دکتر محمد شعبانی راد

نورِ باقیمانده! بقیّت الله! یادگار نورانی!

REMNANT of the LIGHT!
The Residual Light!

بَقِيَّتُ‏ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ
سَلامٌ‏ هِيَ‏ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ

سلام بر نور باقیماندۀ قمر در دوران لیل، تا درک نور خورشید صبح فردا!

«بقی» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«البقية: ما بقي من الشي‏ء بعد ذهابه»
«الباقي: هو الموجود المستمر وجوده»
«بقي الشي‏ء: دام و ثبت»
«الْبَقَاءُ: ثبات الشي‏ء على حاله الأولى، و هو يضادّ الفناء،
ثبات و استوارى چيزى است بر حال طبيعى و اوليّه‏‌اش كه ضدّش فناء است.»
«ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»
«وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏»
«فَهَلْ تَرى‏ لَهُمْ مِنْ باقِيَةٍ»
«وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ»
«وَ جَعَلْنا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْباقِينَ»
«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً في‏ عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»
«بَقِيَّة: باقى‌مانده‌ی چیزی، ته‌مونده، نتیجه»
«أبقيت على فلان: إذا أرعيت عليه و رحمته،
بر او مهربانى و محبت كرد.» + «رعی»
«أَنْتُمْ‏ بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ:
أي رحمة الله التي منّ الله بها على عباده.» + «عطو»
+ «ذبب: ذبابة الشي‏ء: بقيّته»
+ «حطم – حطیم»
+ «فضل»
+ «جزء»
+ «قصص»
+ «بعض»
+ «توج»

ملک سلیمان ع هم بقاء و دوام ندارد!
فقط ملکوت نورانی علم آل محمد علیهم السلام و بس!
فقط بقیت الله! یادگار نورانی!

السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ

امام على عليه السلام:
لو أنّ أحَدا يَجِدُ إلَى البَقاءِ سُلَّما أو لِدَفعِ المَوتِ سَبيلاً لَكانَ ذلكَ سُلَيمانَ بنَ داودَ عليه السلام،
الّذي سُخِّرَ لَهُ مُلكُ الجِنِّ و الإنسِ، مَع النُّبُوَّةِ و عَظيمِ الزُّلفَةِ،
فلَمّا استَوفى طُعمَتَهُ و استَكمَلَ مُدَّتَهُ رَمَتهُ قِسِيُّ الفَناءِ بنِبالِ المَوتِ،
و أصبَحَتِ الدِّيارُ مِنهُ خالِيَةً، و المَساكِنُ مُعَطَّلَةً، و وَرِثَها قَومٌ آخَرونَ
.
اگر بنا بود كسى براى ماندن [در اين دنيا] نردبانى بيابد،
يا براى دور كردن مرگ [از خود] راهى پيدا كند،
آن كس بى گمان سليمان بن داوود عليه السلام بود
كه بر جنّ و انس پادشاهى مى‌كرد و از مقام نبوّت و منزلت والايى برخوردار بود.
امّا چون روزىِ خويش را به كمال و تمام دريافت كرد و مدّت عمرش به سر آمد،
كمان‌هاى نيستى تيرهاى مرگ را به سوى او نشانه رفتند
و خانه‌ها از او خالى شد و مسكن‌ها بى‌صاحب ماند و مردمانى ديگر وارث آنها شدند.
«لَتَسْبِيحَةٌ وَاحِدَةٌ يَقْبَلُهَا اللَّهُ تَعَالَى خَيْرٌ مِمَّا أُوتِيَ آلُ دَاوُدَ،
… ثَوَابَ التَّسْبِيحَةِ يَبْقَى وَ مُلْكَ سُلَيْمَانَ يَفْنَى»
«يك تسبيح تو كه مورد قبول خداوند متعال قرار گيرد
از آنچه به خاندان داود داده شده،بهتر است،

ثواب تسبيح براى تو مى‌ماند،اما حكومت سليمان از بين مى‌رود.»

بَقِيَّتُ‏ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ

[سورة هود (۱۱): الآيات ۸۴ الى ۹۵]
وَ إِلى‏ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ (۸۴)
و به سوى [اهل‏] مَدْيَنْ، برادرشان شعيب را [فرستاديم‏]. گفت:
«اى قوم من، خدا را بپرستيد. براى شما جز او معبودى نيست.
و پيمانه و ترازو را كم مكنيد. به راستى شما را در نعمت مى‏‌بينم.
و[لى‏] از عذاب روزى فراگير بر شما بيمناكم.»
وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ
وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (۸۵)
«و اى قوم من، پيمانه و ترازو را به داد، تمام دهيد،
و حقوق مردم را كم مدهيد، و در زمين به فساد سر برمداريد.»
بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (۸۶)
«اگر مؤمن باشيد، باقيمانده [حلال‏] خدا براى شما بهتر است، و من بر شما نگاهبان نيستم.»
قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا
أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (۸۷)
گفتند: «اى شعيب، آيا نماز تو به تو دستور مى‏‌دهد كه آنچه را پدران ما مى‏‌پرستيده‌‏اند رها كنيم،
يا در اموال خود به ميل خود تصرّف نكنيم؟ راستى كه تو بردبارِ فرزانه‏‌اى.»
قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى‏ ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ (۸۸)
گفت: «اى قوم من، بينديشيد، اگر از جانب پروردگارم دليل روشنى داشته باشم، و او از سوى خود روزىِ نيكويى به من داده باشد [آيا باز هم از پرستش او دست بردارم؟] من نمى‏‌خواهم در آنچه شما را از آن باز مى‏‌دارم با شما مخالفت كنم [و خود مرتكب آن شوم‏]. من قصدى جز اصلاح [جامعه‏] تا آنجا كه بتوانم، ندارم، و توفيق من جز به [يارى‏] خدا نيست. بر او توكّل كرده‌‏ام و به سوى او بازمى‏‌گردم.»
وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ (۸۹)
«و اى قوم من، زنهار تا مخالفت شما با من، شما را بدانجا نكشاند كه [بلايى‏] مانند آنچه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد، به شما [نيز] برسد، و قوم لوط از شما چندان دور نيست.»
وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (۹۰)
«و از پروردگار خود آمرزش بخواهيد، سپس به درگاه او توبه كنيد كه پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان‏] است.»
قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فِينا ضَعِيفاً وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ (۹۱)
گفتند: «اى شعيب! بسيارى از آنچه را كه مى‏‌گويى نمى‌‏فهميم، و واقعاً تو را در ميان خود ضعيف مى‌‏بينيم، و اگر عشيره تو نبود قطعاً سنگسارت مى‏‌كرديم، و تو بر ما پيروز نيستى.»
قالَ يا قَوْمِ أَ رَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِما تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (۹۲)
گفت: «اى قوم من، آيا عشيره من پيش شما از خدا عزيزتر است كه او را پشت سر خود گرفته‏‌ايد [و فراموشش كرده‌‏ايد]؟ در حقيقت، پروردگار من به آنچه انجام مى‏‌دهيد احاطه دارد.»
وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى‏ مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ (۹۳)
«و اى قوم من، شما بر حسب امكانات خود عمل كنيد، من [نيز] عمل مى‏‌كنم. به زودى خواهيد دانست كه عذابِ رسواكننده بر چه كسى فرود مى‌‏آيد و دروغگو كيست؛ و انتظار بريد كه من [هم‏] با شما منتظرم.»
وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (۹۴)
و چون فرمان ما آمد، شعيب و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمتى از جانب خويش نجات داديم، و كسانى را كه ستم كرده بودند، فرياد [مرگبار] فرو گرفت، و در خانه‌‏هايشان از پا درآمدند.
كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا بُعْداً لِمَدْيَنَ كَما بَعِدَتْ ثَمُودُ (۹۵)
گويى در آن [خانه‏‌ها] هرگز اقامت نداشته‏‌اند. هان، مرگ بر [مردم‏] مَدْيَن، همان گونه كه ثمود هلاك شدند.

وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ

[سورة البقرة (۲): آية ۲۴۸]
وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ
فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (۲۴۸)
و پيامبرشان بديشان گفت:
«در حقيقت، نشانه پادشاهى او اين است كه آن صندوقِ [عهد] كه در آن آرامش خاطرى از جانب پروردگارتان، و بازمانده‌‏اى از آنچه خاندان موسى و خاندان هارون [در آن‏] بر جاى نهاده‌‏اند – در حالى كه فرشتگان آن را حمل مى‏‌كنند – به سوى شما خواهد آمد.
مسلما اگر مؤمن باشيد، براى شما در اين [رويداد] نشانه‌‏اى است.»

فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِي الْأَرْضِ

[سورة هود (۱۱): الآيات ۱۱۳ الى ۱۱۷]
وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ (۱۱۳)
و به كسانى كه ستم كرده‌‏اند متمايل مشويد كه آتش [دوزخ‏] به شما مى‏‌رسد، و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود، و سرانجام يارى نخواهيد شد.
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى‏ لِلذَّاكِرِينَ (۱۱۴)
و در دو طرف روز [=اول و آخر آن‏] و نخستين ساعات شب نماز را برپا دار، زيرا خوبيها بديها را از ميان مى‌‏برد. اين براى پندگيرندگان، پندى است.
وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ (۱۱۵)
و شكيبا باش كه خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمى‏‌گرداند.
فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّنْ أَنْجَيْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِيهِ وَ كانُوا مُجْرِمِينَ (۱۱۶)
پس چرا از نسلهاى پيش از شما خردمندانى نبودند كه [مردم را] از فساد در زمين باز دارند؟
جز اندكى از كسانى كه از ميان آنان نجاتشان داديم.
و كسانى كه ستم كردند به دنبال ناز و نعمتى كه در آن بودند رفتند،
و آنان بزهكار بودند.
وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى‏ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ (۱۱۷)
و پروردگار تو [هرگز] بر آن نبوده است كه شهرهايى را كه مردمش اصلاحگرند، به ستم هلاك كند.

وَ جَعَلْنا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْباقِينَ

[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۷۱ الى ۸۲]
وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ (۷۱)
و قطعاً پيش از آنها بيشتر پيشينيان به گمراهى افتادند.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا فِيهِمْ مُنْذِرِينَ (۷۲)
و حال آنكه مسلّماً در ميانشان هشداردهندگانى فرستاديم.
فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ (۷۳)
پس ببين فرجام هشدارداده‏‌شدگان چگونه بود.
إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ (۷۴)
به استثناى بندگان پاكدل خدا.
وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ (۷۵)
و نوح، ما را ندا داد، و چه نيك اجابت‏‌كننده بوديم.
وَ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ (۷۶)
و او و كسانش را از اندوه بزرگ رهانيديم.
وَ جَعَلْنا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْباقِينَ (۷۷)
و [تنها] نسل او را باقى گذاشتيم.
وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ (۷۸)
و در ميان آيندگان [آوازه نيك‏] او را بر جاى گذاشتيم.
سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ (۷۹)
درود بر نوح در ميان جهانيان.
إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (۸۰)
ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‏‌دهيم.
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (۸۱)
به راستى او از بندگان مؤمن ما بود.
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ (۸۲)
سپس ديگران را غرق كرديم.

وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ

سخن جاویدان ابراهیم علیه اسلام،
یادگاری نورانی برای یکتاپرستان!
و داستان تکراری انکار اهل حسادت،
بهنگام رویارویی با این حقیقت آشکار!

[سورة الزخرف (۴۳): الآيات ۲۶ الى ۳۰]
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِي بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ (۲۶)
و چون ابراهيم به [نا]پدرى خود و قومش گفت:
«من واقعاً از آنچه مى‏‌پرستيد بيزارم،
إِلاَّ الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ (۲۷)
مگر [از] آن كس كه مرا پديد آورد؛ و البته او مرا راهنمايى خواهد كرد.»
وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (۲۸)
و او آن را در پى خود سخنى جاويدان كرد، باشد كه آنان [به توحيد] بازگردند.
بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِينٌ (۲۹)
بلكه اينان و پدرانشان را برخودارى دادم تا حقيقت و فرستاده‌‏اى آشكار به سويشان آمد.
وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ (۳۰)
و چون حقيقت به سويشان آمد، گفتند: «اين افسونى است و ما منكر آنيم.»

علاقمندان آیات زیر را مطالعه کنند.

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ‏ مِنَ الرِّبا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (278)
ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ‏ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (96)
الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ‏ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً (46)
وَ يَزيدُ اللَّهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدىً وَ الْباقِياتُ‏ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ مَرَدًّا (76)
قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبيرُكُمُ الَّذي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ في‏ جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى‏ (71)
إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ (73)
وَ كَذلِكَ نَجْزي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى‏ (127)
وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ (131)
ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقينَ‏ (120)
وَ ما أُوتيتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زينَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (60)
فَما أُوتيتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ لِلَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (36)
وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى‏ (51)
وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ (27)
فَهَلْ تَرى‏ لَهُمْ مِنْ باقِيَةٍ (8)
لا تُبْقي‏ وَ لا تَذَرُ (28)
وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ (17)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی