The Radiant Path of Abraham (AS): A Heart Baked in the Furnace of Divine Verses with the Warm Light of the Kind Angel – The Pure Creed of Abraham!
The path of Prophet Abraham (peace be upon him) is not merely a historical tradition—it is a living, radiant way of life. His creed, described in the Qur’an as “Milla-ta Ibrahima Hanifan” (the pure, upright faith), is a journey of purifying the heart and filling it with divine light.
Imagine a heart placed in the “furnace of divine verses,” turning over and over under the warmth of God’s revelations, until every trace of hardness, arrogance, and darkness is burned away. This is not a furnace of destruction, but a furnace of transformation—where the “kind angel” of divine guidance shines a comforting, encouraging light, nurturing the soul into maturity.
In Abraham’s radiant way, faith is not passive belief but an active surrender to God’s wisdom. It is learning to accept the divine decrees with serenity, to see both constriction and expansion of the heart as part of God’s merciful shaping. It is turning away from the “creeds” of arrogance, selfish desires, and envy, and embracing the creed of compassion, justice, and sincerity.
Those who walk the Abrahamic path live with hearts that are constantly refined by the fire of truth and cooled by the light of mercy. And in that sacred process, they become capable of carrying the trust of divine knowledge—receiving, living, and transmitting it with humility.
This is the luminous way of Abraham—an eternal invitation to every soul seeking the warmth of divine nearness and the clarity of a purified heart.
مِلَّةَ إِبْراهيمَ!
آیین نورانی ابراهیم علیه السلام!
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص!
«ملل» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«مَلَلْتُ الْخُبْزَ فِى النَّارِ»
«مَلَلْتُ اللَّحْمَ فِى النَّارِ»
«مَلَلْتُ الخُبْزَةَ في المَلَّة»
«نان را در خاکستر داغ زیر و رو کردم.»
«خُبْزَ مَلَّةٍ»
«خُبْزَةً مَلِيلًا»
«مَلَلْتُ الخُبزة في النّار: تقليبك إيّاها فيها.»
«نان را در آتش بریان و زیر و رو کردم (به این دلیل به آن نانِ مَلول میگویند).»
«در واقع، نان را در آتش زیر و رو میکنند تا پخته شود.»
مَلَلْتُ: «زیر و رو کردم» یا «پختم».
قلب هم در تنور آیات، زیر و رو میشه تا خوب پخته بشه و رشد کنه و به مرحلۀ «بلغ اشدّه» برسه.
+ «قلب» : «تاثیر آتش و خاکستر بر خمیر که اونو تقلیب میکنه و تبدیل به نان خوشمزه مینماید.»
«المَلَّة: الرَّماد أو التُّرابُ الحارّ»: خاکستر داغ،
برگر زغالی، سیب زمینی تنوری، «Barbecue»، باربیکیو!
«ملل: المَلَّة: الجمر الذي يُشتوى فيه الخُبز؛ و كل جمرة مَلَّة
و لا يقال للخبز و لا للجمر مَلَّة حتى يخالط الرمادَ.»
الملة: زغال گداختهای که نان را روی آن میپزند.
هر تکه زغال گداخته، ملّه نامیده میشود.
نان یا خود زغال را ملّه نمیگویند، مگر اینکه با خاکستر مخلوط شود.
…
«المعرَّض و المملول و المضهَّب»:
و اللحم المعرَّض: الذي يُشتوى على الرماد فلا يستتمّ نُضجه،
فإذا غيّبته في الجمر فهو مملول،
فإذا شويته فوق الجمر فهو المضهَّب.»
این عبارت سه اصطلاح مختلف را برای انواع پخت گوشت توضیح میدهد:
المعرَّض (گوشت نیمپز): گوشتی که روی خاکستر داغ کباب میشود، اما کاملاً پخته نمیشود.
المملول (گوشت پختهشده در آتش): گوشتی که آن را در میان آتش و زغال میگذارند تا بپزد.
المضهَّب (گوشت کبابشده روی آتش): گوشتی که آن را روی آتش و زغال قرار میدهند تا کباب شود.
…
مملول، پختن نان بروش داخل خاکستر آتش داغ:
به گوشت یا نان نگاه کن که چجوری روی آتیش اینورو اونورش میکنن تا خوب هر دو طرفش پخته بشه و این میشه تقلیب و تملّل.
…
«باتَ يتملمَلُ على فِراشه، أي يَقْلَق و يتضَوَّر عليه، حتَّى كأنَّه على مَلَّة؛ و الأصل يَتَمَلَّلُ»
«روی بسترش غلت میزد، یعنی بیتابی میکرد و به خود میپیچید، گویی که روی ملّه (زغال گداخته) خوابیده است. اصل کلمه یَتَمَلَّلُ است.»
+ «قبض و بسط»
«امْتَلَ الخبزةَ: نان را روى خاكستر داغ پخت.»
+ «صلی – صَلَى الرَّجُلُ النَّارَ»
+ «ولی»
«خُبزُ المَلّة: نان كه در خاكستر يا آتش داغ پخته شود.»
«المُلَّى: نانى كه در خاكستر گرم پخته شده باشد.»
«تَمَلَّلَ اللَّحْمُ على النَّارِ: گوشت بر روى آتش جنبيد و تكان خورد.»
«مَلَ الشّيءَ فى الجمر: چيزى را در آتش انداخت.»
«مَلَ اللَّحْمَ و الخبزَ: گوشت يا نان را در خاكستر گداخته انداخت.»
«شيءٌ مَلَّالٌ: آنچه كه در آتش فرو برند.»
«المَلِيل: غذائيكه در خاكستر داغ پخته شود.»
«المَمْلُول: آنچه كه در خاكستر داغ پخته شده باشد.»
«رجُلٌ مليلٌ: مردى كه شعاع آفتاب چهره او را سوزانده باشد.»
«المُمَلّ من الطرق: [طريق مُمَلٌ]: راه هموار و لگد كوب شده.» غلتک زده شده!
«راه ملول! – نان ملول!»
+ «تعبید الطریق، راهسازی»
«طريق مُمَلٌ: قد سلك حتى صار معلما»
«راهی مُمَلّ شده: راهی که به قدری پیموده شده که به یک نشانه و علامت تبدیل شده است.»
