The Light That Encourages Us To Be A Light!
Being the light means being a source of inspiration, encouragement, guidance, grace, and hope.
مِلَّةَ إِبْراهيمَ!
آیین نورانی ابراهیم علیه السلام!
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص!
«ملل» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«مَلَلْتُ الْخُبْزَ و اللَّحْمَ فِى النَّارِ»
«مَلَلْتُ الخُبْزَةَ في المَلَّة»
«خُبْزَ مَلَّةٍ»
«خُبْزَةً مَلِيلًا»
«مَلَلْتُ الخُبزة في النّار: تقليبك إيّاها فيها.»
+ «قلب» : «تاثیر آتش و خاکستر بر خمیر که اونو تقلیب میکنه و تبدیل به نان خوشمزه مینماید.»
«المَلَّة: الرَّماد أو التُّرابُ الحارّ»
سیب زمینی تنوری، «Barbecue»، باربیکیو!
«ملل: المَلَّة: الجمر الذي يُشتوى فيه الخُبز؛ و كل جمرة مَلَّة
و لا يقال للخبز و لا للجمر مَلَّة حتى يخالط الرمادَ.»
«المعرَّض و المملول و المضهَّب»:
و اللحم المعرَّض: الذي يُشتوى على الرماد فلا يستتمّ نُضجه،
فإذا غيّبته في الجمر فهو مملول،
فإذا شويته فوق الجمر فهو المضهَّب.»
پختن نان بروش داخل خاکستر آتش داغ:
به گوشت یا نان نگاه کن که چجوری روی آتیش اینورو اونورش میکنن تا خوب هر دو طرفش پخته بشه و این میشه تقلیب و تملّل.
«باتَ يتملمَلُ على فِراشه، أي يَقْلَق و يتضَوَّر عليه، حتَّى كأنَّه على مَلَّة؛ و الأصل يَتَمَلَّلُ»
+ «قبض و بسط»
«امْتَلَ الخبزةَ: نان را روى خاكستر داغ پخت.»
+ «صلی – صَلَى الرَّجُلُ النَّارَ»
+ «ولی»
«خُبزُ المَلّة: نان كه در خاكستر يا آتش داغ پخته شود.»
«المُلَّى: نانى كه در خاكستر گرم پخته شده باشد.»
«تَمَلَّلَ اللَّحْمُ على النَّارِ: گوشت بر روى آتش جنبيد و تكان خورد.»
«مَلَ الشّيءَ فى الجمر: چيزى را در آتش انداخت.»
«مَلَ اللَّحْمَ و الخبزَ: گوشت يا نان را در خاكستر گداخته انداخت.»
«شيءٌ مَلَّالٌ: آنچه كه در آتش فرو برند.»
«المَلِيل: غذائيكه در خاكستر داغ پخته شود.»
«المَمْلُول: آنچه كه در خاكستر داغ پخته شده باشد.»
«رجُلٌ مليلٌ: مردى كه شعاع آفتاب چهره او را سوزانده باشد.»
«المُمَلّ من الطرق: [طريق مُمَلٌ]: راه هموار و لگد كوب شده.»
+ «تعبید الطریق، راهسازی»
«طريق مُمَلٌ: قد سلك حتى صار معلما»
+ «علم»
«مَلِلْتُ الشىءَ: از آن دلگرم شدم.»
+ مفهوم زیبای «دلگرمی»:
+ «صلی»: انگاری بجای کلمه «نماز» که ترجمه واژه عربی صلاة به فارسی است، باید میگفتن دلگرمی!
نور، دلگرمیِ قلوبّ اهل یقین!
نور الولایة فرایند دلگرمی قلوب اهل یقین است به نور هدایت علمی صاحبان نور در دل شرایط عرضه آیات. کسی که نماز میخونه در واقع داره میگه: دارم دلمو به تشکیلات نورانی خدا گرم میکنم!
به این میگن آیین نورانی ابراهیم ع! به این میگن: ملّة ابراهیم!
به این میگن پرستش نور!
به این میگن نماز «صلی»!
به این میگن سجود!
به این میگن طواف!
و … 1000 واژۀ مترادف دیگر نور الولایة.
مِلَّةَ إِبْراهيمَ!
نور دلگرم کننده! ملّت نورانی!
«مِلَّةَ إِبْراهيمَ»:
آیین نورانی ابراهیم علیه السلام چگونه است؟!
آیین ابراهیم ع: «مِلَّةَ إِبْراهِيمَ»
+ «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص»
«امْتَلَ الرجل: أخذ في ملة الإسلام، أي: قصد ما أمل منه»
مفهوم تبعیت از ملت ابراهیم ع چیست؟!
+ «نحل»:
«المِلَّة: النِّحلة التي ينتحِلها الإنسان من الدِّين»
«النِّحْلَة: عطا و بخشيدن، دادن مهريه زن، دعوى، دين و مذهب»
«مَلَ السَّهْمَ بالنّار، تير را با آتش راست و درست كرد.»
آهنگرها رو دیدی چه کار سختی کنار تنور داغ دارند، قطعه آهنی که قراره از اون تیر ساخته بشه رو مدام وارد آتش کوره میکنند تا نرم بشه و اونو بیرون میارند و با زدن ضربه، به اون شکل و حالت میدهند، عرب به این کار آهنگر میگه «مَلَ السَّهْمَ بالنّار» + «صلی – صلی الرجل النار»،
یعنی آیات – که در تایید کلام نورانی صاحبان نور برای ما عرضه میشوند– مدام قلب ما را در کوره سخت و داغ حوادث وارد نموده و این قلب را نرم نموده تا با ضربههای تربیتیِ علمی، شکلی که مد نظر آهنگر داناست را به خود بگیرد و این زیبایی واژه «ملّ» را میرساند که وقتی به تیر زیبایی که خوب ساخته شده نگاه میکنی، یاد مرحله سخت و طاقت فرسای آن بیفتی «دوران املاء آیات – عرضه آیات» که چجوری رنج حرارت و داغی تنور حوادث را با ضربههای چکش تجربه نموده و به این شکل در اومده.
انگاری «ملّت» و شریعت و آیین و رسم دینداری و زندگی کردن اهل نور یقین در همین واژه «ملّ» بیان شده یعنی مثال آهنگر و کوره داغ آهنگری و قصه تیر ساختن، قصه در معرض آیات قرار گرفتن و نرم شدن و قبول ضربات تربیتی برای شکل گرفتن صحیح روش زندگی و آیین و شریعتی است که خداوند به سبب آل محمد ع و صاحبان نور، در هر عصر و زمانی به مردم آن زمان آموزش میدهد.
این همه کتب لغت سعی نمودهاند که این واژه را – مثل بقیه واژهها – معنی کنند اما متاسفانه نتوانستهاند جان کلام را بیان کنند که «ملّ» یکی از هزار واژه مترادف نور الولایة، برای اهل نور است که در دل شرایط کوره حوادث با یاد ضربههای علمی صاحبان نور خود، شکل مناسب به خود میگیرند و با تحمل این سختی، راه رسیدن به شکل مناسب و زیبا برای حضور در بهشت برین را، طی طریق مینمایند. این است آیین «مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً – مِلَّةَ آبائي إِبْراهيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ»
«ملّة: تنور»
مفهوم در سختی و تنگنا و فشار قرار گرفتن انگاری توی زودپز قرار گرفتن و با حرارت و فشار، مغزپخت شدن است «مَلَ المَلَّالُ الخُبْزَ و اللَّحمَ: أَدْخَلَه في المَلَّةِ»، که نهایتا ثبات و آرامش را در پی دارد.
«ملل: الإِمْلالُ: الثُّبوتُ بالمَكانِ، و قد أَملّت الخَيْل بهذا المَكانِ.»
انگاری گرچه استعمال اندیشه صاحبان نور برای قلوبی که هنوز طعم شیرین نور ولایت را تجربه نکردهاند ملال آور و سخت است اما نهایتا با ثبوت و آرامشی که با عمل به این علم حاصل میشود، معلوم میشود که این اندیشهی ظاهرا ملال آور، در واقع عامل ثبات و آرامش است.
امام علی علیه السلام:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ
فَاهْدُوا إِلَيْهَا طَرَائِفَ الْحِكَمِ.
بدانید دلهای شما هم مانند بدنتان خسته و کسل میشود.
وقتی که این گونه شد، آن جا دنبال نکات ظریف و حکمتها و مواعظ و نصیحتها بروید.
آن جا درد روح را موعظه و نصیحت درمان می کند.
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي عَلَى مِلَّتِكَ
امام سجاد علیه السلام:
اللَّهُمَّ اسْلُكْ بِيَ الطَّرِيقَةَ الْمُثْلَى، وَ اجْعَلْنِي عَلَى مِلَّتِكَ أَمُوتُ وَ أَحْيَا.
الهی بهترین راه را پیش پایم گذار، و مرا بر آئین خوددار تا بر آن بمیرم و زنده شوم.
آیین ظلمانی و شیطانی حسود اینه:
حسود، دلش، به تمناهاش گرمه و مروج این اندیشه باطل هم هست!
در حالیکه این ابزار، ابزار هدایت نیست!
ابزار هدایت، فهم قبض و بسط نور قلب است که کار خدای مهربان ماست!
[سورة البقرة (۲): آية ۱۲۰]
وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ
قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى
وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ (۱۲۰)
و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمىشوند، مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى. بگو:
«در حقيقت، تنها هدايتِ خداست كه هدايت [واقعى] است.»
و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد، باز از هوسهاى آنان پيروى كنى،
در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت.
هیچ عاقلی آیین نورانی یکتاپرستی ابراهیم ع
– یعنی فهم نور و ظلمت قلب- رو رها نمیکنه، بره سراغ تمناهای خودش!
[سورة البقرة (۲): آية ۱۳۰]
وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ
وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (۱۳۰)
و چه كسى -جز آنكه به سبكمغزى گرايد- از آيين ابراهيم روى برمىتابد؟
و ما او را در اين دنيا برگزيديم؛ و البته در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود.
[سورة البقرة (۲): آية ۱۳۵]
وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا
قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۱۳۵)
و [اهل كتاب] گفتند:
«يهودى يا مسيحى باشيد، تا هدايت يابيد»؛
بگو:
«نه، بلكه [بر] آيين ابراهيم حقگرا [هستم]؛ و وى از مشركان نبود.»
قلب سلیم، اوامر نورانی قبض و بسطشو میفهمه
و تصدیق میکنه و بهش عمل میکنه!
به این میگن آیین نورانی ابراهیم ع!
[سورة آلعمران (۳): آية ۹۵]
قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۹۵)
بگو: «خدا راست گفت. پس، از آيين ابراهيم كه حقگرا بود و از مشركان نبود، پيروى كنيد.»
رضایت به تقدیرات، آیین نورانی ابراهیم ع!
[سورة النساء (۴): الآيات ۱۲۵ الى ۱۲۶]
وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ
وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً
وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلاً (۱۲۵)
و دينِ چه كسى بهتر است از آن كس كه خود را تسليم خدا كرده و نيكوكار است
و از آيين ابراهيم حقّگرا پيروى نموده است؟
و خدا ابراهيم را دوست گرفت.
وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ
وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطاً (۱۲۶)
و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست،
و خدا همواره بر هر چيزى احاطه دارد.
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۱۶۱ الى ۱۶۳]
قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً
وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۱۶۱)
بگو: «آرى! پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده است:
دينى پايدار، آيين ابراهيمِ حقگراى!
و او از مشركان نبود.»
قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (۱۶۲)
بگو: «در حقيقت، نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است.
لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ (۱۶۳)
[كه] او را شريكى نيست، و بر اين [كار] دستور يافتهام، و من نخستين مسلمانم.»
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۸۸ الى ۸۹]
قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ
لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا
أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا
قالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهِينَ (۸۸)
سران قومش كه تكبر مىورزيدند، گفتند:
«اى شعيب، يا تو و كسانى را كه با تو ايمان آوردهاند،
از شهر خودمان بيرون خواهيم كرد؛ يا به كيش ما برگرديد.»
گفت: «آيا هر چند كراهت داشته باشيم؟
قَدِ افْتَرَيْنا عَلَى اللَّهِ كَذِباً إِنْ عُدْنا في مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها
وَ ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فيها إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّنا
وَسِعَ رَبُّنا كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً
عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا
رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ
وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحينَ (۸۹)
اگر بعد از آنكه خدا ما را از آن نجات بخشيده [باز] به كيش شما برگرديم،
در حقيقت به خدا دروغ بستهايم؛
و ما را سزاوار نيست كه به آن بازگرديم، مگر آنكه خدا، پروردگار ما بخواهد.
[كه] پروردگار ما از نظر دانش بر هر چيزى احاطه دارد.
بر خدا توكل كردهايم.
بار پروردگارا، ميان ما و قوم ما به حق داورى كن كه تو بهترين داورانى.»
[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۱۳ الى ۱۸]
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا
فَأَوْحى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ (۱۳)
و كسانى كه كافر شدند، به پيامبرانشان گفتند:
«شما را از سرزمين خودمان بيرون خواهيم كرد مگر اينكه به كيش ما بازگرديد.»
پس پروردگارشان به آنان وحى كرد كه حتماً ستمگران را هلاك خواهيم كرد.
وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ (۱۴)
و قطعاً شما را پس از ايشان در آن سرزمين سكونت خواهيم داد.
اين براى كسى است كه از ايستادن [در محشر به هنگام حساب] در پيشگاه من بترسد
و از تهديدم بيم داشته باشد.
وَ اسْتَفْتَحُوا
وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ (۱۵)
و [پيامبران از خدا] گشايش خواستند،
و [سرانجام] هر زورگوى لجوجى نوميد شد.
مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ (۱۶)
[آن كس كه] دوزخ پيش روى اوست و به او آبى چركين نوشانده مىشود.
يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ
وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ (۱۷)
آن را جرعه جرعه مىنوشد و نمىتواند آن را فرو برد،
و مرگ از هر جانبى به سويش مىآيد ولى نمىميرد و عذابى سنگين به دنبال دارد.
مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ
لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ
ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ (۱۸)
مَثَل كسانى كه به پروردگار خود كافر شدند،
كردارهايشان به خاكسترى مىماند كه بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد:
از آنچه به دست آوردهاند هيچ [بهرهاى] نمىتوانند بُرد.
اين است همان گمراهىِ دور و دراز.
إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ …
وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ
راه دسترسی به تاویلات نورانی حوادث اینه که پشت به تاریکی تمناها کنی!
+ «الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النّور»
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۳۶ الى ۳۸]
وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ
قالَ أَحَدُهُما إِنِّي أَرانِي أَعْصِرُ خَمْراً
وَ قالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ
نَبِّئْنا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ (۳۶)
و دو جوان با او به زندان درآمدند.
[روزى] يكى از آن دو گفت:
«من خويشتن را [به خواب] ديدم كه [انگور براى] شراب مىفشارم»؛
و ديگرى گفت:
«من خود را [به خواب] ديدم كه بر روى سرم نان مىبرم و پرندگان از آن مىخورند.
به ما از تعبيرش خبر ده، كه ما تو را از نيكوكاران مىبينيم.»
قالَ لا يَأْتِيكُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُما بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُما
ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي
إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ
وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ (۳۷)
گفت:
«غذايى را كه روزى شماست براى شما نمىآورند مگر آنكه من از تعبير آن به شما خبر مىدهم
پيش از آنكه [تعبير آن] به شما برسد.
اين از چيزهايى است كه پروردگارم به من آموخته است.
من آيين قومى را كه به خدا اعتقاد ندارند و منكر آخرتند رها كردهام،
وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ
ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ
ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنا وَ عَلَى النَّاسِ
وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ (۳۸)
و آيين پدرانم، ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروى نمودهام.
براى ما سزاوار نيست كه چيزى را شريك خدا كنيم.
اين از عنايت خدا بر ما و بر مردم است، ولى بيشتر مردم سپاسگزارى نمىكنند.
اُمّت ابراهیم – ملّت ابراهیم
إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً
اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً
[سورة النحل (۱۶): الآيات ۱۲۰ الى ۱۲۴]
إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۱۲۰)
به راستى ابراهيم، پيشوايى مطيع خدا [و] حقگراى بود و از مشركان نبود.
شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (۱۲۱)
[و] نعمتهاى او را شكرگزار بود. [خدا] او را برگزيد و به راهى راست هدايتش كرد.
وَ آتَيْناهُ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (۱۲۲)
و در دنيا به او نيكويى و [نعمت] داديم و در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود.
ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۱۲۳)
سپس به تو وحى كرديم كه:
«از آيين ابراهيم حقگراى پيروى كن، [چرا كه] او از مشركان نبود.»
إِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (۱۲۴)
[بزرگداشت] شنبه، بر كسانى كه در باره آن اختلاف كردند مقرر گرديد،
و قطعاً پروردگارت روز رستاخيز ميان آنها در باره چيزى كه در مورد آن اختلاف مىكردند،
داورى خواهد كرد.
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۱۹ الى ۲۰]
وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَساءَلُوا بَيْنَهُمْ
قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ
قالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ
فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى طَعاماً فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ
وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً (۱۹)
و اين چنين بيدارشان كرديم، تا ميان خود از يكديگر پرسش كنند.
گويندهاى از آنان گفت:
«چقدر ماندهايد؟»
گفتند: «روزى يا پارهاى از روز را ماندهايم.»
[سرانجام] گفتند: «پروردگارتان به آنچه ماندهايد داناتر است،
اينك يكى از خودتان را با اين پول خود به شهر بفرستيد،
تا ببيند كدام يك از غذاهاى آن پاكيزهتر است
و از آن، غذايى برايتان بياورد،
و بايد زيركى به خرج دهد و هيچ كس را از [حال] شما آگاه نگرداند.
إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً (۲۰)
چرا كه اگر آنان بر شما دست يابند، سنگسارتان مىكنند يا شما را به كيش خود بازمىگردانند،
و در آن صورت هرگز روى رستگارى نخواهيد ديد.»
