Stop malice!
Stop jealousy!
Until your heart understands the light of truth!
«فتن» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«فتنت الذهب بالنار»
«أصل الْفَتْنِ: إدخال الذّهب النار لتظهر جودته من رداءته»
«اصل- فَتْن- داخل كردن و گداختن طلا در آتش است
تا خالص از ناخالص و خوب از بدش آشكار شود.»
«الخَبَث مِن الحَديدِ: مواد نامرغوب از آهن و مانند آن كه زدوده شوند.»
«نار و نور»: درک نور فرشته نگهبان در جوف نار امتحانات الهی!
+ «میز – نور، فرایند جداسازی!»
+ «زبد»
+ «غثو»
سَمِعتُ أبا الحَسَنِ عليه السلام يقولُ:
«الم * أ حَسِبَ الناسُ أنْ يُتْرَكُوا أنْ يَقُولُوا آمَنّا و هُم لا يُفْتَنُونَ».
ثُمّ قالَ لي:
ما الفِتنَةُ؟
قلتُ: جُعِلتُ فداكَ الذي عِندَنا الفِتنَةُ في الدِّينِ،
فقالَ: يُفتَنُونَ كما يُفتَنُ الذَّهبُ،
ثُمّ قالَ:
يُخلَصُونَ كما يُخلَصُ الذَّهبُ.
شنيدم ابو الحسن عليه السلام مى گويد:
«الف ، لام ، ميم.آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها مىشوند
و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟».
سپس به من فرمود:
آزمايش چيست؟
عرض كردم: فدايت شوم، تا جايى كه ما مى دانيم آزمايش در دين است.
حضرت فرمود:
همچنان كه طلا گداخته و آزموده مىشود، مردم آزموده مىشوند.
و باز فرمود:
همچنان كه طلا ناب مىشود، مردم ناب مىشوند.
بدجنسی رو بذار کنار!
خباثت رو بذار کنار!
حسادت رو بذار کنار!
نفس خبیث! قلب خبیث!
«ناپاکی» رو بذار کنار! «پاکیزه شو، پاکیزه شو!»
«خبث» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«خبث الحديد: زنگار آهن»
«الخَبَث مِن الحَديدِ: مواد نامرغوب از آهن و مانند آن كه زدوده شوند.
الخَبَثُ: فما تَنْفِيه النَّارُ من ردِيء الفِضّة و الحديد إذا أُذِيبا.
الخَبَث: آنچه از فلز نامرغوب و كم بها كه در آهن يا زر و مانند آنها باشد، آنچه كه در آن خيرى نباشد».
«بدجنسی»، «بدذات»، بدسگال، پَلَشت، موذی، شرور، بدخو، … + «سیئه – سوء: بد- بدجنس».
تمنّاهای زنگار گرفته بی ارزش حسادتآلود قلبتو رها کن!
بذار در کوره حوادث و امتحاناتی که برای تو تقدیر میشن، قلب قسی و زنگار گرفته، ذوب بشه و مواد نامرغوب و بی ارزشش که باورهای غلط حسدآلود نارضایتی به تقدیرات است «الْحَاسِدُ جَاحِدٌ لِأَنَّهُ لَمْ يَرْضَ بِقَضَاءِ اللَّهِ: آدم حسود – در حقیقت – یک آدم لَجوج و ستیزهجو است. زیرا او به قضا و مقدرات الهی تن نمیدهد.»، از وجودت پاک بشه و این قلب جایگاهی برای حضور نور پاکیزه طوبای بهشتی بشه!
[مومن پاک – مومن ناپاک]:
داستان مومن طیّب و مومن خبیث، در مقاله «نور طوبی» اشاره شد: «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ».
پس در فتنهها و امتحانات زندگی، این خداست که با تقدیراتش داره بدجنسها رو غربال میکنه! نخالهها رو غربال میکنه!
[قبض و بسط – خبث و طیب]:
در قلوبی که زنگار گرفته «قلب خبیث» نمیشه توقع داشت که قبض و بسط قلبی رو بفهمند! این فقط قلوب سلیم و طیب است که متوجه قبض و بسط قلبی میشود، یعنی متوجه امر و نهی نورانی خدا میشود.
پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله و سلم:
«إِذَا طَابَ قَلْبُ الْمَرْءِ طَابَ جَسَدُهُ وَ إِذَا خَبُثَ الْقَلْبُ خَبُثَ الْجَسَدُ، هنگامى كه قلب شخص پاكيزه باشد،جسد او نيز پاكيزه مىشود و هنگامى كه قلب انسان پليد باشد،جسد او نيز پليد مىشود.»