+ «علم»
«مَلِلْتُ الشىءَ: از آن دلگرم شدم.»
«مَلِلْتُ الشىءَ: از آن چیز خسته و دلزده شدم.» ملول شدم!
+ مفهوم زیبای «دلگرمی»:
+ «صلی»: انگاری بجای کلمه «نماز» که ترجمه واژه عربی صلاة به فارسی است، باید میگفتن دلگرمی!
نور، دلگرمیِ قلوبِ اهل یقین!
نور الولایة فرایند دلگرمی قلوب اهل یقین است به نور هدایت علمی صاحبان نور در دل شرایط عرضه آیات. کسی که نماز میخونه در واقع داره میگه: دارم دلمو به تشکیلات نورانی خدا گرم میکنم!
به این میگن آیین نورانی ابراهیم ع! به این میگن: ملّة ابراهیم!
به این میگن پرستش نور!
به این میگن نماز «صلی»!
به این میگن سجود!
به این میگن طواف!
و … 1000 واژۀ مترادف دیگر نور الولایة.
+ «فواد»
…
«أَمْلَلْتُ الکتاب»: «کتاب را بر کسی که مینوشت، دیکته کردم.»
این عبارت به معنای املا گفتن است، یعنی کسی متنی را میخواند و دیگری آن را مینویسد.
انگار در ملکوت قلب، فرشته املا میگه و ما هم مینویسیم، به این میگن ملل!
«وَ لْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُ
… فَإِنْ كانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً أَوْ لا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ»
…
مفوم مشترک قلب و ملل:
«مَلَلْتُ القلب في النّور: تقليبك إيّاها فيها.»
نورِ دلگرمکننده؛ آیین نورانی ابراهیم (ع) — مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً
در نگاه قرآن، «مِلَّة» تنها یک آیین دینی نیست، بلکه جریانی زنده و گرمابخش از نور هدایت است که قلب مؤمن را دلگرم میکند و مسیر او را در میان تاریکیها روشن میسازد.
مِلَّة ابراهیم (ع) آیینی است که بر محور نور ولایت و اخلاص حنیفانه بنا شده است.
…
در لغتنامههای عربی، «مَلَل» و «مِلَّة» به معنی «قرار دادن چیزی در خاکستر یا آتش داغ برای پختن» است:
مَلَلْتُ الخبزَ فی النار: نان را در آتش یا خاکستر داغ قرار دادم و زیر و رو کردم تا بپزد.
المَلَّة: خاکستر داغ یا زغال گداختهای که نان یا گوشت را در آن میپزند.
خُبز المَلّة: نانی که در خاکستر یا آتش داغ پخته شده باشد.
المملول: پختهشده در میان آتش.
واژۀ «مملول» به حرکت و زیر و رو شدن روی آتش اشاره دارد،
همانطور که دربارۀ گوشت و نان بهکار میرود.
از همین ریشه، «یَتَمَلْمَل» به معنای بیقراری و غلتیدن نیز آمده است، گویی کسی بر زغال داغ خوابیده باشد.
…
پیوند معنای لغوی با قلب انسان
همانطور که نان یا گوشت در میان خاکستر و آتش زیر و رو میشود تا پخته و آماده گردد، قلب مؤمن نیز در «تنور آیات الهی» زیر و رو میشود تا به کمال برسد. این فرایند، تقلیب قلب است؛ دگرگونیهایی که باعث میشود قلب به مرحلۀ «بَلَغَ أَشُدَّهُ» برسد و آمادۀ دریافت نور شود.
…
در معنای ممدوح، «مِلَّة» یکی از واژگان مترادف با نور الولایة است؛
جریانی که قلب را دلگرم میکند و به مسیر حق ثبات میبخشد.
مفهوم مشترک ملل و صلی:
نماز، در این نگاه، فرایند «گرمکردن دل» به نور ولایت است:
صَلَى یعنی دلت را به شعاع نور خدا و ولیّ او گرم کن.
سجود، طواف و دیگر مناسک، همگی مصادیق همین گرمشدن قلباند.
این همان آیین ابراهیمی است؛
آیینی که سراسر بر محور نور و اخلاص شکل گرفته است:
مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً.
…
«أمللتُ الکتاب» یعنی متنی را بر دیگری دیکته کردم؛
در عالم ملکوت، این همان فرایند القای نور به قلب توسط فرشتگان است.
«طریق مُمَلّ» راهی است که آنقدر پیموده شده که هموار و شناختهشده است؛
همانطور که قلب در مسیر نورانی مِلَّت ابراهیم، با تکرار ذکر و عمل، هموار میشود.
از همین ریشه، «مَلِلْتُ الشیء» هم به معنای دلگرم شدن به آن آمده است و هم دلزدگی؛
این دو معنا بستگی به کیفیت مواجهه قلب با آتش امتحانات دارد.
…
«مِلَّة» در اصل، همان «فرایند پختگی» است؛
چه در آتش خاکستر برای نان و گوشت، و چه در آتش امتحانات برای قلب انسان.
مِلَّة ابراهیم یعنی آیین دلگرمکنندۀ الهی که با نور ولایت، قلبها را در تنور آیات میپروراند.
این، همان عبادتی است که قرآن آن را به عنوان راه مستقیم یاد کرده و پیامبران را به پیروی از آن فرمان داده است.
چقدر زیباست که این کلمات را در زندگی روزمرۀ خود مدام زمزمه کنیم:
«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص»
یعنی همهٔ توان و مسیر زندگیام را به سرچشمهٔ نور گره میزنم.
«بِسْمِ اللَّه» یعنی آغاز با یاد و حضور منبع هستی؛
«وَ بِاللَّه» یعنی تکیه بر قدرت بیپایان او نه بر بازو و تدبیر خویش؛
«وَ فِي سَبِيلِ اللَّه» یعنی انتخاب جادهای که به رضای او میرسد؛
و «عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّه» یعنی حرکت در همان آیین پاک و نورانی که پیامبر خاتم پایه گذاشت، همان آیینی که ابراهیم خلیل و همه انبیای پیشین نیز بر آن بودند: آیین توحید، آیین سجده بر نور و اخذ علم از معلم ربانی.
