It is impossible to overcome it!
Unattainable!
«جبر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«نخلة جَبَّارَةٌ»
«الجبار هو الذي لا ينال بالقهر
و أصله في النخل و هو ما فأت اليد طولا»
«نخل جبار: نخلى كه از بلندى، به ثمر آن دسترسى نباشد.»
«بر عکس واژه «کرم – الکرمة: درخت انگور»
«الجَبَّارَة: درخت بسيار تنومند و بلند، که گاهى درازى آن به يكصد متر مىرسد.»
«أصل الْجَبْرِ: إصلاح الشيء بضرب من القهر.
اصل جَبْر، اصلاح كردن با زور و قهر است.»
«أَجْبَرَهُ على الأمر: او را به زور وادار به آن كار كرد.»
فرایند نور الولایة، اجباری نیست! خودت باید دلت بخواهد!
«يقال للخشب الّذي يضمّ به العظم الكسير جبارة»
«یا جابر العظم الکسیر»
[يَا جَبَّارَ الْقُلُوبِ]:
«يَا بَارِئَ الْمَسْمُوكَاتِ وَ جَبَّارَ الْقُلُوبِ عَلَى فِطْرَتِهَا شَقِيِّهَا وَ سَعِيدِهَا»
بدونِ اجازهی خدا، دستت به نورِ علمش نمیرسه!
«وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ»
[سورة البقرة (۲): آية ۳۵]
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۸ الى ۲۱]
+ «سور»
اگه خدا خودش نخواهد که این علوم درز کنه، کی دستش به آرامش قلبی میرسه؟!
«کرم – عِبادٌ مُكْرَمُونَ»
و فرعون گفت:
«اى هامان، براى من كوشكى بلند بساز،
شايد من به راههای آسمان دست یابم و از خداى موسى اطلاع حاصل كنم!»
[سورة غافر (۴۰): الآيات ۳۶ الى ۴۰]
وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا هامانُ ابْنِ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبابَ (۳۶)
و فرعون گفت:
«اى هامان، براى من كوشكى بلند بساز، شايد من به آن راهها برسم:
أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلى إِلهِ مُوسى
وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ كاذِباً
وَ كَذلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبِيلِ
وَ ما كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلاَّ فِي تَبابٍ (۳۷)
راههاى [دستيابى به] آسمانها، تا از خداى موسى اطلاع حاصل كنم
و من او را سخت دروغپرداز مىپندارم.»
و اين گونه براى فرعون، زشتى كارش آراسته شد و از راه [راست] بازماند؛
و نيرنگ فرعون جز به تباهى نينجاميد.
وَ قالَ الَّذِي آمَنَ
يا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشادِ (۳۸)
و آن كس كه ايمان آورده بود گفت:
«اى قوم من، مرا پيروى كنيد تا شما را به راه درست هدايت كنم.
يا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتاعٌ
وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دارُ الْقَرارِ (۳۹)
اى قوم من، اين زندگى دنيا تنها كالايى [ناچيز] است،
و در حقيقت، آن آخرت است كه سراى پايدار است.
مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى إِلاَّ مِثْلَها
وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ
يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِ حِسابٍ (۴۰)
هر كه بدى كند، جز به مانند آن كيفر نمىيابد؛
و هر كه كار شايسته كند -چه مرد باشد يا زن- در حالى كه ايمان داشته باشد،
در نتيجه آنان داخل بهشت مىشوند و در آنجا بىحساب روزى مىيابند.
چیرگی بر نور؟ محاله!
[سورة المائدة (۵): الآيات ۲۲ الى ۲۴]
قالُوا يا مُوسى إِنَّ فِيها قَوْماً جَبَّارِينَ
وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْها
فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ (۲۲)
گفتند: «اى موسى، در آنجا مردمى زورمندند
و تا آنان از آنجا بيرون نروند ما هرگز وارد آن نمىشويم.
پس اگر از آنجا بيرون بروند ما وارد خواهيم شد.»
قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا
ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ
فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ
وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (۲۳)
دو مرد از [زمره] كسانى كه [از خدا] مىترسيدند و خدا به آنان نعمت داده بود، گفتند:
«از آن دروازه بر ايشان [بتازيد و] وارد شويد؛ كه اگر از آن، درآمديد قطعاً پيروز خواهيد شد،
و اگر مؤمنيد، به خدا توكّل كنيد.»
قالُوا يا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِيها
فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ (۲۴)
گفتند: «اى موسى، تا وقتى آنان در آن [شهر]ند ما هرگز پاى در آن ننهيم.
تو و پروردگارت برو[يد] و جنگ كنيد كه ما همين جا مىنشينيم.»
+ «یارکشی!»
کسی که راضی به تقدیراتش باشه اسمش در فهرست اهل نور است!
«نَجَّيْنا هُوداً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ»
کسی که راضی به تقدیراتش نیست، اسمش در فهرست اهل نار خواهد بود!
«جَحَدُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ»
«كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ: مَنْ أَبَى أَنْ يَقُولَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»
[سورة هود (۱۱): الآيات ۵۰ الى ۶۰]
وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا هُوداً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا
وَ نَجَّيْناهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِيظٍ (۵۸)
و چون فرمان ما دررسيد، هود و كسانى را كه با او گرويده بودند،
به رحمتى از جانب خود نجات بخشيديم و آنان را از عذابى سخت رهانيديم.
وَ تِلْكَ عادٌ جَحَدُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ
وَ عَصَوْا رُسُلَهُ
وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ (۵۹)
و اين، [قوم] عاد بود كه آيات پروردگارشان را انكار كردند،
و فرستادگانش را نافرمانى نمودند،
و به دنبال فرمانِ هر زورگوىِ ستيزهجوى رفتند.
وَ أُتْبِعُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ
أَلا إِنَّ عاداً كَفَرُوا رَبَّهُمْ
أَلا بُعْداً لِعادٍ قَوْمِ هُودٍ (۶۰)
و [سرانجام] در اين دنيا و روز قيامت، لعنت بدرقه [راه] آنان گرديد.
آگاه باشيد كه عاديان به پروردگارشان كفر ورزيدند.
هان، مرگ بر عاديان: قوم هود.
+ «خیب – حسود ناکام!»
«وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ،
و [سرانجام] هر زورگوى لجوجى نوميد شد.»
[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۱۳ الى ۱۸]
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ
لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا
فَأَوْحى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ (۱۳)
و كسانى كه كافر شدند، به پيامبرانشان گفتند:
«شما را از سرزمين خودمان بيرون خواهيم كرد مگر اينكه به كيش ما بازگرديد.»
پس پروردگارشان به آنان وحى كرد كه حتماً ستمگران را هلاك خواهيم كرد.
وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ
ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ (۱۴)
و قطعاً شما را پس از ايشان در آن سرزمين سكونت خواهيم داد.
اين براى كسى است كه از ايستادن [در محشر به هنگام حساب] در پيشگاه من بترسد
و از تهديدم بيم داشته باشد.
وَ اسْتَفْتَحُوا
وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ (۱۵)
و [پيامبران از خدا] گشايش خواستند،
و [سرانجام] هر زورگوى لجوجى نوميد شد.
مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ (۱۶)
[آن كس كه] دوزخ پيش روى اوست و به او آبى چركين نوشانده مىشود.
يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ
وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ
وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ (۱۷)
آن را جرعه جرعه مىنوشد و نمىتواند آن را فرو برد،
و مرگ از هر جانبى به سويش مىآيد ولى نمىميرد
و عذابى سنگين به دنبال دارد.
مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ
لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ
ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ (۱۸)
مَثَل كسانى كه به پروردگار خود كافر شدند،
كردارهايشان به خاكسترى مىماند كه بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد:
از آنچه به دست آوردهاند هيچ [بهرهاى] نمىتوانند بُرد.
اين است همان گمراهىِ دور و دراز.
[سورة مريم (۱۹): الآيات ۱۲ الى ۱۵]
يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا (۱۲)
اى يحيى، كتاب [خدا] را به جد و جهد بگير، و از كودكى به او نبوّت داديم.
وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً وَ كانَ تَقِيًّا (۱۳)
و [نيز] از جانب خود، مهربانى و پاكى [به او داديم] و تقواپيشه بود.
وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا (۱۴)
و با پدر و مادر خود نيكرفتار بود و زورگويى نافرمان نبود.
وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا (۱۵)
و درود بر او، روزى كه زاده شد و روزى كه مىميرد و روزى كه زنده برانگيخته مىشود.
[سورة مريم (۱۹): الآيات ۳۱ الى ۳۵]
وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا (۳۱)
و هر جا كه باشم مرا با بركت ساخته، و تا زندهام به نماز و زكات سفارش كرده است،
وَ بَرًّا بِوالِدَتِي
وَ لَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيًّا (۳۲)
و مرا نسبت به مادرم نيكوكار كرده
و زورگو و نافرمانم نگردانيده است،
وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا (۳۳)
و درود بر من، روزى كه زاده شدم و روزى كه مىميرم و روزى كه زنده برانگيخته مىشوم.»
ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ (۳۴)
اين است [ماجراى] عيسى پسر مريم، [همان] گفتار درستى كه در آن شك مىكنند.
ما كانَ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ
إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (۳۵)
خدا را نسزد كه فرزندى برگيرد. منزّه است او؛
چون كارى را اراده كند، همين قدر به آن مىگويد:
«موجود شو»، پس بىدرنگ موجود مىشود.
+ «سطو»
[سورة الشعراء (۲۶): الآيات ۱۲۳ الى ۱۴۰]
وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ (۱۳۰)
و چون حملهور مىشويد [چون] زورگويان حملهور مىشويد؟
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۱۶ الى ۲۰]
قالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي
فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (۱۶)
گفت: «پروردگارا، من بر خويشتن ستم كردم، مرا ببخش.»
پس خدا از او درگذشت كه وى آمرزنده مهربان است.
قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ (۱۷)
[موسى] گفت:
«پروردگارا به [پاس] نعمتى كه بر من ارزانى داشتى هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود.»
فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خائِفاً يَتَرَقَّبُ
فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ
قالَ لَهُ مُوسى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ (۱۸)
صبحگاهان در شهر، بيمناك و در انتظار [حادثهاى] بود.
ناگاه همان كسى كه ديروز از وى يارى خواسته بود [باز] با فرياد از او يارى خواست.
موسى به او گفت: «به راستى كه تو آشكارا گمراهى.»
فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُما
قالَ يا مُوسى أَ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ
إِنْ تُرِيدُ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ جَبَّاراً فِي الْأَرْضِ
وَ ما تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ (۱۹)
و چون خواست به سوى آنكه دشمن هر دوشان بود حمله آورد، گفت:
«اى موسى، آيا مىخواهى مرا بكشى چنانكه ديروز شخصى را كشتى؟
تو مىخواهى در اين سرزمين فقط زورگو باشى، و نمىخواهى از اصلاحگران باشى.»
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى
قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ
فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ (۲۰)
و از دورافتادهترين [نقطه] شهر، مردى دوان دوان آمد [و] گفت:
«اى موسى، سران قوم در باره تو مشورت مىكنند تا تو را بكشند.
پس [از شهر] خارج شو. من جدّاً از خيرخواهان توام.»
[سورة غافر (۴۰): الآيات ۳۱ الى ۳۵]
مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ (۳۱)
[از سرنوشتى] نظير سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود، و كسانى كه پس از آنها [آمدند]. و [گرنه] خدا بر بندگان [خود] ستم نمىخواهد.
وَ يا قَوْمِ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنادِ (۳۲)
و اى قوم من، من بر شما از روزى كه مردم يكديگر را [به يارىِ هم] ندا درمىدهند، بيم دارم.
يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ ما لَكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (۳۳)
روزى كه پشتكنان [به عُنْف] بازمىگرديد، براى شما در برابر خدا هيچ حمايتگرى نيست؛ و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبرى نيست.»
وَ لَقَدْ جاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّناتِ فَما زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جاءَكُمْ بِهِ حَتَّى إِذا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ (۳۴)
و به يقين، يوسف پيش از اين، دلايل آشكار براى شما آورد، و از آنچه براى شما آورد همواره در ترديد بوديد تا وقتى كه از دنيا رفت، گفتيد: «خدا بعد از او هرگز فرستادهاى را برنخواهد انگيخت.» اين گونه، خدا هر كه را افراطگر شكّاك است، بى راه مىگذارد.
الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ (۳۵)
كسانى كه درباره آيات خدا -بدون حجّتى كه براى آنان آمده باشد- مجادله مىكنند،
[اين ستيزه] در نزد خدا و نزد كسانى كه ايمان آوردهاند [مايه] عداوت بزرگى است.
اين گونه، خدا بر دل هر متكبّر و زورگويى مُهر مىنهد.
[سورة ق (۵۰): الآيات ۴۱ الى ۴۵]
وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ (۴۱)
و روزى كه منادى از جايى نزديك ندا درمىدهد، به گوش باش.
يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ (۴۲)
روزى كه فرياد [رستاخيز] را به حقّ مىشنوند، آن [روز] روز بيرون آمدن [از زمين] است.
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَ نُمِيتُ وَ إِلَيْنَا الْمَصِيرُ (۴۳)
ماييم كه خود، زندگى مىبخشيم و به مرگ مىرسانيم و برگشت به سوى ماست.
يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً
ذلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنا يَسِيرٌ (۴۴)
روزى كه زمين به سرعت از [اجسادِ] آنان جدا و شكافته مىشود؛
اين حشرى است كه بر ما آسان خواهد بود.
نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ
وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ
فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخافُ وَعِيدِ (۴۵)
ما به آنچه مىگويند داناتريم،
و تو به زور وادارنده آنان نيستى؛
پس به [وسيله] قرآن هر كه را از تهديد [من] مىترسد پند ده.
[سورة الحشر (۵۹): الآيات ۲۱ الى ۲۴]
لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ
وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (۲۱)
اگر اين قرآن را بر كوهى فرومىفرستاديم،
يقيناً آن [كوه] را از بيم خدا فروتن [و] از همپاشيده مىديدى.
و اين مَثَلها را براى مردم مىزنيم، باشد كه آنان بينديشند.
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ
عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ (۲۲)
اوست خدايى كه غير از او معبودى نيست،
داننده غيب و آشكار است، اوست رحمتگر مهربان.
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ
الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ
سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ (۲۳)
اوست خدايى كه جز او معبودى نيست؛
همان فرمانرواى پاك سلامت[بخش، و] مؤمن [به حقيقت حقّه خود كه] نگهبان،
عزيز، جبّار [و] متكبّر [است].
پاك است خدا از آنچه [با او] شريك مىگردانند.
هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى
يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (۲۴)
اوست خداى خالق نوساز صورتگر [كه] بهترين نامها [و صفات] از آنِ اوست.
آنچه در آسمانها و زمين است [جمله] تسبيح او مىگويند و او عزيز حكيم است.