وقتی قلب با یاد نور ربّ خویش، زنگارهای شکّ و حسادتش گرفته میشود، قلب منور به نور علم و حکمت می شود، حالا این قلب، قبض و بسط رو بخوبی میفهمد.
قلبی که قبض میشه، تاریک میشه، بوی خباثت حسادت خودشو فورا متوجه میشه و اینجاست که باید فورا با یاد مطالب علمی نورانی، استغفار کنه تا دوباره قلب به نور حقیقت پشیمانی، روشن بشه و پاک و پاکیزه و طیب بشه.
شنیدی میگن آب از سرچشمه گلآلود است؟! سرچشمه وجود ما، قلب ماست که اگه تاریک بشه، تمام وجود ما تاریک میشه و اگر روشن بشه، تمام وجود ما روشن خواهد شد لذا اهل یقین بدنبال روشن شدن سرچشمه وجود خود و قلب خود با عاملی بنام نور فرشته نگهبان خود، در دل شرایط سخت امتحانات جورواجور زندگیشان هستند و این یعنی آیه «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ».
[سورة البقرة (۲): آية ۲۶۷]
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذيهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فيهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميدٌ (267)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از چيزهاى پاكيزهاى كه به دست آوردهايد، و از آنچه براى شما از زمين برآوردهايم، انفاق كنيد، و در پى ناپاكِ آن نرويد كه [از آن] انفاق نماييد، در حالى كه آن را [اگر به خودتان مىدادند] جز با چشمپوشى [و بىميلى] نسبت به آن، نمىگرفتيد، و بدانيد كه خداوند، بىنياز ستوده [صفات] است.
[سورة آلعمران (۳): آية ۱۷۹]
ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيمٌ (179)
خدا بر آن نيست كه مؤمنان را به اين [حالى] كه شما بر آن هستيد، واگذارد، تا آنكه پليد را از پاك جدا كند. و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب آگاه گرداند، ولى خدا از ميان فرستادگانش هر كه را بخواهد برمىگزيند. پس، به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد؛ و اگر بگرويد و پرهيزگارى كنيد، براى شما پاداشى بزرگ خواهد بود.
[سورة النساء (۴): آية ۲]
وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبيراً (2)
و اموال يتيمان را به آنان [باز]دهيد، و [مالِ ]پاك و [مرغوب آنان ] را با [مال] ناپاك [خود] عوض نكنيد؛ و اموال آنان را همراه با اموال خود مخوريد كه اين گناهى بزرگ است.
[سورة المائدة (۵): آية ۱۰۰]
قُلْ لا يَسْتَوِي الْخَبيثُ وَ الطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (100)
بگو: «پليد و پاك يكسان نيستند، هر چند كثرت پليد[ها] تو را به شگفت آوَرَد. پس اى خردمندان، از خدا پروا كنيد، باشد كه رستگار شويد.»
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۵۷ الى ۵۸]
وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداً كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ (58)
و زمين پاك [و آماده]، گياهش به اذن پروردگارش برمىآيد؛ و آن [زمينى] كه ناپاك [و نامناسب] است [گياهش] جز اندك و بىفايده برنمىآيد. اين گونه، آيات [خود] را براى گروهى كه شكر مىگزارند، گونهگون بيان مىكنيم.
[سورة الأعراف (۷): آية ۱۵۷]
الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (157)
همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده -كه [نام] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مىيابند- پيروى مىكنند؛ [همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده فرمان مىدهد، و از كار ناپسند باز مىدارد، و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مىگرداند، و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمىدارد. پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند، آنان همان رستگارانند.
[سورة الأنفال (۸): الآيات ۳۶ الى ۳۷]
لِيَميزَ اللَّهُ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ يَجْعَلَ الْخَبيثَ بَعْضَهُ عَلى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَميعاً فَيَجْعَلَهُ في جَهَنَّمَ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (37)
تا خدا، ناپاك را از پاك جدا كند، و ناپاكها را روى يكديگر نهد و همه را متراكم كند؛ آنگاه در جهنم قرار دهد. اينان همان زيانكارانند.
[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۲۳ الى ۲۶]
وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ (26)
و مَثَلِ سخنى ناپاك چون درختى ناپاك است كه از روى زمين كنده شده و قرارى ندارد.
[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۷۱ الى ۷۵]
وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقينَ (74)
و به لوط حكمت و دانش عطا كرديم و او را از آن شهرى كه [مردمش] كارهاى پليد [جنسى] مىكردند نجات داديم. به راستى آنها گروه بد و منحرفى بودند.
[سورة النور (۲۴): الآيات ۲۶ الى ۲۹]
الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ أُولئِكَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ (26)
زنان پليد براى مردان پليدند، و مردان پليد براى زنان پليد. و زنان پاك براى مردان پاكند، و مردان پاك براى زنان پاك. اينان از آنچه در باره ايشان مىگويند بركنارند، براى آنان آمرزش و روزىِ نيكو خواهد بود.
إِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ أَنْ تَكُونَ فِتْنَةٌ!
چرا خداوند اجازه میده که فتنهای برپا شود؟!
«إِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ أَنْ تَكُونَ فِتْنَةٌ»
سنّت خدا برای جداسازی خبیث از طیّب، فتنه است!
«الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ»
«يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ»
شمعک آتش فتنه رو، شیطان و قبیلهاش روشن میکنن! «وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ»
«… وَ ما جَعَلْنَا … الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ … إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ …»
«فتنه کربلا: «لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ قَتْلَ الْحُسَيْنِ ع»
امام علی علیه السلام:
«إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ
يُنْكَرْنَ مُقْبِلَاتٍ وَ يُعْرَفْنَ مُدْبِرَاتٍ
يَحُمْنَ حَوْمَ الرِّيَاحِ يُصِبْنَ بَلَداً وَ يُخْطِئْنَ بَلَداً»
فتنهها آنگاه كه روى آورند با حق شباهت دارند،
و چون پشت كنند حقيقت چنانكه هست، نشان داده مىشود،
فتنهها چون مىآيند شناخته نمىشوند،
و چون مىگذرند، شناخته مىشوند،
فتنهها چون گردبادها مىچرخند، از همه جا عبور مىكنند،
در بعضى از شهرها حادثه مىآفرينند و از برخى شهرها مىگذرند.
«إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ»
«عَصَمَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكَ مِنَ الْفِتْنَةِ»
«إِيَّاكُمْ وَ الْجُهَّالَ مِنَ الْمُتَعَبِّدِينَ وَ الْفُجَّارَ مِنَ الْعُلَمَاءِ فَإِنَّهُمْ فِتْنَةُ كُلِّ مَفْتُونٍ»
«وَ أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ»
«ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا»
«بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ»
«إِنَّ الْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَاتِ»
«لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ»
«وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ
أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
وَ صِفَةُ اَلْعَاقِلِ:
و نشانۀ فرد عاقل:
… وَ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ فِتْنَةٌ اِسْتَعْصَمَ بِاللَّهِ وَ أَمْسَكَ يَدَهُ وَ لِسَانَهُ
وَ إِذَا رَأَى فَضِيلَةً اِنْتَهَزَ بِهَا لاَ يُفَارِقُهُ اَلْحَيَاءُ وَ لاَ يَبْدُو مِنْهُ اَلْحِرْصُ.
… و به هنگام فتنه به خدا پناهنده شده، و دست و زبان خويش باز دارد،
اگر رفتار شايستهاى ديد آن را غنيمت شمارد،
هرگز شرم و حيا از او جدا نشود،و هيچ حرص و طمعى از او سر نزند.
وَ صِفَةُ اَلْجَاهِلِ:
و نشان نادان:
… وَ إِنْ عَرَضَتْ لَهُ فِتْنَةٌ سَارَعَ إِلَيْهَا فَأَرْدَتْهُ
وَ إِنْ رَأَى فَضِيلةً أَعْرَضَ وَ أَبْطَأَ عَنْهَا.
… و در صورت ابتلاى به فتنه در گرداب آن هلاك شود،
و اگر رفتار شايستهاى بيند روى برگردانده و كندى كند.
👈 داستان تکراری «فتنه» بعد از رسول خدا ص! 👉
👈👈👈«إنّ اُمَّتِي سَيُفتَنُونَ مِن بَعدي»👉👉👉
امام علی علیه السلام:
نهج البلاغة: الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ لمّا قامَ إلَيهِ رجُلٌ فقالَ:
أخبِرْنا عنِ الفِتنَةِ،
و هل سَألتَ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَنها؟:
إنّه لَمّا أنزَلَ اللّه ُ سبحانَهُ قولَهُ :
[سورة العنكبوت (۲۹): الآيات ۱ الى ۵]
«أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ»
عَلِمتُ أنّ الفِتنَةَ لا تَنزِلُ بنا و رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله بينَ أظهُرِنا،
فقلتُ: يا رسولَ اللّه، ما هذهِ الفِتنَةُ التي أخبَرَكَ اللّه ُ تعالى بِها؟
فقالَ: يا عليُّ، إنّ اُمَّتِي سَيُفتَنُونَ مِن بَعدي ···
يا عليُّ، إنَّ القَومَ سَيُفتَنُونَ بأموالِهِم، و يَمُنُّون بِدِينِهِم على رَبِّهِم، و يَتَمَنَّونَ رَحمَتَهُ، و يَأمَنونَ سَطوَتَهُ، و يَستَحِلُّونَ حَرامَهُ بالشُّبُهاتِ الكاذِبَةِ، و الأهواءِ الساهِيَةِ،
فَيَستَحِلُّونَ الخَمرَ بالنَّبيذِ، و السُّحتَ بالهَديَّةِ، و الرِّبا بالبَيعِ.
قلتُ: يا رسولَ اللّه ،
فَبِأيِّ المَنازِلِ اُنزِلُهُم عندَ ذلكَ؟
أ بِمَنزِلَةِ رِدَّةٍ ، أم بِمَنزِلَةِ فِتنَةٍ؟
فقالَ: بِمَنزِلَةِ فِتنَةٍ.
و في نقلِ كَنزِ العُمّالِ ··· ثُمّ قالَ لي:
يا عليُّ ، إنَّكَ باقٍ بَعدِي، و مُبتَلىً بِاُمَّتي،
و مُخاصِمٌ يَومَ القِيامَةِ بَينَ يَدَيِ اللّه ِ تعالى فَأعدِدْ جَوابا،
فقلتُ: بأبي أنتَ و اُمّي،
بَيِّنْ لي ما هذهِ الفِتنَةُ التي يُبتَلونَ بها، و على ما اُجاهِدُهُم بَعدَكَ؟
فقالَ:
إنّكَ ستُقاتِلُ بَعدي الناكِثَةَ ، و القاسِطَةَ ، و المارِقَةَ ـ و حَلاهم و سَمّاهُم رَجُلاً رجُلاً ـ
ثمّ قالَ لي:
و تُجاهِدُ اُمّتي على كُلِّ مَن خالَفَ القرآنَ مِمَّن يَعمَلُ في الدِّينِ بالرَّأيِ،
👈 و لا رَأيَ في الدِّينِ، إنّما هُو أمرٌ مِن الربِّ و نَهيُهُ. 👉
نهج البلاغة:
امام على عليه السلام به مردى كه برخاست و به او گفت:
اى امير مؤمنان! ما را از فتنه آگاه كن 👉
و آيا درباره آن از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيده اى؟
فرمود :
چون خداوند سبحان اين آيه را فرو فرستاد :
«الف ، لام ، ميم. آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟»
دانستم كه تا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در ميان ما هست اين فتنه بر سر ما فرود نمى آيد. پس،گفتم: اى پيامبر خدا! اين چه فتنهاى است كه خداوند بزرگ شما را از آن خبر داده است؟
پيامبر فرمود:
اى على! زودا كه امّتم 👈 بعد از من آزموده شوند 👉 …
اى على! بزودى مسلمانان با اموال خود آزموده مى شوند و به خاطر دينشان بر خدا منّت مى نهند و آرزوى رحمت او را مى كنند و خود را از خشم او در امان مى دانند و با شبهه هاى دروغين و خواهشهاى نفسانىِ غفلت زا، حرام او را حلال مى گردانند.
مثلاً شراب را به نام آب انگور يا آب خرما، و رشوه را به نام هديه و ربا را به نام بيع و معامله روا مى شمارند!
عرض كردم:
اى پيامبر خدا! در اين هنگام آنها را در چه جايگاهى قرار دهم؟
آيا در جايگاه ارتداد يا در جايگاه فتنه و آزمايش؟
فرمود: در جايگاه فتنه و آزمايش
در کتاب كنز العمّال آمده است: …
سپس به من فرمود:
اى على! تو 👈بعد از من👉 زنده مىمانى و 👈به امّتم مبتلا مىشوى👉 و روز قيامت در پيشگاه خداوند متعال براى مخاصمه مىايستى.
پس، جوابى آماده كن.
عرض كردم: پدر و مادرم فدايت باد!
برايم توضيح دهيد 👈اين فتنهاى كه مسلمانان به آن مبتلا مىشوند، چيست و بعد از شما بر چه اساسى با آنها بجنگم👉
فرمود :
بزودى بعد از من با ناكثين و قاسطين و مارقين مى جنگى.
👈پيامبر نام و نشان يكايك آنها را به من گفت.👉
سپس فرمود:
تو با هر كس از امّت من كه با قرآن مخالفت ورزد و در دين رأى و نظر خود را به كار زند جهاد مى كنى؛ چرا كه 👈در دين رأى و نظر [شخصى ]نيست👉 بلكه 👈دين تنها امر و نهى پروردگار است.👉