در حقیقت، این ذکر یک اعلام وفاداری است؛ وفاداری به مسیر نور که قلب مؤمن را همچون خمیر در «تنور آیات» میگرداند و میپزد تا به «کمال پختگی» برسد.
این همان «ملّة ابراهیم» است؛ راهی که نه از روی عادت، بلکه با شورِ دل و آگاهی پیموده میشود، و هر گامی در آن، شعلهٔ ایمان را در جان تازهتر میکند.
مِلَّةَ إِبْراهيمَ!
نور دلگرم کننده! ملّت نورانی!
«مِلَّةَ إِبْراهيمَ»:
آیین نورانی ابراهیم علیه السلام چگونه است؟!
آیین ابراهیم ع: «مِلَّةَ إِبْراهِيمَ»
+ «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص»
«امْتَلَ الرجل: أخذ في ملة الإسلام، أي: قصد ما أمل منه»
مفهوم تبعیت از ملت ابراهیم ع چیست؟!
+ «نحل»:
«المِلَّة: النِّحلة التي ينتحِلها الإنسان من الدِّين»
«النِّحْلَة: عطا و بخشيدن، دادن مهريه زن، دعوى، دين و مذهب»
«مَلَ السَّهْمَ بالنّار، تير را با آتش راست و درست كرد.»
آهنگرها رو دیدی چه کار سختی کنار تنور داغ دارند، قطعه آهنی که قراره از اون تیر ساخته بشه رو مدام وارد آتش کوره میکنند تا نرم بشه و اونو بیرون میارند و با زدن ضربه، به اون شکل و حالت میدهند، عرب به این کار آهنگر میگه «مَلَ السَّهْمَ بالنّار» + «صلی – صلی الرجل النار»،
یعنی آیات – که در تایید کلام نورانی صاحبان نور برای ما عرضه میشوند– مدام قلب ما را در کوره سخت و داغ حوادث وارد نموده و این قلب را نرم نموده تا با ضربههای تربیتیِ علمی، شکلی که مد نظر آهنگر داناست را به خود بگیرد و این زیبایی واژه «ملّ» را میرساند که وقتی به تیر زیبایی که خوب ساخته شده نگاه میکنی، یاد مرحله سخت و طاقت فرسای آن بیفتی «دوران املاء آیات – عرضه آیات» که چجوری رنج حرارت و داغی تنور حوادث را با ضربههای چکش تجربه نموده و به این شکل در اومده.
انگاری «ملّت» و شریعت و آیین و رسم دینداری و زندگی کردن اهل نور یقین در همین واژه «ملّ» بیان شده یعنی مثال آهنگر و کوره داغ آهنگری و قصه تیر ساختن، قصه در معرض آیات قرار گرفتن و نرم شدن و قبول ضربات تربیتی برای شکل گرفتن صحیح روش زندگی و آیین و شریعتی است که خداوند به سبب آل محمد ع و صاحبان نور، در هر عصر و زمانی به مردم آن زمان آموزش میدهد.
این همه کتب لغت سعی نمودهاند که این واژه را – مثل بقیه واژهها – معنی کنند اما متاسفانه نتوانستهاند جان کلام را بیان کنند که «ملّ» یکی از هزار واژه مترادف نور الولایة، برای اهل نور است که در دل شرایط کوره حوادث با یاد ضربههای علمی صاحبان نور خود، شکل مناسب به خود میگیرند و با تحمل این سختی، راه رسیدن به شکل مناسب و زیبا برای حضور در بهشت برین را، طی طریق مینمایند. این است آیین «مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً – مِلَّةَ آبائي إِبْراهيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ»
«ملّة: تنور»
مفهوم در سختی و تنگنا و فشار قرار گرفتن انگاری توی زودپز قرار گرفتن و با حرارت و فشار، مغزپخت شدن است «مَلَ المَلَّالُ الخُبْزَ و اللَّحمَ: أَدْخَلَه في المَلَّةِ»، که نهایتا ثبات و آرامش را در پی دارد.
«ملل: الإِمْلالُ: الثُّبوتُ بالمَكانِ، و قد أَملّت الخَيْل بهذا المَكانِ.»
انگاری گرچه استعمال اندیشه صاحبان نور برای قلوبی که هنوز طعم شیرین نور ولایت را تجربه نکردهاند ملال آور و سخت است اما نهایتا با ثبوت و آرامشی که با عمل به این علم حاصل میشود، معلوم میشود که این اندیشهی ظاهرا ملال آور، در واقع عامل ثبات و آرامش است.
امام علی علیه السلام:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ
فَاهْدُوا إِلَيْهَا طَرَائِفَ الْحِكَمِ.
بدانید دلهای شما هم مانند بدنتان خسته و کسل میشود.
وقتی که این گونه شد، آن جا دنبال نکات ظریف و حکمتها و مواعظ و نصیحتها بروید.
آن جا درد روح را موعظه و نصیحت درمان می کند.
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي عَلَى مِلَّتِكَ
امام سجاد علیه السلام:
اللَّهُمَّ اسْلُكْ بِيَ الطَّرِيقَةَ الْمُثْلَى، وَ اجْعَلْنِي عَلَى مِلَّتِكَ أَمُوتُ وَ أَحْيَا.
الهی بهترین راه را پیش پایم گذار، و مرا بر آئین خوددار تا بر آن بمیرم و زنده شوم.
و اینجاست که دعای عارفانهٔ امام سجاد علیهالسلام همچون مُهر پایانی بر فهم «ملّة ابراهیم» مینشیند:
«اللَّهُمَّ اسْلُكْ بِيَ الطَّرِيقَةَ الْمُثْلَى، وَ اجْعَلْنِي عَلَى مِلَّتِكَ أَمُوتُ وَ أَحْيَا»
پروردگارا! مرا در بهترین راه، راه راستین، روانه کن؛
همان جادهای که به نور تو میرسد.
و مرا چنان ثابتقدم گردان که زندگی و مرگم بر آیین تو باشد؛
آیینی که پیامبران و اولیای تو در آن زیستند،
آیینی که در آن، قلب همچون خمیر، در تنور آیات زیر و رو میشود و با حرارت مِهر تو میپزد،
آیینی که «دلگرمی» و «نور» را به جان مؤمن میریزد.
