دکتر محمد شعبانی راد

نورِ سلام، بر تیم دونفره! سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ!

The Best Double Team!
A Dangerous Mission!

سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ
سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ

نور سلام نزد ذرّیّه‌ی نورانی ماندگار است!
وَ جَعَلْنا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْباقِينَ
بَقِيَّتُ‏ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ
السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ

Salutation on Mussa and Harun!

نور سلام، بر تیم دو نفره!

The Best Double Team! M&H
and blessed are those two brothers!

كان أول من صدق بموسى هارون!

و خوشا به حال آن دو برادر!

کتاب مناقب آل ابی طالب:
حدیث قدسی
:
فِي قَوْلِهِ تَعَالَى:
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ‏
كَانَ فِي التَّوْرَاةِ
يَا مُوسَى إِنِّي اخْتَرْتُكَ
وَ اخْتَرْتُ لَكَ وَزِيراً هُوَ أَخُوكَ يَعْنِي هَارُونَ لِأَبِيكَ وَ أُمِّكَ
كَمَا اخْتَرْتُ لِمُحَمَّدٍ إِلْيَا هُوَ أَخُوهُ وَ وَزِيرُهُ وَ وَصِيُّهُ وَ الْخَلِيفَةُ مِنْ بَعْدِهِ

طُوبَى لَكُمَا مِنْ أَخَوَيْنِ
وَ طُوبَى لَهُمَا مِنْ أَخَوَيْنِ
إِلْيَا أَبُو السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مُحَسِّنٌ الثَّالِثُ مِنْ وُلْدِهِ
كَمَا جَعَلْتُ لِأَخِيكَ هَارُونَ شبرا [شَبَّرَ] وَ شَبِيراً وَ مبشرا [مُشَبِّراً]
.
در تفسیر آیه «ما به موسی کتاب تورات را فرستادیم» آورده است که:
در تورات این طور وارد است که:
ای موسی! من تو را انتخاب کردم؛
و هارون را که برادر پدری و مادری توست، برای وزارت تو انتخاب کردم؛
همچنان که برای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) الیا (نام عبری امیر المومنین علیه السلام)
را که برادر، و وزیر و وصی، و خلیفه بعد از اوست انتخاب نمودم.
خوشا به حال شما دو برادر!
و خوشا به حال آن دو برادر!
الیا پدر سبطین حسن و حسین است و محسن که سومی آن هاست، از فرزندان اوست.
همچنان که برای برادر تو هارون، شبر و شبیر و مشبر را قرار دادم.

ماموریت تیم دو نفره!

«محمد و علی» بمنزلۀ «موسی و هارون»!
داستان معراج!

أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏

این نور مخلوق دو تا شد! یکی محمد و دیگری علی!

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ
فَقَالَ جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ وَ أَنَا مِنْكُمَا.

امام علی علیه السلام:
يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ
أَنَا مُحَمَّدٌ وَ مُحَمَّدٌ أَنَا
وَ أَنَا مِنْ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ مِنِّي

قَالَ اللَّهُ تَعَالَى
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ.

امام صادق علیه السلام:
… أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْمِصْبَاحَ هُوَ الَّذِي يُهْتَدَى بِهِ فِي الظُّلْمَةِ وَ انْبِعَاثُ فَرْعِهِ مِنَ أَصْلِهِ
وَ قَدْ قَالَ عَلِيٌّ ع
أَنَا مِنْ‏ أَحْمَدَ كَالضَّوْءِ مِنَ‏ الضَّوْءِ
أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً ص كَانَا نُوراً بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ قَبْلَ خَلْقِ الْخَلْقِ بِأَلْفَيْ عَامٍ 

وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَمَّا رَأَتْ ذَلِكَ النُّورَ رَأَتْ لَهُ أَصْلًا قَدِ انْشَعَبَ فِيهِ شُعَاعٌ لَامِعٌ
فَقَالَتْ إِلَهَنَا وَ سَيِّدَنَا مَا هَذَا النُّورُ
فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِي أَصْلُهُ نُبُوَّةٌ وَ فَرْعُهُ إِمَامَةٌ
أَمَّا النُّبُوَّةُ فَلِمُحَمَّدٍ عَبْدِي وَ رَسُولِي
وَ أَمَّا الْإِمَامَةُ فَلِعَلِيٍّ حُجَّتِي وَ وَلِيِّي
وَ لَوْلَاهُمَا مَا خَلَقْتُ خَلْقِي‏
.

وَ مُحَمَّدٌ يُسْأَلُ عَنْ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع‏

مثال زیبای بازی تنیس دو نفره!
«doubles tennis»

ماموریت دونفره!

اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي
وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي
اذْهَبا إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى

[سورة طه (۲۰): الآيات ۹ الى ۱۶]
وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى‏ (۹)
و آيا خبر موسى به تو رسيد؟
إِذْ رَأى‏ ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً (۱۰)
هنگامى كه آتشى ديد، پس به خانواده خود گفت:
«درنگ كنيد، زيرا من آتشى ديدم،
اميد كه پاره‌‏اى از آن براى شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم.
فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى‏ (۱۱)
پس چون بدان رسيد، ندا داده شد كه: «اى موسى،
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً (۱۲)
اين منم پروردگار تو، پاى‏‌پوش خويش بيرون آور كه تو در وادى مقدس «طُوى‏» هستى.
وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى‏ (۱۳)
و من تو را برگزيده‏‌ام، پس بدانچه وحى مى‌‏شود گوش فرا ده.
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي (۱۴)
منم، من، خدايى كه جز من خدايى نيست،
پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار.
إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفِيها لِتُجْزى‏ كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى‏ (۱۵)
در حقيقت، قيامت فرارسنده است.
مى‏‌خواهم آن را پوشيده دارم، تا هر كسى به [موجب‏] آنچه مى‏‌كوشد جزا يابد.
فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى‏ (۱۶)
پس هرگز نبايد كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوس خويش پيروى كرده است،
تو را از [ايمان به‏] آن باز دارد، كه هلاك خواهى شد.

