Light of caution!
Yellow light Caution!
نورِ احتیاط!
این جمله را بارها شنیدهایم و یا گفتهایم:
«احتیاط کن!»
«خُذْ بِالاِحْتِيَاطِ!»
مفهوم دقیق این جمله چیست؟ و احتیاط کردن به چه معناست؟
رفتار ما چگونه توام با احتیاط است و چگونه معنای بیاحتیاطی میدهد؟
با بررسی واژه «حوط – احتیاط» به این سوالات پاسخ دهیم.
«حوط» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الحَوْط: شيء مستدير تعلّقه المرأة على جبينها من فضّة، إذا أحرزته و حفظته»
«الحَوْط: رشتهاى كه در آن مهرهها كشند و براى دفع چشمزخم بر ميان بندند،
هلالى از نقره است كه بر كودكان آويزند.»
«التَّحْوِيطة [حوط]: تعويذ كه براى چشمزخم بر كودك آويزند.»
مفهوم «الرعاية و التوجّه مع الاستيلاء» از واژه «حوط» استنباط میشود.
«كلّ من أحرز شيئا كلّه، و بلغ علمه أقصاه: فقد أحاط به»
عرب به دیوار میگه حائط:
«الْحَائِطُ: الجدار الذي يَحُوطُ بالمكان» «الحَائِط: ديوارى كه مكانى را محدود و احاطه مىكند.»
انگاری این چهاردیواری از مکان درون خودش که اونو احاطه کرده، محافظت میکنه.
«المُحَوَّطَة [حوط]: حياط جلوى خانه»
مثال زیبای سبقت گرفتن برای درک معنای مهم «احتیاط کن!»
به راننده موقع سبقت گرفتن، میگن: احتیاط کن!
یعنی اول احاطه علمی پیدا کن که با توجه به شرایطی که هست،
ببین میتونی و اجازه داری و صلاح هست، بدون ریسک، سبقت بگیری.
اگه به این احاطه علمی رسیدیی، تو با احتیاط سبقت میگیری!
احتیاط کن، میشه هشدار چراغ زرد «Yellow traffic light»!
میگه صبر کن تا خوب ببینی که از سمت مقابل ماشینی نمیاد،
اونوقت چراغ سبقت برای تو سبز میشه و میتونی سبقت بگیری.
اما اگه از سمت مقابل داره ماشین میاد،
برای تو معناش اینه فعلا چراغ سبقت برای تو قرمزه
و باید پشت ماشین جلویی خودت آهسته حرکت کنی
تا موقعیت مناسبی برای سبقت گرفتن بدست بیاید.
+ «اذا نفرت قلوبکم من شیء فاجتنبوه!»
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
«اَلظَّفَرُ بِالجَزمِ و الحَزمِ.»
پیروزی، در گرو اراده قاطع و دوراندیشی (احتیاط) است.
امام علی علیه السلام:
«اَلظَّفَرُ بِالحَزمِ والحَزمُ بِإجالَةِ الرَّأیِ.»
پیروزی، وابسته به دوراندیشی (و احتیاط) است و دوراندیشی در گرو به کار انداختن رأی.
یعنی: پیروزی، حاصل درک قبض و بسط نور قلب است.
احتیاط کن! بیاحتیاطی نکن!
اهل نور، احتیاط میکنن!
یعنی میذارن اول خدا به اونا علم لازم رو بده تا بر امور احاطه پیدا کنن، اونوقت کار رو انجامش میدن «احْتَاطَ به: درباره او دورانديشى كرد، احْتِيَاط [حوط]».
پس احتیاط کن! یعنی اول قلبت منور به نور علم قبض و بسط بشه، و سر از کارِت در بیاری، اونوقت اون کار رو انجام بده! نه اینکه ندانسته و نسنجیده اقدام به کاری بکنی که هیچی ازش نمیدونی.
حسود، بی هدف و سرگردان است.
پس قبل از هر کاری، اول احتیاط کن! اول قلبتو بکار بنداز! خودت نمیتونی قلبتو بکار بندازی! منظور اینه شش دانگ حواستو جمع کن مواظب نور قلبت باشی تا بمحض اطلاع از کمّ و کیف کار «قلب پویا»، حالا اقدام به اجرای دستورات مافوقت بنمایی، به این میگن احتیاط.