این دعا یادآور میشود که «ملّة» نه صرفاً یک عنوان تاریخی، بلکه یک فرآیند زنده است:
راهی که هر لحظه باید انتخاب شود و هر روز باید در آن زیست؛
راهی که در آن، مؤمن همچون نانی که در خاکستر داغ برگردانده میشود،
از آزمونها عبور میکند تا پخته شود و بوی خوش بندگی در فضای زندگیاش بپیچد.
آیین ظلمانی و شیطانی حسود اینه:
حسود، دلش، به تمناهاش گرمه و مروج این اندیشه باطل هم هست!
در حالیکه این ابزار، ابزار هدایت نیست!
ابزار هدایت، فهم قبض و بسط نور قلب است که کار خدای مهربان ماست!
[سورة البقرة (۲): آية ۱۲۰]
وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ
قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى
وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ (۱۲۰)
و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمىشوند، مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى. بگو:
«در حقيقت، تنها هدايتِ خداست كه هدايت [واقعى] است.»
و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد، باز از هوسهاى آنان پيروى كنى،
در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت.
و قرآن در آیهٔ ۱۲۰ سوره بقره به روشنی، مرز میان آیین نورانی و آیین ظلمانی را ترسیم میکند:
«وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ،
قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى،
وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ»
آیین ظلمانی و شیطانی حسود، این است که قلب خود را به تمنّیات و هواهای نفسانی گرم میکند و همان گرمای مسموم را تبلیغ مینماید.
این گرما، نوری نیست که از هدایت الهی برآید، بلکه شعلهٔ خاموشکنندهٔ حقیقت است.
حسود، «ملّت» خود را میسازد؛ ملّتی که بر پایهٔ رقابتهای بیمار، خواستههای بیپایان، و کینه نسبت به دارندگان نعمتهای الهی شکل میگیرد.
اما ابزار حقیقی هدایت، نه تکیه بر هواها و تمنّیات، بلکه فهم قبض و بسط نور قلب است؛
همان کاری که تنها خدای مهربان انجام میدهد.
قبض و بسط قلب، همان فراز و فرودهای رحمت و امتحان است که مؤمن را مانند خمیر نان، در «تنور آیات» زیر و رو میکند تا پخته و آماده شود.
به این میگویند ملّة ابراهیم؛
همان آیین ابراهیمی که گرمایِ دلِ آن از نور خداست، نه از آتش حسد.
هیچ عاقلی آیین نورانی یکتاپرستی ابراهیم ع
– یعنی فهم نور و ظلمت قلب- رو رها نمیکنه، بره سراغ تمناهای خودش!
[سورة البقرة (۲): آية ۱۳۰]
وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ
وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (۱۳۰)
و چه كسى -جز آنكه به سبكمغزى گرايد- از آيين ابراهيم روى برمىتابد؟
و ما او را در اين دنيا برگزيديم؛ و البته در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود.
و خداوند در آیهٔ ۱۳۰ سورهٔ بقره حقیقت را بیپرده بیان میکند:
«وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ،
وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا، وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ»
هیچ خردمندی، آیین نورانی و یکتاپرستی ابراهیم علیهالسلام را ترک نمیکند تا به تمنّیات و هواهای شخصی خود بچسبد.
این آیین، در حقیقت فهم نور و ظلمت قلب است؛ شناخت لحظات قبض که در آن، قلب تحت فشار تربیتی الهی قرار میگیرد و لحظات بسط که با نور دلگرمکنندهٔ رحمت، جان تازه مییابد.
ترک این راه، تنها از کسی سر میزند که خود را سفیه ساخته باشد؛
یعنی ارزش خویش را تا حد پیروی از شعلههای خام و گذرای هوا و هوس پایین آورده باشد.
ابراهیم علیهالسلام در دنیا برگزیده شد چون دلش در «تنور آیات» آنقدر زیر و رو شد تا به نانی کامل، معطر و مقوّی برای نسلهای هدایتشده تبدیل گردد.
[سورة البقرة (۲): آية ۱۳۵]
وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا
قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۱۳۵)
و [اهل كتاب] گفتند:
«يهودى يا مسيحى باشيد، تا هدايت يابيد»؛
بگو:
«نه، بلكه [بر] آيين ابراهيم حقگرا [هستم]؛ و وى از مشركان نبود.»
و در آیهٔ ۱۳۵ سورهٔ بقره، خداوند پرده از یک فریب بزرگ برمیدارد:
«وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا،
قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»
اهل حسد و تعصّب، راه هدایت را تنها در آیین خود میبینند و با قاطعیت میگویند:
«اگر مثل ما شوی، هدایت مییابی!»
اما هدایت حقیقی نه در حصار تنگ قومیت و مذهب تحریفشده، بلکه در ملت ابراهیمِ حنیف است؛ راهی که با توحید ناب و دل بیغش آغاز میشود و با تسلیم کامل در برابر نور هدایت الهی ادامه مییابد.
ابراهیم علیهالسلام مشرک نبود؛ او دلش را از هر گرایش به غیر خدا پاک کرده بود.
آیین او یعنی شناخت نور و ظلمت قلب،
نه تقلید کورکورانه از سنّتهای قبیلهای یا خواستههای حسودانهٔ یک گروه.
در حقیقت، حسود چون ابزار هدایت را نمیشناسد، «هوا»ی خود را بهجای «هدی» مینشاند، اما ابراهیم علیهالسلام ابزار هدایت را در دست پروردگار میدید؛
همان قبض و بسط نور که قلب را میپزد، زیر و رو میکند و به کمال میرساند.
…
و خداوند در آیه ۱۳۶ میفرماید:
«قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»
ای کسانی که حقیقت ایمان را جستجو میکنید، ایمان خود را به نور الهی که به همه پیامبران از جمله ابراهیم علیهالسلام نازل شده، اعلام کنید. میان پیامبران فرقی نیست؛ همه حامل پیام توحید و هدایتند.
و در آیه ۱۳۸ میخوانیم:
«ذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ وَاللَّهُ وَهِيَ تَقِيْمُ الْعَالَمِينَ»
این است آیین راستین، آیین نور و هدایت که اساس هستی بر آن استوار است.
اهل حسادت و تعصب که تنها ملت خود را هدایتگر میدانند، از این حقیقت نورانی غافلاند.
آنان نمیفهمند که ملت ابراهیم علیهالسلام یعنی همان تسلیم مطلق در برابر نور الهی و اطاعت از قبض و بسط آن در دلها، راه واقعی هدایت است؛
نه تقلید کورکورانه از شکل و ظاهر دین یا هواهای نفسانی.
این دعوتی است به بازگشت به اصل توحید، به نورانی ساختن دلها در تنور آیات الهی و پذیرفتن روشنی علم معصومین علیهمالسلام که وارثان اصلی پیام ابراهیمیاند.
قلب سلیم، اوامر نورانی قبض و بسطشو میفهمه
و تصدیق میکنه و بهش عمل میکنه!
به این میگن آیین نورانی ابراهیم ع!
[سورة آلعمران (۳): آية ۹۵]
قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۹۵)
بگو: «خدا راست گفت. پس، از آيين ابراهيم كه حقگرا بود و از مشركان نبود، پيروى كنيد.»
خداوند متعال در آیه ۹۵ سوره آلعمران میفرماید:
«قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»
بگو: خداوند راست گفته است، پس آیین ابراهیم را که توحیدی، خالص و دور از شرک است، پیروی کنید!
قلب سلیم، یعنی همان قلبی که از تعلقات دنیا و هواهای نفسانی پاک شده است، به خوبی اوامر نورانی قبض و بسط الهی را درک میکند. این قلب، دستورات الهی را تصدیق میکند و در مسیر بندگی واقعی و خالصانه حرکت میکند. این همان «آیین نورانی ابراهیم علیهالسلام» است که پاک از هرگونه شرک و انحراف است و در آن نور توحید به روشنی میتابد.
در این آیین، پیروی از راه و روش پیامبران بزرگوار، همچون ابراهیم علیهالسلام، یعنی همان پذیرش و تسلیم به نور هدایت الهی و حرکت در مسیر ولایت علمی معصومین علیهمالسلام است.
آیینی که قلبها را در تنور آیات الهی زیر و رو میکند تا به کمال و نورانیت برسند.
این حقیقت را فقط اهل یقین و دلهای پاک میفهمند و کسانی که اسیر هوا و هوسهای نفسانیاند، از درک آن باز میمانند.
رضایت به تقدیرات، آیین نورانی ابراهیم ع!
[سورة النساء (۴): الآيات ۱۲۵ الى ۱۲۶]
وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ
وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً
وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلاً (۱۲۵)
و دينِ چه كسى بهتر است از آن كس كه خود را تسليم خدا كرده و نيكوكار است
و از آيين ابراهيم حقّگرا پيروى نموده است؟
و خدا ابراهيم را دوست گرفت.
وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ
وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطاً (۱۲۶)
و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست،
و خدا همواره بر هر چيزى احاطه دارد.
خداوند در این آیهها میفرماید:
«وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلاً • وَلِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطاً»
چه دینی بهتر از دین کسی که روی دل و جان خود را یکسره به سوی خدا کرده، نیکوکار است، و از آیین پاک ابراهیم علیهالسلام پیروی میکند؟ و خداوند، ابراهیم را به دوستی برگزید. آسمانها و زمین از آنِ خداست و او بر همه چیز احاطه دارد.
این آیات، حقیقتی لطیف را به ما یادآور میشوند:
آیین نورانی ابراهیم علیهالسلام، تسلیم کامل به خداست، همراه با نیکوکاری و عمل صالح. اما این تسلیم، فقط به زبان یا در ظاهر نیست، بلکه با رضایت قلبی به تقدیرات الهی معنا پیدا میکند.
ابراهیم علیهالسلام، حتی در سختترین امتحانات – از ترک وطن، تا آمادگی برای قربانیکردن فرزند – دلش را گرم به حکمت خدا کرد و هیچ اعتراضی بر تقدیر الهی نداشت. این همان رضای کامل به قبض و بسط الهی است؛ همان فهم نور و ظلمت در قلب که از طریق مِلّة ابراهیم به ما آموخته میشود.
هر که دل خود را اینگونه تسلیم کند، خداوند نیز او را در زمره دوستان خاص خویش قرار میدهد، همانطور که فرمود: «وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا» – و خدا ابراهیم را دوست خود گرفت.
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۱۶۱ الى ۱۶۳]
قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً
وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۱۶۱)
بگو: «آرى! پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده است:
دينى پايدار، آيين ابراهيمِ حقگراى!
و او از مشركان نبود.»
قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (۱۶۲)
بگو: «در حقيقت، نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است.
لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ (۱۶۳)
[كه] او را شريكى نيست، و بر اين [كار] دستور يافتهام، و من نخستين مسلمانم.»
خداوند به پیامبر اکرم ﷺ دستور میدهد بفرماید:
«قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ • قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ • لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ»
این آیات، اوج توحید عملی و قلبی را نشان میدهد.
هدایت به «صراط مستقیم» یعنی هدایت به مسیری که در آن، همه ابعاد زندگی – عبادت، برنامههای روزانه، حتی مرگ و حیات – در جهت رضای خدا قرار میگیرد. این همان دین قیّم و آیین استوار ابراهیم علیهالسلام است؛ آیینی که در آن هیچ جایگاهی برای شرک، خواه آشکار و خواه پنهان، وجود ندارد.
وقتی قلب در «تنور آیات الهی» قرار میگیرد و نور دلگرمکننده فرشتگان الهی آن را میپزد، نتیجهاش چنین میشود:
نماز دیگر فقط یک عمل ظاهری نیست، بلکه گرمکردن دل به نور ولایت و هدایت الهی است.
تمام قربانیها و نُسکها، برای محبوب حقیقی انجام میشود.
سبک زندگی، از آغاز تا انجام، با معیار رضایت خدا شکل میگیرد.
پیامبر اکرم ﷺ با این آیات اعلام میکند که من در تمام هستیام، شریک و همتایی برای خدا قائل نیستم، و این راه، همان راهی است که ابراهیم علیهالسلام پیمود. این همان مِلّه حنیف است که انسان را از هرگونه وابستگی به تمناها، هوسها و آیینهای باطل آزاد میکند.
