دکتر محمد شعبانی راد

پندهای نورانیِ صاحبان نور، به اهلِ نور!

Luminous Advice!

سفارش امام صادق عليه السّلام به عبد اللّٰه بن جندب!

هر کسی خودش باید روانشناس و روانپزشک قلب خودش باشد!
دردشناس و درمانگر حسد قلب خودت باش!
+ «یاقوت سرخ!»

فَإِنَّكَ قَدْ جُعِلْتَ طَبِيبَ نَفْسِكَ
وَ عُرِّفْتَ آيَةَ اَلصِّحَّةِ
وَ بُيِّنَ لَكَ اَلدَّاءُ وَ دُلِلْتَ عَلَى اَلدَّوَاءِ
فَانْظُرْ قِيَامَكَ عَلَى نَفْسِكَ

پس به درستى كه تو را طبيب نفس خودت ساخته‌اند،
و علائم بهبودى را به تو آموخته‌اند،
و تو يك دردشناس و درمانگرى؛
پس نيك بنگر با اين نفس خود چه بايد كنى.

امام صادق علیه السلام:
رُوِيَ أَنَّهُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:
روايت شده كه امام صادق عليه السّلام فرمود:

يَا عَبْدَ اَللَّهِ 
لَقَدْ نَصَبَ إِبْلِيسُ حَبَائِلَهُ فِي دَارِ اَلْغُرُورِ فَمَا يَقْصِدُ فِيهَا إِلاَّ أَوْلِيَاءَنَا
وَ لَقَدْ جَلَّتِ اَلْآخِرَةُ فِي أَعْيُنِهِمْ حَتَّى مَا يُرِيدُونَ بِهَا بَدَلاً
اى عبد اللّٰه!
به طور قطع، ابليس دامهاى خود را در اين سراى فريب گسترده
و هدفش از آن جز دستيابى به دوستان ما نيست،
ولى سراى ديگر به ديدۀ آنان چنان پرجلال است كه هيچ چيزى را جايگزين آن نسازند.

ثُمَّ قَالَ
آهِ آهِ عَلَى قُلُوبٍ حُشِيَتْ نُوراً
وَ إِنَّمَا كَانَتِ اَلدُّنْيَا عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ اَلشُّجَاعِ اَلْأَرْقَمِ وَ اَلْعَدُوِّ اَلْأَعْجَمِ
أَنِسُوا بِاللَّهِ وَ اِسْتَوْحَشُوا مِمَّا بِهِ اِسْتَأْنَسَ اَلْمُتْرَفُونَ
أُولَئِكَ أَوْلِيَائِي حَقّاً وَ بِهِمْ تُكْشَفُ كُلُّ فِتْنَةٍ وَ تُرْفَعُ كُلُّ بَلِيَّةٍ

وه، وه بر دلهايى كه سرشار از روشنايى است.
و به راستى، دنيا از ديدگاه آنان چون مار گزندۀ خوش خط‍‌ و خال و دشمنى بى‌زبان است.
آنان با خدا انس دارند و از آنچه خوشگذران‌ها به آن عادت كرده‌اند، گريزانند.
به يقين، اينان دوستان من‌اند كه به خاطر آنها هر فتنه‌اى ريشه كن شود و هر بلايى برطرف گردد.

+ «آه! إِنَّ آهِ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
فَمَنْ قَالَ آهِ فَقَدِ اسْتَغَاثَ بِاللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
»

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
حَقٌّ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ يَعْرِفُنَا
+ «معرفة الامام بالنّورانیة»
أَنْ يَعْرِضَ عَمَلَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ عَلَى نَفْسِهِ
فَيَكُونَ مُحَاسِبَ نَفْسِهِ
فَإِنْ رَأَى حَسَنَةً اِسْتَزَادَ مِنْهَا
وَ إِنْ رَأَى سَيِّئَةً اِسْتَغْفَرَ مِنْهَا لِئَلاَّ يَخْزَى  
اى پسر جندب!
لازم است هر مسلمانى كه با ما آشناست
در هر شبانه روز به ارزيابى خود پردازد و محاسبۀ نفس نمايد.
اگر در كارنامۀ خود كردار نيكى ديد بر آن بيفزايد
و اگر گناهى مشاهده كرد از آن آمرزش خواهد تا روز قيامت رسوا نگردد.

طُوبَى لِعَبْدٍ لَمْ يَغْبِطِ اَلْخَاطِئِينَ عَلَى مَا أُوتُوا مِنْ نَعِيمِ اَلدُّنْيَا وَ زَهْرَتِهَا
طُوبَى لِعَبْدٍ طَلَبَ اَلْآخِرَةَ وَ سَعَى لَهَا
طُوبَى لِمَنْ لَمْ تُلْهِهِ اَلْأَمَانِيُّ اَلْكَاذِبَةُ
خوشا به حال بنده‌اى كه بر خطاكارانى كه از نعمتها و خوشى‌هاى دنيا برخوردار شده‌اند غبطه نبرد.
خوشا به حال بنده‌اى كه دنبال آخرت باشد و براى به دست آوردن آن بكوشد.
خوشا به حال كسى كه آرزوهاى دروغين سرگرمش نسازد.

ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ
رَحِمَ اَللَّهُ قَوْماً كَانُوا سِرَاجاً وَ مَنَاراً
كَانُوا دُعَاةً إِلَيْنَا بِأَعْمَالِهِمْ وَ مَجْهُودِ طَاقَتِهِمْ
لَيْسَ كَمَنْ يُذِيعُ أَسْرَارَنَا
امام صادق عليه السّلام در ادامه‌اش فرمود:
رحمت خدا بر كسانى باد كه چراغ روشن بودند و روشنگر؛
آنان كه با كردارهاى شايستۀ خود و نهايت تلاش خويش، مردم را به سوى ما خواندند.
اينان چون كسانى نيستند كه به افشاگرى رازهاى[ناگفتنى]ما پردازند.

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
إِنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ اَلَّذِينَ يَخَافُونَ اَللَّهَ
وَ يُشْفِقُونَ أَنْ يُسْلَبُوا مَا أُعْطُوا مِنَ اَلْهُدَى

فَإِذَا ذَكَرُوا اَللَّهَ وَ نَعْمَاءَهُ وَجِلُوا وَ أَشْفَقُوا
وَ إِذٰا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيٰاتُهُ زٰادَتْهُمْ إِيمٰاناً مِمَّا أَظْهَرَهُ مِنْ نَفَاذِ قُدْرَتِهِ
وَ عَلىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ
اى پسر جندب!
به راستى، مؤمنان آنانند كه از خدا بترسند
و نگران باشند آنچه را كه از هدايت الهى نصيبشان گشته از دست بدهند؛
هر گاه خدا و نعمتهاى الهى را ياد كنند ترسان و نگران شوند
و چون آيات الهى بر آنان خوانده شود در اثر اظهار نفوذ قدرت الهى ايمانشان افزايش يابد
و بر پروردگارشان توكّل نمايند.