در مرحله چراغ زرد، صبر کن! احتیاط کن! ببین بعدش، چراغ قرمز میشه یا سبز!
اگه سبز شد، تایید و لبخند نورانی است!
اگه قرمز شد، اخمی است که نشون میده یه جای کار رو اشتباه کردی!
«هنگام ظلمت، احتیاط کن!»
«الظُّلْمَةُ تَحُوطُكَ»
از حدیث زیبای ذو القرنین علیه السلام + «قبض و بسط»
«… وَ أُسَخِّرُ لَكَ جَسَدَكَ فَتُحِسُّ كُلَّ شَيْءٍ
وَ أُسَخِّرُ لَكَ النُّورَ وَ الظُّلْمَةَ وَ أَجْعَلُهُمَا جُنْدَيْنِ مِنْ جُنْدِكَ
النُّورُ يَهْدِيكَ وَ الظُّلْمَةُ تَحُوطُكَ …»
نور و ظلمت مثل دو سرباز هستند برای اهل یقین
که با نور هدایت میشن
و هنگام ظلمت، احتیاط پیشه مینمایند.
در حقیقت این جسد و جسم ما ابزار و وسیلهای برای حس چیزهای دنیایی است،
و حس چیزهای آخرتی با قلب است که با نور و ظلمت درک می کند.
درک دنیایی ما با جسم ماست و درک اخروی ما با قلب ماست. «شطر»
يَا مُحِيطُ يَا اَللَّهُ !
«احاطه علمی – چقدر عقلمون میکشه؟!»
آیا خدا میذاره ما سر از کارش در بیاریم؟!
[سورة البقرة (2): آية 255]
«وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ»
«و به چيزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمىيابند.»
خدا میذاره ما اونقدری که نیاز داریم تا سر از کار خودمون در بیاریم، بدونیم!
اونقدری که مسئولیت داریم، خدا به ما علم مورد نیازمونو میفهمونه!
احاطه علمی بر خدا که نمیشه و بی معناست!
در حقیقت اهل یقین با فهم قبض و بسط نور قلبی خود، به میزانی که در کارهایشان علم نیاز دارند، تا از خوب و بد کارشان سر در بیاورند، اهل فهم خواهند بود،
و این مهم با کمک نور معرفت بدست می آید.
لذا انتهای فهم و دانایی ما به آن میزانی است که خالق به ما اجازه دهد تا از مواردی که به ما مربوط است سر در بیاوریم، پس «إِلاَّ بِما شاءَ» یعنی به میزانی که خدا بخواهد، اهل یقین معرفت به نور خود پیدا میکنند و این یعنی آخر توانایی مخلوق، که البته برای سعادت او همین بس است.
این احاطه علمی همون حرزی است که از ما مراقبت میکنه! در فرهنگ لغت عربی آمده است:
«يقال لكل من أحرز شيئا أو بلغ علمه أقصاه قد أحاط به »
در قرآن، در داستان هدهد و سلیمان علیه السلام آمده است:
«فَمَكَثَ غَيْرَ بَعيدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقينٍ»
«پس ديرى نپاييد كه [هدهد آمد و] گفت:
«از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافتهاى،
و براى تو از «سبا» گزارشى درست آوردهام.»
انگاری هدهد به چیزی احاطه علمی پیدا کرده و از مطلبی مطلع شده که مثلا جناب سلیمان علیه السلام از آن بیخبر است «أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ».
احتیاط کنید تا نور، رفع ابهام کند!
امام صادق علیه السلام:
عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلطَّيَّارِ قَالَ:
عَرَضْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَعْضَ خُطَبِ أَبِيهِ حَتَّى اِنْتَهَى إِلَى مَوْضِعٍ
فَقَالَ كُفَّ فَاسْكُتْ ثُمَّ قَالَ لِي اُكْتُبْ وَ أَمْلَى عَلَيَّ
أَنَّهُ لاَ يَسَعُكُمْ فِيمَا نَزَلَ بِكُمْ مِمَّا لاَ تَعْلَمُونَ إِلاَّ اَلْكَفُّ عَنْهُ وَ اَلتَّثَبُّتُ فِيهِ وَ رَدُّهُ إِلَى أَئِمَّةِ اَلْهُدَى حَتَّى يَحْمِلُوكُمْ فِيهِ عَلَى اَلْقَصْدِ وَ يَجْلُوا عَنْكُمْ فِيهِ اَلْعَمَى
قَالَ اَللَّهُ فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ.
