دکتر محمد شعبانی راد

نجوای شیطان! مناجات رحمان! إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّيْطانِ! وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا!

The Whisper of Satan, the Intimate Prayer of the Merciful!
“Indeed, secret counsels are from Satan! And we brought him near in intimate discourse.”

(Qur’an 58:10 & 19:52)


The Qur’anic term “Najwā” (secret counsel/whisper) carries a profound duality: it can be either a path to light or a descent into darkness. The Qur’an distinguishes between two types of whispers:

  1. The Whisper of Satan (Najwā of Darkness):
    The Qur’an warns: “Indeed, secret counsels are only from Satan, that he may grieve the believers” (58:10).
    Such whispers are marked by envy, hostility, and disobedience to the Messenger. They are hidden conversations driven by selfish desires and resentment, cutting hearts off from divine light. This type of Najwā is the language of envy (ḥasad), the disconnection from the soul’s inner illumination, and the false sense of security that comes with aligning with one’s ego.

  2. The Intimate Prayer of the Merciful (Najwā of Light):
    In contrast, God says about Moses: “And We brought him near in intimate discourse (najiyyan)” (19:52).
    This is the Najwā of the heart with its angelic companion—the inner dialogue of intellect and divine guidance. It is a hidden conversation not of envy, but of longing, fear, hope, and love, as Imam al-Ṣādiq (‘a) described: “The intimate whispers of the gnostics revolve around three principles: fear, hope, and love.”


🔹 Najwā as a Journey from Darkness to Light:

The path of the soul is like an inner pilgrimage (ḥajj):

  • From ‘Arafāt, where one recognizes the defects of the envious self.

  • To Muzdalifah, where vigilance and remembrance calm the heart.

  • To Minā, where the sacrifice of vain desires is made.

  • To the Sacred Mosque, where limbs are protected from sin.

  • And finally to the Ka‘bah of the heart, the Bayt al-Ma‘mūr, where the self becomes tranquil (nafs al-muṭmaʾinna) and the heart, repaired by the light of the Imams, becomes a dwelling place for angels.

Along this path, the believer must constantly engage in Najwā with the angel of light—confiding, seeking refuge, and draining away the poison of envy. This is a continuous “drainage” of destructive emotions: whisper after whisper, until the heart is fully luminous.


🔹 Najwā, Salvation, and the Chain of Light:

The Ahl al-Bayt (‘a) taught that salvation (najāt) is inseparable from Najwā with the bearers of light.

  • Every prophet had a vicegerent, and salvation flowed through this chain: Adam with Shīth, Noah with Sām, Moses with Yūshaʿ, Jesus with Shamʿūn, Solomon with Āṣif, and finally Muḥammad with ʿAlī (peace be upon them all).

  • The Imams made it clear: only those whose deeds align with their words carry true faith; the rest merely hold a borrowed light (īmān mustawdaʿ), which will be taken back in the moment of trial.

Thus, true Najwā is not just talk—it is alignment of word and deed in the presence of divine light.


🔹 The Lesson of Sūrat al-Mujādilah:

The Qur’an exposes the two faces of Najwā:

  • “Do not hold secret counsel for sin, aggression, and disobedience of the Messenger; but hold secret counsel for righteousness and piety” (58:9).

  • Even if three whisper together, God is their fourth; nothing is hidden from Him (58:7).

  • The whispers of Satan are meant to sadden the believers, but they cannot harm them except by God’s permission (58:10).

This shows that every hidden word, every inner dialogue, is under divine witness. What matters is whether we whisper with Satan—through envy and rebellion—or with the Merciful—through prayer, fear, hope, and love.


🔹 Conclusion:

Najwā is the hidden voice of the heart.

  • If it is with Satan, it leads to envy, hypocrisy, and ultimately the fire.

  • If it is with the Merciful, it becomes intimate prayer, the secret of salvation, and the door to divine proximity.

Thus, the believer’s journey is to transform every whisper of the heart into a conversation with the Light—until the self becomes a Ka‘bah of divine remembrance, and the whispers of envy are drained away forever.

«نجو» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
«وَ مَقَامُ الْمُنَاجَاةِ لِمُوسَى ع‏ وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا»
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
«إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّيْطانِ»

«نجو» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«النجو: ما خرج من البطن من ريح و غيرها»
«أصل‏ النَّجَاءِ: الانفصالُ من الشي‏ء»
+ «نجأ» : مفهوم انفصال و جدایی «دیسکانکشن»
+ «نقذ – حلقه نجات»
«نَجَا مِنَ الْهَلَاكِ: خلَص»

نجوای شیطانی! مناجات رحمانی!
نجوا از شیطان، نجات از رحمان
«إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذينَ آمَنُوا
وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
»
+ «شیء – مشیّت»

مناجات رحمانی و نجوای شیطانی:


نجوای رحمان؛ نجوای شیطان!
راه نجات در انفصال از تمنّاها!
إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّيْطانِ! وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا!


واژۀ قرآنی «نجو» از ریشه «نجا – ینجو» به معنای انفصال و جدایی است.
اهل لغت گفته‌اند:
«النجو: ما خرج من البطن من ريح و غيرها» → اشاره به جدا شدن چیزی از درون.
«أصل‏ النَّجَاءِ: الانفصالُ من الشي‏ء» → ریشه نجات همان جدا شدن و خلاصی است.
«نَجَا مِنَ الْهَلَاكِ: خلَص» → نجات یعنی رهایی از هلاکت.

پس «نجو» یک حرکت دیسکانکشن (disconnect) است:
یا جدا شدن از تمنّاها و وسوسه‌ها (راه نجات رحمانی)؛
یا جدا شدن از نور و یاد الهی (راه هلاکت شیطانی).


نجوای رحمانی:

در قرآن کریم آمده است:
«وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا» (مریم، ۵۲)
موسی علیه‌السلام در مقام قرب، به نجوای ربانی رسید؛
یعنی یک گفت‌وگوی پنهان و خالص که سراسر اتصال به نور و فاصله‌گرفتن از تمنّیات نفسانی بود.
اینجا نجو به معنای مناجات است؛ خلوتی که قلب با ربّ خویش می‌سازد و در آن، جان از همۀ آلودگی‌ها منفصل می‌شود.


نجوای شیطانی:

اما قرآن در مقابل می‌فرماید:
«إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّيْطانِ» (مجادله، ۱۰)
اینجا نجو به معنای زمزمۀ پنهانی اهل حسد و اهل باطل است؛ سخنان درگوشی، برنامه‌ریزی‌های مخفیانه و وسوسه‌هایی که آرام‌آرام انسان را از نور معلم ربانی جدا می‌سازد.
این نجواها ظاهراً آرامش می‌دهند اما در حقیقت، انفصالی از یاد خدا و اتصال به تمنّاهای شیطانی هستند.


نجو، دو راه دارد:
راه رحمانی: مناجات با خدا، که نجات‌بخش و نورانی است.
راه شیطانی: نجواهای پنهان و حسادت‌بار، که هلاکت‌آفرین است.

نجات اهل نور در انفصال از تمنّاهاست؛
اما اهل حسادت با وسوسه شیطان از نور خود منفصل می‌شوند و راحتی را در مسیر رسیدن به تمنّاهای خود می‌جویند.

مطالعات نورانی – مناجات رحمانی

کنفرانس محرمانه!

«نجوا: المكالمة سرّا في تنحية و تنجية»
گوئى متناجيان سخن خويش را به محلى بالا مي‌برند كه كسى غير از خودشان به آنجا نمي‌رسد.

«وَ مَقَامُ الْمُنَاجَاةِ لِمُوسَى ع‏ وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا»

زیارت‌نامه امام سجاد علیه السلام

+ «چهارمین اختر فروزان!»
«وَ أَمَّا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ فَلِلنَّجَاةِ مِنَ السَّلَاطِينِ وَ نَفْثِ الشَّيَاطِينِ»

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ النَّجْوَى

زیارت‌نامه مشترک که در مورد چهار امام مدفون در بقیع، این گونه وارد شده است:

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى
السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ التَّقْوَى
السَّلَامُ عَلَيْكُمُ الْحُجَّةَ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا
السَّلَامُ عَلَيْكُمُ الْقُوَّامَ فِي الْبَرِيَّةِ بِالْقِسْطِ
السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الصَّفْوَةِ
السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ النَّجْوَى
شما همرازهای خدا می‌باشید!
أَشْهَدُ أَنَّكُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَ نَصَحْتُمْ وَ صَبَرْتُمْ فِي ذَاتِ اللَّهِ
وَ كُذِّبْتُمْ وَ أُسِي‏ءَ إِلَيْكُمْ فَعَفَوْتُمْ
وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ
وَ أَنَّ طَاعَتَكُمْ مَفْرُوضَةٌ
وَ أَنَّ قَوْلَكُمُ الصِّدْقُ
وَ أَنَّكُمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجَابُوا
وَ أَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطَاعُوا
وَ أَنَّكُمْ دَعَائِمُ الدِّينِ وَ أَرْكَانُ الْأَرْضِ
وَ لَمْ تَزَالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ يَنْسَخُكُمْ فِي أَصْلَابِ كُلِّ مُطَهَّرٍ وَ يَنْقُلُكُمْ فِي أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ
لَمْ تُدَنِّسْكُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ
وَ لَمْ تَشْرَكْ فِيكُمْ فِتَنُ الْأَهْوَاءِ
طِبْتُمْ وَ طَابَ مَنْبِتُكُمْ
مَنَّ بِكُمْ عَلَيْنَا دَيَّانُ الدِّينِ
فَجَعَلَكُمْ
فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ
وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ رَحْمَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا إِذَا اخْتَارَكُمْ لَنَا
وَ طَيَّبَ خَلْقَنَا بِمَا مَنَّ بِهِ عَلَيْنَا مِنْ وَلَايَتِكُمْ
وَ كُنَّا عِنْدَهُ مُسَمَّيْنَ بِفَضْلِكُمْ مُعْتَرِفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ
وَ هَذَا مَقَامُ مَنْ أَسْرَفَ وَ أَخْطَأَ وَ اسْتَكَانَ وَ أَقَرَّ بِمَا جَنَى وَ رَجَا بِمَقَامِهِ الْخَلَاصَ
وَ أَنْ يَسْتَنْقِذَهُ بِكُمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْكَى مِنَ الرَّدَى
فَكُونُوا لِي شُفَعَاءَ فَقَدْ وَفَدْتُ إِلَيْكُمْ إِذَا رَغِبَ عَنْكُمْ أَهْلُ الدُّنْيَا
وَ اتَّخَذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً
وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها
يَا مَنْ هُوَ قَائِمٌ لَا يَسْهُو وَ دَائِمٌ لَا يَلْهُو وَ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ
لَكَ الْمَنُّ بِمَا وَفَّقْتَنِي وَ عَرَّفْتَنِي مِمَّا ائْتَمَنْتَنِي عَلَيْهِ إِذْ صَدَّ عَنْهُمْ عِبَادُكَ وَ جَهِلُوا مَعْرِفَتَهُمْ وَ اسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِمْ وَ مَالُوا إِلَى سِوَاهُمْ
فَكَانَتِ الْمِنَّةُ مِنْكَ عَلَيَّ مَعَ أَقْوَامٍ خَصَصْتَهُمْ بِمَا خَصَصْتَنِي بِهِ
فَلَكَ الْحَمْدُ إِذْ كُنْتُ عِنْدَكَ فِي مَقَامِي هَذَا مَذْكُوراً مَكْتُوباً
وَ لَا تَحْرِمْنِي مَا رَجَوْتُ وَ لَا تُخَيِّبْنِي فِيمَا دَعَوْتُ
وَ ادْعُ لِنَفْسِكَ بِمَا أَحْبَبْتَ
.

سلام بر شما اى پيشوايان هدايت،
سلام بر شما اى اهل پرهيزكارى،
سلام بر شما اى حجّت‌ها بر اهل دنيا،
سلام بر شما اى قيام‌كنندگان به عدالت در ميان آفريدگان،
سلام بر شما اى اهل برگزيدگى،
سلام بر شما اى خاندان رسول خدا،
سلام بر شما ای اهل راز،
«شما همرازهای خدا می‌باشید.»
گواهی می‌دهم که شما رسالت و مسوولیت خویش را به انجام رساندید.
شما بر مردم خیرخواهی نمودید.
شما در راه استقرار دین خدا پایداری نمودید،
گرچه برخی شما را نپذیرفتند و بر شما جفا روا داشتند.
و تكذيب شديد،
و نسبت به شما بدرفتارى شد،
ولى شما گذشت كرديد،
و شهادت می دهم كه شما امامان هدايت و هدايت‌يافته‌ايد،
و طاعت شما واجب، و گفتار شما صدق است،
شما مردم را به نیکی‌ها فرا خواندید.
گرچه برخی پاسخ ندادند و فرمان شما را نادیده انگاشتند!
شما دعوت كرديد، ولى اجابت نشديد،
و دستور داديد، ولى اطاعت‌تان نكردند،
شما ستون هاى دين و پايه هاى زمين هستيد،
همواره تحت توجّه خدا بوديد،
شما را خدای سبحان از تبار مردان پاک و زنان پاک‌دامن پدیدار ساخت،
جاهليت سخت و سنگين شما را آلوده نكرد،
و فتنه‌هاى هوا در شما شركت نجست،
پاك بوديد و جاى روييدن شما پاك بود،
جزادهنده روز جزا به وجود شما بر ما منّت نهاد،
پس قرارتان داد در خانه‌هايى كه خدا اجازه داد رفعت يابد، و نامشان در آن خانه ها ذكر گردد،
و درودمان را بر شما رحمت براى ما و كفاره گناهانمان قرار داد،
زيرا خدا شما را براى ما انتخاب كرد،
و آفرينش ما را به آنچه از ولايت شما بر ما منّت نهاد و پاكيزه ساخت،
و ما در پيشگاه خدا از نامبردگان به دانش شما و اقراركنندگان به تصديق‌مان نسبت به شما بوديم،
اين است جايگاه كسی كه زياده روى كرد، و دچار خطا شد، و درمانده گشت، و به آنچه جنايت كرد اقرار نمود، و به اين جايگاهش نجات خود را اميد دارد،
و اينكه به وسيله شما از ورطه هلاكت برهاندش رهاننده هلاك شدگان
شما شفيعان من باشيد، 
آنگاه كه وارد بر شما شوم همانگاه كه مردم دنيا از شما روگردانده‌اند،
و آيات خدا را به مسخره گرفتند، و از قبول آنها تكبّر كردند،
اى كه او پابرجاست و غفلت نمی‌كند، و پاينده است و سرگرم نمی‌شود،
و به همه چيز احاطه دارد،
تو را منّت است به آنچه مرا موفّق نمودى،
و شناساندى به من آنچه را بر آنم واداشتى،
آنگاه كه بندگانت از او بازداشتند،
و شناختش را نادان بودند،
و حقّش را سبك شمردند،
و به جانب غير او ميل نمودند،
پس از جانب تو بر من منّت بود،
با اقوامى كه اختصاص دادی آنها را به آنچه مرا به آن اختصاص دادى،
پس تو را سپاس، به خاطر اينكه در اين جايگاهم نزد تو ياد شده و ثبت شده بودم،
از آنچه اميد كردم مرا محروم مكن،
و در آنجه خواندم نااميد مساز،
به حرمت محمّد و خاندان پاكش، و درود خدا بر محمّد و خاندان محمّد.
پس براى خود به هرچه كه خواهى دعا كن.

نجات با امام سجاد علیه‌السلام

«وَ أَمَّا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ فَلِلنَّجَاةِ مِنَ السَّلَاطِينِ وَ نَفْثِ الشَّيَاطِينِ»

یعنی: چهارمین اختر فروزان، امام زین‌العابدین علیه‌السلام، پناهگاه نجات است؛
نجات از سلطۀ سلاطین جور و نجات از دمیدن‌های شیاطین.

این تعبیر، دو بعد مهم از «نجو» را روشن می‌کند:
نجات رحمانی: با اتصال به امام و مناجات با خدا، قلب از فشار ظالمان و تیرگی‌های حسد و وسوسه آزاد می‌شود.
انفصال شیطانی: بدون امام، نجواهای دروغین و نفث شیاطین، انسان را آرام‌آرام از نور جدا می‌سازد.


پیوند «مناجات» و «نجات»

اینجا معنای لغوی و تفسیری «نجو» به‌خوبی جمع می‌شود:
مناجات، گفت‌وگوی پنهانی با خدا، نقطۀ اتصال به نور.
نجات، همان ثمرۀ این اتصال است؛ رهایی از بند سلطه‌های بیرونی و وسوسه‌های درونی.

پس زیارتنامه امام سجاد علیه‌السلام، راه عملی نجات را بیان می‌کند:
هر کس اهل مناجات با خدا و پیوند با امام باشد، از نجوای شیاطین و دسیسۀ حاکمان ظالم رهایی خواهد یافت.