انگاری خدای مهربان، با قبض و بسط نور قلب «تلاوت آیات»،
«وَ إِذٰا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيٰاتُهُ زٰادَتْهُمْ إِيمٰاناً»
میخواد قدرت خودشو در اصلاح و تربیت بندگانش نشون بده!
«
مِمَّا أَظْهَرَهُ مِنْ نَفَاذِ قُدْرَتِهِ»
و اهل نور، بمنظور درناژ عیب حسادت خویش، به این اوامر نورانی تکیه می‌کنند!
«وَ عَلىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»
و ازدیاد نور ایمان قلب خویش را با تبعیت از این امر الله، بخوبی حس می‌کنند!
«
زٰادَتْهُمْ إِيمٰاناً»
«نور و ظلمت» + «اخم و لبخند»

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
قَدِيماً عَمِرَ اَلْجَهْلُ وَ قَوِيَ أَسَاسُهُ
وَ ذَلِكَ لاِتِّخَاذِهِمْ دِينَ اَللَّهِ لَعِباً
حَتَّى لَقَدْ كَانَ اَلْمُتَقَرِّبُ مِنْهُمْ إِلَى اَللَّهِ بِعِلْمِهِ يُرِيدُ سِوَاهُ
 أُولٰئِكَ هُمُ اَلظّٰالِمُونَ.
اى پسر جندب!
ديرى است كه جهل جان يافته و بنيانش نيرومند گشته
و اين به خاطر آن است كه دين خدا را بازيچۀ خود ساخته‌اند
تا آنجا كه آن كس كه با علمش قصد تقرّب به خدا را دارد
چيزى غير از خدا قصد مى‌نمايد و همين‌ها ستمكارانند.
+ «حسودِ کذّاب، همان علیم اللّسانِ فاسق است!»

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
لَوْ أَنَّ شِيعَتَنَا اِسْتَقَامُوا لَصَافَحَتْهُمُ اَلْمَلاَئِكَةُ
وَ لَأَظَلَّهُمُ اَلْغَمَامُ
وَ لَأَشْرَقُوا نَهَاراً
وَ
 لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ
وَ لَمَا سَأَلُوا اَللَّهَ شَيْئاً إِلاَّ أَعْطَاهُمْ
اى پسر جندب!
اگر شيعيان ما در راه راست ثابت قدم باشند فرشتگان با آنان دست دهند
و ابر بر سرشان سايه افكند
و همچون درخشندگى روز درخشش نمايند

و از آسمان و زمين روزى نصيبشان گردد
و چيزى از خدا درخواست ننمايند مگر آن كه جواب مثبت از او دريافت كنند.

لَصَافَحَتْهُمُ اَلْمَلاَئِكَةُ!

فرشتگان با اهل نور دست دهند!
(∞ = 1+1)
مصافحه با نور علم! یعنی آخرِ داستان!
المنتهی النّور!

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
لاَ تَقُلْ فِي اَلْمُذْنِبِينَ مِنْ أَهْلِ دَعْوَتِكُمْ إِلاَّ خَيْراً
وَ اِسْتَكِينُوا إِلَى اَللَّهِ فِي تَوْفِيقِهِمْ
وَ سَلُوا اَلتَّوْبَةَ لَهُمْ
فَكُلُّ مَنْ قَصَدَنَا وَ وَالاَنَا وَ لَمْ يُوَالِ عَدُوَّنَا
وَ قَالَ مَا يَعْلَمُ وَ سَكَتَ عَمَّا لاَ يَعْلَمُ أَوْ أَشْكَلَ عَلَيْهِ
فَهُوَ فِي اَلْجَنَّةِ.
اى پسر جندب!
در بارۀ گناهكارانى كه اهل دعوتتان هستند جز سخن خير، چيزى مگو
و همگى از خدا درخواست كنيد تا توفيق نصيبشان فرمايد
و خواهش كنيد تا توبۀ آنها پذيرفته شود:
پس هر كه ما را بخواهد و دوست بدارد و با دشمن ما دوستى ننمايد
و آنچه را مى‌داند بگويد و آنچه را نمى‌داند يا در آن مشكل دارد اظهار نظر ننمايد،
به بهشت راه يابد.

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
يَهْلِكُ اَلْمُتَّكِلُ عَلَى عَمَلِهِ
وَ لاَ يَنْجُو اَلْمُجْتَرِئُ عَلَى اَلذُّنُوبِ اَلْوَاثِقُ بِرَحْمَةِ اَللَّهِ
قُلْتُ
فَمَنْ يَنْجُو
قَالَ اَلَّذِينَ هُمْ بَيْنَ اَلرَّجَاءِ وَ اَلْخَوْفِ
كَأَنَّ قُلُوبَهُمْ فِي مِخْلَبِ طَائِرٍ شَوْقاً إِلَى اَلثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ اَلْعَذَابِ.
اى پسر جندب!
آن كس كه فقط‍‌ بر كردار[و تلاش و كوشش]خود تكيه نمايد
[و لطف و عنايت خدا را فراموش كند]هلاك گردد.
آن كس كه با تكيه بر رحمت و بخشش الهى گستاخانه دست به گناه زند هلاك گردد.
عرض كردم:
پس چه كسى مى‌تواند نجات يابد و هلاك نگردد؟
فرمود:
آنان كه بين بيم و اميدند،
پندارى كه دلشان در اثر شوق به ثواب و ترس از كيفر،
در چنگال پرنده‌اى قرار گرفته است.

اهل نور، با فهم قبض و بسط نور قلبشون، کاراشونو پیش میبرن!
یعنی قلبشون مدام بین اخم و لبخند، یا بین خوف و رجا، میره و میاد! 
«خوف از اخم و رجا به لبخند!»

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُزَوِّجَهُ اَللَّهُ اَلْحُورَ اَلْعِينَ وَ يُتَوِّجَهُ بِالنُّورِ
فَلْيُدْخِلْ عَلَى أَخِيهِ اَلْمُؤْمِنِ اَلسُّرُورَ

اى پسر جندب!
هر كس خوشش آيد كه خداوند حورى بهشتى را به همسريش درآورد و تاج نورانى بر سرش گذارد،
بايد برادر مؤمن خود را دلشاد و خوشحال نمايد.

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ
أَقِلَّ اَلنَّوْمَ بِاللَّيْلِ وَ اَلْكَلاَمَ بِالنَّهَارِ
فَمَا فِي اَلْجَسَدِ شَيْءٌ أَقَلَّ شُكْراً مِنَ اَلْعَيْنِ وَ اَللِّسَانِ
فَإِنَّ أُمَّ سُلَيْمَانَ قَالَتْ لِسُلَيْمَانَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ
يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ اَلنَّوْمَ
فَإِنَّهُ يُفْقِرُكَ يَوْمَ يَحْتَاجُ اَلنَّاسُ إِلَى أَعْمَالِهِمْ

اى پسر جندب!
از خواب شب كم كن و سخن گفتن به روز را كاهش ده؛
كه هيچ يك از اعضاى بدن انسان كم‌سپاس‌تر از ديده و زبان نيست؛
زيرا مادر سليمان به حضرت سليمان عليه السّلام گفت:
فرزندم! از خواب[زياد]پرهيز نما
زيرا در آن روز كه مردم به اعمال خود نيازمندند، تو را دست خالى گذارد.

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ
إِنَّ لِلشَّيْطَانِ مَصَائِدَ يَصْطَادُ بِهَا
فَتَحَامَوْا شِبَاكَهُ وَ مَصَائِدَهُ

قُلْتُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ مَا هِيَ
قَالَ أَمَّا مَصَائِدُهُ فَصَدٌّ عَنْ بِرِّ اَلْإِخْوَانِ
وَ أَمَّا شِبَاكُهُ فَنَوْمٌ عَنْ قَضَاءِ اَلصَّلَوَاتِ اَلَّتِي فَرَضَهَا اَللَّهُ
أَمَا إِنَّهُ مَا يُعْبَدُ اَللَّهُ بِمِثْلِ نَقْلِ اَلْأَقْدَامِ إِلَى بِرِّ اَلْإِخْوَانِ وَ زِيَارَتِهِمْ
وَيْلٌ لِلسَّاهِينَ عَنِ اَلصَّلَوَاتِ اَلنَّائِمِينَ فِي اَلْخَلَوَاتِ
اَلْمُسْتَهْزِءِينَ بِاللَّهِ وَ آيَاتِهِ فِي اَلْفَتَرَاتِ
أُولَئِكَ اَلَّذِينَ لاٰ خَلاٰقَ لَهُمْ فِي اَلْآخِرَةِ
وَ لاٰ يُكَلِّمُهُمُ اَللّٰهُ
…  وَ لاٰ يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِيمٌ
اى پسر جندب!
به راستى،شيطان دام و قلاّب دارد كه با آنها شكار مى‌كند؛
پس بپاييد گرفتار دام و قلاّبهايش نشويد.
عرض كردم: يا ابن رسول اللّٰه، آنها كدامند؟
فرمود: امّا دامهاى او، جلوگيرى از نيكى با برادران است
و امّا قلاّبهاى شكارش، به وسيلۀ خواب رفتن بندگان هنگام برگزارى نمازهاى واجب است.
هان! به راستى كه خداوند به عبادتى پرستيده نشده
كه مانند گام برداشتن در راه نيكى به برادران و ديدار با آنان باشد.
واى بر غفلت‌پيشگان و خفتگان در خلوتگاهها
و استهزاكنندگان خدا و آيات الهى در روزگار ضعف دين و ايمان.
«آنان را در آخرت بهره‌اى نيست؛
و خدا روز قيامت با آنان سخن نمى‌گويد و [محبّت آميز]به آنها نمى‌نگرد
و پاكشان نمى‌گرداند و آنان عذابى دردناك خواهند داشت».