محمّد طيار گفت به حضرت صادق عليه السّلام عرضه داشتم بعضى از سخنرانيهاى پدرش را
تا رسيدم به يك قسمت از آنها.
فرمود بايست و ساكت باش.
بعد فرمود بنويس، چنين فرمود من نوشتم:
شما را چارهاى نيست در مورد چيزهائى كه نميدانيد جز توقف و پايدارى و برگرداندن آن را بائمه هدى تا شما را به راه واقعى وادارند و رفع ابهام از شما بنمايند.
خداوند ميفرمايد:«فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ».
عقلِ وصلِ به نور، می فهمد!
+ «چرا مردم با آن كه خِرد دارند، نمیفهمند؟»
امام علی علیه السلام:
لاَ تَسْتَرْشِدْ إِلَى اَلْحَزْمِ بِغَيْرِ دَلِيلِ اَلْعَقْلِ فَتُخْطِئَ مِنْهَاجَ اَلرَّأْيِ
فَإِنَّ أَفْضَلَ اَلْعَقْلِ مَعْرِفَةُ اَلْحَقِّ بِنَفْسِهِ
وَ أَفْضَلَ اَلْعِلْمِ وُقُوفُ اَلرَّجُلِ عِنْدَ عِلْمِهِ
وَ أَفْضَلَ اَلْمُرُوَّةِ اِسْتِبْقَاءُ اَلرَّجُلِ مَاءَ وَجْهِهِ
وَ أَفْضَلَ اَلْمَالِ مَا وُقِيَ بِهِ اَلْعِرْضُ وَ قُضِيَتْ بِهِ اَلْحُقُوقُ.
مبادا دورانديشى را جز به راهنمائى عقل بجوئى كه اين خود خطائى است در راى،
بهترين عقل اينست كه حق را بوسيله خودش تشخيص دهد،
و بهترين علم، وارد بودن شخص است به علم خود،
بهترين جوانمردى نگهدارى آبروى خويش است
و بهترين مال آنست كه بوسيله آن آبروى انسان حفظ شود و حقوق مردم را با آن پرداخت كنيم.
در شبهات، احتیاط کن و به نور اعتماد کن!
«وَ أَنْ يَعْتَمِدَ كِتَابَ اَللَّهِ عِنْدَ اَلشُّبُهَاتِ»
امام علی علیه السلام:
بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ
هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اَللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ مَالِكَ بْنَ اَلْحَارِثِ اَلْأَشْتَرَ فِي عَهْدِهِ إِلَيْهِ حِينَ وَلاَّهُ مِصْرَ جِبَايَةَ خَرَاجِهَا وَ مُجَاهَدَةَ عَدُوِّهَا وَ اِسْتِصْلاَحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلاَدِهَا
أَمَرَهُ بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ إِيثَارِ طَاعَتِهِ وَ اِتِّبَاعِ مَا أَمَرَ اَللَّهُ بِهِ فِي كِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ اَلَّتِي لاَ يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلاَّ بِاتِّبَاعِهَا وَ لاَ يَشْقَى إِلاَّ مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا
وَ أَنْ يَنْصُرَ اَللَّهَ بِيَدِهِ وَ قَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ
فَإِنَّهُ قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ إِنَّهُ قَوِيٌّ عَزِيزٌ
وَ أَمَرَهُ أَنْ يَكْسِرَ مِنْ نَفْسِهِ عِنْدَ اَلشَّهَوَاتِ فَإِنَّ اَلنَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّٰ مٰا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ
وَ أَنْ يَعْتَمِدَ كِتَابَ اَللَّهِ عِنْدَ اَلشُّبُهَاتِ
فَإِنَّ فِيهِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
وَ أَنْ يَتَحَرَّى رِضَا اَللَّهِ
وَ لاَ يَتَعَرَّضَ لِسَخَطِهِ
وَ لاَ يُصِرَّ عَلَى مَعْصِيَتِهِ
فَإِنَّهُ لاَ مَلْجَأَ مِنَ اَللَّهِ إِلاَّ إِلَيْهِ …
فرمان أمير المؤمنين على عليه السّلام به مالك اشتر
هنگامى كه او را به فرمانروايى مصر و توابع آن گماشت.