[سورة الحج (۲۲): الآيات ۷۶ الى ۷۸]
يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (۷۶)
آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مىداند و [همه] كارها به خدا بازگردانيده مىشود.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (۷۷)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، ركوع و سجود كنيد و پروردگارتان را بپرستيد و كار خوب انجام دهيد، باشد كه رستگار شويد.
وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ
هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ
مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ
وَ فِي هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ
فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ (۷۸)
و در راه خدا چنانكه حق جهاد [در راه] اوست جهاد كنيد،
اوست كه شما را [براى خود] برگزيده و در دين بر شما سختى قرار نداده است.
آيين پدرتان ابراهيم [نيز چنين بوده است] او بود كه قبلاً شما را مسلمان ناميد،
و در اين [قرآن نيز همين مطلب آمده است] تا اين پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد.
پس نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و به پناه خدا رويد.
او مولاى شماست؛ چه نيكو مولايى و چه نيكو ياورى.
[سورة ص (۳۸): الآيات ۶ الى ۱۰]
وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْءٌ يُرادُ (۶)
و بزرگانشان روان شدند [و گفتند:]
«برويد و بر خدايان خود ايستادگى نماييد كه اين امر قطعاً هدف [ما]ست.
ما سَمِعْنا بِهذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلاَّ اخْتِلاقٌ (۷)
[از طرفى] اين [مطلب] را در آيين اخير [عيسوى هم] نشنيدهايم؛
اين [ادّعا] جز دروغبافى نيست.
أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ (۸)
آيا از ميان ما قرآن بر او نازل شده است؟»
[نه!] بلكه آنان در باره قرآنِ من دودلند.
[نه،] بلكه هنوز عذاب [مرا] نچشيدهاند.
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ (۹)
آيا گنجينههاى رحمت پروردگار ارجمندِ بسيار بخشنده تو نزد ايشان است؟
أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما
فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ (۱۰)
آيا فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آنِ ايشان است؟
[اگر چنين است] پس [با چنگ زدن] در آن اسباب به بالا روند.
[سورة البقرة (۲): آية ۲۸۲]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَ لْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِنْ كانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً أَوْ لا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيراً أَوْ كَبِيراً إِلى أَجَلِهِ ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنى أَلاَّ تَرْتابُوا إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُدِيرُونَها بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبايَعْتُمْ وَ لا يُضَارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهِيدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (۲۸۲)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هر گاه به وامى تا سررسيدى معين، با يكديگر معامله كرديد، آن را بنويسيد. و بايد نويسندهاى [صورت معامله را] بر اساس عدالت، ميان شما بنويسد. و هيچ نويسندهاى نبايد از نوشتن خوددارى كند؛ همان گونه [و به شكرانه آن] كه خدا او را آموزش داده است. و كسى كه بدهكار است بايد املا كند، و او [=نويسنده] بنويسد. و از خدا كه پروردگار اوست پروا نمايد، و از آن، چيزى نكاهد. پس اگر كسى كه حق بر ذمه اوست، سفيه يا ناتوان است، يا خود نمىتواند املا كند، پس ولىّ او بايد با [رعايت] عدالت، املا نمايد. و دو شاهد از مردانتان را به شهادت طلبيد، پس اگر دو مرد نبودند، مردى را با دو زن، از ميان گواهانى كه [به عدالت آنان] رضايت داريد [گواه بگيريد]، تا [اگر] يكى از آن دو [زن] فراموش كرد، [زنِ] ديگر، وى را يادآورى كند. و چون گواهان احضار شوند، نبايد خوددارى ورزند. و از نوشتنِ [بدهى] چه خرد باشد يا بزرگ، ملول نشويد، تا سررسيدش [فرا رسد]. اين [نوشتنِ] شما، نزد خدا عادلانهتر، و براى شهادت استوارتر، و براى اينكه دچار شك نشويد [به احتياط] نزديكتر است، مگر آنكه داد و ستدى نقدى باشد كه آن را ميان خود [دست به دست] برگزار مىكنيد؛ در اين صورت، بر شما گناهى نيست كه آن را ننويسيد. و [در هر حال] هر گاه داد و ستد كرديد گواه بگيريد. و هيچ نويسنده و گواهى نبايد زيان ببيند، و اگر چنين كنيد، از نافرمانى شما خواهد بود. و از خدا پروا كنيد، و خدا [بدين گونه] به شما آموزش مىدهد، و خدا به هر چيزى داناست.
[سورة الفرقان (۲۵): الآيات ۱ الى ۱۰]
وَ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً (۵)
و گفتند: «افسانههاى پيشينيان است كه آنها را براى خود نوشته، و صبح و شام بر او املا مىشود.»