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
مَنْ أَصْبَحَ مَهْمُوماً لِسِوَى فَكَاكِ رَقَبَتِهِ
فَقَدْ هَوَّنَ عَلَيْهِ اَلْجَلِيلَ وَ رَغِبَ مِنْ رَبِّهِ فِي اَلرِّبْحِ اَلْحَقِيرِ
«فَكَاكِ رَقَبَتِهِ : درناژ دائمی حسادت»
وَ مَنْ غَشَّ أَخَاهُ وَ حَقَّرَهُ وَ نَاوَأَهُ جَعَلَ اَللَّهُ اَلنَّارَ مَأْوَاهُ
وَ مَنْ حَسَدَ مُؤْمِناً اِنْمَاثَ اَلْإِيمَانُ فِي قَلْبِهِ كَمَا يَنْمَاثُ اَلْمِلْحُ فِي اَلْمَاءِ

اى پسر جندب!
هر كه شب را به روز رساند و همّ‌ و غمى جز آزادسازى[و خودسازى]خويش داشته باشد،
امر بزرگ را خوار داشته و سود ناچيزى را از پروردگارش درخواست كرده است.
و هر كه به برادرش خيانت ورزد و او را تحقير نمايد و كينۀ او به دل بگيرد،
خداوند دوزخ را جايگاه او سازد.
و هر كه بر مؤمنى حسد ورزد، همان طور كه نمك در آب حل شود، ايمان در دلش آب شود.

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
اَلْمَاشِي فِي حَاجَةِ أَخِيهِ كَالسَّاعِي بَيْنَ اَلصَّفَا وَ اَلْمَرْوَةِ 
وَ قَاضِي حَاجَتِهِ كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ يَوْمَ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ 
وَ مَا عَذَّبَ اَللَّهُ أُمَّةً إِلاَّ عِنْدَ اِسْتِهَانَتِهِمْ بِحُقُوقِ فُقَرَاءِ إِخْوَانِهِمْ

اى پسر جندب!
هر كه در راستاى برآوردن حاجت برادرش گام بردارد،
چون كسى باشد كه ميان صفا و مروه گام برداشته است.
و برآورندۀ حاجت، چون كسى باشد كه در جنگ بدر و احد [صدر اسلام] به خاطر خدا،
به خون خود آغشته شده است.
خدا هيچ امّتى را دچار عذاب نساخته
مگر هنگامى كه به حقّ‌ و حقوق برادران مستمندشان بى‌اعتنايى نموده‌اند.

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
بَلِّغْ مَعَاشِرَ شِيعَتِنَا وَ قُلْ لَهُمْ
لاَ تَذْهَبَنَّ بِكُمُ اَلْمَذَاهِبُ
فَوَ اَللَّهِ لاَ تُنَالُ وَلاَيَتُنَا إِلاَّ بِالْوَرَعِ وَ اَلاِجْتِهَادِ فِي اَلدُّنْيَا وَ مُوَاسَاةِ اَلْإِخْوَانِ فِي اَللَّهِ
وَ لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ يَظْلِمُ اَلنَّاسَ

اى پسر جندب!
به شيعيان ما برسان و به آنها بگو:
طرز فكرهاى مختلف، شما را به خود جذب نكنند؛
به خدا سوگند! به ولايت ما نتوان دست يافت مگر با خويشتن‌دارى، تلاش چشمگير در جهان، يارى كردن برادران با مال و جان خود به خاطر خدا
و هر كس بر مردم ستم نمايد، شيعه ما به شمار نيايد.

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
إِنَّمَا شِيعَتُنَا يُعْرَفُونَ بِخِصَالٍ شَتَّى
بِالسَّخَاءِ وَ اَلْبَذْلِ لِلْإِخْوَانِ
وَ بِأَنْ يُصَلُّوا اَلْخَمْسِينَ لَيْلاً وَ نَهَاراً 
شِيعَتُنَا لاَ يَهِرُّونَ هَرِيرَ اَلْكَلْبِ وَ لاَ يَطْمَعُونَ طَمَعَ اَلْغُرَابِ
وَ لاَ يُجَاوِرُونَ لَنَا عَدُوّاً
وَ لاَ يَسْأَلُونَ لَنَا مُبْغِضاً وَ لَوْ مَاتُوا جُوعاً 
شِيعَتُنَا لاَ يَأْكُلُونَ اَلْجِرِّيَّ
وَ لاَ يَمْسَحُونَ عَلَى اَلْخُفَّيْنِ
وَ يُحَافِظُونَ عَلَى اَلزَّوَالِ
وَ لاَ يَشْرَبُونَ مُسْكِراً
قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيْنَ أَطْلُبُهُمْ
قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ
عَلَى رُءُوسِ اَلْجِبَالِ وَ أَطْرَافِ اَلْمُدُنِ
وَ إِذَا دَخَلْتَ مَدِينَةً فَسَلْ عَمَّنْ لاَ يُجَاوِرُهُمْ وَ لاَ يُجَاوِرُونَهُ
فَذَلِكَ مُؤْمِنٌ كَمَا قَالَ اَللَّهُ
وَ جٰاءَ مِنْ أَقْصَا اَلْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعىٰ
وَ اَللَّهِ لَقَدْ كَانَ حَبِيبَ اَلنَّجَّارِ وَحْدَهُ
اى پسر جندب!
به راستى،شيعيان ما به چند ويژگى شناخته شوند:
بذل و بخشش به برادران، گزاردن پنجاه ركعت نماز[واجب و مستحب]در شبانه‌روز؛
شيعيان ما چون سگ زوزه نكشند، چون كلاغ طمعكار نباشند،
با دشمن ما همجوار و همسايه نشوند،
درخواست كمك از كسى كه كينه ما را به دل گرفته نكنند گر چه از گرسنگى بميرند؛
شيعيان ما مارماهى نخورند،
هنگام وضو بر روى كفش مسح نكشند،
نماز ظهر را اول وقت بخوانند و مست‌كننده ننوشند.
عرض كردم:
فدايت گردم! چنين شيعيان را كجا يابم‌؟
فرمود:
در قلّه كوهها و اطراف شهرها؛
هر گاه وارد شهرى شدى از مردم سراغ كسى را بگير
كه نه آنها با او معاشرت و مجاورت دارند و نه او با آنها،
اين همان مؤمن است[كه تو دنبالش هستى]؛
چنان كه خداوند مى‌فرمايد:
«و مردى از دورترين نقطه شهر دوان دوان آمد»
به خدا سوگند! او همان حبيب نجّار[مؤمن]بود و بس.

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
كُلُّ اَلذُّنُوبِ مَغْفُورَةٌ سِوَى عُقُوقِ أَهْلِ دَعْوَتِكَ
وَ كُلُّ اَلْبِرِّ مَقْبُولٌ إِلاَّ مَا كَانَ رِئَاءً
اى پسر جندب!
همۀ گناهان قابل بخشش است مگر قطع رابطه با همكيشانت
و همۀ كارهاى نيك قابل قبول است مگر آنچه از روى ريا باشد.
+ «عقق: مفهوم قطع رابطه و دیسکانکشن»:
در واقع هر گناهی قابل جبران و بخشش است، مگر قطع رابطه با صاحبان نور،
چون غفران ذنوب، نور علم می‌خواهد و قطع رابطه با صاحبان علوم نورانی،
قطعا جبران‌ناپذیر است.

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
أَحْبِبْ فِي اَللَّهِ
وَ اِسْتَمْسِكْ
 بِالْعُرْوَةِ اَلْوُثْقىٰ
وَ اِعْتَصِمْ بِالْهُدَى يُقْبَلْ عَمَلُكَ
فَإِنَّ اَللَّهَ يَقُولُ 
إِلاّٰ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صٰالِحاً … ثُمَّ اِهْتَدىٰ
فَلاَ يُقْبَلُ إِلاَّ اَلْإِيمَانُ
وَ لاَ إِيمَانَ إِلاَّ بِعَمَلٍ
وَ لاَ عَمَلَ إِلاَّ بِيَقِينٍ
وَ لاَ يَقِينَ إِلاَّ بِالْخُشُوعِ
وَ مِلاَكُهَا كُلُّهَا اَلْهُدَى
فَمَنِ اِهْتَدَى يُقْبَلُ عَمَلُهُ وَ صَعِدَ إِلَى اَلْمَلَكُوتِ مُتَقَبَّلاً

وَ اَللّٰهُ يَهْدِي مَنْ يَشٰاءُ إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ 
اى پسر جندب!
به خاطر خدا دوست بدار،
به ريسمان محكم الهى چنگ انداز،
در سايۀ هدايت خود را حفاظت كن تا كردارت پذيرفته آيد؛
زيرا خداوند مى‌فرمايد
مگر كسى كه«ايمان بياورد و كار شايسته نمايد و به راه راست رهسپار شود».
پس چيزى جز ايمان پذيرفته نشود
و ايمان تحقّق نپذيرد جز به عمل
و عمل صورت نپذيرد جز به يقين
و يقين امكان پذير نيست جز به خشوع.
معيار همه به هدايت است؛
پس هر كس هدايت يافت كردارش پذيرفته آيد و با مهر قبول به ملكوت برآيد.
خداوند مى‌فرمايد:
«و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت نمايد».

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تُجَاوِرَ اَلْجَلِيلَ فِي دَارِهِ وَ تَسْكُنَ اَلْفِرْدَوْسَ فِي جِوَارِهِ
فَلْتَهُنْ عَلَيْكَ اَلدُّنْيَا
وَ اِجْعَلِ اَلْمَوْتَ نُصْبَ عَيْنِكَ
وَ لاَ تَدَّخِرْ شَيْئاً لِغَدٍ
وَ اِعْلَمْ أَنَّ لَكَ مَا قَدَّمْتَ وَ عَلَيْكَ مَا أَخَّرْتَ

اى پسر جندب!
اگر دوست دارى كه به مرتبۀ همسايگى خداوند جليل دست يابى
و كنار او در بهشت مسكن داشته باشى،
بايد دنيا به ديدۀ تو خوار باشد
و مرگ را مدّ نظر خود، سازى
+ «قلب من، قبر من؛ قبر من، قلب من!»
و چيزى را براى فردا ذخيره سازى ننمايى
و بدان آنچه را پيشتاز كنى از آن توست و آنچه را بر جاى گذارى به زيان توست.
«همسایگی با خدا!» + «خویشاوندی با خدا!»

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
مَنْ حَرَمَ نَفْسَهُ كَسْبَهُ فَإِنَّمَا يَجْمَعُ لِغَيْرِهِ

وَ مَنْ أَطَاعَ هَوَاهُ فَقَدْ أَطَاعَ عَدُوَّهُ
مَنْ يَثِقْ بِاللَّهِ يَكْفِهِ مَا أَهَمَّهُ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ وَ آخِرَتِهِ وَ يَحْفَظْ لَهُ مَا غَابَ عَنْهُ
وَ قَدْ عَجَزَ مَنْ لَمْ يُعِدَّ لِكُلِّ بَلاَءٍ صَبْراً وَ لِكُلِّ نِعْمَةٍ شُكْراً وَ لِكُلِّ عُسْرٍ يُسْراً
اى پسر جندب!
هر كه خود را از دستاورد خويش محروم سازد، آن را براى ديگرى جمع آورى كرده است.
و هر كه از هواى نفس خود فرمانبردارى نمايد، از دشمن خود فرمان برده است.
و هر كه به خدا اعتماد نمايد، خداوند به طور كامل حل تمام مشكلات دنيوى و اخروى او را به عهده گيرد و هر چه را كه از او غايب و از ديده او پنهان است حفاظت فرمايد.
هر كه براى هر بلايى شكيبايى و براى هر نعمتى سپاسى و براى هر سختى راحتى آماده نساخته است به طور قطع درمانده گردد.

صَبِّرْ نَفْسَكَ عِنْدَ كُلِّ بَلِيَّةٍ فِي وَلَدٍ أَوْ مَالٍ أَوْ رَزِيَّةٍ
فَإِنَّمَا يَقْبِضُ عَارِيَتَهُ وَ يَأْخُذُ هِبَتَهُ
لِيَبْلُوَ فِيهِمَا صَبْرَكَ وَ شُكْرَكَ

هر بلايى كه براى فرزند و مال و جانت پيش مى‌آيد،
نفس خود را براى رویارویی با آن شكيبا ساز؛
زيرا گاهى خداوند امانتى و بخشش خود را بازپس مى‌گيرد
تا از آن طريق، شكيبايى و سپاسگزارى تو را به محك كشد.

وَ اُرْجُ اَللَّهَ رَجَاءً لاَ يُجَرِّيكَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ
وَ خَفْهُ خَوْفاً لاَ يُؤْيِسُكَ مِنْ رَحْمَتِهِ
طورى به خداوند اميدوار باش كه آن اميد تو را به معصيت نكشاند
و چندان از او ترسان باش كه آن ترس تو را از رحمت بيكران الهى نااميد نسازد

وَ لاَ تَغْتَرَّ بِقَوْلِ اَلْجَاهِلِ وَ لاَ بِمَدْحِهِ
فَتَكَبَّرَ وَ تَجَبَّرَ وَ تُعْجَبَ بِعَمَلِكَ
فَإِنَّ أَفْضَلَ اَلْعَمَلِ اَلْعِبَادَةُ وَ اَلتَّوَاضُعُ
و فريفتۀ گفتۀ نادان و تعريف و تمجيد او مباش
و خود را مباز كه دچار تكبّر و گردن فرازى و خود بزرگ بينى شوى؛
زيرا برترين كار، عبادت و فروتنى است؛

فَلاَ تُضَيِّعْ مَالَكَ وَ تُصْلِحَ مَالَ غَيْرِكَ مَا خَلَّفْتَهُ وَرَاءَ ظَهْرِكَ
وَ اِقْنَعْ بِمَا قَسَمَهُ اَللَّهُ لَكَ
وَ لاَ تَنْظُرْ إِلاَّ إِلَى مَا عِنْدَكَ
وَ لاَ تَتَمَنَّ مَا لَسْتَ تَنَالُهُ
فَإِنَّ مَنْ قَنِعَ شَبِعَ وَ مَنْ لَمْ يَقْنَعْ لَمْ يَشْبَعْ

وَ خُذْ حَظَّكَ مِنْ آخِرَتِكَ
وَ لاَ تَكُنْ بَطِراً فِي اَلْغِنَى وَ لاَ جَزِعاً فِي اَلْفَقْرِ

وَ لاَ تَكُنْ فَظّاً غَلِيظاً يَكْرَهِ اَلنَّاسُ قُرْبَكَ
وَ لاَ تَكُنْ وَاهِناً يُحَقِّرْكَ مَنْ عَرَفَكَ
مال خود را تباه مساز در حالى كه به بهسازى مال ديگرى مى‌پردازى
و آن مالى است كه از خود براى ديگرى باقى مى‌گذارى.
به آنچه خداوند برايت روزى ساخته قانع باش
و جز به آنچه خود در دست دارى منگر
و آنچه كه برايت دست يافتنى نيست آرزو مكن؛
زيرا هر كه قناعت پيشه نمايد سير شود و هر كه به قناعت نپردازد سير نگردد.
بهرۀ خود را از آخرتت برگير
و هنگام توانگرى بى‌بندوبارى و هنگام تنگدستى بى‌تابى مكن.
نه آنچنان تندخو و سخت دل باش كه مردم از نزديكى تو بيزار باشند
و نه آنچنان نرمخو و سبك باش كه آشنايان تو را خوار و ذليل به شمار آورند.

وَ لاَ تُنَازِعِ اَلْأَمْرَ أَهْلَهُ
و در هيچ كارى با كارشناسان آن به كشمكش مپرداز

وَ لاَ تُطِعِ اَلسُّفَهَاءَ
و از كم‌خردان پيروى مكن

وَ لاَ تَكُنْ مَهِيناً تَحْتَ كُلِّ أَحَدٍ
و در فرو دست هيچ كس خود را فرومايه مساز

وَ لاَ تَتَّكِلَنَّ عَلَى كِفَايَةِ أَحَدٍ
و با اعتماد به پشت گرمى و پشتيبانى هيچ شخصى خود را بى‌نياز مدان.

وَ قِفْ عِنْدَ كُلِّ أَمْرٍ حَتَّى تَعْرِفَ مَدْخَلَهُ مِنْ مَخْرَجِهِ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ فِيهِ فَتَنْدَمَ
و در برابر هر كارى دست نگهدار و فكرت را به كار بيانداز تا راه ورود و خروج آن را به خوبى شناسايى نمايى، پيش از آن كه وامانده و پشيمان شوى.

وَ اِجْعَلْ قَلْبَكَ قَرِيباً تُشَارِكُهُ
دلت را چون خويشاوندى قرار ده كه با او شراكت دارى

وَ اِجْعَلْ عَمَلَكَ وَالِداً تَتَّبِعُهُ
و كردارت را چون پدرى دان كه در پى پيروى اويى

وَ اِجْعَلْ نَفْسَكَ عَدُوّاً تُجَاهِدُهُ
و نفس امّاره خود را چون دشمنى دان كه در حال جهاد با اويى

وَ عَارِيَةً تَرُدُّهَا

و امانتى كه بايد برگردانى؛

هر کسی خودش باید روانشناس و روانپزشک قلب خودش باشه!
چجوری؟ با فهم قبض و بسط نور قلبش!
فَإِنَّكَ قَدْ جُعِلْتَ طَبِيبَ نَفْسِكَ
وَ عُرِّفْتَ آيَةَ اَلصِّحَّةِ
وَ بُيِّنَ لَكَ اَلدَّاءُ وَ دُلِلْتَ عَلَى اَلدَّوَاءِ
فَانْظُرْ قِيَامَكَ عَلَى نَفْسِكَ
پس به درستى كه تو را طبيب نفس خودت ساخته‌اند
و علائم بهبودى را به تو آموخته‌اند
و تو يك دردشناس و درمانگرى؛
پس نيك بنگر با اين نفس خود چه بايد كنى.

وَ إِنْ كَانَتْ لَكَ يَدٌ عِنْدَ إِنْسَانٍ فَلاَ تُفْسِدْهَا بِكَثْرَةِ اَلْمَنِّ وَ اَلذِّكْرِ لَهَا
وَ لَكِنْ أَتْبِعْهَا بِأَفْضَلَ مِنْهَا
فَإِنَّ ذَلِكَ أَجْمَلُ بِكَ فِي أَخْلاَقِكَ وَ أَوْجَبُ لِلثَّوَابِ فِي آخِرَتِكَ.
اگر كسى را از احسان و لطف خود برخوردار ساختى با بسيار منّت نهادن و يادآورى كردن آن، تباهش مساز؛ بلكه در ادامه‌اش احسانى بهتر از آن بياور؛ زيرا چنين رفتارى از نظر اخلاقى، براى تو زيبنده و زيباتر و به طور قطع براى آخرتت ثواب‌آورتر است.

وَ عَلَيْكَ بِالصَّمْتِ تُعَدَّ حَلِيماً جَاهِلاً كُنْتَ أَوْ عَالِماً
فَإِنَّ اَلصَّمْتَ زَيْنٌ لَكَ عِنْدَ اَلْعُلَمَاءِ
وَ سَتْرٌ لَكَ عِنْدَ اَلْجُهَّالِ
بر تو باد خاموشى كه موجب مى‌شود از بردباران به شمار آيى، خواه جاهل و خواه عالم؛
زيرا خاموشى تو در محضر دانشمندان برايت زيور است
و در نزد نادانان، پوششى بر نقص‌هاى توست.

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
إِنَّ عِيسَى اِبْنَ مَرْيَمَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ لِأَصْحَابِهِ
أَ رَأَيْتُمْ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ مَرَّ بِأَخِيهِ فَرَأَى ثَوْبَهُ قَدِ اِنْكَشَفَ عَنْ بَعْضِ عَوْرَتِهِ
أَ كَانَ كَاشِفاً عَنْهَا كُلِّهَا أَمْ يَرُدُّ عَلَيْهَا مَا اِنْكَشَفَ مِنْهَا
قَالُوا بَلْ نَرُدُّ عَلَيْهَا

قَالَ كَلاَّ بَلْ تَكْشِفُونَ عَنْهَا كُلِّهَا
فَعَرَفُوا أَنَّهُ مَثَلٌ ضَرَبَهُ لَهُمْ
فَقِيلَ يَا رُوحَ اَللَّهِ وَ كَيْفَ ذَلِكَ
قَالَ اَلرَّجُلُ مِنْكُمْ يَطَّلِعُ عَلَى اَلْعَوْرَةِ مِنْ أَخِيهِ فَلاَ يَسْتُرُهَا
بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُمْ
إِنَّكُمْ لاَ تُصِيبُونَ مَا تُرِيدُونَ إِلاَّ بِتَرْكِ مَا تَشْتَهُونَ
وَ لاَ تَنَالُونَ مَا تَأْمُلُونَ إِلاَّ بِالصَّبْرِ عَلَى مَا تَكْرَهُونَ.

اى پسر جندب!
به راستى، عيسى بن مريم عليهما السّلام به ياران خود فرمود:
آيا به نظر شما اگر يكى از شما بر برادرش گذر نمايد و ببيند جامه‌اش اندكى از شرمگاه او را نمايان كرده آيا اقدام به عريان ساختن همۀ شرمگاه مى‌نمايد يا آنچه را كه نمايان شده مى‌پوشاند؟
گفتند:
ما شرمگاه او را با جامه‌اش مى‌پوشانيم.
فرمود:
هرگز! بلكه تمام آن را نمايان مى‌سازيد!؟
ياران حضرت عيسى عليه السّلام تازه دريافتند كه اين مثلى بوده كه براى آنها زده شده است،
لذا پرسيدند: اى روح اللّٰه، اين چگونه است‌؟
فرمود: يكى از شما مردان بر عيب برادرش آگاه مى‌شود ولى از پوشاندن آن خوددارى مى‌نمايد.
از روى حقّ‌ و حقيقت به شما مى‌گويم
كه آنچه مورد نظر شماست دست يافتنى نخواهد بود مگر با ترك شهوت
.
و آنچه را كه آرزو مى‌كنيد تحقّق نپذيرد مگر با شكيبايى بر ناخواسته‌ها.

