The Light Supports You!
Scientific Sponsor!
«حجج» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الحَجَاج، المِحْجَاج: العظم الّذي ينبت عليه الحاجب، برجستگی استخوان زير ابرو»
[∞=1+1] : فرآیند نور ولایت
+ «ضیف»
[ابرو + برجستگی استخوان زیر ابرو]:
این جفت، مفهوم نور ولایت رو به ما یاد میدن!
یعنی ابرو با قرب و نزدیکی به استخوان زیر ابرو،
میتونه مثمر ثمر باشه و مانع ورود عرق شور پیشانی به داخل چشم بشه!
و این یعنی قلب اهل یقین با کمک نور ولایت میتونه آرامش داشته باشه!
+ «وفد – الوافدان»:
«الوافدان: هما عظمان ناشزان من الخدّين عند المضغ»
+ مفهوم «برجسته»
+ «عون – معاون»
«المِحْجَاج: کرانیوتوم»
[حجج – سبر]:
«سمّي سبر الجراحة حَجّاً»
آزمون و بررسى زخم و جراحت سر، حَجّ ناميده شده!
ای جراح مغز و أعصاب، بدان که بدون میکروتوم، دستت به تومور سر بیمار نمیرسه! پس حج بجا بیاور! یعنی از محجاج که نام زیبای عربی کرانیوتوم است کمک بگیر و با این ابزار، حالا میتونی مشکل بیمارتو حل کنی!
یعنی ای کسی که نتونستی عمل صالح انجام بدی، با اسپانسر علمی بنام صاحب نور، دوباره تلاش کن و حج بجا بیاور!
ای ابرویی که بدون استخوان برجستهای که روی اون قرار گرفتهای، نمیتونی کارتو درست انجام بدی و مانع ورود عرق شور پیشانی به چشم بشوی، با کمک این استخوان که تو رو برجسته میکنه و حالا میتونی عملکرد خوبتو انجام بدی، حج بجا بیاور! یعنی دوباره تلاش کن اما این بار بگذار استخوان برجسته زیر تو، تو را جلو دهد و حمایتت نماید و اسپانسر تو شود، اینجوری میتونی مانع ورود عرق شور پیشانی به داخل چشم شوی و عمل صالح تولید نمایی.
«حججت الشجّة: إذا سبرتها بالميل، لأنّك قصدت معرفة قدرها»
«عن ابن الأعرابي: حججت الشَجَّة إذا سبرتها»
«حَجَ الجَرْحَ: زخم را با ميلِ جرّاحى اندازهگيرى كرد.»
«المِحْجَاج: ميل جرّاحى كه در پزشكى از آن استفاده مىشود. (کرانیوتوم)»
مغز و جمجمه (قلب) اهل یقین با کرانیوتوم طبیب دانا شکافته شده و اندیشههای باطل لیدرهای سوء که مولد گناه هستند، خارج میشود، انگاری این وسیله جراحی، اسپانسر میشود تا جراح بتواند تومور بدخیم اندیشههای باطل را از اذهان اهل حسد خارج نماید.
+ «سبر»
با یاد معالم ربانی، آیات را تجربه کن!
+ «نیابت»
انگاری همون مفهوم زیبای اسپانسر رو میده!
همون مفهوم زیبای «نزدیک»!
اسپانسر دانا خودشو به قلبت نزدیک میکنه- بلوهر و یوذاسف– تا به قلبت سَرَک بکشه [مداخله] و حمایت علمی نورانی برای تو انجام بده.
«حَجَّهُ: آهنگِ او را كرد، با دليل بر او چيره شد.»
+ «امم»
اسپانسر علمی، با نزدیک شدن به قلب اهل یقین و ظاهر شدن در ملک «قرای ظاهره»، و در ملکوت، و حمایت علمی خود از اهل یقین، حالا این اهل یقین توفیق پیدا میکند تا قصد قرای مبارکه نماید.
+ «آیه سیر»
اسپانسر، همان واسطۀ علمی است.
نورِ پشتیبان، فرشته نگهبان، اسپانسرنورانی!
[حج + مفهوم زیبای اسپانسر]:
حج میشه مقصد معلوم!
حج میشه قبله مرئی!
حج میشه اون چیزی که ظاهر شده و آشکار شده و نزدیک شده،
که ما نزدیکی و ظهور اونو با قلبمون حس میکینم!
برای اهل یقین نور ولایت در جوف نار آیت با یاد معالم ربانی آشکار و ظاهر و نزدیک می شود،
لذا این اهل یقین، این نور را قصد میکند و مقصد و مقصودش همین چیزی است که حالا با دیدۀ دل آن را میبیند و مدام آن را حس نموده و دنبال میکند و این نور، خاصیتش این است که به قلب سلیم اهل یقین، رضا و سخط مافوق را نسبت به هر امری میفهماند و اینجوری اهل یقین که با نور یاد معالم ربانی مسیر صحیح حرکت را شناخته، حالا با این نور بر تاریکی حسدش غلبه نموده «حاجّه: غلبه بالحجّة» و این میشه معنای حجت یعنی غلبه نور بر حسد.