[سورة طه (۲۰): الآيات ۱۷ الى ۳۶]
وَ ما تِلْكَ بِيَمِينِكَ يا مُوسى‏ (۱۷)
و اى موسى، در دست راست تو چيست؟»
قالَ هِيَ عَصايَ أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى‏ غَنَمِي وَ لِيَ فِيها مَآرِبُ أُخْرى‏ (۱۸)
گفت: «اين عصاى من است، بر آن تكيه مى‏‌دهم و با آن براى گوسفندانم برگ مى‏‌تكانم،
و كارهاى ديگرى هم براى من از آن برمى‏‌آيد.»
قالَ أَلْقِها يا مُوسى‏ (۱۹)
فرمود: «اى موسى، آن را بينداز.»
فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى‏ (۲۰)
پس آن را انداخت و ناگاه مارى شد كه به سرعت مى‏‌خزيد.
قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِيدُها سِيرَتَهَا الْأُولى‏ (۲۱)
فرمود: «آن را بگير و مترس، به زودى آن را به حال نخستينش بازخواهيم گردانيد،
وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى‏ جَناحِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرى‏ (۲۲)
و دست خود را به پهلويت ببر، سپيدِ بى‏‌گزند برمى‏‌آيد، [اين‏] معجزه‌‏اى ديگر است،
لِنُرِيَكَ مِنْ آياتِنَا الْكُبْرى‏ (۲۳)
تا به تو معجزات بزرگ خود را بنمايانيم.
اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏ (۲۴)
به سوى فرعون برو كه او به سركشى برخاسته است.»
قالَ
رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي (۲۵)
گفت:
«پروردگارا، سينه‌‏ام را گشاده گردان،
وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي (۲۶)
و كارم را براى من آسان ساز،
وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي (۲۷)
و از زبانم گره بگشاى،
يَفْقَهُوا قَوْلِي (۲۸)
[تا] سخنم را بفهمند،
وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي (۲۹)
و براى من دستيارى از كسانم قرار ده،
هارُونَ أَخِي (۳۰)
هارون برادرم را،
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي (۳۱)
پشتم را به او استوار كن،
وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي (۳۲)
و او را شريك كارم گردان،
كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً (۳۳)
تا تو را فراوان تسبيح گوييم،
وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً (۳۴)
و بسيار به ياد تو باشيم،
إِنَّكَ كُنْتَ بِنا بَصِيراً (۳۵)
زيرا تو همواره به [حال‏] ما بينايى.»
قالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى‏ (۳۶)
فرمود: «اى موسى، خواسته‌‏ات به تو داده شد.»

[سورة طه (۲۰): الآيات ۳۷ الى ۴۴]
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرى‏ (۳۷)
و به راستى، بار ديگر [هم‏] بر تو منّت نهاديم،
إِذْ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّكَ ما يُوحى‏ (۳۸)
هنگامى كه به مادرت آنچه را كه [بايد] وحى مى‌‏شد وحى كرديم:
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ
يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ
وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى‏ عَيْنِي (۳۹)
كه او را در صندوقچه‌‏اى بگذار،
سپس در دريايش افكن تا دريا [=رود نيل‏] او را به كرانه اندازد
[و] دشمن من و دشمن وى، او را برگيرد.
و مهرى از خودم بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابى.
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ
هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‏ مَنْ يَكْفُلُهُ
فَرَجَعْناكَ إِلى‏ أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ
وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِّ
وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً
فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ
ثُمَّ جِئْتَ عَلى‏ قَدَرٍ يا مُوسى‏ (۴۰)
آنگاه كه خواهر تو مى‏‌رفت و مى‌‏گفت:
آيا شما را بر كسى كه عهده‏‌دار او گردد دلالت كنم؟
پس تو را به سوى مادرت بازگردانيديم تا ديده‌‏اش روشن شود و غم نخورد،
و [سپس‏] شخصى را كُشتى و [ما] تو را از اندوه رهانيديم،
و تو را بارها آزموديم،
و سالى چند در ميان اهل «مَدْيَن» ماندى،
سپس اى موسى در زمان مقدر [و مقتضى‏] آمدى.
وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي (۴۱)
و تو را براى خود پَروردم.
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي
وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي (۴۲)
تو و برادرت معجزه‌‏هاى مرا [براى مردم‏] ببريد
و در يادكردنِ من سستى مكنيد.
اذْهَبا إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏ (۴۳)
به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته،
فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً
لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى‏ (۴۴)
و با او سخنى نرم گوييد، شايد كه پند پذيرد يا بترسد.»

[سورة طه (۲۰): الآيات ۴۵ الى ۵۶]
قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنا أَوْ أَنْ يَطْغى‏ (۴۵)
آن دو گفتند:
«پروردگارا، ما مى‏‌ترسيم كه [او] آسيبى به ما برساند يا آنكه سركشى كند.»
قالَ لا تَخافا إِنَّنِي مَعَكُما أَسْمَعُ وَ أَرى‏ (۴۶)
فرمود: «مترسيد، من همراه شمايم، مى‌‏شنوم و مى‌‏بينم،
فَأْتِياهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ
فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْناكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ
وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏ (۴۷)
پس به سوى او برويد و بگوييد:
ما دو فرستاده پروردگار توايم،
پس فرزندان اسرائيل را با ما بفرست، و عذابشان مكن،
به راستى ما براى تو از جانب پروردگارت معجزه‌‏اى آورده‏‌ايم،
و بر هر كس كه از هدايت پيروى كند درود باد.
إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنا أَنَّ الْعَذابَ عَلى‏ مَنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى (۴۸)
در حقيقت به سوى ما وحى آمده كه عذاب بر كسى است كه تكذيب كند و روى گرداند.»
قالَ فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى‏ (۴۹)
[فرعون‏] گفت:
«اى موسى، پروردگار شما دو تن كيست؟»
قالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏ (۵۰)
گفت: «پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده، سپس آن را هدايت فرموده است.»
قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى‏ (۵۱)
گفت: «حال نسلهاى گذشته چون است؟»
قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي فِي كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى‏ (۵۲)
گفت: «علم آن، در كتابى نزد پروردگار من است. پروردگارم نه خطا مى‏‌كند و نه فراموش مى‌‏نمايد.»
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً
وَ سَلَكَ لَكُمْ فِيها سُبُلاً
وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى (۵۳)
همان كسى كه زمين را برايتان گهواره‌‏اى ساخت،
و براى شما در آن، راهها ترسيم كرد
و از آسمان آبى فرود آورد، پس به وسيله آن رُستنيهاى گوناگون، جفت جفت بيرون آورديم.
كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى‏ (۵۴)
بخوريد و دامهايتان را بچرانيد كه قطعاً در اينها براى خردمندان نشانه‌‏هايى است.
مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى‏ (۵۵)
از اين [زمين‏] شما را آفريده‌‏ايم، در آن شما را بازمى‌‏گردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مى‌‏آوريم.
وَ لَقَدْ أَرَيْناهُ آياتِنا كُلَّها فَكَذَّبَ وَ أَبى‏ (۵۶)
در حقيقت، [ما] همه آيات خود را به [فرعون‏] نشان داديم،
ولى [او آنها را] دروغ پنداشت و نپذيرفت.

[سورة طه (۲۰): الآيات ۵۷ الى ۶۶]
قالَ أَ جِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى‏ (۵۷)
گفت: «اى موسى، آمده‏‌اى تا با سحر خود، ما را از سرزمينمان بيرون كنى؟
فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنا وَ بَيْنَكَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ مَكاناً سُوىً (۵۸)
ما [هم‏] قطعاً براى تو سحرى مثل آن خواهيم آورد،
پس ميان ما و خودت موعدى بگذار كه نه ما آن را خلاف كنيم و نه تو، [آن هم‏] در جايى هموار.»
قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى (۵۹)
[موسى‏] گفت: «موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گرد مى‏‌آيند.»
فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتى‏ (۶۰)
پس فرعون رفت و [همه‏] نيرنگ خود را گرد آورد و بازآمد.
قالَ لَهُمْ مُوسى‏ وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ
وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى‏ (۶۱)
موسى به [ساحران‏] گفت:
«واى بر شما، به خدا دروغ مبنديد كه شما را به عذابى [سخت‏] هلاك مى‏‌كند،
و هر كه دروغ بندد نوميد مى‌‏گردد.»
فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى‏ (۶۲)
[ساحران‏] ميان خود، در باره كارشان به نزاع برخاستند و به نجوا پرداختند.
قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ يُرِيدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما وَ يَذْهَبا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلى‏ (۶۳)
[فرعونيان‏] گفتند:
«قطعاً اين دو تن ساحرند [و] مى‌‏خواهند شما را با سحر خود از سرزمينتان بيرون كنند،
و آيين والاىِ شما را براندازند.»
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‏ (۶۴)
پس نيرنگ خود را گرد آوريد و به صف پيش آييد.
در حقيقت، امروز هر كه فايق آيد خوشبخت مى‌‏شود.»
قالُوا يا مُوسى‏ إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقى‏ (۶۵)
[ساحران‏] گفتند:
«اى موسى، يا تو مى‏‌افكنى يا [ما] نخستين كس باشيم كه مى‌اندازيم؟»
قالَ بَلْ أَلْقُوا
فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى‏ (۶۶)
گفت: «[نه،] بلكه شما بيندازيد.»
پس ناگهان ريسمانها و چوبدستى‏‌هايشان، بر اثر سحرشان،
در خيال او، [چنين‏] مى‏‌نمود كه آنها به شتاب مى‌‏خزند.

