دکتر محمد شعبانی راد

روز عرفه! روز معرفت به نور و ظلمت دنیای قلب خود!

If we find darkness in our hearts,
Know that we have made a mistake.

If we admit we were wrong,
the light of regret will light up our hearts.

And this is our dynamic heart
that perceives its light and darkness.

The merciful God guides our hearts
with a word of light and darkness!
The Day of Arafah:
The Day of perceiving
the light and darkness of our hearts!

روز عرفه!
روز آشنایی با صاحبان نور!
روز معرفت به نور و ظلمت دنیای قلب خود!
روز رضایت به تقدیرات ذات اقدس الهی!
روز پشت کردن به تمنّاهای پوچ و زودگذر دنیایی!

عَرَفَهُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ

عَرَفَهُ … يَعْنِي‏ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَرَفَ رَسُولَ اللَّهِ ص!
به این میگن: يَوْمَ عَرَفَةَ!

… فَقَالَتْ فَاطِمَةُ (فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدِ بْنِ هَاشِمٍ أُمُّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع):
عَرَفَهُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ
قَالَ فَلِكَلَامِ فَاطِمَةَ سُمِّيَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ عَرَفَةَ
يَعْنِي‏ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَرَفَ رَسُولَ اللَّهِ ص!

+ «شهد»:
«وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍالْمَشْهُودَ يَوْمُ عَرَفَةَ»
«يَوْمٌ مَشْهُودٌ»
مشهود و دیده شده و احراز هویت شدۀ من وراء الغربال،
برای اهل نور یقین، صاحبان نور هستند، در ملک و در ملکوت.

امام صادق علیه السلام:
فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:
ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ
قَالَ الْمَشْهُودُ يَوْمُ عَرَفَةَ
وَ الْمَجْمُوعُ لَهُ النَّاسُ يَوْمُ الْقِيَامَةِ.
منظور از روز مشهود، روز عرفه است
و مقصود از روز مجموع که مردم در آن جمع می‌گردند، روز قیامت است.

نهم ذى الحجّة، و توقّف در عرفات

الصحيفة السجادية ؛   ؛ ص210

(47) (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي يَوْمِ عَرَفَةَ)
دعاى چهل و هفتم از دعاهاى امام عليه السّلام است در روز عرفه‏

(1) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏
[1 سپاس مرا خداى را كه پروردگار جهانيان است-]

(2) اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ، رَبَّ الْأَرْبَابِ، وَ إِلَهَ كُلِّ مَأْلُوهٍ، وَ خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ، وَ وَارِثَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ، لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ، وَ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَيْ‏ءٍ، وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُحِيطٌ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ رَقِيبٌ.
[2 بار خدايا سپاس تنها براى تو است اى پديد آورنده آسمان‏ها و زمين، اى داراى بى‏ نيازى و احسان كامل (يا اى سزاوار بزرگى و منزّه بودن از آنچه لائق بتو نيست)
اى مالك و دارنده دارندگان (يا اى سيّد و مهتر مهتران)
و اى خدا و پرستيده شده هر پرستيده‏‌اى،
و اى آفريننده هر آفريده‌‏اى،
و اى ميراث برنده هر چيز (زيرا پس از نابود شدن خلق باقى است، و بازگشت هر چيز بسوى او است، و وارث كسى است كه دارائى پس از فانى شدن دارنده باو رسد)
چيزى مانند او نيست (زيرا اگر از آفريده او مانندى برايش مي‌بود، مانند آفريده خود به آفريننده‏‌اى نيازمند بود، جمله‏ لَيْسَ كَمِثْلِه‏ شَىْ‏ءٌ از قرآن كريم «س 42 ى 11» اقتباس شده است)
و علم چيزى (آنچه دانسته و از آن گفتگو شود) از او پنهان نميباشد (اشاره بقول خداى تعالى «س 10 ى 61»: وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِى الأَرْضِ وَ لا فِى السَّماءِ وَ لا اصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا اكْبَرَ الاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ‏ يعنى باندازه ذرّه‏اى «غبار منتشر در هوا» در زمين و آسمان از پروردگار تو پنهان نيست، و كوچكتر از ذرّه و بزرگتر از آن در كتاب آشكار «لوح محفوظ و علم خداى تعالى» نوشته شده)
و او به (اطراف) هر چيز احاطه دارد (بظاهر و باطن آن دانا است، اين جمله از قرآن مجيد
«س 41 ى 54»: الا انَّهُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ مُحيطٌ گرفته شده است)
و او بر هر چيز نگهبان است (قرآن شريف «س 33 ى 52»: وَ كانَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَىْ‏ءٍ رَقيبًا)-]

(3) أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ
[3 توئى خدائى كه پرستش شده‌‏اى جز تو نيست، يكتاى تنهاى يگانه‌‏ى بى‏‌مانندى-]

(4) وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْكَرِيمُ الْمُتَكَرِّمُ، الْعَظِيمُ الْمُتَعَظِّمُ، الْكَبِيرُ الْمُتَكَبِّرُ
[4 و توئى خدائى كه جز تو خدائى نيست، كريم و بخشنده در منتهاى كرم و بخشندگى، عظيم و بزرگ كه در عظمت و بزرگى بى‏‌مانندى، بزرگوارى كه همه را نسبت بذات مقدّسه خود كوچك و پست مى‏‌بينى (چون بزرگى مخصوص تو است، و جز تو هر كه آن را بخود ببندد انديشه‏‌اش نادرست است)-]

(5) وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْعَلِيُّ الْمُتَعَالِ، الشَّدِيدُ الْمِحَالِ
[5 و توئى خدائى كه جز تو خدائى نيست، بلند مرتبه در منتهاى بلندى (يا بلند مرتبه منزّه از صفات مخلوق و از هر چه بر تو روا نيست) كه انتقام و بكيفر رساندنت سخت است-]

(6) وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ، الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ.
[6 و توئى خدائى كه جز تو پرستش شده‌‏اى نيست، بخشنده مهربان داناى (به هر چيز و) درست كردارى-]

(7) وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، السَّمِيعُ الْبَصِيرُ، الْقَدِيمُ الْخَبِيرُ
[7 و توئى خدائى كه جز تو خدائى نيست، شنوا بينا قديم و ديرينه و (از جنبش و آرامش هر ذرّه‏‌اى) آگاهى-]

(8) وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْكَرِيمُ الْأَكْرَمُ، الدَّائِمُ الْأَدْوَمُ،
[8 و توئى خدائيكه جز تو خدائى نيست، كريم و بخشنده‌‏اى كه در بخشندگى (از همه) افزونى (زيرا چندان نعمت ميرسانى كه مانند آن را جز تو توانا نميباشد) دائم و هميشه‌‏اى در نهايت هميشگى (دوام تو بر هر چه هست افزونى دارد، زيرا جاودانى تو از ذات تو است)-]

(9) وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ، وَ الْآخِرُ بَعْدَ كُلِّ عَدَدٍ
[9 و توئى خدائيكه جز تو خدائى نيست، پيش از هر يك اوّل و آغازى (مبدء هستى) و پس از هر شمرده شده (آنچه جز تو است كه ممكن است و هر ممكنى لا اقلّ مركّب از امكان، وجود، جنس و فصل يا مادّه و صورت است) آخر و مرجعى-]

(10) وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الدَّانِي فِي عُلُوِّهِ، وَ الْعَالِي فِي دُنُوِّهِ
[10 و توئى خدائى كه جز تو پرستش شده‏‌اى نيست، با بلندى خويش نزديك (به هر چيز از خود آن بآن نزديكتر است، زيرا آفريننده و داناى بآن است) و با نزديك بودن بلند است (و هم و انديشه به كُنه و حقيقت او راه ندارد، نزديكى و بلندى او نزديكى و بلندى عقلى است نه مكانى كه جمع بين ضدّين باشد)-]

(11) وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، ذُو الْبَهَاءِ وَ الْمَجْدِ، وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْحَمْدِ
[11 و توئى خدائى كه جز تو خدائى نيست، داراى عظمت و بزرگى و بزرگوارى و حمد و سپاس (سپاس مخصوص تو است)-]

(12) وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الَّذِي أَنْشَأْتَ الْأَشْيَاءَ مِنْ غَيْرِ سِنْخٍ، وَ صَوَّرْتَ مَا صَوَّرْتَ مِنْ غَيْرِ مِثَالٍ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعَاتِ بِلَا احْتِذَاءٍ.

[12 و توئى خدائى كه جز تو خدائى نيست، خدائيكه چيزها را بى اصل و مايه (كه مبدء آفرينش آنها باشد) آفريده‌‏اى، و صورتها و پيكرها را بى‌‏نمونه و مانند نگاشته‏‌اى، و نو پيدا شده‌‏ها را بدون پيروى (از ديگرى) پديد آورده‌‏اى-]

(13) أَنْتَ الَّذِي قَدَّرْتَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ تَقْدِيراً، وَ يَسَّرْتَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ تَيْسِيراً، وَ دَبَّرْتَ مَا دُونَكَ تَدْبِيراً
[13 توئى آنكه هر چيز را بمقدار معلوم (بر وفق حكمت) ايجاد نموده‌‏اى، و هر چيز را براى آنچه از آن خواسته ميشود آماده ساخته‏‌اى، و آنچه را جز تو است (همه موجودات) نظم داده آراسته گردانيده‏‌اى-]

(14) أَنْتَ الَّذِي لَمْ يُعِنْكَ عَلَى خَلْقِكَ شَرِيكٌ، وَ لَمْ يُوَازِرْكَ فِي أَمْرِكَ وَزِيرٌ، وَ لَمْ يَكُنْ لَكَ مُشَاهِدٌ وَ لَا نَظِيرٌ.
[14 توئى آنكه در آفريدنت شريك و انبازى ياريت نكرده (چون يگانگى و توانائى او بر هر چيز ثابت شد پيدا است كه او را شريكى نبوده تا در آفرينش او را كمك نمايد) و در كارت (آفريدن هر چيز) وزير و معاونى تو را يارى ننموده، و بيننده و مانندى براى تو نبوده است-]

(15) أَنْتَ الَّذِي أَرَدْتَ فَكَانَ حَتْماً مَا أَرَدْتَ، وَ قَضَيْتَ فَكَانَ عَدْلًا مَا قَضَيْتَ، وَ حَكَمْتَ فَكَانَ نِصْفاً مَا حَكَمْتَ.
[15 توئى آنچه اراده كرده و خواسته‏‌اى اراده‌‏ات (بى‏‌درنگ) واجب و لازم گشته (در قرآن كريم «س 36 ى 82» فرموده: انَّما امْرُهُ اذا ارادَ شَيْئًا انْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‏ يعنى كار او چنين است كه چون «آفريدن» چيزى را اراده كند كه بگويد باش پس «بى‌‏درنگ» ميباشد) و (درباره آفرينش هر چيز) آنچه حكم كرده‌‏اى حكم تو (از روى) عدل (حكمت و نظام) و (در باره بندگانت) آنچه فرمان داده‌‏اى فرمانت (از روى) انصاف و دادگرى بوده (ايشان را در پذيرفتن آن مجبور نكرده‌‏اى)-]

(16) أَنْتَ الَّذِي لَا يَحْوِيكَ مَكَانٌ، وَ لَمْ يَقُمْ لِسُلْطَانِكَ سُلْطَانٌ، وَ لَمْ يُعْيِكَ بُرْهَانٌ وَ لَا بَيَانٌ.
[16 توئى آنكه جائى تو را فرا نميگيرد (زيرا از جسميّت و لوازم آن مبرّى و منزّهى و هر چه از جسميّت مبرّى باشد از مكان منزّه است) و در برابر تسلّط و غلبه تو تسلّط و غلبه‌‏اى توانائى ندارد (نميتواند ايستادگى نمايد، زيرا جز تو هر چه هست مغلوب توانائى تو است) و (اقامه) برهان و دليل (بر كسى) و سخن فصيح و نيكو (كه بخواهى آن را بيان فرمائى) ترا عاجز و ناتوان نساخته است-]

(17) أَنْتَ الَّذِي أَحْصَيْتَ‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ عَدَداً، وَ جَعَلْتَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ أَمَداً، وَ قَدَّرْتَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ تَقْدِيراً.
[17 توئى آنكه هر چيز را يكايك شمرده‏‌اى و براى هر چيز غايت و پايانى قرار داده‌‏اى و هر چيز را بمقدار معلوم (بر وفق حكمت) ايجاد نموده‏‌اى-]

(18) أَنْتَ الَّذِي قَصُرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ ذَاتِيَّتِكَ، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ كَيْفِيَّتِكَ، وَ لَمْ تُدْرِكِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَيْنِيَّتِكَ.
[18 و توئى آنكه وهمها و انديشه‏‌ها از ادراك كنه و حقيقت ذات تو مانده‏‌اند و فهمها و دانشها از كيفيّت و چگونگى تو ناتوانند، و ديده‏‌ها جاى كجائى تو را در نيافتند-]

(19) أَنْتَ الَّذِي لَا تُحَدُّ فَتَكُونَ مَحْدُوداً، وَ لَمْ تُمَثَّلْ فَتَكُونَ مَوْجُوداً، وَ لَمْ تَلِدْ فَتَكُونَ مَوْلُوداً.
[19 توئى آنكه پايانى براى تو نيست تا (بآنجا) محدود و منتهى گردى، و مصوّر نشده‏‌اى تا موجود و دريافته شوى و والد نبوده و فرزندى نياورده‏‌اى تا مولود و زائيده شده باشى-]

(20) أَنْتَ الَّذِي لَا ضِدَّ مَعَكَ فَيُعَانِدَكَ، وَ لَا عِدْلَ لَكَ فَيُكَاثِرَكَ، وَ لَا نِدَّ لَكَ فَيُعَارِضَكَ.
[20 توئى آنكه ضدّ و نزاع كننده‌‏اى كه در توانائى با تو يكسان باشد نيست تا با تو معانده و ستيزگى نمايد و مانندى براى تو نميباشد تا بر تو غلبه و سرفرازى كند، و همتائى برايت نيست تا با تو برابرى نمايد-]

(21) أَنْتَ الَّذِي ابْتَدَأَ، وَ اخْتَرَعَ، وَ اسْتَحْدَثَ، وَ ابْتَدَعَ، وَ أَحْسَنَ صُنْعَ مَا صَنَعَ.
[21 توئى آنكه آفريد چنان آفريده‏‌اى كه پيش از آن مانندش را آفريننده‏‌اى نيافريده، و پديد آورد پديد آورده‌‏اى كه از روى نمونه نبوده، و آفريد و آفريننده‏‌اى پيش از او نبوده، و بوجود آورد بى آنكه آلت و ابزارى بكار برده يا در جائى باشد، و آفرينش آنچه را آفريد نيكو و محكم و استوار گردانيد-]

(22) سُبْحَانَكَ! مَا أَجَلَّ شَأْنَكَ، وَ أَسْنَى فِي الْأَمَاكِنِ مَكَانَكَ، وَ أَصْدَعَ بِالْحَقِّ فُرْقَانَكَ!
[22 منزّه و پاكى! چه بزرگ است صفات و افعال تو، و چه بلند است در همه جا قدر و منزلت تو، و چه آشكار گردانيده جدا ساختن تو حقّ را (از باطل و نادرستى)!-]

(23) سُبْحَانَكَ! مِنْ لَطِيفٍ مَا أَلْطَفَكَ، وَ رَءُوفٍ مَا أَرْأَفَكَ، وَ حَكِيمٍ مَا أَعْرَفَكَ!
[23 منزّه و پاكى! اى نيكى كننده به بندگان چه بسيار است نيكى تو و اى مهربان (به همگان) چه بسيار است مهربانى تو، و اى حكيم و شناساى باشياء و ايجاد آنها چه بسيار است شناسائى تو!-]

(24) سُبْحَانَكَ! مِنْ مَلِيكٍ مَا أَمْنَعَكَ، وَ جَوَادٍ مَا أَوْسَعَكَ، وَ رَفِيعٍ مَا أَرْفَعَكَ! ذُو الْبَهَاءِ وَ الْمَجْدِ وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْحَمْدِ.
[24 منزّه و پاكى! اى پادشاه (قادر و توانا) چه بسيار است توانائى تو، و اى بخشنده چه بسيار است توانگرى تو، و اى بلند مرتبه چه بسيار بلند است قدر و منزلت تو! دارنده عظمت و بزرگى و بزرگوارى و حمد و سپاسى (سپاس مخصوص تو است)-]

(25) سُبْحَانَكَ! بَسَطْتَ بِالْخَيْرَاتِ يَدَكَ، وَ عُرِفَتِ الْهِدَايَةُ مِنْ عِنْدِكَ، فَمَنِ الْتَمَسَكَ لِدِينٍ أَوْ دُنْيَا وَجَدَكَ!
[25 منزّه و پاكى! دست (عطا و بخشش) خود را به نيكيها گشوده‏‌اى (نيكيها بخشيده‏‌اى)
و هدايت و راهنمائى از جانب تو شناخته شده،
پس هر كه تو را براى (بدست آوردن) دين يا دنيا بطلبد تو را (احسانت را) دريابد!-]

(26) سُبْحَانَكَ! خَضَعَ لَكَ مَنْ جَرَى فِي عِلْمِكَ، وَ خَشَعَ لِعَظَمَتِكَ مَا دُونَ عَرْشِكَ، وَ انْقَادَ لِلتَّسْلِيمِ لَكَ كُلُّ خَلْقِكَ!

[26 منزّه و پاكى! هر كه در علم تو گذشته در برابر تو متواضع، و آنچه زير عرش (علم) تو است (آنچه جز تو است) براى عظمت و بزرگى تو فروتن است، و همه آفريدگانت براى اطاعت از تو (براى آنچه در باره ايشان خواسته‌‏اى بخواهند يا نخواهند) ذليل و خوار و فرمانبرند!-]

(27) سُبْحَانَكَ! لَا تُحَسُّ وَ لَا تُجَسُّ وَ لَا تُمَسُّ وَ لَا تُكَادُ وَ لَا تُمَاطُ وَ لَا تُنَازَعُ وَ لَا تُجَارَى وَ لَا تُمَارَى وَ لَا تُخَادَعُ وَ لَا تُمَاكَرُ!
[27 منزّه و پاكى! با هيچيك از حواسّ درك نميگردى، و با دست ماليدن و اتّصال جسم شناخته نميشوى و كسى نميتواند با تو مكر نمايد و تو را دور سازد و با تو نزاع و دشمنى كند، و بر تو غلبه نموده چيره گردد، و با تو جدال و زد و خورد نمايد، و با تو خدعه كرده فريب دهد!-]

(28) سُبْحَانَكَ! سَبِيلُكَ جَدَدٌ. وَ أَمْرُكَ رَشَدٌ، وَ أَنْتَ حَيٌّ صَمَدٌ.
[28 منزّه و پاكى! راه تو راست و هموار است و امر و فرمانت (به آنچه بندگانت را به آن تكليف نموده‏‌اى) هدايت و راهنمائى (بسوى سعادت و نيكبختى) است، و توئى زنده و باقى (موت و فناء برايت نيست) و مقصود در حوائج و خواسته‌‏هائى-]

(29) سُبْحَانَكَ! قَولُكَ حُكْمٌ، وَ قَضَاؤُكَ حَتْمٌ، وَ إِرَادَتُكَ عَزْمٌ!.
[29 منزّه و پاكى! گفتارت حكمت و دانائى، و فرمانت (به آنچه بخواهى) واجب و لازم است (خلاف آن نميشود) و اراده و خواستنت همان قصد است (چون هر گاه چيزى را بخواهد بى‌‏درنگ مي‌آفريند)!-]

(30) سُبْحَانَكَ! لَا رَادَّ لِمَشِيَّتِكَ، وَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِكَ!.
[30 منزّه و پاكى! مشيّت و خواست تو را باز گرداننده‏‌اى نيست و كلمات (قرآن) تو را تغيير دهنده‏‌اى نميباشد!-]

(31) سُبْحَانَكَ ! بَاهِرَ الْآيَاتِ، فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ، بَارِئَ النَّسَمَاتِ!
[31 منزّه و پاكى! اى خدائى كه نشانه‏‌هاى تو غلبه دارد، اى پديد آورنده آسمان‏ها بى آنكه از روى نمونه‌‏اى باشد، اى آفريننده جانها !-]

(32) لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يَدُومُ بِدَوَامِكَ
[32 تو را است سپاس سپاسى كه به هميشگى تو، هميشه باشد-]

(33) وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً خَالِداً بِنِعْمَتِكَ.
[33 و تو را است سپاس سپاسى كه به جاويد بودن نعمت و بخشش تو جاويد بماند-]

(34) وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يُوَازِي صُنْعَكَ
[34 و تو را است سپاس سپاسى كه برابر احسان و نيكيت باشد-]

(35) وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يَزِيدُ عَلَى رِضَاكَ.
[35 و تو را است سپاس سپاسى كه بر رضا و خوشنوديت (از عمل و كردار ما) بيافزايد-]

(36) وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً مَعَ حَمْدِ كُلِّ حَامِدٍ، وَ شُكْراً يَقْصُرُ عَنْهُ شُكْرُ كُلِّ شَاكِرٍ
[36 و تو را است سپاس سپاسيكه با سپاس هر سپاسگزارى باشد، و سپاسيكه سپاس هر سپاسگزارى از آن باز ماند-]

(37) حَمْداً لَا يَنْبَغِي إِلَّا لَكَ، وَ لَا يُتَقَرَّبُ بِهِ إِلَّا إِلَيْكَ
[37 سپاسيكه جز تو را سزاوار نباشد، و جز بسوى تو وسيله تقرّب نشود-]

(38) حَمْداً يُسْتَدَامُ بِهِ الْأَوَّلُ، وَ يُسْتَدْعَى بِهِ دَوَامُ الْآخِرِ.
[38 سپاسيكه بوسيله آن دوام اوّل و هميشگى آخر درخواست گردد-]

(39) حَمْداً يَتَضَاعَفُ عَلَى كُرُورِ الْأَزْمِنَةِ، وَ يَتَزَايَدُ أَضْعَافاً مُتَرَادِفَةً.
[39 سپاسيكه با گردش زمانها (روز و شب سالها) بسيار و بيشمار گردد و به افزايشهاى پى در پى بيافزايد-]

(40) حَمْداً يَعْجِزُ عَنْ إِحْصَائِهِ الْحَفَظَةُ، وَ يَزِيدُ عَلَى مَا أَحْصَتْهُ فِي كِتَابِكَ الْكَتَبَةُ
[40 سپاسيكه نگهبانان از شمردن آن درمانده شوند، و بر آنچه نويسندگان در كتاب تو (لوح محفوظ) ضبط نموده‏‌اند فزونى گيرد-]

(41) حَمْداً يُوازِنُ عَرْشَكَ الْمَجِيدَ وَ يُعَادِلُ كُرْسِيَّكَ الرَّفِيعَ.
[41 سپاسيكه عرش بزرگ تو را همسنگ و كرسى بلند‌پايه‌‏ات را برابر باشد-]

(42) حَمْداً يَكْمُلُ لَدَيْكَ ثَوَابُهُ، وَ يَسْتَغْرِقُ كُلَّ جَزَاءٍ جَزَاؤُهُ
[42 سپاسيكه مزدش نزد تو كامل باشد، و پاداشش همه پاداشها را فرا گيرد-]

(43) حَمْداً ظَاهِرُهُ وَفْقٌ لِبَاطِنِهِ، وَ بَاطِنُهُ وَفْقٌ لِصِدْقِ النِّيَّةِ
[43 سپاسيكه آشكار آن با نهانش مطابق و نهان آن با آهنگ راستى يكجور باشد-]

(44) حَمْداً لَمْ يَحْمَدْكَ خَلْقٌ مِثْلَهُ، وَ لَا يَعْرِفُ أَحَدٌ سِوَاكَ فَضْلَهُ
[44 سپاسى كه آفريده شده‏‌اى مانند آن تو را سپاس نگزارده باشد، و كسى جز تو فضل و برترى آن را نشناسد-]

(45) حَمْداً يُعَانُ مَنِ اجْتَهَدَ فِي تَعْدِيدِهِ، وَ يُؤَيَّدُ مَنْ أَغْرَقَ نَزْعاً فِي تَوْفِيَتِهِ.
[45 سپاسى كه هر كه در بسيارى آن كوشش نمايد (از جانب تو) يارى گردد، و هر كه در كامل بجا آوردن (رعايت آداب) آن كوتاهى ننمود تأييد و كمك شود-]

(46) حَمْداً يَجْمَعُ مَا خَلَقْتَ مِنَ الْحَمْدِ، وَ يَنْتَظِمُ مَا أَنْتَ خَالِقُهُ مِنْ بَعْدُ.
[46 سپاسى كه هر سپاسى را كه آفريده‌‏اى جمع نمايد، و هر سپاسى را كه پس از اين بيافرينى به يك رشته در آورد-]

(47) حَمْداً لَا حَمْدَ أَقْرَبُ إِلَى قَوْلِكَ مِنْهُ، وَ لَا أَحْمَدَ مِمَّنْ يَحْمَدُكَ بِهِ.
[47 سپاسى كه سپاسى از آن بسخن تو نزديكتر، و سپاسگزارنده‏‌ترى از كسانيكه تو را بآن سپاس ميگزارند نباشد-]

(48) حَمْداً يُوجِبُ بِكَرَمِكَ الْمَزِيدَ بِوُفُورِهِ، وَ تَصِلُهُ بِمَزِيدٍ بَعْدَ مَزِيدٍ طَوْلًا مِنْكَ‏

[48 سپاسى كه بر اثر بسياريش بوسيله كرم و بخشش تو موجب فراوانى (نعمتها) گردد،
و تو آن را از روى فضل و احسانت با فزونى پى در پى پيوسته نمائى-]

(49) حَمْداً يَجِبُ لِكَرَمِ وَجْهِكَ، وَ يُقَابِلُ عِزَّ جَلَالِكَ.
[49 سپاسى كه حقّ و شايسته بزرگى ذات تو و غلبه عظمت تو را برابر باشد-]

(50) رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، الْمُنْتَجَبِ الْمُصْطَفَى الْمُكَرَّمِ الْمُقَرَّبِ، أَفْضَلَ صَلَوَاتِكَ، وَ بَارِكْ عَلَيْهِ أَتَمَّ بَرَكَاتِكَ، وَ تَرَحَّمْ عَلَيْهِ أَمْتَعَ رَحَمَاتِكَ.
[50 اى پروردگار بر محمّد و آل محمّد كه برگزيده، پسنديده، گرامى و مقرّب (درگاه تو) است بهترين درودهاى خود را بفرست، و كاملترين نيكيهايت (نيكيهاى پى در پى خود) را بر او افزونى ده، و سودمندترين مهربانيهايت (مهربانيهاى پياپى خويش) را باو ببخش-]

(51) رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً زَاكِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ أَزْكَى مِنْهَا،
وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً نَامِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ أَنْمَى مِنْهَا،
وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً رَاضِيَةً لَا تَكُونُ صَلَاةٌ فَوْقَهَا.