یعنی اهل یقین با ساپورت و حمایت علمی اسپانسر خود یعنی نور معالم ربانی «معرفة الامام بالنورانیة» قبض و بسط نور قلبشونو میفهمن و لذا با این دانستن و دانایی، از جهل و تاریکی خارج میشوند.
[حجت بالغه – قبض و بسط]:
[قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ – الله یقبض و یبصط]
«الحجّة: ما يقصد به في مقام البحث و إثبات الدعوى و الإتيان للغلبة على الطرف.»
«الْحُجَّةُ: الدلالة المبيّنة لِلْمَحَجَّةِ، أي: المقصد المستقيم الذي يقتضي صحة أحد النقيضين.»
«حُجَّة: دلالتى است روشن بر اساس راه مستقيم با قصد و هدف مستقيم و چيزيكه بر صحّت و درستى يكى از دو نقيض اقتضاء و حكم مىكند.»
+ «ها یا نه» + «قبض و بسط».
« قد حجّ بنو فلان فلانا: إذا أطالوا الاختلاف إليه»
در واقع مفهوم نزدیک در این واژه وجود دارد.
مفهوم «زوج»
+ «عبد و رب»: عبد، ربّ خود را قصد مینماید.
به این میگن حجّ!
عبد برای رفع مشکلات خود، قصد ربّ و مربّی و معلم خود نموده،
تا با اخذ نور، تاریکی جهل خود را پایان دهد.
+ «قصد»
«الحجاج بالكسر و الفتح: العظم الّذي ينبت عليه الحاجب»
«الحَجَاج: استخوان زير ابرو»
+ «ریشهای کهن – نهالی نو»
اهل نور، به پشتوانۀ علمی صاحبان نور، اعمال صالح فراوان تولید میکند!
این ابرو رو میبینی که برجسته و زیبا خلق شده!
اگه اون استخوان زیر ابرو صاف یا گود بود ابرو نمیتونست اینجور برجسته و زیبا خودشو ظاهر کنه و نشون بده و قشنگی هاشو به رخ بکشه و مهمتر اینکه عملکردشو هم بخوبی انجام بده!
استخوان زیر پوست دیده نمیشه، اما اسکلت اصلی کار رو شکل داده تا این پوست و مو روی اون سوار بشن و بتونن عملکرد خودشونو که مثل سایهبان جلوی شدت نور وارده به چشم رو بگیره، و یا باران و عرق پیشانی نتونن وارد چشم بشن.
این فونکسیون و عملکرد زیبای ابرو، هنر خودش نیست، قضیه از یه جای دیگه آب میخوره و اون هم نقش استخوان برجسته زیر ابروست. حمایت این استخوان اونو به اینجا رسونده!
هنر این پوست و موی روی این استخوان برجسته فقط همینه که به اینجا نزدیک شده و الصاق شده و وصل شده و این نزدیکی و اخوت و رابطه و رفق استخوان برجستۀ زیر ابرو، در واقع این زوج زیبای کنار هم، حالا میتونن چشم زیبا رو از عوامل آزاردهندهای همچون عرق شور پیشانی که میخواد با ورود به داخل چشم، آزارش بده رو ممانعت بنمایند.
آناتومی استخوان پیشانی ( فرونتال ) و سینوسهای فرونتال و برجستگی روی سینوسها و محل رویش ابرو چقدر زیباست. زیبایی های کار خالق دانا و توانا رو در دروس پزشکی چقدر فراوان میشه دید.
جالبه واقعا! ابرو فقط روی همین قسمت برجسته شده این استخوان میروید و رشد میکند.
+ «حدیث زیبای توحید مفضل»
مثال اِپُل لباس!
اینکه مانتو، چارشونه و قشنگ وایمیسته، بخاطر اون اِپُل زیر شانه است!
طلق خاصی داخل شال و روسری قرار میدن تا وقتی اونو سرشون میذارن، خوب وایسته!
انگاری اون چیزی که به چیز دیگر قوام و استواری میدهد، میشه معنای واژۀ حجّ.
شالِ شُل و وِل، با این طلق، چه سفت و قشنگ وایمیسته!
بدون حمایت نور معالم ربانی، افراد، شل و ول هستند!
اما با یاد معالم ربانی «حجة»، خیلی با قوام و دوام و سفت در عقیده میشن!
به این میگن حجة الله!
نور ولایت، شاهکار خلقت!
نور ولایت، محصول شگفتانگیز الهی!
نور ولایت به همه چیز قوام و دوام و رابطه و زیبایی و صحت و سلامت و نور و آرامش و … میدهد.
پس با نور ولایت حج بجا بیاور!
حج با یاد معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه صاحبان نور، میشه حج اکبر.
اون گزینه نامرئی که خیاط زیر کارش کار میکنه، تا نمای کارش قشنگ جلوه کنه و نمودش خوب باشه.
اسکلت و اسخوان بندی بدن ما نامرئی است و با اشعه ایکس میشه دیدش و ظاهر ما مثل پارچهای روی این اسکلت کشیده شده! فرضا اگه یه لحظه تصور کنی اسکلت ما رو بکشن بیرون، این توده پوست و گوشت و چربی، یهو روی هم تلمبار میشه و یه چیز بیخود و بدرد نخوری میشه.
عکس نمای اسکلت یک ساختمان چند طبقه رو در نظر بگیر.
فیلم سقوط برج ساختمان پلاسکو رو دیدی؟
تا وقتیکه اسکلت ساختمان خودشو ول نکرده بود، گرچه ساختمان در آتش می سوخت، اما همه داشتن با سوژه فیلم میگرفتن و گزارش تهیه میکردن، اما همینکه یهو اسکلت از هم پاشید، اون فاجعه عظیم روی داد. میخواهیم مفهوم واژه حجت رو بگیم که از استخوان زیر ابرو گرفته شده و مفهوم کلی اینه، این ظاهر زیبای ما باید دعاشو به جون اسکلت استخوانی ناپیدای زیرین بنماید و بداند، اوست که این وجود رو سرپا نگهداشته است.
مفهوم برجستهشدن و ظاهر شدن و در معرض قرار گرفتن و دیده شدن و توی ویترین قرار گرفتن.
قوام دادن:
زیرکار – روکار:
قدیما دیوارها رو اول خاککج میکردن، بعدا روشو گچ سفید میزدن.
اگه زیر کار خوب باشه، روش خوب از آب در میاد،
اگه نه، زیر کار خراب باشه، هر کاری بکنی، روکارش خوب نمیشه.
شنیدی میگن: به اعتبار او!
شهرت – اعتبار – سابقه – خوشنامی – اشتهار – نیکنامی – آوازه – آبرو …
«مفهوم ساپورت»
«زیره کفش – رویه کفش»
مفهوم حمایت – پشتوانه – دلگرمی – دلخوشی – تضمین – اطمینان – اعتماد – بیمه و …
پس: به کمک زیره است که رویه اونجور خودشو میتونه نشون بده!
+ قلمدوش!
اسپانسر، واژه زیبای مصطلح انگلیسی در زبان فارسی است که مفهوم قشنگ واژۀ حجج عربی رو از عبارت استخوان زیر ابرو، بیان میکنه و به ما یاد میده.
اسپانسر علمی صاحبان نور، آل محمد ع هستند!
اسپانسر، حمایت تمام و کمال مسولیتهای کسی رو که حمایت علمی اونو بعهده داره رو انجام میده و به عهده میگیره!
+ «و انا به زعیم»
حامی علمی اهل نور، صاحبان و حاملان نور هستند.
+ «کفیلة»
صاحبان نور، تحت الحمایۀ علمی آل محمد ع میباشند.
+ «مویِّد – مویَّد»
+ «إنَّ اللَّهَ تَبارَكَ و تَعالى أيَّدَ المُؤمِنَ بِروحٍ مِنهُ»
تَحضُرُهُ و تَغيبُ عَنهُ
امام كاظم عليه السلام:
إنَّ اللَّهَ تَبارَكَ و تَعالى أيَّدَ المُؤمِنَ بِروحٍ مِنهُ
خداوند متعال، مؤمن را با روحى از سوى خود پشتيبانى مىكند،
تَحضُرُهُ في كُلِّ وَقتٍ يُحسِنُ فيهِ و يَتَّقي،
كه هرگاه وى نيكى و تقوا نشان مىدهد، آن روح پيش اوست
و تَغيبُ عَنهُ في كُلِّ وَقتٍ يُذنِبُ فيهِ و يَعتَدي،
و هرگاه گناه و خطا مىكند، آن روح از پيش او غايب مىشود.
فَهِيَ مَعَهُ تَهتَزُّ سُروراً عِندَ إحسانِهِ،
پس آن [روح] با اوست. هرگاه وى نيكى كند، آن [روح] از شادى، خوشحالى مىكند؛
و تَسيخُ فِي الثَّرى عِندَ إساءَتِهِ.
و هرگاه وى بدى كند، آن [روح] در كام زمين فرو مىرود.
فَتَعاهَدوا عِبادَ اللَّهِ نِعَمَهُ بِإِصلاحِكُم أنفُسَكُم؛ تَزدادوا يَقيناً، و تَربَحوا نَفيساً ثَميناً،
پس، اى بندگان خدا! با اصلاح خودتان، از نعمتهاى خدا مراقبت كنيد
تا نور يقين شما افزوده گردد و به بهره نفيس و گرانبها برسيد.
رَحِمَ اللَّهُ امرَأً هَمَّ بِخَيرٍ فَعَمِلَهُ، أو هَمَّ بِشَرٍّ فَارتَدَعَ عَنهُ.
رحمت خدا بر كسى كه به نيكى تصميم بگيرد و آن را انجام دهد،
يا بر بدى تصميم بگيرد؛ امّا از آن دست بكشد!
اسپانسر، کارش اینه که به کارای ما کار داشته باشه و به قلب ما سَرَک بکشه!
اهل نور یقین در دل نار آیت و تقدیرات به ظاهر تلخش، نیاز به ساپورت نور ولایت دارد.
این میشه اسپانسرشیپ!
این میشه حجاج!
شما میتونید بِرَند اسپانسر رو روی همه کالاهای علمی نزد صاحبان نور با چشم قلب سلیم خود ببینید.
اسپانسر نامرئی، آل محمد ع هستند!
«Sponsor: ضامن»:
مفاهیم: دلگرمی، تضمین, اطمینان, بیمه, ضمانت, تعهد, تشویق, ترغیب, پشت گرمی, تشجیع، اعتماد, تکیه, اتکاء, توکل, روحیه, حامی، بانی، کفیل،، سازماندهنده، التزامدهنده، بعهده گیری، اعانت، طرفداری و …
اسپانسر این نهال نو، همان ریشۀ کهن است!
+ «یسقی بماء واحد» – «سِقايَةَ الْحاجِ»
ریشهای کهن، نهالی نو را برجسته و ظاهر و نزدیک و رو مینماید! + «شطأ»
ابرو از استخوان برجسته زیرش داره تشکر میکنه و میگه ممنونم از اینکه منو در وظیفهای که بهم محول شده کمک نمودی و منو برجسته کردی، چون اگه تو نبودی عرق شور پیشانی میمود میرفت داخل چشم و اونو میسوزوند و منم که مثلا ابرو و محافظ و بادیگارد اون توی این مسیرم، شرمندهاش میشدم که چرا نتونستم این عرق شور رو به اطرف منحرفش کنم تا چشم، راحت به کار بینایی خودش ادامه بده، پس ای استخوان برجسته زیر ابرو که اینجور حکیمانه خلق شدی، این تو هستی که بطور نامحسوس و نامرئی، مواظب چشم زیبا هستی و من واسطهای بیش نیستم و منِ ابروی نالایق رو، تو ای استخوان توانا برجسته و ظاهر و نزدیک و قادر به انجام عمل صالح نمودی. ببین ابرو با استخوان زیر ابرو، چقدر صمیمی و قشنگ دارن با هم صحبت میکنن. تعجب نمیکنی؟!
ان شاء الله با بیان این توضیحات و دیدن این تصاویر زیبا و با معنا، مفهوم واژه حجّ و حجاج رو خوب یاد بگیریم و در دل شرایط عرضه آیات، فورا به یاد اسپانسر نورانی قلبمون بیفتیم!
برای اهل نور یقین، اسپانسر دانا نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است.
[معنی این آیات با مفهوم اسپانسر، مجددا بخوانیم و بهش فکر کنیم]:
فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِ.
أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِ.
وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِ …
به همه بگویید که: اسپانسر از راه رسید!
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ.
اسپانسر در ملک فقط در یک تایم محدود و بخصوصی میاد و حمایت میکنه!
پس تا در مُلک، دستت توی دستشه، باید در ملکوت، اونو پیدا کنی و به حیات جاویدان وصل بشی «خیمه و بیت».
وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ
اینکه اسپانسر رو ببینی و بشناسی، این بعهده خودته «عَلَى النَّاسِ»!
یعنی اسپانسرو خدا تعیین میکنه، ولی معرفت به او بعهده قلب سلیم اهل یقین است.
چه آیات زیبایی! فقط باید با دقت اینها رو بخوانیم!
فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمينَ (97)
در آن، نشانههايى روشن است [از جمله] مقام ابراهيم است؛ و هر كه در آن درآيد در امان است؛
و براى خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است؛
[البته بر] كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد.
و هر كه كفر ورزد، يقيناً خداوند از جهانيان بىنياز است.
«وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهِيمَ عَلى قَوْمِهِ»:
اینم همون حمایتهای علمی عالم بالاست که از صاحبان نور میشه!
+ «قبض و بسط»
انگاری برای اهل یقین در دل شرایط، همین حمایتهای علمی، میشه نقش اسپانسری و سَرَک کشیدن نور به قلوب سلیم اهل یقین.
انگاری اهل نور اینجوری دوپینگ میکنن! دوپینگ ممدوح!
+ «منشطات – تخدیر – تغلیظ»
تا وقتیکه با یاد معالم ربانی دوپینگ نکنی، نمیتونی وزنه آیات رو ببری روی سرت!
پشت به تمنا و رو به نور، میشه فرایند دوپینگ ممدوح!
حجّ اکبر!
[سورة التوبة (9): الآيات 3 الى 4]
وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذابٍ أَلِيمٍ (3)
و [اين آيات] اعلامى است از جانب خدا و پيامبرش به مردم در روز حجّ اكبر كه خدا و پيامبرش در برابر مشركان تعهّدى ندارند [با اين حال] اگر [از كفر] توبه كنيد آن براى شما بهتر است، و اگر روى بگردانيد پس بدانيد كه شما خدا را درمانده نخواهيد كرد؛ و كسانى را كه كفر ورزيدند از عذابى دردناك خبر ده.