نجوا، مناجات عقل، سفر از تاریکی به نور!

عقل از شر هوای نفس حسودش خلاص می‌شود!
«أصل‏ النَّجَاءِ: الانفصالُ من الشي‏ء»
به دردِدلم گوش کنید!!! که شنیدنی است، اگر به وصف در آید!!!
به مناجات عقلم و مَلَک گوش کنید که ….
نور عقل با نور مَلَک نجوا می‌کند! دردِدل می‌کند!

عقل به ملک می‌گوید :
بیا با تو دردِدل کنم تا حسدم درناژ شود!
قلب کسی که به نور وصل شد، وارد حرم آل محمد ع می‌شود و در واقع در حرم جای عوامل کفر (حسادت) نیست!
اما ما با چه رویی وارد شدیم، نمی دانم!
+ «تفتیش»
بمرور با ثبات قدم در مسیر رسیدن به کعبه، مشروط به اینکه قلبت را در تعمیرگاه صاحبان نور قرار دهی، بتدریج وارد محدوده مسجد الحرام می‌شوی و باز در تمام این مراحل درد (حسد) به سراغت می‌آید و باید با مَلَک درددل کنی و آرام شوی و با علوم ربانی صاحبان نور، که همزاد و همسان و هم‌شکل با نور مَلَک است و نور ملک را اینگونه احراز هویت میکنی [+ «دحیة الکلبی ، من وراء الغربال» + احراز هویت نور در ملکوت قلب]، بیت قلبت تعمیر می‌شود و خلاصه ممکن است به توفیقی باور نکردنی برسی و آن ورود به خود کعبه است که باز با ادامه نقش مهم صاحبان نور در تعمیر قلبت از عیوب هوای نفست صورت می‌گیرد.
اگر ان شاء الله به این توفیق عظما نائل شدی، می‌دانی الان اسم قلبت در عالَم معنا چیست؟ بیت المعمور! تعجب نکن چون قلبت (عقل) به دست صاحبان نور از آل محمد ع تعمیر شده و لذا نفس حسودت از اماره به مطمئنه رسیده و عقل و نفس مطمئنه‌ات، بیت معمور و آباد شده به دست صاحبان نور است و حالا این بیت‌المعمور، محل آمد و شد ملائکه است و جایی که ملک رفت و آمد نماید نورانی است.
قبل از ورود به حرم در دوران امارت حسادت نفس قرار داری و لباس معصیت پوشیده‌ای.
با ورود به حرم این لباس به لباس طاعت تبدیل می‌شود و از عرفات تا منا چه مسیری است!
جالب اینکه عرفات خارج از حرم است و صاحبان نور را ببین که چه فداکاری می‌کنند!
آنها که خود بیت المعمورند و بیت المعمور برایمان می سازند، در شروع کار از حصن حرم خارج می شوند و به تاریکی قلبمان وارد (دخول) می‌شوند، تا از عرفات، که مرز نور و تاریکی است، دستمان را بگیرند و وارد حرم نمایند و مسیر تا مشعر و منا و مسجد و تا درون خود کعبه، ما را همراهی نمایند.
با شناخت صاحبان نور [احراز هویت نور در ملک و ملکوت] که توفیق است نه استحقاق، که هیچ‌کس استحقاق وصل به نور آل محمد ع را ندارد و آنها کریمانه ما را دعوت به حجّ خویش می‌نمایند (فراخوان).
با شناخت صاحبان نور، اول عارف به هوای نفس حسودت و عیوبت و اینکه عقلت تا کنون مغلوب این هوای نفس بوده، می‌شوی (محتوای دعای عرفه) و آنها قلب تو را در این سرزمین عرفات با علوم ربانی خویش روشن می کنند.
حالا که قبول کردی واقعا این هوای نفس (حسادت و بدجنسی) خود توست که قلبت را تاریک کرده و نیت خوب شدن و غلبه عقل بر این هوای نفس می کنی [عقل و هوا – نور ولایت و تاریکی حسادت] در تمام مراحل دست در دست صاحبان نور تا رسیدن به آرزویت که مالکیت بر نفس است [قرنطینه شدن حسادت – درناژ حسادت] پیش خواهی رفت و قلبت به عمران و آبادانی خواهد رسید بطوریکه همه به نور تو که از تبار نور علم و ذریه ابراهیم ع است، شوق پیدا خواهند نمود «تهوی الیهم»!
در تمام مسیر با هر نا آرامی که برایت پیش می آید زود با ملک نجوا کن (مثل یوسف ع دنبال نور برهان بگرد!) و کمک بخواه تا تو را از شر این بیماری بدخیم حسد نجات داده و راحت نماید و باز مدتی بعد احساس می کنی که دو باره حسد به سراغت آمده دوباره همین کار را (آیت به آیت) تکرار می کنی «درناژ دائمی حسادت»: درددل – نجوا ، درددل – نجوا ، درددل – نجوا ، …. تا طی مسیر نمایی به سمت رسیدن به موقف بیت المعموری قلبت!
این حدیث زیبا نقشه کل مسیر از تاریکی به نور را برایت مشخص می کند و اینگونه امام صادق ع شروع می فرمایند که اول معنی لغوی نجوا و مناجات عقل را بفهم [النجو النّور الولایة] و سپس مراحل و سطوح و اصول این درددل کردن و درگوشی صحبت کردن با ملک موکل «نَجْوَى الْعَارِفِينَ تَدُورُ عَلَى ثَلَاثَةِ أُصُولٍ: الْخَوْفِ  وَ الرَّجَاءِ وَ الْحُبِّ »
وقتی به دعای پدر و مادر، از ظلمت کل ارض به سرزمین عرفات رسیدی با صاحب نورت در مُلک و مَلکوت این سرزمین ملاقات می کنی و با اخذ علوم ربانی کار را شروع می کنی. در واقع با این نور شروع می‌کنی و کم‌کم در مراحل بعد بیشتر متوجه آن می‌شوی، وقتی اخذ نور علم نمودی، حالت ممدوح خوف از هوای نفس حسودت در وجودت شکل می‌گیرد «فَالْخَوْفُ فَرْعُ الْعِلْمِ»
این خوف از استعمال حسد است، چون معرفت به حسد خود پیدا میکنی و می فهمی باید با نور ولایت این تاریکی حسادت را قرنطینه و درناژ کنی وگرنه کار دستت میدهد. پس این خوف از حسد با امیدواری به نور ولایت « وَ الرَّجَاءُ فَرْعُ الْيَقِينِ »، یک فرایند و یک داستان زیبای مهارت خوب زندگی کردن است.
و در نهایت یکپارچه شوق به آل محمد ع می‌شوی «وَ الْحُبُّ فَرْعُ الْمَعْرِفَةِ».
اینکه از هوای نفس حسود خود گریزان می شوی و دست از کارهای اشتباه خود [سرگرمی های پوچ دنیایی] که شدیدا هم به آنها عادت کرده بودی، برمی‌داری و اصلا از آن کارها بدت می آید و از کسانی که اهل معصیت هستند فرار می کنی و دیگر نمی خواهی با آنها هم‌کلام و هم‌صحبت شوی همه به برکت همین علوم نورانی ربانی است که تو اخذ نموده‌ای « فَدَلِيلُ الْخَوْفِ الْهَرَبُ » و اینکه روز به روز، بیشتر طالب کسب علوم نورانی می‌شوی، خود دلیل بر این است که داروی این طبیب در قلبت، اثرات تعمیری و درمانی خویش را ایفاء نموده و تو با عقلت که با نور کامل و تمام شده «تمّ»، و آیت به آیت رو به کمال و غلبه بر هوای نفست داری، در واقع امید فرج از آل محمد ع را داری « وَ دَلِيلُ الرَّجَاءِ الطَّلَبُ » پس با علوم دلنشین صاحبان نور و خوف از هوای نفس حسود، به نجات و غلبه عقل بر هوای نفس نزدیک می شوی
« فَإِذَا تَحَقَّقَ الْعِلْمُ فِي الصَّدْرِ خَافَ   
فَإِذَا كَثُرَ الْمَرْءُ فِي الْمَعْرِفَةِ خَافَ  ‏
وَ إِذَا صَحَّ الْخَوْفُ هَرَبَ   
وَ إِذَا هَرَبَ نَجَا »

عقلت (قلبت) به نور علم آل محمد ع روشن شده، حالا نور یقین عقلت، دل را یکپارچه آرام و روشن نموده و شیطان که از این وضع ناراحت است در طی مسیر مدام به قصد مزاحمت به انحاء مختلف سر راحت سبز می شود [رمی جمرات] و باید با نجوا با مَلَک از شر این ابلیس لعین خلاص شوی ! « وَ إِذَا أَشْرَقَ نُورُ الْيَقِينِ فِي الْقَلْبِ    شَاهَدَ الْفَضْلَ
وَ إِذَا تَمَكَّنَ مِنْ رُؤْيَةِ الْفَضْلِ رَجَا   
وَ إِذَا وَجَدَ حَلَاوَةَ الرَّجَاءِ طَلَبَ
وَ إِذَا وُفِّقَ لِلطَّلَبِ وَجَدَ » خلاصه به نور می رسی و توفیق اخذ نور بیشتر و همچنان دست در دست صاحب نور، به سوی قبله نورانی دل و کعبه اسرار رهسپار می‌شوی.

در مراحل بعد شوق به نور آل محمد ع تو را از خود بیخود می کند و دیگر دست خودت نیست! تو عاشق شده‌ای و اگر لحظه‌ای نور آل محمد ع را در قلبت کم نور احساس کنی، از اینکه نکند کمی مورد بی‌مهری آنها قرار بگیری، دیوانه می شوی و سریع در صدد وصل مجدد و نور روشنتر بر می آیی و طاقت کم نور شدن را نداری، چه رسد به تاریکی، تو الآن معتاد شده ای و خودت خبر نداری! معتاد نور آل محمد ع و آنچنان به نور عادت کرده ای که اگر یک لحظه کم نور شوی می فهمی و تو الآن داری با کلامی از جنس نور با مَلَک صحبت می کنی [احراز هویت نور من وراء الغربال] و او با تو، با کلام نور صحبت می‌کند و امر و نهی و رضا و سخط آل محمد ع را به اطلاع تو می رساند و تو که سرا پا شوق و شور شده‌ای، منتظری ببینی از تو چه می‌خواهند و برای انجام خواسته و مشیّت آنها، سر از پا نمی‌شناسی و همه چیز را فدا می کنی، اصلا همه چیز ، هیچ است در مقابل توجه آل محمد ع به قلبت « وَ دَلِيلُ الْحُبِّ إِيْثَارُ الْمَحْبُوبِ عَلَى مَا سِوَاهُ » نور قلب که زیاد می شود شوق عجیبی پیدا می کنی و دوست داری در همین لحظه دنیا را رها کنی و خود را در سرای دیگر ببینی!
« وَ إِذَا تَجَلَّى ضِيَاءُ الْمَعْرِفَةِ فِي الْفُؤَادِ    هَاجَ رِيحُ الْمَحَبَّةِ   
«بوی شوق نور آل محمد ع هیجانی در دلت ایجاد کرده که توان وصف آن نداری!»
وَ إِذَا هَاجَ رِيحُ الْمَحَبَّةِ اسْتَأْنَسَ فی ظِلَالَ الْمَحْبُوبِ
«علامت این هیجان انس با مَلَک است»
وَ آثَرَ الْمَحْبُوبَ عَلَى مَا سِوَاهُ
وَ بَاشَرَ أَوَامِرَهُ وَ اجْتَنَبَ نَوَاهِيَهُ
وَ اخْتَارَهُمَا عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ غَيْرِهِمَا
وَ إِذَا اسْتَقَامَ عَلَى بِسَاطِ الْأُنْسِ بِالْمَحْبُوبِ مَعَ أَدَاءِ أَوَامِرِهِ وَ اجْتِنَابِ نَوَاهِيهِ
«و انس با ملک یعنی وصل به نور آل محمد ع»
وَصَلَ إِلَى رَوْحِ الْمُنَاجَاةِ وَ الْقُرْبِ»

و برای اینکه نقشه این راه را تجسم نمایی
به این مثال زیبا و به این شاهکار علمی آل محمد ع دقت کن!
« وَ مِثَالُ هَذِهِ الْأُصُولِ الثَّلَاثَةِ:
كَالْحَرَمِ وَ الْمَسْجِدِ وَ الْكَعْبَةِ»
قبل از آشنایی با صاحب نور در عرفات، اول در ظلمت خارج از حرمی «در ظلمت غلبه هوای نفس حسود بر عقلت » و طبیعی است که در این مکان تاریک خارج از حرم و پر از حیوانات وحشی امید امنیت نداشته باشی و البته باید شخص (ببخشید) خیلی جاهل باشد که در خارج از حرم، امید آرامش داشته باشد ، اما با ورود به حرم امنیت برایت تعریف می شود مشروط به شروطی که مفصل است و ظاهرا با در آوردن لباس معصیت و پوشیدن دو تکه لباس که نه ، دو تکه پارچه سفید خالی بطور نمادین، محرم می شوی و این یعنی با قبول نور ولایت ، از شر حسادت خودت و چشم زخمها راحت می شوی « فَمَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ أَمِنَ مِنَ الْخَلْقِ » اما بمرور دست در دست صاحب نور از عرفات به مشعر و از آنجا به منی و نهایتا به مسجد الحرام برای طواف کعبه و بعضا، ورود به داخل کعبه …
و همه به دور نور طواف خواهند نمود.
ورود به مسجد الحرام یعنی که نباید هوای نفست بر قلبت غلبه نماید و اصلا قبل از ورود به مسجد باید گوسفند هوای نفس را در منا سر بریده باشی تا در مسجد، عقل غالب بر اعضاء و جوارحت مانع ارتکاب معاصی شود « وَ مَنْ دَخَلَ الْمَسْجِدَ أَمِنَتْ جَوَارِحُهُ أَنْ يَسْتَعْمِلَهَا فِي الْمَعْصِيَةِ
و اینکه چه کسانی افتخار ورود به داخل کعبه را در هر زمان پیدا می کنند …
صاحبان نور ماموریت دارند و متواضعانه و کریمانه و با رفق ، تا سرحد مرز ظلمت و تاریکی یعنی عرفات به نزد قلب تاریک حسود ما می آیند و دست ما را می گیرند و به سمت کعبه می برند
و چه ایثاری و چه ماموریتی خطیر دارند
و خود را در معرض چه مشکلاتی قرار می دهند تا دست ما را بگیرند.
صاحب نور مجاز است و وارد کعبه می شود و فقط او «میزان لا عین فیه» است و در قلبش جز نور آل محمد ع هیچ چیز دیگری نمی یابی « وَ مَنْ دَخَلَ الْكَعْبَةَ أَمِنَ قَلْبُهُ مِنْ أَنْ يَشْغَلَهُ بِغَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ».
حال ببین در این مسیر از ظلمت تا نور در چه مرحله ای قرار گرفته ای،
آیا هنوز در ظلمت هوای نفس اسیری و نور را اصلا درک نکرده ای یا یک مرحله جلو آمده ای و وارد عرفات شده ای و چشمت به نور جمال صاحب نور روشن شده و اولین تجربه دیدن نور آل محمد ع را در چهره او داشته‌ای [در ملکوت قلبت] و با عمل به معالمش، اسم نورانی‌اش را  معنا کرده‌ای و روز به روز بر نور عقل و یقینت افزوده شده و کم کم وارد حرم می شوی و به مشعر و وادی محسر و منا رسیده ای یا نه ؟! آیا بر هوای نفست غالب شده ای و ذبحش نموده ای ؟
آیا اذن ورود با صاحب نورت به مسجد الحرام برای طواف به دور مصدر نور را گرفته ای؟
تا اینجا ان شاء الله اگر آمده باشی، حاجی‌جان خوشا به حالت! اگر گفتی چرا ؟
چون در حال طواف در ملکوت قلبت، تاویل تغییر قبله را می‌بینی …
… و صاحب نور به نزد زینت الرجال علی ع مشرف می شود و تاج امیری عقلش بر هوای نفسش را به دست مبارک علی ع بر سر می گذارد! خوشا به این سعادت بی‌نظیر.
فَانْظُرْ أَيُّهَا الْمُؤْمِنُ:
فَإِنْ كَانَتْ حَالَتُكَ حَالَةً تَرْضَاهَا لِحُلُولِ الْمَوْتِ
فَاشْكُرِ اللَّهَ عَلَى تَوْفِيقِهِ وَ عِصْمَتِهِ
 این حالت نوم و درک موت هوای نفست توام با توفیق و عصمت و شکر عقلت، حاصل نور علوم ربانی بر قلب سلیم توست.

وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى:
فَانْتَقِلْ عَنْهَا بِصِحَّةِ الْعَزِيمَةِ وَ انْدَمْ عَلَى مَا سَلَفَ مِنْ عُمُرِكَ فِي الْغَفْلَةِ
اگر متاسفانه تا کنون توفیق این مسافرت استثنایی برایت حاصل نشده جای بسی پشیمانی و حسرت است (تغابن) که چه امکاناتی که برای این مهم داشتی و از دست دادی و به هدر دادی، آیاتی را که عمل به نور ولایت در دل شرایط آن آیات تو را تا موقف طواف مصدر نور می‌رسانده است.
اما دیر نشده و هنوز راه نجات بسته نشده و هنوز صاحب نور در روز موعود و مکان موعود یعنی عرفات خود را بخاطر نجات تو از نور به تاریکی رسانده تا «یخرجهم من الظلمات الی النور» را برایت معنا کند!
به سوی عرفات شتاب کن تا نور را خلف وعده بیش از این ننمایی که اگر نروی تا روز محشر در عرفات به پایت صبر می کند که او ذریه اسماعیل صادق الوعد است.
در عرفات که او را دیدی و شناختی، به نورت سلام کن!
 این نور «واحد دهره!» است!
بعدا که تو رو به داخل حرم و مسجد برد، خواهی دید که تنها او وارد بیت می شود، برای این است که او یکی یک دونه است. پس قول بده حالا که اسرار حج را متوجه شدی، دیگر صاحب نور را معطل در عرفات نگه نداری که جای او وسط کعبه است و فقط بخاطر تو این همه راه پا شده و از کعبه به عرفات آمده و وقت تنگ است، سریع برو تا به او برسی و خود را مشغول و معطل به هیچ چیزی نکن که فردا افسوس خوردن فایده‌ای ندارد. بکوش با اخذ علم از او موجبات غلبه عقل بر هوای نفس را فراهم نمایی و بمرور تکمیل نمایی و نجات پیدا کنی ان شاء الله .»
وَ اسْتَعِنْ بِاللَّهِ عَلَى تَطْهِيرِ الظَّاهِرِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ تَنْظِيفِ الْبَاطِنِ مِنَ الْعُيُوبِ
وَ اقْطَعْ زِيَادَةَ الْغَفْلَةِ عَنْ نَفْسِكَ
وَ أَطْفِ نَارَ الشَّهْوَةِ مِنْ نَفْسِكَ.
« عقلت همیشه شبیه ماموران آتش نشانی آماده باش باشد تا آتش هوای نفس حسود در هر لحظه را خاموش « أَطْفِ » نماید «درناژ دائمی حسادت»!».

نَجْوَى الْعَارِفِينَ

مناجات و رازگوئى اهل معرفت، فقط با فهم قبض و بسط نور قلب امکان‌پذیر خواهد شد.

امام صادق علیه السلام:
نَجْوَى الْعَارِفِينَ تَدُورُ عَلَى ثَلَاثَةِ أُصُولٍ:
الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ وَ الْحُبِّ.
فَالْخَوْفُ فَرْعُ الْعِلْمِ وَ الرَّجَاءُ فَرْعُ الْيَقِينِ وَ الْحُبُّ فَرْعُ الْمَعْرِفَةِ
فَدَلِيلُ الْخَوْفِ الْهَرَبُ وَ دَلِيلُ الرَّجَاءِ الطَّلَبُ وَ دَلِيلُ الْحُبِّ إِيْثَارُ الْمَحْبُوبِ عَلَى مَا سِوَاهُ
فَإِذَا تَحَقَّقَ الْعِلْمُ فِي الصَّدْرِ خَافَ   
فَإِذَا كَثُرَ الْمَرْءُ فِي الْمَعْرِفَةِ خَافَ  ‏
وَ إِذَا صَحَّ الْخَوْفُ هَرَبَ   
وَ إِذَا هَرَبَ نَجَا
وَ إِذَا أَشْرَقَ نُورُ الْيَقِينِ فِي الْقَلْبِ شَاهَدَ الْفَضْلَ
وَ إِذَا تَمَكَّنَ مِنْ رُؤْيَةِ الْفَضْلِ رَجَا   
وَ إِذَا وَجَدَ حَلَاوَةَ الرَّجَاءِ طَلَبَ
وَ إِذَا وُفِّقَ لِلطَّلَبِ وَجَدَ
وَ إِذَا تَجَلَّى ضِيَاءُ الْمَعْرِفَةِ فِي الْفُؤَادِ هَاجَ رِيحُ الْمَحَبَّةِ
وَ إِذَا هَاجَ رِيحُ الْمَحَبَّةِ اسْتَأْنَسَ فی ظِلَالَ الْمَحْبُوبِ
وَ آثَرَ الْمَحْبُوبَ عَلَى مَا سِوَاهُ وَ بَاشَرَ أَوَامِرَهُ وَ اجْتَنَبَ نَوَاهِيَهُ وَ اخْتَارَهُمَا عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ غَيْرِهِمَا    
وَ إِذَا اسْتَقَامَ عَلَى بِسَاطِ الْأُنْسِ بِالْمَحْبُوبِ مَعَ أَدَاءِ أَوَامِرِهِ وَ اجْتِنَابِ نَوَاهِيهِ
وَصَلَ إِلَى رَوْحِ الْمُنَاجَاةِ وَ الْقُرْبِ
وَ مِثَالُ هَذِهِ الْأُصُولِ الثَّلَاثَةِ:
كَالْحَرَمِ وَ الْمَسْجِدِ وَ الْكَعْبَةِ
فَمَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ أَمِنَ مِنَ الْخَلْقِ
وَ مَنْ دَخَلَ الْمَسْجِدَ أَمِنَتْ جَوَارِحُهُ أَنْ يَسْتَعْمِلَهَا فِي الْمَعْصِيَةِ
وَ مَنْ دَخَلَ الْكَعْبَةَ أَمِنَ قَلْبُهُ مِنْ أَنْ يَشْغَلَهُ بِغَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ
فَانْظُرْ أَيُّهَا الْمُؤْمِنُ:
فَإِنْ كَانَتْ حَالَتُكَ  حَالَةً تَرْضَاهَا لِحُلُولِ الْمَوْتِ   فَاشْكُرِ اللَّهَ عَلَى تَوْفِيقِهِ وَ عِصْمَتِهِ
وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى :  فَانْتَقِلْ عَنْهَا بِصِحَّةِ الْعَزِيمَةِ وَ انْدَمْ عَلَى مَا سَلَفَ مِنْ عُمُرِكَ فِي الْغَفْلَةِ
وَ اسْتَعِنْ بِاللَّهِ عَلَى تَطْهِيرِ الظَّاهِرِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ تَنْظِيفِ الْبَاطِنِ مِنَ الْعُيُوبِ
وَ اقْطَعْ زِيَادَةَ الْغَفْلَةِ عَنْ نَفْسِكَ
وَ أَطْفِ نَارَ الشَّهْوَةِ مِنْ نَفْسِكَ.

امام صادق عليه السّلام:
مناجات و رازگوئى اهل معرفت بر سه پايه استوار است
۱-ترس ۲-اميد ۳-محبت
پس خوف و ترس نتيجه علم و دانستن است
و اميد داشتن نتيجه پيدايش حالت يقين است
و محبت و دوستى نتيجه معرفت و شناسائى است
علامت و نشانه خوف گريختن
و نشانه و علامت اميد طلب و دنبال كردن است
و نشانه دوستى و محبت برگزيدن و مقدم داشتن محبوب بر هر چه كه غير او باشد.
وقتى كه علم و دانش در سينه انسان جا گرفت و محقق شد(نسخه ديگر وقتى كه انسان مراحل زيادى از معرفت را پيمود)حالت خوف پيدا مى‌شود
و هنگامى كه اين حالت خوف راسخ شد و دوام داشت از هر چيز ميگريزد
وقتى هم كه گريخت نجات مى‌يابد
و هنگامى كه نور و روشنائى يقين در دل تابش نمود عنايات بيشترى را مشاهده ميكند
وقتى توانست فضل و عنايات را مشاهده كند حالت اميد يافت مى‌شود
وقتى لذت و شيرينى رجاء و اميد را احساس كرد دنبال ميكند
و وقتى بسعى و كوشش موفق شد بالاخره مى‌يابد
و هنگامى كه نور و شعاع معرفت و شناخت در اعماق دل جلوه كرد و راه يافت
نسيم محبت و دوستى ميوزد
وقتى كه نسيم محبت وزش كرد هميشه انس و الفت با محبوب پيدا مى‌كند
و مقدم ميدارد محبوب خود را بر هر چه جز او باشد
و دستور و خواسته او را انجام ميدهد
و از نواهى و چيزهاى ناپسند در نظر او اجتناب و دورى ميكند
و خواست و نخواست او را بر هر چيز ديگر انتخاب مينمايد
و وقتى بر بساط‍‌ الفت و حالت انس مستقر و جایگزين شد
و اوامر و دستورات او را كاملا انجام داد
و از نواهى او جدا اجتناب نمود
به آن حالت راز گوئى واقعى و به مقام قرب و نزديكى حقيقى واصل مى‌شود
و مثل اين پايه‌هاى سه‌گانه (خوف و رجاء و محبت) مثل حرم و مسجد الحرام و خانه كعبه است.
كسى كه وارد حرم مكه شد از آسيب و ضرر در امان است.
و كسى كه وارد مسجد شد (مقدارى نزديك‌تر شد)
اعضاء و جوارحش در امان است از اينكه در معصيت بكار افتد.
و كسى كه داخل كعبه شد قلب او در امان است از اينكه بغير ياد خدا باشد.
پس درست دقت كن
اگر حالتت طورى است كه فرا رسيدن مرگ را دوست دارى، سپاس و شكر خدا كن
كه تو را موفق داشته و از توجه بغير خودش تو را باز داشته.
و اگر حالت ديگرى دارى با تصميم جدى و محكم از اين حالت حركت كن
و پشيمانى و تاسف داشته باش بر اينكه عمرت در غفلت صرف شده
و يارى بطلب از خدا بر پاك كردن ظاهرت از گناهان
و پاكيزه نمودن باطنت از نواقص و عيوب
و دنباله مسامحه و ادامه غفلت را قطع كن
و آتش و شعله شهوات را در درون خود خاموش نما.

نقشه جامعِ سیر عقل از ظلمت حسد تا نور ولایت

«نجوا، مناجات عقل، سفر از تاریکی به نور!»
«نجوا» یعنی دردِدل عقل با ملک، که در این گفت‌وگو عقل از تاریکی حسد جدا می‌شود و قدم‌به‌قدم وارد نور می‌گردد.


«أصل‏ النَّجَاءِ: الانفصالُ من الشي‏ء»
اصل نجات، جدا شدن است.
اینجا شما ارتباط بین نجوا (مناجات) و نجا (نجات) را به‌زیبایی برقرار کرده‌اید.
عقل در نجوا با ملک، حسد را درناژ می‌کند.
ورود به حرم قلب = پاکسازی از عوامل کفر (حسد).
نجوا فقط یک «زمزمه درونی» نیست؛
بلکه یک «عمل جراحی روحانی» برای تخلیه حسادت است.


مراحل سلوک با تشبیه به حج
تفتیش قلب در تعمیرگاه صاحبان نور.
ورود تدریجی به مسجدالحرام (رمز ورود به ساحت امن ولایت).
احراز هویت نور در ملکوت قلب (نمونه‌اش دحیه کلبی / من وراء الغربال).
رسیدن به بیت‌المعمور = قلبی که نفس اماره‌اش به مطمئنه تبدیل شده.
حجT استعاره‌ای از «سیر درونی» است:
عرفات = شناخت نفس،
منا = ذبح هوای نفس،
مسجد = امنیت اعضاء،
کعبه = قلب آباد شده با نور.


نقش صاحبان نور (آل محمد ع)
آنها خود «بیت‌المعمور»ند.
کریمانه از حصن نور بیرون می‌آیند و وارد تاریکی قلب ما می‌شوند.
در عرفات (= مرز نور و تاریکی) دست ما را می‌گیرند و وارد حرم می‌کنند.
مأموریت آنها: رساندن ما از ظلمت حسد به نور ولایت.
اینجا مفهوم «ایثار صاحب نور» برجسته است؛
یعنی به‌خاطر ما از جایگاه کعبه تا عرفات پایین می‌آید.


مراحل شناخت
اول: شناخت هوای نفس و عیوب (دعای عرفه).
دوم: پذیرش اینکه عقل تا اینجا مغلوب حسد بوده.
سوم: شروع به درمان با «علوم ربانی صاحبان نور».
چهارم: حرکت با خوف، رجاء و حب.
حدیث امام صادق علیه‌السلام:
«نَجْوَى الْعَارِفِينَ تَدُورُ عَلَى ثَلَاثَةِ أُصُولٍ: الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ وَ الْحُبِّ»


تفصیل سه اصل
خوف: ترس از غلبۀ دوبارۀ حسد (فَرْعُ الْعِلْم).
رجاء: امید به نور ولایت و نجات (فَرْعُ الْیَقین).
حب: شوق به آل محمد ع (فَرْعُ الْمَعرِفة).
هر سه اصل به یک سیر درمانی-روانی تشبیه می‌شوند:
شناخت بیماری (حسد) → ترس از عود آن → امید به داروی نور → عشق به طبیب (آل محمد ع).


حدیث کلیدی
«فَإِذَا تَحَقَّقَ الْعِلْمُ فِي الصَّدْرِ خَافَ
فَإِذَا صَحَّ الْخَوْفُ هَرَبَ
وَ إِذَا هَرَبَ نَجَا»
یعنی هرچه علم بیشتر، خوف بیشتر → خوف باعث فرار از گناه → و فرار باعث نجات.
این دقیقاً همان «درناژ دائمی حسادت» است.


مراحل بعدی
یقین: وقتی نور یقین در قلب تابید، عقل آرام می‌شود.
رمی جمرات: مزاحمت شیطان در مسیر.
شهود فضل: وقتی نور فضل دیده شد، رجاء و طلب شدت می‌گیرد.
حب: در نهایت عقل معتاد به نور آل محمد ع می‌شود؛ اگر لحظه‌ای کم‌نور شود، بی‌تاب می‌گردد.
مفهوم ممدوح عبارت «اعتیاد به نور»: یعنی عشق به ولایت، به‌صورت وابستگی وجودی.


انس با ملک
در این مرحله، عقل و ملک به زبان نور با هم نجوا می‌کنند.
امر و نهی آل محمد ع به قلب منتقل می‌شود.
نشانه حب: ایثار محبوب بر هر چیز دیگر.
در نهایت: انس با ملک = وصل به نور آل محمد ع = روح مناجات.


مثال علمی آل محمد ع
«وَ مِثَالُ هَذِهِ الْأُصُولِ الثَّلَاثَةِ: كَالْحَرَمِ وَ الْمَسْجِدِ وَ الْكَعْبَةِ»
خوف، رجاء و حب → سه مرحله درونی را مثل حرم، مسجد و کعبه تصویر کرده‌اند.
هر مرحله امنیت بیشتری دارد:
حرم: امنیت از دشمنان بیرونی (خلق).
مسجد: امنیت اعضاء از گناه.
کعبه: امنیت قلب از هر غیر خدا.
با این مفاهیم زیبا می‌بینیم که حج بیرونی و سیر درونی در هم تنیده شده.


پایان مسیر
در مسجدالحرام، عقل بر هوای نفس غالب می‌شود.
در کعبه، قلب امن می‌شود و فقط ذکر خدا باقی می‌ماند.
صاحب نور تاج امیری عقل بر هوای نفس را عطا می‌کند (به دست علی ع).
مؤمن باید ببیند در کدام مرحله است: ظلمت، عرفات، حرم، مسجد، یا کعبه؟
«محاسبۀ نفس»:
اگر در مسیر نور باشی، باید شکر کنی؛ و اگر نباشی، باید با عزم و ندامت به راه بیفتی.


کل این مطالب یک نقشه سیر و سلوک قرآنی-روایی است:
«نجوا» = مناجات عقل با ملک، درناژ حسد.
مسیر = حج درونی (عرفات → مشعر → منا → مسجد → کعبه).
ابزار = خوف، رجاء، حب.
مقصد = بیت‌المعمور قلب؛ جایی که عقل مطمئن و نورانی، محل آمد و شد ملائکه می‌شود.

دلنوشته
حج دل؛ نجوا با ملک تا بیت‌المعمور قلب
از عرفات شناخت تا کعبۀ نور؛ سفر مناجات عقل
نجوای دل، طواف عقل؛ مسیر رهایی از تاریکی
از قربانیِ نفس تا وصالِ نور؛ حج باطنی انسان
دل، کعبه‌ای در حال تعمیر! راهی از حسد تا مطمئنه

ای دل!
نجوا کن با مَلَک، همان‌گونه که عقل با او در آغوش نور دردِ دل می‌کند.
هر نجوا، درناژی است از زخم‌های کهنه حسد و تمنّا؛ و هر آه، پلی است از ظلمت به سوی نور.

راه حج را در قلبت بگشا…
از بیرون حرم آغاز کن؛ جایی که هنوز لباس معصیت بر تن داری و امارت نفس، تو را در تاریکی نگه داشته است.
اما امید ببند که صاحبان نور، از کعبه به عرفات آمده‌اند، برای تو!
دستت را می‌گیرند، همانجا در مرز نور و تاریکی، تا راهی شوی.

