَل قلب، مَثَل رَحِم است که تا نطفهای درونش ریخته نشود، باردار نخواهد شد و به ثمر نخواهد نشست.
رحم، وادی غیر ذی ذرع است!
رحم در درون خودش نطفه سازی نمی کند.
نطفه ها از بیرون وارد رحم می شوند «خیر ما القی فی القلب الیقین» و همین نطفهها، مولد آرامش و یقین هستند برای اهل یقین.
رحم معیوب اهل شک:
قلبی که شکاک است، هر چه صاحب نور نطفه علمی درون این قلب می گذارد، همه را به هدر داده و دفع مینماید و این قلب، قلب عقیم و نازا است «مسرف»، اما قلوب اهل یقین، با اخذ علوم ربانی از صاحبان نور خود، تاویلا باردار میشوند!
پس قلب باید به جفتش برسه یعنی ما باید بگردیم و جفت خودمان را پیدا کنیم تا از تنهایی بیرون بیاییم و همیشه این قلب قرین یاد معالم ربانی است [نزدیک] و دیگر تنها نیست.
+ [زوج و فرد – ازدواج – نکاح – ذکر]
هرگز بدون معالم ربانی هیچ کس به آرامش نخواهد رسید،
کما اینکه رحم، بدون نطفه، باردار نخواهد شد.
آل محمد ع، صاحبان نور را برای نطفه گذاری علمی، مامور نموده اند و خوشا به حال رحمهای پاکی که بستر رشد و شکوفایی این علوم را فراهم نمایند و از این نطفه های طیبة ، بخوبی استقبال و پذیرایی نمایند
+ «ضیف»: «1+1».
قشنگترین عبارت برای فهم واژه وادی و ودی همین عبارت « وَدَى الفرسُ » و همین مثال است!
در ضرب المثل های حکیمانه «ليَضرِبَ» [پوشه ضرب المثل] نیز قصه همین نطفه گذاری است انگاری با یک تلنگر زیرکانه [لانچ ! – سیل]، قلب خفته دیگری را بیدار می کنی و او همین مختصر را گرفته و مدام به آن فکر میکند و عمل مینماید «وَدَى الفرسُ ليَضرِبَ».
واد – دیة
[و أصل الدِّيَة وِدْيَة فحذفت الواو كما قالوا : شية من الوشي]
رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ
رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ
فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (37)
سکنا در خود بیت یا در وادی نزد بیت؟!
«بِوادٍ … عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ»
قلب صاحبان نور را نسبت به مافوقشان یعنی وجود مقدس آل محمد ع در نظر بگیر:
آن وادی غیر ذی زرع، قلب صاحب نوری است که «عِنْدَ بَيْتِكَ» است، یعنی چسبیده به آل محمد ع است.
در این واژه مفهوم قرب وجود دارد « وَدَى الأَمْرَ : قَرَّبَهُ » که عبارت « عِنْدَ بَيْتِكَ » را تکمیل می کند .
آن وادی غیر ذی زرع قلب سالم و بدون شک و با یقین کامل صاحب نور نسبت به آل محمد ع است که منتظر دریافت نطفه های علمی از این بیت عظیم علمی الهی می باشد .
داستان اهل نور نسبت به صاحبان نور، مثل داستان صاحبان نور نسبت به آل محمد ع است!
یعنی قلب اهل نور نیز با یقین صد نسبت به صاحبان نور در حالیکه ذرهای شک در این قلب وجود ندارد، به درجاتی، همان وادی غیر ذی زرع است که منتظر اخذ علوم آل محمد ع از این مجرای فیض الهی می باشد و همانطور که صاحب نور، عند بیتک، میباشد، اهل نور نیز باید عند صاحب نور خود باشند تا از این علوم بهرهمند گردند.
محل سکنای ذریه در این وادی است نه در خود بیت!
+ آیه سیر و قرای ظاهرة.
این وادی دارای عظمت بزرگی است که علم آل محمد ع در آن جریان پیدا میکند «بسط فی امتداد» و ابتدا به ساکن، از خودش هیچ چیزی ندارد و مولد نور و علم نیست، بلکه قلبی یکپارچه یقین و باور، بدون ذرهای شک نسبت به آل محمد ع است که این علم در این ظرف برای استفاده ذریه قرار میگیرد.
ذریه، با گرم نمودن خود «صلی» از این وادی نورانی، که انشعابی از شعبه اصلی بیت آل محمد ع میباشند، در واقع خود را از علم آل محمد ع بهرهمند مینمایند.
در این آیه معالم زیادی مستتر است:
[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۳۵ الى ۴۱]:
رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ
رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (۳۷)
پروردگارا، من [يكى از] فرزندانم را در درّهاى بىكشت، نزد خانه محترم تو، سكونت دادم.
پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزى ده، باشد كه سپاسگزارى كنند.
+ «ذرّیّۀ نورانی!»
قلوب اهل یقین به این ذریه نورانی مشاق اند!
این قلوب، سوراخ شکی که موجب به هدر دادن علوم کسب شده از آنها باشد را ندارند!
این قلوب مشتاق و مایل، به سمت نورشان سوق داده میشوند و از ارزاق علمی آل محمد ع که نزد این صاحبان نور و در وادی عظیم علمی آنها گسیل شده [مفهوم بسط فی امتداد واژه ودی]، متنعم میشوند و با برخورداری از این علوم با حالت قلبی یقین کامل بدون شکی که این علوم را به هدر دهد- «اسْتَوْدَى فلانٌ بحَقِّي أَي أَقَرَّ به و عَرَفه» طالب وادی شدند یعنی اقرار به فضل معالم ربانی و معرفت نسبت به اوست- از نار آیات به نورش میرسند و یاد معالم ربانی در قلب آنها ملکه شده و هرگز از بین نمیرود. لذا عده قلیلی اهل شکر در هر زمان دور نور خود حلقه زده و با انجام عمل صالح به این اعتقاد که فقط تنها راه دسترسی به آرامش عمل به فرهنگ آل محمد ع است تحقق می بخشند و لذا این عدۀ قلیل با نورشان، تنها بهانهای هستند برای آل محمد ع، که بساط عالم را برنچینند و همچنان به عنایات و الطاف خود ادامه دهند [مفهوم جریان و بسط فی امتداد در واژه ودی] و همه عوالم به طفیل این جمع مختصر عامل به نور ولایت، از نعمتهای ظاهری دنیا متنعم میشوند!
در این مقاله بیشتر روی واژه «الواد» تمرکز می کنیم تا ببینیم چرا از صاحبان نور به این صورت و با این واژه و اسم نام برده شده است «اسم الله»، و این واژه در بر دارنده چه معانی و ویژگی هایی برای صاحبان نور خواهد بود؟
این واژه از عبارت «وَدَى الفرسُ» گرفته شده یعنی مهمترین کار صاحبان نور نطفهگذاری است!
یکی از اصلیترین معانی که در واژه «واد» مستتر است بزرگی و عظمت علمی صاحبان نور است:
«أصله عظم الأمر»
گرچه خود در مقام قیاس با آل محمد ع هیچند! اما برای ما، این تنها پل نورانی ارتباط با علم و در نتیجه عامل نجات از هلاکت میباشند ان شاء الله تعالی.
مفهوم جریان پیدا کردن نیز در این واژه وجود دارد:
«ودى الشيء: إذا سال»
انگاری این شخصیتهای عظیم و بزرگ، بواسطه اینکه مسیر جریان علمی آل محمد ع بسوی ما میباشد [نطفه گذاری] نامشان «وادی» است! و ما در وادی صاحبان نور به کسب علم مشغولیم ان شاء الله تعالی [وادی النمل: وادی مورچه دانا].
[این نطفهها باید جنین شوند و به بلوغ علمی مطلوب برسیم، ان شاء الله تعالی]
کتاب التحقیق این عبارت را آورده:
«بسط في امتداد، و هذا المعنى نوع من الجريان المطلق.»
این برداشت درست است، یعنی صاحبان نور، انشعابی از علم آل محمد ع برای اهل نور هستند!
+ «شعب – شعبان»
+ «اخذ – عمّن آخذ معالم دینی؟!»
پس مفهوم واژه ودی هم به اسم الله نور ختم شد و لذا تمام مفاهیم و معانی واژههای مترادف نور الولایة، همه و همه به یک چیز واحد ختم میشود. [آرامش]
«الودي: ماء أبيض ثخين يخرج بعد البول»
در زمانهای قدیم وادی محل اسکان مردم بوده چون به آب دسترسی راحتی داشتهاند و کشاورزی و دامداری برای آنها به سبب این آب در این مکان راحت بوده است.
وادی حاصلخیز حریم آل محمد ع همان معالم ربانی صاحبان نور است که مسیر دسترسی به جریان علمی آل محمد ع است، «شرع»: «access»، تا به دست ما برسد «دَوَل – دولت»، و ما بتوانیم با فهم قلبی این علوم نورانی و عمل به آنها، راحت و آرام و شاد و زیبا زندگی نماییم و مهربان باشیم:
«و يقال له الوادي الممتدّ بين الجبال سواء كان فيه ماء أو يكون مجرى له بالقوّة، و كان الناس في السابق يسكنون في أطراف الأودية بلحاظ وجود الماء فيها، و يزرعون و يفلحون في حواليها، و منها وادى النيل.»
«دیه» هم اشاره به معالم ربانی صاحبان نور دارد!
انگاری صاحبان نور با بذل علمی خویش، به ما این توانایی را در پرداخت قتلهای تاویلی که انجام دادهایم را میدهد!
«و من مصاديقه: الدية و هو المال اللازم إيتاؤه في أثر القتل، فكأنّه أثر ممتدّ من بسط عمل القتل»
اللغة:
… و الوادي سفح الجبل
و يقال للمجرى العظيم من مجاري الماء واد
و أصله عظم الأمر و منها الدية لأنها العطية في الأمر العظيم و هو القتل
[تقابل دو بینش = تقابل دو وادی = تقابل صاحب نور و لیدر سوء]:
«انتَ فى وَادٍ و نحن فى وادٍ»: ضرب المثلى در مورد اختلاف نظر و مقصد.
[تفاوت وادی صاحبان نور با وادی لیدرهای سوء]:
لیدر سوء در هر وادی هست «فِي كُلِ وادٍ» جز «بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»،
حال آنکه صاحب نور فقط در «بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً» است و بس!
«وادِ النَّمْلِ» – «أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِ وادٍ يَهِيمُونَ»
[«فَلَمَّا رَأَوْهُ [عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ] عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ»]:
هر وادی جز وادی آل محمد ع محکوم به عذاب خواهد بود!
مثل وادی قوم عاد! که اصلا فکرشو هم نمیکردند.
و مثل وادی قوم ثمود «وَ ثَمُودَ … بِالْوادِ» – «وَ ثَمُودَ الَّذينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ»،
هر دو قوم تواناییهای خاص خودشان را داشتند اما متاسفانه به نور خود یقین پیدا نکردند.
[سورة الأحقاف (۴۶): الآيات ۲۱ الى ۲۵]
« وَ اذْكُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (21)
قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِكَنا عَنْ آلِهَتِنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (22)
قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ (23)
فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا
بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ ريحٌ فيها عَذابٌ أَليمٌ (24)
تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ بِأَمْرِ رَبِّها فَأَصْبَحُوا لا يُرى إِلاَّ مَساكِنُهُمْ كَذلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ (25) »
[عمل صالح – وادی]:
[«وَ لا يَقْطَعُونَ وادِياً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ … بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ»]:
زیربنای انجام عمل صالح، نطفه گذاری علمی صاحبان نور است «ودی».
لذا هر گذشت از دلخواهی با یاد نور و به عشق نور، مولد عمل صالح خواهد بود، ان شاء الله تعالی.
[سورة التوبة (۹): الآيات ۱۲۰ الى ۱۲۱]:
« ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ (120)
وَ لا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً وَ لا يَقْطَعُونَ وادِياً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (121) »
[دو دسته در مسیر وادی علم آل محمد ع قرار می گیرند:
(1) « لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى » (2) « وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ » ] :
«[مثالها رو ببین :
آل محمد ع : آسمان پر باران علم الهی « مِنَ السَّماءِ ماءً » بر سر صاحبان نور!
صاحبان نور، گذرگاه و وادی عبور این علوم «فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها»!
معارین حسود که مدعی حب آل محمد ع هستند، در سر راه این سیل علوم نورانی، همچون کف روی سیل از بین میروند «زَبَداً رابِياً»!
مستقرین و اهل یقین به صاحبان نور، این نطفه های علمی را در قلب خود جای میدهند « ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ » تا از منافع آرامش حاصل از عمل به این علوم ناب آل محمد ع بهره مند گردند!
مثل برای حق و باطل از این زیباتر!
اهل شک نسبت به صاحبان نور، مثل کف روی سیل میمانند و هیچی نیستند و نابود می شوند!]:
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۱۷ الى ۱۸]:
« أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ (17)
لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى
وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ (18) »
[ مثال کف بلند روی سیل !!! « زَبَداً رابِياً »] :
اولا بیان مطالب علمی در قالب مثل خودش یک نوع حفظ تقیه است و خیلی فن با ارزش و مهمی است چرا که حق و باطل هر دو این مثال رو می زنن و برداشتهای متفاوت ازش میشه لذا ظاهر مثال در قرآن دست نخورده باقی میمونه تا به اهلش در آینده برسه، این میشه ارتباط مثل با تقیه!
اما تحریف و مثل:
مثالی که قرآن برای کسانی که در هر زمان تلاش میکنن تا حق رو نابود کنند کف روی سیل است که از بین می رود گرچه ظاهرا چیزی بنظر بیاید اما نابود شدنی است، اما آب (علم) به درون زمین (قلب دوستان آل محمد ع) فرو می رود و بعدها آثارش را با روییدن درختها و میوه و سایه (آرامش) می توانی ببینی … پس باز هم مثال زیباست و تشبیه فرهنگ حق و فرهنگ باطل و تلاش معارین برای از بین بردن معالم ربانی در قالب کف روی سیل خیلی جای تامل و تفکر دارد .
« … وَ قَدْ بَيَّنَ اللَّهُ تَعَالَى قِصَصَ الْمُغَيِّرِينَ بِقَوْلِهِ
لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا
وَ بِقَوْلِهِ
وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ
وَ بِقَوْلِهِ
إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ بَعْدَ فَقْدِ الرَّسُولِ مَا يُقِيمُونَ بِهِ أَوَدَ بَاطِلِهِمْ حَسَبَ مَا فَعَلَتْهُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى بَعْدَ فَقْدِ مُوسَى وَ عِيسَى ع مِنْ تَغْيِيرِ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ تَحْرِيفِ الْكَلِمِ عَنْ مَوَاضِعِهِ
وَ بِقَوْلِهِ
يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ
يَعْنِي أَنَّهُمْ أَثْبَتُوا فِي الْكِتَابِ مَا لَمْ يَقُلْهُ اللَّهُ لِيَلْبِسُوا عَلَى الْخَلِيقَةِ فَأَعْمَى اللَّهُ قُلُوبَهُمْ حَتَّى تَرَكُوا فِيهِ مَا يَدُلُّ عَلَى مَا أَحْدَثُوهُ فِيهِ وَ حَرَّفُوا مِنْهُ وَ بَيَّنَ عَنْ إِفْكِهِمْ وَ تَلْبِيسِهِمْ وَ كِتْمَانِ مَا عَلِمُوهُ مِنْهُ
وَ لِذَلِكَ قَالَ لَهُمْ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ
وَ ضَرَبَ مَثَلَهُمْ بِقَوْلِهِ
فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ
فَالزَّبَدُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ كَلَامُ الْمُلْحِدِينَ الَّذِينَ أَثْبَتُوهُ فِي الْقُرْآنِ فَهُوَ يَضْمَحِلُّ وَ يَبْطُلُ وَ يَتَلَاشَى عِنْدَ التَّحْصِيلِ
وَ الَّذِي يَنْفَعُ النَّاسَ مِنْهُ فَالتَّنْزِيلُ الْحَقِيقِيُّ الَّذِي لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ وَ الْقُلُوبُ تَقْبَلُهُ وَ الْأَرْضُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ هِيَ مَحَلُّ الْعِلْمِ وَ قَرَارُهُ وَ لَيْسَ يَسُوغُ مَعَ عُمُومِ التَّقِيَّةِ التَّصْرِيحُ بِأَسْمَاءِ الْمُبَدِّلِينَ وَ لَا الزِّيَادَةُ فِي آيَاتِهِ عَلَى مَا أَثْبَتُوهُ مِنْ تِلْقَائِهِمْ فِي الْكِتَابِ لِمَا فِي ذَلِكَ مِنْ تَقْوِيَةِ حُجَجِ أَهْلِ التَّعْطِيلِ وَ الْكُفْرِ وَ الْمِلَلِ الْمُنْحَرِفَةِ عَنْ قِبْلَتِنَا وَ إِبْطَالِ هَذَا الْعِلْمِ الظَّاهِرِ الَّذِي قَدِ اسْتَكَانَ لَهُ الْمُوَافِقُ وَ الْمُخَالِفُ بِوُقُوعِ الِاصْطِلَاحِ عَلَى الِايتِمَارِ لَهُمْ وَ الرِّضَا بِهِمْ وَ لِأَنَ أَهْلَ الْبَاطِلِ فِي الْقَدِيمِ وَ الْحَدِيثِ أَكْثَرُ عَدَداً مِنْ أَهْلِ الْحَقِّ وَ لِأَنَّ الصَّبْرَ عَلَى وُلَاةِ الْأَمْرِ مَفْرُوضٌ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِيِّهِ ص
فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ
وَ إِيجَابُهُ مِثْلُ ذَلِكَ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ أَهْلِ طَاعَتِهِ بِقَوْلِهِ
لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ
فَحَسْبُكَ مِنَ الْجَوَابِ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ مَا سَمِعْتَ فَإِنَّ شَرِيعَةَ التَّقِيَّةِ تَحْظُرُ التَّصْرِيحَ بِأَكْثَرَ مِنْهُ … »
« أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ (17) »
[واد]:
[زیبایی واژه «واد» که نماد و نامی زیبا برای صاحبان نور است در این آیات:
[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۳۵ الى ۴۱]:
« وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ (35)
رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (36)
رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (37)
رَبَّنا إِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفِي وَ ما نُعْلِنُ وَ ما يَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ (38)
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ (39)
رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ (40)
رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ (41) »
« عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ إِبْرَاهِيمَ ع كَانَ نَازِلًا فِي بَادِيَةِ الشَّامِ
فَلَمَّا وُلِدَ لَهُ مِنْ هَاجَرَ إِسْمَاعِيلُ اغْتَمَّتْ سَارَةُ مِنْ ذَلِكَ غَمّاً شَدِيداً لِأَنَّهُ لَمْ يَكُنْ لَهُ مِنْهَا وَلَدٌ وَ كَانَتْ تُؤْذِي إِبْرَاهِيمَ فِي هَاجَرَ فَتَغُمُّهُ
فَشَكَا إِبْرَاهِيمُ ذَلِكَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنَّمَا مَثَلُ الْمَرْأَةِ مَثَلُ الضِّلْعِ الْعَوْجَاءِ إِنْ تَرَكْتَهَا اسْتَمْتَعْتَ بِهَا وَ إِنْ أَقَمْتَهَا كَسَرْتَهَا ثُمَّ أَمَرَهُ أَنْ يُخْرِجَ إِسْمَاعِيلَ وَ أُمَّهُ عَنْهَا
فَقَالَ يَا رَبِّ إِلَى أَيِّ مَكَانٍ
فَقَالَ إِلَى حَرَمِي وَ أَمْنِي وَ أَوَّلِ بُقْعَةٍ خَلَقْتُهَا مِنَ الْأَرْضِ وَ هِيَ مَكَّةُ
فَأَنْزَلَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلَ ع بِالْبُرَاقِ فَحَمَلَ هَاجَرَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِبْرَاهِيمَ ع وَ كَانَ إِبْرَاهِيمُ لَا يَمُرُّ بِمَوْضِعٍ حَسَنٍ فِيهِ شَجَرٌ وَ نَخْلٌ وَ زَرْعٌ إِلَّا وَ قَالَ يَا جَبْرَئِيلُ إِلَى هَاهُنَا إِلَى هَاهُنَا فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ لَا امْضِ امْضِ حَتَّى وَافَى مَكَّةَ فَوَضَعَهُ فِي مَوْضِعِ الْبَيْتِ وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ ع عَاهَدَ سَارَةَ أَنْ لَا يَنْزِلَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْهَا
فَلَمَّا نَزَلُوا فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ كَانَ فِيهِ شَجَرٌ فَأَلْقَتْ هَاجَرُ عَلَى ذَلِكَ الشَّجَرِ كِسَاءً كَانَ مَعَهَا فَاسْتَظَلُّوا تَحْتَهُ فَلَمَّا سَرَّحَهُمْ إِبْرَاهِيمُ وَ وَضَعَهُمْ وَ أَرَادَ الِانْصِرَافَ عَنْهُمْ إِلَى سَارَةَ قَالَتْ لَهُ هَاجَرُ
يَا إِبْرَاهِيمُ لِمَ تَدَعُنَا فِي مَوْضِعٍ لَيْسَ فِيهِ أَنِيسٌ وَ لَا مَاءٌ وَ لَا زَرْعٌ
فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ اللَّهُ الَّذِي أَمَرَنِي أَنْ أَضَعَكُمْ فِي هَذَا الْمَكَانِ حَاضِرٌ عَلَيْكُمْ ثُمَّ انْصَرَفَ عَنْهُمْ فَلَمَّا بَلَغَ كُدًى وَ هُوَ جَبَلٌ بِذِي طُوًى الْتَفَتَ إِلَيْهِمْ إِبْرَاهِيمُ فَقَالَ
رَبِّي إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ
ثُمَّ مَضَى وَ بَقِيَتْ هَاجَرُ
فَلَمَّا ارْتَفَعَ النَّهَارُ عَطِشَ إِسْمَاعِيلُ وَ طَلَبَ الْمَاءَ فَقَامَتْ هَاجَرُ فِي الْوَادِي فِي مَوْضِعِ الْمَسْعَى فَنَادَتْ هَلْ فِي الْوَادِي مِنْ أَنِيسٍ فَغَابَ إِسْمَاعِيلُ عَنْهَا فَصَعِدَتْ عَلَى الصَّفَا وَ لَمَعَ لَهَا السَّرَابُ فِي الْوَادِي وَ ظَنَّتْ أَنَّهُ مَاءٌ فَنَزَلَتْ فِي بَطْنِ الْوَادِي وَ سَعَتْ فَلَمَّا بَلَغَتِ الْمَسْعَى غَابَ عَنْهَا إِسْمَاعِيلُ ثُمَّ لَمَعَ لَهُ السَّرَابُ فِي نَاحِيَةِ الصَّفَا فَهَبَطَتْ إِلَى الْوَادِي تَطْلُبُ الْمَاءَ فَلَمَّا غَابَ عَنْهَا إِسْمَاعِيلُ عَادَتْ حَتَّى بَلَغَتِ الصَّفَا فَنَظَرَتْ حَتَّى فَعَلَتْ ذَلِكَ سَبْعَ مَرَّاتٍ فَلَمَّا كَانَ فِي الشَّوْطِ السَّابِعِ وَ هِيَ عَلَى الْمَرْوَةِ فَنَظَرَتْ إِلَى إِسْمَاعِيلَ وَ قَدْ ظَهَرَ الْمَاءُ مِنْ تَحْتِ رِجْلَيْهِ قَعَدَتْ حَتَّى جَمَعَتْ حَوْلَهُ رَمْلًا فَإِنَّهُ كَانَ سَائِلًا فَزَمَّتْهُ بِمَا جَعَلَتْهُ حَوْلَهُ فَلِذَلِكَ سُمِّيَتْ [زَمْزَمَ] زمزما
وَ كَانَتْ جُرْهُمُ نَازِلَةً بِذِي الْمَجَازِ وَ عَرَفَاتٍ فَلَمَّا ظَهَرَ الْمَاءُ بِمَكَّةَ عَكَفَتِ الطَّيْرُ وَ الْوُحُوشُ عَلَى الْمَاءِ فَنَظَرَتْ جُرْهُمُ إِلَى تَعَكُّفِ الطَّيْرِ عَلَى ذَلِكَ الْمَكَانِ وَ اتَّبَعُوهَا حَتَّى نَظَرُوا إِلَى امْرَأَةٍ وَ صَبِيٍّ نَازِلَيْنِ فِي ذَلِكَ الْمَوْضِعِ قَدِ اسْتَظَلَّا بِشَجَرَةٍ وَ قَدْ ظَهَرَ الْمَاءُ لَهُمَا
فَقَالُوا لِهَاجَرَ مَنْ أَنْتِ وَ مَا شَأْنُكِ وَ شَأْنُ هَذَا الصَّبِيِّ
قَالَتْ أَنَا أُمُّ وَلَدِ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ الرَّحْمَنِ وَ هَذَا ابْنُهُ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ يُنْزِلَنَا هَاهُنَا فَقَالُوا لَهَا فَتَأْذَنِينَ لَنَا أَنْ نَكُونَ بِالْقُرْبِ مِنْكُمْ فَقَالَتْ لَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ إِبْرَاهِيمُ فَلَمَّا زَارَهَا إِبْرَاهِيمُ يَوْمَ الثَّالِثِ قَالَتْ هَاجَرُ يَا خَلِيلَ اللَّهِ إِنَّ هَاهُنَا قَوْماً مِنْ جُرْهُمَ يَسْأَلُونَكَ أَنْ تَأْذَنَ لَهُمْ حَتَّى يَكُونُوا بِالْقُرْبِ مِنَّا أَ فَتَأْذَنُ لَهُمْ فِي ذَلِكَ
فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ نَعَمْ وَ أَذِنَتْ هَاجَرُ لِجُرْهُمَ فَنَزَلُوا بِالْقُرْبِ مِنْهُمْ فَضَرَبُوا خِيَامَهُمْ فَأَنِسَتْ هَاجَرُ وَ إِسْمَاعِيلُ بِهِمْ فَلَمَّا رَآهُمْ إِبْرَاهِيمُ فِي الْمَرَّةِ الثَّالِثَةِ نَظَرَ إِلَى كَثْرَةِ النَّاسِ حَوْلَهُمْ فَسُرَّ بِذَلِكَ سُرُوراً شَدِيداً فَلَمَّا تَحَرَّكَ إِسْمَاعِيلُ ع وَ كَانَتْ جُرْهُمُ قَدْ وَهَبُوا لِإِسْمَاعِيلَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ شَاةً وَ شَاتَيْنِ وَ كَانَتْ هَاجَرُ وَ إِسْمَاعِيلُ يَعِيشَانِ بِهَا فَلَمَّا بَلَغَ إِسْمَاعِيلُ مَبْلَغَ الرِّجَالِ أَمَرَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ أَنْ يَبْنِيَ الْبَيْتَ فَقَالَ يَا رَبِّ فِي أَيِّ بُقْعَةٍ قَالَ فِي الْبُقْعَةِ الَّتِي أَنْزَلْتُ عَلَى آدَمَ الْقُبَّةَ فَأَضَاءَ لَهَا الْحَرَمُ فَلَمْ تَزَلِ الْقُبَّةُ الَّتِي أَنْزَلَهَا اللَّهُ عَلَى آدَمَ قَائِمَةً حَتَّى كَانَ أَيَّامُ الطُّوفَانِ أَيَّامُ نُوحٍ ع فَلَمَّا غَرِقَتِ الدُّنْيَا رَفَعَ اللَّهُ تِلْكَ الْقُبَّةَ وَ غَرِقَتِ الدُّنْيَا إِلَّا مَوْضِعَ الْبَيْتِ فَسُمِّيَتِ الْبَيْتَ الْعَتِيقَ لِأَنَّهُ أُعْتِقَ مِنَ الْغَرَقِ
فَلَمَّا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِيمَ ع أَنْ يَبْنِيَ الْبَيْتَ لَمْ يَدْرِ فِي أَيِّ مَكَانٍ يَبْنِيهِ فَبَعَثَ اللَّهُ جَبْرَئِيلَ فَخَطَّ لَهُ مَوْضِعَ الْبَيْتِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ كَانَ الْحَجَرُ الَّذِي أَنْزَلَهُ اللَّهُ عَلَى آدَمَ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ الثَّلْجِ فَلَمَّا مَسَّتْهُ أَيْدِي الْكُفَّارِ اسْوَدَّ
فَبَنَى إِبْرَاهِيمُ الْبَيْتَ وَ نَقَلَ إِسْمَاعِيلُ الْحَجَرَ مِنْ ذِي طُوًى فَرَفَعَهُ فِي السَّمَاءِ تِسْعَةَ أَذْرُعٍ ثُمَّ دَلَّهُ عَلَى مَوْضِعِ الْحَجَرِ فَاسْتَخْرَجَهُ إِبْرَاهِيمُ وَ وَضَعَهُ فِي مَوْضِعِهِ الَّذِي هُوَ فِيهِ الْآنَ
وَ جَعَلَ لَهُ بَابَيْنِ بَاباً إِلَى الْمَشْرِقِ وَ بَاباً إِلَى الْمَغْرِبِ
وَ الْبَابُ الَّذِي إِلَى الْمَغْرِبِ يُسَمَّى الْمُسْتَجَارَ
ثُمَّ أَلْقَى عَلَيْهِ الشَّجَرَ وَ الْإِذْخِرَ وَ عَلَّقَتْ هَاجَرُ عَلَى بَابِهِ كِسَاءً كَانَ مَعَهَا وَ كَانُوا يَكُونُونَ تَحْتَهُ فَلَمَّا بَنَاهُ وَ فَرَغَ مِنْهُ حَجَّ إِبْرَاهِيمُ وَ إِسْمَاعِيلُ وَ نَزَلَ عَلَيْهِمَا جَبْرَئِيلُ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ لِثَمَانٍ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ
فَقَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ قُمْ فَارْتَوِ مِنَ الْمَاءِ لِأَنَّهُ لَمْ يَكُنْ بِمِنًى وَ عَرَفَاتٍ مَاءٌ فَسُمِّيَتِ التَّرْوِيَةَ لِذَلِكَ
ثُمَّ أَخْرَجَهُ إِلَى مِنًى فَبَاتَ بِهَا فَفَعَلَ بِهِ مَا فَعَلَ بِآدَمَ ع
فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ لَمَّا فَرَغَ مِنْ بِنَاءِ الْبَيْتِ
رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ
قَالَ مِنْ ثَمَرَاتِ الْقُلُوبِ أَيْ حَبِّبْهُمْ إِلَى النَّاسِ لِيَنْتَابُوا إِلَيْهِمْ وَ يَعُودُوا إِلَيْهِ.»
[« وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى … بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً »] :
این عبارت دو بار تکرار شده :
(1) [سورة طه (20): الآيات 9 الى 16] – (2) [سورة النازعات (79): الآيات 15 الى 26]
صاحبان نور خودشون میفهمن که در وادی علم آل محمد ع قرار گرفته و قلبشون بصیر به نور آل محمد ع شده و اونو تشخیص میدن، لذا برای اقتباس و اخذ نور و گرما، بمنظور رسیدن به آرامش قلبی برای خود و دیگران، از این مصدر نور، اخذ علم مینمایند. و در آیات بعدی باز هم به اعتبار اینکه در وادی علم آل محمد ع قرار گرفتهاند، ماموریت پیدا میکنند تا یک بار دیگر با معارین، به سبب آنها اتمام حجت صورت بگیرد.
[سورة طه (20): الآيات 9 الى 16]
وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى (9)
إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً (10)
فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى (11)
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً (12)
وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى (13)
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي (14)
إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفِيها لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى (15)
فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى (16)
[سورة النازعات (79): الآيات 15 الى 26]
هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى (15)
إِذْ ناداهُ رَبُّهُ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً (16)
اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى (17)
فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلى أَنْ تَزَكَّى (18)
وَ أَهْدِيَكَ إِلى رَبِّكَ فَتَخْشى (19)
فَأَراهُ الْآيَةَ الْكُبْرى (20)
فَكَذَّبَ وَ عَصى (21)
ثُمَّ أَدْبَرَ يَسْعى (22)
فَحَشَرَ فَنادى (23)
فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى (24)
فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولى (25)
إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشى (26)
[تقابل دو وادی! وادی شعراء «لیدرهای سوء» – وادی مقدس طوی برای صاحبان نور]:
اصلا فرق صاحب نور و لیدر سوء اینه:
«وَ أَنَّهُمْ [الشُّعَراءُ] يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ»!
لیدر سوء به علمی که شنیده عمل نمیکنه!
«سمعنا و عصینا»
زیرا سوراخ شک قلب او، به او این اجازه را نداده که به نور خودش یقین پیدا کنه و با یاد او دل از گناه بکند، لذا مهرۀ خطرناکی است! و عدهای هم دوروپرش را میگیرند!
[سورة الشعراء (۲۶): الآيات ۲۲۱ الى ۲۲۷]:
« هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّياطِينُ (221)
تَنَزَّلُ عَلى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ (222)
يُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَكْثَرُهُمْ كاذِبُونَ (223)
وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ (224)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ في كُلِّ وادٍ يَهيمُونَ (225)
وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ (226)
إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ (227) »
[«وادِ النَّمْلِ»: وادى مورچگان – وادی مورچه دانا!]:
«وادِ النَّمْلِ»، وادی صاحبان نور است!
مَثَل صاحبان نور، مَثَل مورچه است که علوم آل محمد ع را انبار و ذخیره می کند.
یک سری از ویژگی های صاحبان نور را میشود در حالات مورچه پیدا کرد!
در این حدیث صاحب نور همون مورچه ظاهرا ضعیف الجثة ایست «بِأَضْعَفِ خَلْقِهِ وَ هُوَ النَّمْلُ»، اما این مورچه تحت حمایت آل محمد ع «وَ قَدْ حَمَاهُ اللَّهُ»، و مامور وادی علوم با ارزشتر از طلا و نقره آل محمد ع «إِنَّ لِلَّهِ وَادِياً يُنْبِتُ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ » است.
بعضیها مثل «الْبَخَاتِيُّ» طالبش شدن «رَامَتْهُ»، اما نتونستن «مَا قَدَرَتْ عَلَيْهِ»!
« قَالَ الصَّادِقُ ع
إِنَّ لِلَّهِ وَادِياً يُنْبِتُ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ قَدْ حَمَاهُ اللَّهُ بِأَضْعَفِ خَلْقِهِ وَ هُوَ النَّمْلُ لَوْ رَامَتْهُ الْبَخَاتِيُّ مَا قَدَرَتْ عَلَيْهِ.
خدا را درهايست كه معدن طلا و نقره است و آن را با ناتوانتر آفريدهاش كه مورچه است نگهدارى كرده، اگر شتران بختى آن را خواهند نتوانند.»
[سورة النمل (۲۷): الآيات ۱۵ الى ۱۹]:
« وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ (15)
وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ (16)
وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ (17)
حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (18)
فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ (19) »
[«الْوادِ الْأَيْمَنِ – الْوادِ الْمُقَدَّسِ»]:
[«شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ » = « بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً »] :
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ الَّذِي ذَكَرَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ هُوَ الْفُرَاتُ
وَ الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ هِيَ كَرْبَلَاءُ
وَ الشَّجَرَةِ هِيَ مُحَمَّدٌ ص
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۲۶ الى ۳۰]:
« قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ (26)
قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (27)
قالَ ذلِكَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَيَّ وَ اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَكِيلٌ (28)
فَلَمَّا قَضى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (29)
فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ (30) »
[وَادِي السَّلَامِ – وَادِي بَرَهُوتَ ] :
[وادی سرندیب : وادی صاحبان نور! وادی برهوت یمن: وادی لیدرهای سوء]:
چرا سرندیب « أَكْرَمِ وَادٍ » در « عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ » است؟
« سَقَطَ فِيهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ »
« سَأَلَ الشَّامِيُّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنْ أَكْرَمِ وَادٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ
فَقَالَ لَهُ وَادٍ يُقَالُ لَهُ سَرَنْدِيبُ سَقَطَ فِيهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ »
« فِي خَبَرِ الشَّامِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنْ أَكْرَمِ وَادٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ
فَقَالَ لَهُ وَادٍ يُقَالُ لَهُ سَرَانْدِيبُ [سَرَنْدِيبُ] سَقَطَ فِيهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ
وَ سَأَلَهُ عَنْ شَرِّ وَادٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ
فَقَالَ وَادٍ بِالْيَمَنِ يُقَالُ لَهُ بَرَهُوتُ وَ هُوَ مِنْ أَوْدِيَةِ جَهَنَّمَ »
وادی سرندیب باید کنایه از وادی علم آل محمد ع و برای ما وادی صاحبان نور باشد که با کسب علم از این نور مجددا از این ارض به سماء برگردیم ان شاء الله تعالی.
+ «ارض و سماء»
+ «بلوهر و یوذاسف»:
بلوهر از سرندیب «سری لانکا» حرکت کرد و خودشو به یوذاسف در سولابط «هند» رساند!»
[وادی روحاء: «الروحاء : أفضل أودية العرب»]:
« مدح النبي ص وادي الروحاء بأنه أفضل أودية العرب و صلاته و دعاؤه فيه على المشركين»
[وادی مقدس!]:
فِي خَبَرِ ابْنِ سَلَامٍ أَنَّهُ سَأَلَ النَّبِيَّ ص عَنِ الْوَادِ الْمُقَدَّسِ لِمَ سُمِّيَ الْمُقَدَّسَ ؟
قَالَ لِأَنَّهُ قُدِّسَتْ فِيهِ الْأَرْوَاحُ وَ اصْطُفِيَتْ فِيهِ الْمَلَائِكَةُ وَ كَلَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُوسى تَكْلِيماً
برای ما، محل اخذ معالم ربانی، وادی مقدس است، چون علم او روح و قلب و جان ما را از عیوب نفسانی حسد پاک می کند و قلب ما با اتصال نورانی به این معالم ربانی به سبب ملائکه، کانه با عالَم بالا سخن میگوید!
+ «قدس»: «القَدَّاسُ: الحجَرُ ينصبُ على مصبِّ الماء في الحوضِ»
[صاحبان نور منا اهل البیت ع، برای اهل نور تاویل وادی مقدس هستند]:
[تاویل «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ : انْزِعْ حُبَّ أَهْلِكَ مِنْ قَلْبِكَ»
قلب در وادی مقدس صاحبان نور از حسد پاک و مقدس میشوند!] :
« قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ عَنْ أَمْرِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِنَبِيِّهِ مُوسَى ع
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً
فَإِنَّ فُقَهَاءَ الْفَرِيقَيْنِ يَزْعُمُونَ أَنَّهَا كَانَتْ مِنْ إِهَابِ الْمَيْتَةِ
فَقَالَ ع مَنْ قَالَ ذَلِكَ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى مُوسَى وَ اسْتَجْهَلَهُ فِي نُبُوَّتِهِ لِأَنَّهُ مَا خَلَا الْأَمْرُ فِيهَا مِنْ خَطْبَيْنِ إِمَّا أَنْ تَكُونَ صَلَاةُ مُوسَى فِيهَا جَائِزَةً أَوْ غَيْرَ جَائِزَةٍ فَإِنْ كَانَتْ صَلَاتُهُ جَائِزَةً جَازَ لَهُ لُبْسُهُمَا فِي تِلْكَ الْبُقْعَةِ إِذْ لَمْ تَكُنْ مُقَدَّسَةً وَ إِنْ كَانَتْ مُقَدَّسَةً مُطَهَّرَةً فَلَيْسَ بِأَقْدَسَ وَ أَطْهَرَ مِنَ الصَّلَاةِ وَ إِنْ كَانَتْ صَلَاتُهُ غَيْرَ جَائِزَةٍ فِيهِمَا فَقَدْ أَوْجَبَ عَلَى مُوسَى ع أَنَّهُ لَمْ يَعْرِفِ الْحَلَالَ مِنَ الْحَرَامِ وَ علم [لَمْ يَعْلَمْ] مَا جَازَ فِيهِ الصَّلَاةُ وَ مَا لَمْ تَجُزْ وَ هَذَا كُفْرٌ
قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا مَوْلَايَ عَنِ التَّأْوِيلِ فِيهِمَا
قَالَ إِنَّ مُوسَى ع نَاجَى رَبَّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ فَقَالَ يَا رَبِّ إِنِّي قَدْ أَخْلَصْتُ لَكَ الْمَحَبَّةَ مِنِّي وَ غَسَلْتُ قَلْبِي عَمَّنْ سِوَاكَ وَ كَانَ شَدِيدَ الْحُبِّ لِأَهْلِهِ
فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ أَيِ انْزِعْ حُبَّ أَهْلِكَ مِنْ قَلْبِكَ إِنْ كَانَتْ مَحَبَّتُكَ لِي خَالِصَةً وَ قَلْبُكَ مِنَ الْمَيْلِ إِلَى مَنْ سِوَايَ مَغْسُولا.»
[مفهوم واژۀ ودی]:
«اکسپانشن – اکستنشن «تمدد انبساط» – استرچینگ»
+ «شعب»
نردبانهای قابل اکستند شدن مثال زیبایی است برای رسیدن به پشت بام آرامش.
مفهوم زیبای اکستنشن و اتصال در این واژه، همان مفهوم زیبای نور ولایت و اخوت و … است.
[تمدد إنبساط extension]:
این پیامک چی میگه؟
مشترک گرامی: گسترش شبکه خدمات رسانی با گشایش 150 شعبه تا پایان سال 96
گسترش : Spread
extension
گسترش, توسعه, تمدید, بسط, تعمیم, کشش.
مشتقات ریشۀ «ودی» در آیات قرآن:
وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ يَصَّدَّقُوا فَإِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ وَ تَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً (92)
وَ لا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً وَ لا يَقْطَعُونَ وادِياً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (121)
أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ (17)
رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (37)
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً (12)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ في كُلِّ وادٍ يَهيمُونَ (225)
حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (18)
فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ (30)
فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ ريحٌ فيها عَذابٌ أَليمٌ (24)
إِذْ ناداهُ رَبُّهُ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً (16)
وَ ثَمُودَ الَّذينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ (9)