[سورة طه (۲۰): الآيات ۶۷ الى ۷۶]
فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسى‏ (۶۷)
و موسى در خود بيمى احساس كرد.
قُلْنا لا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلى‏ (۶۸)
گفتيم: «مترس كه تو خود برترى؛
وَ أَلْقِ ما فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا
إِنَّما صَنَعُوا كَيْدُ ساحِرٍ
وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى‏ (۶۹)
و آنچه در دست راست دارى بينداز، تا هر چه را ساخته‏‌اند ببلعد.
در حقيقت، آنچه سرهم‏بندى كرده‏‌اند، افسونِ افسونگر است،
و افسونگر هر جا برود رستگار نمى‌شود.»
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى‏ (۷۰)
پس ساحران به سجده درافتادند. گفتند:
«به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم.»
قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ
إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ
فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ
وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ
وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى‏ (۷۱)
[فرعون‏] گفت: «آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم، به او ايمان آورديد؟
قطعاً او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است،
پس بى‏‌شك دستهاى شما و پاهايتان را يكى از راست و يكى از چپ قطع مى‌‏كنم
و شما را بر تنه‌‏هاى درخت خرما به دار مى‏‌آويزم،
تا خوب بدانيد عذاب كدام يك از ما سخت‏تر و پايدارتر است.»
قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى‏ ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الَّذِي فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِي هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا (۷۲)
گفتند:
«ما هرگز تو را بر معجزاتى كه به سوى ما آمده
و [بر] آن كس كه ما را پديد آورده است، ترجيح نخواهيم داد؛
پس هر حكمى مى‏‌خواهى بكن كه تنها در اين زندگى دنياست كه [تو] حكم مى‌‏رانى.
إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ
وَ اللَّهُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ (۷۳)
ما به پروردگارمان ايمان آورديم،
تا گناهان ما و آن سحرى كه ما را بدان واداشتى بر ما ببخشايد،
و خدا بهتر و پايدارتر است.»
إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى‏ (۷۴)
در حقيقت، هر كه به نزد پروردگارش گنهكار رود، جهنم براى اوست:
در آن نه مى‌‏ميرد و نه زندگى مى‏‌يابد.
وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى‏ (۷۵)
و هر كه مؤمن به نزد او رود، در حالى كه كارهاى شايسته انجام داده باشد،
براى آنان درجات والا خواهد بود:
جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ ذلِكَ جَزاءُ مَنْ تَزَكَّى (۷۶)
بهشتهاى عدن كه از زير [درختان‏] آن جويبارها روان است.
جاودانه در آن مى‌‏مانند، و اين است پاداش كسى كه به پاكى گرايد.

وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ
وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِيراً

فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا

[سورة الفرقان (۲۵): الآيات ۳۱ الى ۴۰]
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ
وَ كَفى‏ بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصِيراً (۳۱)
و اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از گناهكاران قرار داديم،
و همين بس كه پروردگارت راهبر و ياور توست.
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً
كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ 
وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِيلاً (۳۲)
و كسانى كه كافر شدند، گفتند:
«چرا قرآن يكجا بر او نازل نشده است؟»
اين گونه [ما آن را به تدريج نازل كرديم‏] تا قلبت را به وسيله آن استوار گردانيم،
و آن را به آرامى [بر تو] خوانديم.
وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً (۳۳)
و براى تو مَثَلى نياوردند، مگر آنكه [ما] حق را با نيكوترين بيان براى تو آورديم.
الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلى‏ وُجُوهِهِمْ إِلى‏ جَهَنَّمَ
أُوْلئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ سَبِيلاً (۳۴)
كسانى كه – به رو درافتاده – به سوى جهنم رانده مى‏‌شوند،
آنان بدترين جاى و گم‏ترين راه را دارند.
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِيراً (۳۵)
و به يقين [ما] به موسى كتاب [آسمانى‏] عطا كرديم،
و برادرش هارون را همراه او دستيار[ش‏] گردانيديم
.
فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمِيراً (۳۶)
پس گفتيم: «هر دو به سوى قومى كه نشانه‌‏هاى ما را به دروغ گرفتند برويد.»
پس [ما] آنان را به سختى هلاك نموديم.
وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ
وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً
وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ عَذاباً أَلِيماً (۳۷)
و قوم نوح را آنگاه كه پيامبران [خدا] را تكذيب كردند غرقشان ساختيم،
و آنان را براى [همه‏] مردم عبرتى گردانيديم
و براى ستمكاران عذابى پردرد آماده كرده‏‌ايم.
وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِكَ كَثِيراً (۳۸)
و [نيز] عاديان و ثموديان و اصحابِ رَسّ و نسلهاىِ بسيارى ميان اين [جماعتها] را [هلاك كرديم‏].
وَ كُلاًّ ضَرَبْنا لَهُ الْأَمْثالَ
وَ كُلاًّ تَبَّرْنا تَتْبِيراً (۳۹)
و براى همه آنان مَثَلها زديم و همه را زير و زبر كرديم.
وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ
أَ فَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَها
بَلْ كانُوا لا يَرْجُونَ نُشُوراً (۴۰)
و قطعاً بر شهرى كه باران بلا بر آن بارانده شد گذشته‌‏اند؛ مگر آن را نديده‏‌اند؟
[چرا،] ولى اميد به زنده‌‏شدن ندارند.

