The wails and cries of the envious in the fire!
«زفر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«قيل للإماء الحاملات للماء زوافر،
زَوَافِر: زنانى كه مشك آب حمل مىكنند.»
***
«شهق» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«جبل شاهق»
جبل شاهق – زَوَافِر
زفر:
زَفَرَ الحمل : حمله
قيل للإماء الحاملات للماء زوافر
زَوَافِر : زنانى كه مشك آب حمل مىكنند.
الزَّوَافِر [زفر] : كنيزانى كه مشكها را بر دوش كشند.
ازْدَفَرَ الشيءَ: آن چيز را حمل كرد.
+ «حمل – تحمل آیات»
الزفير: هو التنفّس الوارد في قصبة الرية، الداهية الواردة
زَفَرَتِ النَّارُ: صدای برافروختن آتش شنيده شد.
«این صدا، صدای ناآرامی قلوب اهل شک حسود است در دل آیات.»
زار زدن!
فریاد و نالۀ حسود در آتش! فَفِي النَّارِ لَهُمْ فيها زَفيرٌ وَ شَهيقٌ!
الزَّفْر: مَشك
«مشک» + «قمقمه آب»
زوافر : «الإماء الحاملات للماء».
«مشک» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که وسیله حمل آب برای عابرین از بیابان مهلک حوادث است:
«الزُّفَر: مهتر، آنكه در حمل مشكها پرتوان باشد، دلير و نيرومند».
این علم نورانی ولایت سنگین است و کسی توان حملش را ندارد و اهل یقین با یاد معالم ربانی در دل شرایط برای لحظه ای از این مشک علمی مرئی که در دستان مبارک نامرئی آل محمد ع است، جرعهای مینوشند و تجدید قوا نموده و ادامه مسیر را طی مینمایند تا به فوز برسند، ان شاء الله تعالی. اگه کسی بخواد خودش این مشک آب رو بر دوش بکشد نمی تواند و به سختی می افتد که تحملش غیر ممکن می شود.
+ «کول»
این مشک آب بدوش کشیدن، میشه منصب زیبای سقای کربلا حضرت عباس بن علی ع و قرای ظاهره. پس دانستن معنای واژه زفر با بحث قرای ظاهره و کربلا بسیار لازم و واجب است.
«الزُّفْرَة: نَفَس بلند كشيدن، نَفَسِ گرم»:
وقتی با گوشی به اینترنت وصل میشی و داری دانلود می کنی، متوجه میشی گوشی چه داغ کرده! ماشین همه، در سربالایی آیات داغ میکنه، الا ماشین اهل یقین، چون صاحب نور رانندۀ اونه.
پس صدای این فن کامپیوتر که وقتی موقع دانلودهای زیاد، زور بالاش میاد، میشه مثل همون زفیر است. دستتو بگیر جلوی محل خروج باد فن کامپیوتر گرماشو هم علاوه بر صداش حس میکنی.
پس زفیر خبر از یک تحمل شرایط سنگین میدهد.
ماشین بنز رو کنارش وایمیستی کار میکنه صداشو نمیشنوی اینقدر زیبا کار میکنه چون صنعت آلمان است. اهل یقین در دل آیات اینقدر زیبا و خوب تحمل میکنن و غوطهوری رو خوب بلدن که اصلا صداشون در نمیاد «ثدی حلیم» و این هم صنعت صاحبان نور است که اینگونه خلقت دوم اهل یقین را رقم زده و آنها را بصورت خودش در آورده «فصرهن الیک» و مثل او و به نیابت از او دارن خوب تحمل آیات می کنن و آفرود میرن!
پس شنیدن صدای زفیر از اهل شقاء و اهل شک خبر از این میده که دارن با کلید خودشون در دل آیات تلاش میکنن قفل ها رو باز کنن و هر چی تلاش میکنن نمی تونن! این زفیر همون صدای ناآرامی قلب اهل شک است که فقط برای شخص حکیم قابل شنیدن است. هر ناآرامی و بیتحملی که صدات در میاد بدان که زفیر را بعدا در پی دارد، اعوذ بالله من ذلک.