به نام خداوند رحمتگر مهربان
اين فرمانى است از بندۀ خدا،على امير مؤمنان به مالك اشتر پسر حارث در پيمانى كه با او مىگذارد، هنگامى كه او را به فرمانروايى مصر مىگمارد تا خراج آنجا را فراهم آورد و با دشمن پيكار نمايد و كار مردم را سامان دهد و شهرهاى آن را آباد سازد.
او را امر مىنمايد به تقواى الهى و مقدّم داشتن طاعت خدا بر ديگر كارها و پيروى از هر چه خدا در كتاب خود بدانها امر فرموده، از واجبات و سنّتهايى كه كسى به نيك بختى دست نيابد مگر با پيروى از آنها و به بدبختى نيفتد مگر به انكار و تباه ساختن آنها.
و بايد كه خداى سبحان را با دست و دل و زبانش يارى نمايد؛
زيرا او ضامن گشته كه ياوران خود را يارى كند چه همانا او قوى و عزيز است.
او را مىفرمايد كه نفس خويش را در برابر شهوتها فرو نشاند؛
زيرا نفس همواره به بدى امر مىكند مگر كسى را كه خدا رحم كند؛
چه پروردگارم آمرزندۀ مهربانى است.
و بايد هنگام مواجه شدن با شبههها به قرآن اعتماد نمايد،
زيرا بيان هر چيزى در آن است و براى اهل ايمان، هدايت و رحمت است.
بايد به دنبال خشنودى خدا باشد
و پيرامون خشم او نگردد
و بر نافرمانى خود اصرار ننمايد؛
زيرا پناهگاهى جز درگاه الهى نيست.
همانا كسى كه ديده بينا و بصير، او را متوجه رنج و عذاب و گرفتاريهاى امم گذشته كرده باشد،
تقوا و پرهيزگاريش او را مانع مىشود كه گرفتار شبهات و كارهاى ناسنجيده شود.
امام علی علیه السلام:
لِمُحَمَّدِ بْنِ طَلْحَةَ مِنْ كَلاَمِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ :
ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ
إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ اَلْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ اَلْمَثُلاَتِ حَجَزَهُ اَلتَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ اَلشُّبُهَاتِ
أَلاَ وَ إِنَّ اَلْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي اَلنَّارِ
أَلاَ وَ إِنَّ اَلتَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ اَلْجَنَّةَ
حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْلٌ
فَلَئِنْ أَمِرَ اَلْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ
وَ لَئِنْ قَلَّ اَلْحَقُّ فَلَرُبَّمَا
وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْءٌ فَأَقْبَلَ
لَقَدْ شُغِلَ مَنِ اَلْجَنَّةُ وَ اَلنَّارُ أَمَامَهُ
سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا
وَ طَالِبٌ بَطِيءٌ رَجَا
وَ مُقَصِّرٌ فِي اَلنَّارِ
هَوَى اَلْيَمِينُ وَ اَلشِّمَالُ مَضَلَّةٌ
وَ اَلطَّرِيقُ اَلْوُسْطَى هِيَ اَلْجَادَّةُ
عَلَيْهَا بَاقِي اَلْكِتَابِ وَ آثَارُ اَلنُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ اَلسُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ اَلْعَاقِبَةِ
هَلَكَ مَنِ اِدَّعَى وَ خٰابَ مَنِ اِفْتَرىٰ
وَ خَسِرَ مَنْ بَاعَ اَلْآخِرَةَ بِالْأُولَى
وَ لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ كُلُّ مَا هُوَ آتٍ قَرِيبٌ.