به عرفات برس! سرزمین شناخت نفس و اعتراف به عیوب خویش.
اینجاست که می‌فهمی دشمنِ دیرینه‌ات نه دیگری، که همان هوای نفس حسود توست.
با چشم اشکبار از او بگریز، و به امید نور ولایت دل ببند.

از عرفات، شبی پر از ذکر و خوف در مشعر خواهی داشت؛
و سپس در منا، گوسفند هوای نفست را قربانی کن،
تا با قلبی سبک، به سوی مسجدالحرام قدم بگذاری.

در مسجد، اعضایت امنیت می‌یابند؛
دست و زبان و نگاهت دیگر در اسارت معصیت نیستند.
این آغاز امنیّت است، امنیّت در پناه نور.

و سرانجام… کعبه!
آنجا که بیت قلبت، بیت‌المعمور می‌شود.
نفس مطمئنه‌ات به وصال می‌رسد.
ملائکه در رفت‌وآمدند، و نور آل محمد علیهم‌السلام بر محراب عقل تو می‌تابد.

آنجا دیگر سخن از تو نیست،
سخن از عشقی است که تو را از خود بی‌خود می‌کند.
سخن از محبتی است که همه‌چیز را در برابرش هیچ می‌بینی.
سخن از قربی است که عقل و قلبت را یکپارچه در نور غرق می‌سازد.

ای دل!
اگر در ظلمتی، برخیز و راهی شو.
اگر در عرفاتی، بشناس و اشک بریز.
اگر در منایی، ذبح کن.
اگر در مسجدی، پاک بمان.
و اگر در کعبه‌ای… خوشا به حالت!
که صاحب نور، دستت را گرفته و تاج امیری عقل را بر سرت نهاده است.

این است حج دل،
این است سفر از تاریکی به نور،
این است روح مناجات عقل؛
نجوا با ملک، تا همیشه. ✨

نجوا و نجات اهل نور با صاحبان نور،
و نجوای صاحبان نور با آل محمد ع!

+ «سلسله مراتب نورانی – ثم دنا فتدلی!»
+ «حاملان نور! هشت زوج نورانی!»
ارتباط مقاله‌ی حاملان نور و مقاله سلسله مراتب نورانی، بسیار مهم و کلیدی است!

امام صادق علیه السلام:
«مَكَثَ جَبْرَئِيلُ أَرْبَعِينَ يَوْماً لَمْ يَنْزِلْ عَلَى النَّبِيِّ ص

فَقَالَ يَا رَبِّ
قَدِ اشْتَدَّ شَوْقِي إِلَى نَبِيِّكَ ص فَأْذَنْ لِي
… فَقَالَ جَبْرَئِيلُ
يَا مُحَمَّدُ
حَقِيقٌ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا يُعَذِّبَ عَلِيّاً
وَ لَا أَحَداً تَوَلَّاهُ
… عَلَى مَا كَانَ مِنْهُمْ أَوْ كُلُّهُمْ نَاجٍ؟
… نَجَا مَنْ تَوَلَّى شَيْثاً بِشَيْثٍ
وَ نَجَا شَيْثٌ بِآدَمَ
وَ نَجَا آدَمُ بِاللَّهِ
وَ نَجَا مَنْ تَوَلَّى سَاماً بِسَامٍ
وَ نَجَا سَامٌ بِنُوحٍ
وَ نَجَا نُوحٌ بِاللَّهِ
وَ نَجَا مَنْ تَوَلَّى آصَفَ بِآصَفَ
وَ نَجَا آصَفُ بِسُلَيْمَانَ
وَ نَجَا سُلَيْمَانُ بِاللَّهِ
وَ نَجَا مَنْ تَوَلَّى يُوشَعَ بِيُوشَعَ
وَ نَجَا يُوشَعُ بِمُوسَى
وَ نَجَا مُوسَى بِاللَّهِ
وَ نَجَا مَنْ تَوَلَّى شَمْعُونَ بِشَمْعُونَ
وَ نَجَا شَمْعُونُ بِعِيسَى
وَ نَجَا عِيسَى بِاللَّهِ
وَ نَجَا مَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً بِعَلِيٍّ
وَ نَجَا عَلِيٌّ بِكَ
وَ نَجَوْتَ أَنْتَ بِاللَّهِ
وَ إِنَّمَا كُلُّ شَيْ‏ءٍ بِاللَّهِ
وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ وَ الْحَفَظَةَ لَيَفْخَرُونَ عَلَى جَمِيعِ الْمَلَائِكَةِ لِصُحْبَتِهَا إِيَّاهُ
… ثُمَّ ذَكَرُوا أَمْرَ شِيعَتِنَا
وَ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ خَتَمَهُمْ بِالْحَمْدِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ
… وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَعْرِفُنَا؟
… سُبْحَانَ اللَّهِ وَ كَيْفَ لَا يَعْرِفُونَكُمْ وَ قَدْ وُكِّلُوا بِالدُّعَاءِ لَكُمْ!»

نجوا و نجات یک زنجیره‌ی پیوسته است:


«نجو و نجات»

نجوا و نجات اهل نور، همواره در پیوند با صاحبان نور است.
و نجوای صاحبان نور، در پیوند با آل محمد علیهم‌السلام.

این همان سلسله مراتب نورانی است که قرآن از آن پرده برمی‌دارد:
«ثُمَّ دَنا فَتَدَلّى»؛
هر مرتبه از نور، به مرتبه بالاتر متصل است، و هیچ حلقه‌ای جدا از دیگری نیست.


حاملان نور؛ هشت زوج نورانی

این سلسله نجات، در حدیث امام صادق علیه‌السلام آشکار شده است:

  • نجات شیث با آدم، و آدم با خدا.

  • نجات سام با نوح، و نوح با خدا.

  • نجات آصف با سلیمان، و سلیمان با خدا.

  • نجات یوشع با موسی، و موسی با خدا.

  • نجات شمعون با عیسی، و عیسی با خدا.

  • نجات هرکس با علی، و علی با پیامبر، و پیامبر با خدا.

این زنجیره، هشت زوج نورانی است؛
یک نظام دقیق از «حاملان نور» که هرکدام حلقه‌ای از اتصال به نور الهی‌اند.


این روایت به روشنی می‌گوید:

  1. نجات جز از راه تولی به صاحب نور امکان ندارد.

  2. تولی به صاحب نور، در حقیقت تولی به خداست؛ چون هر ولی، نجاتش از خداست.

  3. نجوای اهل نور با صاحبان نور، همان کانال نجات است؛ و نجوای صاحبان نور با آل محمد ع، راهی است به سوی اصل نور.

  4. ملائکه نیز این حقیقت را می‌شناسند و به صحبت و همراهی با صاحبان نور افتخار می‌کنند.


اینجاست که پیوند دو مقاله «سلسله مراتب نورانی» و «حاملان نور» با بحث «نجو و نجات» روشن می‌شود:

  • نجوا: زمزمۀ پنهانی عقل با ملک، و اهل نور با صاحب نور.

  • نجات: ثمرۀ این نجوا، یعنی اتصال به زنجیره‌ی نورانی.

  • سلسله مراتب نورانی: همان «ثم دنا فتدلى» است؛ نزول مراتب نور برای رساندن ما.

  • حاملان نور: همان هشت زوج نورانی‌اند که مسیر نجات را تا قیامت زنده نگاه می‌دارند.


پس معنای ژرف حدیث این است:

  • اهل نور، به تنهایی نجات نمی‌یابند؛ مگر با نجوا و تولی به صاحب نور.

  • صاحبان نور، به تنهایی نجات نمی‌یابند؛ مگر با نجوا و تولی به آل محمد ع.

  • و در نهایت، همه‌ی این نجات‌ها به خدا ختم می‌شود:
    «وَ إِنَّمَا كُلُّ شَيْ‏ءٍ بِاللَّهِ».

#دلنوشته

ای دل!
نجوا کن… نجوا کن با صاحب نورت،
که نجات جز در سایه‌ی او معنا ندارد.

این راه، راه تنهایی نیست…
آدم بی‌نورخدا نجات نمی‌یابد،
شیث بی‌آدم به مقصد نمی‌رسد،
سام بی‌نوح در تاریکی می‌ماند،
یوشع بی‌موسی گمراه می‌شود،
شمعون بی‌عیسی بی‌پناه است،
و آصف بی‌سلیمان در حیرت رها می‌گردد.

هر نوری به نوری بسته است،
و همه در نهایت به خداوندِ نور متصل‌اند.

و ما…
ما نیز جز با علی علیه‌السلام به ساحل امن نمی‌رسیم،
که پیامبر صلّى الله علیه و آله او را کشتی نجات خواند،
و پیامبر هم به دست خدا نجات یافت.

ای دل!
نجوای تو با صاحب نورت،
و نجوای او با آل محمد علیهم‌السلام،
سلسله‌ای از نور می‌سازد که به آسمان بی‌پایان می‌رسد:
«ثم دنا فتدلى».

ببین چه راهی برایت گشوده شده…
هشت زوج نورانی، هرکدام دری به سوی رهایی،
هرکدام چراغی در شب ظلمت،
هرکدام حلقه‌ای از زنجیرۀ نجات.

ملائکه نیز به این سلسله افتخار می‌کنند،
چون آنان می‌دانند نجات فقط با نور است؛
نه با عقل تنها، نه با عبادت تنها،
که با تولی به صاحبان نور،
و با نجوا در آغوش ولایت.

ای دل!
به این نجوا دل ببند،
که نجاتت در همین زمزمۀ پنهان است…
نجوای اهل نور با صاحبان نور،
و نجوای صاحبان نور با آل محمد علیهم‌السلام. ✨

اهل نجات، اسم نور را معنا می‌کنند!

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً
فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ وَ الْبَاقُونَ هَالِكُونَ
وَ النَّاجُونَ الَّذِينَ يَتَمَسَّكُونَ بِوَلَايَتِكُمْ
وَ يَقْتَبِسُونَ مِنْ عِلْمِكُمْ
وَ لَا يَعْمَلُونَ بِرَأْيِهِمْ
فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ
.

✨ ادامه مقاله: اهل نجات، اسم نور را معنا می‌کنند!

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:
«سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً
فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ وَ الْبَاقُونَ هَالِكُونَ
وَ النَّاجُونَ الَّذِينَ يَتَمَسَّكُونَ بِوَلَايَتِكُمْ
وَ يَقْتَبِسُونَ مِنْ عِلْمِكُمْ
وَ لَا يَعْمَلُونَ بِرَأْيِهِمْ
فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ.»

«امّت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهند شد.
یک فرقه از میان آن‌ها نجات‌یافته است و باقی همگی هلاک خواهند شد.

نجات‌یافتگان، همان کسانی‌اند که به ولایت شما (اهل‌بیت) تمسّک می‌جویند،
و از علم شما اقتباس می‌کنند،
و بر اساس رأی و نظر شخصی خود عمل نمی‌کنند.

پس آنان کسانی‌اند که هیچ راه مؤاخذه و هلاکتی بر ایشان نیست.»

🔹 در این حدیث، پیامبر اکرم صلّى الله‌علیه‌وآله معیار نجات را روشن می‌کنند:

  • نجات در تمسک به ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام است.

  • نجات در اقتباس از علم آنان است، نه تکیه بر رأی و هوای نفس خود.

  • و کسانی که این‌گونه باشند، دیگر هیچ راه مؤاخذه و هلاکتی بر آنان نیست: «فَأُولئِكَ ما عَلَيهِم مِن سَبيل».


حدیث: «فِرقۀ ناجیه!»

«رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله:
سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً
👈فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ👉 وَ الْبَاقُونَ هَالِكُونَ
وَ النَّاجُونَ الَّذِينَ يَتَمَسَّكُونَ بِوَلَايَتِكُمْ
وَ يَقْتَبِسُونَ مِنْ عِلْمِكُمْ
وَ لَا يَعْمَلُونَ بِرَأْيِهِمْ
فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ.»
«امّت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهند شد.
یک فرقه از میان آن‌ها نجات‌یافته است و باقی همگی هلاک خواهند شد.
نجات‌یافتگان، همان کسانی‌اند که به ولایت شما (اهل‌بیت ع) تمسّک می‌جویند،
و از علم شما اقتباس می‌کنند،
و بر اساس رأی و نظر شخصی خود عمل نمی‌کنند.
پس آنان کسانی‌اند که هیچ راه مؤاخذه و هلاکتی بر ایشان نیست.»

#دلنوشته

ای دل!
👈نجات، قصۀ فقط یک فرقه است؛👉
هفتاد و دو راه به هلاکت می‌رود
و تنها یک راه به نور ختم می‌شود.

این راه، نه راه رأی توست،
نه مسیر خواسته‌های حسودِ نفست؛
این راه، راهِ تمسک به ولایت است،
راهی که در آن، عقل با نور معلم ربانی روشن می‌شود،
و هر لحظه، از سرچشمۀ علم آل محمد علیهم‌السلام اقتباس می‌کنی.

نجات یعنی همین:
دیگر به فهمِ ناقص خودت تکیه نکنی،
که هر رأیِ بی‌نور، دروازه‌ای است به حسد و هلاکت.
نجات یعنی علمت را از آن هشت زوج نورانی بگیری،
از شیثِ متصل به آدم،
از سامِ متصل به نوح،
از یوشعِ متصل به موسی،
از شمعونِ متصل به عیسی،
و از علی، متصل به رسول خدا، و رسول خدا متصل به نور مطلقِ الهی.

آری، ای دل!
اهل نجات کسانی‌اند که اسم نور را معنا می‌کنند،
نه با گفتن، که با چنگ‌زدن به ولایت،
👈با درددل شبانه در محضر ملک،👉
با اقتباس نور علم در محضر آل محمد علیهم‌السلام.

پس تو هم اگر می‌خواهی در شمار آن یک فرقۀ ناجیه باشی،
دست از رأی خویش بشوی،
حسد را درناژ کن،
با خوف و رجاء قدم بردار،
👈و به عشق نور، به سوی کعبۀ دل پر بکش.👉

این است راه نجات،
راهی که از «نجوا» آغاز می‌شود،
و به «نجات» در سایۀ عمل به نور ولایت ختم می‌گردد. ✨

اهل نجات، اسم نور را معنا می‌کنند!
اما اهل حسد، که به اسم نور می‌رسند، آن را معنا نمی‌کنند!
«یسمعون کلام الله ثمّ یحرّفونه»
نور ایمان این اهل حسد عاریه است!
این نور ایمان عاریه، پس از اشتباه مرگبار اهل حسد، از آنها پس گرفته می‌شود!

امام صادق علیه السلام:
قُلْتُ لَهُ بِمَ يُعْرَفُ اَلنَّاجِي؟
قَالَ مَنْ كَانَ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَأَثْبَتَ لَهُ اَلشَّهَادَةَ
وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَإِنَّمَا ذَلِكَ مُسْتَوْدَعٌ
.
مفضل گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم
اهل نجات به چه علامت شناخته شود؟
فرمود آنكه كردارش موافق گفتارش باشد، گواهي به نجاتش حتمي است
يا گواهي به نجاتش را منتشر كن.
و كسي كه كردارش موافق گفتارش نباشد دينش متزلزل است.

این بخش حدیث امام صادق علیه‌السلام دقیقاً تکمیل‌کنندۀ بحث «نجوا و نجات» است و خط فاصل بین اهل نور (نجات‌یافتگان) و اهل حسد (هلاک‌شدگان) را روشن می‌سازد.


اهل نجات، اسم نور را معنا می‌کنند!
یعنی وقتی به «اسم نور» می‌رسند، آن را در زندگی خویش تجلی و تحقق می‌دهند؛
قول و فعلشان یکی می‌شود، ایمانشان اصیل است، نه عاریه.

اما اهل حسد، وقتی به «اسم نور» می‌رسند، آن را معنا نمی‌کنند!
آنها کلام نورانی را می‌شنوند، اما تحریف می‌کنند:
«يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ» (بقره، ۷۵)

اینان، ایمانشان عاریه‌ای است؛ نوری است که برای امتحان به دلشان سپرده شده، اما چون حسد و هوای نفس بر عقلشان غلبه می‌کند، این نور دیر یا زود پس گرفته می‌شود.
👈اشتباه مرگبارشان همین است: بازی با نور ایمان.👉


✨ حدیث امام صادق علیه‌السلام:

«گفتم: به چه چیزی، ناجی شناخته می‌شود؟
فرمودند: کسی که کردارش با گفتارش هماهنگ باشد، برای او شهادت و نجات ثابت است.
اما کسی که کردار و گفتارش هماهنگ نباشد، ایمان او فقط مستودَع (عاریه و امانتی) است.»


✨ دلنوشته:

ای دل!
بترس از اینکه نورت عاریه باشد…
که در لحظه‌ی امتحان، چون شمعی در باد خاموش گردد.