[سورة يونس (۱۰): الآيات ۷۴ الى ۷۸]
ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلاً إِلى‏ قَوْمِهِمْ
فَجاؤُهُمْ بِالْبَيِّناتِ
فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ
كَذلِكَ نَطْبَعُ عَلى‏ قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ (۷۴)
آنگاه، پس از وى رسولانى را به سوى قومشان برانگيختيم،
و آنان دلايل آشكار برايشان آوردند، 
ولى ايشان بر آن نبودند كه به چيزى كه قبلاً آن را دروغ شمرده بودند ايمان بياورند.
اين گونه ما بر دلهاى تجاوزكاران مُهر مى‌‏نهيم.
ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى‏ وَ هارُونَ إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ بِآياتِنا
فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً مُجْرِمِينَ (۷۵)
سپس، بعد از آنان موسى و هارون را با آيات خود،
به سوى فرعون و سران [قوم‏] وى فرستاديم،
و[لى آنان‏] گردنكشى كردند و گروهى تبهكار بودند.
فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا
إِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبِينٌ (۷۶)
پس چون حقّ از نزد ما به سويشان آمد، گفتند:
«قطعاً اين سحرى آشكار است.»
قالَ مُوسى‏ أَ تَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَكُمْ
أَ سِحْرٌ هذا
وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ (۷۷)
موسى گفت: «آيا وقتى حقّ به سوى شما آمد، مى‏‌گوييد: [اين سحر است؟]
آيا اين سحر است؟
و حال آنكه جادوگران رستگار نمى‌‏شوند.»
قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا
وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِياءُ فِي الْأَرْضِ
وَ ما نَحْنُ لَكُما بِمُؤْمِنِينَ (۷۸)
گفتند: «آيا به سوى ما آمده‌‏اى تا ما را از شيوه‌‏اى كه پدرانمان را بر آن يافته‏‌ايم بازگردانى،
و بزرگى در اين سرزمين براى شما دو تن باشد؟
ما به شما دو تن ايمان نداريم

[سورة يونس (۱۰): الآيات ۸۷ الى ۸۹]
وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخِيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً
وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً
وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (۸۷)
و به موسى و برادرش وحى كرديم
كه شما دو تن براى قوم خود در مصر خانه‏‌هايى ترتيب دهيد
و سراهايتان را رو به روى هم قرار دهيد و نماز برپا داريد و مؤمنان را مژده ده.
وَ قالَ مُوسى‏ رَبَّنا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِينَةً وَ أَمْوالاً فِي الْحَياةِ الدُّنْيا
رَبَّنا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِكَ
رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‏ أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَلا يُؤْمِنُوا
حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (۸۸)
و موسى گفت: «پروردگارا، تو به فرعون و اشرافش در زندگى دنيا زيور و اموال داده‌‏اى،
پروردگارا، تا [خلق را] از راه تو گمراه كنند،
پروردگارا، اموالشان را نابود كن و آنان را دل‏‌سخت گردان كه ايمان نياورند
تا عذاب دردناك را ببينند.»
قالَ
قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقِيما
وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ (۸۹)
فرمود: «دعاى هر دوى شما پذيرفته شد.
پس ايستادگى كنيد و راه كسانى را كه نمى‌‏دانند پيروى مكنيد.»

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
دَعَا مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ أَمَّنَ هَارُونُ وَ أَمَّنَتِ الْمَلَائِكَةُ
فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى:

قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقِيما
وَ مَنْ غَزَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَسْتَجِيبُ لَهُ كَمَا أَسْتَجِيبُ لَكُمَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۴۱ الى ۵۰]
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ
فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً
فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (۴۱)
پس فرياد [مرگبار] آنان را به حق فرو گرفت،
و آنها را [چون‏] خاشاكى كه بر آب افتد، گردانيديم.
دور باد [از رحمت خدا] گروه ستمكاران.
ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِينَ (۴۲)
آنگاه پس از آنان نسلهاى ديگرى پديد آورديم.
ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ (۴۳)
هيچ امتى نه از اجل خود پيشى مى‏‌گيرد و نه باز پس مى‏‌ماند.
ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا
كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ
فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً
وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ
فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ (۴۴)
باز فرستادگان خود را پياپى روانه كرديم.
هر بار براى [هدايت‏] امتى پيامبرش آمد، او را تكذيب كردند؛
پس [ما امتهاى سركش را] يكى پس از ديگرى آورديم
و آنها را مايه عبرت [و زبانزد مردم‏] گردانيديم.
دور باد [از رحمت خدا] مردمى كه ايمان نمى‏‌آورند.
ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى‏ وَ أَخاهُ هارُونَ بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ (۴۵)
سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و حجتى آشكار فرستاديم،
إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً عالِينَ (۴۶)
به سوى فرعون و سران [قوم‏] او، ولى تكبر نمودند و مردمى گردنكش بودند،
فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ (۴۷)
پس گفتند:
«آيا به دو بشر كه مثل خود ما هستند و طايفه آنها بندگان ما مى‌‏باشند ايمان بياوريم؟»
فَكَذَّبُوهُما فَكانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ (۴۸)
در نتيجه، آن دو را دروغزن خواندند، پس از زمره هلاك‏‌شدگان گشتند.
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ (۴۹)
و به يقين، ما به موسى كتاب [آسمانى‏] داديم، باشد كه آنان به راه راست روند.
وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ آيَةً وَ آوَيْناهُما إِلى‏ رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِينٍ (۵۰)
و پسر مريم و مادرش را نشانه‏‌اى گردانيديم
و آن دو را در سرزمين بلندى كه جاى زيست و [داراى‏] آب زلال بود جاى داديم.