محمد بن طلحه گفت از سخنان امير المؤمنين عليه السّلام است كه فرمود:
من تعهد گفتار خود را ميكنم و ضامن سخنان خويشم
همانا كسى كه ديده بينا و بصير، او را متوجه رنج و عذاب و گرفتاريهاى امم گذشته كرده باشد تقوا و پرهيزگاريش او را مانع مىشود كه گرفتار شبهات و كارهاى ناسنجيده شود.
بايد توجه داشته باشيد كه گناهان مركبى چموشند كه سواركاران مخصوصى دارند و آنها لجامش را رها كرده، بسرعت سواره خويش را بآتش مىافكنند
اما پرهيزگارى و تقوى مركبى راهوار است كه سواركاران مخصوص دارد و لجام در اختيار آنها است و به بهشت رهسپار ميشوند.
يك راه حق است و ديگرى راه باطل و هر كدام طرفدارانى دارد،
اگر طرفداران باطل زيادند اين يك مسأله سابقهداريست كه پيوسته چنين بوده
و اگر طرفداران حق كمند ممكن است
و شايد و گاهى امكان دارد چيزى كه به كمبود گرائيد و كساد شد باز باو رو آورند و بسويش بشتابند.
كسى كه در پيش، بهشت و جهنم دارد گرفتار كار خويش است.
گروهى با سعى و كوشش بسرعت پيش ميروند و نجات مىيابند
و گروهى در جستجويند و با كندى مىروند اميد نجات دارند.
اما دستهاى نيز غفلت ميكنند و تقصير دارند كه به آتش گرفتار مىشوند.
راستگرائى و چپروى موجب گمراهى است ميانهروى جاده واقعى است.
كتاب خدا و آثار نبوت و سيره و روش پيامبر و بازگشت به عاقبت پسنديده در همين التزام طريق وسطى و ميانه جاده است.
هر كه به ادعا پرداخت هلاك شد و هر كه تهمت زد نااميد گرديد.
و هر كس آخرت را بدنيا فروخت زيان كرد.
هر جريانى قرارگاهى دارد و هر آيندهاى بزودى خواهد آمد.
تمنّاها، بوی تاریکی میدهند، با آنها مخالفت کن!
وَ إِذَا مَرَّ بِكَ أَمْرَانِ لاَ تَدْرِي أَيُّهُمَا خَيْرٌ وَ أَصْوَبُ
فَانْظُرْ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى هَوَاكَ فَخَالِفْهُ
فَإِنَّ كَثِيرَ اَلصَّوَابِ فِي مُخَالَفَةِ هَوَاكَ.
و چون برايت دو كار پيش آمد كه نمىدانى كدامشان بهتر است
با آن كار مخالفت كن كه به هواى نفست نزديكتر است
كه بىشكّ بسيارى از كارهاى درست در مخالفت هوايت نهفته است.
امام کاظم علیه السلام:
يَا هِشَامُ
إِيَّاكَ وَ مُخَالَطَةَ اَلنَّاسِ وَ اَلْأُنْسَ بِهِمْ
إِلاَّ أَنْ تَجِدَ مِنْهُمْ عَاقِلاً وَ مَأْمُوناً فَآنِسْ بِهِ
وَ اُهْرُبْ مِنْ سَائِرِهِمْ كَهَرَبِكَ مِنَ اَلسِّبَاعِ اَلضَّارِيَةِ
وَ يَنْبَغِي لِلْعَاقِلِ إِذَا عَمِلَ عَمَلاً أَنْ يَسْتَحْيِيَ مِنَ اَللَّهِ
وَ إِذَا تَفَرَّدَ لَهُ بِالنِّعَمِ أَنْ يُشَارِكَ فِي عَمَلِهِ أَحَداً غَيْرَهُ
وَ إِذَا مَرَّ بِكَ أَمْرَانِ لاَ تَدْرِي أَيُّهُمَا خَيْرٌ وَ أَصْوَبُ
فَانْظُرْ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى هَوَاكَ فَخَالِفْهُ
فَإِنَّ كَثِيرَ اَلصَّوَابِ فِي مُخَالَفَةِ هَوَاكَ
وَ إِيَّاكَ أَنْ تَغْلِبَ اَلْحِكْمَةَ وَ تَضَعَهَا فِي أَهْلِ اَلْجَهَالَةِ
قَالَ هِشَامٌ فَقُلْتُ لَهُ
فَإِنْ وَجَدْتُ رَجُلاً طَالِباً لَهُ غَيْرَ أَنَّ عَقْلَهُ لاَ يَتَّسِعُ لِضَبْطِ مَا أُلْقِي إِلَيْهِ
قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ
فَتَلَطَّفْ لَهُ فِي اَلنَّصِيحَةِ فَإِنْ ضَاقَ قَلْبُهُ فَلاَ تَعْرِضَنَّ نَفْسَكَ لِلْفِتْنَةِ
وَ اِحْذَرْ رَدَّ اَلْمُتَكَبِّرِينَ فَإِنَّ اَلْعِلْمَ يَدِلُّ عَلَى أَنْ يُمْلَى عَلَى مَنْ لاَ يُفِيقُ
قُلْتُ فَإِنْ لَمْ أَجِدْ مَنْ يَعْقِلُ اَلسُّؤَالَ عَنْهَا
قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ
فَاغْتَنِمْ جَهْلَهُ عَنِ اَلسُّؤَالِ حَتَّى تَسْلَمَ مِنْ فِتْنَةِ اَلْقَوْلِ وَ عَظِيمِ فِتْنَةِ اَلرَّدِّ
وَ اِعْلَمْ أَنَّ اَللَّهَ لَمْ يَرْفَعِ اَلْمُتَوَاضِعِينَ بِقَدْرِ تَوَاضُعِهِمْ وَ لَكِنْ رَفَعَهُمْ بِقَدْرِ عَظَمَتِهِ وَ مَجْدِهِ
وَ لَمْ يُؤْمِنِ اَلْخَائِفِينَ بِقَدْرِ خَوْفِهِمْ وَ لَكِنْ آمَنَهُمْ بِقَدْرِ كَرَمِهِ وَ جُودِهِ
وَ لَمْ يُفَرِّجِ اَلْمَحْزُونِينَ بِقَدْرِ حُزْنِهِمْ وَ لَكِنْ بِقَدْرِ رَأْفَتِهِ وَ رَحْمَتِهِ
فَمَا ظَنُّكَ بِالرَّءُوفِ اَلرَّحِيمِ اَلَّذِي يَتَوَدَّدُ إِلَى مَنْ يُؤْذِيهِ بِأَوْلِيَائِهِ فَكَيْفَ بِمَنْ يُؤْذَى فِيهِ
وَ مَا ظَنُّكَ بِالتَّوَّابِ اَلرَّحِيمِ اَلَّذِي يَتُوبُ عَلَى مَنْ يُعَادِيهِ فَكَيْفَ بِمَنْ يَتَرَضَّاهُ وَ يَخْتَارُ عَدَاوَةَ اَلْخَلْقِ فِيهِ.
اى هشام،از معاشرت و انس با مردم بپرهيز
مگر اينكه در ميانشان فردى عاقل و درستكار بيابى كه در اين صورت با او مأنوس و همدم شو،
ولى از ساير آنان همچون فرار از درندگان شكارى بگريز و فرار را بر قرار ترجيح ده.
شايستۀ فرد عاقل است كه چون كارى را انجام داد از خداوندى كه او را مشمول نعمتهاى خود ساخته حيا كند از اينكه كسى را غير از خدا در كارش شريك سازد.
و چون برايت دو كار پيش آمد كه نمىدانى كدامشان بهتر است با آن كار مخالفت كن كه به هواى نفست نزديكتر است كه بىشكّ بسيارى از كارهاى درست در مخالفت هوايت نهفته است
و بپرهيز از اينكه بر حكمت دست يابى و آن را در افراد نادان قرار دهى!
هشام گويد: بدان حضرت گفتم:
اگر مردى را يافتم كه جوينده بود جز آنكه گنجايش نگهدارى گفتههايم را نداشت چه كنم؟
فرمود: با نرمى و ملاطفت او را نصيحت كن
(يعنى:پارهاى از سخنان حكيمانه را از سر امتحان توأم با لطف و مدارا برايش بگو)
پس اگر دلتنگ شد مبادا خود را به دردسر اندازى و خود را در معرض مشكلات قرار دهى!