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۸۸ الى ۸۹]
قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ
لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا
أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا
قالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهِينَ (۸۸)
سران قومش كه تكبر مىورزيدند، گفتند:
«اى شعيب، يا تو و كسانى را كه با تو ايمان آوردهاند،
از شهر خودمان بيرون خواهيم كرد؛ يا به كيش ما برگرديد.»
گفت: «آيا هر چند كراهت داشته باشيم؟
قَدِ افْتَرَيْنا عَلَى اللَّهِ كَذِباً إِنْ عُدْنا في مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها
وَ ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فيها إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّنا
وَسِعَ رَبُّنا كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً
عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا
رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ
وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحينَ (۸۹)
اگر بعد از آنكه خدا ما را از آن نجات بخشيده [باز] به كيش شما برگرديم،
در حقيقت به خدا دروغ بستهايم؛
و ما را سزاوار نيست كه به آن بازگرديم، مگر آنكه خدا، پروردگار ما بخواهد.
[كه] پروردگار ما از نظر دانش بر هر چيزى احاطه دارد.
بر خدا توكل كردهايم.
بار پروردگارا، ميان ما و قوم ما به حق داورى كن كه تو بهترين داورانى.»
اهل حسادت و سران سوء متکبر، همیشه در برابر آیین نورانی ابراهیم ع و پیروان معلم ربانی موضعگیری میکنند. اینان که قدرتپرست و خودخواهاند، وقتی میبینند نور حقیقت دلها را از سلطه آنان آزاد میکند، زبان به تهدید میگشایند:
«قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا…»
این تهدید دو گزینه دارد:
۱. ترک دیار و محرومیت اجتماعی؛
۲. بازگشت به آیین باطل آنها.
اما پاسخ شجاعانه اهل ایمان، همان پاسخ شعیب نبی علیهالسلام است:
«أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهِينَ؟!»
یعنی حتی اگر مجبور شویم، هرگز قلبمان به آیین شما راضی نخواهد شد، زیرا این کار دروغ بستن به خداست، بعد از آنکه او ما را از این تاریکیها نجات داد.
راز پایداریشان در این سه اصل نهفته است:
شناخت ربّ: «وَسِعَ رَبُّنا كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً»
توکل قلبی: «عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا»
طلب داوری عادلانه: «رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ»
اهل حسادت میخواهند نور قلب را خاموش کنند، اما آیین ابراهیمی مبتنی بر تسلیم به خدا و ایستادگی در برابر تحمیلهای باطل است. این ایستادگی، حتی اگر به خروج از شهر یا محرومیت منجر شود، بازهم گرانبهاتر از بازگشت به ظلمت هوسهاست.
[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۱۳ الى ۱۸]
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا
فَأَوْحى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ (۱۳)
و كسانى كه كافر شدند، به پيامبرانشان گفتند:
«شما را از سرزمين خودمان بيرون خواهيم كرد مگر اينكه به كيش ما بازگرديد.»
پس پروردگارشان به آنان وحى كرد كه حتماً ستمگران را هلاك خواهيم كرد.
وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ (۱۴)
و قطعاً شما را پس از ايشان در آن سرزمين سكونت خواهيم داد.
اين براى كسى است كه از ايستادن [در محشر به هنگام حساب] در پيشگاه من بترسد
و از تهديدم بيم داشته باشد.
وَ اسْتَفْتَحُوا
وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ (۱۵)
و [پيامبران از خدا] گشايش خواستند،
و [سرانجام] هر زورگوى لجوجى نوميد شد.
مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ (۱۶)
[آن كس كه] دوزخ پيش روى اوست و به او آبى چركين نوشانده مىشود.
يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ
وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ (۱۷)
آن را جرعه جرعه مىنوشد و نمىتواند آن را فرو برد،
و مرگ از هر جانبى به سويش مىآيد ولى نمىميرد و عذابى سنگين به دنبال دارد.
مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ
لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ
ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ (۱۸)
مَثَل كسانى كه به پروردگار خود كافر شدند،
كردارهايشان به خاكسترى مىماند كه بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد:
از آنچه به دست آوردهاند هيچ [بهرهاى] نمىتوانند بُرد.
اين است همان گمراهىِ دور و دراز.
اهل کفر و حسد، همانگونه که در طول تاریخ تکرار شده،
با رسولان خود با همان تهدید همیشگی روبهرو میشوند:
«لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا»
یعنی یا وطن و خانهتان را ترک کنید، یا به آیین باطل ما برگردید.
اما پاسخ اینبار نه از زبان بندگان، بلکه با وحی مستقیم پروردگار است:
«لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ، وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ»
این وعده الهی است که زمین در نهایت به اهل حق میرسد، اما شرطش این است:
«لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ»
دلهایی که از جایگاه ربوبی و از تهدید عادلانه او آگاهاند و در مسیر حق میمانند.
سپس قرآن صحنهی قضاوت را به تصویر میکشد:
«وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ»
اهل نور ایمان، فتح و پیروزی را از خدا میخواهند و هر زورگوی لجوجی مأیوس میشود.
فرجام اهل کبر و حسادت، آتشی است که از هر سو آنها را احاطه میکند، نوشیدنیشان مایعی چرکین و متعفن است که به سختی آن را جرعهجرعه مینوشند و نزدیک است از گلویشان پایین نرود. مرگ از همهسو به سراغشان میآید، اما نمیمیرند؛ و در پس آن، عذابی سختتر در انتظارشان است.
و قرآن این هشدار را با یک تمثیل کوبنده بیان میکند:
«مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا… كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ»
تمام دستاوردهای ظالمان، مثل خاکستری است که در توفان شدید پراکنده میشود؛ هیچ چیز از آن باقی نمیماند و به چیزی دست نمییابند. این است گمراهی دور و بیپایان.
این آیات، نقطهی امید اهل ایمان است که تهدید به اخراج و فشار اجتماعی، پایان کار نیست؛
بلکه مقدمهی وعده الهی برای وارث شدن زمین است،
به شرط آنکه دلها به نور توکل و خشیت، پایدار بمانند.
إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ …
وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ
راه دسترسی به تاویلات نورانی حوادث اینه که پشت به تاریکی تمناها کنی!
+ «الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النّور»
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۳۶ الى ۳۸]
وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ
قالَ أَحَدُهُما إِنِّي أَرانِي أَعْصِرُ خَمْراً
وَ قالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ
نَبِّئْنا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ (۳۶)
و دو جوان با او به زندان درآمدند.
[روزى] يكى از آن دو گفت:
«من خويشتن را [به خواب] ديدم كه [انگور براى] شراب مىفشارم»؛
و ديگرى گفت:
«من خود را [به خواب] ديدم كه بر روى سرم نان مىبرم و پرندگان از آن مىخورند.
به ما از تعبيرش خبر ده، كه ما تو را از نيكوكاران مىبينيم.»
قالَ لا يَأْتِيكُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُما بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُما
ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي
إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ
وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ (۳۷)
گفت:
«غذايى را كه روزى شماست براى شما نمىآورند مگر آنكه من از تعبير آن به شما خبر مىدهم
پيش از آنكه [تعبير آن] به شما برسد.
اين از چيزهايى است كه پروردگارم به من آموخته است.
من آيين قومى را كه به خدا اعتقاد ندارند و منكر آخرتند رها كردهام،
وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ
ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ
ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنا وَ عَلَى النَّاسِ
وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ (۳۸)
و آيين پدرانم، ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروى نمودهام.
براى ما سزاوار نيست كه چيزى را شريك خدا كنيم.
اين از عنايت خدا بر ما و بر مردم است، ولى بيشتر مردم سپاسگزارى نمىكنند.
این بخش از سوره یوسف دقیقاً یکی از کلیدهای فهم «ورود به دنیای علوم ربانی» را بیان میکند.
وقتی حضرت یوسف علیهالسلام در زندان، برای دو جوان همبند خود سخن میگوید، قبل از آنکه تأویل خوابهایشان را بیان کند، هویت ایمانی و مسیر فکری خودش را توضیح میدهد:
«إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ… وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ»
یعنی: من «آیین بیایمانی و حسدورزی» قوم خود را ترک کردم و «آیین توحید و مهربانی» پدرانم ابراهیم، اسحاق و یعقوب را برگزیدم.
چرا این مقدمه مهم است؟
قرآن با این ترتیب کلمات نشان میدهد که برای دسترسی به علم زنده و آنلاین الهی — علمی که پاسخ دقیق به نیاز لحظهای انسان میدهد، مثل تأویل خواب — باید اول یک «تغییر آیین» در قلب رخ بدهد:
ترک آیین حسادت و بیایمانی:
حسادت، دل را به رقابت منفی، مقایسه بیمارگونه و حذف دیگران مشغول میکند.
این حالت، نور قلب را خاموش و کانال دریافت علم الهی را مسدود میکند.
پذیرش آیین مهربانی و توحید:
آیین ابراهیمی یعنی پاک کردن قلب از کینه و حسد، و ساختن آن با نور رحمت، انصاف، و ارتباط زنده با خدا. این همان «میل به نفع دیگران» است که با روح تعلیم ربانی هماهنگ میشود.
…
وقتی دل از آلودگی حسادت پاک شود، و با آیین ابراهیموار سرشار از مهربانی، رحمت و توکل گردد، آنوقت نور علم ربانی در آن میتابد. اینجاست که انسان میتواند «تاویل احادیث»، یعنی فهم عمیق لایههای پنهان رویدادها و نشانههای ورکلایفهای روزمرۀ زندگی خودش را بهدرستی دریافت کند.
به زبان ساده، یوسف علیهالسلام با این بیان به ما یاد میدهد:
قبل از اینکه خدا به من علم تأویل بدهد، من یک انتخاب کردم:
آیین حسد را گذاشتم زمین، و آیین مهربانی را برداشتم.
اُمّت ابراهیم – ملّت ابراهیم
إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً
اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً
[سورة النحل (۱۶): الآيات ۱۲۰ الى ۱۲۴]
إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۱۲۰)
به راستى ابراهيم، پيشوايى مطيع خدا [و] حقگراى بود و از مشركان نبود.
شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (۱۲۱)
[و] نعمتهاى او را شكرگزار بود. [خدا] او را برگزيد و به راهى راست هدايتش كرد.
وَ آتَيْناهُ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (۱۲۲)
و در دنيا به او نيكويى و [نعمت] داديم و در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود.
ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۱۲۳)
سپس به تو وحى كرديم كه:
«از آيين ابراهيم حقگراى پيروى كن، [چرا كه] او از مشركان نبود.»
إِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (۱۲۴)
[بزرگداشت] شنبه، بر كسانى كه در باره آن اختلاف كردند مقرر گرديد،
و قطعاً پروردگارت روز رستاخيز ميان آنها در باره چيزى كه در مورد آن اختلاف مىكردند،
داورى خواهد كرد.
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۱۹ الى ۲۰]
وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَساءَلُوا بَيْنَهُمْ
قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ
قالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ
فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى طَعاماً فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ
وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً (۱۹)
و اين چنين بيدارشان كرديم، تا ميان خود از يكديگر پرسش كنند.
گويندهاى از آنان گفت:
«چقدر ماندهايد؟»
گفتند: «روزى يا پارهاى از روز را ماندهايم.»
[سرانجام] گفتند: «پروردگارتان به آنچه ماندهايد داناتر است،
اينك يكى از خودتان را با اين پول خود به شهر بفرستيد،
تا ببيند كدام يك از غذاهاى آن پاكيزهتر است
و از آن، غذايى برايتان بياورد،
و بايد زيركى به خرج دهد و هيچ كس را از [حال] شما آگاه نگرداند.
إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً (۲۰)
چرا كه اگر آنان بر شما دست يابند، سنگسارتان مىكنند يا شما را به كيش خود بازمىگردانند،
و در آن صورت هرگز روى رستگارى نخواهيد ديد.»
[سورة الحج (۲۲): الآيات ۷۶ الى ۷۸]
يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (۷۶)
آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مىداند و [همه] كارها به خدا بازگردانيده مىشود.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (۷۷)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، ركوع و سجود كنيد و پروردگارتان را بپرستيد و كار خوب انجام دهيد، باشد كه رستگار شويد.
وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ
هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ
مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ
وَ فِي هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ
فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ (۷۸)
و در راه خدا چنانكه حق جهاد [در راه] اوست جهاد كنيد،
اوست كه شما را [براى خود] برگزيده و در دين بر شما سختى قرار نداده است.
آيين پدرتان ابراهيم [نيز چنين بوده است] او بود كه قبلاً شما را مسلمان ناميد،
و در اين [قرآن نيز همين مطلب آمده است] تا اين پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد.
پس نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و به پناه خدا رويد.
او مولاى شماست؛ چه نيكو مولايى و چه نيكو ياورى.
[سورة ص (۳۸): الآيات ۶ الى ۱۰]
وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْءٌ يُرادُ (۶)
و بزرگانشان روان شدند [و گفتند:]
«برويد و بر خدايان خود ايستادگى نماييد كه اين امر قطعاً هدف [ما]ست.
ما سَمِعْنا بِهذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلاَّ اخْتِلاقٌ (۷)
[از طرفى] اين [مطلب] را در آيين اخير [عيسوى هم] نشنيدهايم؛
اين [ادّعا] جز دروغبافى نيست.
أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ (۸)
آيا از ميان ما قرآن بر او نازل شده است؟»
[نه!] بلكه آنان در باره قرآنِ من دودلند.
[نه،] بلكه هنوز عذاب [مرا] نچشيدهاند.
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ (۹)
آيا گنجينههاى رحمت پروردگار ارجمندِ بسيار بخشنده تو نزد ايشان است؟
أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما
فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ (۱۰)
آيا فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آنِ ايشان است؟
[اگر چنين است] پس [با چنگ زدن] در آن اسباب به بالا روند.
[سورة البقرة (۲): آية ۲۸۲]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَ لْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِنْ كانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً أَوْ لا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيراً أَوْ كَبِيراً إِلى أَجَلِهِ ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنى أَلاَّ تَرْتابُوا إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُدِيرُونَها بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبايَعْتُمْ وَ لا يُضَارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهِيدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (۲۸۲)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هر گاه به وامى تا سررسيدى معين، با يكديگر معامله كرديد، آن را بنويسيد. و بايد نويسندهاى [صورت معامله را] بر اساس عدالت، ميان شما بنويسد. و هيچ نويسندهاى نبايد از نوشتن خوددارى كند؛ همان گونه [و به شكرانه آن] كه خدا او را آموزش داده است. و كسى كه بدهكار است بايد املا كند، و او [=نويسنده] بنويسد. و از خدا كه پروردگار اوست پروا نمايد، و از آن، چيزى نكاهد. پس اگر كسى كه حق بر ذمه اوست، سفيه يا ناتوان است، يا خود نمىتواند املا كند، پس ولىّ او بايد با [رعايت] عدالت، املا نمايد. و دو شاهد از مردانتان را به شهادت طلبيد، پس اگر دو مرد نبودند، مردى را با دو زن، از ميان گواهانى كه [به عدالت آنان] رضايت داريد [گواه بگيريد]، تا [اگر] يكى از آن دو [زن] فراموش كرد، [زنِ] ديگر، وى را يادآورى كند. و چون گواهان احضار شوند، نبايد خوددارى ورزند. و از نوشتنِ [بدهى] چه خرد باشد يا بزرگ، ملول نشويد، تا سررسيدش [فرا رسد]. اين [نوشتنِ] شما، نزد خدا عادلانهتر، و براى شهادت استوارتر، و براى اينكه دچار شك نشويد [به احتياط] نزديكتر است، مگر آنكه داد و ستدى نقدى باشد كه آن را ميان خود [دست به دست] برگزار مىكنيد؛ در اين صورت، بر شما گناهى نيست كه آن را ننويسيد. و [در هر حال] هر گاه داد و ستد كرديد گواه بگيريد. و هيچ نويسنده و گواهى نبايد زيان ببيند، و اگر چنين كنيد، از نافرمانى شما خواهد بود. و از خدا پروا كنيد، و خدا [بدين گونه] به شما آموزش مىدهد، و خدا به هر چيزى داناست.
[سورة الفرقان (۲۵): الآيات ۱ الى ۱۰]
وَ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً (۵)
و گفتند: «افسانههاى پيشينيان است كه آنها را براى خود نوشته، و صبح و شام بر او املا مىشود.»
راه درخشان و آیین نورانی ابراهیم (ع):
قلبی که در تنور آیات الهی با نور دلگرمکنندهٔ فرشتهٔ مهربان میپزد – مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً!
راه حضرت ابراهیم علیهالسلام تنها یک سنت تاریخی نیست؛ بلکه شیوهای زنده و نورانی برای زندگی است. آیین او که قرآن آن را «مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً» (دین پاک و یکتاپرستانه) میخواند، سفری است برای پالایش قلب و پرکردن آن با نور الهی.
تصور کنید قلبی که در «تنور آیات الهی» قرار گرفته و زیر گرمای وحی الهی، پیدرپی زیر و رو میشود تا هر ذره سختی، غرور و تاریکی از آن زدوده شود. این تنور، تنور نابودی نیست؛ بلکه تنور دگرگونی و شکوفایی است؛ جایی که «فرشتهٔ مهربان» هدایت الهی با نوری گرم و دلگرمکننده بر آن میتابد و جان را تا رسیدن به بلوغ و کمال میپرورد.
در آیین نورانی ابراهیم، ایمان صرفاً یک باور ذهنی نیست؛
بلکه تسلیم فعالانه در برابر حکمت خداست.
یعنی آموختن پذیرش تقدیرات الهی با آرامش، و دیدن هم قبض و هم بسط قلب بهعنوان تربیت رحیمانهٔ پروردگار. یعنی روی برگرداندن از «آیینهای» غرور، خواهشهای نفسانی و حسادت، و روی آوردن به آیین مهربانی، عدالت و اخلاص.
رهروان مسیر ابراهیم، با قلبهایی زندگی میکنند که همواره در آتش حقیقت تصفیه و در نور رحمت آرام میشوند. و در این فرایند مقدس، شایستگی حمل امانت علم الهی را پیدا میکنند؛
علمی که با تواضع، دریافت، زندگی و منتقل میشود.
این است راه نورانی ابراهیم؛
دعوتی جاودانه به سوی هر دلی که گرمای قرب الهی و صفای قلب پاک را میطلبد.