اهل نجات، وقتی به اسم نور رسیدند، آن را معنا کردند:
با اعمالی هم‌وزن با اقوال،
با رفتارهایی هم‌سایه‌ی باورها.
اینان قلبی آباد دارند و نوری که هرگز پس‌گرفته نمی‌شود.

اما اهل حسد…
آنان که به اسم نور رسیدند، ولی آن را تحریف کردند،
ایمانشان مستودَع بود؛ امانتی که از آنان پس گرفته شد.
و چنین است که هلاک شدند،
چون در لحظه‌ی نیاز، چراغی در دست نداشتند.

ای دل!
راه نجات یکی است:
قول و فعلت را با نور ولایت هماهنگ کن،
که در این هماهنگی، ایمان اصیل شکوفا می‌شود،
و در غیر آن، همه‌چیز عاریه است و زودگذر. ✨

امام على عليه السلام:
النّاجُونَ مِن النّارِ قَليلٌ؛ لِغَلَبةِ الهَوى و الضَّلالِ.
رستگانِ از آتش اندكند؛ چون هوس و گمراهى غلبه دارد.

امام حسین علیه السلام:

وَ بِإِرْشَادِكَ نَجَا النَّاجُونَ مِنْ نَارِك‏!

این فرمایش تکان‌دهنده‌ی امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حقیقت مُهر هشدار بر همه‌ی بحث «نجوا و نجات» است. چون نشان می‌دهد چرا فرقه‌ی ناجیه «قلیل» است و اکثریت گرفتار هلاکت می‌شوند.


✨ ادامه مقاله:

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند:
«النّاجُونَ مِن النّارِ قَليلٌ؛ لِغَلَبةِ الهَوى و الضَّلالِ»
نجات‌یافتگان از آتش اندک‌اند؛ زیرا هوای نفس و گمراهی بر بیشتر مردم غالب شده است.

این حدیث حقیقتی تلخ را آشکار می‌کند:
بیشتر مردمی که به نور می‌رسند، آن را معنا نمی‌کنند.
ایمان بسیاری، عاریه‌ای است و در لحظه‌ی امتحان پس گرفته می‌شود.
فقط آنان که با نجوا و دردِدل با ملک، حسد و هوای نفس خود را «درناژ» کرده‌اند، می‌توانند بر این دشمن درون فائق آیند.


چرا نجات‌یافتگان قلیل‌اند؟
چون اکثر دل‌ها در دست هوای نفس اسیر است.
چون بیشتر زبان‌ها نور را می‌گویند، ولی رفتارها آن را معنا نمی‌کنند.
چون ولایت صاحبان نور را در زندگی جاری نمی‌سازند و به رأی خود عمل می‌کنند.
چون حسد، ایمان عاریه‌ای را می‌سوزاند و جز تاریکی باقی نمی‌گذارد.


✨ دلنوشته:

ای دل!
چرا نجات‌یافتگان اندکند؟
چون راه آسانی نیست که هر کسی با پای هوای نفس بیاید و بماند.
این راه، راهِ خونِ دل خوردن است،
راهِ بریدن از تمنّاهاست،
راهِ نجوا با ملک در دل شب،
راهی که جز اهل صبر و صدق تاب آن را ندارند.

ای دل!
نجات، ارزان نیست…
کسی که به هوای نفس میدان دهد، در آتش گرفتار است.
کسی که دلش را به حسد بسپارد، ایمان عاریه‌اش به تاریکی بدل می‌شود.
اما آن‌که قدم به قدم در مسیر صاحبان نور پیش رود،
نجاتش هرچند سخت، ولی ممکن است.

ای دل!
از قلیل باش!
از آنان که در صف نجواکنندگان ایستاده‌اند،
که نور ایمانشان حقیقی است،
و در روزی که همه در آتش فریاد می‌زنند،
صدای نجات را خواهند شنید. ✨

امام حسین علیه السلام: 
وَ بِإِرْشَادِكَ نَجَا النَّاجُونَ مِنْ نَارِك‏!

چه حدیثی! 🌹
این جمله‌ی امام حسین علیه‌السلام مثل آب زلالی است که بر آتش خوف حدیث قبل (امیرالمؤمنین علیه‌السلام) ریخته می‌شود. ادامه دلنوشته را با این نسیم امید بخوانیم:


دلنوشته ادامه

ای دل!
ترسیدی از اینکه نجات‌یافتگان اندکند؟
نترس…
چون خدا تو را بی‌راهنما نگذاشته است.

امام حسین علیه‌السلام در مناجات عاشقانه‌اش گفت:
«وَ بِإِرْشَادِكَ نَجَا النَّاجُونَ مِنْ نَارِك‏»
به راهنمایی تو بود که ناجیان از آتش رستند!

آری…
نجات سخت است، ولی بی‌راهنما نیست.
خدای مهربان، چراغ‌هایی از جنس نور برایت فرستاده است:
پیامبران، اوصیا، و صاحبان نور در هر زمان،
تا تو در وادی حیرت تنها نمانی.

ای دل!
اگر دست در دست آنان بگذاری،
آتش به تو کاری ندارد.
اگر گوش به ارشادشان بسپاری،
حسد و هوای نفس، قدرتی برای ربودنت نخواهند داشت.

ای دل!
نجوا کن با ملک،
اقتدا کن به صاحب نور،
و آرام بگیر…
که راه نجات هرچند باریک است،
اما به لطف ارشاد الهی روشن است.

پس بخوان در خلوت خویش:
خدایا! مرا از قلیل قرار ده…
همان قلیلی که با ارشاد تو، از آتش گذشتند،
و در آغوش نور، به سلامت رسیدند. ✨

داستان نجوای شیطان و نجوای رحمان در سوره مجادله

إِذا تَناجَيْتُمْ
فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ 
وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى‏

[سورة المجادلة (۵۸): الآيات ۶ الى ۱۰]
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا أَحْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ (۶)
روزى كه خداوند همه آنان را بر مى‌‏انگيزد و به آنچه كرده‌‏اند آگاهشان مى‌‏گرداند.
خدا [كارهايشان را] برشمرده است و حال آنكه آنها آن را فراموش كرده‏‌اند،
و خدا بر هر چيزى گواه است.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‏ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ (۷)
آيا ندانسته‌‏اى كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است مى‌‏داند؟
هيچ گفتگوى محرمانه‏‌اى ميان سه تن نيست مگر اينكه او چهارمين آنهاست، و نه ميان پنج تن مگر اينكه او ششمين آنهاست، و نه كمتر از اين [عدد] و نه بيشتر، مگر اينكه هر كجا باشند او با آنهاست . آنگاه روز قيامت آنان را به آنچه كرده‌‏اند آگاه خواهد گردانيد، زيرا خدا به هر چيزى داناست.
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى‏ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ إِذا جاؤُكَ حَيَّوْكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَ يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِيرُ (۸)
آيا كسانى را كه از نجوا منع شده بودند، نديدى كه باز بدانچه از آن منع گرديده‌‏اند، برمى‌‏گردند و با همديگر به [منظور] گناه و تعدّى و سرپيچى از پيامبر، محرمانه گفتگو مى‌‏كنند و چون به نزد تو آيند، تو را بدانچه خدا به آن [شيوه‏] سلام نگفته سلام مى‌‏دهند و در دلهاى خود مى‌‏گويند:
«چرا به آنچه مى‏‌گوييم خدا ما را عذاب نمى‌‏كند؟»
جهنّم براى آنان كافى است؛ در آن درمى‌‏آيند، و چه بد سرانجامى است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (۹)
اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد، چون با يكديگر محرمانه گفتگو مى‌‏كنيد، به [قصد] گناه و تعدّى و نافرمانى پيامبر با همديگر محرمانه گفتگو نكنيد، و به نيكوكارى و پرهيزگارى نجوا كنيد، و از خدايى كه نزد او محشور خواهيد گشت پروا داريد.
إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (۱۰)
چنان نجوايى صرفاً از [القاآت‏] شيطان است، تا كسانى را كه ايمان آورده‏‌اند دلتنگ گرداند،
و[لى‏] جز به فرمان خدا هيچ آسيبى به آنها نمى‏‌رساند، و مؤمنان بايد بر خدا اعتماد كنند.

🔹 آیه ۶
﴿يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَميعاً فَيُنَبِّئُهُم بِما عَمِلُوا أَحْصاهُ اللَّهُ وَنَسوهُ وَاللَّهُ عَلى كُلِّ شَيءٍ شَهيدٌ﴾

«روزی که خدا همه‌ی آنان را برمی‌انگیزد و آنها را از آنچه کرده‌اند باخبر می‌سازد؛ خدا آن را شماره کرده و آنان از یاد برده‌اند، و خدا بر هر چیزی شاهد است.»

🔸 یعنی روزی خواهد آمد که هیچ‌یک از اعمال ما فراموش نمی‌شود. ما شاید گذشته‌مان را فراموش کنیم، ولی پروردگار هر لحظه و هر نجوا را ثبت کرده است. هیچ گفت‌وگوی درگوشی، هیچ نقشه‌ی پنهانی از علم او مخفی نمی‌ماند.


🔹 آیه ۷
﴿أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي الأَرضِ ما يَكونُ مِن نَجوى‏ ثَلاثَةٍ إِلّا هُوَ رابِعُهُم وَلا خَمسَةٍ إِلّا هُوَ سادِسُهُم وَلا أَدنى‏ مِن ذلِكَ وَلا أَكثَرَ إِلّا هُوَ مَعَهُم أَينَ ما كانوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِما عَمِلوا يَومَ القِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ﴾

🔸 خدا با هر جمعی هست؛ حتی اگر سه نفر آهسته سخن بگویند، او چهارمین آنهاست، اگر پنج نفر باشند، او ششمین است. این یعنی: هیچ خلوتی از علم خدا خالی نیست. پس نجواهای شیطانی، گرچه از چشم مردم پنهان است، از نظر خدا پوشیده نمی‌ماند.


🔹 آیه ۸
﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ نُهوا عَنِ النَّجوى‏ ثُمَّ يَعودونَ لِما نُهوا عَنهُ وَيَتَناجونَ بِالإِثمِ وَالعُدوٰنِ وَمَعصِيَةِ الرَّسولِ وَإِذا جاؤُوكَ حَيَّوكَ بِما لَم يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقولونَ في أَنفُسِهِم لَولا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقولُ حَسبُهُم جَهَنَّمُ يَصلَونَها فَبِئسَ المَصيرُ﴾

🔸 این آیه نشان می‌دهد که برخی حتی وقتی از نجواهای گناه‌آلود نهی می‌شوند، باز به همان راه باطل برمی‌گردند. آنان در ظاهر، سلام می‌کنند و ادعای ایمان دارند، اما در دل، جز دشمنی و شک چیزی نیست. قرآن می‌فرماید: عاقبتشان جهنم است؛ چون نوری که به امانت گرفته بودند را با خیانت از دست دادند.


ایمان اصیل یا ایمان مستودَع؟

امام صادق علیه‌السلام معیار را مشخص کرده‌اند:
ایمانِ ثابت (نجات‌یافته): هماهنگی قول و فعل. آنچه بر زبان می‌آید، در عمل نیز آشکار می‌شود.
ایمانِ مستودَع (عاریه): سخن از ایمان هست، اما در عمل خیانت و دوگانگی. این نور موقت است و به‌زودی خاموش می‌شود.


🌿 نجوا و نجات در یک نگاه
نجوای رحمان: سخن پنهان بر پایه‌ی برّ و تقوا. راهنمایی الهی که دل را به نور متصل می‌کند.
نجوای شیطان: سخن پنهان بر پایه‌ی گناه، عداوت و معصیت رسول؛ نوری که موقتاً سپرده شده، اما با خیانت قلب، باز پس گرفته می‌شود.


دلنوشته:
ای دل!
میان «ناجی» و «مستودع» فاصله‌ای نیست،
جز یک کلمه: «وفا».
اگر آنچه می‌گویی، در عملت دیده شد،
تو از قلیل ناجیان خواهی بود.
وگرنه، نورت عاریه است،
و در روزی که همه به محشر می‌آیند،
جز تاریکی برایت نمی‌ماند.

[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۱ الى ۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ (۱)
براى مردم [وقت‏] حسابشان نزديك شده است، و آنان در بى‏‌خبرى رويگردانند.
ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ (۲)
هيچ پند تازه‌‏اى از پروردگارشان نيامد، مگر اينكه بازى‏‌كنان آن را شنيدند.
لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ (۳)
در حالى كه دلهايشان مشغول است.
و آنانكه ستم كردند پنهانى به نجوا برخاستند كه:
«آيا اين [مرد] جز بشرى مانند شماست؟
آيا ديده و دانسته به سوى سحر مى‌‏رويد؟»
قالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (۴)
[پيامبر] گفت:
«پروردگارم [هر] گفتار[ى‏] را در آسمان و زمين مى‏‌داند، و اوست شنواى دانا.»
بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ (۵)
بلكه گفتند:
«خوابهاى شوريده است، [نه‏] بلكه آن را بربافته، بلكه او شاعرى است.
پس همان گونه كه براى پيشينيان هم عرضه شد، بايد براى ما نشانه‌‏اى بياورد.»

[سورة طه (۲۰): الآيات ۵۷ الى ۶۶]
فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى‏ (۶۲)
[ساحران‏] ميان خود، در باره كارشان به نزاع برخاستند و به نجوا پرداختند.

✨ نمونه‌های تاریخی:

۱. اهل نجات (نجوای رحمان)

یاران امام حسین علیه‌السلام در کربلا.
آنان وقتی در شب عاشورا کنار سیدالشهدا گرد آمدند، نجواهایشان با یکدیگر سرشار از برّ و تقوا بود.
یکی می‌گفت: «اگر هزار بار کشته شوم، دست از تو نمی‌کشم.»
دیگری می‌گفت: «جانم را فدای نور ولایتت می‌کنم.»
این زمزمه‌ها، همان نجوای رحمانی است؛ سخنانی پنهان که بر نور و صدق استوار شد.
اینان همان «قلیل ناجی» بودند که به تعبیر امام حسین علیه‌السلام:
«وَ بِإِرْشَادِكَ نَجَا النَّاجُونَ مِن نارِك».

۲. اهل حسد (نجوای شیطان)

در مقابل، کوفیانی بودند که شبانه در خانه‌ها و کوچه‌ها، نجوا می‌کردند؛
اما نه برّ و تقوا، بلکه به قصد غدر، عداوت و معصیت رسول خدا (که در وجود حسین علیه‌السلام حاضر بود).
آنان همان کسانی‌اند که قرآن وصفشان می‌کند:
«يَتَناجَونَ بِالإثمِ وَالعُدوٰنِ وَمَعصِيَةِ الرَّسول».
در ظاهر شعار «السلام علیک یا اباعبدالله» داشتند،
اما در دل می‌گفتند: «چرا خدا ما را به خاطر این خیانت عذاب نمی‌کند؟»
و سرانجام‌شان همان شد که قرآن هشدار داد:
«حَسبُهُم جَهَنَّمُ يَصلَونَها فَبِئسَ المَصير».


✨ جمع‌بندی:

  • نجوای رحمان: یاران وفادار امام حسین، که گفتار و کردارشان یکی شد، و ایمانشان اصیل بود.

  • نجوای شیطان: کوفیان حسود و دنیاپرست، که نور ایمانشان مستودَع و عاریه بود؛ زبانی برای خدا، اما دلی پر از هوای نفس.


🌿 دلنوشته:

ای دل!
در کربلا، دو نجوا رودرروی هم ایستادند:
نجوای رحمان، در خیمه‌های حسین،
و نجوای شیطان، در خیمه‌های کوفیان.

راه نجات روشن است:
با کدام نجوا هم‌صدا می‌شوی؟
با زمزمۀ «هل من ناصر» در شب عاشورا،
یا با نجواهای تاریک حسد و عداوت در کوفه؟

نجوای شیطان! مناجات رحمان!
«إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّيْطانِ! وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا!»

(سوره مجادله، ۱۰ / سوره مریم، ۵۲)


واژه قرآنی «نجوی» (گفتگوی پنهانی) یک دوگانگی عمیق دارد: یا راهی است به سوی نور، یا لغزشی است به درون تاریکی. قرآن میان دو نوع نجوا تفاوت گذاشته است:

  1. نجوای شیطان (نجوای تاریکی):
    قرآن هشدار می‌دهد: «نجوا تنها از شیطان است تا مؤمنان را غمگین کند» (مجادله، ۱۰).
    این نجواها سرشار از حسد، دشمنی و نافرمانی با رسول‌اند. زمزمه‌هایی پنهان که بر اساس تمنّاها و کینه‌ها شکل می‌گیرند و دل را از نور الهی جدا می‌سازند. این نوع نجوا همان زبان حسد و انقطاع از روشنایی درونی عقل است.