[سورة القصص (۲۸): الآيات ۳۱ الى ۳۵]
وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ
يا مُوسى‏ أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ (۳۱)
و [فرمود:] «عصاى خود را بيفكن.»
پس چون ديد آن مِثْلِ مارى مى‏‌جُنبد، پشت كرد و برنگشت.
«اى موسى، پيش آى و مترس كه تو در امانى.»
اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ
وَ اضْمُمْ إِلَيْكَ جَناحَكَ مِنَ الرَّهْبِ
فَذانِكَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّكَ إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ
إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (۳۲)
«دست خود را به گريبانت ببر تا سپيد بى‌‏گزند بيرون بيايد،
و [براى رهايى ] از اين هراس بازويت را به خويشتن بچسبان.
اين دو [نشانه‏] دو برهان از جانب پروردگار تو است
[كه بايد] به سوى فرعون و سران [كشور] او [ببرى‏]،
زيرا آنان همواره قومى نافرمانند.»
قالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ (۳۳)
گفت: «پروردگارا، من كسى از ايشان را كشته‌‏ام، مى‏‌ترسم مرا بكشند.
وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً
فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءاً يُصَدِّقُنِي
إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ (۳۴)
و برادرم هارون از من زبان‌‏آورتر است،
پس او را با من به دستيارى گسيل دار تا مرا تصديق كند،
زيرا مى‏‌ترسم مرا تكذيب كنند.»
قالَ
سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ
وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً
فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُما بِآياتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغالِبُونَ (۳۵)
فرمود: «به زودى بازويت را به [وسيله‏] برادرت نيرومند خواهيم كرد
و براى شما هر دو، تسلّطى قرار خواهيم داد كه با [وجود] آيات ما،
به شما دست نخواهند يافت
شما و هر كه شما را پيروى كند چيره خواهيد بود.»

[سورة البقرة (۲): آية ۲۴۸]
وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ
فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ
وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ
تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (۲۴۸)
و پيامبرشان بديشان گفت:
«در حقيقت، نشانه پادشاهى او اين است كه آن صندوقِ [عهد]
كه در آن آرامش خاطرى از جانب پروردگارتان،
و بازمانده‌‏اى از آنچه خاندان موسى و خاندان هارون [در آن‏] بر جاى نهاده‌‏اند
– در حالى كه فرشتگان آن را حمل مى‏‌كنند –
به سوى شما خواهد آمد.
مسلما اگر مؤمن باشيد، براى شما در اين [رويداد] نشانه‌‏اى است.»

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۱۷ الى ۱۲۲]
وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ (۱۱۷)
و به موسى وحى كرديم كه:
«عصايت را بينداز»؛ پس [انداخت و اژدها شد]
و ناگهان آنچه را به دروغ ساخته بودند فرو بلعيد.
فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (۱۱۸)
پس حقيقت آشكار گرديد و كارهايى كه مى‏‌كردند باطل شد.
فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِينَ (۱۱۹)
و در آنجا مغلوب و خوار گرديدند.
وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ (۱۲۰)
و ساحران به سجده درافتادند.
قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ (۱۲۱)
[و] گفتند: «به پروردگار جهانيان ايمان آورديم،
رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ (۱۲۲)
پروردگار موسى و هارون

[سورة الشعراء (۲۶): الآيات ۱۰ الى ۳۰]
وَ إِذْ نادى‏ رَبُّكَ مُوسى‏ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (۱۰)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا درداد كه به سوى قوم ستمكار برو:
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُونَ (۱۱)
قوم فرعون؛ آيا پروا ندارند؟!
قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ (۱۲)
گفت: «پروردگارا، مى‌‏ترسم مرا تكذيب كنند،
وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي
فَأَرْسِلْ إِلى‏ هارُونَ (۱۳)
و سينه‌‏ام تنگ مى‏‌گردد، و زبانم باز نمى‌‏شود،
پس به سوى هارون بفرست.
وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ (۱۴)
و [از طرفى‏] آنان بر [گردن‏] من خونى دارند و مى‌‏ترسم مرا بكشند.»
قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ (۱۵)
فرمود: «نه، چنين نيست؛ نشانه‏‌هاى ما را [براى آنان‏] ببريد كه ما با شما شنونده‏‌ايم.»
فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ (۱۶)
پس به سوى فرعون برويد و بگوييد:
«ما پيامبر پروردگار جهانيانيم،
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ (۱۷)
فرزندان اسرائيل را با ما بفرست.»
قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ (۱۸)
[فرعون‏] گفت:
«آيا تو را از كودكى در ميان خود نپرورديم و ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى؟
وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ (۱۹)
و [سرانجام‏] كار خود را كردى، و تو از ناسپاسانى.»
قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ (۲۰)
گفت: «آن را هنگامى مرتكب شدم كه از گمراهان بودم،
فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ
فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ (۲۱)
و چون از شما ترسيدم، از شما گريختم،
تا پروردگارم به من دانش بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد.
وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ (۲۲)
و [آيا] اينكه فرزندان اسرائيل را بنده [خود] ساخته‌‏اى نعمتى است كه منّتش را بر من مى‌‏نهى؟»
قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ (۲۳)
فرعون گفت: «و پروردگار جهانيان چيست؟»
قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ (۲۴)
گفت: «پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است-اگر اهل يقين باشيد.»
قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ (۲۵)
[فرعون‏] به كسانى كه پيرامونش بودند گفت: «آيا نمى‌‏شنويد؟»
قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ (۲۶)
[موسى دوباره‏] گفت: «پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شما.»
قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ (۲۷)
[فرعون‏] گفت: «واقعاً اين پيامبرى كه به سوى شما فرستاده شده، سخت ديوانه است.»
قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (۲۸)
[موسى‏] گفت: «پروردگار خاور و باختر و آنچه ميان آن دو است-اگر تعقّل كنيد.»
قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ (۲۹)
[فرعون‏] گفت: «اگر خدايى غير از من اختيار كنى قطعاً تو را از [جمله‏] زندانيان خواهم ساخت.»
قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْ‏ءٍ مُبِينٍ (۳۰)
گفت: «گر چه براى تو چيزى آشكار بياورم؟»