إِيَّاكُمْ وَ اَلنَّظِرَةَ
فَإِنَّهَا تَزْرَعُ فِي اَلْقَلْبِ اَلشَّهْوَةَ وَ كَفَى بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً
از يك نگاه [گناه‌آلود] نيز بپرهيزيد؛
زيرا همان يك نگاه تخم شهوت را در دل بكارد و همان براى فتنه انگيزى نگاه‌كننده بس باشد.

طُوبَى لِمَنْ جَعَلَ بَصَرَهُ فِي قَلْبِهِ وَ لَمْ يَجْعَلْ بَصَرَهُ فِي عَيْنِهِ
لاَ تَنْظُرُوا فِي عُيُوبِ اَلنَّاسِ كَالْأَرْبَابِ وَ اُنْظُرُوا فِي عُيُوبِكُمْ كَهَيْئَةِ اَلْعَبِيدِ
خوشا بر آن كه ديده‌اش را در دل نهاد نه در چشم.
ارباب مآبانه بر عيبهاى مردم ننگريد ولى بنده‌وار عيبهايتان مدّ نظرتان باشد،

إِنَّمَا اَلنَّاسُ رَجُلاَنِ
مُبْتَلًى وَ مُعَافًى
فَارْحَمُوا اَلْمُبْتَلَى وَ اِحْمَدُوا اَللَّهَ عَلَى اَلْعَافِيَةِ
همانا مردم دو دسته‌اند:
گرفتار و برخوردار از عافيت؛
پس گرفتار را مورد رحمت و محبّت قرار دهيد
و به خاطر برخوردارى از عافيت خداى را سپاس گزاريد.

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
صِلْ مَنْ قَطَعَكَ
وَ أَعْطِ مَنْ حَرَمَكَ
وَ أَحْسِنْ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ
وَ سَلِّمْ عَلَى مَنْ سَبَّكَ
وَ أَنْصِفْ مَنْ خَاصَمَكَ
وَ اُعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ كَمَا أَنَّكَ تُحِبُّ أَنْ يُعْفَى عَنْكَ
فَاعْتَبِرْ بِعَفْوِ اَللَّهِ عَنْكَ
أَ لاَ تَرَى أَنَّ شَمْسَهُ أَشْرَقَتْ عَلَى اَلْأَبْرَارِ وَ اَلْفُجَّارِ
وَ أَنَّ مَطَرَهُ يَنْزِلُ عَلَى اَلصَّالِحِينَ وَ اَلْخَاطِئِينَ
اى پسر جندب!
با كسى كه با تو قطع رابطه كرده رابطه برقرار ساز
و به كسى كه از تو دريغ داشته بذل و بخشش كن
و آن كس كه با تو بدرفتارى نمود با او خوش‌رفتارى كن
و بر آن كس كه تو را به باد دشنام گرفته، سلام نثارش كن
و در حقّ‌ كسى كه با تو دشمنى ورزد انصاف ورز
و از كسى كه به تو ستم كرده درگذر همان طور كه انتظار دارى از تو درگذرند؛
پس با نگاهى عبرت پذير عفو الهى را بر خود مورد توجّه قرار ده،
آيا نمى‌بينى كه آفتابش بر نيكوكاران و بزهكاران تافته
و بارانش بر صلاحكاران و خطاكاران باريده‌؟!

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 

لاَ تَتَصَدَّقْ عَلَى أَعْيُنِ اَلنَّاسِ لِيُزَكُّوكَ
فَإِنَّكَ إِنْ فَعَلْتَ ذَلِكَ فَقَدِ اِسْتَوْفَيْتَ أَجْرَكَ
وَ لَكِنْ إِذَا أَعْطَيْتَ بِيَمِينِكَ فَلاَ تُطْلِعْ عَلَيْهَا شِمَالَكَ
فَإِنَّ اَلَّذِي تَتَصَدَّقُ لَهُ سِرّاً يُجْزِيكَ عَلاَنِيَةً عَلَى رُءُوسِ اَلْأَشْهَادِ
فِي اَلْيَوْمِ اَلَّذِي لاَ يَضُرُّكَ أَنْ لاَ يُطْلِعَ اَلنَّاسَ عَلَى صَدَقَتِكَ
وَ اِخْفِضِ اَلصَّوْتَ إِنَّ رَبَّكَ اَلَّذِي
 يَعْلَمُ مٰا تُسِرُّونَ وَ مٰا تُعْلِنُونَ
قَدْ عَلِمَ مَا تُرِيدُونَ قَبْلَ أَنْ تَسْأَلُوهُ
وَ إِذَا صُمْتَ فَلاَ تَغْتَبْ أَحَداً
وَ لاَ تَلْبِسُوا صِيَامَكُمْ بِظُلْمٍ
وَ لاَ تَكُنْ كَالَّذِي يَصُومُ رِئَاءَ اَلنَّاسِ
مُغْبَرَّةً وُجُوهُهُمْ شَعِثَةً رُءُوسُهُمْ يَابِسَةً أَفْوَاهُهُمْ
لِكَيْ يَعْلَمَ اَلنَّاسُ أَنَّهُمْ صَيَامَى
اى پسر جندب!
در حضور مردم صدقه مده كه تو را از نيكان شمارند؛
زيرا اگر چنين خودنمايى كردى مزد خود را به طور كامل دريافت نموده‌اى
[و مزدى از خدا دريافت نخواهى كرد]،
+ «متولی پرداخت حقوق من چه کسی است؟!»
بلكه سعى كن چنان بذل و بخشش نمايى كه اگر با دست راستت آن بخشش صورت گرفت، دست چپت از آن آگاه نگردد؛
زيرا آن كسى كه به خاطر او پنهانى صدقه مى‌دهى، در روز رستاخيز كه خبردار نبودن مردم از صدقه دادن تو زيانى را متوجّه‌ات نمى‌سازد، در حضور همۀ مردم تو را پاداش دهد.
صدا آهسته دار؛ زيرا پروردگارت نهان و عيان شما را مى‌داند
و درخواست نكرده از درخواستتان آگاه است.
هنگامى كه روزه‌دار هستى از هيچ كس غيبت مكن و روزه‌هايتان را آغشته به ستم مسازيد
و رياكارانه براى جلب توجّه مردم روزه مگيريد
كه رياكاران صورت خود را تيره سازند و موهايشان را ژوليده و لب و دهان را خشكيده
تا مردم را از روزه‌دار بودن خود آگاه نمايند.

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
اَلْخَيْرُ كُلُّهُ أَمَامَكَ وَ إِنَّ اَلشَّرَّ كُلَّهُ أَمَامَكَ
وَ لَنْ تَرَى اَلْخَيْرَ وَ اَلشَّرَّ إِلاَّ بَعْدَ اَلْآخِرَةِ
لِأَنَّ اَللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ جَعَلَ اَلْخَيْرَ كُلَّهُ فِي اَلْجَنَّةِ وَ اَلشَّرَّ كُلَّهُ فِي اَلنَّارِ 
لِأَنَّهُمَا اَلْبَاقِيَانِ

اى پسر جندب!
تمام نيكى و تمام بدى فراروى توست
ولى هرگز نيكى و بدى را به تمام و كمال جز در آخرت درنخواهى يافت؛
زيرا خداى جليل و عزيز، تمام نيكى را در بهشت و تمام بدى را در دوزخ قرار داده است
چرا كه آن دو جاودانه‌اند.

وَ اَلْوَاجِبُ عَلَى مَنْ وَهَبَ اَللَّهُ لَهُ اَلْهُدَى
وَ أَكْرَمَهُ بِالْإِيمَانِ
وَ أَلْهَمَهُ رُشْدَهُ

وَ رَكَّبَ فِيهِ عَقْلاً يَتَعَرَّفُ بِهِ نِعَمَهُ
وَ آتَاهُ عِلْماً وَ حُكْماً يُدَبِّرُ بِهِ أَمْرَ دِينِهِ وَ دُنْيَاهُ
أَنْ يُوجِبَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ يَشْكُرَ اَللَّهَ وَ لاَ يَكْفُرَهُ
وَ أَنْ يَذْكُرَ اَللَّهَ وَ لاَ يَنْسَاهُ وَ أَنْ يُطِيعَ اَللَّهَ وَ لاَ يَعْصِيَهُ
بر آن كس كه خداوند او را هدايت كرده و به ايمان گراميش داشته
و راه رشد را به وى الهام نموده و به او عقلى نعمت‌شناس داده
+ «نور داخلی + نور خارجی!»
و حكمتى به او ارزانى داشته كه امور دينى و دنيوى خود را چاره سازى نمايد،
واجب است كه خود را وادار به سپاسگزارى خداوند نمايد و كفران نعمت نكند
و خداوند را ياد نمايد و فراموشش نكند
و خدا را فرمان برد و از او سرپيچى ننمايد؛

لِلْقَدِيمِ اَلَّذِي تَفَرَّدَ لَهُ بِحُسْنِ اَلنَّظَرِ
وَ لِلْحَدِيثِ اَلَّذِي أَنْعَمَ عَلَيْهِ بَعْدَ إِذْ أَنْشَأَهُ مَخْلُوقاً
وَ لِلْجَزِيلِ اَلَّذِي وَعَدَهُ
وَ اَلْفَضْلِ اَلَّذِي لَمْ يُكَلِّفْهُ مِنْ طَاعَتِهِ فَوْقَ طَاقَتِهِ وَ مَا يَعْجِزُ عَنِ اَلْقِيَامِ بِهِ
براى ديرينه‌اى كه تنها به او حسن نظر داشته
و براى نعمت تازه‌اى كه نصيبش ساخته
آنگاه كه او را آفريده است
و براى پاداش شايانى كه وعده‌اش داده
و فضل و لطفى كه شامل حالش كرده
و بيش از توان او كه از انجام دادن آن عاجز شود بر دوش او ننهاده

وَ ضَمِنَ لَهُ اَلْعَوْنَ عَلَى تَيْسِيرِ مَا حَمَلَهُ مِنْ ذَلِكَ
وَ نَدَبَهُ إِلَى اَلاِسْتِعَانَةِ عَلَى قَلِيلِ مَا كَلَّفَهُ
وَ هُوَ مُعْرِضٌ عَمَّا أَمَرَهُ وَ عَاجِزٌ عَنْهُ
و ضامن شده او را يارى دهد تا برداشتن بار تكاليف بر وى آسان گردد
و باز براى انجام همان تكاليف اندك، يارى خواستن از خودش را بر او تجويز فرموده است
و با اين همه لطف و عنايت خدا، اين بنده از فرمان الهى روگردان است و عاجز نما!

قَدْ لَبِسَ ثَوْبَ اَلاِسْتِهَانَةِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ رَبِّهِ
مُتَقَلِّداً لِهَوَاهُ
مَاضِياً فِي شَهَوَاتِهِ
مُؤْثِراً لِدُنْيَاهُ عَلَى آخِرَتِهِ
وَ هُوَ فِي ذَلِكَ يَتَمَنَّى جِنَانَ اَلْفِرْدَوْسِ 
آرى، اين بنده جامه بى‌اعتنايى به آنچه ميان او و پروردگارش در جريان است، دربركرده،
گردنبند هواپرستى را برگردن خويش آويخته،
دنبال رو شهوات گشته
و دنيا را بر آخرت ترجيح داده
و او با اين حال و وضع وخيم، آرزوى باغهاى بهشت را در سر دارد!

وَ مَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَطْمَعَ أَنْ يَنْزِلَ بِعَمَلِ اَلْفُجَّارِ مَنَازِلَ اَلْأَبْرَارِ
و سزاوار نيست كسى كه كردارش مانند تبهكاران است به جايگاه نيكان چشم طمع دوزد.

أَمَا إِنَّهُ لَوْ وَقَعَتِ اَلْوٰاقِعَةُ وَ قَامَتِ اَلْقِيَامَةُ وَ جٰاءَتِ اَلطَّامَّةُ 
وَ نَصَبَ اَلْجَبَّارُ اَلْمَوَازِينَ لِفَصْلِ اَلْقَضَاءِ
وَ بَرَزَ اَلْخَلاَئِقُ لِيَوْمِ اَلْحِسَابِ
أَيْقَنْتَ عِنْدَ ذَلِكَ لِمَنْ تَكُونُ اَلرِّفْعَةُ وَ اَلْكَرَامَةُ
وَ بِمَنْ تَحِلُّ اَلْحَسْرَةُ وَ اَلنَّدَامَةُ
فَاعْمَلِ اَلْيَوْمَ فِي اَلدُّنْيَا بِمَا تَرْجُو بِهِ اَلْفَوْزَ فِي اَلْآخِرَةِ
هلا! اگر آن روز فرا رسد و روز قيامت برپا گردد و هنگامۀ سخت بيايد
و خداوند جبروتمند براى داورى ميان مردم ترازوى عدل برآويزد
و مردم براى حسابرسى حضور يابند،
در اين موقع است كه پى مى‌برى كه برترى و بزرگوارى از آن كيست
و افسوس و پشيمانى از آن چه كسى است!
پس اينك در اين دنيا كارى كن تا در سايۀ آن اميد كاميابى در آن دنيا را داشته باشى.

امام علی علیه السلام:
«اَلْعَقْلُ شَرْعٌ مِنْ داخلٍ، وَ الشّرع عَقْلٌ مِن خارجٍ»
«عقل برای بشر، دین داخلی است، چنان‌که دین برای او، عقل خارجی است.»

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
قَالَ اَللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ فِي بَعْضِ مَا أَوْحَى
إِنَّمَا أَقْبَلُ اَلصَّلاَةَ مِمَّنْ يَتَوَاضَعُ لِعَظَمَتِي
وَ يَكُفُّ نَفْسَهُ عَنِ اَلشَّهَوَاتِ مِنْ أَجْلِي
وَ يَقْطَعُ نَهَارَهُ بِذِكْرِي
وَ لاَ يَتَعَظَّمُ عَلَى خَلْقِي
وَ يُطْعِمُ اَلْجَائِعَ
وَ يَكْسُو اَلْعَارِيَ
وَ يَرْحَمُ اَلْمُصَابَ
وَ يُؤْوِي اَلْغَرِيبَ

فَذَلِكَ يُشْرِقُ نُورُهُ مِثْلَ اَلشَّمْسِ
أَجْعَلُ لَهُ فِي اَلظُّلْمَةِ نُوراً
وَ فِي اَلْجَهَالَةِ حِلْماً
أَكْلَؤُهُ بِعِزَّتِي
وَ أَسْتَحْفِظُهُ مَلاَئِكَتِي
يَدْعُونِي فَأُلَبِّيهِ
وَ يَسْأَلُنِي فَأُعْطِيهِ

فَمَثَلُ ذَلِكَ اَلْعَبْدِ عِنْدِي كَمَثَلِ جَنَّاتِ اَلْفِرْدَوْسِ
لاَ يُسْبَقُ أَثْمَارُهَا وَ لاَ تَتَغَيَّرُ عَنْ حَالِهَا

اى پسر جندب!
خداوند جليل و عزيز در يكى از وحى‌هاى خود مى‌فرمايد:
«به راستى، من نماز كسى را مى‌پذيرم كه در برابر عظمت من سر فرود آورد
و به خاطر من نفس خود را از شهوتها باز دارد
و روزش را با ياد من سپرى نمايد
و بر آفريدگان من بزرگى نفروشد
و گرسنه را سير سازد
و برهنه را بپوشاند
و به مصيبت‌ديده مهربانى نمايد
و غريب را جاى دهد؛

چنين كسى مانند خورشيد مى‌درخشد
و 
من در تاريكيها براى او نور دهم 
و در نادانى براى او بردبارى در برابر خشم را نصيب سازم

و در سايۀ عزّت خود از او پاسدارى نمايم
و فرشتگانم را محافظ‍‌ او قرار دهم

و آن بنده مرا بخواند و من پاسخش گويم،
از من درخواست نمايد به او عطا كنم.