  2. مناجات رحمان (نجوای نور):
    در برابر آن، قرآن دربارۀ موسی علیه‌السلام می‌فرماید: «و او را به مقام نجوا و گفت‌وگوی نزدیک آوردیم» (مریم، ۵۲).
    اینجا نجوا، دردِدل عقل با ملک است؛ زمزمه‌ای درونی میان عقل و هدایت الهی. مناجاتی پنهان که امام صادق علیه‌السلام اساس آن را چنین بیان کرده‌اند: «نجوای عارفان بر سه پایه می‌چرخد: خوف، رجاء و محبت.»


نجوا؛ سفری از تاریکی به نور

سیر دل، همچون یک حج باطنی است:

  • از عرفات، جایی که انسان به عیوب نفس حسود خود اعتراف می‌کند.

  • تا مشعر، جایی که یاد خدا و مراقبت، دل را آرام می‌کند.

  • تا منا، جایی که قربانی هوس‌ها صورت می‌گیرد.

  • تا مسجدالحرام، جایی که اعضا از گناه محفوظ می‌شوند.

  • و در نهایت تا کعبۀ دل، همان بیت‌المعمور، که در آن نفس، مطمئنه می‌شود و قلب، به دست صاحبان نور از آل محمد علیهم‌السلام آباد می‌گردد؛ جایی که فرشتگان رفت‌وآمد می‌کنند.

در این مسیر، مؤمن باید پیوسته با ملک خویش نجوا کند: دردِدل، توبه، و درناژ حسادت. این گفت‌وگوی دائم، همان پالایش درونی است که قدم‌به‌قدم تاریکی را تخلیه و قلب را سرشار از نور می‌سازد.


نجوا، نجات و سلسله نور

تعالیم اهل‌بیت علیهم‌السلام نشان می‌دهد که نجات (نجات‌یافتن) بدون تولی به حاملان نور ممکن نیست.
هر پیامبر، وصی و جانشینی داشت که حلقه اتصال به نور بود:

  • آدم با شیث، نوح با سام، موسی با یوشع، عیسی با شمعون، سلیمان با آصف، و پیامبر اسلام با علی علیهم‌السلام.
    و در نهایت همه این زنجیره به خدا ختم می‌شود.

امام صادق علیه‌السلام هشدار دادند: کسی ناجی است که کردار و گفتارش یکی باشد؛ وگرنه ایمانش «مستودَع» (عاریه‌ای) است و در هنگام امتحان پس گرفته می‌شود.

پس نجوای راستین، فقط سخن نیست؛ هماهنگی گفتار و کردار در پرتو نور الهی است.


درس‌های سوره مجادله

قرآن پرده از دو روی نجوا برمی‌دارد:

  • «چون نجوا می‌کنید، به گناه و دشمنی و نافرمانی رسول نجوا نکنید؛ بلکه به نیکوکاری و تقوا نجوا کنید» (مجادله، ۹).

  • حتی اگر سه نفر درگوشی حرف بزنند، خدا چهارمین آنان است؛ هیچ نجوا از او پنهان نیست (مجادله، ۷).

  • نجواهای شیطان، فقط برای اندوه‌گین کردن مؤمنان است؛ اما جز با اذن خدا هیچ زیانی نمی‌رسانند، و مؤمنان باید بر خدا توکل کنند (مجادله، ۱۰).


جمع‌بندی

نجوا، صدای پنهان دل است.

  • اگر با شیطان باشد، می‌شود زمزمۀ حسد، ریا و هلاکت.

  • و اگر با رحمان باشد، می‌شود مناجات، نجات و نزدیکی به نور.

پس راه مؤمن، تبدیل هر نجوا به گفت‌وگویی با نور است؛ تا قلبش کعبه‌ای آباد گردد و زمزمه‌های حسد برای همیشه خاموش شوند.

دلنوشته ـ دعا

ای خدای مهربان!
به تو پناه می‌برم از نجواهای تاریکی،
از هیاهوی حرص، از شعله‌های خشم، از زهرِ حسد،
از سستی صبر، از بی‌تابی قناعت،
از لجاجت اخلاق و اصرار بر تمنّاها.

پناه می‌برم به تو،
از وسوسه‌ی شیطان که در دل‌هایمان می‌دمد،
از نجواهایی که بر محور گناه، دشمنی و نافرمانی رسول می‌چرخند.
این نجواها همان زمزمۀ شیطان‌اند
که دل مؤمن را به غم می‌کشانند.

ای خدای من!
نجوای رحمانی‌ات را در جانم جاری کن،
تا با فرشته‌ی مهربان تو، شبانه به راز و نیاز بنشینم،
و زمزمۀ دلم اینگونه استوار شود:
خوف از هوای نفس،
رجاء به نور ولایت،
و محبت به آل محمد علیهم‌السلام.

پروردگارا!
از ما قول و فعلی هماهنگ بساز،
تا نور ایمانمان عاریه نباشد،
و هنگام امتحان، چراغمان خاموش نگردد.

ما را از آن همه لغزش و تباهی که امام سجاد علیه‌السلام برشمرد، در امان بدار:
از حرص و خشم، از پیروی هوی، از فراموشی یاد تو،
از یاریِ ظالم و تنها گذاشتن مظلوم،
از غرور به اعمال و تحقیر دیگران،
از شماتت دشمنان و غفلت از دوستان،
و از مرگی بی‌توشه و زندگی در تنگنا.

ای مهربان‌ترین مهربانان!
ما را در صفِ همان قلیلِ نجات‌یافتگان قرار ده،
که با ارشاد تو، و با نور اهل‌بیت علیهم‌السلام،
از آتش تو در امان ماندند و به مقام مناجات رسیدند.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
وَ أَعِذْنِي مِنْ كُلِّ ذَلِكَ بِرَحْمَتِكَ،
وَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ،
يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.» 🌺

دلنوشته دعاگونه

«وَ أَمَّا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ فَلِلنَّجَاةِ مِنَ السَّلَاطِينِ وَ نَفْثِ الشَّيَاطِينِ»

ای دل!
اگر در زندان ظلمتِ نفس اسیر شدی،
اگر زمزمۀ شیاطین تو را بی‌قرار کرد،
اگر سلطه‌ی ستمگران، بند بر دست و پایت نهاد،
به کجا پناه می‌بری؟

به صاحبان نور! ✨
به همان‌ها که خداوند برای نجاتت معیّن کرد:
امام سجاد علیه‌السلام، پناه نجات از سلطه و نجواهای شیطان؛
امام باقر و امام صادق علیهماالسلام، چراغ راه آخرت و طاعت خدا؛
امام کاظم علیه‌السلام، وسیله‌ی عافیت؛
امام رضا علیه‌السلام، مایه‌ی سلامتی در خشکی و دریا؛
و سرانجام، صاحب‌الزمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه، فریادرسی در لحظه‌ی ذبح، وقتی همه راه‌ها بسته می‌شود.

ای دل!
این است سلسله‌ی نجواهای رحمانی؛
از تو تا ملک،
از ملک تا امام،
و از امام تا رسول و خدا.
همه‌ی نجات‌ها در نهایت، به خدا ختم می‌شود.

پس نجوا کن،
اما نه با هوای نفس حسود،
که با فرشته‌ی مهربان و صاحب نور.
نجوا کن،
که نجاتت از همین راه می‌گذرد:
نجوای رحمان، نجات از نفث شیاطین!

«وَجَدْتُ ابْنَ آدَمَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ الشَّيْطَانِ»

امام صادق علیه‌السلام فرمود:
«الْقَدَرُ وَ الْعَمَلُ بِمَنْزِلَةِ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ؛ روح بی‌جسد حرکتی ندارد و دیده نمی‌شود، و جسد بی‌روح، صورتی بی‌جان است. وقتی این دو در کنار هم جمع شوند، نیرومند و شایسته و زیبا می‌شوند…»

یعنی: تقدیر الهی (قدَر) همانند روح است و عمل انسان همانند جسد.

  • اگر عمل با تقدیر همراه نشود، به ثمر نمی‌رسد.

  • و اگر تقدیر بر عمل جاری نشود، خالق از مخلوق شناخته نمی‌شود.
    نجات در جمع میان این دو است: علم و عمل، نور و تقوا، عقل و اطاعت.

سپس امام علیه‌السلام فرمود:
«وَجَدْتُ ابْنَ آدَمَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ الشَّيْطَانِ؛ اگر خدا او را دوست بدارد، او را خالص می‌کند و نجات می‌دهد، و اگر نه، او را به حال خودش وا می‌گذارد تا اسیر دشمنش شود.»


🔹 نجوا در میانه‌ی دو صدا

اینجا حقیقت نجوا روشن می‌شود:

  • یک نجوا از جانب شیطان است؛ نفث و وسوسه، که دل را به سمت حسد، خشم، حرص و معصیت می‌کشاند.

  • و یک نجوا از جانب رحمان است؛ الهام فرشته، که دل را به سمت طاعت، قناعت، صبر و محبت می‌برد.

انسان دقیقاً در میانه‌ی این دو صداست.
نجات فقط وقتی است که دل، به نجوا و ارشاد رحمانی گوش دهد و به ولایت صاحبان نور تمسک کند.


معیار نجات: عشق و اطاعت

خداوند در همان حدیث به فرزندان آدم خطاب می‌کند:

«يَا بَنِي آدَمَ، بِمَشِيئَتِي كُنْتَ أَنْتَ الَّذِي تَشَاءُ، وَ بِقُوَّتِي أَدَّيْتَ فَرَائِضِي، وَ بِنِعْمَتِي قَوِيتَ عَلَى مَعْصِيَتِي… مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنِّي، وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ…»

این یعنی:

  • هر نوری که در دل می‌تابد، هدیه‌ی خداست.

  • هر لغزشی که تاریکی می‌آورد، از نفس حسودِ ماست.

  • خدا نجات را به دست صاحبان نور قرار داده تا راه را نشان دهند؛ ولی انتخاب نهایی با خود ماست.


🌿 دلنوشته ـ دعا

ای دل!
تو میان دو نجوا ایستاده‌ای؛
یک سوی تو، وسوسۀ شیطان است با زهر حسد و خشم،
و سوی دیگر، مناجات رحمان است با نوری که از فرشته به قلبت می‌رسد.

تو، میان خدا و شیطانی!
اگر دل به خدا ببندی، او تو را خالص می‌کند، نجاتت می‌دهد، و به نورش نزدیکت می‌سازد.
و اگر دل به تمنای نفس بسپاری، خدا تو را به حال خودت وا می‌گذارد،
و چه تنهایی سختی است در چنگال دشمن!

ای خدای مهربان!
به مشیّت تو می‌خواهم، به نیروی تو می‌ایستم،
به نعمت تو حتی توان معصیت می‌یابم،
و می‌دانم که هر نیکی از توست و هر بدی از نفسِ تاریک من.

پس، مرا به نور خودت خالص کن،
و با ارشاد اهل نور، از نفث شیاطین نجاتم ده،
تا در زمزمه‌های شبانه، فقط با فرشتۀ مهربانت نجوا کنم،
و در میانه‌ی خدا و شیطان،
جز تو را انتخاب نکنم. ✨

«حِينَ أَقِفُ بَيْنَ دَعْوَتِكَ وَ دَعْوَةِ الشَّيْطَانِ»
(23) فَمَنْ أَجْهَلُ مِنِّي، يَا إِلَهِي، بِرُشْدِهِ وَ مَنْ أَغْفَلُ مِنِّي عَنْ حَظِّهِ وَ مَنْ أَبْعَدُ مِنِّي مِنِ اسْتِصْلَاحِ نَفْسِهِ حِينَ أُنْفِقُ مَا أَجْرَيْتَ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ فِيمَا نَهَيْتَنِي عَنْهُ مِنْ مَعْصِيَتِكَ وَ مَنْ أَبْعَدُ غَوْراً فِي الْبَاطِلِ، وَ أَشَدُّ إِقْدَاماً عَلَى السُّوءِ مِنِّي حِينَ أَقِفُ بَيْنَ دَعْوَتِكَ وَ دَعْوَةِ الشَّيْطَانِ فَأَتَّبِعُ دَعْوَتَهُ عَلَى غَيْرِ عَمًى مِنِّي فِي مَعْرِفَةٍ بِهِ وَ لَا نِسْيَانٍ مِنْ حِفْظِي لَهُ‏
(24) وَ أَنَا حِينَئِذٍ مُوقِنٌ بِأَنَّ مُنْتَهَى دَعْوَتِكَ إِلَى الْجَنَّةِ، وَ مُنْتَهَى دَعْوَتِهِ إِلَي النَّارِ.
(25) سُبْحَانَكَ!! مَا أَعْجَبَ مَا أَشْهَدُ بِهِ عَلَى نَفْسِي، وَ أُعَدِّدُهُ مِنْ مَكْتُومِ أَمْرِي.

انسان همیشه در میان دو دعوت ایستاده است؛ یکی دعوت خدا، و دیگری دعوت شیطان!


«حِينَ أَقِفُ بَيْنَ دَعْوَتِكَ وَ دَعْوَةِ الشَّيْطَانِ»

امام سجاد علیه‌السلام با لحنی سرشار از تضرع می‌فرمایند:
«چه کسی نادان‌تر از من است ای معبود من، آنگاه که میان دعوت تو و دعوت شیطان قرار می‌گیرم و با اینکه او را می‌شناسم و می‌دانم سرانجامش آتش است، دعوت او را می‌پذیرم، و دعوت تو را که به بهشت می‌خوانی رها می‌کنم؟!»

این جمله، لبّ ماجراست:

  • هر انسان، همواره در نقطه‌ی تلاقی دو صداست؛ صدای نور و صدای تاریکی.

  • یک نجوا، نفث شیطان است که به گناه، عداوت و معصیت می‌کشاند.

  • و نجوای دیگر، مناجات رحمان است که به برّ، تقوا و بهشت می‌برد.

اما حقیقت تلخ این است:
گاهی ما با اینکه می‌دانیم پایان ندای رحمان «بهشت» است و پایان نجواهای شیطانی «جهنم»، باز هم از روی غفلت و لجاجت به سمت صدای تاریکی متمایل می‌شویم.


🔹 رابطه با بحث «نجوا»

  • نجوای رحمان: گفت‌وگوی درونی با فرشته، سرچشمۀ آرامش و نجات.

  • نجوای شیطان: وسوسه‌ی پنهانی، که با حسد و هوی، انسان را از نور جدا می‌سازد.

اینجا امام سجاد علیه‌السلام پرده از راز برمی‌دارد:
نجات، تنها در پاسخ به دعوت خداست.
اگر دل به صدای ملک و صاحبان نور بدهیم، قلبمان آباد می‌شود و به بهشت وصل می‌شویم.
اما اگر نجواهای شیطان را برگزینیم، با دست خود، راه جهنم را انتخاب کرده‌ایم.


🌿 دلنوشته دعاگونه
«حِينَ أَقِفُ بَيْنَ دَعْوَتِكَ وَ دَعْوَةِ الشَّيْطَانِ»

ای دل!
چه لحظه‌های سرنوشت‌سازی است…
وقتی در دو راهی می‌ایستی:
دعوت خدا، یا دعوت شیطان؟

خدایا!
من می‌دانم،
تو مرا به بهشت می‌خوانی،
و او مرا به آتش می‌کشاند…
اما با همه‌ی این آگاهی، چه زود دچار غفلت می‌شوم،
و چه زود، پایم در راه باطل می‌لغزد!

پروردگارا!
مرا در آغوش نور اهل‌بیتت (ع) پناه ده،
که علی بن الحسین علیه‌السلام را برای نجات از سلاطین و نفث شیاطین قرار دادی.
به من بیاموز که گوش دلم را فقط به سوی نجوای رحمان بگشایم،
و هرگاه صدای تاریکی در گوشم دمید، با یاد تو خاموش شود.

سُبحانَک! ✨
چه اعترافی عجیب بر زبانم جاری شد،
که خود، با چشم باز، گاه دعوت شیطان را انتخاب کردم…
و چه غفلتی بالاتر از این؟

ای خدای رحمان!
با رحمت خویش، مرا و همه‌ی مؤمنان و مؤمنات را
از نجوای شیطان و از دعوت او به سوی آتش نجات ده،
و دل ما را با نجوای رحمتت، به سوی بهشت هدایت کن. 🌹

نسخهٔ کوتاه‌تر مقاله: (abstract)

✨ نجوای شیطان یا مناجات رحمان؟ ✨

قرآن کریم واژۀ «نجوا» (گفتگوی پنهانی) را دوگونه معنا می‌کند:

  • یک‌جا می‌فرماید: «إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّيْطانِ» (مجادله، ۱۰)؛ یعنی نجواهای تاریک، پر از حسد و دشمنی، از شیطان است.

  • و جای دیگر می‌فرماید: «وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا» (مریم، ۵۲)؛ یعنی نجوا و مناجات رحمانی که در گفت‌وگوی موسی با خداوند رخ داد.

🔹 پس «نجوا» دو چهره دارد:

  1. نجوای شیطان → زمزمه‌های حسد، خشم و معصیت؛ دعوتی پنهان به سوی تاریکی و آتش.