+ «لابثین فیها احقابا»
ما الآن در موقف کربلا هستیم و اهل کوفه و آل حسین ع کنار هم دارن نسبت به هم امتحان میشن تا پاکسازیها صورت بگیره.
+ «وسق – اتسق».
این خانمی که این همه با زحمت داره این مشک آب رو حمل میکنه، به نفسنفس افتاده، اگه یه زوج مهربان و قوی «الْقَوِيُّ الْأَمِينُ» داشت که این مشک رو براش میاورد «فَسَقى لَهُما» دیگه لازم نبود اینجور تحمل سختی بنماید و صدای زفیر از او بشنوی!
+ «کهل – کول»
+ «قصه آب دادن موسی ع گوسفندان دختر شعیب را »
[سورة القصص (28): الآيات 21 الى 30]
***
از وزنهبردارها باید بپرسیم وقتی وزنه رو روی سرتون نگه میدارید چجوری نفس میکشید؟
یا اصلا میشه نفس کشید؟
اونی که وزنه سنگین رو حمل میکنه به چه هنّ و هنّی میافته و نفسش بالا نمیاد و میگه زود باشین کمکم کنید این وزنه رو بگیرید بذارید زمین تا من بتونم یه نفس راحتی بکشم! این حمل بار به حامل اون فشاری میاره که یکی از آثارش رو میشه در نوع نفس کشیدن، دید و شنید:
«ازدفر فلان كذا: إذا تحمّله بمشقّة فتردّد فيه نفسه»
این واژه زفر اشاره به همین داره که حمل بار آیت اگه بدون نیابت از طرف نور باشه، شدنی نیست!
بدون حمایت نورانی قلب، سرنوشت شومی که برای اهل نار در جهنم توصیف شده، پیش میاد.
اینجاست که بحث کوله و کوله پشتی به فریاد اهل یقین میرسه که آخه لازم نیست با تدبیر خودت با آیات برخورد کنی تا کار به این جاها برسه که به نفسنفس بیفتی «زفر»!
آل محمد ع با آشکار کردن معالم ربانی برای ما [آیه زیبای سیر] برای حمل بار سنگین آیات، کار رو راحت کردن و ما رو تنها نذاشتن و جفتی بنام نور ولایت برای مدیریّت نار آیت تعریف کردن که اینجوری میشه از پسِ آیات برآمد و این زوج، کفو هم خواهند بود و اهل یقین فقط کافیه با یاد معالم ربانی و به نیابت از او و مثل او و با کلید او برای باز کردن قفل آیت اقدام نمایند، اینجوری میبینند که چقدر راحت گرههای زندگی باز میشود، حتی اگر هفت درِ بسته پیش رو داشته باشی و از پشت سر هم مجبور به ارتکاب گناه شوی، باز هم برهان رب اشاره میکند و به تو میگوید چه باید بنمایی:
«وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها
لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ
كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ»!
زفر اون حالت تحمل آیت است، بییاد معالم ربانی برای اهل شک، و وصف آن و تصور اینکه این همه اعمال سوء در پرونده اعمال را کی میخواد حمل و هضم کنه، خودش نفسها رو در سینه حبس و قطع مینماید تا چه رسد که این داستان، خلود و جاودانگی هم در جهنم داشته باشد.
ببین داستان حضرت یوسف ع چقدر زیباست …
طبق این آیه ما باید بفهمیم که برهان رب ما برای ما در مورد آیتی که به ما عرضه شده چیست و ما باید چکار کنیم تا کشف سوء شود و از عباد مخلص شویم.
+ «بره – برهان»
کافیه چشمت به اون برهان بیفته، دیگه زفیر که بماند، جیکّت هم در دل آیات در نمیاد!
چون همه چیزو دیگه فهمیدی!
فهمیدی که در این داستان، چه ماموریتی داری!
هم اینکه آیت بنام تو عرضه شده و مال خودته!
از عیبت خبر میده!
اصلا درمانِ همین عیب توست!
ناری است که با نور توام است!
اگه با یاد معالم ربانی جلو بری به نورش هم میرسی!
و وقتی به نور رسیدی حالا با نور ولایت، کفو آیت میشی و این کفو همونجا ثمر میده و لولو و مرجان و ولدان مخلدون تولید میکنه و این اعمال صالح نورانی، مدارک با ارزشی برای اثبات حقانیت معالم ربانی است لذا چون حالا تو مدرک با ارزش تولید کردی، میشی با ارزش و باید با تشریفات خاصی ببرنت بسوی بهشت جاویدان «وفد».
ببین تمام واژهها ما رو میبرن که از نزدیک و شرایط بهتر و جدیدتری به وجود با ارزش معالم ربانی پی ببریم و عظمت مُلکی و ملکوتی بیانتهای این نور رو نظارهگر باشیم و این ارزش فرصتهای آیات است که شرایط رویت این تمثال نورانی را برای قلب ما فراهم مینمایند و این همان فرصتهای تولید ولدان مخلدون هستند و راه خلود در بهشت فقط همین آیات هستند و بس!
راهی دیگر برای رسیدن به بهشت نداریم و همه باید این تقدیرات را با یاد معالم ربانی به فوز و فلاح برسانند و عبور از این بیابان خشک و بیآب، فقط با قمقمه آب زمزم علوم ربانی آل محمد ع ممکن خواهد بود، لذا برای صحرای عرفات، با خودت تا میتوانی آب زمزم بردار که آنجا کسی از کسی دستگیری نمیتواند بنماید جز یادآوری همین معالم ربانی در دل شرایط که همان برهان نورانی اشارات صاحبان نور است برای نجات و خلاصی از نار آیات.
مفهوم کلی که از این واژه «زفر» باید استنباط کنیم و به دردمون بخوره اینه که:
اگه باری بر دوش حمل کنی که توانشو نداری حتما درمانده میشی و باید زرنگ باشی و حمل این بارهای سنگین رو به اهلش یعنی صاحبان نور منا اهل البیت ع واگذار نمایی [نیابت- مثل] تا برای تو کمک و عون و یار و یاوری باشند که نحوه دسترسی به آرامش رو به قلب تو در دل شرایط در همون لحظه که ساعت وقت «now» اکنون رو نشون میده بصورت یک نکته علمی تفهیم نمایند، ان شاء الله تعالی. «العلم ما یحدث باللیل و النهار»
[سمع – زفر]:
فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ
لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ هُمْ فِيها لا يَسْمَعُونَ
اگه در دل آیات صدای مافوق رو بشنوی و با قلبت نور قبض و بسط رو درک کنی دیگه براحتی میتونی از پس آیات بربیای و میدونی چکار باید بکنی و دیگه انجام وظیفه و عمل به نور ولایت برای تو سخت نیست و نفسنفس نمیزنی بلکه خیلی راحت به نور ولایت عمل میکنی و تولید عمل صالح مینمایی.
برای اهل شقاوت « الَّذِينَ شَقُوا » که همان اهل شک حسود هستند، چون در نار آیت توقف مینمایند « فَفِي النَّارِ » و به نور آیت اقرار به فضل نمی نمایند و لذا گوششان از شنیدن کلام رب – که فعلی است از جانب او بر قلوب، که اهل یقین این نور و ظلمت را دیده و شنیده و می فهمند – ناتوان است « وَ هُمْ فِيها لا يَسْمَعُونَ » و همین باعث می شود با نظر خود، با آیات مواجه شوند و اقدام نمایند و این همه نا آرامی ها، حاصل همین روش نادرست زندگی است و صدای این ناآرامی را از اهل شک با واژه زیبای «زفر» قابل شنیدن و دیدن و حس کردن است « لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ ». اهل شک اگر حسد و بخل را کنار بگذارد و منممنم نکند و کلید کج و کوله خودش را دور بیاندازد و با کلید زیبا و طلایی صاحب نور اشاره به قفل درب آیات نماید، فورا برایش باز خواهند شد، اما متاسفانه اینجا از اختیار خود مبنی بر اینکه رو به نور کند و پشت به تاریکی یا بالعکس، سوء استفاده نموده و عمدا گناه را بر نور ولایت برای تسکین حال ترجیح می دهد و این موجب توقف در نار آیت و عدم دسترسی به نور ولایت در جوف همین آیت می شود و این یعنی در امتحان و فرصت کنکور آیت به پاسخ صحیح نرسیده و خودش شیر و خط میکند و یک گزینه را شانسی میزند! چی جواب در بیاد، دیگه خدا میدونه!
پس ما در بیابان مهلک بحرانهای زندگی، نیاز به کمک کسی داریم که ما را به سلامت از این معبر عبور دهد و به فوز و فلاح و رستگاری برساند، در غیر اینصورت شقاوت و هلاکت حتمی است.
چه حدیث زیبایی!!!
[زُفَر: أَنَا الَّذِي أَمَرْتُ فَأُطِعْتُ وَ أَمَرَ اللَّهُ فَعُصِي]:
حال قلبی اهل شک و معارین و لیدرهای سوء رو ببین چه خبره!
دلشون میخواد اوّلی باشن، نه دومی نور!
دلشون میخواد مورد اطاعت قرار بگیرن، نه اینکه نورشونو اطاعت کنن،
حتی اگه قرار باشه این کار به معصیت خداوند تمام بشه «اشتباه مرگبار لیدر سوء»!
عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ يَقُولُ
إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يُؤْتَى بِإِبْلِيسَ مَزْمُوماً بِزِمَامٍ مِنْ نَارٍ وَ يُؤْتَى بِزُفَرَ مَزْمُوماً بِزِمَامَيْنِ مِنْ نَارٍ
فَيَنْطَلِقُ إِلَيْهِ إِبْلِيسُ فَيَصْرَخُ وَ يَقُولُ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ مَنْ أَنْتَ أَنَا الَّذِي فَتَنْتُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ أَنَا مَزْمُومٌ بِزِمَامٍ وَاحِدٍ وَ أَنْتَ مَزْمُومٌ بِزِمَامَيْنِ
فَيَقُولُ
أَنَا الَّذِي أَمَرْتُ فَأُطِعْتُ وَ أَمَرَ اللَّهُ فَعُصِي.
از سلمان فارسی نقل شده است که میگفت:
هنگامی که روز قیامت فرا رسد شیطان با افساری از آتش آورده میشود.
اما عمر با دو افسار آتشین به صحنه قیامت آورده میشود.
شیطان رو به عمر کرده و فریاد میزند مادرت به عزایت بنشیند تو دیگر کیستی؟!
مثل منی که اولین و آخرین خلایق را گمراه کردم یک افسار آتشین دارم،
اما تو با دو افسار مهار شدهای!
عمر پاسخ میدهد:
من همانی هستم که فرمان دادم و اطاعت شدم و خداوند فرمان داد و عصیان شد.
***
معلوم میشه این آتش برای این قلب با این ویژگی (دو افسار آتشین)،
کاملا مناسب و درست و حق هست.
کسی که دلش بخواد کلید او قفل رو باز کنه، نه کلید آل محمد ع!
کسی که بخواد خودش گره از کارهاش باز کنه نه یاد معالم ربانی منا اهل البیت ع!
کسی که خودشو از خدا بالاتر بدونه، خوب معلومه جاش وسط جهنمه!
اونم توی خود تابوت جهنم که بقیه جهنم از اون جا آتیش میگیرن!
در دل آیات همینکه قبول کنی فقط باید با یادآوری معالم ربانی و عمل به این اندیشه والای آل محمد ع خودتو آروم کنی، نه با استعمال حسد و بخل، همین میشه اهل نجات و اهل یقین بودن، اما اینکه برای تو سخته که اقرار به فضل کلید طلایی آل محمد ع نمایی و کلید کج و معوج خودتو بزور توی قفل آیات جا میکنی و میچرخونی و خیال میکنی اینجوری باز میشه و گره از کارت گشوده میشه و اصلا زیر بار نور ولایت نمیخوای بری، این میشه قلب تاریک اهل شکی که نسبت به آل محمد ع حسد و شک دارند و چون به اون قبله نامرئی دستشون نمیرسه، تلافیشو میخوان سر صاحبان نور در بیارن که تو چرا به همه داری یاد میدی حوادث رو آثار عیبشون بدونن و هیچی نگن! این روش از نظر ما اهل شک درست نیست و ما به اون عامل نیستیم و دلمون میخواد خودمون کارامونو بکنیم و نیازی به آل محمد ع برای تصمیم گیری در دل شرایط نداریم و اگه صاحبان نور با حرفهاشون سر راهمونو بگیرن، اونا رو هم از سر راهمون بر میداریم. جالب اینه که صاحبان نور اصلا کاری به کارشون ندارن، اما لیدرهای سوء ولکن نیستند «لهث»، انگاری اهل حسادت میدونن «آیاتی و رسلی» دستشون تو یه کاسه است و آیات در تایید کلام صاحبان نور مقدر میشن، لذا لیدرهای سوء تلاش میکنن تا یه جوری نیششونو به صاحبان نور و اهل یقین بزنن «تهمت و قتل و …»، تا کسی نباشه با این روش مدرکی برای اثبات حقانیت نور الولایة جور کنه.
+ «شهد – گواه»
«اللهم انی اسالک ان تعصمنی بولایتک عن معصیتک»
شهق:
جبل شاهق!
فریاد و نالۀ حسود در آتش!
«لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ»:
سمع ریه در بیماران آسماتیک:
ویزینگ دمی «الزَّفِيرَ» و بازدمی «الشَّهِيق»!
خیلی دیگه کار سخت شده!
الزَّفِيرُ صوت الحمار، و الشَّهِيق آخر صوته،
لأن الزَّفِيرَ إدخال النفس و الشَّهِيق إخراجه،
و الزَّفِير من الصدر و الشَّهِيق من الحلق.
کتاب لغت فقه اللغه:
الزَّفِير: أول صوت الْحِمَار؛ و الشِّهيق: آخره
فإذا زفر به وَ قُبُح الأَنينُ، فهو: الزَّفِيرُ
فإذا مدَّ النفسَ ثم رمي به، فهو الشَّهِيقُ
اللغة:
… و الزفير أول نهاق الحمار
و الشهيق آخر نهاقه
و الزفير ترديد النفس مع الصوت من الحزن حتى تنتفخ الضلوع
و أصل الزفير الشدة من قولهم للشديد الخلق مزفور
و الزفر الحمل على الظهر خاصة لشدته
و الزفر السيد لأنه يطيق حمل الشدائد
و زفرت النار إذا سمع لها صوت من شدة توقدها
و الشهيق صوت فظيع يخرج من الجوف بمد النفس
و أصله الطول المفرط من قولهم جبل شاهق
مشتقات ریشۀ «زفر» و «شهق» در آیات قرآن:
[سورة هود (۱۱): الآيات ۱۰۴ الى ۱۰۸]
وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ (۱۰۴)
و ما آن را جز تا زمان معيّنى به تأخير نمىافكنيم.
يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ (۱۰۵)
روزى [است] كه چون فرا رسد هيچ كس جز به اذن وى سخن نگويد. آنگاه بعضى از آنان تيرهبختند و [برخى] نيكبخت.
فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ (۱۰۶)
و اما كسانى كه تيرهبخت شدهاند، در آتش، فرياد و نالهاى دارند.
خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ (۱۰۷)
تا آسمانها و زمين برجاست، در آن ماندگار خواهند بود، مگر آنچه پروردگارت بخواهد، زيرا پروردگار تو همان كند كه خواهد.
وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ (۱۰۸)
و اما كسانى كه نيكبخت شدهاند، تا آسمانها و زمين برجاست، در بهشت جاودانند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد. [كه اين] بخششى است كه بريدنى نيست.