و از عدم پذيرش فخر فروشان برحذر باش
كه بىشكّ دانش از املا شدن بر افرادى كه بهوش نيايند روى برتابد و بخود بپيچد.
گفتم: اگر كسى را نيافتم كه درك سؤال از آن را داشته باشد چه كنم؟
فرمود:جهلش را در سؤال از آن (دانش) غنيمت شمار
تا از گزافه گوئى و گرفتارى بزرگ ردّ و انكار در امان بمانى،
و بدان كه خداوند افراد متواضع را فقط باندازۀ فروتنى و تواضعشان بالا نبرده
بلكه در حدّ عظمت و مجد خود رفعت بخشيده،
و نيز اهل خوف و ترس را در خور ترس آنان ايمن نساخته،
بلكه در حدّ كرم و سخاوتش آسوده خاطر ساخته،
و افراد محزون را نه در حدّ حزن و اندوهشان خرسند ساخته
بلكه در حدّ مهربانى و رحمتش شاد نمود
[و گره از كار افراد محزون و غمين در حدّ اندوهشان نگشوده
بلكه در خور رأفت و رحمتش كارگشائى فرموده]
پس بخداى رؤوف و مهربان چه گمان دارى؟
همو كه رفتارش با آنان كه او را بسبب دوستانش مىآزارند دوستانه است،
ديگر با آنان كه از براى او آزار مىكشند چگونه رفتارى خواهد داشت؟
بخداى توبهپذير مهربان گمانت چيست؟
آن خدائى كه از دشمن خود توبه پذيرد، ديگر با آنان كه جلب رضايتش را مىنمايند و در راه او، دشمنى مردم را با خود پذيرفتهاند چگونه رفتارى خواهد داشت؟
امام باقر علیه السلام:
عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ صَالِحٍ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ:
قَالَ لِي إِنَّ حَدِيثَكُمْ هَذَا لَتَشْمَئِزُّ مِنْهُ اَلْقُلُوبُ قُلُوبُ اَلرِّجَالِ
فَانْبِذُوا إِلَيْهِمْ نَبْذاً فَمَنْ أَقَرَّ بِهِ فَزِيدُوهُ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ فَذَرُوهُ
إِنَّهُ لاَ بُدَّ مِنْ أَنْ تَكُونَ فِتْنَةٌ يَسْقُطُ فِيهَا كُلُّ بِطَانَةٍ وَ وَلِيجَةٍ
حَتَّى يَسْقُطَ فِيهَا مَنْ يَشُقُّ اَلشَّعْرَةَ بِشَعْرَتَيْنِ
حَتَّى لاَ يَبْقَى إِلاَّ نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا.
راوی گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمود:
گفتار شما دلهای مردم را ناخوش آید،
احادیثی را بر آنها عرضه کنید، اگر پذیرا بودند زیادترش کنید و هر کس منکر بود رهایش کنید،
زیرا که یقینا فتنهای به سراغ شما خواهد آمد که هر دوست و همراهی را از بین ببرد
تا آنکه حتی اگر بر یک مو وارد شود، آن را به دو مو تبدیل کند،
در این فتنه جز ما و شیعیان خالص ما باقی نخواهند ماند.
خُذْ بِالاِحْتِيَاطِ !
امام صادق علیه السلام به عنوان بصری فرمودند:
وَ إِيَّاكَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْيِكَ شَيْئاً
وَ خُذْ بِالاِحْتِيَاطِ فِي جَمِيعِ مَا تَجِدُ إِلَيْهِ سَبِيلاً
وَ اُهْرُبْ مِنَ اَلْفُتْيَا هَرَبَكَ مِنَ اَلْأَسَدِ
وَ لاَ تَجْعَلْ رَقَبَتَكَ لِلنَّاسِ جِسْراً.
از عمل كردن به رأى خود بر حذر باش،
و در هر چه احتياط را مناسب مىبينى احتياط كن،
و از فتوى دادن بگريز همان گونه كه از دست شير مىگريزى،
و گردن خود را پل براى مردم قرار مده.
امام علی علیه السلام:
وَ لاَ وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ اَلشُّبْهَةِ.
هيچ پرهيزكارى مانند توقف در مقابل شبههها نيست.