  2. نجوای رحمان → مناجات دل با فرشته و اهل نور؛ زمزمه‌ای از جنس خوف، امید و محبت که انسان را به سوی بهشت و آرامش می‌برد.


🕊️ جایگاه ما کجاست؟

امام سجاد علیه‌السلام در صحیفه می‌فرمایند:
«حِينَ أَقِفُ بَيْنَ دَعْوَتِكَ وَ دَعْوَةِ الشَّيْطَانِ»
یعنی انسان همیشه میان دو دعوت ایستاده است:

  • دعوت خدا به بهشت.

  • دعوت شیطان به جهنم.

و حقیقت این است که ما گاهی با اینکه می‌دانیم راه خدا پایانش نور است، باز هم از روی غفلت به نجواهای تاریک دل می‌سپاریم.


🌿 راه نجات

اهل‌بیت علیهم‌السلام به ما آموخته‌اند که نجات، تنها در گوش‌سپردن به نجوای رحمانی است:

  • گفت‌وگو با خدا و فرشتۀ موکّل بر دل.

  • توسل به امامان نور برای رهایی از وسوسۀ شیطان.

  • هماهنگی «گفتار و کردار» تا ایمانمان عاریه‌ای نباشد.

امام سجاد علیه‌السلام را خداوند «پناه نجات از سلاطین و نفث شیاطین» قرار داد؛ یعنی هر دل مؤمنی با پناه بردن به او و فرزندان پاک پیامبر (ع) می‌تواند راه نور را پیدا کند.


✨ جمع‌بندی

«نجوا» امتحان هر روزۀ ماست.

  • اگر زمزمۀ شیطان را دنبال کنیم، دل به تاریکی می‌سپاریم.

  • اگر با خدا و اهل نور مناجات کنیم، نجات و آرامش را می‌یابیم.

🌸 پس بیاییم دل را به نجوای رحمان بسپاریم؛
که در آن، تنها صدا، صدای نور است.

#ورکلایف
تمنا: هدفون
تقدیر: داداشم لازمش داره
کلام شیطان: بهش نده هر روز ازت میگیره
کلام فرشته مهربان: بهش بده دیگه لازم داره
(به داداشم هدفونمو ندادم و مامانم هندزفریشو داد داداشم تا وصل شه به تلوزیون)
و……..

#ورکلایف

نجوای شیطان و فرشته در قلب کودک

🎧 تمنا: «هدفون برای خودم»
📜 تقدیر: «داداشم الان لازم داره»

👂 کلام شیطان: «بهش نده، هر روز ازت می‌گیره!»
👼 کلام فرشته مهربان: «بهش بده، دیگه لازم داره.»

کودک ما در این لحظه دقیقاً در همان نقطه‌ای ایستاده که امام سجاد علیه‌السلام در صحیفه سجادیه توصیف کرده‌اند:
«حِينَ أَقِفُ بَيْنَ دَعْوَتِكَ وَ دَعْوَةِ الشَّيْطَانِ»

یعنی قلب انسان همیشه بین دو دعوت قرار دارد:

دعوت خدا (نجوای رحمانی) که راهش مهربانی، ایثار و آرامش است.

دعوت شیطان (نجوای حسد و تمنّا) که نتیجه‌اش بخل و دوری از نور است.

🌸 در این تجربه، کودک صدای هر دو را شنید. انتخابش این بار به سمت خودش بود و مادر با راه‌حل دیگری مشکل را حل کرد. اما همین‌که کودک توانسته دو صدا را تشخیص دهد و بگوید و بنویسد، یعنی وارد مرحله‌ی نورانی بیداری قلب خود شده؛ بیداری دل برای تشخیص نور از تاریکی.

💡 پیام برای خانواده‌ها و عزیزان مخاطب

👈هر کس باید یاد بگیرد صدای درونش را بشنود.👉

نجواهای شیطانی همیشه به خودخواهی و حسادت می‌کشانند.

نجوای فرشته مهربان، راه مهربانی و آرامش را باز می‌کند.

👈تمرین روزمره‌ی کودکان در شنیدن و انتخاب، بزرگ‌ترین آموزش عملی برای سلامت روان است.👉

✨ پس هر بار که کودک یا نوجوان شما چنین تجربه‌ای دارد، او را تشویق کنید ثبت کند. این «ورکلایف»‌ها تمرینی عملی برای تبدیل علم اهل‌بیت علیهم‌السلام به رفتار روزمره است.

#ورکلایف

🌱ورکلایف؛ تمرین زندگی نورانی است!

اینکه بچه‌ها خودشون ورکلایف‌ها رو روایت می‌کنن، دقیقاً یعنی علم از حالت تئوری خارج شده و تبدیل شده به یک تجربه‌ی زندگی‌شده، رفتار به‌وقوع‌پیوسته، تمرین عینی در زندگی. همین، اصل رسالت قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام در تربیت انسانه: علم برای عمل!

🔹 اهمیت روش «ورکلایف» در تربیت نورانی
۱. تبدیل علم به تجربه‌ی زندگی‌شده

وقتی کودک می‌گوید:
«یک صدا گفت نده، یک صدا گفت بده»
یعنی علوم نورانی که شما به او یاد داده‌اید، از سطح ذهن به سطح ادراک قلبی و انتخاب عملی رسیده.

📖 قرآن می‌فرماید:
«فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ» (غاشیه، ۲۱-۲۲)
پیامبر مأمور بود یادآوری کند، اما عمل باید در دل و زندگی مخاطب محقق شود.
👈ورکلایف‌ها همان لحظه‌های عمل به یادآوری‌اند.👉

۲. تمرین تشخیص نور از ظلمت

ورکلایف‌ها دقیقاً تمرین هستند برای اینکه بچه بفهمد:

کدام صدا رحمانی است (بر اساس مهربانی، ایثار، صداقت).

کدام صدا شیطانی است (بر اساس حسادت، حرص، خودخواهی).

📖 قرآن:
«إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا…» (مجادله، ۱۰)
«وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا» (مریم، ۵۲)
یعنی نجوا دو نوع است؛ یکی رحمانی، یکی شیطانی.

👂 وقتی کودک خودش این دو نجوا را ثبت می‌کند، یعنی در ملکوت قلبش این آیه را «زندگی» کرده است.

۳. تقویت مسئولیت و خودآگاهی

بچه وقتی ورکلایف را می‌نویسد، دارد به خودش و دیگران می‌گوید:
«من مسئول انتخابم بودم.»
این دقیقاً همان چیزی است که امام صادق علیه‌السلام فرمودند:
«مَنْ كَانَ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَأَثْبَتَ لَهُ الشَّهَادَةَ، وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَإِنَّمَا ذَلِكَ مُسْتَوْدَعٌ.»
یعنی ایمان واقعی آن است که عمل با قول هماهنگ شود.

👈ورکلایف دقیقاً تمرین هماهنگی قول و فعل است.👉

۴. بیداری دل (یقظه)

امام سجاد علیه‌السلام در صحیفه می‌فرمایند:
«حِينَ أَقِفُ بَيْنَ دَعْوَتِكَ وَ دَعْوَةِ الشَّيْطَانِ»
یعنی انسان همیشه در این دو راهی است.
👈ورکلایف‌ها باعث می‌شوند بچه‌ها از همین کودکی، این دو راهی را خودآگاهانه تجربه کنند.👉

۵. زمینه‌سازی برای عمل صالح در بزرگسالی

امام علی علیه‌السلام فرمودند:
«مَن ذَكَرَ اللّهَ سُبحانَهُ أحيا اللّهُ قَلبَهُ وَ نَوَّرَ عَقلَهُ وَ لُبَّهُ.»
یاد خدا قلب را زنده می‌کند.
👈ورکلایف‌ها یاد خدا در عمل‌اند؛ لحظه‌های کوچک اما تکرارشونده که قلب کودک را زنده و نورانی می‌کنند.👉

✨ورکلایف فقط یک خاطره‌ی روزمره نیست؛
بلکه کارگاه عملی علم اهل‌بیت ع در دل زندگی است.

👈بچه می‌آموزد میان نجواهای شیطان و رحمان فرق بگذارد.👉
👈مسئولیت انتخابش را بپذیرد.👉
👈و کم‌کم در مسیر اهل نجات قرار بگیرد.👉

📌 اگر این تمرین از کودکی تکرار شود، در بزرگسالی به ملکه‌ای پایدار تبدیل می‌شود؛ همان چیزی که قرآن از آن به قلب سلیم یاد می‌کند:
«يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ.» (شعراء، ۸۸-۸۹)

اهمیت «ورکلایف»:

۱. آموزش از مسیر تجربه، نه فقط حفظ کردن مطالب تئوری

قرآن بارها تأکید می‌کند که صرف دانستن کافی نیست، بلکه باید علم به «یادآوری» و «عمل» تبدیل شود:
📖 «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنينَ» (ذاریات، ۵۵)
ورکلایف‌ها نشان می‌دهند که کودک یا شاگرد، یاد گرفته چگونه علم را در موقعیت واقعی زندگی‌اش «به کار بگیرد»؛ نه فقط در ذهن حفظ کند.

۲. تمرین انتخاب در لحظه

یکی از بزرگ‌ترین ریشه‌های اضطراب و وسواس، تردید در انتخاب است.
ورکلایف‌ها به بچه یاد می‌دهند که در لحظه‌ی برخورد با «دو صدا» (دعوت خدا و دعوت شیطان) تصمیم بگیرد.
📖 «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ…» (یوسف، ۲۴)
یوسف علیه‌السلام هم در لحظه‌ی هجوم تمنّا، با «نور برهان»، گزینۀ درست را انتخاب کرد.

۳. مسیر از خودآگاهی تا نجات

ورکلایف‌ها در واقع نقشه‌ی سفر قلب‌اند:
یقظه (بیداری): شنیدن صدای درون (شیطان یا فرشته).
خوف: ترس از پیروی از هوای نفس.
رجاء: امید به نور ولایت.
محبت: شیفتگی به اهل‌بیت علیهم‌السلام و کلام معلم در ملک و ملکوت و انتخاب آن‌ها در همه چیز.
این همان چیزی است که امام صادق علیه‌السلام فرمودند:
«نَجْوَى الْعَارِفِينَ تَدُورُ عَلَى ثَلَاثَةِ أُصُولٍ: الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ وَ الْحُبِّ»

۴. از کودکی تا بلوغ معنوی

وقتی یک کودک ساده‌ترین تمنّاهایش (مثل هدفون یا اسباب‌بازی) را با معیار «نجوای رحمان و شیطان» بسنجد، این تمرین کوچک، بذر سلوک معنوی در آینده را در دل او می‌کارد.
📖 «وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» (بقره، ۱۸۵)
این یعنی قدم‌های کوچک روزمره، در نهایت عدد و عدّه‌ی نور را کامل می‌کند.

۵. نجات در گرو تمسک به صاحبان نور

اگر فقط صدای دل شنیده شود، ولی راهنما و معلم ربانی در کنارمان نباشد، احتمال اشتباه و سقوط هست.
امام صادق علیه‌السلام فرمود:
«مَنْ كَانَ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَأَثْبَتَ لَهُ الشَّهَادَةَ، وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَإِنَّمَا ذَلِكَ مُسْتَوْدَعٌ»
یعنی تنها کسی نجات می‌یابد که «قول و فعلش» یکی شود، و این هماهنگی بدون اتصال به اهل‌بیت (ع) ممکن نیست.

✨ ورکلایف‌ها در حقیقت پلی هستند از دانستن به زیستن.
این روش:
علم قرآن و روایات را از سطح ذهن به سطح قلب و رفتار روزمره می‌آورد.
کودکان و بزرگسالان را به تشخیص نجوای رحمان و شیطان عادت می‌دهد.
مهارت انتخاب درست را تقویت می‌کند و به‌تدریج دل را به قلب سلیم و بیت‌المعمور تبدیل می‌کند.

نجوای شیطان! مناجات رحمان!

نجوای دل میان دو صدا

عقل از شر هوای نفس حسودش خلاص می‌شود!
«أصل‏ النَّجاءِ: الانفصالُ من الشي‏ء»
به دردِ دلم گوش کنید، که شنیدنی است اگر به وصف درآید!
به مناجات عقلم و مَلَک گوش کنید…
نور عقل با نور مَلَک نجوا می‌کند، دردِ دل می‌کند!

عقل به مَلَک می‌گوید:
بیا با تو دردِ دل کنم تا حسدم از دلم درناژ شود!
قلب کسی که به نور وصل شد، وارد حرم آل‌محمد علیهم‌السلام می‌شود؛ و در آن حرم، جای حسد و تاریکی نیست.
اما ما با چه رویی وارد شدیم؟! نمی‌دانم…


مسیر رسیدن از تاریکی به نور

با ثبات قدم در راه کعبه، اگر قلبت را در تعمیرگاه صاحبان نور قرار دهی، کم‌کم وارد حریم امن الهی می‌شوی.
در این مسیر، باز وسوسه‌های نفس (حسد) به سراغت می‌آید؛ اما راه چاره همان است که یوسف علیه‌السلام داشت: نجوای رحمانی و پناه به برهان الهی.

اگر به توفیق الهی، به درون کعبه‌ی قلب رسیدی، آنجا دیگر اسم قلبت «بیت‌المعمور» می‌شود؛ خانه‌ای که با نور اهل‌بیت علیهم‌السلام آباد شده و ملائکه در آن رفت‌وآمد می‌کنند.

📖 «فَمَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ أَمِنَ مِنَ الْخَلْقِ»
کسی که به حرم دل برسد، از دشمنی‌ها و تاریکی‌ها ایمن می‌شود.


اهل نجات، معناگران نور

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:
«سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً، فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ وَ الْبَاقُونَ هَالِكُونَ، وَ النَّاجُونَ الَّذِينَ يَتَمَسَّكُونَ بِوَلَايَتِكُمْ وَ يَقْتَبِسُونَ مِنْ عِلْمِكُمْ وَ لَا يَعْمَلُونَ بِرَأْيِهِمْ، فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ.»

نجات در گروی تمسک به ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام و بهره‌گیری از علوم آنان است. اهل نور، هر نجوای رحمانی را به رفتار و عمل روزانه تبدیل می‌کنند و «اسم نور» را در زندگی‌شان معنا می‌نمایند. اما اهل حسد، هرچند نام نور را بشنوند، آن را تحریف می‌کنند:
📖 «يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ»
نور ایمانشان امانتی است و اگر عمل مطابق آن نباشد، این نور از قلبشان گرفته می‌شود.


نجات با اهل نور؛ زنجیرۀ رحمانی

امام صادق علیه‌السلام در روایتی تکان‌دهنده فرمود:
«مَكَثَ جَبْرَئِيلُ أَرْبَعِينَ يَوْماً لَمْ يَنْزِلْ عَلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا رَبِّ قَدِ اشْتَدَّ شَوْقِي إِلَى نَبِيِّكَ فَأْذَنْ لِي… فَقَالَ: أَمَّا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ فَلِلنَّجَاةِ مِنَ السَّلَاطِينِ وَ نَفْثِ الشَّيَاطِينِ…»

این یعنی نجات حقیقی تنها با پناه بردن به صاحبان نور ممکن است. آن‌ها واسطه‌ی اتصال ما به نور خدا هستند. همان‌طور که امام فرمود: «وَجَدْتُ ابْنَ آدَمَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ الشَّيْطَانِ»؛ انسان همیشه بر سر دو راهی است. اگر خدا بخواهد و انسان دست در دست ولیّ خدا بگذارد، از شرّ شیطان و سلطۀ طاغوت‌ها نجات می‌یابد.

📖 «إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا… وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (مجادله، ۱۰)


ورکلایف؛ تمرین زندگی نورانی

نمونه‌ی زیبای کوچولوی عزیز:

🎧 تمنا: «هدفون برای خودم»
📜 تقدیر: «داداشم الان لازم داره»
👂 نجوای شیطان: «بهش نده، هر روز ازت می‌گیره!»
👼 نجوای فرشته مهربان: «بهش بده، لازم داره.»

کودک در دلش این دو صدا را شنید. این خود یقظه (بیداری دل) است. انتخاب درست یعنی روی آوردن به نجوای رحمان و حرکت به‌سوی نور. هر بار که چنین انتخابی در زندگی روزمره ثبت می‌شود، یک «تجربه‌ی زندگی‌شده‌ی نورانی» شکل می‌گیرد. این تمرین‌های کوچک، شخصیت انسان را در طول زمان به سمت قلب سلیم می‌برد.

امام علی علیه‌السلام:
«النّاجُونَ مِنَ النّارِ قَليلٌ لِغَلَبَةِ الْهَوى‏ وَ الضَّلالِ.»

پس باید هر لحظه با «نجوای فرشته» همراه شد، تا در سایه‌ی ولایت و هدایت، از وسواس و اضطراب نفس رها شد و به آرامش رحمانی رسید.


ورکلایف یعنی دفترچه‌ی نورانی زندگی؛ جایی که علمِ اهل‌بیت علیهم‌السلام، از ذهن به تجربه‌ی زندگی روزانه تبدیل می‌شود. این همان راه نجات است: شنیدن صداها، انتخاب نور، و تمرین مداوم تا رسیدن به بیت‌المعمور قلب.

ورکلایف‌ها تمرینِ «دائم‌الذکر» بودن هستند.


ورکلایف و دوام‌الذکر

۱. ذکر یعنی یادآوری حضور خدا در لحظه

اهل‌بیت علیهم‌السلام بارها فرمودند:

  • «الْمُؤْمِنُ دَائِمُ الْفِكْرِ وَ كَثِيرُ الذِّكْرِ.»

  • «استَدِيمُوا الذِّكْرَ فَإِنَّهُ يُنِيرُ الْقُلُوبَ وَ هُوَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ.»

یعنی مؤمن، همیشه در فکر و ذکر است.
ورکلایف‌ها دقیقاً همین معنا را عینی می‌کنند: کودک یا شاگرد در لحظه‌ای که بین دو نجوا قرار می‌گیرد، یادش می‌آید که در محضر خداست و باید انتخاب کند. این همان ذکر زنده و جاری است.


۲. ذکر دائم = روشنایی قلب

احادیث فرمودند:

  • «بِدَوَامِ ذِكْرِ اللَّهِ تَنْجَابُ الْغَفْلَةُ.»

  • «دَوَامُ الذِّكْرِ يُنِيرُ الْقَلْبَ وَ الْفِكْرَ.»

ورکلایف‌ها مثل چراغ‌های کوچک‌اند که هر روز روشن می‌شوند.
هر بار که کودک تجربه‌ای را ثبت می‌کند، در حقیقت چراغی در دلش روشن می‌شود و پرده‌ی غفلت کنار می‌رود. این استمرار، دل را نورانی و بیدار می‌کند.


۳. از ذکر زبانی به ذکر قلبی و عملی

  • «لِسَانُ الْبَرِّ مُسْتَهْتَرٌ بِدَوَامِ الذِّكْرِ.»

  • «مَنْ عَمَرَ قَلْبَهُ بِدَوَامِ الذِّكْرِ حَسُنَتْ أَفْعَالُهُ فِي السِّرِّ وَ الْجَهْرِ.»

ذکر اگر فقط زبانی باشد، خیلی زود خاموش می‌شود.
اما وقتی ورکلایف بیان و نوشته می‌شود، ذکر به ذکر قلبی و عملی تبدیل می‌شود: آدم نه‌تنها نام خدا را بر زبان دارد، بلکه در دل و در رفتار روزمره هم خدا را حاضر می‌بیند و مطابق آن عمل می‌کند.


۴. دوام ذکر = قوت روح و کلید صلاح

  • «مُدَاوَمَةُ الذِّكْرِ قُوتُ الْأَرْوَاحِ وَ مِفْتَاحُ الصَّلَاحِ.»

  • «مداومة الذّكر خلصان الأولياء.»

ورکلایف‌ها قوت روح‌اند، چون تکرارشان به انسان انرژی معنوی می‌دهد. هر بار که شاگردی تجربه‌ای ثبت می‌کند، روحش قوت می‌گیرد و گام بعدی را محکم‌تر برمی‌دارد. این همان تمرینِ روزانه‌ای است که دل را آماده می‌کند تا در مسیر «قلب سلیم» رشد کند.


✨ ورکلایف = تمرین دوام‌الذکر در زندگی روزمره

  • یاد خدا در لحظه‌های واقعی (نه فقط در نماز و دعا).

  • نورانی شدن قلب با تکرار انتخاب‌های درست.

  • عبور از ذکر زبانی به ذکر قلبی و رفتاری.

  • تبدیل شدن به قوت روح و ملکه‌ی پایدار در جان انسان.

📖 قرآن: «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَىٰ جُنُوبِهِمْ» (آل‌عمران، ۱۹۱)
ورکلایف همان ذکر قیام و قعود و خواب و بیداری است؛ یعنی یاد خدا در همه‌ی حالات و انتخاب‌های روزانه.

🔹 اهمیت «ورکلایف» در شخصی‌سازی علوم اهل‌بیت علیهم‌السلام

۱. شخصی‌سازی و کاستامایز کردن علم

وقتی بچه‌ها و مخاطبین عزیز ورکلایف می‌نویسن، دارن مفاهیم بلند قرآن و احادیث رو به زندگی شخصی خودشون ترجمه می‌کنن.
این یعنی «شکر»، «رزق»، «حلم»، «فضل» و هزار واژه‌ی نورانی قرآن، دیگه فقط کلمه‌ی کتابی نیست؛ بلکه تجربه‌ی زندگی‌شدۀ فردی میشه.
این همون کاستامایز کردن علم دینیه: علم عمومی، تبدیل به نسخه‌ی مخصوص هر فرد در موقعیت‌های واقعی زندگیش.

۲. تمرین عملی و تکرار روزمره

امام علی علیه‌السلام فرمودند:
«مُدَاوَمَةُ الذِّكْرِ قُوتُ الْأَرْوَاحِ وَ مِفْتَاحُ الصَّلَاحِ.»
«ثمرة العلم معرفة الله.»
یاد خدا به‌طور مداوم، معرفت پایدار می‌آورد.

ورکلایف‌ها همان تمرین‌های کوچک اما مداوم هستند که مفاهیم نورانی را از سطح ذهن به سطح «عادت و ملکه‌ی قلب» می‌برند.

۳. تقویت مهارت شنیدن و انتخاب

ورکلایف به بچه یاد می‌دهد:

صدای شیطان را بشنود (حسادت، بخل، اضطراب).

صدای رحمان را تشخیص دهد (مهربانی، ایثار، آرامش).

و انتخاب درست را تمرین کند.
این مهارت، جوهره‌ی «تقوا»ست که قرآن بارها تکرار کرده:
📖 «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي إِلَيْهِ تُحْشَرُون‏‏» (مجادله، ۹)

۴. ملکه شدن علوم نورانی

ورکلایف‌ها به مرور کاری می‌کنند که:

«شکر» = تمرین واقعی در زندگی.

«رزق» = دیدن نعمت در موقعیت ساده روزمره.

«حلم» = صبر در موقعیت عصبانیت.

«فضل» = بخشیدن حتی وقتی حق با توست.
و ده‌ها واژه‌ی دیگر…
این یعنی واژه‌های قرآنی در دل رفتار روزمره نهادینه می‌شوند و تبدیل به ملکه‌ی پایدار در ذهن و قلب شاگرد.

✨ ورکلایف یعنی:

شخصی‌سازی علم اهل‌بیت علیهم‌السلام در زندگی فرد.

تمرین روزمره برای ملکه شدن واژه‌های قرآنی.

بالا بردن مهارت شنیدن دو نجوا و انتخاب درست.

📖 قرآن: «يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»
این قلب سلیم، نتیجه‌ی همین انتخاب‌های کوچک روزانه است که با ورکلایف تمرین و تثبیت می‌شوند.

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا إِسْحَاقُ خَفِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ وَ إِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ فَإِنْ كُنْتَ تَرَى أَنَّهُ لَا يَرَاكَ فَقَدْ كَفَرْتَ وَ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ يَرَاكَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِيَةِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ النَّاظِرِينَ عَلَيْك‏.

این حدیث امام صادق علیه‌السلام دقیقاً ستون اصلی اهمیت ورکلایف‌هاست.

🔹 ورکلایف؛ تمرین زندگی در محضر خدا

امام صادق علیه‌السلام به اسحاق فرمودند:
«یَا إِسْحَاقُ خَفِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ وَ إِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ…»
بترس از خدا چنان‌که گویی او را می‌بینی، و اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند…

این روایت، به ما یاد می‌دهد که همه چیز در زندگی، زیر نگاه خداست.
ورکلایف‌ها دقیقاً همین معنا را زنده می‌کنند:

۱. تمرین حضور قلبی در لحظه

وقتی یک کودک می‌نویسد:

  • «صدای شیطان گفت: به داداشم هدفون نده.»

  • «صدای فرشته گفت: بهش بده.»
    یعنی او حس کرده که کسی ناظر بر دل اوست و این لحظه ثبت می‌شود. این همان «إِنَّهُ یَرَاكَ» است.


۲. یاد گرفتن پرهیز از کوچک شمردن گناه

حدیث می‌فرماید: اگر بدانی خدا تو را می‌بیند و باز معصیت کنی، خدا را کوچک‌ترین بیننده قرار داده‌ای.
ورکلایف‌ها کمک می‌کنند بچه‌ها حتی خطاهای کوچک خود را جدی بگیرند و ببینند هر تصمیمی ـ ولو در حد یک هدفون دادن یا ندادن ـ در محضر خداست.


۳. ملکه شدن مراقبت دائمی

ورکلایف‌ها باعث می‌شوند «مراقبه» از یک مفهوم نظری به یک عادت روزانه تبدیل شود.
هر بار که بچه یا شاگرد تجربه‌اش را ثبت می‌کند، در واقع دارد تمرین می‌کند که:

  • در لحظه خود را دیده‌شده توسط خدا بداند.

  • انتخاب کند چه چیزی او را به نور نزدیک‌تر می‌کند.


۴. ارتباط مستقیم با قلب سلیم

قرآن می‌فرماید:
📖 «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ» (بقره، ۲۳۵)
ورکلایف همان تمرین عملی این آیه است: اینکه انسان بداند حتی نجواهای قلبی‌اش هم زیر نگاه خداست.


ورکلایف‌ها یعنی:
علم را از ذهن به عمل بیاوریم.
زندگی را در «محضر خدا» ببینیم.
تمرین کنیم که در هر انتخاب، صدای نور را برگزینیم.

به همین خاطر، این روش نه تنها آموزش است، بلکه عبادت روزانه‌ی پنهان به شمار می‌رود.

بیایید با هم کمی عمیق‌تر به این آیه نگاه کنیم:


«فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ…» (مجادله، ۹)

خداوند به مؤمنان هشدار می‌دهد:
وقتی می‌خواهید با هم نجوا کنید (درگوشی بگویید، تصمیم بگیرید، درونی با هم حرف بزنید)، این نجواها را صرف گناه (إثمدشمنی (عدوان) و سرپیچی از رسول خدا نکنید.
بلکه ذکرتان دائماً بر پایه‌ی نیکی (برّ) و تقوا باشد.


🔹 ارتباط با «نجوای شیطان» و «نجوای فرشته مهربان»

در درون انسان همیشه دو صدا در جریان است:

  1. نجوای شیطان: وسوسه می‌کند که به سمت اثم (گناه) و عدوان (تجاوز، ظلم) و مخالفت با پیامبر و راه خدا برویم. مثل همان صدای درونی کودک که می‌گفت: «هدفون رو به داداشت نده، هر روز می‌گیره!» این نجوا ریشه در خودخواهی و حسد دارد.

  2. نجوای رحمن و فرشته مهربان: دعوت به برّ (نیکی، بخشش) و تقوا (خودمهاری و پرهیز از زشتی) می‌کند. همان صدایی که در دل کودک گفت: «هدفون رو بده به داداشت، الان او لازم داره.»

پس هر ورکلایف در واقع می‌شود صحنه‌ای کوچک از همین تقابل دعوت خدا و دعوت شیطان. کودک یا فرد مؤمن با نوشتن و بازاندیشی در این لحظات، یاد می‌گیرد که کدام صدا را بشنود و انتخاب کند.


🔹 پیوند با «دوام‌الذکر»

ائمه علیهم‌السلام فرمودند:
«اسْتَدِيمُوا الذِّكْرَ فَإِنَّهُ يُنيرُ الْقُلوبَ وَ هُوَ أفضَلُ العِبادَة.»
«مَنْ عَمَرَ قَلْبَهُ بِدَوَامِ الذِّكْرِ حَسُنَتْ أفعاله فِي السِّرِّ وَ الْجَهرِ.»

یعنی اگر انسان عادت کند که همیشه در دل یاد خدا باشد، هم قلبش نورانی می‌شود و هم رفتارهایش در ظاهر و باطن زیبا می‌شود.
ورکلایف دقیقاً همین «یاد مداوم» را تمرین می‌دهد: وقتی بچه یا بزرگسال در موقعیت‌های ساده‌ی روزانه (مثل بخشیدن هدفون، یا کنترل خشم، یا کنار آمدن با ترس و اضطراب) صدای رحمان را می‌شنود و به آن پاسخ مثبت می‌دهد، دارد دوام‌الذکر را تجربه و تقویت می‌کند.


بنابراین:
نجوای شیطان ما را به گناه، خودخواهی و دشمنی می‌کشاند.
نجوای فرشته ما را به نیکی، تقوا و شکرگزاری می‌برد.
ورکلایف‌ها تمرین عملیِ همین انتخاب‌اند؛ انتخابی که اگر مداومت پیدا کند، قلب انسان را به قلب سلیم و جایگاه بیت‌المعمور می‌رساند.

🔹 مقایسۀ روانشناسی و روانپزشکی آفلاین امروز در برابر علم آنلاین «نجواهای قلبی»

۱. شناخت دو صدا درون (Self-talk)

در علم روانشناسی امروز، چیزی مشابه مفهوم «نجوای شیطان و فرشته» با عنوان گفتگوی درونی (Self-talk) مطرح می‌شود.

  • بخش منفی این گفتگوها = Negative self-talk → خودشیرینی نفس، سرزنش مفرط، افکار وسواسی، حسادت.

  • بخش مثبت = Positive self-talk → صداهای حمایتگر، تشویق به مهربانی، آرامش‌بخش.

این نگاه علمی خیلی شبیه همون چیزی‌ست که در مقالات ما با «صدای شیطان و فرشته» توضیح داده میشه.


۲. رفتاردرمانی شناختی (CBT)

در درمان شناختی ـ رفتاری (CBT) روانشناسان می‌گویند:
افکار منفی (نجوای شیطانی) احساسات و رفتارهای منفی تولید می‌کند.
باید این افکار شناسایی و بازسازی شوند.
این همان تمرین شنیدن و انتخاب درست است که ما با روش «ورکلایف» آموزش می‌دهیم.


۳. ذهن‌آگاهی (Mindfulness)

در روانشناسی امروز، Mindfulness یعنی:
انسان در لحظه حضور داشته باشد.
بدون قضاوت، افکار خود را ببیند.
سپس آگاهانه انتخاب کند.
این دقیقاً همان چیزی است که در آیات با مفهوم «ذکر دائم» و با روش بررسی «ورکلایف» تمرین داده می‌شود: در لحظه بودن و انتخاب نور.


۴. مقابله با وسواس و اضطراب

در روانپزشکی، برای درمان وسواس و اضطراب:
از ERP (Exposure & Response Prevention) استفاده می‌کنند؛ یعنی فرد در معرض وسوسه قرار می‌گیرد و یاد می‌گیرد واکنش سالم‌تری نشان دهد.
در روش ما هم اینگونه است: کودک یا فرد مؤمن در موقعیت واقعی زندگی قرار می‌گیرد (مثل بخشیدن هدفون) و انتخاب درست را تمرین می‌کند.


۵. تفاوت اساسی

اما تفاوت بزرگ نگاه قرآنی با روانشناسی امروز این است که:
روانشناسی، همه چیز را در سطح مغز و روان فردی توضیح می‌دهد (علم آفلاین).
اما در نگاه قرآن و اهل‌بیت، این صداها ریشه‌ی ماورایی دارند (الهام رحمانی یا وسوسه شیطانی).
(علم آنلاین).
پس تمرین «نجوا» در آموزه‌های دینی نه فقط به آرامش روانی، بلکه به نجات معنوی و قلب سلیم منتهی می‌شود.


🔹 روانشناسی مدرن و روش اهل‌بیت علیهم‌السلام

روان‌شناسی و روان‌پزشکی امروز با زبان علمیِ آفلاین، مفاهیمی همچون گفتگوی درونی، بازسازی افکار و ذهن‌آگاهی را مطرح می‌کند. امّا چون این نگاه معمولاً به بُعد مادّی و روان‌شناختی محدود می‌شود، در بسیاری مواقع به عمل روزمره و زندگی حقیقی انسان راه پیدا نمی‌کند.

در مقابل، روش اهل‌بیت علیهم‌السلام ما را به سوی یک علمِ زنده و جاری راهنمایی می‌کند؛ علمی که با قرآن و حدیث گره خورده و در قالب ورکلایف به صورت عملی تمرین می‌شود. این مسیر، علم را از سطح ذهن به تجربه‌ی نورانی زندگی می‌آورد و قلب انسان را به نور ولایت متصل می‌کند.

📖 خداوند در قرآن می‌فرماید:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَناجَيْتُمْ فَلَا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى‏» (مجادله، ۹)

 

این آیه ما را به تمرین «نجوای رحمانی» و پرهیز از «نجوای شیطانی» فرامی‌خواند؛ همان چیزی که ورکلایف در عمل به ما یاد می‌دهد: تشخیص صداها، انتخاب خیر، و حضور همیشگی در محضر خدا.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی