The Listening Heart!
The Heart Of Listening!
The Art of Contemplative Living!
«سمع» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«سمع: إيناس الشيء بالاذن»
«سمع: إدراك الأصوات، قوّه شنوائى. شنيدن»
«درک شنیداری» مهم است!
«إِسْمَاعِيلُ: مسموع من اللّه»
«إِسْمَاعِ + يلُ»: «سمع – إيل»
«إيل: اسم من أسماء اللَّه، بالعبرانيّة»
+ «عبدالله – امةالله»
+ «الل – الْإِلُ: الربوبية»
«سمع» + «نصت – سکت – صمت»
+ «محدّثة»
مشتقات ریشۀ «سمع» 185 بار در قرآن تکرار شده است.
اسم «اسماعیل» 12 بار در قرآن تکرار شده است.
قلبِ شنوا، نور اسماعیل ع!
صدای خدای خودتو میشنوی؟
صدای خالق خودتو میشنوی؟
کلامی از جنس نور هدایت که خالق، در قلب بندۀ خودش، خلق میکنه!
کلامی از جنس نور و ظلمت!
که با قلب، شنیده میشه، دیده میشه و فهمیده میشه!
این قبض و بسط نور قلب است که خدای مهربان ایجادش میکنه و اینجوری خواست و اراده و مشیّت و امر خودشو به اطلاع بنده اش میرساند!
اما کو گوش شنوا؟!
اما کو قلب شنوا؟!
اهل نور، با رفتار خوبشون نشون میدن که این کلام رو خوب شنیدن!
و خوب فهمیدن و خوب معنا کردهاند!
انگاری برای قلب، کلامی و صدائی آشنا، آشکار میشود! + «ظهر»
+ «احراز هویت نور در ملکوت قلب!»
این صدای علوم نورانی است که اهل نور با قلب سلیمشان، مدام میشنوند!
+ «اکل دائم»
این قبض و بسط نور قلب، به دست خدای مهربان ماست!
امام صادق علیه السلام:
عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
مَنْ دَانَ اللَّهَ بِغَيْرِ سَمَاعٍ عَنْ صَادِقٍ
أَلْزَمَهُ اللَّهُ الْبَتَّةَ إِلَى الْعَنَاءِ
وَ مَنِ ادَّعَى سَمَاعاً مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي فَتَحَهُ اللَّهُ فَهُوَ مُشْرِكٌ
وَ ذَلِكَ الْبَابُ الْمَأْمُونُ عَلَى سِرِّ اللَّهِ الْمَكْنُونِ.
هر كه بدون شنيدن و فراگرفتن از امامي صادق خدا را پرستش كند
قطعا خدا ملازم سرگرداني و رنج و مشقتش نمايد،
و كسي كه ادعاي شنيدن كند از غير دري كه خدا آن را گشوده، مشركست
و آن دريست ايمن (و نهاده) بر حصار راز پنهان خدا.
امام صادق علیه السلام:
عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ:
قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا سُلَيْمَانُ
إِنَّ لَكَ قَلْباً وَ مَسَامِعَ
وَ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَهْدِيَ عَبْداً فَتَحَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ
+ « الْبَابِ الَّذِي فَتَحَهُ اللَّهُ »
وَ إِذَا أَرَادَ بِهِ غَيْرَ ذَلِكَ خَتَمَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ فَلَا يَصْلُحُ أَبَداً
وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:
أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها.
امام صادق ع دراين باره به سليمان بن خالد مىگويد:
اى سليمان، همانا تو از قلب و قواى شنوايى برخوردارى؛
و خدا اگر هدايت بندهاش را بخواهد، گوشهاى قلبش را مىگشايد؛
و اگر جز آن برايش بخواهد، بر گوشهاى قلبش مُهر خواهد زد و هرگز اصلاح نخواهد شد؛
و اين همان كلام خداست كه مىفرمايد:
يا بر قلبهايى كه قفلها نهاده شده.
اهل نور، چشم و گوش قلبشون به نور آخرت باز است!
فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً فَتَحَ لَهُ الْعَيْنَيْنِ اللَّتَيْنِ فِي قَلْبِهِ
امام سجاد علیه السلام:
عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ:
أَلَا إِنَّ لِلْعَبْدِ أَرْبَعَ أَعْيُنٍ
عَيْنَانِ يُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ دِينِهِ وَ دُنْيَاهُ
وَ عَيْنَانِ يُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ آخِرَتِهِ
فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً فَتَحَ لَهُ الْعَيْنَيْنِ اللَّتَيْنِ فِي قَلْبِهِ
فَأَبْصَرَ بِهِمَا الْغَيْبَ فِي أَمْرِ آخِرَتِهِ
وَ إِذَا أَرَادَ بِهِ غَيْرَ ذَلِكَ تَرَكَ الْقَلْبَ بِمَا فِيهِ.
همانا براى بنده چهار چشم است،
دو چشم كه امور مربوط به دين و دنيايش را مىبيند؛
و دو چشمى كه با آن امور مربوط به آخرتش را مىبيند؛
پس اگر خداوند خير بندهاى را بخواهد، دو چشم قلبش را مىگشايد
و او را به امور مربوط به آخرتش كه از نظر او پنهان است، بينا مىكند؛
و اگر جز خير برايش بخواهد، قلب او را از ادراك اين معانى عاجز خواهد كرد.
يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ
اهل حسادت، صاحب نورشونو میشنون، میبینن، میفهمن!
با این وجود، آگاهانه و عامدانه بهش پشت میکنن و ازش فاصله میگیرن،
و بر علیه این نور، توطئه میکنن (کربلا).
+ «قالُوا سَمِعْنا قَوْلَكَ وَ عَصَيْنا أَمْرَكَ»
[سورة البقرة (۲): آية ۷۵]
أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ
وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ
ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (۷۵)
آيا طمع داريد كه [اينان] به شما ايمان بياورند؟
با آنكه گروهى از آنان سخنان خدا را مىشنيدند،
سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف مىكردند، و خودشان هم مىدانستند.
ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ عَمَّا سَمِعُوهُ!
امام حسن عسکری علیه السلام:
أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْتَ وَ أَصْحَابُكَ مِنْ عَلِيٍّ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ
أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ هَؤُلَاءِ الْيَهُودُ الَّذِينَ هُمْ بِحُجَجِ اللَّهِ قَدْ بَهَرْتُمُوهُمْ وَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَ دَلَائِلِهِ الْوَاضِحَةِ قَدْ قَهَرْتُمُوهُمْ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ يُصَدِّقُوكُمْ بِقُلُوبِهِمْ وَ يُبْدُوا فِي الْخَلَوَاتِ لِشَيَاطِينِهِمْ شَرِيفَ أَحْوَالِكُمْ
وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَعْنِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْيَهُودِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ
يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ فِي أَصْلِ جَبَلِ طُورِ سَيْنَاءَ وَ أَوَامِرِهِ وَ نَوَاهِيهِ
ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ عَمَّا سَمِعُوهُ إِذَا أَدَّوْهُ إِلَى مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ سَائِرِ بَنِي إِسْرَائِيلَ
مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ عَلِمُوا أَنَّهُمْ فِيمَا يَقُولُونَهُ كَاذِبُونَ
وَ هُمْ يَعْلَمُونَ أَنَّهُمْ فِي قِيلِهِمْ كَاذِبُونَ.
إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ
راستى ما قرآنى شگفتآور شنيديم كه به راه راست هدايت مىكند!
[سورة الجن (۷۲): الآيات ۱ الى ۱۰]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ
فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً (۱)
بگو: «به من وحى شده است كه تنى چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند:
راستى ما قرآنى شگفتآور شنيديم.
يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً (۲)
[كه] به راه راست هدايت مىكند.
پس به آن ايمان آورديم و هرگز كسى را شريك پروردگارمان قرار نخواهيم داد.
«إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً»
«سمع – استراق سمع»:
اهل شک میخوان دزدکی گوش کنن!
هر کسی بخواد نورش رو دور بزنه و سلسله مراتب نورانی رو رعایت نکنه،
+ «دلو – سلسله مراتب نورانی!»
کانه او میخواد از آسمان علم ولایت آل محمد ع،
استراق سمع کنه و اینها رو با تيرهاى شهاب، طردشون میکنن
«وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً (8)
وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً (9)
و ما بر آسمان دست يافتيم و آن را پر از نگهبانان توانا و تيرهاى شهاب يافتيم.
و در [آسمان] براى شنيدن، به كمين مىنشستيم،
[امّا] اكنون هر كه بخواهد به گوش باشد، تير شهابى در كمين خود مىيابد.
اما راه سمع کلام الله فقط یاد علوم نورانی و ربانی و استعمال این اندیشه در دل شرایط است،
و تنها در اینصورت اهل یقین میتواند از نعمت نور علم حکمت در دل شرایط بهرهمند شود.
پس اهل شک حسود، سارق هستند، چون برای بدست آوردن علوم آل محمد ع،
راهی بجز باب نورانی را در پیش میگیرند «من دون الله».
[حرس – سمع – اسماعیل] :
«لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى – حَرَساً شَدِيداً»:
وقتی که اینقدر شدیدا از کلام نورانی عالَم بالا و ملکوت، حراست و محافظت میشه،
حالا چجوری میشه که به اهل نور یقین اجازه داده میشه که امة الله شوند،
بطوریکه المسموع من الله میشوند؟!
+ «حوا»
+ «عبد الله – امة الله»
یقین اهل یقین به صاحبان نورشان، قلبشان را نورانی میکند و اینجوری جواز شنیدن و دیدن نور عالَم بالا را با قلب سلیم خود با یاد ذکر نورانی و استعمال اندیشهاش در دل شرایط آیات بدست میآورند.
جنّیان مومن گفتند:
«وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً»
+ «وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ».
«اسماعیل» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل نور یقین در دل شرایط عرضه آیات، با یاد این علوم نورانی و ربانی، قلبشان قبض و بسط و امر و نهی مربی و ولیّ خود را میشنود و میشناسد، کانه گوش قلب کلام الله- که، فعل منه، است و اینجا در انفس و قلوب اهل یقین، معادلش همان قبض و بسط قلبی است- را میشنود و متوجه میشود و با استعمال این اندیشه نورانی در دل شرایط، تولید نور آرامش عمل صالح نموده، لذا اسم اسماعیل را معنا میکند، یعنی از معنای اسم اسماعیل به برکت یاد علوم نورانی بهرهمند میشود و این ازدواج تاویلی و زوج و قرین و جفت شدن با نور است که اهل یقین به آن رسیده و دلش، این نور علم و حکمت را در دل شرایط، درک مینماید.
[اسماعیل – منا اهل البیت ع] :
ایل: الله … اسرائیل – جبرائیل – میکائیل – دردائیل – اسرافیل – …
پسوند ایل در تمام این واژهها مفهوم الله دارد و برای ما معنای منا اهل البیت ع دارد.
یعنی در دل شرایط، گوش جانت صدای مَلَکی که علم آل محمد ع را بصورت وجه منیر صاحبان نور برایت آورده، میشنود و میبیند.
این همان تفقه و فهمیدن قبض و بسط نور قلبی است که امر الله را در دل شرایط با یاد صاحبان نور متوجه شوی و به آن عامل باشی، ان شاء الله تعالی، و با تولید نور آرامش عمل صالح، میزبان میهمانان زیادی باشی و همه را اطعام نمایی. «قرض»
«إِسْمَاعِيلُ: مسموع من اللّه – إِسْمَاعِيلُ: مسموع منا اهل البیت ع»
چیزی که با یاد نورت در دل شرایط به دلت میافته و قلبت نورانی میشه و آرامش، تمام وجودتو فرا میگیره و خودت این حالت رو میفهمی، اینجاست که از نام زیبای اسماء الله الحسنای خودت یعنی اسماعیل، به درجات خودت که به این نام عامل بودی، بهرهمند شدهای و آثار این بهرهمندی در قلب با نورانیت، و در تمام اعضاء و جوارح با آرامشی که مستولی شده، معلوم میشود.
[سمعِ با قلب مهم است! که همون فهم قبض و بسط نور است]:
اهل شک حسودی که هنوز با نور خودش قرین و جفت نشده، چون باورش نکرده،
قطعا صدای قبض و بسط نور قلبشو نخواهد شنید!
[سورة فاطر (۳۵): الآيات ۱۱ الى ۱۷]
إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ
وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ
وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ
وَ لا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ (۱۴)
اگر آنها را بخوانيد، دعاى شما را نمىشنوند،
و اگر [فرضاً] بشنوند اجابتتان نمىكنند،
و روز قيامت شركِ شما را انكار مىكنند؛
و [هيچ كس] چون [خداى] آگاه، تو را خبردار نمىكند.
[سمع – قبض و بسط]:
تکلمات قلبی، کلام شیطان است، اما قبض و بسط نور قلب، کلام الله است،
و کلام الله فعل منه، فی الآفاق و فی انفسهم، است،
و کلام الله انفسی، برای اهل یقین، همین قبض و بسط قلبی است،
انگاری جفت و زوج عبد و رب، با هم مکالمه میکنند.
فرق کلام شیطان با کلام رحمن، مثل فرق روز است با شب!
قلب سلیم با فهم کلام الله، یعنی قبض و بسط قلبی، آروم میشه و لیلة قدر رو درک میکنه!
در واقع به این معناست که راضی به تقدیراتش میشه!
و این همون چیز عجیبی است که رسول خدا ص در این حدیث زیبا به اصحابشان یاد دادند:
«إنما هم قوم يكونون بعدكم يجدون كتابا في ورق فيؤمنون به
فهو معنى قوله وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ».
[سمع – همس]:
+ «قبض و بسط»
[سورة طه (۲۰): الآيات ۱۰۸ الى ۱۱۵]
يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ
وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ
فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْساً (۱۰۸)
در آن روز، [همه مردم]، داعى [حق] را -كه هيچ انحرافى در او نيست- پيروى مىكنند،
و صداها در مقابل [خداى] رحمان خاشع مىگردد، و جز صدايى آهسته نمىشنوى.
در واژه «همس – همس الأقدام: پاورچین پاورچین» مفهوم آرامش وجود دارد
«فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً» کانه راه دسترسی به آرامش، تحمل آیات و سکوت است «سُکتة» و سرو صدا نکردن و … کلام درگوشی برای اهل یقین «نصت». «سمعل» که به آرامش آنها منتهی میشود «تَهَامَسُوا سِرّاً: محرمانه با هم راز گفتند.» نیز این ویژگی را دارد.
بقدری این کلام مخفی است که احدی صدای پای مَلَک را نمیشنود، حتی خود شخص، فقط یه دفعه انگاری بوی خوشی به مشامش میرسد و هر چه اینطرف و اونطرف را نگاه میکند، چیزی پیدا نمیکند، ولی اثر حضور علمیاش توام با نور آرامش قلب اوست و او را همین بس!
که دست ما از فهم کُنْه «ازل» کوتاه است.
[سمعل – اصحاب کهف – قبض و بسط]:
فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً
پس در آن غار، ساليانى چند بر گوشهايشان پرده زديم.
فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً»: انگاری تا مدتی که با یاد نورت هستی، یعنی در کهف حصین آل محمد ع، در امن و امان هستی «فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً» دیگه گوشِت از شنیدن کلام اهل باطل راحت میشه «فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ ». + تغافل.
کانه با اندیشهای که از صاحبان نور آموختهای، دیگه محیط رو منشا ناآرامی خودت نمیدونی و راحت میشی و هر چی عوامل محیطی بخوان اذیت و آزارت کنن، تو بلدی چکار کنی و خودتو به تغافل میزنی و کانه یک گوشِت در است و دیگری دروازه!
+ «ضرب الفحل الناقة»: میشه اینجوری گفت که:
بر گوش قلب اهل یقین، سالهایی که با یاد صاحب نورشان درخواست نور علم آل محمد ع از ما مینمودند، به گوش دل آنها کلام علمی آل محمد ع را رسانیدیم «اسماعیل».
انگاری این آیه اشاره به دوران تعلیم رموز الفبا توسط صاحبان نور برای اهل نور یقین دارد که ضمن حضور در کهف علمی، از علوم ربانی بهرهمند شده و در زندگی روزمره، با مواجهه با آیاتی که در تایید این اندیشه نورانی است، با استعمال این روش، کانون تولید آرامش برای خود و دیگران شود.
این مطلب، با مطلب اولی که گفته شد، منافاتی ندارد و انگاری از جمله علومی و فنونی که صاحبان نور در این دوران آموزش میدهند فن تغافل است.
آیه بعدی میفرماید، بعد از این دوران تعلیم، قصه بعثت عنوان شده.
[بتک – سمعل] :
شیطان قسم خورده، گوش اهل شک حسود رو حتما بِبُرّه!
و این گوشِ بریده در دست شیطان میماند! الله اکبر!
دانهدرشتهای قبیله شیطان هدفشان ایجاد شقاق و قطع رابطه علمی آنهایی است که دور نورشون هستند!
دقیقا همون بلایی که به سر خودش آورد!
شیطان میخواد چه نقصی براشون ایجاد کنه؟
«وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ»!
چرا میخواد گوشهاشونو ببره؟
چون دیگه نتونن صدای زیبای مافوق نورانی خودشونو بشنون «سمعل».
+ «اذن – آذان الکیزان»:
چرا آذانَ الْأَنْعامِ؟
چون «اذن» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست
و لذا بیاذن، شیطان میتواند همه چیز را حرام به خورد همه بدهد.
+ «ذبح اسلامی».
[سمع – بابل – باب الله]:
[بابل «باب – إل» – اسماعیل]:
أنّ هذه الكلمة مركبّة من باب، بمعنى الخشب و اللوح الممتدّ بين السفين و البرّ أو الممّر المضيق.
إل، بمعنى اللّه.
«بابل»: نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست «بَابِلُ: باب اللّه».
[سمع – وحی] :
وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى
و من تو را برگزيدهام، پس بدانچه وحى مىشود گوش فرا ده!
خدای مهربان، قلوبی را برای شنیدن کلامش انتخاب میکند!
[لفظ – سمع] :
فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى
كَانَ بَيْنَ لَفْظِهِ وَ بَيْنَ سَمَاعِ مُحَمَّدٍ ص كَمَا بَيْنَ وَتَرِ الْقَوْسِ وَ عُودِهَا
[فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى – ولایت علی ع اوحی الیّ «أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّ عَلِيّاً»]:
«وحی – قبض و بسط – امر الله – ولایت علی ع»
امام باقر علیه السلام:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى يَقُولُ مَا ضَلَّ فِي عَلِيٍّ وَ مَا غَوَى
وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى وَ مَا كَانَ مَا قَالَ فِيهِ إِلَّا بِالْوَحْيِ الَّذِي أُوحِيَ إِلَيْهِ
ثُمَّ قَالَ عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى
ثُمَّ أَذِنَ لَهُ فَوَفَدَ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالَ
ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى
كَانَ بَيْنَ لَفْظِهِ وَ بَيْنَ سَمَاعِ مُحَمَّدٍ ص كَمَا بَيْنَ وَتَرِ الْقَوْسِ وَ عُودِهَا
فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى
فَسُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ ذَلِكَ الْوَحْيِ فَقَالَ
أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّ عَلِيّاً سَيِّدُ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ أَوَّلُ خَلِيفَةٍ يَسْتَخْلِفُهُ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ فَدَخَلَ الْقَوْمُ فِي الْكَلَامِ فَقَالُوا أَ مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ
فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ لِرَسُولِهِ قُلْ لَهُمْ ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى ثُمَّ رَدَّهُ عَلَيْهِمْ فَقَالَ
أَ فَتُمارُونَهُ عَلى ما يَرى
ثُمَّ قَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص
قَدْ أُمِرْتُ فِيهِ بِغَيْرِ هَذَا
أُمِرْتُ أَنْ أَنْصِبَهُ لِلنَّاسِ فَأَقُولَ لَهُمْ هَذَا وَلِيُّكُمْ مِنْ بَعْدِي
وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ السَّفِينَةِ يَوْمَ الْغَرَقِ مَنْ دَخَلَ فِيهَا نَجَا وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهَا غَرِقَ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله):
فَأَوْحَی إِلیَ عَبْدِهِ مَا أَوْحَی؛
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دربارهی محتوای این وحی سؤال شد، فرمود:
«به من وحی شد که علی (علیه السلام) سیّد و سرور مؤمنان، امام پارسایان و پیشوای نیک مردان نورانی (غرّ المحجّلین) و اوّلین خلیفه و جانشین برای خاتم پیامبران است».
پس از آن قوم در این مورد به گفتگو پرداخته و گفتند:
«این سخن از جانب خداست یا رسول او»؟
پس خداوند به پیامبر خود (صلی الله علیه و آله) فرمود: به ایشان بگو:
«مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَی»
سپس همین معنا را با لفظی دیگر تکرار نموده و فرمود:
«أَ فَتُمَارُونَهُ عَلیَ مَا یَرَی»
سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به ایشان گفت:
«دربارهی او دستوری جز این یافتهام،
دستور یافتهام که او را به عنوان امام مردم منصوب کرده و به آنان بگویم:
«این ولیّ شما بعد از من است،
او به یک کشتی به هنگام راهافتادن سیل میماند
که هرکه وارد آن گردد نجات مییابد و هرکس از آن خارج شود غرق میگردد».