[51 اى پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست درود بسيارى كه درودى بيشتر از آن نباشد،
و بر او درود فرست درود افزون كننده‏‌اى كه درودى افزون كننده‏‌تر از آن نباشد،
و بر او درود فرست درود خوشنودى كه درودى بالاتر از آن نباشد-]

(52) رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُرْضِيهِ وَ تَزِيدُ عَلَى رِضَاهُ،
وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً تُرْضِيكَ و تَزِيدُ عَلَى رِضَاكَ لَهُ
وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً لَا تَرْضَى لَهُ إِلَّا بِهَا، وَ لَا تَرَى غَيْرَهُ لَهَا أَهْلًا.

[52 اى پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست
درودى كه او را خوشنود گرداند و بر خوشنودى او بيافزايد،
و بر او درود فرست درودى كه تو را خوشنود نمايد و بر خوشنودى تو براى آن حضرت بيافزايد،
و بر او درود فرست درودى كه جز آن را براى آن بزرگوار نپسندى و جز او را سزاوار آن درود نبينى-]

(53) رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَاةً تُجَاوِزُ رِضْوَانَكَ، وَ يَتَّصِلُ اتِّصَالُهَا بِبَقَائِكَ،
وَ لَا يَنْفَدُ كَمَا لَا تَنْفَدُ كَلِمَاتُكَ.

[53 اى پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست درودى كه از خوشنودى تو تجاوز كرده در گذرد،
و پيوستگى آن به بقاء و هستى تو پيوسته شود و فانى و نيست نگردد همچنانكه كلمات (علم و حكمت) تو فانى نميشود-]

(54) رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تَنْتَظِمُ صَلَوَاتِ مَلَائِكَتِكَ وَ أَنْبِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أَهْلِ طَاعَتِكَ،
وَ تَشْتَمِلُ عَلَى صَلَوَاتِ عِبَادِكَ مِنْ جِنِّكَ وَ إِنْسِكَ وَ أَهْلِ إِجَابَتِكَ،
وَ تَجْتَمِعُ عَلَى صَلَاةِ كُلِّ مَنْ ذَرَأْتَ وَ بَرَأْتَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِكَ.

[54 اى پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست دروديكه درودهاى فرشتگان و پيغمبران و فرستادگان و پيروان تو را جمع نمايد، و بر درودهاى بندگان (مؤمنين) از جنّ و انس تو و پذيرندگان دعوت (بسوى) تو احاطه داشته باشد، و درود هر كه را از انواع آفريدگانت كه پديد آورده‏‌اى گرد آورد-]

(55) رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُحِيطُ بِكُلِّ صَلَاةٍ سَالِفَةٍ وَ مُسْتَأْنَفَةٍ،
وَ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى آلِهِ، صَلَاةً مَرْضِيَّةً لَكَ وَ لِمَنْ دُونَكَ،
وَ تُنْشِئُ مَعَ ذَلِكَ صَلَوَاتٍ تُضَاعِفُ مَعَهَا تِلْكَ الصَّلَوَاتِ عِنْدَهَا،
وَ تَزِيدُهَا عَلَى كُرُورِ الْأَيَّامِ زِيَادَةً فِي تَضَاعِيفَ لَا يَعُدُّهَا غَيْرُكَ.

[55 اى پروردگار بر او و آل او درود فرست دروديكه هر درود گذشته و تازه‌‏اى را در بر داشته باشد،
و بر او و بر آل او درود فرست دروديكه نزد تو و نزد غير تو پسنديده باشد،
دروديكه با آنچه گفته شد درودهائى بيافرينى كه هنگام آفريدنشان با آنها آن درودها (ى پيش از آن) را چندين برابر سازى، و بر گردش روزگار آنها را بيافزائى افزودن با چندين برابرى كه جز تو نتواند آنها را بشمارد-]

(56) رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَايِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ،
وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ، وَ حَفَظَةَ دِينِكَ، وَ خُلَفَاءَكَ فِي أَرْضِكَ، وَ حُجَجَكَ عَلَى عِبَادِكَ،
وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِيراً بِإِرَادَتِكَ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِيلَةَ إِلَيْكَ، وَ الْمَسْلَكَ إِلَى جَنَّتِكَ‏

[56 اى پروردگار درود فرست بر پاكيزه‏‌تران خويشان آن بزرگوار كه آنان را براى امر و فرمان خود بر گزيدى، و خزانه‏‌داران علمت، و نگهداران دينت، و جانشينان خود در زمينت، و حجّتهاى خويش بر بندگانت قرار دادى و آنها را بخواست خود از پليدى و ناپاكى پاك ساختى و ايشان را دست‏‌آويز بسوى خود و راه به بهشت خويش گردانيدى-]

(57) رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُجْزِلُ لَهُمْ بِهَا مِنْ نِحَلِكَ وَ كَرَامَتِكَ،
وَ تُكْمِلُ لَهُمُ الْأَشْيَاءَ مِنْ عَطَايَاكَ وَ نَوَافِلِكَ،
وَ تُوَفِّرُ عَلَيْهِمُ الْحَظَّ مِنْ عَوَائِدِكَ وَ فَوَائِدِكَ.

[57 اى پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست، درودى كه بوسيله آن بخشش و گرامى داشتنت را براى ايشان فراوان گردانى، و همه چيز را از بخششهايت براى آنان كامل نمائى، و نصيب و بهره از عطاها و سودهايت را بر آنها بسيار كنى-]

(58) رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ صَلَاةً لَا أَمَدَ فِي أَوَّلِهَا، وَ لَا غَايَةَ لِأَمَدِهَا، وَ لَا نِهَايَةَ لِآخِرِهَا.
[58 اى پروردگار بر آن حضرت و بر آل او درود فرست درودى كه اوّلش را حدّى و مدّت و آخرش را پايانى نباشد-]

(59) رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِمْ زِنَةَ عَرْشِكَ وَ مَا دُونَهُ، وَ مِلْ‏ءَ سَمَاوَاتِكَ وَ مَا فَوْقَهُنَّ، وَ عَدَدَ أَرَضِيكَ وَ مَا تَحْتَهُنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ، صَلَاةً تُقَرِّبُهُمْ مِنْكَ زُلْفَى، وَ تَكُونُ لَكَ وَ لَهُمْ رِضًى، وَ مُتَّصِلَةً بِنَظَائِرِهِنَّ أَبَداً.
[59 اى پروردگار بر ايشان درود فرست هموزن عرش خود و آنچه زير عرش است و مقدار آنچه آسمان‏هايت و آنچه در بالاى آنها است را پر گرداند، و مقدار شماره زمينهايت و آنچه در زير آنها و ميان آنها است دروديكه ايشان را بكمال قرب بتو رساند، و براى تو و ايشان خوشنودى، و هميشه بمانندهاى آن درودها پيوسته باشد-]

(60) اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ، وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ، وَ أَلَّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ، وَ لَا يَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِينَ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ.
[60 بار خدايا تو دين خود را در هر زمان و روزگارى بوسيله امام و پيشوائى كه او را براى بندگانت علامت (راهنما) و در شهرهايت نشانه (راه حقّ) بر پا داشته‌‏اى، تأييد و كمك كرده‌‏اى پس از آنكه پيمان (دوستى) آن امام را به پيمان (به دوستى) خود پيوسته، و او را سبب خوشنودى (افاضه رحمت) خويش گردانيده‌‏اى، و طاعت و فرمانبرى از او را واجب نموده، و از فرمان نبردن از او ترسانيده‌‏اى، و به فرمانبرى فرمانهايش، و باز ايستادن از نهى و باز داشتنش، و به اينكه كسى از او پيشى نگيرد (جز پيروى از فرمان او از پيش خودكارى نكند) و از او واپس نماند (خلاف فرمانش قدمى بر ندارد) فرمان داده‌‏اى، پس او است نگهدار پناهندگان و پناه اهل ايمان (در رهائى از تاريكيهاى نادانى و شبهات) و دستاويز چنگ زدگان و جمال و نيكوئى جهانيان (زيرا براهنمائى و روش او ترازوى عدل و داد در بين مردم برابر ميگردد)-]

(61) اللَّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِيِّكَ شُكْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيْهِ، وَ أَوْزِعْنَا مِثْلَهُ فِيهِ، وَ آتِهِ‏ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً، وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً، وَ أَعِنْهُ بِرُكْنِكَ الْأَعَزِّ، وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ، وَ قَوِّ عَضُدَهُ، وَ رَاعِهِ بِعَيْنِكَ، وَ احْمِهِ بِحِفْظِكَ وَ انْصُرْهُ بِمَلَائِكَتِكَ، وَ امْدُدْهُ بِجُنْدِكَ الْأَغْلَبِ.
[61 بار خدايا پس (چون براى تو در هر روزگارى پيشوائى است باين صفات) به ولىّ (اولى بتصرّف در امور مؤمنين) خود (كه امام اين زمان است) شكر و سپاس آنچه را بر او نعمت داده‏‌اى الهام نما و مانند آن شكر و سپاس را (بر آنچه بما نعمت داده‏‌اى) بسبب آن حضرت به ما الهام كن، و او را از جانب خود سلطنت و توانائى (يا حجّت و برهان آشكارى) كه (او و شيعيانش را) يارى دهنده است عطا فرما،
و براى او (هر مشكل و بسته شده‌‏اى را) بگشاى گشودن آسانى (كه رنج در آن نباشد)
و او را به تواناترين تكيه‏‌گاه خود يارى ده، و توانائيش (يا پشتش) را محكم و استوار گردان، و بازويش را توانائى بخش (او را كمك فرما) و به ديده (مراقبت) خود رعايت و حفظش كن، و به نگهداريت نگهدارش، و به فرشتگانت ياريش نما، و به لشگر و سپاهت كه غلبه كننده‏‌ترين (لشگرها) اند كمكش فرما-]

(62) وَ أَقِمْ بِهِ كِتَابَكَ وَ حُدُودَكَ وَ شَرَائِعَكَ وَ سُنَنَ رَسُولِكَ،- صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ-،
وَ أَحْيِ بِهِ مَا أَمَاتَهُ الظَّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِينِكَ،
وَ اجْلُ بِهِ صَدَاءَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِيقَتِكَ،
وَ أَبِنْ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبِيلِكَ،
وَ أَزِلْ بِهِ النَّاكِبِينَ عَنْ صِرَاطِكَ،
وَ امْحَقْ بِهِ بُغَاةَ قَصْدِكَ عِوَجاً

[62 و كتاب خود و احكام و راهها (ى هدايت و رستگار) يت و روشهاى پيغمبرت را- درودهايت بار خدايا بر او و آل او باد- بوسيله او بپا دار (آشكار ساز)
و آنچه از نشانه‌‏هاى دينت (احكام و دستورهايت) را كه ستمكاران ميرانده‌‏اند (پشت سر انداخته طبق آنها رفتار نميكنند) به سبب او زنده گردان (هويدا ساز) و زنگ (فساد و تباهكارى) ستم (ستمكاران) را از طريقه و راهت (و نيت) به او بزداى،
و بوسيله او سختى را از راهت دور ساز،
و به سبب او عدول كنندگان از راه خود را از ميان بردار،
و به او آنان را كه براى راه راست تو اعوجاج و كجى ميطلبند (در ميان مردم شبهات و تأويلات باطله القاء مينمايند تا آنها را گمراه نمايند) نيست و نابود گردان-]

(63) وَ أَلِنْ جَانِبَهُ لِأَوْلِيَائِكَ،
وَ ابْسُطْ يَدَهُ عَلَى أَعْدَائِكَ،
وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ، وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ،
وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِينَ مُطِيعِينَ،
وَ فِي رِضَاهُ سَاعِينَ،
وَ إِلَى نُصْرَتِهِ وَ الْمُدَافَعَةِ عَنْهُ مُكْنِفِينَ،
وَ إِلَيْكَ وَ إِلَى رَسُولِكَ- صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ- بِذَلِكَ مُتَقَرِّبِينَ.

[63 و ولىّ خود (امام زمان) را براى‏ دوستانت نرم (بردبار) گردان،
و دستش را بر دشمنانت بگشا (او را بر ايشان مسلّط فرما)
و رحمت و مهربانى و عطوفت و شفقّت او را بما ببخش (او را در باره ما مهربان ساز)
و ما را براى او شنوندگان فرمانبرندگان و در (بدست آوردن) رضا و خوشنوديش كوشش كنندگان و در يارى نمودن و دفاع و پشتيبانى از او يارى كنندگان و بوسيله آنچه درخواست شد بسوى تو و پيغمبرت- درودهايت اى خدا بر او و آل او باد- تقرّب جويان نما-]

(64) اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى أَوْلِيَائِهِمُ الْمُعْتَرِفِينَ بِمَقَامِهِمُ، الْمُتَّبِعِينَ مَنْهَجَهُمُ، الْمُقْتَفِينَ آثَارَهُمُ، الْمُسْتَمْسِكِينَ بِعُرْوَتِهِمُ، الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلَايَتِهِمُ، الْمُؤْتَمِّينَ بِإِمَامَتِهِمُ، الْمُسَلِّمِينَ لِأَمْرِهِمُ، الْمُجْتَهِدِينَ فِي طَاعَتِهِمُ، الْمُنْتَظِرِينَ أَيَّامَهُمُ، الْمَادِّينَ إِلَيْهِمْ أَعْيُنَهُمُ، الصَّلَوَاتِ الْمُبَارَكَاتِ الزَّاكِيَاتِ النَّامِيَاتِ الْغَادِيَاتِ الرَّائِحَاتِ.
[64 بار خدايا درود فرست بر دوستان ايشان كه بمقام و مرتبه آنان (خلافت و رئاست عامّه و فضيلت و برتريشان بر همه مردم كه تو قرار داده‏‌اى) اقرار دارند،
راه روشنشان را پيروى مينمايند (طبق دستورشان رفتار ميكنند)
دنبال آثار و نشانه‌‏هاشان ميروند،
به دستاويز (بدين و راهنمائى) شان چنگ ميزنند،
بدوستيشان تمسّك ميجويند (بوجوب طاعتشان اعتقاد دارند)
بامامت و پيشوائيشان اقتدا مينمايند،
براى امر و فرمانشان تسليم و فرمانبرانند،
در طاعت و پيرويشان ميكوشند،
ايّام روزگار (دولت و ظهور خلافت) ايشان (ايّام حضرت صاحب الأمر، المهدىّ المنتظر- صلوات اللّه و سلامه عليه- كه دولت او دولت ايشان است) را انتظار دارند
و چشمهاشان بسوى آنان دوخته‌‏اند
(هميشه چشم براه ظهور دولت ايشانند، حضرت امير المؤمنين- عليه السّلام- فرموده: كسيكه امر ما «ظهور امام زمان- عجّل اللّه تعالى له الفرج-» را منتظر و چشم براه باشد مانند كسى است كه در راه خدا كشته و بخون خود طپيده باشد)
درودهاى با بركت و نيكى و پاكيزه و فزاينده هنگام بامدادان و شبانگاهان-]

(65) وَ سَلِّمْ عَلَيْهِمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ، وَ اجْمَعْ عَلَى التَّقْوَى أَمْرَهُمْ، وَ أَصْلِحْ لَهُمْ شُئُونَهُمْ، وَ تُبْ عَلَيْهِمْ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ‏، وَ خَيْرُ الْغافِرِينَ‏، وَ اجْعَلْنَا مَعَهُمْ فِي دَارِ السَّلَامِ بِرَحْمَتِكَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
[65 و بر ايشان و بر جانهاشان درود فرست، و كارشان (گفتار و كردارشان) را بر تقوى و پرهيزكارى فراهم نما، و احوالشان را اصلاح فرما، و توبه آنان را بپذير، زيرا تو بسيار توبه پذير و مهربان و بهترين آمرزندگانى و ما را بسبب رحمت و مهربانيت در سراى سلامت و بى‏‌گزند (بهشت) با ايشان قرار ده، اى مهربانترين مهربانان-]

(66) اللَّهُمَّ هَذَا يَوْمُ عَرَفَةَ يَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ، نَشَرْتَ فِيهِ رَحْمَتَكَ، وَ مَنَنْتَ فِيهِ بِعَفْوِكَ، وَ أَجْزَلْتَ فِيهِ عَطِيَّتَكَ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِكَ.
[66 بار خدايا اين روز عرفه روزى است كه آن را شريف و گرامى و بزرگ داشته‌‏اى، و رحمتت را در آن گسترده، و عفوت را انعام نموده، و عطايت را در آن بسيار كرده، و بسبب آن بر بندگانت تفضّل و احسان فرموده‏‌اى.
(حضرت علىّ ابن الحسين- عليهما السّلام- فرموده:
رسول خدا- صلّى اللّه عليه و آله- در حجّة الوداع «آخرين حجّى كه آن حضرت در سال دهم هجرت بجا آورد» چون بعرفه توقّف نمود و خورشيد ميخواست غروب نمايد فرمود:
اى بلال بمردم بگو: خاموش شده بشنوند،
پس چون مردم خاموش گشته گوش دادند، رسول خدا فرمود:
پروردگار شما در اين روز بر شما نعمت داده نيكو كارتان را آمرزيد،
و نيكوكارتان را در بدكارتان شفيع و ميانجى گردانيد، پس آمرزيده شده پراكنده شويد)-]

(67) اللَّهُمَّ وَ أَنَا عَبْدُكَ الَّذِي أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ قَبْلَ خَلْقِكَ لَهُ وَ بَعْدَ خَلْقِكَ إِيَّاهُ، فَجَعَلْتَهُ مِمَّنْ هَدَيْتَهُ لِدِينِكَ، وَ وَفَّقْتَهُ لِحَقِّكَ، وَ عَصَمْتَهُ بِحَبْلِكَ، وَ أَدْخَلْتَهُ فِي حِزْبِكَ، وَ أَرْشَدْتَهُ لِمُوَالاةِ أَوْلِيَائِكَ، وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِكَ.
[67 بار خدايا و من آن بنده تو هستم كه پيش از آفرينش و پس از آفرينشت او را نعمت دادى، 
پس او را از كسانى قرار دادى كه بدين خود (اسلام) راهنمائى نمودى، و براى انجام حقّ خويش (آنچه واجب است از گفتار و كردار و اعتقاد) توفيق دادى، و او را بريسمان خود (قرآن و ائمّه معصومين عليهم السّلام) نگاهداشتى، و در حزب و گروه (پيروان) خويشتن در آوردى، و بدوستدارى دوستانت (آنانكه از تو اطاعت مينمايند) و دشمنى دشمنانت (كسانيكه خلاف امر و نهيت رفتار ميكنند) رهبرى فرمودى-]

(68) ثُمَّ أَمَرْتَهُ فَلَمْ يَأْتَمِرْ، وَ زَجَرْتَهُ فَلَمْ يَنْزَجِرْ، وَ نَهَيْتَهُ عَنْ مَعْصِيَتِكَ، فَخَالَفَ أَمْرَكَ إِلَى نَهْيِكَ، لَا مُعَانَدَةً لَكَ، وَ لَا اسْتِكْبَاراً عَلَيْكَ، بَلْ دَعَاهُ هَوَاهُ إِلَى مَا زَيَّلْتَهُ وَ إِلَى مَا حَذَّرْتَهُ، وَ أَعَانَهُ عَلَى ذَلِكَ عَدُوُّكَ وَ عَدُوُّهُ، فَأَقْدَمَ عَلَيْهِ عَارِفاً بِوَعِيدِكَ، رَاجِياً لِعَفْوِكَ، وَاثِقاً بِتَجَاوُزِكَ، وَ كَانَ أَحَقَّ عِبَادِكَ مَعَ مَا مَنَنْتَ عَلَيْهِ أَلَّا يَفْعَلَ.

[68 سپس او را فرمان دادى پس فرمان نبرد، و منع نمودى پس باز نايستاد، و از معصيت و نافرمانى نهى فرمودى پس خلاف فرمانت نموده و نهيت را مرتكب گشته، نه از روى دشمنى با تو و نه از روى گردنكشى بر تو، بلكه هوا و خواهش او را بآنچه جدا ساخته (نهى كرده) اى و بآنچه ترسانده‌‏اى خواند، و دشمن تو و دشمن او (شيطان) او را بر آن يارى كرد، پس با شناسائى بترسانيدن تو و اميدوارى بعفو تو و اعتماد بگذشت تو بر نافرمانيت اقدام نمود در حاليكه با آن نعمتهائيكه باو بخشيده‌‏اى سزاوارتر بندگان تو بود كه بنافرمانيت اقدام ننمايد-]

(69) وَ هَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ صَاغِراً ذَلِيلًا خَاضِعاً خَاشِعاً خَائِفاً، مُعْتَرِفاً بِعَظِيمٍ مِنَ الذُّنُوبِ تَحَمَّلْتُهُ، وَ جَلِيلٍ مِنَ الْخَطَايَا اجْتَرَمْتُهُ، مُسْتَجِيراً بِصَفْحِكَ، لَائِذاً بِرَحْمَتِكَ، مُوقِناً أَنَّهُ لَا يُجِيرُنِي مِنْكَ مُجِيرٌ، وَ لَا يَمْنَعُنِي مِنْكَ مَانِعٌ.
[69 و اينك منم در جلو تو پست، خوار، فروتن، زارى‏‌كنان و ترسان كه بگناهان بزرگ كه زير بار آن رفته‏‌ام و بخطاها و نادرستكاريهاى‏ سترگ كه آن را بجا آورده‌‏ام اقرار كننده‏‌ام، بعفو و گذشتت زنهار جو و برحمتت پناهنده‌‏ام، باور دارم كه امان‌دهنده‏‌اى مرا از تو امان نميدهد، و باز دارنده‏اى مرا از تو باز نميدارد-]

(70) فَعُدْ عَلَيَّ بِمَا تَعُودُ بِهِ عَلَى مَنِ اقْتَرَفَ مِنْ تَغَمُّدِكَ، وَ جُدْ عَلَيَّ بِمَا تَجُودُ بِهِ عَلَى مَنْ أَلْقَى بِيَدِهِ إِلَيْكَ مِنْ عَفْوِكَ، وَ امْنُنْ عَلَيَّ بِمَا لَا يَتَعَاظَمُكَ أَنْ تَمُنَّ بِهِ عَلَى مَنْ أَمَّلَكَ مِنْ غُفْرَانِكَ،
[70 پس (چون با كمال تضرّع و زارى بدرگاهت رو آورده و بگناهان معترف و از كردار پشيمانم) بمن عطا كن ستر و پوششى را از جانب خود كه بگناهكار عطا ميكنى، و بمن ببخش عفوت را كه بكسيكه خود را تسليم تو مينمايد ميبخشى، و بمن انعام فرما آمرزشت را كه در دستگاهت بزرگ نمينمايد كه آن را بر كسيكه بتو اميدوار است انعام نمائى-]

(71) وَ اجْعَلْ لِي فِي هَذَا الْيَوْمِ نَصِيباً أَنَالُ بِهِ حَظّاً مِنْ رِضْوَانِكَ، وَ لَا تَرُدَّنِي صِفْراً مِمَّا يَنْقَلِبُ بِهِ الْمُتَعَبِّدُونَ لَكَ مِنْ عِبَادِكَ
[71 و در اين روز براى من بهره‏‌اى قرار ده كه بسبب آن به بهره‏‌اى از خوشنودى (رحمت) تو برسم، و مرا از (درگاهت از) آنچه (ثواب و پاداشهائيكه) كوشش كنندگان در پرستش تو با آن باز ميگردند، تهى دست بر مگردان-]

(72) وَ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أُقَدِّمْ مَا قَدَّمُوهُ مِنَ الصَّالِحَاتِ فَقَدْ قَدَّمْتُ تَوْحِيدَكَ وَ نَفْيَ الْأَضْدَادِ وَ الْأَنْدَادِ وَ الْأَشْبَاهِ عَنْكَ، وَ أَتَيْتُكَ مِنَ الْأَبْوَابِ الَّتِي أَمَرْتَ أَنْ تُؤْتَى مِنْهَا، وَ تَقَرَّبْتُ إِلَيْكَ بِمَا لَا يَقْرُبُ أَحَدٌ مِنْكَ إِلَّا بالتَّقَرُّبِ بِهِ.
[72 و من اگر چه كردارهاى شايسته‌‏اى را كه كوشش كنندگان در عبادتت پيش فرستاده‌‏اند (بجا آورده‌‏اند) نفرستاده‌‏ام (بجا نياورده‌‏ام) ليكن يگانه دانستن تو و اينكه اضداد و امثال و مانندهائى براى تو نيست را پيش فرستاده‌‏ام (به آن ايمان آورده‏‌ام) و از درهائى كه امر فرموده‏‌اى از آنها بسوى (رحمت) تو آيند بدرگاهت آمده‏‌ام
(حضرت صادق- عليه السّلام- فرموده:
اوصياء «پيغمبر- صلّى اللّه عليه و آله-: ائمّه معصومين، عليهم السّلام» ابواب و درهاى خداى عزّ و جلّ هستند كه از آن درها بسوى او ميروند، و اگر ايشان نبودند خداى عزّ و جلّ شناخته نميشد، و خداى تبارك و تعالى «روز قيامت» بايشان بر مردم احتجاج كرده برهان و دليل ميآورد)
و بآنچه (ولايت و دوستى حضرت امير المؤمنين عليه السّلام كه) كسى جز با درخواست قرب و نزديك شدن به آن به تو نزديك نشود طلب قرب و نزديك شدن بدرگاه تو نموده‏‌ام-]

(73) ثُمَّ أَتْبَعْتُ ذَلِكَ بِالْإِنَابَةِ إِلَيْكَ، وَ التَّذَلُّلِ وَ الِاسْتِكَانَةِ لَكَ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ، وَ الثِّقَةِ بِمَا عِنْدَكَ، وَ شَفَعْتُهُ بِرَجَائِكَ الَّذِي قَلَّ مَا يَخِيبُ عَلَيْهِ رَاجِيكَ.
[73 سپس توبه و بازگشت بسوى تو و خوارى و زارى در درگاه تو و گمان نيك به تو و اعتماد بآنچه نزد تو است را در پى طلب قرب به تو قرار داده‌‏ام، و اميد به تو را كه هيچگاه اميدوار به تو از آن نوميد نميگردد همراه آن نموده‏‌ام-]

(74) وَ سَأَلْتُكَ مَسْأَلَةَ الْحَقِيرِ الذَّلِيلِ الْبَائِسِ الْفَقِيرِ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِيرِ، وَ مَعَ ذَلِكَ خِيفَةً وَ تَضَرُّعاً وَ تَعَوُّذاً وَ تَلَوُّذاً، لَا مُسْتَطِيلًا بِتَكَبُّرِ الْمُتَكَبِّرِينَ، وَ لَا مُتَعَالِياً بِدَالَّةِ الْمُطِيعِينَ، وَ لَا مُسْتَطِيلًا بِشَفَاعَةِ الشَّافِعِينَ.
[74 و از تو درخواست مينمايم همچون درخواست پست خوار نيازمند بى‌‏چيز ترسنده زنهار خواه،
و با اين احوال درخواستم از روى ترس و زارى و پناه خواهى است، نه از روى بلند پروازى به گردنكشى گردنكشان، و نه از روى علوّ و بلندى خواه به جرات و اعتماد اطاعت كنندگان، و نه از روى تكبّر به شفاعت و ميانجيگرى شفاعت كنندگان-]

(75) وَ أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّينَ، وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّينَ، وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا، فَيَا مَنْ لَمْ يُعَاجِلِ الْمُسِيئِينَ، وَ لَا يَنْدَهُ الْمُتْرَفِينَ، وَ يَا مَنْ يَمُنُّ بِإِقَالَةِ الْعَاثِرِينَ، وَ يَتَفَضَّلُ بِإِنْظَارِ الْخَاطِئِينَ.
[75 و من پس از اين اعتراف كمترين كمتران و خوارترين خوارتران و مانند ذرّه (كوچكترين مورچه، يا آنچه در آفتاب از روزنه ديده ميشود) بلكه كمتر از آنم
پس اى آنكه در كيفر بدكاران شتاب نكرده و آنان را كه در ناز و نعمت فرو رفته و آنها را بيجا بكار ميبرند (از نعمتها) باز نميدارد (مهلتشان ميدهد) و اى آنكه لغزندگان را (آنانكه گناهى بر ايشان پيش آيد و آن را بجا آورند) از روى انعام عفو مينمايد و از آنها در ميگذرد، و خطاكاران را از روى احسان مهلت ميدهد-]

(76) أَنَا الْمُسِي‏ءُ الْمُعْتَرِفُ الْخَاطِئُ الْعَاثِرُ.
[76 منم بدكار اقرار كننده (به بدكردارى) خطا كار لغزنده-]

(77) أَنَا الَّذِي أَقْدَمَ عَلَيْكَ مُجْتَرِئاً.
[77 منم آنكه از روى جرأت در برابر تو (به گناه) اقدام نمود-]

(78) أَنَا الَّذِي عَصَاكَ مُتَعَمِّداً.
[78 منم آنكه از روى قصد تو را معصيت و نافرمانى كرد-]

(79) أَنَا الَّذِي اسْتَخْفَى مِنْ عِبَادِكَ وَ بَارَزَكَ.

[79 منم آنكه (كردارهاى زشت خود را) از بندگانت پنهان نموده و در برابر تو آشكار ساخته-]

(80) أَنَا الَّذِي هَابَ عِبَادَكَ وَ أَمِنَكَ.
[80 منم آنكه از بندگانت ترسيده (كه مبادا بر اثر كارهاى نارواى خويش نزد آنان رسوا شود) و از تو ايمن و آسوده گشته-]

(81) أَنَا الَّذِي لَمْ يَرْهَبْ سَطْوَتَكَ، وَ لَمْ يَخَفْ بَأْسَكَ.
[81 منم آنكه از قهر و غلبه تو نهراسيده و از عذاب و سختگيريت نترسيده-]

(82) أَنَا الْجَانِي عَلَى نَفْسِهِ
[82 منم گنه‏كار درباره خود-]

(83) أَنَا الْمُرْتَهَنُ بِبَلِيَّتِهِ.
[83 منم در گرو بلا و گرفتارى خويش-]

(84) أَنَا القَلِيلُ الْحَيَاءِ.
[84 منم بي‌حياء و بى‌‏شرم-]

(85) أَنَا الطَّوِيلُ الْعَنَاءِ.
[85 منم گرفتار رنج دراز-]

(86) بِحَقِّ مَنِ انْتَجَبْتَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ بِمَنِ اصْطَفَيْتَهُ لِنَفْسِكَ، بِحَقِّ مَنِ اخْتَرْتَ مِنْ بَرِيَّتِكَ، وَ مَنِ اجْتَبَيْتَ لِشَأْنِكَ، بِحَقِّ مَنْ وَصَلْتَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِكَ، وَ مَنْ جَعَلْتَ مَعْصِيَتَهُ كَمَعْصِيَتِكَ، بِحَقِّ مَنْ قَرَنْتَ مُوَالاتَهُ بِمُوَالاتِكَ، وَ مَنْ نُطْتَ مُعَادَاتَهُ بِمُعَادَاتِكَ، تَغَمَّدْنِي فِي يَوْمِي هَذَا بِمَا تَتَغَمَّدُ بِهِ مَنْ جَارَ إِلَيْكَ مُتَنَصِّلًا، وَ عَاذَ بِاسْتِغْفَارِكَ تَائِباً.
[86 تو را قسم ميدهم بحقّ (بمقام و منزلت) كسى (خاتم الأنبياء، صلّى اللّه عليه و آله) كه او را از آفريدگانت بر گزيده‌‏اى، و بحقّ كسيكه او را براى خود پسنديده‏‌اى، بحقّ كسيكه او را از آنچه آفريده‏‌اى اختيار كرده‌‏اى، و كسيكه او را براى كار خود (بيان احكام تا روز قيامت) انتخاب نموده‌‏اى، بحقّ كسى كه طاعت و فرمانبرى از او را بطاعت از خود پيوسته‌‏اى، و كسيكه نافرمانى از او را مانند نافرمانى از خود گردانيده‏‌اى، بحقّ كسيكه دوستى او را بدوستى خود مقرون نموده‏‌اى، و كسيكه دشمنيش را بدشمنى خويش جمع كرده‏‌اى، مرا در اين روزم بپوشان بآنچه (رحمت و عفو خود كه) ميپوشانى بآن كسى را كه با حال بيزارى از گناه بسوى تو زارى نمايد، و با توبه و بازگشت از نافرمانى بدرخواست آمرزش از تو پناه آورد-]

(87) وَ تَوَلَّنِي بِمَا تَتَوَلَّى بِهِ أَهْلَ طَاعَتِكَ وَ الزُّلْفَى لَدَيْكَ وَ الْمَكَانَةِ مِنْكَ.
[87 و مرا سرپرستى فرما بآنچه بآن سرپرستى ميفرمائى كسانى را كه تو را طاعت و فرمانبرى نموده و نزد تو داراى قرب و منزلت هستند-]

(88) وَ تَوَحَّدْنِي بِمَا تَتَوَحَّدُ بِهِ مَنْ وَفَى بِعَهْدِكَ، وَ أَتْعَبَ نَفْسَهُ فِي ذَاتِكَ، وَ أَجْهَدَهَا فِي مَرْضَاتِكَ.
[88 و تو خود بتنهائى بمن احسان و نيكى كن بآنچه (هدايت و راهنمائى كه) بآن احسان نمودى كسى را كه بعهد و پيمان تو وفا كرده (بتو ايمان آورده) و خود را در باره (طاعت از) تو برنج انداخته، و در بدست آوردن خوشنوديت خويشتن را بيشتر از توانائى كوشا گردانيده-]

(89) وَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِتَفْرِيطِي فِي جَنْبِكَ، وَ تَعَدِّي طَوْرِي فِي حُدُودِكَ، وَ مُجَاوَزَةِ أَحْكَامِكَ.
[89 و مرا بتقصير و كوتاهى در حقّ تو (بندگيت) و تجاوز از حدّ و مرز خويش در آنچه حرام نموده‏‌اى و تجاوز از احكام و فرمانهايت بكيفر مرسان-]

(90) وَ لَا تَسْتَدْرِجْنِي بِإِمْلَائِكَ لِي اسْتِدْرَاجَ مَنْ مَنَعَنِي خَيْرَ مَا عِنْدَهُ وَ لَمْ يَشْرَكْكَ فِي حُلُولِ نِعْمَتِهِ بِي.
[90 و بوسيله مهلت دادن خود بمن تدريجا و كم كم سزاوار عقابم مفرما (باينكه هر گناهى مرتكب شوم نعمتى عطاء فرمائى من هم فريب خورده آن گشته استغفار و درخواست آمرزش آن را از يادم ببرد) مانند تدريجا سزاوار كيفر شدن كسى (ثروتمند و دارائى) كه مرا از خير و نيكى آنچه نزد او است باز داشته و بى‏‌بهره گردانيده و حال آنكه در رسيدن نعمت او بمن شريك تو نبوده (كه آن را از من باز داشته، اشاره بقول خداى تعالى: وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِاياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ – وَ امْلى‏ لَهُمْ انَّ كَيْدى‏ مَتينٌ‏ يعنى آنانكه آيات و نشانه‏‌هاى «توحيد و يگانگى» ما را دروغ پندارند بزودى آنها را تدريجا و كم كم عقاب نمائيم از آنجائيكه ندانند «هر چه گناه كنند ما نعمت بر ايشان بيافزائيم و آنها هم بر معصيت ميافزايند پس از اين رو سزاوار عقاب سخت ميگردند» و ايشان را «چند روزى» مهلت ميدهيم «تا آنچه خواهند بجا آورند» همانا مكر «كيفر» ما سخت و دشوار است)-]

(91) وَ نَبِّهْنِي مِنْ رَقْدَةِ الْغَافِلِينَ، وَ سِنَةِ الْمُسْرِفِينَ، وَ نَعْسَةِ الْمَخْذُولِينَ
[91 و مرا از خواب بيخبران (آنانكه از راه حقّ دورى گزيده‏‌اند) و از خواب‌آلودگى دورى كنندگان از حدّ اعتدال در كارهاشان، و از چرت زدن خوار شدگان (آنانكه توفيق عبادت از آنها گرفته شده و بگمراهى رفته‏‌اند) بيدار نما (چنان كن كه هميشه هشيار باشم تا هيچگاه از راه حق جدا نشده نيكبختى دنيا و آخرت را در يابم)-]

(92) وَ خُذْ بِقَلْبِي إِلَى مَا اسْتَعْمَلْتَ بِهِ الْقَانِتِينَ، وَ اسْتَعْبَدْتَ بِهِ الْمُتَعَبِّدِينَ، وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ الْمُتَهَاوِنِينَ.
[92 و دلم را متوجه گردان بآنچه (راهى كه) اطاعت كنندگان را به آن وا داشته‏‌اى،
و كوشش كنندگان‏ در عبادت را به آن، بندگان فرمانبران قرار داده‌‏اى، و بوسيله آن سهل انگاران (طاعت و فرمانبرى) را (از عذاب) نجات داده‏‌اى-]

(93) وَ أَعِذْنِي مِمَّا يُبَاعِدُنِي عَنْكَ، وَ يَحُولُ بَيْنِي وَ بَيْنَ حَظِّي مِنْكَ، وَ يَصُدُّنِي عَمَّا أُحَاوِلُ لَدَيْكَ

[93 و مرا پناه ده (نگهدارى فرما) از آنچه (گناهانيكه) از (رحمت و پاداش) تو دورم ميگرداند، و ميان من و بهره‌‏ام از جانب تو جلوگير شود، و از آنچه (روا شدن خواسته‏‌ها كه) نزد تو قصد مينمايم بازم دارد-]

(94) وَ سَهِّلْ لِي مَسْلَكَ الْخَيْرَاتِ إِلَيْكَ، وَ الْمُسَابَقَةَ إِلَيْهَا مِنْ حَيْثُ أَمَرْتَ، وَ الْمُشَاحَّةَ فِيهَا عَلَى مَا أَرَدْتَ.
[94 و راه نيكوهاى بسويت (بندگيت) و پيشى گرفتن بآنها را از آنجا كه تو امر كرده‏‌اى، و حرص و آز در آنها را بآنچه تو خواسته‌‏اى برايم آسان گردان (چنان كن كه در نظرم سخت و دشوار نيايد)-]

(95) وَ لَا تَمْحَقْنِي فِيمَن تَمْحَقُ مِنَ الْمُسْتَخِفِّينَ بِمَا أَوْعَدْتَ
[95 و مرا با كسانيكه هلاك مينمائى و آنان سبك شمارند و اهتمام ندارند آنچه (عذابى) را كه تهديد نموده‏‌اى هلاك مساز-]

(96) وَ لَا تُهْلِكْنِي مَعَ مَنْ تُهْلِكُ مِنَ الْمُتَعَرِّضِينَ لِمَقْتِكَ
[96 و با كسانيكه تباه ميسازى و ايشان دشمنى تو را ميطلبند (خلاف امر و نهيت رفتار ميكنند) تباه مگردان-]

(97) وَ لَا تُتَبِّرْنِي فِيمَنْ تُتَبِّرُ مِنَ الْمُنْحَرِفِينَ عَنْ سُبُلِكَ‏

[97 و با كسانيكه درهم ميشكنى (به سخت‌ترين كيفر گرفتارشان ميكنى) و آنها از راههاى تو بيرون روند (بگفتار پيغمبر و ائمه معصومين- عليهم السلام- گوش ندهند) درهم مشكن-]

(98) وَ نَجِّنِي مِنْ غَمَرَاتِ الْفِتْنَةِ، وَ خَلِّصْنِي مِنْ لَهَوَاتِ الْبَلْوَى، وَ أَجِرْنِي مِنْ أَخْذِ الْإِمْلَاءِ.
[98 و از گردابها و سختيهاى بلاء و از كامها و گلوگيرهاى گرفتارى رهائى و از مؤاخذه (بر اثر بدكردارى در زمان) مهلت دادن پناهم ده (توفيق بندگى عطا فرما كه هنگام مهلت داشتن مرتكب گناهى نشده كه بعذاب گرفتار گردم)-]

(99) وَ حُلْ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَدُوٍّ يُضِلُّنِي، وَ هَوًى يُوبِقُنِي، وَ مَنْقَصَةٍ تَرْهَقُنِي
[99 و ميان من و دشمنى كه گمراهم سازد، و خواهش نفس كه هلاكم گرداند، و خسران و زيانى (گناهانى) كه مرا فرا گيرد مانع و جلوگير شو-]

(100) وَ لَا تُعْرِضْ عَنِّي إِعْرَاضَ مَنْ لَا تَرْضَى عَنْهُ بَعْدَ غَضَبِكَ
[100 و از من رو مگردان روبرگرداندن از كسيكه پس از خشم (دورى رحمت) خود از او خوشنود نميشوى-]

(101) وَ لَا تُؤْيِسْنِي مِنَ الْأَمَلِ فِيكَ فَيَغْلِبَ عَلَيَّ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَتِكَ
[101 و از اميد بخود نوميدم مگردان كه نوميدى از رحمتت بر من غالب شود-]

(102) وَ لَا تَمْنَحْنِي بِمَا لَا طَاقَةَ لِي بِهِ فَتَبْهَظَنِي مِمَّا تُحَمِّلُنِيهِ مِنْ فَضْلِ مَحَبَّتِكَ.
[102 و بمن مبخش آنچه طاقت و توانائى آن را ندارم كه از جهت فزونى محبت و دوستيم تو را كه بر من تكليف مينمائى گرانبارم سازى-]

(103) وَ لَا تُرْسِلْنِي مِنْ يَدِكَ إِرْسَالَ مَنْ لَا خَيْرَ فِيهِ، وَ لَا حَاجَةَ بِكَ إِلَيْهِ، وَ لَا إِنَابَةَ لَهُ
[103 و مرا از پيش خود رها مكن رها كردن كسى كه در او خير و نيكى نيست، و تو را به (طاعت) او حاجت و نيازى و براى او توبه (از گناهانش) نباشد-]

(104) وَ لَا تَرْمِ بِي رَمْيَ مَنْ سَقَطَ مِنْ عَيْنِ رِعَايَتِكَ، وَ مَنِ اشْتَمَلَ عَلَيْهِ الْخِزْيُ مِنْ عِنْدِكَ، بَلْ خُذْ بِيَدِي مِنْ سَقْطَةِ الْمُتَرَدِّينَ، وَ وَهْلَةِ الْمُتَعَسِّفِينَ، وَ زَلَّةِ الْمَغْرُورِينَ، وَ وَرْطَةِ الْهَالِكِينَ.
[104 و بدور ميانداز (از لطف و توفيق خود بى‏‌بهره‏‌ام مگردان) دور انداختن كسيكه از چشم حفظ و نگهداريت افتاده (از رحمتت بى‌‏بهره شده) و كسيكه از جانب تو خوارى و رسوائى او را فرا گرفته، بلكه از افتادن افتادگان (در عذاب) و ترس گمراهان (هنگام حساب و بازپرسى) و لغزش فريب داده شدگان (از شيطان) و تباه شدن تباه شدگان (بر اثر گناهان) دستم بگير (نگهداريم فرما)-]

(105) وَ عَافِنِي مِمَّا ابْتَلَيْتَ بِهِ طَبَقَاتِ عَبِيدِكَ وَ إِمَائِكَ، وَ بَلِّغْنِي مَبَالِغَ مَنْ عُنِيتَ بِهِ، وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ، وَ رَضِيتَ عَنْهُ، فَأَعَشْتَهُ حَمِيداً، وَ تَوَفَّيْتَهُ سَعِيداً
[105 و از آنچه (گرفتاريها كه) اصناف غلامان و كنيزان (مرد و زن از بندگان) خود را دچار كرده‏‌اى سلامتى و بى‌‏گزندى ده، و به منتهى درجات كسى برسانم كه باو عنايت داشته (از گرفتاريهاى دنيا و آخرت) نگهداريش نموده‌‏اى، و بر او انعام و بخشش كرده‏‌اى، و از او خوشنود شده‏‌اى، و بسبب آن او را (در دنيا از جهت اخلاق و افعال نزد خود) ستوده شده زنده داشته، و نيكبخت گرديده (سزاوار بهشت كه بزرگترين نيكبختيها است گشته) ميرانده‌‏اى-]

(106) وَ طَوِّقْنِي طَوْقَ الْإِقْلَاعِ عَمَّا يُحْبِطُ الْحَسَنَاتِ، وَ يَذْهَبُ بِالْبَرَكَاتِ
[106 و خوددارى از آنچه (گناهى مانند كفر كه) حسنات و افعال پسنديده را باطل ميگرداند (يا خوددارى از بجا آوردن حسنات را طورى كه موجب پاداش نگردد) و (گناهانى مانند دروغگوئى، نماز نخواندن، روزه نگرفتن و غيبت كردن كه) خيرات و نيكيها را از ميان ميبرد (بى‌‏پاداش نمايد، مانند) طوق و گردن‌بند گردنم ساز (هيچگاه از من جدا مفرما، حضرت صادق- عليه السلام- فرموده: خداوند نعمتى را كه به بنده‏‌اى داده از او نميگيرد تا اينكه گناهى را مرتكب شود كه بسبب آن سزاوار گردد كه نعمت از او بگيرد)-]

(107) وَ أَشْعِرْ قَلْبِيَ الِازْدِجَارَ عَنْ قَبَائِحِ السَّيِّئَاتِ، وَ فَوَاضِحِ الْحَوْبَاتِ.
[107 و دلم را بباز ايستادن از زشتيهاى ناپسنديده‏‌ها و رسوائيهاى گناهان بپوشان (هميشه متوجه آن گردان)-]

(108) وَ لَا تَشْغَلْنِي بِمَا لَا أُدْرِكُهُ إِلَّا بِكَ عَمَّا لَا يُرْضِيكَ عَنِّي غَيْرُهُ
[108 و مرا از آنچه (عبادتى كه) تو را از من جز آن خوشنود نميگرداند بچيزى (طلب دنيا) كه آن را جز به (كمك) تو در نمييابم مشغول مساز-]

(109) وَ انْزِعْ مِنْ قَلْبِي حُبَّ دُنْيَا دَنِيَّةٍ تَنْهَى عَمَّا عِنْدَكَ، وَ تَصُدُّ عَنِ ابْتِغَاءِ الْوَسِيلَةِ إِلَيْكَ، وَ تُذْهِلُ عَنِ التَّقَرُّبِ مِنْكَ.
[109 و دوستى دنياى پست را كه از آنچه (سعادت و نيكبختى كه) نزد تو است منع مينمايد، و از طلبيدن وسيله و دست آويز بسوى تو باز ميدارد، و از تقرب و نزديك‌شدن به (طاعت) تو غافل و بيخبر ميگرداند از دلم بر كن-]

(110) وَ زَيِّنْ لِيَ التَّفَرُّدَ بِمُنَاجَاتِكَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ
[110 و تنها بسر بردن بمناجات و راز و نياز با تو را در شب و روز براى من آراسته گردان‏ (نيكوئى آن را برايم آشكار ساز. به يكى از بندگان خدا كه تنها بسر بردن را از براى خود گزيده بود گفتند: چه تو را بتنهائى شكيبا گردانيد؟ گفت: من تنها نيستم! من همنشين پروردگارم- عز و جل- هستم، هر گاه بخواهم او با من سخن گويد كتاب او «قرآن مجيد» را ميخوانم، و هر گاه بخواهم من با او سخن گويم نماز ميخوانم)-]

(111) وَ هَبْ لِي عِصْمَةً تُدْنِينِي مِنْ خَشْيَتِكَ، وَ تَقْطَعُنِي عَنْ رُكُوبِ مَحَارِمِكَ، وَ تَفُكَّنِي مِنْ أَسْرِ الْعَظَائِمِ.
[111 و مرا عصمت و نگهدارى (ملكه و صفتى كه موجب دورى گزيدن از گناهان است) ببخش كه به ترس (از عذاب) تو نزديكم گرداند، و از بجا آوردن آنچه حرام و ناروا ساخته‏‌اى بازم دارد، و از گرفتار شدن بگناهان بزرگ رهايم نمايد-]

(112) وَ هَبْ لِيَ التَّطْهِيرَ مِنْ دَنَسِ الْعِصْيَانِ، وَ أَذْهِبْ عَنِّي دَرَنَ الْخَطَايَا، وَ سَرْبِلْنِي بِسِرْبَالِ عَافِيَتِكَ، وَ رَدِّنِي رِدَاءَ مُعَافَاتِكَ، وَ جَلِّلْنِي سَوَابِغَ نَعْمَائِكَ، وَ ظَاهِرْ لَدَيَّ فَضْلَكَ وَ طَوْلَكَ‏

[112 و از چركى معصيت پاكيزه‌‏ام گردان، و آلودگى بگناهان را از من ببر، و پيراهن سلامتى از جانب خود را بر من بپوشان و عباى (پوششى كه روى همه جامعه‏‌ها مي‌پوشند) صحت و تندرستى از نزد خويش را در برم فرما (تندرستى از دردها را مانند پيراهن و بى‏‌گزندى از آزار مردم را مانند عبا و پوشش من قرار ده) و به نعمتهاى پهناور خود بپوشانم، و احسان و بخششت را پى در پى بر من برسان-]

(113) وَ أَيِّدْنِي بِتَوْفِيقِكَ وَ تَسْدِيدِكَ، وَ أَعِنِّي عَلَى صَالِحِ النِّيَّةِ، وَ مَرْضِيِّ الْقَوْلِ، وَ مُسْتَحْسَنِ الْعَمَلِ، وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى حَوْلِي وَ قُوَّتِي دُونَ حَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ.
[113 و بجور شدن اسباب كار و راهنمائيت براه حق كمكم نما، و بر قصد و آهنگ شايسته و گفتار پسنديده و كردار نيكو ياريم كن، و بقدرت و توانائيم بى‏‌قدرت و توانائيت وا مگذارم (زيرا جنبش و توانائى جز بمشيت و خواست تو نيست)-]

(114) وَ لَا تُخْزِنِي يَوْمَ تَبْعَثُنِي لِلِقَائِكَ، وَ لَا تَفْضَحْنِي بَيْنَ يَدَيْ أَوْلِيَائِكَ، وَ لَا تُنْسِنِي ذِكْرَكَ، وَ لَا تُذْهِبْ عَنِّي شُكْرَكَ، بَلْ أَلْزِمْنِيهِ فِي أَحْوَالِ السَّهْوِ عِنْدَ غَفَلَاتِ الْجَاهِلِينَ لِآلْائِكَ، وَ أَوْزِعْنِي أَنْ أُثْنِيَ بِمَا أَوْلَيْتَنِيهِ، وَ أَعْتَرِفَ بِمَا أَسْدَيْتَهُ إِلَيَّ.
[114 و روزى (قيامت) كه مرا براى ديدار خود (حساب و بازپرسى) بر انگيزى (زنده كنى) خوار و شرمنده مكن، و در جلو دوستانت (انبياء و اوصياء- عليهم السلام- و بندگان شايسته و پرهيزكار) رسوايم مگردان، و ياد خود را از يادم مبر (چيزهائى كه بر اثر انجام ندادن فرمانت و پيروى از هواى نفس موجب نسيان و فراموشى از تو است از من دور ساز) و شكر و سپاس خود (توفيق بندگيت) را از من زايل مكن، بلكه آن را در حالات فراموشى هنگام فراموشيهاى نادانان بنعمتهايت هميشه با من قرار ده، و بمن الهام كن كه بر آنچه مرا عطا كرده‌‏اى ستايش نمايم، و بآنچه بمن نيكوئى نموده‏‌اى اقرار كنم-]

(115) وَ اجْعَلْ رَغْبَتِي إِلَيْكَ فَوْقَ رَغْبَةِ الرَّاغِبِينَ، وَ حَمْدِي إِيَّاكَ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِينَ
[115 و تضرع و زارى و توجه و رو آوردنم را بسوى خود بالاتر (فزونتر) از رو آوردن رو آورندگان، و سپاسگزاريم را در باره تو بالاتر از سپاس سپاسگزاران گردان-]

(116) وَ لَا تَخْذُلْنِي عِنْدَ فَاقَتِي إِلَيْكَ، وَ لَا تُهْلِكْنِي بِمَا أَسْدَيْتُهُ إِلَيْكَ، وَ لَا تَجْبَهْنِي بِمَا جَبَهْتَ بِهِ الْمُعَانِدِينَ لَكَ، فَإِنِّي لَكَ مُسَلِّمٌ، أَعْلَمُ أَنَّ الْحُجَّةَ لَكَ، وَ أَنَّكَ أَوْلَى بِالْفَضْلِ، وَ أَعْوَدُ بِالْإِحْسَانِ، وَ أَهْلُ التَّقْوى‏، وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ، وَ أَنَّكَ بِأَنْ تَعْفُوَ أَوْلَى مِنْكَ بِأَنْ تُعَاقِبَ، وَ أَنَّكَ بِأَنْ تَسْتُرَ أَقْرَبُ مِنْكَ إِلَى أَنْ تَشْهَرَ.
[116 و هنگام نيازمنديم بسوى تو (مراد هنگام نگرانى و گرفتارى است چون انسان هميشه بخداوند سبحان نيازمند است) خوارم مساز (مرا از رحمتت بى‌‏بهره مگردان) و بوسيله آنچه در درگاهت نيكوئى كرده‌‏ام (اعمالى كه پنداشته‌‏ام بآنها خوشنوديت را بدست آورده‏‌ام در حاليكه همان اعمال موجب هلاك و تباهى من شده چون بطوريكه شايسته نيكوئى است نبوده) هلاكم مكن 
و دست رد بر پيشانيم مزن (مرا از درگاهت نوميد باز مگردان) بآنچه (كردارى كه) بوسيله آن دست رد بر پيشانى ستيزه كنندگان با خود زده‏‌اى، زيرا من فرمانبرنده توام، ميدانم (باور دارم) كه حجت و دليل (در هر حكمى) تو را است، و تو بفضل و بخشش سزاوارتر، و باحسان و نيكى كردن سود رسانده‏‌تر، و شايسته‏‌اى كه از (كيفر) تو بترسند، و سزاوارى (گناهان را) بيامرزى، و بعفو نمودن شايسته‏‌ترى كه عقاب نمائى، و بپوشاندن (گناه) نزديكترى كه آشكار سازى-]

(117)
فَأَحْيِنِي حَيَاةً طَيِّبَةً تَنْتَظِمُ بِمَا أُرِيدُ، وَ تَبْلُغُ مَا أُحِبُّ مِنْ حَيْثُ لَا آتِي مَا تَكْرَهُ، وَ لَا أَرْتَكِبُ مَا نَهَيْتَ عَنْهُ، وَ أَمِتْنِي مِيتَةَ مَنْ يَسْعَى نُورُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ.

[117 پس (اكنون كه اين گونه مهربانى) مرا زنده دار به زندگى پاكيزه‌‏اى (زندگى با روزى حلال) كه بآنچه ميخواهم پيوسته شود، و بآنچه دوست دارم پايان يابد، در صورتيكه آنچه را نمى‌‏پسندى بجا نياورم، و آنچه را نهى كرده‌‏اى مرتكب نشوم، و بميران مردن كسيكه نور و روشنائيش (راهنمايش به بهشت) در پيش رويش و از سمت راستش ميرود
(حضرت باقر- عليه السلام- فرموده: روز رستاخيز براى هر كه نور «راهنماى به بهشت» باشد «از عذاب و سختيهاى آن روز» رهائى مييابد، و براى هر مؤمنى نورى است)-]

(118) وَ ذَلِّلْنِي بَيْنَ يَدَيْكَ، وَ أَعِزَّنِي عِنْدَ خَلْقِكَ، وَ ضَعْنِي إِذَا خَلَوْتُ بِكَ، وَ ارْفَعْنِي بَيْنَ عِبَادِكَ، وَ أَغْنِنِي عَمَّنْ هُوَ غَنِيٌّ عَنِّي، وَ زِدْنِي إِلَيْكَ فَاقَةً وَ فَقْراً.
[118 و مرا در درگاهت خوار (مطيع) و در نزد آفريدگانت عزيز و ارجمند گردان، و چون با تو خلوت كرده تنها بسر برم (از جز تو چشم پوشيده به راز و نياز بپردازم) فروتن و در ميان بندگانت بلند مرتبه و سرفرازم نما، و از كسيكه از من بى‌‏نياز است (در خواستى نكرده و نميكند) بى‌‏نيازم ساز (چنان كن كه من هم از او چيزى نخواهم) و بر فقر و نيازمنديم بدرگاهت بيافزا (تا در خواستم از تو و راز و نيازم با تو فزونى يابد)-]

(119) وَ أَعِذْنِي مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ، وَ مِنْ حُلُولِ الْبَلَاءِ، وَ مِنَ الذُّلِّ وَ الْعَنَاءِ، تَغَمَّدْنِي فِيمَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي بِمَا يَتَغَمَّدُ بِهِ الْقَادِرُ عَلَى الْبَطْشِ لَوْ لَا حِلْمُهُ، وَ الْآخِذُ عَلَى الْجَرِيرَةِ لَوْ لَا أَنَاتُهُ
[119 و از شماتت و شادى دشمنان و پيشامد غم و اندوه و ذلت و خوارى (نزد مردم) و رنج و گرفتارى (در كارها) پناهم ده، مرا در آنچه (گناهانيكه) بر آن از من آگاهى (برحمتت) بپوشان (عفو فرما) بآنچه (گناهى كه) ميپوشاند (ميگذرد) تواناى گرفتن از روى عنف و سختى اگر بردباريش نبود، و عقاب كننده بر گناه اگر مكث و شتاب نكردنش نبود (حلم و مكث در انجام كارى مانع از قدرت او نيست، بلكه مانع از مقدور كه آن گرفتن از روى عنف و عقاب است ميباشد، چون قدرت او پيش از فعل است و آنچه با آن منافات دارد عجز و ناتوانى است)-]

(120) وَ إِذَا أَرَدْتَ بِقَوْمٍ فِتْنَةً أَوْ سُوءاً فَنَجِّنِي مِنْهَا لِوَاذاً بِكَ،
وَ إِذْ لَمْ تُقِمْنِي مَقَامَ فَضِيحَةٍ فِي دُنْيَاكَ فَلَا تُقِمْنِي مِثْلَهُ فِي آخِرَتِكَ‏

[120 و هر گاه بگروهى (بر اثر نافرمانى) فتنه و تباهى يا بدى و گرفتارى بخواهى (پيش آورى) مرا در حاليكه پناهنده بتو هستم از آن رهائى ده، و چون مرا در دنياى خود (دنيائيكه مالك آن توئى) در جاى رسوائى بپا نداشتى (رسوا نكردى) در آخرت خود (آخرتى كه بر آن استيلاء دارى) مانند آن (در جاى رسوائى) بپا مدار (رسوا مگردان)-]

(121) وَ اشْفَعْ لِي أَوَائِلَ مِنَنِكَ بِأَوَاخِرِهَا، وَ قَدِيمَ فَوَائِدِكَ بِحَوَادِثِهَا،
وَ لَا تَمْدُدْ لِي مَدّاً يَقْسُو مَعَهُ قَلْبِي،
وَ لَا تَقْرَعْنِي قَارِعَةً يَذْهَبُ لَهَا بَهَائِي،
وَ لَا تَسُمْنِي خَسِيسَةً يَصْغُرُ لَهَا قَدْرِي
وَ لَا نَقِيصَةً يُجْهَلُ مِنْ أَجْلِهَا مَكَانِي.

[121 و اوائل نعمتهايت (نعمتهاى دنيوى) را با اواخر آنها (نعمتهاى اخروى) و سودهاى ديرينه‏‌ات (آنچه پيش از اين تاكنون عطا فرموده‏‌اى) را با تازه‏‌هاى آنها (آنچه پس از اين ميبخشى) براى من توام و جفت گردان، و چندان مرا مهلت مده و عمرم را طولانى و دراز مكن كه با آن دلم سخت شود
و بر من مصيبت و سختى مفرست كه بر اثر آن نيكوئى و خوشى و بزرگيم برود،
و مرا به پستى‌‏اى كه بر اثر آن منزلت و گرامى داشتنم (در نظر مردم) كوچك و خوار گردد، و عيب و زشتى‌‏اى كه بجهت آن مقام و ارزش من دانسته نشود گرفتار مساز-]

(122) وَ لَا تَرُعْنِي رَوْعَةً أُبْلِسُ بِهَا، وَ لَا خِيفَةً أُوجِسُ دُونَهَا، اجْعَلْ هَيْبَتِي فِي وَعِيدِكَ، وَ حَذَرِي مِنْ إِعْذَارِكَ وَ إِنْذَارِكَ، وَ رَهْبَتِي عِنْد تِلَاوَةِ آيَاتِكَ.
[122 و (از عذابت) چنان مترسانم كه بوسيله آن (از عفوت) نوميد گردم،
و چنان بيمناكم مگردان كه در آن هنگام ترس در دل افكنم، ترسم را در تهديدت (از عذاب روز رستاخيز) و بيمم را از مهلت دادنت (تا آنجا كه براى عذر و بهانه آوردنم حجت و دليلى نباشد) و انذار و ترساندنت (بوسيله پيغمبر و اوصياء آن حضرت عليهم السلام) و هراسم را هنگام خواندن جملات (قرآن) خود قرار ده-]

(123) وَ اعْمُرْ لَيْلِي بِإِيقَاظِي فِيهِ لِعِبَادَتِكَ،
وَ تَفَرُّدِي بِالتَّهَجُّدِ لَكَ،
وَ تَجَرُّدِي بِسُكُونِي إِلَيْكَ،
وَ إِنْزَالِ حَوَائِجِي بِكَ،
وَ مُنَازَلَتِي إِيَّاكَ فِي فَكَاكِ رَقَبَتِي مِنْ نَارِكَ،
وَ إِجَارَتِي مِمَّا فِيهِ أَهْلُهَا مِنْ عَذَابِكَ.

[123 و شبم را آباد (شايسته) گردان به بيدار نمودنت مرا در آن‏ براى بندگيت،
و تنها بودنم به شب‌برخاستن براى (مناجات با) تو،
و چشم پوشيم از جز تو به انس و خو گرفتنم با تو،
و درخواست نمودن خواسته‏‌هايم به درگاه تو،
و پى در پى درخواست نمودنم از تو در آزاد ساختنم از آتشت
و زنهار دادنم از كيفرت (دوزخ) كه در آنست اهل و سزاوار آن-]

(124) وَ لَا تَذَرْنِي فِي طُغْيَانِي عَامِهاً،
وَ لَا فِي غَمْرَتِي سَاهِياً حَتَّى حِينٍ،
وَ لَا تَجْعَلْنِي عِظَةً لِمَنِ اتَّعَظَ، وَ لَا نَكَالًا لِمَنِ اعْتَبَرَ، وَ لَا فِتْنَةً لِمَنْ نَظَرَ،
وَ لَا تَمْكُرْ بِي فِيمَنْ تَمْكُرُ بِهِ،
وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِي غَيْرِي،
وَ لَا تُغَيِّرْ لِي اسْماً، وَ لَا تُبَدِّلْ لِي جِسْماً،
وَ لَا تَتَّخِذْنِي هُزُواً لِخَلْقِكَ، وَ لَا سُخْرِيّاً لَكَ،
وَ لَا تَبَعاً إِلَّا لِمَرْضَاتِكَ، وَ لَا مُمْتَهَناً إِلَّا بِالانْتِقَامِ لَكَ.

[124 و مرا تا مدت و پاره‌‏اى از زمان (هنگام مرگ) در طغيان و سركشيم (در معاصى) سرگردان و در گرداب نادانيم غافل و بيخبر وا مگذار
و مرا (بر اثر ناپسنديها) پند براى كسى كه نپذيرد، و عبرت براى كسيكه عبرت گيرد، و سبب گمراهى براى كسيكه (بمن) نظر افكند قرار مده،
و با من مكر مكن (مرا بر اثر فريبى كه داده‏‌ام كيفر منما) در ميان كسانيكه با آنها مكر ميكنى،
و ديگرى را بجاى من مگزين (كه از او راضى و خوشنود باشى و مرا از درگاهت برانى)
و نامم را تغيير مده (دوزخى مگردان)
و تنم را (در دنيا بآفت و درد و در آخرت بعذاب و كيفر) تبديل مفرما،
و مرا مضحكه و سبب خنده آفريدگانت و مسخره خود (خوار و پست در درگاهت) و جز پيرو خوشنوديت و جز بكيفر رساندن (دشمنانت) براى تو خدمتگزار مگردان-]

(125) وَ أَوْجِدْنِي بَرْدَ عَفْوِكَ، وَ حَلَاوَةَ رَحْمَتِكَ وَ رَوْحِكَ وَ رَيْحَانِكَ، وَ جَنَّةِ نَعِيمِكَ، وَ أَذِقْنِي طَعْمَ الْفَرَاغِ لِمَا تُحِبُّ بِسَعَةٍ مِنْ سَعَتِكَ، وَ الِاجْتِهَادِ فِيمَا يُزْلِفُ لَدَيْكَ وَ عِنْدَكَ، وَ أَتْحِفْنِي بِتُحْفَةٍ مِنْ تُحَفَاتِكَ.
[125 و از لذت و خوشى گذشتت، و شيرينى مهربانى و آسودگى و روزيت، و بهشت پر نعمتت فيروز و كامياب ساز، و بوسيله توانگرى از توانگريت مزه فراغت و انجام دادن براى آنچه (عبادت و بندگى كه) تو دوست دارى، و كوشش در آنچه (عمل از روى اخلاص و پاكيزگى) را كه نزد (درگاه رحمت عامه و خاصه) تو نزديك ميگرداند بمن بچشان، و تحفه و ارمغانى از تحفه‌‏هايت (نيكوئيهاى برگزيده‏‌ات) بسويم بفرست (بمن عطا فرما، در حديث نبوى- صلى الله عليه و آله- است: روز و شبى نيست جز آنكه در آن از جانب خداى عز و جل براى من تحفه و ارمغانى است)-]

(126) وَ اجْعَلْ تِجَارَتِي رَابِحَةً، وَ كَرَّتِي غَيْرَ خَاسِرَةٍ، وَ أَخِفْنِي مَقَامَكَ، وَ شَوِّقْنِي لِقَاءَكَ، وَ تُبْ عَلَيَ‏ تَوْبَةً نَصُوحاً لَا تُبْقِ مَعَهَا ذُنُوباً صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً، وَ لَا تَذَرْ مَعَهَا عَلَانِيَةً وَ لَا سَرِيرَةً.
[126 و تجارت و بازرگانيم را (براى بدست آوردن ثواب) سودمند، و بازگشتنم را (در قيامت) بى‏‌زيان (بى‏‌عذاب) گردان، و مرا از مقامت (جاى حساب و بازپرسى) بترسان (آسوده و ايمن مگذار) و براى ديدارت (پاداشت) مشتاق و دل كنده ساز، و به توبه خالص و پاكيزه‌‏اى (از روى دل) كه گناهان كوچك و بزرگ را با آن باقى نگذارى، و گناهان آشكار و نهان را با آن وا مگذارى توفيقم ده-]

(127) وَ انْزِعِ الْغِلَّ مِنْ صَدْرِي لِلْمُؤْمِنِينَ، وَ اعْطِفْ بِقَلْبِي عَلَى الْخَاشِعِينَ، وَ كُنْ لِي كَمَا تَكُونُ لِلصَّالِحِينَ، وَ حَلِّنِي حِلْيَةَ الْمُتَّقِينَ، وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ‏ فِي الْغَابِرِينَ، وَ ذِكْراً نَامِياً فِي الْآخِرِينَ، وَ وَافِ بِي عَرْصَةَ الْأَوَّلِينَ.
[127 و كينه داشتن براى اهل ايمان را از سينه‏‌ام بر كن، و دلم را با فروتنان مهربان گردان، و با من چنان باش كه با شايستگان ميباشى، و به زيور پرهيزكاران بيارايم (توفيق عطا فرما كه صفات آنان را روش خود گردانم) و براى من ذكر نيكوئى در آيندگان، و آوازه بلندى در پسينيان قرار ده، و مرا در ميان سراى (جاى اجتماع و گرد آمدن) پيشينيان (حضرت امير المؤمنين- عليه السلام- و پيروان او از مهاجرين و انصار) در آور-]

(128) وَ تَمِّمْ سُبُوغَ نِعْمَتِكَ عَلَيَّ، وَ ظَاهِرْ كَرَامَاتِهَا لَدَيَّ،
امْلَأْ مِنْ فَوَائِدِكَ يَدِي، وَ سُقْ كَرَائِمَ مَوَاهِبِكَ إِلَيَّ،
وَ جَاوِرْ بِيَ الْأَطْيَبِينَ مِنْ أَوْلِيَائِكَ فِي الْجِنَانِ الَّتِي زَيَّنْتَهَا لِأَصْفِيَائِكَ،
وَ جَلِّلْنِي شَرَائِفَ نِحَلِكَ فِي الْمَقَامَاتِ الْمُعَدَّةِ لِأَحِبَّائِكَ.

[128 و فراخى نعمتت را بر من تمام كن، و گراميهاى آن را نزد من پى در پى ساز،
و دستم را از سودهاى خود پر ساز (نعمتهاى بيشمارت را بيش از پيش بمن ببخش)
و بخششهاى گراميت را بسويم روان گردان،
و در باغهائى (در بهشت) كه آنها را براى برگزيد‏گانت آراسته (آفريده) اى با پاكيزه‏‌ترين دوستانت (آنانكه از معاصى و كارهاى زشت دورى گزيده‌‏اند) همسايه‏‌ام نما، و در جاهائيكه براى دوستانت (آنانكه بايشان انعام ميفرمائى) آماده شده مرا به عطاهاى بزرگ بپوشان-]

(129) وَ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ مَقِيلًا آوِي إِلَيْهِ مُطْمَئِنّاً،
وَ مَثَابَةً أَتَبَوَّؤُهَا، وَ أَقَرُّ عَيْناً،
وَ لَا تُقَايِسْنِي بِعَظِيمَاتِ الْجَرَائِرِ، وَ لَا تُهْلِكْنِي‏ يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ،
وَ أَزِلْ عَنِّي كُلَّ شَكٍّ وَ شُبْهَةٍ،
وَ اجْعَلْ لِي فِي الْحَقِّ طَرِيقاً مِنْ كُلِّ رَحْمَةٍ،
وَ أَجْزِلْ لِي قِسَمَ الْمَوَاهِبِ مِنْ نَوَالِكَ،
وَ وَفِّرْ عَلَيَّ حُظُوظَ الْإِحْسَانِ مِنْ إِفْضَالِكَ.

[129 و براى من نزد (رحمت) خود آرامشگاهی كه در آن آرامش گيرم، و جايگاهيكه در آن جاى گزينم، و چشم را روشن سازم (شاد شوم) قرار ده
و (كيفر) مرا با گناهان بزرگ (كه بجا آورده‏‌ام) مسنج،
و در روزى (رستاخيز) كه پنهانيها (اعمال نيك و بد) آشكار ميشود عذابم مكن،
و هر شك و دو دلى و آنچه بحق ميماند را از من دور كن،
و در حق و درستى راهى به هر رحمتى (كه براى تو است، يا بسبب هر رحمتى كه براى تو است راهى در حق) برايم قرار ده، و بهره‏‌هاى بخششهاى از عطايت را براى من بسيار،
و نصيبهاى احسان و نيكى از بخشيدنت را بر من فراوان گردان-]

(130) وَ اجْعَلْ قَلْبِي وَاثِقاً بِمَا عِنْدَكَ،
وَ هَمِّي مُسْتَفْرَغاً لِمَا هُوَ لَكَ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْتَعْمِلُ بِهِ خَالِصَتَكَ،
وَ أَشْرِبْ قَلْبِي عِنْدَ ذُهُولِ الْعُقُولِ طَاعَتَكَ،
وَ اجْمَعْ لِيَ الْغِنَى وَ الْعَفَافَ وَ الدَّعَةَ وَ الْمُعَافَاةَ وَ الصِّحَّةَ وَ السَّعَةَ وَ الطُّمَأْنِينَةَ وَ الْعَافِيَةَ.

[130 و دلم را بآنچه (پاداشى كه) نزد تو است مطمئن و آرام، و قصد و آهنگم را يكسره براى آنچه (بندگى كه) براى تو است بگردان،
و مرا بچيزى (عمل خيرى) وادار كه خواص و نزديكانت را واميدارى،
و هنگام غفلت و بيخبرى عقلها طاعتت را در دلم مخلوط و آميخته ساز (در وقت غفلت و فراموشى مردم از حق چنان كن كه دل من غافل نباشد) و بى‏‌نيازى (از خلق) و پاكدامنى (از نارواها) و آسايش (در زندگى) و بى‏‌گزندى و تندرستى و فراخى (در روزى) و آرامش و آسودگى و نداشتن گرفتارى و بدى را برايم فراهم كن-]

(131) وَ لَا تُحْبِطْ حَسَنَاتِي بِمَا يَشُوبُهَا مِنْ مَعْصِيَتِكَ،
وَ لَا خَلَوَاتِي بِمَا يَعْرِضُ لِي مِنْ نَزَغَاتِ فِتْنَتِكَ،
وَ صُنْ وَجْهِي عَنِ الطَّلَبِ إِلَى أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ،
وَ ذُبَّنِي عَنِ الْتِمَاسِ مَا عِنْدَ الْفَاسِقِينَ.

[131 و كارهاى نيك مرا بسبب معصيت و نافرمانى كه با آنها آميخته ميشود، و تنهائيهايم (براى مناجات و راز و نياز با تو) به تباهكاريهائى كه از راه آزمايش تو (شكيبائى و سپاسگزاريم را) براى من پيشايد تباه مساز،
و آبرويم را از درخواست بسوى كسى از جهانيان (مردم زمان خود) حفظ فرما،
و از طلبيدن آنچه (كالاى دنيا كه) نزد كسانى است كه باحكام شرع اقرار دارند و آنها را بجا نمي‌آورند بازم دار-]

(132) وَ لَا تَجْعَلْنِي لِلظَّالِمِينَ ظَهِيراً،
وَ لَا لَهُمْ عَلَى مَحْوِ كِتَابِكَ يَداً وَ نَصِيراً،
وَ حُطْنِي مِنْ حَيْثُ لَا أَعْلَمُ حِيَاطَةً تَقِينِي بِهَا،
وَ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ تَوْبَتِكَ وَ رَحْمَتِكَ وَ رَأْفَتِكَ وَ رِزْقِكَ الْوَاسِعِ،
إِنِّي إِلَيْكَ مِنَ الرَّاغِبِينَ،
وَ أَتْمِمْ لِي إِنْعَامَكَ، إِنَّكَ خَيْرُ الْمُنْعِمِينَ

[132 و مرا پشتيبان ستمگران و بر نابود كردن (ابطال احكام) كتاب خود (قرآن مجيد) يار و كمك ايشان قرار مده،
و از جائيكه نميدانم‏ نگهبانيم كن نگهبانى كه بآن (از هر گناهى) نگهداريم نمائى،
و درهاى توبه و آمرزش و مهربانى و روزى فراخت را بر من بگشاى
(مرا به توبه موفق و شايسته آمرزش و مهربانى و روزى فراخ خود گردان)
زيرا من از رو آورندگان به درگاه توام،
و نعمت دادنت را در باره من كامل نما (مرا در بهشت داخل فرما)
زيرا تو بهترين نعمت دهندگانى-]

(133) وَ اجْعَلْ بَاقِيَ عُمُرِي فِي الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ، يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ،
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ،
وَ السَّلَامُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَبَدَ الْآبِدِينَ.

[133 و بازمانده زندگيم را در حج (زيارت بيت الله) و عمره (افعال مخصوصه‏‌اى كه در مكه معظمه بجا آورده ميشود) براى درخواست خوشنودى و پاداشت قرار ده، اى پروردگار جهانيان،
و خدا بر محمد و آل او كه (از آلودگى) پاك و (از نقائص) پاكيزه‏‌اند رحمت فرستد،
و هميشه بر او و بر ايشان درود باد.-]

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی