The darkness of lies!
be careful!
Do not fall victim to the darkness of the liar!
«کذب» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«كَذَبَ لَبنُ الناقة: أَي ذهَبَ: إذا ظنّ أن يدوم مدّة فلم يدم،
وقتى است كه گمان شود شير آن شتر مدتى ادامه دارد، ولى ادامه نيابد.»
مفهوم «قطع و ادامه پیدا نکردن»
پروسه و روند شیردهی، قطع شد! در حالیکه میبایستی طبق روال، ادامه میداشت!
مفهوم «قطع»: «discontinuance»
+ «دوم – دوام – تداوم»
+ «صدق»: «رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ»
«وَ اَلصِّدْقُ وَ ضِدَّهُ اَلْكَذِبَ»:
+ «حدیث جنود عقل و جهل!»
+ «صدف»
+ «کفر»
+ «جحد»
+ «نفر»
+ «افک»
+ «ردد – مرتدّین»
+ «عند – عنید»
نور ولایت فرایندی است که تداوم دارد! با دوام است! قطع نمیشود! «continuing»
اما ولایت باطل غیر آل محمد ع، که همان حسادت است، تداوم ندارد «discontinuance»
+ «بتر»
شنیدی میگن: چی شد که شیر مادر نوزاد خشک شد؟ قرار بود حالا حالاها به بچه شیر بده!
وقتی که رابطه با نور قطع میشه، به این میگن کذب!
الذین کذبوا بآیاتنا، یعنی اهل حسادت که با نور، ادامه ندادند، به نور پشت کردند، نور رو فدای تمناهای خودشون کردند، و این قطع رابطه با نور، شد اشتباه مرگبار آنها!
رانندگی با توجه به علائم، میشه صادق!
اما رانندگی خودسرانه، بدون توجه به علائم، میشه کاذب!
«کذب» یکی از هزار واژه مترادف حسد است.
امام حسن عسكرى عليه السلام:
مَا تَرَكَ الْحَقَّ عَزِيزٌ إِلَّا ذَلَّ
وَ لَا أَخَذَ بِهِ ذَلِيلٌ إِلَّا عَزَّ.
هيچ عزيزى حق را ترك نكرد، مگر اين كه ذليل شد
و هيچ ذليلى به حق عمل نكرد مگر اين كه عزيز شد.
[کذب – فشل]:
مفهوم واژه «کذب» به شدت با مفهوم واژه «فشل» و داستان «جنگ احد» نزدیک و مترادف است و با هم، فهم دنیای قلب «اهل حسادت» رو توضیح میدهند.
«كَذَبَ لبنُ الناقة: إذا ظنّ أن يدوم مدّة فلم يدم» = «تَفَشَّلَ الماء»
اینکه دوستی حسود، دوامی نداره و یهو جا میزنه و بمحض دیدن چیزی که ته دلش اونو میخواد، یعنی تمناهاش، و نه آل محمد ع، لذا این همان لحظۀ فروش یوسف ع به درهمی ناچیز است و همیشه حسودان این اقدام مشابه و تکراری رو در هر زمان انجام میدهند.
معارین حسودی که خیال میکنی، دوست هستند و دوستیشون دوام داره، یهو دشمن از آب در میان و دوستیشون قطع میشه و ادامهدار نمیشه، لذا مفهوم واژه «کذب»، دنیای قلب معارین رو معنا میکنه که نسبت به نور ولایت چجوری خیانت میکنن و رابطۀ خودشونو بخاطر چسبیدن به تمناهاشون و حب دنیا، قطع میکنن! خیال میکنی چه دوستان فوق العادهای باشند، اما یهو توزرد از آب در میان و آیات دستشونو به اینکه دشمن هستند و نه دوست، رو میکنند.
دوستیهایی که از روی حسد است، نه از روی نور و رضایت به تقدیرات!
«کذب» نام زیبایی برای لیدرهای سوء و آیات متشابه موید اندیشه آنهاست که اهل شک حسود در دل شرایط با استعمال اندیشه این تاجداران جهنمی، دستشون، به اینکه رابطه اونها با آل محمد ع دوامی ندارد «فشل – جنگ احد» برملا میشود و باطن دروغگویشان رو میشود «کذب».
مفهوم «قطع رابطه» در این واژه.
اهل شک، اهل تکذیب آیاتی و رسلی هستند «وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى»!
حسود خیال میکند که با چاپلوسی، تا ابد در این راه نورانی باقی میماند و خیال میکند که از آنها محکمتر و مطمئنتر و پایدارتر در این راه، کسی نیست و اکثرا نیز به حال اونها غبطه میخورند «داستان تکراری قارون و گنج قارون»! اما بالاخره آیات دستشونو رو میکنن که اونا قلبا متعلق به این راه نیستند و یه روزی میذارن میرن و دروغشون در میاد «كَذَب لبنُ الناقة»!
این قطع رابطه، میشه معنا و مفهوم بسیار مهم واژۀ «کذب»!
«كَذَب الرَّأْيُ: امر را بر خلاف آنچه كه هست پنداشت.»
«كَذَبتِ الْعَيْنُ: دچار خطاى باصره شد.»
«ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى»:
اهل نور یقین که جنبش سایه نورانی معالم ربانی صاحبان نور خود را در ملکوت قلبش میفهمد،
هرگز این کلام نورانی را تکذیب نمینماید و قطع رابطه با این نور نمینماید و این علوم نورانی را به هدر نمیدهد «شکّ»، بلکه تصدیق میکند که با یادآوری معالم ربانی در دل شرایط بحرانی تقدیرات، نورِ معرفت، به قلبش الهام میشود و این آرامشی که در اعمال صالح او میبینی، حاصل همین استعمال کلام نورانی صاحبان نور در دل این شرایط است.
[تصدیق – تکذیب] – [آیاتی و رسلی]
«صدق – کذب» + «آشکار – پنهان»:
اهل یقین، اهل صدق و آشکار نمودن آثار عمل به اندیشه صاحبان نور هستند!
به میگن «صدقه دادن»!
به این میگن نشر علوم آل محمد ع!
به این میگن مانکن باعرضه!
به این میگن تداوم و استمرار نور در ملک و ملکوت!
صدقه دهندۀ واقعی کسی است که جواب بدی دیگرانو با خوبی میده،
و از نور خودش به اونها قرض و صدقه میده!
اهل شک، اهل کذب هستند و هرگز نتیجه آشنایی خودشان با صاحب نورشان را بصورت عمل به اندیشه آنها و تولید نور آرامش عمل صالح، آشکار نمینمایند و همۀ زحمات چندین ساله صاحبان نور را به هدر میدهند و به این عدم تداوم رابطه با نور که منجر به هدر دادن علوم آل محمد ع و عمل نکردن به علم آل محمد ع و خواهان آشکار نشدن نام و معانی شیرین نور ولایت برای همۀ اهل عالَم منتهی میشود، میگن کذب و تکذیب، و کاری که معارین و اهل شک و لیدرهای سوء انجام میدن همین تکذیب است.
+ «صدّ سبیل»
انگاری وقتی میگیم اهل شک حسود، صاحبان نور رو تکذیب کردند، یعنی به رابطۀ خودشون با نورشون ادامه ندادند.
قطع رابطه قلبی خودشون با نورشون رو عملا آشکار نمودند و برای همه دروغگو بودنشان رو شد.
«أَكْذَبَهُ: دروغ او را آشكار كرد.»
تاریکی دروغ!
إِنَّ الْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَاتِ!
تاریکی دروغ!
«راست و دروغ»!
«راستگو» – «دروغگو»!
دروغگو و قربانیان دروغ!
کسی که واقعیت را کتمان می کند!
و کسانی که قربانی کتمان واقعیت توسط شخص دروغگو می شوند!
+ مقاله: «تاریکیِ سادهلوحیِ جاهل!»
+ مقاله: «تاریکی تمسخر و استهزاء!»
در زبان فارسی کسی که حقیقت را میگوید راستگوست
و کسی که حقیقت را کتمان میکند و وارونه جلوه میدهد دروغگوست.
دروغگو رابطه خود را با نور حقیقت قطع میکند و اینگونه سرگردان شده و هلاک می شود.
کسانی که متبع این دروغگو باشند، قربانی دروغگویی او می شوند و آنها هم سرنوشتی جز سرگردانی و هلاکت نخواهند داشت.
«إِنَّ الْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَاتِ»
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«كَذَبتِ الْعَيْنُ: دچار خطاى باصره شد.»
در واقع حسادت چشم دل حسود را کور میکند و او دچار خطای بصیرت قلبی میشود، لذا حقیقت و راستی را کتمان و تکذیب و مسخره میکند.
«وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى» اشاره به همین خطای نابخشودنی و اشتباه مرگبار اهل حسادت دارد.
«كَذَب الرَّأْيُ: امر را بر خلاف آنچه كه هست پنداشت».
کسی که مکانیسم نورانی قلبش فعال شده، هرگز دچار خطای بصیرت قلبی نخواهد شد:
«ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى».
مفهوم «disconnection» از هزار واژه مترادف «حسد» استنباط می شود.
واژه «کذب» نیز می گوید که دروغگو با نور حقیقت و راستی، قطع رابطه کرده است و عبارت «كَذَبَ لبنُ الناقة: إذا ظنّ أن يدوم مدّة فلم يدم» اشاره به همین فرایند قطع ارتباط قلبی دروغگو با نور حقیقت و راستی است.
راستگویی، فرایندی ادامهدار تا بینهایت نور است
و دروغگویی، تاریکی جدایی از حقیقت نور و راستی را در پی دارد.
دروغگویی و راستگویی فرایندی است در دنیای پنهان درون قلبها، و لبخند چهره و صورتی به ظاهر معصوم و بیگناه، نمیتواند ملاک تشخیص ماهیت قلبی شخص دروغگو یا راستگو باشد.
چاپلوسی، ویژگی بارز شخص دروغگوست. «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ».
درک تاریکی و روشنایی قلب و یا عدم درک تاریکی و روشنایی قلب،
ملاک شخصیت و هویت در لحظۀ افراد است.
و فقط خداست که آمار راستگویان و دروغگویان نزد اوست:
«فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَ الْكاذِبِينَ».
«إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ».
اهل حسادت، مگسهاى سرگردان در تاريكى!
+ «ذئب – حسود سرگردان!»
[سورة المنافقون (63): الآيات 1 الى 5] :
« إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ »
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ (1)
چون منافقان نزد تو آيند گويند: «گواهى مىدهيم كه تو واقعاً پيامبر خدايى.» و خدا [هم] مىداند كه تو واقعاً پيامبر او هستى، و خدا گواهى مىدهد كه مردم دوچهره سخت دروغگويند.
اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (2)
سوگندهاى خود را [چون] سپرى بر خود گرفته و [مردم را] از راه خدا بازداشتهاند. راستى كه آنان چه بد مىكنند.
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ (3)
اين بدان سبب است كه آنان ايمان آورده، سپس به انكار پرداختهاند و در نتيجه بر دلهايشان مهر زده شده و [ديگر] نمىفهمند.
وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ (4)
چون آنان را ببينى جسم و ظاهرشان [از آراستگى و وقار] تو را به شگفت آورد، و اگر سخن گويند [به علت شيرينى و جذابيّت كلام و چاپلوسی] به سخنانشان گوش فرا مىدهى [اما از پوچى باطن، سبكمغزى و دورويى] گويى چوبهاى خشكى هستند كه به ديوارى تكيه دارند [و در حقيقت اجسادى بىروحاند كه در هيچ برنامهاى اطمينانى به آنان نيست، از شدت بزدلى] هر فريادى را به زيان خود مىپندارند. اينان دشمن واقعىاند؛ از آنان بپرهيز؛ خدا آنان را بكشد؛ چگونه [با ديدن اين همه دلايل روشن از حق به باطل] منحرف مىشوند.
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ (5)
و چون بديشان گفته شود: «بياييد تا پيامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد»، سرهاى خود را بر مىگردانند، و آنان را مىبينى كه تكبّركنان روى برمىتابند.
+ «أَلَا يَا أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ وَ ذُبَاباً بِلَا مِصْبَاحٍ
كَأَنَّكُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ وَ أَصْنَامٌ مَرِيدَةُ …
أَ لَا تَقْتَبِسُونَ الضِّيَاءَ مِنَ النُّورِ الْأَزْهَرِ …
هان اى سايههاى بيجان و اى مگسهاى سرگردان در تاريكى،
گويا شما چوبهاى واداشته بر ديوار و بتهاى تراشيده از چوبيد …
آيا از نور فروزان پرتو نمىگيريد؟»
نکات مهم حدیث حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
داستان تکراری دروغگو!
نظر راستگو، نظر خداست! اما حسود دروغگو، خودرای است!
دروغگو، به یکی دوتا دروغ بسنده نمی کنه!
حواست باشه راهتو از راه دروغگو جدا کنی!
اگه مکانیسم نورانی قلبت فعال باشه و تاریکی درونتو متعاقب اشتباهاتت بفهمی، در صدد جبرانش برمیای تا دوباره مشمول رزق نورانی خدای خودت بشی!
«إذا نَفَرَت قُلوبُكُم مِن شَيءٍ فَاجتَنِبوهُ»
«بمحض اینکه با قلبت تاریکی رو متوجه شدی فورا از اشتباهت دست بردار و از خطا دوری کن»
آدمُ عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِه شَيثٍ ـ :
إذا نَفَرَت قُلوبُكُم مِن شَيءٍ فَاجتَنِبوهُ ؛ فَإنّي حِينَ دَنَوتُ مِنَ الشَّجَرَةِ لأِتَناوَلَ مِنها نَفَرَ قَلبي، فَلَو كُنتُ امتَنَعتُ مِنَ الأكلِ ما أصابَني ما أصابَني.
ورکلایف آدم ع برای پسرش شیث ع!
آدم عليه السلام ـ در سفارش به فرزندش شيث ـ فرمود :
هرگاه دلهايتان از چيزى نفرت داشت، از آن چيز دورى كنيد؛ زيرا زمانى كه من به درخت نزديك شدم تا از آن بخورم، دلم از اين كار گريزان بود. اگر از خوردن امتناع كرده بودم، آن بلايى كه به سرم آمد نمى آمد.
«فحش» و «صخب» و «لعن» از هزار واژگان مترادف «حسد».
«اصْطَخَبَتِ الطيرُ: بانگ پرندگان در هم آميخته شد»
دروغگو میخواهد با دروغهایش سر و صدا راه بیندازد.
هوچیگری میکند تا راستی و حقیقت را پنهان نماید.
مثل سر و صدای این پرندگان:
the noise of birds
حسود با دروغهایش، مدام نویز و پارازیت میفرسته
شایعات غمانگیز
«اصطخاب الامواج» مثل سر و صدای امواج خروشان دریا!
+ مقاله «دوبهمزنی و شیطنت حسود!»
the roaring waves of the sea
دروغگو، ناجوانمردانه دروغ میبافد!
«خودت میفهمی» داری راست میگی یا دروغ میگی!
دروغگویی و تاریکی قلب – راستگویی و روشنایی قلب
صله با دروغگو، مثل رفتن پیش ساحر و کاهن است!
دروغگو دشمن خداست! و خدا با راستگویان است!
راستگو با قلبش شاهد نور هدایت خدای خویش است!
مشتقات ریشه «کذب» 282 بار در آیات قرآن تکرار شده که داستان تکرای دروغگویان را بیان می کند. مطالعه تکتک این موارد آگاهی ما را به ماهیت ناپسند دروغگویی افزایش می دهد. دروغگویی که حقیقت برایش آشکار شده، اما عامدانه از پذیرش حقیقت و اشتباه خود سر باز می زند.
علاقمندان به مطالعه این آیات نورانی قرآن کریم می توانند از نرم افزار بسیار ارزشمند جامع التفاسیر نور استفاده نمایند.
نرم افزار جامع تفاسیر نور 3
نرم افزار جامع تفاسیر نور 4
«اختلاق»: دروغبافى، دروغپردازی
«المُبْطِل»: دروغپرداز
+ احادیث نورانی «بحار الأنوار ج69
باب 113 الإعراض عن الحق و التكذيب به
باب 114 الكذب و روايته و سماعه
باب 115 استماع اللغو و الكذب و الباطل و القصة»