The greatest victims of history!
Jealousy is the cause of the greatest massacre of victims in human history!
«محص» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«مَحَصَ الذّهبَ بِالنّار: طلا را با آتش گداخت تا تقلب آن گرفته شود.»
«مَحَصَ الحبل: إذا ذهب منه الوبر حتى يخلص،
طناب پوسيده شد بطوريكه موى و كركش رفته است.»
+ «فتن»
+ «میز»
+ «زیل»
«filtration»
بزرگترین قربانیان تاریخ!
حسود، قربانی تمنای خودش میشود!
حسود، قربانی تقدیرات شرّی میشود که خودخواسته و ایجادکننده آن برای خودش و دیگران است.
دلنوشته!
یه روزی با خودم راجع به شرّی که از قِبَل اهل حسادت – اما با رضایت و امضای تقدیرات الهی – برام پیش اومده بود، داشتم فکر میکردم و حسابی مشغول بودم و با خودم کلنجار میرفتم و میگفتم: «ما که خودمون یه عمر زغال فروش بودیم …» چی شد که یهو … «سیاه شدیم؟!» توی همین افکار غوطه ور بودم که یاد مطالبی علمی، رشته افکار غلط و اشتباه و تاریک منو برید و یهو سوسوی نور امید و مژده نورانی، دمید، و نور روشنگر، پرده از رازی حکیمانه برداشت که روشنایی این مطلب علمی نه تنها قلب مرا فرا گرفت که شک ندارم هر خوانندهی با قلب سلیمی، با شنیدن این جواب علمی، قلبش مالامال از نور نگاه عالَم بالا خواهد شد.
قصه، قصه تمحیص ذنوب است!
«محص» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
«مَحَصَ الذّهبَ بِالنّار: طلا را با آتش گداخت تا تقلب آن گرفته شود.»،
«أَمْحَصَ من المرض: از بيمارى بهبودى يافت.»
«أَمْحَصَتِ الشمسُ: خورشيد از كسوف درآمد و آشكار شد.»، «filtration»
«وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا»
«وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ»
امام حسین علیه اسلام:
«إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ.
براستى كه مردم گوش به فرمان و پيرو دنيايند، و عقيده و آئين چون لعابى بر سر زبان آنان مىباشد كه تا زندگيشان روبراه است آن را مىچرخانند، و چون به گرفتارى آزموده شوند افراد ديندار كم شوند.»
قصه غربال قلوب است!
«وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً»…
حقیقت امر این است که گرچه حسود با خدعه و نیرنگ، توانست دیرزمانی ، گرگی در لباس میش، پنهان باشد و خود را در آغوش غافل ما جای داده باشد و طی این مدت به خواستههای ناجوانمردانه خود رسیده باشد، اما تمام این فرایند در دل تقدیرات ذات اقدس الهی صورت گرفت بی آنکه ما مطلع شویم و با خبر گردیم که خطر بیخ گوشه ما لانه کرده و مار درون آستین مخفی شده و چنبره زده تا در فرصت مناصب زهر مهلک حسادتش را تزریق نماید. گرچه در مُلک، نیش خودش را زد اما ورود به حریم نورانی امن قلب اهل نور برای جز اهل نور، ممنوع است و او هرگز به قلب و آخرت ما ضرر نمیتواند بزند.
در واقع او به دنیای ما ضرر زد! اما باید بداند که ما هم به آخرت او ضرر زدهایم!
پس داستان زیبایی است که شخص حسود، با تلاش برای رسیدن به تمنای خودش که همانا ضرر رساندن به دنیای اهل نور است، اول خودش قربانی تمنا و حسادت خودش می شود «اشتباه مرگبار» و شیطان او را به عضویت خودش می پذیرد و حالا قربانی اهداف پلید شیطان نیز میگردد و در حقیقت چون همه چیز زیر نگین تقدیرات الهی صورت میگیرد، میتوان گفت که حسود منظور، قربانی تقدیرات سوئی شد که خودخواسته بود. ماحصل این فرایند برای اهل نور، گرچه ظاهرش شرّ و ناخوشایند است اما بسیار پربار و درمانگر و تربیتکننده است «لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ». پاکی و خلاصی از همان چیزی که خودم با عنوان «یک عمر زغال فروشی» عنوان کردم، راهی جز این شخصیت برای قربانی شدن ندارد! حسود، قربانی شد تا چیزی گیرِ اهل نور بیاید! و آن چیز با ارزش و با اهمیت، چیزی نیست جز تمحیص ذنوب و گناهانی که به غیر از این داستان، راه دیگری در دایره حکمت ذات اقدس الهی برایش وجود نداشت. و این از اصول و اسراری است که فقط قلب سلیم، با صبر بر رضایت به تقدیر شرّی که علتش را نمیداند، نهایتا در یک فرصت مناسب که زمانش را خود خدا میداند و بس، متوجه حکمت تقدیرات شرّ خدا در مورد خودش میشود و آنجاست که با خودش میگوید: «ثبت با سند برابر است!» و چقدر این داستان تهمتی که زده شد، بجا و سازنده و پاک کننده بود! «وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ وَ نُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۴۳)
و هر گونه كينهاى را از سينههايشان مىزداييم. از زير [قصرهاى]شان نهرها جارى است، و مىگويند: «ستايش خدايى را كه ما را بدين [راه] هدايت نمود، و اگر خدا ما را رهبرى نمىكرد ما خود هدايت نمىيافتيم. در حقيقت، فرستادگانِ پروردگارِ ما حق را آوردند.» و به آنان ندا داده مىشود كه اين همان بهشتى است كه آن را به [پاداش] آنچه انجام مىداديد ميراث يافتهايد.»
[سورة النور (۲۴): الآيات ۱۱ الى ۱۵] :
«قصة الإفك»
إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِيمٌ (۱۱)
در حقيقت، كسانى كه آن بهتان [داستان افك] را [در ميان] آوردند، دستهاى از شما بودند. آن [تهمت] را شرّى براى خود تصوّر مكنيد بلكه براى شما در آن مصلحتى [بوده] است. براى هر مردى از آنان [كه در اين كار دست داشته] همان گناهى است كه مرتكب شده است، و آن كس از ايشان كه قسمت عمده آن را به گردن گرفته است عذابى سخت خواهد داشت.
لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبِينٌ (۱۲)
چرا هنگامى كه آن [بهتان] را شنيديد، مردان و زنان مؤمن گمان نيك به خود نبردند و نگفتند: «اين بهتانى آشكار است»؟
لَوْ لا جاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُونَ (۱۳)
چرا چهار گواه بر [صحت] آن [بهتان] نياوردند؟ پس چون گواهان [لازم] را نياوردهاند، اينانند كه نزد خدا دروغگويانند.
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِيما أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذابٌ عَظِيمٌ (۱۴)
و اگر فضل خدا و رحمتش در دنيا و آخرت بر شما نبود، قطعاً به [سزاى] آنچه در آن به دخالت پرداختيد، به شما عذابى بزرگ مىرسيد.
إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ (۱۵)
آنگاه كه آن [بهتان] را از زبان يكديگر مىگرفتيد و با زبانهاى خود چيزى را كه بدان علم نداشتيد، مىگفتيد و مىپنداشتيد كه كارى سهل و ساده است با اينكه آن [امر] نزد خدا بس بزرگ بود.
با کسی که اینجوری بهت بدی کرده، چه باید بکنی؟!
وَ حَقُّ مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ أَنْ تَعْفُوَ عَنْهُ!
حق بدكنندهات اين است كه او را ببخشى!
امام سجاد علیه السلام:
«وَ حَقُّ مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ أَنْ تَعْفُوَ عَنْهُ
وَ إِنْ عَلِمْتَ أَنَّ اَلْعَفْوَ يَضُرُّ اِنْتَصَرْتَ
قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى
وَ لَمَنِ اِنْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولٰئِكَ مٰا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ»
«و حق بدكنندهات اين است كه او را ببخشى،
و اگر بدانى كه عفو ضرر مىرساند، طلب يارى مىكنى
چنان كه خداوند مىفرمايد:
«و آن كه يارى جويد پس از ستمش (ستمشدنش) پس براى آنان راهى نيست (باكى نيست كه داد خواهى كنند).»
امام علی علیه السلام:
مَن لَم يُقَدِّم فِي اتِّخاذِ الإِخوانِ الاِعتِبارَ دَفَعَهُ الاِغتِرارُ إلی صُحبَةِ الفُجّارِ.
هر كس در انتخاب برادران، ارزیابی را مقدّم ندارد،
فریب خوردگی، او را به مصاحبت با بدكاران می كشاند.
[سورة آلعمران (۳): الآيات ۱۵۳ الى ۱۵۴]
إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْراكُمْ
فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ
وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (۱۵۳)
[ياد كنيد] هنگامى را كه در حال گريز [از كوه] بالا مىرفتيد و به هيچ كس توجه نمىكرديد؛ و پيامبر، شما را از پشت سرتان فرا مىخواند.
پس [خداوند] به سزاى [اين بىانضباطى] غمى بر غمتان [افزود]، تا سرانجام بر آنچه از كف دادهايد و براى آنچه به شما رسيده است اندوهگين نشويد،
و خداوند از آنچه مىكنيد آگاه است.
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ
وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ
يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ
قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ
يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ
يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا
قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ
وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ
وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ
وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (۱۵۴)
سپس [خداوند] بعد از آن اندوه، آرامشى [به صورت] خواب سبكى، بر شما فرو فرستاد، كه گروهى از شما را فرا گرفت، و گروهى [تنها] در فكر جان خود بودند؛ و درباره خدا، گمانهاى ناروا، همچون گمانهاى [دوران] جاهليت مىبردند.
مىگفتند: «آيا ما را در اين كار اختيارى هست؟»
بگو: «سررشته كارها [شكست يا پيروزى]، يكسر به دست خداست.»
آنان چيزى را در دلهايشان پوشيده مىداشتند، كه براى تو آشكار نمىكردند.
مىگفتند: «اگر ما را در اين كار اختيارى بود، [و وعده پيامبر واقعيت داشت،] در اينجا كشته نمىشديم.»
بگو: «اگر شما در خانههاى خود هم بوديد، كسانى كه كشته شدن بر آنان نوشته شده، قطعاً [با پاى خود] به سوى قتلگاههاى خويش مىرفتند.
و [اينها] براى اين است كه خداوند، آنچه را در دلهاى شماست، [در عمل] بيازمايد؛
و آنچه را در قلبهاى شماست، پاك گرداند؛
و خدا به راز سينهها آگاه است.