چنين بنده‌اى نزد من همچون باغهاى بهشت است
كه ميوه‌هايش بى‌نظير و تغيير ناپذيراست.

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
اَلْإِسْلاَمُ عُرْيَانٌ فَلِبَاسُهُ اَلْحَيَاءُ وَ زِينَتُهُ اَلْوَقَارُ وَ مُرُوءَتُهُ اَلْعَمَلُ اَلصَّالِحُ
وَ عِمَادُهُ اَلْوَرَعُ
وَ لِكُلِّ شَيْءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ اَلْإِسْلاَمِ حُبُّنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ
 
اى پسر جندب!
اسلام برهنه است و جامه‌اش حيا و زيورش وقار و مردانگيش كار خوب مى‌باشد
و ستون اسلام خويشتن‌دارى است.
هر چيزى را پايه‌اى است و پايۀ اسلام دوست داشتن ما اهل بيت است.

يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ 
إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سُوراً مِنْ نُورٍ
مَحْفُوفاً بِالزَّبَرْجَدِ وَ اَلْحَرِيرِ
مُنَجَّداً بِالسُّنْدُسِ وَ اَلدِّيبَاجِ

يُضْرَبُ هَذَا اَلسُّورُ بَيْنَ أَوْلِيَائِنَا وَ بَيْنَ أَعْدَائِنَا
فَإِذَا غَلَى اَلدِّمَاغُ
 وَ بَلَغَتِ اَلْقُلُوبُ اَلْحَنٰاجِرَ وَ نُضِجَتِ اَلْأَكْبَادُ مِنْ طُولِ اَلْمَوْقِفِ
أُدْخِلَ فِي هَذَا اَلسُّورِ أَوْلِيَاءُ اَللَّهِ
فَكَانُوا فِي أَمْنِ اَللَّهِ وَ حِرْزِهِ
لَهُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي
 اَلْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ اَلْأَعْيُنُ 
وَ أَعْدَاءُ اَللَّهِ قَدْ أَلْجَمَهُمُ اَلْعَرَقُ وَ قَطَعَهُمُ اَلْفَرَقُ
وَ هُمْ يَنْظُرُونَ إِلَى مَا أَعَدَّ اَللَّهُ لَهُمْ فَيَقُولُونَ
 
مٰا لَنٰا لاٰ نَرىٰ رِجٰالاً كُنّٰا نَعُدُّهُمْ مِنَ اَلْأَشْرٰارِ 
فَيَنْظُرُ إِلَيْهِمْ أَوْلِيَاءُ اَللَّهِ فَيَضْحَكُونَ مِنْهُمْ
فَذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ
أَتَّخَذْنٰاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زٰاغَتْ عَنْهُمُ اَلْأَبْصٰارُ 
وَ قَوْلُهُ 
فَالْيَوْمَ اَلَّذِينَ آمَنُوا مِنَ اَلْكُفّٰارِ يَضْحَكُونَ. عَلَى اَلْأَرٰائِكِ يَنْظُرُونَ 
فَلاَ يَبْقَى أَحَدٌ مِمَّنْ أَعَانَ مُؤْمِناً مِنْ أَوْلِيَائِنَا بِكَلِمَةٍ إِلاَّ أَدْخَلَهُ اَللَّهُ اَلْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ.
اى پسر جندب!
به راستى، خداى تبارك و تعالى را بارويى است از نور،
پيچيده شده به زبرجد و حرير،
آراسته به سندس و ديبا،
اين بارو، ميان دوستان و دشمنان ما كشيده مى‌شود
و آن گاه كه در اثر طولانى بودن توقّف در روز محشر،
مغزها جوشان و جانها به گلوگاه روان و جگرها بريان گردد،
دوستداران خدا را به آن بارو داخل نمايند
و آنان در امان و پناه الهى قرار گيرند.
در آنجا هر چه دل خواهد و ديده‌ها پسندد و لذّت برد، مهيّاست.
دشمنان خدا را[در آن روز]عرق دهان بسته، ترس و هراس بند دلشان را پاره كرده
و به آنچه كه خدا براى آنان مهيّا نموده بنگرند و بگويند:
«ما را چه شده است كه مردانى را كه ما آنان را از زمرۀ تبهكاران مى‌شمرديم نمى‌بينيم‌؟»
پس در اين هنگام دوستداران خدا به آنان بنگرند و بر آنان بخندند.
و اين است معنى فرمايش خداوند كه فرموده است:
«آيا آنان را در دنيا به ريشخند مى‌گرفتيم يا چشمهاى ما بر آنان نمى‌افتد؟»
و نيز فرمايش او:
«امروز، مؤمنانند كه بر كافران خنده مى‌زنند كه بر تختهاى خود نشسته نظاره مى‌كنند»
پس كسى نماند كه به مؤمنى از دوستان ما ولو با گفتن كلمه‌اى يارى كرده باشد
مگر اينكه خداوند او را بى‌حساب به بهشت ببرد.

فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ

آنگاه ميان آنها ديوارى زده مى‌‏شود.

[سورة الحديد (۵۷): الآيات ۱۱ الى ۱۵]
مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ (۱۱)
كيست آن كس كه به خدا وامى نيكو دهد
تا [نتيجه‌‏اش را] براى وى دوچندان گرداند و او را پاداشى خوش باشد؟
يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ
بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ
خالِدِينَ فِيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (۱۲)
آن روز كه مردان و زنان مؤمن را مى‌‏بينى كه نورشان پيشاپيششان و به جانب راستشان دوان است. [به آنان گويند:] «امروز شما را مژده باد به باغهايى كه از زير [درختان‏] آن نهرها روان است؛
در آنها جاودانيد. اين است همان كاميابى بزرگ.
يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا
انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ
قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً
فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ
لَهُ بابٌ
باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ (۱۳)
آن روز، مردان و زنان منافق به كسانى كه ايمان آورده‏‌اند مى‌‏گويند:
«ما را مهلت دهيد تا از نورتان [اندكى‏] برگيريم.»
گفته مى‏‌شود: «بازپس برگرديد و نورى درخواست كنيد.»
آنگاه ميان آنها ديوارى زده مى‌‏شود كه آن را دروازه‌‏اى است:
باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد.
يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ
قالُوا بَلى‏ وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ
وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (۱۴)
[دو رويان،] آنان را ندا درمى‌‏دهند:
«آيا ما با شما نبوديم؟» مى‌‏گويند: «چرا، ولى شما خودتان را در بلا افكنديد و امروز و فردا كرديد و ترديد آورديد و آرزوها شما را غرّه كرد تا فرمان خدا آمد
و [شيطانِ‏] مغروركننده، شما را درباره خدا بفريفت.
فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَ لا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا
مَأْواكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاكُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ (۱۵)
پس امروز نه از شما و نه از كسانى كه كافر شده‌‏اند عوضى پذيرفته نمى‌‏شود:
جايگاهتان آتش است؛ آن سزاوار شماست و چه بد سرانجامى است.»

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی