Luminous Attendance!
«حضر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الْحُضْرُ: نهيب زدن به اسب»
«الْحُضْرُ النّور»
«أَحْضَرَ الفرس: دويدن يا جهيدن اسب»
«حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْقَاضِي: شَهِدتُهُ»
+ «شهد»
«حَضْرَةُ الشَّيءِ: فنَاؤُهُ و قُرْبُهُ»
+ «قرب»
«حضرت» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشۀ آنهاست که اشاره به این مفهوم از فرایند نور ولایت دارد که قلب ما با این نور علمی، به هم نزدیک هستند «قرب».
«الحضرة، النّور الولایة»
انگاری وقتی میگیم «حضرت»، یعنی همین نوری که توی قلبت داره از نزدیک با تو صحبت میکنه و داری میبینیش و داری مشاهدهاش میکنی و داری باهاش حرف میزنی، الحمد لله رب العالمین.
حضور و غیاب آنلاین نور!
+ «با اکانت نورت لاگین کن!»
أَحْضَرَ الفرس
دفتر حضور و غیاب
وقتی که قلبت در محضر نور است، بمحض اینکه خواهان کمک میشوی،
کلید نورانی حل مشکلات، به قلبت عنایت میشه!
[حضر – قبض و بسط قلبی]:
فهم قبض و بسط قلبی میشه محاضرة!
«انْظُرُوا عِبَادَ اللَّهِ فَرْقَ مَا بَيْنَ الْفَرِيقَيْنِ بِحُضُورِ قَلْبٍ وَ اغْتَنِمُوا الصِّحَّةَ قَبْلَ أَنْ يَنْخَلِعَ الْقَلْبُ»
[قلب حاضر – قلب مخلوع]:
قلبی که شاهد نور ولایت است و قلبی که از نور ولایت خلع شده!
«حضور و غیاب نور»
+ «وجه»: «الوَجَاهِيّ: حضورى، روى در روى».
حضور قلب:
«أَحْضَرَ الفرس»
«احْتَضَرَ الفرسُ: اسب دويد.»
[نهیب سوارش را شنید و مفهوم دستورش «امر الله» را درک کرد و دستورش را اجراء نمود و حالا تو میبینی که: اسب دوید!]
چیزی دیده و چیزی شنیده که این عکسالعمل را از او میبینی.
+ «سعی»
+ «شهد – مشاهده»
«الْحُضْرُ: خصّ بما يحضر به الفرس إذا طلب جريه،
نهيب زدن به اسب است كه در آنحال كه با بلند كردن دستان اسب، آن را با سرعت مىدواند.»
انگاری نور بهت نهیب میزنه، بهت چشمک میزنه، وادارت میکنه!
+ «دلل»
+ «سوم – نور وادارت میکنه که نورانی بشی! سیمای نورانی!»
«أَحْضَرَ الفرس: اسب دستها را بلند كرد و بسرعت دويد.»
«اسْتَحْضَرْتُهُ: طلبت ما عنده من الحضر، اسب را دوانيدم.»
«أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة:
هو ما يقابل المغيب، أي الحالة المتحصّلة المستقرّة بعد القدوم الى شيء.»
«حضر الفرس: إذا تهيّأ و اشتغل بالعدو»
«حضور: آمادگی کامل برای اجرای دستورات مافوق»
معلم، قبل از شروع کلاس، حضور و غیاب میکنه! انگاری شرط اینکه معلم درس رو شروع کنه و مطلب جدیدی به شاگردانش یاد بده اینه که اول باید فالوئر در محضر لیدر، حضور قلب داشته باشه!
«حضور قلب»
«تحضيرات: استعداد و آمادگى»
«المُحْتَضَر: كسيكه مُشرف بر مرگ باشد.»
در زبان فارسی میگوییم: مستحضر هستید که: یعنی میدانید و بر این امر اشراف دارید که …
(حاضری؟ یعنی حواست به من هست؟!)
حضور قلب نورانی مومن عاقل برای فهم دستورات مافوق «كَانَ عِلْمُهُ بِالْوَجْهِ» بمنظور اجرای بیچون و چرای آنها که این کار، کار قلب عاقل است!
«كَذَلِكَ يَكُونُ الْمُؤْمِنُ إِذَا نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ كَانَ عِلْمُهُ بِالْوَجْهِ»
احضار کردن!
اهل یقین با یاد صاحبان نور در دل شرایط، انگاری نور علمی آنها را به کمک و استمداد میطلبند و در صورت صداقت در کار این نور برای آنها حاضر میشود و آنها را راهنمایی میکند!
پس اهل نور یقین در دل شرایط معالم ربانی خود را میطلبد و فرا میخواند و احضار میکند!
از او طلب حضور میکند و میخواهد به حضورش شرفیاب شود و میخواهد چشم گنهکارش با نور علم او روشن و پاک گردد و این همان فرآیند هزار واژههاست و همان نور ولایت آل محمد ع است.
«احضاریّه قانونی»
«سامون – summon»: استدعی للعدالة
انگاری از صاحبان نور میخواهیم که بیایند و عدالت را حکم کنند تا ما به این امر الله عمل کنیم، ان شاء الله تعالی.
تَحضُرُهُ و تَغيبُ عَنهُ
حضور و غیاب آنلاین نور در ملکوت قلب!
امام كاظم عليه السلام:
إنَّ اللَّهَ تَبارَكَ و تَعالى أيَّدَ المُؤمِنَ بِروحٍ مِنهُ
خداوند متعال، مؤمن را با روحى از سوى خود پشتيبانى مىكند،
تَحضُرُهُ في كُلِّ وَقتٍ يُحسِنُ فيهِ و يَتَّقي،
كه هرگاه وى نيكى و تقوا نشان مىدهد، آن روح پيش اوست
و تَغيبُ عَنهُ في كُلِّ وَقتٍ يُذنِبُ فيهِ و يَعتَدي،
و هرگاه گناه و خطا مىكند، آن روح از پيش او غايب مىشود.
فَهِيَ مَعَهُ تَهتَزُّ سُروراً عِندَ إحسانِهِ،
پس آن [روح] با اوست. هرگاه وى نيكى كند، آن [روح] از شادى، خوشحالى مىكند؛
و تَسيخُ فِي الثَّرى عِندَ إساءَتِهِ.
و هرگاه وى بدى كند، آن [روح] در كام زمين فرو مىرود.
فَتَعاهَدوا عِبادَ اللَّهِ نِعَمَهُ بِإِصلاحِكُم أنفُسَكُم؛ تَزدادوا يَقيناً، و تَربَحوا نَفيساً ثَميناً،
پس، اى بندگان خدا! با اصلاح خودتان، از نعمتهاى خدا مراقبت كنيد
تا نور يقين شما افزوده گردد و به بهره نفيس و گرانبها برسيد.
رَحِمَ اللَّهُ امرَأً هَمَّ بِخَيرٍ فَعَمِلَهُ، أو هَمَّ بِشَرٍّ فَارتَدَعَ عَنهُ.
رحمت خدا بر كسى كه به نيكى تصميم بگيرد و آن را انجام دهد،
يا بر بدى تصميم بگيرد؛ امّا از آن دست بكشد!
[قبض و بسط – ازدیاد نور علم و یقین]:
رونمایی از علوم نورانی! وَ إِذَا السَّماءُ كُشِطَتْ!
امام باقر علیه السلام:
عَنْ مُعَمَّرٍ قَالَ:
قُلْتُ
لَوْ تَعْلَمُونَ الْغَيْبَ
قَالَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع
يُبْسَطُ لَنَا فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَمُ.
امام رضا عليه السلام:
أَنَّ الْإِمَامَ مُؤَيَّدٌ بِرُوحِ الْقُدُسِ
وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ
يَرَى فِيهِ أَعْمَالَ الْعِبَادِ
وَ كُلَّ مَا احْتَاجَ إِلَيْهِ لِدَلَالَةٍ اطَّلَعَ عَلَيْهِ
وَ يُبْسَطُ لَهُ فَيَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنْهُ فَلَا يَعْلَمُ.
امام مؤيد به روح القدس است.
بين او و خدا استوانهاى از نور است،
كه اعمال مردم و هر چه به آن احتياج دارد كه بايد راهنمائى شود، بوسيله آن استوانه مىبيند.
نور برايش گشوده مىشود آنچه را بخواهد ميداند و باز گرفته مىشود آنگاه نخواهد دانست.
نوری که عقل رو تایید میکنه!
شخصیتی، که سفر انفرادی خودشو با نورش دنبال میکنه!
امام صادق علیه السلام:
دِعَامَةُ الْإِنْسَانِ الْعَقْلُ
وَ الْعَقْلُ مِنْهُ الْفِطْنَةُ وَ الْفَهْمُ وَ الْحِفْظُ وَ الْعِلْمُ
وَ بِالْعَقْلِ يَكْمُلُ وَ هُوَ دَلِيلُهُ وَ مُبْصِرُهُ وَ مِفْتَاحُ أَمْرِهِ
فَإِذَا كَانَ تَأْيِيدُ عَقْلِهِ مِنَ النُّورِ كَانَ عَالِماً حَافِظاً ذَاكِراً فَطِناً فَهِماً
فَعَلِمَ بِذَلِكَ كَيْفَ وَ لِمَ وَ حَيْثُ
وَ عَرَفَ مَنْ نَصَحَهُ وَ مَنْ غَشَّهُ
فَإِذَا عَرَفَ ذَلِكَ عَرَفَ مَجْرَاهُ وَ مَوْصُولَهُ وَ مَفْصُولَهُ
وَ أَخْلَصَ الْوَحْدَانِيَّةَ لِلَّهِ وَ الْإِقْرَارَ بِالطَّاعَةِ
فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ كَانَ مُسْتَدْرِكاً لِمَا فَاتَ وَ وَارِداً عَلَى مَا هُوَ آتٍ
يَعْرِفُ مَا هُوَ فِيهِ وَ لِأَيِّ شَيْءٍ هُوَ هَاهُنَا
وَ مِنْ أَيْنَ يَأْتِيهِ وَ إِلَى مَا هُوَ صَائِرٌ
وَ ذَلِكَ كُلُّهُ مِنْ تَأْيِيدِ الْعَقْلِ.
و فرمود:
پايه شخصيت انسان عقل است
و هوش و فهم و حافظه و دانش از عقل سرچشمه ميگيرند.
عقل انسان را كامل كند و رهنما و بيناكننده و كليد كار اوست
و چون عقلش به نور خدائى مؤيد باشد، دانشمند و حافظ و متذكر و با هوش و فهميده باشد
و از اين رو بداند چگونه و چرا و كجاست و خير خواه و بدخواه خود را بشناسد
و چون آن را شناخت روش زندگى و پيوست و جدا شده خويش بشناسد
و در يگانگى خدا و اعتراف بفرمانش مخلص شود
و چون چنين كند از دست رفته را جبران كرده،
برآينده مسلط گردد
و بداند در چه وضعى است و براى چه در اينجاست و از كجا آمده و بكجا ميرود؟
اينها همه از تأييد عقل است.
وقتی با قلبت، خودتو در محضر معالم ربانی و مافوقت احساس میکنی و میبینی (یاد صاحبان نور – ذکر الله)، بمحض شنیدن دستور مافوقت متوجه میشی (کسب علم از مافوق- چیزی رو که نمیدونستی ، میفهمی و میگیری چکار کنی!) و دستاتو به علامت تسلیم در برابر فرمان مافوق بلند میکنی و بسرعت برای اجرای دستور مافوق میتازی و توفیق عمل پیدا میکنی «أَحْضَرَ الفرس»!
بهبه چه اسب موفق و خوش سعادتی!
الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ!
غیبت امام برای آنان مانند حضور امام است!!!
در دوران غیبت ملکی، با قلبت باید نور ملکوتی رو احراز هویت کنی!
امام سجاد علیه السلام:
تَمْتَدُّ الْغَيْبَةُ بِوَلِيِّ اللَّهِ الثَّانِي عَشَرَ مِنْ أَوْصِيَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ
يَا أَبَا خَالِدٍ
إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ الْقَائِلُونَ بِإِمَامَتِهِ الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ
لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ
وَ جَعَلَهُمْ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِالسَّيْفِ
أُولَئِكَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِيعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْراً
وَ قَالَ ع
انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ.
غيبت بوسيله دوازدهمى از جانشينان رسول خدا و امامان بعد از او ممتد مىشود.
اى ابو خالد
مردمانی که در زمان غیبت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه) به سر میبرند و معتقد به امامت او و منتظر ظهور وی هستند، از مردمان همه زمانها برترند، زیرا خدایی که یادش بزرگ است به آنان خرد و فهم و شناختی ارزانی داشته است که غیبت امام برای آنان مانند حضور امام است.
خداوند آنها را در آن زمان مثل كسانى ميداند كه با شمشير در پيش روى پيغمبر (عليه دشمنان دين) پيكار كردهاند، آنها مخلصان حقيقى و شيعيان راستگوى ما هستند كه مردم را بطور آشكار و نهان بدين خدا ميخوانند. و هم فرمود: انتظار فرج بزرگترين فرج است.
[حضور القلب – قبض و بسط]:
مَا أَدَبُ الصَّلَاةِ؟ … حُضُورُ الْقَلْبِ!
حضور قلب یعنی روشنایی قلب به سبب ادب حاصل از بینش اهل بیت ع.
یعنی اهل یقین با یاد معالم ربانی مدام از روی نور قلب خود متوجه میشوند که در محضر صاحبان نور از آل محمد ع قرار دارند و این احساس و شرف حضور، حال خوشی دارد که باید هر قلبی خودش تجربه کند و قابل توصیف نیست.
الصلاة، الحضور، النّور الولایة!
امام رضا علیه السلام:
سئل بعض العلماء من عالم آل محمد ص:
مَا أَدَبُ الصَّلَاةِ
قَالَ
حُضُورُ الْقَلْبِ
وَ إِفْرَاغُ الْجَوَارِحِ
وَ ذُلُّ الْمُقَامِ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
وَ يَجْعَلُ الْجَنَّةَ عَنْ يَمِينِهِ وَ النَّارَ يَرَاهَا عَنْ يَسَارِهِ
وَ الصِّرَاطَ بَيْنَ يَدَيْهِ
وَ اللَّهَ أَمَامَهُ.
آداب نماز چيست؟
امام فرمود:
حضور قلب
و آزاد گذاشتن جوارح
و خوار شمردن خود در پیشگاه خداى تعالى
و قراردادن بهشت سمت راست و آتش جهنم را سمت چپ
و صراط را در مقابل مشاهده کردن
و خدا را در مقابل خود دیدن.
« … حَتَّى تُقِيمَ رُوحِي بَيْنَ ضِيَاءِ عَرْشِكَ وَ تَجْعَلَ لَهَا مَقَاماً نُصْبَ نُورِكَ
فَأَذِقْهُ مِنْ حَلَاوَةِ بَسْطِكَ
وَ لَا تَجْعَلْنِي يَا إِلَهِي مِمَّنْ يَعْبُدُ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَى
وَ الْحَظْنِي بِلَحْظَةٍ مِنْ لَحَظَاتِكَ تَنَوَّرْ بِهَا قَلْبِي بِمَعْرِفَتِكَ خَاصَّةً وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكَ
إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.
+ «لحظ»: حدیث زیبای نوف بکالی!
مبادا اسم نور لقلقه زبان باشد و با قلبت نور آرامش را حس و تجربه نکنی!
+ «اسم – معنی»
+ «اسم نور را معنا کنیم!»
حضور شیطان – حضور رحمان
وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ
وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ
یعنی ای امام رضا ع!
به تو پناه میبریم از اینکه کاری بکنیم (شک و حسد) که شیطان بر ما حاضر شود و ما هم حاضر و آماده در خدمت او باشیم و او نهیب بر ما بزند و ما مجری او در ارتکاب معاصی باشیم، واقعا اعوذ بک رب ان یحضرون!
این فقط یادآوری (ذکر) معالم ربانی میتونه قلب رو در تاریکی که مورد هجوم و حمله شیطان قرار گرفته، نجات بده و به ساحل آرامش برسونه.
«إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون»
به این میگن: اهل ذکر!
آیا متوجه حضور شیطان در زندگی روزمره خود هستیم؟!
شیطان دشمن حاضرآماده است!
«وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ عَدُوٌّ حَاضِرٌ يَعِدُكُمُ الْبَاطِل»
+ «ردّپای حسادت در رفتارهای روزمره زندگی ما»
قلب سلیم شاهد حضور تاریکی شیطان در قلب خود میشود و این زمانی است که بدجنسی حسادت میخواد دسته گل به آب بده و از روی تاریکی قلبش میفهمه و زود استغفار میکنه و خواستار حضور نور رحمان در قلب خود میگردد و اینو با رویت نور ولایت و حال خوشی که از این فرایند عایدش میشود میفهمد و این همان درک نور و ظلمت با قلب سلیم است.
[آثار حضور شیطان در قلب – آثار حضور رحمان در قلب]:
آثار حضور شیطان در قلب:
«العين حقّ يحضرها الشّيطان و حسد ابن آدم»
+ «وَ قُلْ رَبِ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ»:
«يحضرها الشّيطان + وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ»
شیطان در قلب اهل حسادت حضور به هم میرساند!
وقتی بدجنسی میکنی شیطان هم میگه منم باهاتم! دارَمِت! با همین فرمون برو بریم!
+ «مجالسة اهل المعاصی»:
«وَ مُجَالَسَةُ أَهْلِ اللَّهْوِ يُنْسِي الْقُرْآنَ وَ يُحْضِرُ الشَّيْطَانَ»
این ما هستیم که اختیارا با استعمال حسادت و تن ندادن به نور ولایت اجازه حضور شیطان را در قلب خود میدهیم وگرنه همه جا ملک و مال خداست و شیطان اجازه حضور و دخل و تصرف ندارد، اما از آنجایی که خدا به ما اختیار داده، این ما هستیم که باید اختیارا با عدم استعمال حسادت، مانع حضور شیطان در قلب خود شویم و اینگونه از نور ولایت که همان نور هدایت ذات اقدس الهی برای قلب ماست بهرهمند شده و شاهد حضور این نور مقدس درون قلب خود باشیم، ان شاء الله تعالی.
آثار حضور رحمان در قلب:
+ «سکینه»:
«السلام عليك يا صاحب السكينه»
+ «فَأَمَّا السَّكِينَةُ فَهِيَ هَيْئَةٌ حَسَنَةٌ رَفِيعَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَهْلِهَا وَ هُمْ أُمَنَاءُ أَسْرَارِهِ فِي أَرْضِهِ»
«رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ»: + «نزل»
وقتی مَلَک میاد تو قلبت که رزق علمی دنیای قلبتو بهت بده، شاهد حضور نورانیاش خواهی بود.
+ «احراز هویت نور در ملکوت قلب!»
[حسادتو بذار کنار، شاهد حضور نور رحمان خواهی بود، ان شاء الله تعالی]:
«وَ هُوَ فِي كُلِّ مَكَانٍ بِغَيْرِ مُمَاسَّةٍ وَ لَا مُجَاوَرَةٍ يُحِيطُ عِلْماً بِمَا فِيهَا وَ لَا يَخْلُو شَيْءٌ مِنْ تَدْبِيرِهِ تَعَالَى»
فقط کافیه ما بخواهیم، یعنی حسادتو بذاریم کنار و از خدا بخواهیم،
«رضایت به تقدیرات: تمنا فدای تقدیر»،
یهو شاهد نور ولایت درون قلب خود خواهیم بود، چون «هُوَ فِي كُلِّ مَكَانٍ».
+ داستان زیبای تکلمات ابوذر!
«ابوذر و حضور شیطان: فَأَخْطَرَ الشَّيْطَانُ بِبَالِي»
ذکر شیطان، حضور شیطان – ذکر رحمان، حضور رحمان!
تَحْضُرُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَهْجُرُهُ الشَّيَاطِينُ
تَهْجُرُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَحْضُرُهُ الشَّيَاطِينُ
«وَ الْبَيْتُ الَّذِي يُقْرَأُ فِيهِ الْقُرْآنُ وَ يُذْكَرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تَكْثُرُ بَرَكَتُهُ وَ تَحْضُرُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَهْجُرُهُ الشَّيَاطِينُ وَ يُضِيءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يُضِيءُ الْكَوْكَبُ الدُّرِّيُّ لِأَهْلِ الْأَرْضِ
وَ الْبَيْتُ الَّذِي لَا يُقْرَأُ فِيهِ الْقُرْآنُ وَ لَا يُذْكَرُ اللَّهُ فِيهِ تَقِلُّ بَرَكَتُهُ وَ تَهْجُرُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَحْضُرُهُ الشَّيَاطِينُ»
قلبی که حسادتو میذاره کنار، نور ولایت رو قرائت و مشاهده میکنه و این قلب محل نزول و صعود ملک میشود و این باند فرودگاه و این سولار پنل محل اخذ انرژی بیپایان از منبع علم آل محمد ع به برکت فهم نور ولایت از وجود مقدس صاحبان نور میگردد و شیطان در این قلب جایی ندارد و تاریکی در این قلب فرصت جولان ندارد.
اما در قلبی که بدجنسی حسادت براحتی بکار گرفته میشود و استعمال میشود هرگز نور ولایت، قرائت و مشاهده نمیشود و مَلَک این قلب را ترک کرده و شیطان در این قلب فورا حضور به هم میرساند.
شیطان به استخدام اهل نور ولایت در میآید، ان شاء الله تعالی!
+ «ملک سلیمان ع»
عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد!
تلاش شیطان، برای اهل نور ولایت، فرصتساز است!
فرصت اصلاح و تربیت!
بمحض اینکه سر و کلۀ شیطان پیدا میشه، میفهمی بوی حسد قلب تو به مشامش رسیده که سراسیمه خودشو رسونده، یعنی میفهمی حسادتت فعال شده، اکتیو شده، میخواد یه کارایی بکنه، برای همینه شیطان هم اومده آتیش بیار معرکه بشه، لذا از تاریکی قلبت که کار خداست «الله یقبض و یبصط»، انگاری خدا داره به تو، حضور شیطان رو داره اطلاع میده، کانه میفهمی حسادتتو داری استعمال میکنی که این مرضی ذات اقدس الهی نیست و لذا مورد سخط خدا قرار میگیری [رضا و سخط] که علامتش عملا برای تو تاریکی دنیای قلبته و این قلب که تاریکی و روشنایی رو میفهمه، انگاری حضور ملک و حضور شیطان رو بخوبی متوجه میشه، لذا در این فراز زیبا از صحیفه سجادیه اشاره مهمی به این مطلب شده که وقتی شیطان حسدمو قلقلک میکنه «مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِي رُوعِي مِنَ … الْحَسَدِ»، انگاری باید بفهمم که وقت بکار بردن ذکر الله و یادآوری معالم ربانی و مطالب علمی صاحبان نور فرا رسیده است «اللَّهُمَّ اجْعَلْ … ذِكْراً»
+ «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون»
اهل نور ولایت از تاریکی قلبش متوجه حضور شیطان میشه و میفهمه شیطان اومده حسد تحریک شده اونو تشویق به فعالیت بیشتر بنماید، اینجاست که ما باید در استعمال اندیشه معالم ربانی جدیت نمایم ان شاء الله تعالی.
«وَ ادْفَعْ عَنْ نَفْسِكَ حَاضِرَ الشَّرِّ بِحَاضِرِ الْعِلْمِ»
اینجوری شیطان رو مُسخّر نور ولایت قلبت میکنی!
کانه شیطان داره برای تو و به نفع تو کار میکنه!
+ «جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُلْكَ سُلَيْمَانَ فِي خَاتَمِهِ
فَكَانَ إِذَا لَبِسَهُ حَضَرَتْهُ الْجِنُّ وَ الْإِنْسُ وَ الشَّيَاطِينُ وَ جَمِيعُ الطَّيْرِ وَ الْوَحْشِ وَ أَطَاعُوهُ»!
انگاری شیطان از همه بهتر میتونه بهت خبر بده که حسادتتو داری استعمال میکنی!
+ «ملک سلیمان ع»
[این حدیث: … وَ كَانَ يَأْمُرُ الشَّيَاطِينَ أَنْ تَحْمِلَ الْحِجَارَةَ مِنْ فَارِسَ يَبِيعُونَهَا بِالشَّامِ، فَلَمَّا مَسَحَ أَعْنَاقَ الْخَيْلِ وَ سُوقَهَا بِالسَّيْفِ سَلَبَهُ اللَّهُ مُلْكَهُ، وَ كَانَ إِذَا دَخَلَ الْخَلَاءَ- دَفَعَ خَاتَمَهُ إِلَى بَعْضِ مَنْ يَخْدُمُهُ- فَجَاءَ الشَّيْطَانُ فَخَدَعَ خَادِمَهُ وَ أَخَذَ مِنْهُ الْخَاتَمَ، وَ لَبِسَهُ فَخَرَّتْ عَلَيْهِ الشَّيَاطِينُ وَ الْجِنُّ- وَ الْإِنْسُ وَ الطَّيْرُ وَ الْوَحْشُ- وَ خَرَجَ سُلَيْمَانُ فِي طَلَبِ الْخَاتَمِ فَلَمْ يَجِدْهُ- فَهَرَبَ وَ مَرَّ عَلَى سَاحِلِ الْبَحْرِ وَ أَنْكَرَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ الشَّيْطَانَ الَّذِي تَصَوَّرَ فِي صُورَةِ سُلَيْمَانَ وَ صَارُوا إِلَى أُمِّهِ وَ قَالُوا لَهَا أَ تُنْكِرِينَ مِنْ سُلَيْمَانَ شَيْئاً فَقَالَتْ كَانَ أَبَرَّ النَّاسِ بِي وَ هُوَ الْيَوْمَ يُبْغِضُنِي وَ صَارُوا إِلَى جَوَارِيهِ وَ نِسَائِهِ- وَ قَالُوا أَ تُنْكِرِينَ مِنْ سُلَيْمَانَ شَيْئاً قُلْنَ كَانَ لَمْ يَكُنْ يَأْتِينَا فِي الْحَيْضِ، فَلَمَّا خَافَ الشَّيْطَانُ أَنْ يَفْطُنُوا بِهِ- أَلْقَى الْخَاتَمَ فِي الْبَحْرِ، فَبَعَثَ اللَّهُ سَمَكَةً فَالْتَقَمَتْهُ وَ هَرَبَ الشَّيْطَانُ، فَبَقُوا بَنُو إِسْرَائِيلَ يَطْلُبُونَ سُلَيْمَانَ أَرْبَعِينَ يَوْماً …]
در واقع باید مالک شیطان قلبت بشی، اونم با کمک نور ولایت!
اهل نور ولایت از همه گزینهها برای اصلاح و تربیت خودشون بهره میبرند انگاری همه چیزو به خدمت خود گرفتهاند تا قلبشونو از حسادت نجات بدهند و این ممکن نیست الا اینکه متوجه تحرکات حسادتشون بشوند و اینو با حضور شیطان متوجه میشن که حسد برای شیطان فراخوان فرستاده، لذا کمپلکس تاریک حسد خودش و شیطان وسوسهگرش را با یادآوری معالم ربانی از بین میبرد و مسیر رشد و کمال را طی مینماید، ان شاء الله تعالی.
وقتی کار اشتباه میکنی «وَ مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِي مِنْ لَفْظَةِ فُحْشٍ أَوْ هُجْرٍ أَوْ شَتْمِ عِرْضٍ أَوْ شَهَادَةِ بَاطِلٍ أَوِ اغْتِيَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ» از روی تاریکی قلبت باید بفهمی که این حسادتته و تایید شیطان قلبته، که داری فحش میدی و غیبت میکنی و … فورا استغفار کن و بجاش اهل حمد شو، اهل ثنا شو، اهل ذکر شو، اهل نور ولایت شو و شکر این نعمت رو بجا بیار که چقدر ظریف و زیبا داری کلام ربّ خودتو با قبض و بسط نور قلبت میفهمی و متوجه اشتباهاتت میشی و فورا به کمک این نور هدایت باطنی و درونی و تکوینی، مسیرتو از استعمال حسادت به سمت استعمال نور ولایت کج میکنی و دل از گناه میکنی و از انجام معصیت منصرف میشی! و این تغییر بینش و روش رو حاصل زحمات صاحبان نور خودت بدان که چقدر نور ولایت رو و حسادت رو بخوبی برای تو تفهیم کرده و جا انداختهاند که بمحض اینکه حسدت توی قلبت میخواد تکون بخوره میفهمی و جلوشو میگیری و این همون لذت شیرینی نور ولایت کاربردی آل محمد ع است برای قلب سلیمی که حتی شیطان رو هم به استخدام خودش در آورده، الحمد لله رب العالمین.
الصحيفة السجادية ؛ ص96
(13) اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِي رُوعِي مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي وَ الْحَسَدِ ذِكْراً لِعَظَمَتِكَ، وَ تَفَكُّراً فِي قُدْرَتِكَ، وَ تَدْبِيراً عَلَى عَدُوِّكَ، وَ مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِي مِنْ لَفْظَةِ فُحْشٍ أَوْ هُجْرٍ أَوْ شَتْمِ عِرْضٍ أَوْ شَهَادَةِ بَاطِلٍ أَوِ اغْتِيَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ نُطْقاً بِالْحَمْدِ لَكَ، وَ إِغْرَاقاً فِي الثَّنَاءِ عَلَيْكَ، وَ ذَهَاباً فِي تَمْجِيدِكَ، وَ شُكْراً لِنِعْمَتِكَ، وَ اعْتِرَافاً بِإِحْسَانِكَ، وَ إِحْصَاءً لِمِنَنِكَ.
[13 بار خدايا آنچه شيطان از دروغ و گمان و رشك در دل من ميافكند بياد بزرگيت و انديشه در توانائيت و عاقبت انديشى بر دشمنت (كه از بندگيت دورى گزيده آن را دشمن دارد) مبدل گردان، و آنچه از سخن زشت يا بيهوده يا دشنام بعرض و آبرو (ى كسى) يا گواهى نادرست يا غيبت كردن مؤمن غائب يا ناسزا گفتن بحاضر و مانند آنها كه بر زبان من ميآيد بگفتن سپاس تو و بسيار ستايش تو و كوشش در بزرگ دانستن تو و شكر نعمت تو و اقرار به نيكى تو و شمردن نعمتهايت مبدّل ساز-]
[مالکیت بر نفس – استخدام شیطان]:
کافیه دست ا زپا خطا کنی «فَلَمَّا مَسَحَ أَعْنَاقَ الْخَيْلِ وَ سُوقَهَا بِالسَّيْفِ»، فورا شیطانی که به خدمت گرفته بودی، مالک قلبت میشه و برای نابودی تو تلاش میکنه. خدا این اجازه رو بهش داده و او مامور خداست «سَلَبَهُ اللَّهُ مُلْكَهُ» برای اینکه نور ولایت رو از قلب اهل حسادت بگیره تا بفهمند این حضور تاریک شیطان دلیل بر استعمال عیب حسادت اونهاست تا استغفار کنند و مجددا خواهان نور شده و توبه نمایند.
عاقلی که متوجه حضور شیطان نشه، عاقل نیست!
تا با قلبت متوجه حضور شیطان و رحمان در قلبت نشی از شر بیماری وسواس نمیتونی نجات پیدا کنی.
تا نور ولایت رو نفهمی یعنی تا قبض و بسط رو نفهمی هیچ دارو و درمانی جواب نمیده.
امام صادق علیه السلام:
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ:
ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلًا مُبْتَلًى بِالْوُضُوءِ وَ الصَّلَاةِ وَ قُلْتُ هُوَ رَجُلٌ عَاقِلٌ
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ أَيُّ عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ
فَقُلْتُ لَهُ وَ كَيْفَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ
فَقَالَ سَلْهُ هَذَا الَّذِي يَأْتِيهِ مِنْ أَيِّ شَيْءٍ هُوَ فَإِنَّهُ يَقُولُ لَكَ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ.
ابن سنان گويد بحضرت صادق عليه السلام عرضكردم:
مرديست عاقل كه گرفتار وسواس در وضو و نماز ميباشد:
فرمود چه عقلى كه فرمانبرى شيطان ميكند؟
گفتم: چگونه فرمان شيطان ميبرد؟
فرمود از او بپرس وسوسهاى كه باو دست ميدهد از چيست؟
قطعا بتو خواهد گفت از عمل شيطانست.
آیا با خدا اختلاف داری؟!
[آیا با خدا اختلاف داری؟! اختلاف نظر و اختلاف عقیده!]:
[شیطان را به خدمت خود در آور!]:
شیطان کمکت میکنه نقاط ضعفتو پیدا کنی و بشناسی و به فکر چاره باشی «عهد»!
با فهم قبض و بسط قلبی، میشی اهل نور ولایت! اینجوری پی به اشتباهاتت میتونی ببری!
شیطان انگاری کمکت میکنه بفهمی کجاها داری اشتباه میکنی! نقاط کور و نقاط ضعف عیب حسادت پنهان در زوایای ناپیدای قلبتو برات میگرده پیدا میکنه و بهت نشون میده مثل اسکن کردن در سیستم کامپیوتر که وقتی اسکن میکنه بهت گزارش میده چه اشکالاتی و ویروسهایی در سیستم وجود دارند که تو ازش خبر نداری.
با قلب سلیمت میتونی قلبتو اسکن کنی! چجوری؟
وقتی تاریک میشی انگاری یک نوتیفیکیشن برات آلارم میده و حاضر میشه و میگه این تاریکی حاصل استعمال عیب حسادتت و حضور شیطان برای وسوسه این سیئه میباشد.
لذا لحظات تاریک قلب، فرصت استعاذه است! فرصت توسل به نور ولایت تا از این مخمصۀ تاریکی نجات پیدا کنی، ان شاء الله تعالی.
هر وقت تاریکی شدی، باید بفهمی چیزی میخوای که خدا اونو نمیخواد:
«وَضَعْتُ رِضَايَ فِي سَخَطِ النَّفْسِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي رِضَا النَّفْسِ فَلَا يَجِدُونَهُ»!
خدا یه چیز دیگه تقدیر کرده اما تو یه چیز دیگه میخواستی
و این اختلاف بین تو و خدا میشه شرایطی که شیطان خیلی دوستش داره و منتظر یه همچین فرصتی است تا ببینه چجوری میتونه این شرایط رو تشدید کنه و به مقصودش که همانا گمراه نمودن انسان است برسد، اعوذ بالله من ذلک.
حسود با خدا اختلاف داره!
حسود یه چیزی میخواد و خدا یه چیز دیگه میخواد!
اهل نور ولایت روی خواسته خودش پا میذاره و اختلافشو با خدا کنار میذاره و با خدا هم نظر میشه، اما حسود دست از اختلاف با خدا بر نمیداره و اصرار داره که این خداست که باید با او هم عقیده بشه وگرنه نور خدا رو خاموش میکنه!
از حضور شیطان در قلبت که علامتش تاریکی قلبه (قبض نورقلب)، باید بفهمی شرایطی پیش اومده که انگاری در این شرایط تو با خدا اختلاف پیدا کردی! نظرتون یکی نیست!
این همون وضعیت دلخواهطلبی و خودخواهی و تمنّا و استعمال حسدی است که شیطان عاشق این فرصتهاست تا بیاد و به این اختلاف دامن بزنه و کار خودشو بکنه.
«Disagreement»: اختلاف نظر، «خلاف»
اختلاف نظر معناش اینه که شرایط 1+1 نیست!
کی باید نظرشو عوض کنه؟ من یا خدا؟!
حسود میگه: خدایا نظرتو عوض کن و با من همنظر و همعقیده شو!
اهل نور ولایت میگه: من نظرمو عوض میکنم و با خدا هم عقیده میشوم!
اصل اختلاف بر سر نور ولایت است!
[نور ولایت و حسادت]:
حسود، نور ولایت را قبول ندارد!
«الحاسد جاحد لانه لم یرض بقضاء الله»
«وَ هُمْ مُخْتَلِفُونَ فِي وَلَايَتِي مُنْكِرُونَ لِذَلِكَ جَاحِدُونَ بِهَا»
«وَ أَنَا النَّبَأُ الْعَظِيمُ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ وَ لَا أَحَدٌ اخْتَلَفَ إِلَّا فِي وَلَايَتِي»
امام باقر علیه السلام:
فِي قَوْلِهِ تَعَالَى:
إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ فِي أَمْرِ الْوَلَايَةِ
يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ قَالَ مَنْ أُفِكَ عَنِ الْوَلَايَةِ أُفِكَ عَنِ الْجَنَّةِ.
داستان تکراری اختلاف:
«فَاسْتَخْلَفَ مُوسَى هَارُونَ فَنَصَبُوا عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ»
إِذَا غَابَ سَبَّهُ وَ إِذَا حَضَرَ أَطَاعَهُ
إِذَا غَابَ سَبَّهُ وَ إِذَا حَضَرَ أَطَاعَهُ:
چه مثال زیبایی «كَنُصْرَةِ الْعَبْدِ السَّوْءِ لِسَيِّدِهِ»:
تاریکی در قلب [ناشی از فتنۀ ناس] تا وقتی که شخص قلبا قبض و بسط را نفهمیده ادامه دارد!
همینکه این نور دائم در قلب حضور داشته باشد دیگه از فتنه اندیشه باطل خبری نخواهد بود ان شاء الله تعالی.
مهم اینه مدام توی قلبت نور معرفت امام ع رو حضور و غیاب کنی!
وَ ايْمُ اللَّهِ لَا تَزَالُ فِتْنَتُهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ نُصْرَةُ أَحَدِكُمْ لِنَفْسِهِ إِلَّا كَنُصْرَةِ الْعَبْدِ السَّوْءِ لِسَيِّدِهِ
إِذَا غَابَ سَبَّهُ وَ إِذَا حَضَرَ أَطَاعَهُ
بخدا قسم، فتنه آنان همچنان ادامه خواهد داشت تا هنگامى كه يارى هر يك از شما نسبت به خودش مثل يارى غلام بدرفتار نسبت به صاحبش باشد كه هر گاه غائب شود به او ناسزا گويد و هر گاه حاضر شود او را اطاعت نمايد.
+ «هر کسی خودش باید دلش به حال خودش بسوزه!»
+ «هر کسی خودش باید طبیب قلب خودش باشه!»
استخاره – حضور و غیاب نور
قلب اهل نور یقین مدام با حضور و غیاب نور در خود،
کانه از نظرات عالم بالا طلب خیر مینماید «استخاره»:
«اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا الْأَمْرُ الَّذِي أُرِيدُهُ خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي فَيَسِّرْهُ لِي
وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَاصْرِفْهُ عَنِّي وَ اصْرِفْنِي عَنْهُ»
امام صادق علیه السلام:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِرَحْمَتِكَ وَ أَسْتَقْدِرُكَ الْخَيْرَ بِقُدْرَتِكَ عَلَيْهِ
لِأَنَّكَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ
فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وَ آلِهِ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ
اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا الْأَمْرُ الَّذِي أُرِيدُهُ خَيْراً لِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي فَيَسِّرْهُ لِي
وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَاصْرِفْهُ عَنِّي وَ اصْرِفْنِي عَنْهُ.
خدایا از تو به رحمتت استخاره میکنم [خیر را طلب میکنم]
و به قدرت تو بر آن، از تو طلب قدرت میکنم
چرا که همانا تویی که دانای به پیدا و پنهان و رحمان و رحیم هستی؛
پس از تو درخواست می کنم که بر حضرت محمد نبی ص و آل او صلوات بفرستی
همان گونه که بر حضرت ابراهیم ع و آل ابراهیم ع صلوات فرستادی
که همانا تو ستوده و ارجمندی.
خدایا اگر در این امری که آن را می خواهم خیری در دین و دنیا و آخرتم هست، پس آن را برایم میسر فرما؛ و اگر غیر از این است پس آن را از من و مرا از آن منصرف فرما.
[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۹۱ الى ۱۰۰]
مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ (۹۱)
خدا فرزندى اختيار نكرده و با او معبودى [ديگر] نيست، و اگر جز اين بود،قطعاً هر خدايى آنچه را آفريده [بود] باخود مىبرد، و حتماً بعضى از آنان بر بعضى ديگر تفوّق مىجستند. منزه است خدا از آنچه وصف مىكنند.
عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَتَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ (۹۲)
داناى نهان و آشكار، و برتر است از آنچه [با او] شريك مىگردانند.
قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي ما يُوعَدُونَ (۹۳)
بگو: «پروردگارا، اگر آنچه را كه [از عذاب] به آنان وعده داده شده است به من نشان دهى،
رَبِّ فَلا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (۹۴)
پروردگارا، پس مرا در ميان قوم ستمكار قرار مده.»
وَ إِنَّا عَلى أَنْ نُرِيَكَ ما نَعِدُهُمْ لَقادِرُونَ (۹۵)
و به راستى كه ما تواناييم كه آنچه را به آنان وعده دادهايم بر تو بنمايانيم.
ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ (۹۶)
بدى را به شيوهاى نيكو دفع كن. ما به آنچه وصف مىكنند داناتريم.
وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ (۹۷)
و بگو: «پروردگارا، از وسوسههاى شيطانها به تو پناه مىبرم.
وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ (۹۸)
و پروردگارا، از اينكه [آنها] به پيش من حاضر شوند به تو پناه مىبرم.»
حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (۹۹)
تا آنگاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد، مىگويد: «پروردگارا، مرا بازگردانيد،
لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (۱۰۰)
شايد من در آنچه وانهادهام كار نيكى انجام دهم. نه چنين است، اين سخنى است كه او گوينده آن است و پشاپيش آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته خواهند شد.
فَمَنْ أَحْضَرَ فِي قَلْبِهِ الْآخِرَةَ!
کسی که نور در قلبش حضور داره!
«عمل صالح + مهد»:
امام صادق عليه السّلام:
وَ رَوَى دَاوُدُ بْنُ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ الْعَمَلَ الصَّالِحَ لَيُمَهِّدُ [لَيُمْهَدُ] لِصَاحِبِهِ فِي الْجَنَّةِ كَمَا يُرْسِلُ الرَّجُلُ غُلَامَهُ بِفِرَاشِهِ فَيَفْرِشُ لَهُ
ثُمَّ قَرَأَ
وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ
فَمَنْ أَحْضَرَ فِي قَلْبِهِ الْآخِرَةَ وَ أَهْوَالَهَا وَ مَنَازِلَهَا الرَّفِيعَةَ عِنْدَ اللَّهِ اسْتَحْقَرَ مَا يَتَعَلَّقُ بِالْخَلْقِ أَيَّامَ الْحَيَاةِ مَعَ مَا فِيهِ مِنَ الْكُدُورَاتِ وَ الْمُنَغِّصَاتِ جَمَعَ هَمَّهُ وَ صَرَفَ إِلَى اللَّهِ قَلْبَهُ وَ تَخَلَّصَ مِنْ مَذَلَّةِ الرِّيَاءِ وَ مُقَاسَاةِ قُلُوبِ الْخَلْقِ وَ انْعَطَفَ مِنْ إِخْلَاصِهِ أَنْوَارٌ عَلَى قَلْبِهِ يَنْشَرِحُ بِهَا صَدْرُهُ وَ يَنْطِقُ بِهَا لِسَانُهُ وَ يَنْفَتِحُ لَهُ مِنْ أَلْطَافِ اللَّهِ مَا يَزِيدُهُ اللَّهُ أُنْساً وَ مِنَ النَّاسِ وَحْشَةً وَ احْتِقَاراً لِلدُّنْيَا وَ إِعْظَاماً لِلْآخِرَةِ وَ سَقَطَ مَحَلُّ الْخَلْقِ عَنْ قَلْبِهِ وَ انْحَلَّ عَنْهُ دَاعِيَةُ الرِّيَاءِ وَ آثَرَ الْوَحْدَةَ وَ أَحَبَّ الْخَلْوَةَ وَ هَطَلَتْ عَلَيْهِ سَحَائِبُ الرَّحْمَةِ وَ نَطَقَ لِسَانُهُ بِطَرَائِفِ الْحِكْمَةِ.
داود بن فرقد از حضرت صادق- عليه السّلام- روايت كرده است كه فرمود:
عمل صالح براى صاحبش بهشت را فرش كرده و آماده مىنمايد،
همچنان كه انسان، غلامش را جلوتر از خود مىفرستد تا آن محل را برايش فرش نمايد».
آنگاه حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند:
وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ.
يعنى: «آنان كه كارى شايسته كردهاند، براى خود آسايشگاهى فراهم نمودهاند».
بنا بر اين، اگر كسى در قلبش، قيامت و سختيهاى آن و منازل رفيعه نزد خداوند سبحان را حاضر كند، هر چه را كه در زندگى دنيا به خلق مربوط مىشود كه (نه تنها راحتى ندارد بلكه) توأم با كدورات و ناخوشيهاست، حقير و كوچك مىشمارد و تمام همّتش را يكى مىكند و قلبش را متوجه خدا مىنمايد و از ذلّت ريا و قساوت قلوب خلق، رهايى مىيابد،
در نتيجه از اخلاصش نورهايى بر قلبش پرتو افكن مىشود
و به سبب آن، سعه صدر پيدا كرده زبانش به نطق مىآيد و ابواب الطاف الهى بر او گشوده مىگردد تا جايى كه هر لحظه انس و الفتش به خدا و وحشتش از مردم، بيشتر مىگردد، دنيا را پست و كوچك و آخرت را بزرگ مىشمارد، ديگر خلق در قلب او جايگاهى ندارند.
خلاصه اينكه: انگيزه ريا از او برطرف مىشود، تنهايى را اختيار مىكند و خلوت را دوست مىدارد، ابرهاى رحمت چون رگبارى بر او مىبارد و زبانش به حكمتهاى نغز، گشوده مىگردد.
مشتقات ریشۀ «حضر» در آیات قرآن:
أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (133)
كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقينَ (180)
وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (196)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَ لْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِنْ كانَ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيهاً أَوْ ضَعيفاً أَوْ لا يَسْتَطيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغيراً أَوْ كَبيراً إِلى أَجَلِهِ ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنى أَلاَّ تَرْتابُوا إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُديرُونَها بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبايَعْتُمْ وَ لا يُضَارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهيدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ (282)
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيداً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (30)
وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً (8)
وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً (18)
وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً (128)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا شَهادَةُ بَيْنِكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حينَ الْوَصِيَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصابَتْكُمْ مُصيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَيُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَري بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى وَ لا نَكْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمينَ (106)
وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتيهِمْ حيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتيهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (163)
وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمَّا فيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً (49)
فَوَ رَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ الشَّياطينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا (68)
أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقيهِ كَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيامَةِ مِنَ الْمُحْضَرينَ (61)
وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ فَأُولئِكَ فِي الْعَذابِ مُحْضَرُونَ (16)
وَ الَّذينَ يَسْعَوْنَ في آياتِنا مُعاجِزينَ أُولئِكَ فِي الْعَذابِ مُحْضَرُونَ (38)
وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ (32)
إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ (53)
لا يَسْتَطيعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ (75)
وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرينَ (57)
فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (127)
وَ جَعَلُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (158)
وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرينَ (29)
وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ (28)
عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ (14)