[سورة الشعراء (۲۶): الآيات ۳۱ الى ۵۰]
قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (۳۱)
گفت: «اگر راست مى‏‌گويى آن را بياور.»
فَأَلْقى‏ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ (۳۲)
پس عصاى خود بيفكند و بناگاه آن اژدرى نمايان شد.
وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ (۳۳)
و دستش را بيرون كشيد و بناگاه آن براى تماشاگران سپيد مى‌‏نمود.
قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ (۳۴)
[فرعون‏] به سرانى كه پيرامونش بودند گفت: «واقعاً اين ساحرى بسيار داناست.
يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ (۳۵)
مى‌‏خواهد با سحر خود، شما را از سرزمينتان بيرون كند، اكنون چه رأى مى‌‏دهيد؟»
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (۳۶)
گفتند: «او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست،
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (۳۷)
تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بياورند.»
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (۳۸)
پس ساحران براى موعد روزى معلوم گردآورى شدند.
وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (۳۹)
و به توده مردم گفته شد: «آيا شما هم جمع خواهيد شد؟
لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ (۴۰)
بدين اميد كه اگر ساحران غالب شدند از آنان پيروى كنيم؟»
فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ (۴۱)
و چون ساحران پيش فرعون آمدند، گفتند:
«آيا اگر ما غالب آييم واقعاً براى ما مزدى خواهد بود؟»
قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (۴۲)
گفت: «آرى، و در آن صورت شما حتماً از [زمره‏] مقرّبان خواهيد شد.»
قالَ لَهُمْ مُوسى‏ أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ (۴۳)
موسى به آنان گفت: «آنچه را شما مى‏‌اندازيد بيندازيد.»
فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (۴۴)
پس ريسمانها و چوبدستى‌‏هايشان را انداختند و گفتند:
«به عزّت فرعون كه ما حتماً پيروزيم.»
فَأَلْقى‏ مُوسى‏ عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ (۴۵)
پس موسى عصايش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعيد.
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ (۴۶)
در نتيجه، ساحران به حالت سجده درافتادند.
قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ (۴۷)
گفتند: «به پروردگار جهانيان ايمان آورديم:
رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ (۴۸)
پروردگار موس و هارون
قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ
إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ
فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ
لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (۴۹)
گفت: « [آيا] پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟
قطعاً او همان بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است.
به زودى خواهيد دانست.
حتماً دستها و پاهاى شما را از چپ و راست خواهم بريد و همه‌‏تان را به دار خواهم آويخت.»
قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ (۵۰)
گفتند: «باكى نيست، ما روى به سوى پروردگار خود مى‌‏آوريم.

[سورة الأعراف (۷): آية ۱۴۲]
وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ
فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً
وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخِيهِ هارُونَ 
اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي
وَ أَصْلِحْ
وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ (۱۴۲)
و با موسى، سى شب وعده گذاشتيم و آن را با دَه شب ديگر تمام كرديم.
تا آنكه وقت معينِ پروردگارش در چهل شب به سر آمد.
و موسى [هنگام رفتن به كوه طور] به برادرش هارون گفت:
«در ميان قوم من جانشينم باش،
و [كار آنان را] اصلاح كن،
و راه فسادگران را پيروى مكن.»

[سورة مريم (۱۹): الآيات ۵۱ الى ۵۵]
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسى‏ إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا (۵۱)
و در اين كتاب از موسى ياد كن، زيرا كه او پاكدل و فرستاده‏‌اى پيامبر بود.
وَ نادَيْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا (۵۲)
و از جانب راست طور، او را ندا داديم، و در حالى كه با وى راز گفتيم او را به خود نزديك ساختيم.
وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِيًّا (۵۳)
و به رحمت خويش برادرش هارون پيامبر را به او بخشيديم.
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا (۵۴)
و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن، زيرا كه او درست‏‌وعده و فرستاده‏‌اى پيامبر بود.
وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا (۵۵)
و خاندان خود را به نماز و زكات فرمان مى‏‌داد و همواره نزد پروردگارش پسنديده‏[رفتار] بود.

[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۴۶ الى ۵۰]
وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ (۴۶)
و اگر شمه‏‌اى از عذاب پروردگارت به آنان برسد، خواهند گفت:
«اى واى بر ما كه ستمكار بوديم.»
وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ
فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً
وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها
وَ كَفى‏ بِنا حاسِبِينَ (۴۷)
و ترازوهاى داد را در روز رستاخيز مى‏‌نهيم،
پس هيچ كس [در] چيزى ستم نمى‌‏بيند،
و اگر [عمل‏] هموزن دانه خردلى باشد آن را مى‌‏آوريم
و كافى است كه ما حسابرس باشيم.
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى‏ وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِياءً وَ ذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ (۴۸)
و در حقيقت، به موسى و هارون فرقان داديم
و [كتابشان‏] براى پرهيزگاران روشنايى و اندرزى است.
الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ (۴۹)
[همان‏] كسانى كه از پروردگارشان در نهان مى‌‏ترسند و از قيامت هراسناكند.
وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ
أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (۵۰)
و اين [كتاب‏] -كه آن را نازل كرده‏‌ايم- پندى خجسته است.
آيا باز هم آن را انكار مى‌‏كنيد؟

[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۱۱۴ الى ۱۲۲]
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ (۱۱۴)
و در حقيقت، بر موسى و هارون منّت نهاديم.
وَ نَجَّيْناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ (۱۱۵)
و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ رهانيديم.
وَ نَصَرْناهُمْ فَكانُوا هُمُ الْغالِبِينَ (۱۱۶)
و آنان را يارى داديم تا ايشان غالب آمدند.
وَ آتَيْناهُمَا الْكِتابَ الْمُسْتَبِينَ (۱۱۷)
و آن دو را كتاب روشن داديم.
وَ هَدَيْناهُمَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ (۱۱۸)
و هر دو را به راه راست هدايت كرديم.
وَ تَرَكْنا عَلَيْهِما فِي الْآخِرِينَ (۱۱۹)
و براى آن دو در [ميان‏] آيندگان [نام نيك‏] به جاى گذاشتيم.
سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ (۱۲۰)
درود بر موسى و هارون.
إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (۱۲۱)
ما نيكوكاران را چنين پاداش مى‏‌دهيم،
إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (۱۲۲)
زيرا آن دو از بندگان با ايمان ما بودند.

سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ
سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ

معنای «علیه السلام» چیست؟!
خدا به کدامین بندگانش «سلام» می‌کند؟!
ما هم باید به این بندگانِ صالحِ خدا
و صاحبانِ نورِ سلام، سلام کنیم!

امام رضا علیه السلام:
«أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُسَلِّمْ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا عَلَى الْأَنْبِيَاءِ ع»
«سلام» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
انگاری معنای سلام خدا بر این بندگان ویژه این است که:
خدای مهربان، نور علمش را در قلوب آنها قرار داده است.
وقتی خدا به آنها نورِ سلام داده و به آنها سلام کرده،
معنایش این است که ما هم باید برای اخذ نور و سلامتیِ جان و تنِ خود،
در همه‌ی عوالم، به آنها سلام کنیم! + «سجد»
«سلم» و «صلی» و «دعو» از هزار واژگان مترادف «نور» هستند.
«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ‏ عَلَى النَّبِيِّ
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً
»
پس:
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ اِجْعَلْ لِي فِي صَلاَتِي وَ دُعَائِي بَرَكَةً
تُطَهِّرُ بِهَا قَلْبِي

وَ تُؤْمِنُ بِهَا رُوعِي
وَ تَكْشِفُ بِهَا كَرْبِي
وَ تَغْفِرُ بِهَا ذَنْبِي
وَ تُصْلِحُ بِهَا أَمْرِي
وَ تُغْنِي بِهَا فَقْرِي
وَ تَذْهَبُ بِهَا ضُرِّي
وَ تُفَرِّجُ بِهَا هَمِّي
وَ تُسَلِّي بِهَا غَمِّي
وَ تَشْفِي بِهَا سُقْمِي
وَ تُؤْمِنُ بِهَا خَوْفِي
وَ تَجْلُو بِهَا حُزْنِي
وَ تَقْضِي بِهَا دَيْنِي
وَ تَجْمَعُ بِهَا شَمْلِي
وَ تُبَيِّضُ بِهَا وَجْهِي
وَ اِجْعَلْ مَا عِنْدَكَ خَيْراً لِي»

معنای عبارت «علیه السلام» این است.
پس:
«اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ»

عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ:
فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ 
سَلاَمٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ 
قَالَ
اَلسَّلاَمُ مِنْ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
وَ اَلسَّلاَمَةُ لِمَنْ تَوَلاَّهُمْ فِي 
.
ابن عبّاس در تفسير فرمايش خداى عزّ و جلّ‌ 
سلام عَلى آل ياسِين
گفته است:
تحيّتى (درودى) است از جانب پروردگار جهانيان
بر محمّد و خاندانش كه (رحمت خدا بر ايشان باد)
مژدۀ ايمنى در قيامت است براى دوستداران ايشان.

[سورة النمل (۲۷): الآيات ۵۴ الى ۵۹]
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ
وَ سَلامٌ عَلى‏ عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى‏
آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ (۵۹)
بگو: «سپاس براى خداست،
و درود بر آن بندگانش كه [آنان را] برگزيده است.»
آيا خدا بهتر است يا آنچه [با او] شريك مى‏‌گردانند؟

[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۷۱ الى ۸۲]
سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ (۷۹)
درود بر نوح در ميان جهانيان.

[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۱۰۱ الى ۱۱۳]
سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهِيمَ (۱۰۹)
درود بر ابراهيم.

[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۱۱۴ الى ۱۲۲]
سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ (۱۲۰)
درود بر موسى و هارون.

[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۱۲۳ الى ۱۳۲]
سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏ياسِينَ (۱۳۰)
درود بر پيروان الياس.

[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۱۷۱ الى ۱۸۲]
وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ (۱۸۱)
و درود بر فرستادگان.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی