Jealous wants to stop
the continuous flow of light!
«عقر» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«عَقَرْتُ النّخل: قطعته من أصله، خرما را از بيخش بريدم.»
«امرأة عَاقِرٌ: لا تلد، كأنّها تعقر ماء الفحل»
«menstrual period disconnection»
«الْعُقَارُ: الخمر، لكونه كالعاقر للعقل»
«العقر: الجرح الذي يأتي على أصل النفس،
و هو من عقر الحوض: أصله؛ (بإزاء الحوض أو عقره)»
«عُقْرُ الحوضِ و عُقْر الدّار: اصل و پايه حوض يا وسط خانه.»
«العَقِير– ج عَقْرَى: مجروح، زخمى»
«له عَقْرٌ: اساس و بنيانى دارد.»
«حسود میخواد ریشه و اصل نور رو قطع کنه!»
«تَعَقَّرَ الغيث: إذا توقّف عن الجريان.» مفهوم دیسکانکشن در معنای مذموم کلمه!
«تَعَقَّرَ الغَيْثُ: باران ادامه يافت.»: مفهوم کانکشن در معنای ممدوح کلمه!
این تفاوت و تضاد در معنا (من الاضداد) بستگی به کاربرد این ترکیب در جمله و متن مورد نظر دارد.
مفهوم «دیسکانکشن» از هزار واژه مترادف «حسد» استنباط میشود.
+ «سدم»
عقر: توقف جریان
Stop the flow!
«عقر» + «نور از دست رفته!»
حسود، خواهان توقف جریان مستمر نورانی است!
+ «اشتباه مرگبار!»
حسود میخواد ریشه و اصل نور رو قطع کنه!
«عَقَرْتُ النّخل: قطعته من أصله، خرما را از بيخش بريدم.»
«له عَقْرٌ: اساس و بنيانى دارد.»
اما حسود باید بداند که هیچ عاملی قادر به توقف جریانِ اصیلِ نورانی نیست!
حسود میخواد با این کارهاش، فرصت اصلاح و تربیت رو از همه بگیره!
حسود، «ناقة الله» رو پِی میکنه! اشتباه مرگبار حسود همینه!
«وَ عُقِرَ نَاقَتُهُ وَ عُقِرَ أَوْلَادُ مُحَمَّدٍ»
+ «حسود روسیاه!»
اما ربوبیت خدا، تعطیلیبردار نیست!
شیطان حسود میخواد باطری قلبمونو در بیاره تا جریان مستمر نور این قلب متوقف بشه!
تا دیگه اُرینتاسیون به زمان و مکان نداشته باشیم! + «تحرّی»
حسود میخواد فرایند «معرفة الامام بالنورانیة» قلب ما را از کار بیندازد!
اما برای کسانی که اختیارا تن به نور هدایت میدهند، این تلاشهای مذبوحانه بیثمر است.
مثال زیبای:
Log-in : ورود به سیستم
Log-out : خروج از سیستم
حسود میخواد کسی پسورد رو ندونه، تا نتونه لاگین کنه!
حسود تلاش میکنه کسانی که لاگین کردهاند رو هم لاگاوت کنه!
«تغییر قبله – تغییر پسورد – تغییر اسم الله»
اگه قبض و بسط نور قلبتو بفهمی،
خودت متوجه میشی که در دنیای قلبت،
با استفاده از کدوم پسورد تاریک میشی: «تمنّا»
و با استفاده از کدوم پسورد روشن میشی: «تقدیر»!
اهل حسادت بدنبال پسوردی هستند که تمناهاشونو تایید کنه!
اهل نور، وقتی بوی تاریکی رو استشمام میکنن «فقه – زجر»،
پسوردی رو بکار میبرن که اونا رو دوباره وارد حریم امن نورانی بنماید!
با پسورد نور، در میقات ملکوت قلب خود، لاگین میکنیم
و مُحرِم میشویم و وارد حریم امن الهی میگردیم، ان شاء الله تعالی.
فَعَقَرُوا النَّاقَةَ
+ «ناقة الله»
اشتباه مرگبار، مشمول شفاعت و غفران الهی نمیشود!
فَلَوْ سَأَلْتَنَا ذُنُوبَ أَهْلِ اَلْأَرْضِ لَغَفَرْنَا لَهُمْ
غَيْرَ عَاقِرِ اَلنَّاقَةِ وَ قَتَلَةِ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ اَلْأَئِمَّةِ اَلطَّاهِرِينَ
امام صادق علیه السلام:
لابن شاذان رُوِيَ عَنِ اَلْإِمَامِ جَعْفَرٍ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ:
أَنَّهُ كَانَ جَالِساً فِي اَلْحَرَمِ فِي مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
فَجَاءَ رَجُلٌ شَيْخٌ كَبِيرٌ قَدْ فَنِيَ عُمُرُهُ فِي اَلْمَعْصِيَةِ
فَنَظَرَ إِلَى اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ
نِعْمَ اَلشَّفِيعُ إِلَى اَللَّهِ لِلْمُذْنِبِينَ
فَأَخَذَ بِأَسْتَارِ اَلْكَعْبَةِ وَ أَنْشَأَ يَقُولُ:
بِحَقِّ جَدِّ هَذَا يَا وَلِيِّي
بِحَقِّ اَلْهَاشِمِيِّ اَلْأَبْطَحِيِّ
بِحَقِّ اَلذِّكْرِ إِذْ يُوحَى إِلَيْهِ
بِحَقِّ وَصِيِّهِ اَلْبَطَلِ اَلْكَمِيِّ
بِحَقِّ اَلطَّاهِرَيْنِ اِبْنَيْ عَلِيٍّ
وَ أُمِّهِمَا اِبْنَةِ اَلْبَرِّ اَلزَّكِيِّ
بِحَقِّ أَئِمَّةٍ سَلَفُوا جَمِيعاً
عَلَى مِنْهَاجِ جَدِّهِمُ اَلنَّبِيِّ
بِحَقِّ اَلْقَائِمِ اَلْمَهْدِيِّ إِلاَّ
غَفَرْتَ خَطِيئَةَ اَلْعَبْدِ اَلْمُسِيءِ
قَالَ
فَسَمِعَ هَاتِفاً يَقُولُ
يَا شَيْخُ كَانَ ذَنْبُكَ عَظِيماً وَ لَكِنْ غَفَرْنَا لَكَ جَمِيعَ ذُنُوبِكَ بِحُرْمَةِ شُفَعَائِكَ
فَلَوْ سَأَلْتَنَا ذُنُوبَ أَهْلِ اَلْأَرْضِ لَغَفَرْنَا لَهُمْ
غَيْرَ عَاقِرِ اَلنَّاقَةِ وَ قَتَلَةِ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ اَلْأَئِمَّةِ اَلطَّاهِرِينَ.
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۷۳ الى ۷۹]
وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً
قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ
ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ
قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ
هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً
فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (۷۳)
و به سوى [قوم] ثمود، صالح، برادرشان را [فرستاديم]؛ گفت:
«اى قوم من، خدا را بپرستيد، براى شما معبودى جز او نيست؛
در حقيقت، براى شما از جانب پروردگارتان دليلى آشكار آمده است.
اين، ماده شتر خدا براى شماست كه پديدهاى شگرف است.
پس آن را بگذاريد تا در زمين خدا بخورد و گزندى به او نرسانيد
تا [مبادا] شما را عذابى دردناك فرو گيرد.
وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ
وَ بَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ
تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُوراً وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُيُوتاً
فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ
وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ (۷۴)
و به ياد آوريد هنگامى را كه شما را پس از [قوم] عاد جانشينان [آنان] گردانيد،
و در زمين به شما جاى [مناسب] داد.
در دشتهاى آن [براى خود] كاخهايى اختيار مىكرديد،
و از كوهها خانههايى [زمستانى] مىتراشيديد.
پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد
و در زمين سر به فساد برمداريد.»
قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ
أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ
قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ (۷۵)
سران قوم او كه استكبار مىورزيدند، به مستضعفانى كه ايمان آورده بودند، گفتند:
«آيا مىدانيد كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟»
گفتند: «بىترديد، ما به آنچه وى بدان رسالت يافته است مؤمنيم.»
قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا
إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كافِرُونَ (۷۶)
كسانى كه استكبار مىورزيدند، گفتند:
«ما به آنچه شما بدان ايمان آوردهايد كافريم.»
فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ
وَ قالُوا يا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ (۷۷)
پس آن ماده شتر را پى كردند و از فرمان پروردگار خود سرپيچيدند و گفتند:
«اى صالح، اگر از پيامبرانى، آنچه را به ما وعده مىدهى براى ما بياور.»
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دارِهِمْ جاثِمِينَ (۷۸)
آنگاه زمينلرزه آنان را فرو گرفت و در خانههايشان از پا درآمدند.
فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ
يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَكُمْ
وَ لكِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ (۷۹)
پس [صالح] از ايشان روى برتافت و گفت:
«اى قوم من، به راستى، من پيام پروردگارم را به شما رساندم و خير شما را خواستم
ولى شما خيرخواهان [و نصيحتگران] را دوست نمىداريد.»
[سورة هود (۱۱): الآيات ۶۱ الى ۶۸]
وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً
قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ
هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها
فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ
إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ (۶۱)
و به سوى [قوم] ثمود، برادرشان صالح را [فرستاديم].
گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستيد. براى شما هيچ معبودى جز او نيست.
او شما را از زمين پديد آورد و در آن شما را استقرار داد.
پس، از او آمرزش بخواهيد، آنگاه به درگاه او توبه كنيد،
كه پروردگارم نزديك [و] اجابتكننده است.»
قالُوا يا صالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا
أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا
وَ إِنَّنا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ مُرِيبٍ (۶۲)
گفتند: «اى صالح، به راستى تو پيش از اين، ميان ما مايه اميد بودى.
آيا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مىپرستيدند باز مىدارى؟
و بىگمان، ما از آنچه تو ما را بدان مىخوانى سخت دچار شكّيم.»
قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ
فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ (۶۳)
گفت: «اى قوم من، چه بينيد، اگر [در اين دعوا] بر حجتى روشن از پروردگار خود باشم و او از جانب خود رحمتى به من داده باشد، پس اگر او را نافرمانى كنم چه كسى در برابر خدا مرا يارى مىكند؟
در نتيجه، شما جز بر زيان من نمىافزاييد.»
وَ يا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً
فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ قَرِيبٌ (۶۴)
«و اى قوم من، اين ماده شتر خداست كه براى شما پديدهاى شگرف است.
پس بگذاريد او در زمين خدا بخورد و آسيبش مرسانيد كه شما را عذابى زودرس فرو مىگيرد.»
فَعَقَرُوها
فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ (۶۵)
پس آن [ماده شتر] را پى كردند،
و [صالح] گفت: «سه روز در خانههايتان برخوردار شويد. اين وعدهاى بىدروغ است.»
فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا صالِحاً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ (۶۶)
پس چون فرمان ما دررسيد، صالح و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمت خود رهانيديم و از رسوايى آن روز [نجات داديم].
به يقين، پروردگار تو همان نيرومند شكستناپذير است.
وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (۶۷)
و كسانى را كه ستم ورزيده بودند، آن بانگِ [مرگبار] فرا گرفت، و در خانههايشان از پا درآمدند.
كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها
أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ
أَلا بُعْداً لِثَمُودَ (۶۸)
گويا هرگز در آن [خانهها] نبودهاند.
آگاه باشيد كه ثموديان به پروردگارشان كفر ورزيدند.
هان، مرگ بر ثمود.
[سورة الشعراء (۲۶): الآيات ۱۴۱ الى ۱۵۹]
كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ (۱۴۱)
ثموديان، پيامبران [خدا] را تكذيب كردند؛
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ (۱۴۲)
آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (۱۴۳)
من براى شما فرستادهاى درخور اعتمادم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (۱۴۴)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ (۱۴۵)
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.
أَ تُتْرَكُونَ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ (۱۴۶)
آيا شما را در آنچه اينجا داريد آسوده رها مىكنند؟
فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (۱۴۷)
در باغها و در كنار چشمهساران،
وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ (۱۴۸)
و كشتزارها و خرمابُنانى كه شكوفههايشان لطيف است؟
وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ (۱۴۹)
و هنرمندانه [براى خود] از كوهها خانههايى مىتراشيد.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (۱۵۰)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.
وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ (۱۵۱)
و فرمان افراطگران را پيروى مكنيد:
الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (۱۵۲)
آنان كه در زمين فساد مىكنند و اصلاح نمىكنند.»
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (۱۵۳)
گفتند: «قطعاً تو از افسونشدگانى.
ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (۱۵۴)
تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى. اگر راست مىگويى معجزهاى بياور.»
قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (۱۵۵)
گفت: «اين مادهشترى است كه نوبتى از آب او راست و روزى معيّن نوبت آب شماست.
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ (۱۵۶)
و به آن گزندى مرسانيد كه عذابِ روزى هولناك شما را فرومىگيرد.»
فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ (۱۵۷)
پس آن را پى كردند و پشيمان گشتند.
فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (۱۵۸)
آنگاه آنان را عذاب فروگرفت. قطعاً در اين [ماجرا] عبرتى است، و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (۱۵۹)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است.
[سورة القمر (۵۴): الآيات ۲۲ الى ۳۱]
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (۲۲)
و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان كردهايم؛ پس آيا پندگيرندهاى هست؟
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ (۲۳)
قوم ثمود هشداردهندگان را تكذيب كردند.
فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ (۲۴)
و گفتند: «آيا تنها بشرى از خودمان را پيروى كنيم؟
در اين صورت، ما واقعاً در گمراهى و جنون خواهيم بود.»
أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا
بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ (۲۵)
«آيا از ميان ما [وحى] بر او القا شده است؟
[نه،] بلكه او دروغگويى گستاخ است.»
سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ (۲۶)
به زودى فردا بدانند دروغگوى گستاخ كيست.
إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ (۲۷)
ما براى آزمايش آنان [آن] مادهشتر را فرستاديم و [به صالح گفتيم:]
«مراقب آنان باش و شكيبايى كن.
وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ (۲۸)
و به آنان خبر ده كه آب ميانشان بخش شده است: هر كدام را آب به نوبت خواهد بود.»
فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى فَعَقَرَ (۲۹)
پس رفيقشان را صدا كردند و [او] شمشير كشيد و [شتر را] پى كرد.
فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ (۳۰)
پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من]؟
إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (۳۱)
ما بر [سر]شان يك فرياد [مرگبار] فرستاديم و چون گياهِ خشكيده [كومهها] ريزريز شدند.
[سورة الشمس (۹۱): الآيات ۱ الى ۱۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها (۱)
سوگند به خورشيد و تابندگىاش،
وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها (۲)
سوگند به مَه چون پى [خورشيد] رَوَد.
وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها (۳)
سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند،
وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها (۴)
سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد،
وَ السَّماءِ وَ ما بَناها (۵)
سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت،
وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها (۶)
سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد،
وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (۷)
سوگند به نَفْس و آن كس كه آن را درست كرد؛
فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (۸)
سپس پليدكارى و پرهيزگارىاش را به آن الهام كرد،
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها (۹)
كه هر كس آن را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد،
وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (۱۰)
و هر كه آلودهاش ساخت، قطعاً درباخت.
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها (۱۱)
[قوم] ثمود به سبب طغيان خود به تكذيب پرداختند.
إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها (۱۲)
آنگاه كه شقىترينشان بر[پا] خاست.
فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها (۱۳)
پس فرستاده خدا به آنان گفت:
«زنهار! مادهشتر خدا و [نوبت] آبخوردنش را [حرمت نهيد]».
فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها (۱۴)
و[لى] دروغزنش خواندند و آن [مادهشتر] را پى كردند،
و پروردگارشان به [سزاى] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاك يكسان كرد.
وَ لا يَخافُ عُقْباها (۱۵)
و از پيامدِ كار خويش، بيمى به خود راه نداد.
امْرَأَتِي عاقِرٌ
[سورة آلعمران (۳): آية ۴۰]
قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَ امْرَأَتِي عاقِرٌ
قالَ كَذلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ ما يَشاءُ (۴۰)
گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود؟
در حالى كه پيرىِ من بالا گرفته است و زنم «نازا»ست!
[فرشته] گفت:« [كار پروردگار] چنين است. خدا هر چه بخواهد مىكند.»
[سورة مريم (۱۹): الآيات ۱ الى ۶]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
كهيعص (۱)
كاف،ها، يا، عين، صاد.
ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا (۲)
[اين] يادى از رحمت پروردگار تو [در باره] بندهاش زكرياست.
إِذْ نادى رَبَّهُ نِداءً خَفِيًّا (۳)
آنگاه كه [زكريا] پروردگارش را آهسته ندا كرد.
قالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً وَ لَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِيًّا (۴)
گفت: «پروردگارا، من استخوانم سست گرديده و [موى] سرم از پيرى سپيد گشته، و -اى پروردگار من- هرگز در دعاى تو نااميد نبودهام.»
وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائي وَ كانَتِ امْرَأَتي عاقِراً فَهَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا (۵)
و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناكم و زنم نازاست، پس از جانب خود ولىّ [و جانشينى] به من ببخش،
يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا (۶)
كه از من ارث برد و از خاندان يعقوب [نيز] ارث برد، و او را -اى پروردگار من- پسنديده گردان.
[سورة مريم (۱۹): الآيات ۷ الى ۱۱]
يا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا (۷)
اى زكريا، ما تو را به پسرى -كه نامش يحيى است- مژده مىدهيم، كه قبلاً همنامى براى او قرار ندادهايم.
قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا (۸)
گفت: «پروردگارا، چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنكه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شدهام؟»
قالَ كَذلِكَ قالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَ قَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَكُ شَيْئاً (۹)
[فرشته] گفت: «[فرمان] چنين است. پروردگار تو گفته كه اين [كار] بر من آسان است، و تو را در حالى كه چيزى نبودى قبلاً آفريدهام.»
قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيالٍ سَوِيًّا (۱۰)
گفت: «پروردگارا، نشانهاى براى من قرار ده» فرمود: «نشانه تو اين است كه سه شبانه [روز] با اينكه سالمى با مردم سخن نمىگويى.»
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا (۱۱)
پس، از محراب بر قوم خويش درآمد و ايشان را آگاه گردانيد كه روز و شب به نيايش بپردازيد.