إِلاَّ الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ (4)
مگر آن مشركانى كه با آنان پيمان بستهايد، و چيزى از [تعهّدات خود نسبت به] شما فروگذار نكرده، و كسى را بر ضدّ شما پشتيبانى ننمودهاند. پس پيمان اينان را تا [پايان] مدّتشان تمام كنيد، چرا كه خدا پرهيزگاران را دوست دارد.
داستان عجیبی است این آیات زیبا!
[داستان حج اکبر است!]:
مجموعه افرادی که – غالبا وابستگی فامیلی هم به هم دارند و متشکل از اهل یقین و اهل شک هستند – با صاحب نور خود آشنا میشوند. در واقع با این آشنایی با قرای ظاهره، قصد قرای مبارکه مینمایند و این مجموعه متشکل از مومن و مشرک، یعنی اهل یقینی که با استعمال معالم ربانی تولید نور آرامش عمل صالح می کند و اهل شکی که هنوز تصمیم خود را برای استعمال معالم ربانی نگرفته لذا قلبش هنوز تاریک است و خالق نور آرامش برای خود و دیگران نیست. این عدهای که با همدیگه مخلوطاند، باید نهایتا غربال شوند. این عده دارن تاویلا حج اکبر بجا میارن!
لذا آیاتی در تایید رسلی مستمرا تقدیر میشه تا این غربالگری رو بنحوی که خدای حکیم بهتر میدونه، انجام دهند.
عدهای که خصومتشونو با نورشون علنی کردن، کارشون تمومه!
اوناییکه هنوز دستشون رو نشده، مهلت رویارویی با آیات براشون مونده، و کسی که هنوز خدا داره بهش فرصت میده، دیگه باید منتظر شد و دید که اونا توی کنکور آیات و تقدیراتشون چکار میکنن! پس فرصت آیاتی و رسلی برای حسود کافر که فضیلت نورش رو علنا انکار میکنه و آیات دستشو رو کردن، دیگه تمومه، ولی با اونایی که هنوز مهلت دارن، باید با تقوی بود و بردبار و صبور و اهل رفق، تا آیات بیان و کارشونو بکنن! بذار بعهده خود خدا! خودش خوب بلده و میدونه توی این مخلوط باقیمانده، هر کسی چکاره است و چه کسی قراره توی بار صاحب نورش قرار بگیره و چه کسی قراره توی بار لیدر سوء قرار بگیره. + «وسق – اتسق»
پس داستان تکراری حج اکبر، فقط اختصاص به جمع اهل یقین و اهل شک، یعنی معارین و مستقرین، دارد که با صاحب نور خود آشنا میشوند و وارد دایره ایمان میشوند، اما اهل دایره اسلام، در حج اصغر قرار دارند.
«الحج الأكبر الذي فيه الوقوف و الحج الأصغر الذي ليس فيه وقوف و هو العمرة»
در مراسم حج تمتع است که با مرحله مهم وقوف در عرفات، یعنی آشنایی با صاحب نور آغاز میگردد و در حج عمره، موقف وقوف در عرفات را نداریم و این یعنی اشاره به اهل دایره اسلام که فرصت و توفیق آشنایی با صاحب نور خود را بنا به دلایل حکیمانهای که فقط خدای مهربان میداند، پیدا نمیکنند.
ادامه آیات سوره توبه چه زیباست :
[سورة التوبة (9): الآيات 5 الى 6]
فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (5)
پس چون ماههاىِ حرام سپرى شد، مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد؛ پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند، راه برايشان گشاده گردانيد، زيرا خدا آمرزنده مهربان است.
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ (6)
و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود؛
سپس او را به مكان امنش برسان، چرا كه آنان قومى نادانند.
تاویل چهار ماه حرام همان دورانی است که به معارین مهلت داده میشود تا با آشنایی با صاحب نور خود، از فرصت بینظیر و بیمانندی که آل محمد ع برای آنها قرار دادهاند، استفاده نمایند و مشمول بداء شوند، اما وقتی مهلت تمام شد، اهل شک و حسد، با قطع رابطه علمی خود با صاحب نورشان «سلخ»، دیگه جزو اموات هستند و نزد عالم بالا، مردگانی بیش محسوب نمیشوند و هر کسی به نور ولایت آل محمد ع وصل نباشد، مرده است. «آدمهای توخالی»!
امام صادق علیه السلام:
حَدَّثَنَا فُضَيْلُ بْنُ عِيَاضٍ،
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) قَالَ:
سَأَلْتُهُ عَنِ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ؟
فَقَالَ: «عِنْدَكَ فِيهِ شَيْءٌ؟»
فَقُلْتُ: نَعَمْ، كَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ يَقُولُ:
الْحَجُّ الْأَكْبَرُ يَوْمُ عَرَفَةَ، يَعْنِي أَنَّهُ مَنْ أَدْرَكَ يَوْمَ عَرَفَةَ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ مِنْ يَوْمِ النَّحْرِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ،
وَ مَنْ فَاتَهُ ذَلِكَ فَاتَهُ الْحَجُّ، فَجَعَلَ لَيْلَةَ عَرَفَةَ لِمَا قَبْلَهَا وَ لِمَا بَعْدَهَا،
وَ الدَّلِيلُ عَلَى ذَلِكَ أَنَّهُ مَنْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ النَّحْرِ إِلَى طُلُوعِ الْفَجْرِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ وَ أَجْزَأَ عَنْهُ مِنْ عَرَفَةَ.
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ):
«قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ):
الْحَجُّ الْأَكْبَرُ يَوْمُ النَّحْرِ،
وَ احْتَجَّ بِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:
فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ
فَهِيَ عِشْرُونَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ وَ الْمُحَرَّمُ وَ صَفَرٌ وَ شَهْرُ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ وَ عَشْرٌ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ الْآخِرِ.
وَ لَوْ كَانَ الْحَجُّ الْأَكْبَرُ يَوْمَ عَرَفَةَ لَكَانَ السَّيْحُ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ يَوْماً،
وَ احْتَجَّ بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ:
وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ
وَ [قَالَ:] كُنْتُ أَنَا الْأَذَانَ فِي النَّاسِ».
قُلْتُ: فَمَا مَعْنَى هَذِهِ اللَّفْظَةِ: الْحَجُّ الْأَكْبَرُ؟
فَقَالَ:
«إِنَّمَا سُمِّيَ الْأَكْبَرَ لِأَنَّهَا كَانَتْ سَنَةً حَجَّ فِيهَا الْمُسْلِمُونَ وَ الْمُشْرِكُونَ،
وَ لَمْ يَحُجَّ الْمُشْرِكُونَ بَعْدَ تِلْكَ السَّنَةِ».
حج اکبر نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که پس از این دوران مهلت برای معارین، دیگه نه از صاحب نور برای اونها خبری هست و نه از آیات محکم، و سر و کارشون میافته به لیدر سوء و آیات متشابه!
ای وای!
از این عاقبت شوم به آل محمد ع پناه میبریم، به سبب نور معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه صاحبان نور، ان شاء الله تعالی.
حج، نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه صاحبان نور است.
این علوم آل محمد ع رو باید قصد کنیم!
به این میگن حجّ!
پس حج همان نوری است که قبول ریسک خطر زیادی کرده و از حریم حرم امن، بیرون آمده و در محدودۀ ناامن ظلمت بیرون حرم (یعنی دنیای قلب حسود) قرار گرفته و از دوستان اهل یقین و اهل شک دستگیری مینماید.
کانه با حج، یا بهتر بگوییم، با نور علوم ربانی آل محمد ع، برنامه این است که عدهای از تاریکی به نور مهاجرت نماینند و قصد حرم امن الهی را بنمایند.
[در آفاق و در انفس – در ملک و در ملکوت]
+ «قبض و بسط»
و این راه مسقیم را فرایند نور الوایة مینامیم.
لذا میتوان این راه را دلیل نامید، و یا ملاک، نور، ولی ، مافوق و … هزاران هزار اسم با مسما و با معنا همه برای دستگیری شخصی است که قرار است دوباره به او توفیق داده شود تا از تاریکی به نور خروج نماید. پس واژه زیبای «حجّ» نام معالم ربانی صاحبان نور است و آیات محکم در تایید اینکه معنای یادآوری معالم ربانی در دل آیات، آرامشی نورانی را به قلب جایزه و هدیه و ارمغان میدهد.
وقتی داری با یاد معالم ربانی کاری رو انجام میدی [نیابت]، در واقع وقتی میخوای بفهمی آیا قلبت درست داره مسیر رو میره یا نه و میخوای قلبتو تست کنی، یا خودتو تست کنی ببینی ندای قلبتو درست متوجه میشی یا نه [قبض و بسط]، بعد از انجام کار میای میشینی تو ماشین و یهو متوجه میشی یه برگهای رو گوشه برف پاک کن شیشه جلو زدهاند مثل جریمهای که پلیس می چسبونه ! اما این برگه زرد رنگه و «لونها تسر الناظرین» و دقت بکنی یه چیزی هم روش نوشته، میری جلو به زحمت میخونی میبینی نوشته «حج»! کاغذ تا شده و وقتی میای بیرون ورش میداری با دقت میخونی اینو میبینی و میفهمی که: فیش حج، سوم ذی حجه، اونم امسال که اصلا قرار نیست ظاهرا کسی مشرف به حرمین شریفین گردد!!!
[حجج – دلل]:
«الْحُجَّةُ: الدلالة المبيّنة لِلْمَحَجَّةِ، أي: المقصد المستقيم الذي يقتضي صحة أحد النقيضين.»
«حُجَّة: دلالتى است روشن بر اساس راه مستقيم با قصد و هدف مستقيم و چيزيكه بر صحّت و درستى يكى از دو نقيض اقتضاء و حكم مىكند.
+ «ها یا نه»
+ «قبض و بسط»
+ مفهوم «آشکار»
ای نور من!
من که تا دیروز نمیشناختمت، مقصود و هدفی برایم معلوم نبود، اما از امروز که حضور و غیاب نورمو با قلبم متوجه میشم، انگاری با بینش و روش آل محمد ع آشنا شدهام و میدانم باید برای آرام شدن ناآرامیهای قلبم با فهم کلام فرشتۀ مهربانم، در واقع نور را در جوف نار جستجو کنم و مقصود من از تحمل آیت و تقدیر به ظاهر تلخ، رسیدن به نور نگاه شماست و نور و برهان که در آیت عرضه شده به قلبم می رسد مرا آرام می نماید و لذا من می دانم باید مقصود من برای رسیدن به آرامش، اسم الله نورانی باشد.
+ «قبله مرئی – قبله نامرئی»
و جز یادآوری نور «ذکر الله»، هیچ عاملی توان ایجاد آرامش برای قلب ناآرام من را ندارد.
«الا بذکر الله تطمئن القلوب»
پس حج برای من نام زیبای صاحبان نور است.
«رجل محجوج»
و در هر نقطه از مناسک ظاهری حج [+ حدیث شبلی] نیز باید معالم ربانی نورم را بخاطر بیاورم تا به آرامش برسم.
عرفات برای من نقطه شروع آشنایی با نور است.
روز عرفه، روز آشنایی قلب با فرایند نور و ظلمت است!
در عرفات، جایی که هنوز خارج از حرم هستم و هنوز اجازه ورود به محیط آرام حرم را بدست نیاورده ام [شفا البئر]. با نورم وارد حرم میشوم و با او به مشعر میروم و با او به منا میرسم و با او و با او و با او …. تا مسجد و کعبه و طواف و … همۀ نمادها برای من معنا و بوی نورم را میدهند.
اوست که دست مرا در دست آل محمد ع قرار داده است.
و او من را با علم آل محمد ع آشتی داد.
ماموریت نشر قلمههای گل گلستان آل محمد ع از حریم حضرت عباس علیه السلام!
و اوست که باب رحمت آل محمد ع را برای من گشود.
غایت و نهایت و تمام و کمال و صمد و سید و آقا و مافوق و همه چیز من در وجود او خلاصه میشود.
سلام بر اسپانسرهای علوم آل محمد ع!
+ «شکو – مشکاة»:
السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ
وَ مَشَاكِي نُورِ اللَّهِ
وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ
وَ مَعَادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ
وَ خَزَنَةِ عِلْمِ اللَّهِ
وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ
وَ حَمَلَةِ كِتَابِ اللَّهِ
وَ وَرَثَةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَوْصِيَائِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.
+ «حطم»
[شهد – گواه – باب مستجار – حطم]:
اومدی جلوی در بهشت! اومدی جلوی باب مستجار!
میبینی نوشته: برگرد با نورت بیا!
هر کسی تنها بیاد، راهش نمیدهند!
گواهت کو؟!
محجّة البیضاء!
صاحبان نور مثل جادهای میمانند که مسافر را به مقصد و شهر خودش هدایت میکنند.
مسافری از شما میپرسه جاده تهران کدومه؟ تو جاده تهران رو به او نشون میدی!
این جاده درسته خودش مقصد نیست، ولی برای رسیدن به مقصد، باید مقصودت اول این جاده باشد تا به تهران برسی! جاده روشنی که تو را به شهر نورانی ولایت میرساند، معالم ربانی صاحبان و حاملان نور است و لذا او برای تو همان محجة البیضاء است.
«حجت – سلطان – صمد – ناقه – مافوق»:
«وَ قَتَلُوا نَاقَةً
بَعَثْتُهَا إِلَيْهِمْ حُجَّةً عَلَيْهِمْ
[ناقه – حجت]
وَ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِمْ فِيهَا ضَرَرٌ
وَ كَانَ لَهُمْ أَعْظَمُ الْمَنْفَعَةِ»
این ناقۀ بیضرر پر منفعت، چیزی غیر از معالم ربانی صاحبان نور نیست!
[ الْحُجَّةُ – الْعَقْلُ]:
فَمَا الْحُجَّةُ عَلَى الْخَلْقِ الْيَوْمَ؟
امام رضا علیه السلام:
الْعَقْلُ تَعْرِفُ بِهِ الصَّادِقَ عَلَى اللَّهِ فَتُصَدِّقُهُ وَ الْكَاذِبَ عَلَى اللَّهِ فَتُكَذِّبُهُ.
الحجّة: ما يقصد به في مقام البحث و إثبات الدعوى و الإتيان للغلبة على الطرف.
«قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ»
+ «لَمْ تُفْلَلْ حُجَّتُك: شمشير حجت و دليلت كند نبود.»
[سود – حجج]:
وَ هُمُ السَّوَادُ الْأَعْظَمُ
[… لِشِيعَةِ أَخِيكَ عَلِيٍّ … يُسَمَّوْنَ الرَّافِضَةَ … لِأَنَّهُمْ رَفَضُوا الْبَاطِلَ … وَ هُمُ السَّوَادُ الْأَعْظَمُ …]
سود: التشخّص مع التفوّق
[مافوق = صمد]
التشخّص مع التفوّق في مقابل أفراد اخر
السواد: السرار
سَرَارَة الشيءِ: نيكوترين چيز و خالص آن.
اتمام حجت:
[تَمَّتْ حُجَّتُهُ وَ احْتِجَاجُهُ]
امام صادق علیه السلام:
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ
السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ أَبْوَابُ الْخَيْرِ
السَّامِعُ الْمُطِيعُ لَا حُجَّةَ عَلَيْهِ
وَ السَّامِعُ الْعَاصِي لَا حُجَّةَ لَهُ
وَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ تَمَّتْ حُجَّتُهُ وَ احْتِجَاجُهُ يَوْمَ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ
ثُمَّ قَالَ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ.
[حجت الله – توبة]:
حجت، همان آیاتی و رسلی است که اهل یقین با استعمال اندیشه و علوم نورانی (نور حجّت)، در دل شرایط عرضه آیات ، قبل از اینکه فرصت پرداخت بدهیهای خود را از دست بدهند، انجام وظیفه نموده و با تولید نور آرامش عمل صالح، کانه بدهی خود را پرداخت نموده و به اصل حلال خویش برگشت و توبه و اوبة می نمایند ان شاء الله تعالی.
عبارت «مِنْ قَبْلِ أَنْ تُرْفَعَ الْحُجَّةُ» بسیار زیباست.
یعنی قبل از اینکه فرصتِ داشتنِ دست صاحبان نور در دست خود را در دل آیات، از دست بدهی [وقتی قبض و بسط رو می فهمی] باید بارتو ببندی، وگرنه بعدا خیلی دیر میشه و امکانش دیگه نخواهد بود.
در مقالۀ زیبای عبودیت و ربوبیت نوشتیم که ربوبیت به سبب همین آیات عرضه شده [در آفاق و انفس – در ملک و در ملکوت – در ملکوت قلب با قبض و بسط] برای عبد، انجام میشه، انگاری تنظیم آیات از قِبَل رب صورت می گیره تا عبد با استعمال اندیشه ای که از معالم ربانی خود آموخته، تولید نور آرامش عمل صالح نماید و نقش معلم ربانی برای ما اینجا بسیار مهم است، چون او معرّف علم حلال و حرام برای ماست و راه عبودیت ذات اقدس الهی را، او به ما آموزش میدهد:
«حُجَّةٌ يُعَرِّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»
پس حجت برای اهل یقین در دل شرایط عرضه آیات عملا میشه همون فهم قبض و بسط نور قلب!
میشه معرفة الامام بالنورانیة.
امام صادق علیه السلام:
مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فِيهَا حُجَّةٌ يُعَرِّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ لَا تَنْقَطِعُ الْحُجَّةُ مِنَ الْأَرْضِ إِلَّا أَرْبَعِينَ يَوْماً قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ
فَإِذَا رُفِعَتِ الْحُجَّةُ أُغْلِقَتْ أَبْوَابُ التَّوْبَةِ
وَ لَمْ يَنْفَعْ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُرْفَعَ الْحُجَّةُ
أُولَئِكَ شِرَارُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ وَ هُمُ الَّذِينَ تَقُومُ عَلَيْهِمُ الْقِيَامَةُ.
[سورة الأنعام (6): آية 158]
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ
يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً
قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ (158)
آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان به سويشان بيايند، يا پروردگارت بيايد،
يا پارهاى از نشانههاى پروردگارت بيايد؟
[اما] روزى كه پارهاى از نشانههاى پروردگارت [پديد] آيد، كسى كه قبلاً ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده، ايمان آوردنش سود نمىبخشد.
بگو: «منتظر باشيد كه ما [هم] منتظريم.»
«نصر» و «ولی» از هزار واژگان مترادف «نور»
[سورة آلعمران (3): الآيات 149 الى 150] :
« بَلِ اللَّهُ مَوْلاكُمْ وَ هُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ »
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ (149)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اگر از كسانى كه كفر ورزيدهاند اطاعت كنيد، شما را از عقيدهتان بازمىگردانند و زيانكار خواهيد گشت.
بَلِ اللَّهُ مَوْلاكُمْ وَ هُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ (150)
آرى، خدا مولاى شماست، و او بهترين يارىدهندگان است.
[سورة الحج (22): الآيات 25 الى 30] :
« وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ »
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ (25)
وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ (26)
وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ (27)
لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ (28)
ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ (29)
ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعامُ إِلاَّ ما يُتْلى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (30)
[سورة آلعمران (3): الآيات 96 الى 97]
إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ (96)
در حقيقت، نخستين خانهاى كه براى [عبادت] مردم، نهاده شده، همان است كه در مكه است و مبارك، و براى جهانيان [مايه] هدايت است.
فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ (97)
در آن، نشانههايى روشن است [از جمله] مقام ابراهيم است؛ و هر كه در آن درآيد در امان است؛ و براى خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است؛ [البته بر] كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد. و هر كه كفر ورزد، يقيناً خداوند از جهانيان بىنياز است.