The heart of an envious person is like a hard stone!
The similitude of such men’s charity is like That of a smooth hard rock on which is a little dust;
as a heavy shower falls Upon it,
then leaves it just a bare stone,
no use in sowing the seed.
They shall not gain anything of what they have earned in this world
and sow no seed For their Hereafter!
«صلد» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«صَلِدَ الزند: إذا لم يخرج ناره، فندك صدا كرد ولى روشن نشد.»
صلد:
سنگ چخماق کجا و سنگ خارا کجا؟!
حسود، نمیخواد مهربون باشه! فَتَرَكَهُ صَلْداً!
صَلِدَ الزند، إذا لم يخرج ناره
مثال کبریت نم کشیده! فندک بیگاز!
«صَلَدَ الزندُ: فندك صدا كرد ولى روشن نشد.»
جعبۀ کبریتِ نمکشیده رو باز میکنی، یه سیخ کبریت در میاری، میکشی بغل جعبۀ کبریت!
هیچی به هیچی! تا آخر سیخهای کبریت رو هم که امتحان کنی، یک دونه روشن نمیشه تا مشعل گاز رو باهاش روشن کنی! «أَصْلَدَ الزندُ: آتش زنه صدا داد ولى روشن نشد.»،
اما کبریت خشک و سالم، هنوز سیخ کبریت رو با جعبه اون تماس ندادی، چنان جیزی صدا میده که روشناییش نه تنها قلب خودتو بلکه تمام کسانی که در آرامشی که تو ایجاد کردی، خوشحال و خندان لذت می برند.
این مثال برای تفاوت قلوب اهل یقین و اهل شک حسود نسبت به اقرار به فضل معالم ربانی صاحبان نور است. مثال ظرف ته سوراخ نیز همین است «شکّ».
هر دو مثال زیباست و هر کدام به نوعی مطلب را تفهیم میکنند.
قلب اهل شک حسود را هر چه به یاد معالم ربانی بخواهی روشن کنی، روشن نمیشه که نمیشه!
نطفۀ علمی و بذر مرغوب معالم ربانی صاحبان نور فقط در رحم سالم و زمین حاصلخیز اهل نور یقین ثمر میدهد، آن هم چه ثمری «بیش از هفتصد برابر»!
آرامشی از جنس نور ملائکه آسمان در زمین قلب اهل یقین!
«و الارض و ما طحیها» همینجاست.
اما در قلب اهل شک، قضیه متفاوت است:
«يقال للبخيل أَصْلَدُ»
+ «بخل – صلد»
مشتقات ریشۀ «صلد» در آیات قرآن؛ یک مورد:
مَثَلِ قلب حسود، مَثَلِ سنگ خاراست!
داستان تکراری ابطال زحمات ریاکارانۀ اهل حسادت بخاطر اشتباه مرگباری که مرتکب شدند!
+ «حبط عمل»
انگاری خدای مهربان این معارین عالم ذر که زبانا ایمان آوردهاند «عَلَيْهِ تُرابٌ»، نه قلبا، رو انتخاب کرد و برگزید، «صفو»، «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ» تا دوباره در معرض نور علوم آل محمد ع قرار بگیرند «فَأَصابَهُ وابِلٌ»، شاید برایشان بداء حاصل شود، و ایمان زبانی آنها «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»، «آمَنوا بلسانکم»، حالا «آمِنوا بقلوبکم» یعنی ایمان قلبی شود، و این باور قلبی است که شخص به نورش عمل میکند و تولید عمل صالح مینماید. این آیات شرح حال دنیای قلب معارین حسودی است که زبانا ایمان آورده و مدتی با نور خود در ملک همراه شدند اما قلبا او را باور نکردند:
«وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ»،
لذا اعمالی که از روی ریاء انجام دادند، دستشان را نگرفت «لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا»،
و همه بر باد رفت چون در انجام آن اعمال، باور قلبی به نور خود نداشتند و صرفا این کارها را برای رویت مردم و نه رویت خدا انجام میدادند:
«كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ»
اعمالی بدون بِرَند نورانی، برگشت میخورند و در نامۀ اعمال قرار نمیگیرند!
زحماتی که خدای مهربان برای حسود میکشه خیلی زیاده: «فَأَصابَهُ وابِلٌ»
در آیۀ بعدی «فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ» واژۀ زیبای «طلل» اشاره به مختصر نور علمی که به قلب اهل نور میشه میکنه که اثرگذار هست. + «فتی – اکسیر جوانی!»
یعنی برای معارین هزار بار آیات آفاقی و انفسی برای اثبات حقانیت نور تکرار بشه، باز هم ایمان نمی آوردند که نمی آورند، و اشتباه عالم ذر خود را تکرار میکنند.
(«وبل» – «طلل»)
[سورة البقرة (۲): آية ۲۶۴]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى
كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ
وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ
فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً
لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ (۲۶۴)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد،
صدقههاى خود را با منّت و آزار، باطل مكنيد،
مانند كسى كه مالش را براى خودنمايى به مردم ، انفاق مىكند
و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارد.
پس مَثَلِ او همچون مَثَلِ سنگ خارايى است كه بر روى آن، خاكى [نشسته] است،
و رگبارى به آن رسيده و آن [سنگ] را سخت و صاف بر جاى نهاده است.
آنان [=رياكاران] نيز از آنچه به دست آوردهاند، بهرهاى نمىبرند؛
و خداوند، گروه كافران را هدايت نمىكند.