دکتر محمد شعبانی راد

پیله‌ی تاریک کرم ابریشم حریص! أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‏ حَياةٍ!

The greedy silkworm
encases itself
by producing cocoons around it.
The dark home of the greedy silkworm!

«حرص» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«حَرَصَ‏ القَصَّارُ الثَّوْبَ: شَقَّهُ،
گازر جامه را از بسيارى كوبيدن و شستن پاره كرد.»
مفهوم «disconnection»
«الْحِرْصُ‏: فرط الشّره، و فرط الإرادة،
زياده‌روى در آزمندى و ميل و اراده است. زیاده‌خواهی»
+ «سرق – السَّرَق ‏: شِقاق الحرير»
«السحابة الحارصة – شجة حارصة»
«و الحرص طلب الشي‏ء بجد و اجتهاد،
حرص: طلب كردن چيزى با كوشش.»
«و الأصل من السحابة الحارصة و هي التي تقشر وجه الأرض،
اصل اين كلمه از «السحابة الحارصة» است، يعنى ابرى كه پوست زمين را مى‏‌كند.»
«و شجة حارصة التي تقشر جلدة الرأس،
«شجة حارصة» يعنى جراحتى كه پوست سر را بيفكند.»
«و كذلك الحرص كان صاحبه ينال من نفسه لشدة اهتمامه بما هو حريص فيه،
حرص نيز بصاحب خود صدمه و آسيب مى‏‌رساند، زيرا به آنچه حرص دارد، زياد اهميت مى‏‌دهد.»
+ «الحسد: القشر»: «الحسد: القُراد، لانه یقشر القلب کما یقشر القُراد الجلد»

انگاری این کرم ابریشم حریص، با تنیدن این پیله به دور خود، قشر و پوسته‌ای دورش را احاطه می‌کند که او را در این خانه‌ی زیاده‌خواهی‌هایش – که ظاهری سفید دارد، اما باطنی سیاه و تاریک – محبوس می‌کند و همچنین او را محروم از دیدن نور زیبای خورشید می‌نماید.
دو واژه‌ی حرص و حسد، همین داستان قطع رابطه با نور و گیر کردن در تاریکیِ تمناها رو با مثال زیبای کرم ابریشم حریصِ حسود، به ما یاد میدهند و البته هزار واژه مترادف دیگر حسد!

Cutting open a silk cocoon.
مثال زیبای کرمِ ابریشمِ حریص و پیله‌ای که به دور خود می‌تند!
مَثَلُ الْحَرِيصِ عَلَى الدُّنْيَا كَمَثَلِ دُودَةِ الْقَزِّ!

O greedy silkworm!
Don’t bother yourself!

You don’t need it!

امام باقر علیه السلام:
مَثَلُ الْحَرِيصِ عَلَى الدُّنْيَا كَمَثَلِ دُودَةِ الْقَزِّ
كُلَّمَا ازْدَادَتْ مِنَ الْقَزِّ عَلَى نَفْسِهَا لَفّاً
كَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ حَتَّى تَمُوتَ غَمّاً.

مثل شخص حریص بر دنیا، مثل کرم ابریشم است
که هر چه بیشتر ابریشم بر خود می‌تابد و می‌پیچد،
راه بیرون شدن خود را دورتر و بسته‌تر می‌نماید تا از غم و اندوه می‌میرد.

امام صادق علیه السلام:
أَغْنَى الْغِنَى مَنْ لَمْ يَكُنْ لِلْحِرْصِ أَسِيراً.
بى‏‌نيازترين بى‏‌نيازان كسى مى‏‌باشد كه اسير حرص نباشد.
لَا تُشْعِرُوا قُلُوبَكُمُ الِاشْتِغَالَ بِمَا قَدْ فَاتَ
فَتَشْغَلُوا أَذْهَانَكُمْ عَنِ الِاسْتِعْدَادِ لِمَا لَمْ يَأْتِ.
دلهاى خود را به آنچه از دست رفته مشغول نسازيد،
كه در اين هنگام از فعاليت براى آينده باز خواهيد ماند.

وقتی که در بند تمنّاهای خودت اسیر میشی و گیر می‌افتی!
«نسی – تمنّا علت تاخیر در درک نور است! فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ!»
«مَثَلُ الْحَرِيصِ عَلَى الدُّنْيَا كَمَثَلِ دُودَةِ الْقَزِّ!»
+ «غبر – مرداب راکد حسادت! داستان تکراری جاماندگان! عجوزا فی الغابرین!»

حرص یعنی تاریکیِ پشت‌نمودن به نورِ تقدیرات،
و رو نمودن به تمنّاهای حسدآلود!

حرص یعنی تاریکی پشت نمودن به نور تقدیرات و رو نمودن به تمناهای حسدآلودی که این زیاده‌خواهی‌ها، توام با علائم و آلارمهای تاریکی در قلب سلیم به اطلاع صاحبان نور می‌رسد و آنها را از عواقب سوء این افکار و اقوال و رفتار آمیخته با حرص و حسد مطلع میکند و اینجا این خود شخص است که با دیدن این تابلوهای راهنمایی و رانندگی کنار جاده «امارة»، تصمیم میگیرد که به این علائم هشدار دهنده گوش جان سپرده و ترتیب اثر دهد یا نه بر خلاف توصیه‌های خالق خود، مسیر خودسرانه و خودخواهانه خود را در پیش بگیرد و اینجاست که واژه امر به زیبایی در فهم مسائل مشکل، کمک شایانی به ما می‌کند.
پس حرص که به زیاده‌خواهی انسان‌ها ترجمه شده می‌بایست معیار و میزانی تعریف شود که مازاد بر آن، بشود زیاده بر آن، و هر کس این زیاده را طالب شود عنوان شخص حریص به او می‌دهیم.
چه کسی میزان خواستن‌ها را مشخص می‌کند؟
در مباحث روانپژشکی امروز، از «رابطه خالق و مخلوق، زیباترین جلوه هستی!» کمتر صحبت به میان می‌آید. در واژه زیبای «سعف – اسعاف» اشاره کردیم که فرایند نورانی ولایت همچون آمبولانسی است که هر وقت ویژگی زیاده‌خواهی یعنی حرص و حسد در قلبی به جنبش در می‌آید، خدای مهربان از همان رابطه کلامی زیبای نورانی بین خود و مخلوقش یعنی زبان قبض و بسط نور، استفاده نموده و با تاریکی قلب یعنی قبض نور قلب، به مخلوق اشتباه‌کار خود پیغام می‌دهد که در قلبش یک ارور «error» و اشتباه، در حال وقوع است که چنانچه فورا سرکوب نشود، بیم آن می‌رود که کودتایی در دنیای درون قلب شکل گرفته و حکومت، از دست نور آرامش گرفته شود و به دست ایادی لیل و تاریکی بیفتد و اینجاست که قلب سلیم متوجه هشدار بموقع شده و می‌فهمد که این سوژه مورد نظر، هر چه که باشد، همسو با تقدیرات خداوند برای اصلاح و تربیت او در فرصت باقیمانده از عمر او نیست، لذا متوجه انحراف از استاندارد قلب خود شده و با توبه و استغفار و رغم انف نمودن، با کمک این نور پشیمانی، قبل از اینکه این ویژگی مذموم، که از عالم ذر با خود حملش میکنیم، کار دستمان بدهد، آتش فتنه در نطفه خفه شده و این اطلاع‌رسانی بموقع خالق هستی و آفرینش، در ملک و در ملکوت قلب ما، که خالق نور قلب ماست و قلب را تاریک و روشن میکند، را مدیون این عنایت خدای مهربان خود هستیم. و به این کلام الله نورانی دائم گوش جان می‌سپاریم تا روند درناژ دائمی حرص و کبر و حسادت و … برقرار باشد و تنها راه دسترسی به آرامش و شادکامی در زندگی برای همه، دانستن همین کلام نور و ظلمت است در دنیای قلب، که «الله یقبض و یبصط» به صراحت در قرآن کریم اشاره به همین فرایند زیبا و حیاتی برای قلب سلیم دارد.
پس داشتن عیب حسد که هزار واژه مترادف مثل حرص گویای ابعاد گوناگون ویژگی این بیماری بدخیم قلب هستند، بصورت دیفالت مد در وجود آدمی از بدو تولد هست و این اندوخته مذموم عالم ذر ماست که فرصتی دیگر در این دنیا به ما داده شده تا با فهم نور الولایة، خودمان اختیارا این سم مهلک را ساپرس کنیم و با این حسن استفاده از نور، اختیارا نمره قبولی ورود به بهشت دائم آل محمد ع را اخذ نماییم و نقش خالق برای مخلوقِ مختار و صاحب اراده‌ای بنام انسان فقط همین تبلیغ و اطلاع‌رسانی از جنس قبض و بسط نور است و اینکه آیا شخص به این اوامر نورانی توجهی بنماید یا ننماید، تکلیف قضاوت الهی را برای تعیین سرنوشت ابدی شخص معلوم می‌نماید.
اما آمار متاسفانه مایوس کننده است و غالبا افراد که حتی زبانا خود را بسیار خداپرست نشان می‌دهند هنگام امتحانات عملی و رو برو شدن با آیاتی که این باورِ آنها را به چالش می‌کشند که آیا باور، زبانی است یا زبانی و قلبی، درصد بالایی از افراد، دانسته و مطلع، مسیری غیر خواست خالق خود را انتخاب نموده و در پیش میگیرند و این انتخاب خودخواسته و آگاهانه‌ی آنها در مسیر نار جهنم، آنها را به سمت مارپیچ مرگ خودباختگان سوق می‌دهد.
و این جا نقش بی‌بدیل دانه‌درشتهای قبیله شیطان بسیار حائز اهمیت است که آنها به این عده‌ که اهل تمنا هستند، اما رویشان نمیشود، جرات گناه کردن می‌دهند.
داستان حرص و حسد و هزار واژه مترادف دیگر که امروز عنوان و تاپیک بحث اساتید روانپژشکی است و اینکه در صدد شناخت این ویژگی انسانها هستند و هم اینکه آیا این ویژگی اساسا خوب است یا بد و باز اینکه رفتار انسان رو چگونه تحت تاثیر خود قرار می‌دهد و تلاشهای آکادمیک و آزمایشگاهی برای درک این قبیل امور – که مربوط به دنیای ملکوت قلبهاست و در ملک قابل فهم و دسترسی نیست – همه و همه نشان می‌دهد که انسان فطرتا جویای راه درمانی برای این مشکل اساسی خویش است تا از شر این رذیله اخلاقی رها شود، اما این خواسته مهم، بدون دانستن و فهم کلام نورانی خدای خود اصلا امکان پذیر نیست.

امام صادق علیه السلام:
حُرِمَ اَلْحَرِيصُ خَصْلَتَيْنِ وَ لَزِمَتْهُ خَصْلَتَانِ
حُرِمَ اَلْقَنَاعَةَ فَافْتَقَدَ اَلرَّاحَةَ
وَ حُرِمَ اَلرِّضَا فَافْتَقَدَ اَلْيَقِينَ
.
شخص حريص از دو خصلت محروم است و به دو خصلت پای‌بند:
چون از قناعت محروم است راحتي را از دست داده،
و چون از رضا محروم است داراي يقين نيست.

حرص، تلاش اهل حسد برای دستیابی به تمناها!

حریص‌ترین افراد کسانی هستند که گفتند:
«قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ»

[سورة البقرة (۲): آية ۹۶]
وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‏ حَياةٍ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا
يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ
وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ
وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ (۹۶)
و آنان را مسلماً آزمندترين مردم به زندگى،
و [حتى حريص‏‌تر] از كسانى كه شرك مى‏‌ورزند خواهى يافت.
هر يك از ايشان آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند
با آنكه اگر چنين عمرى هم به او داده شود، وى را از عذاب دور نتواند داشت.
و خدا بر آنچه مى‏‌كنند بيناست.

الْحِرْصُ : مَا لَا حَاجَةَ بِهِ!
زیاده‌خواهی‌هایی که هیچ احتیاجی هم بهش نداری!

فَأَخَذَا مَا لَا حَاجَةَ بِهِمَا إِلَيْهِ

پس آدم و حوا چيزى را گرفتند كه بدان احتياج نداشتند!
از این رو بيشتر آن چه را آدميزاد مى‌طلبد، به آن احتياج ندارد!

با قلبت باید نور تقدیراتتو خوب بشناسی: «معرفة الله».
همچنین با قلبت باید تاریکی تمناهاتو خوب بشناسی: «حبّ دنیا».
قلبی که این نور و ظلمتشو خوب بشناسه و بفهمه خیلی قلب با ارزشی است!
«یاقوت سرخ!»

امام سجاد علیه السلام:
سُئِلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع
أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
فَقَالَ مَا مِنْ عَمَلٍ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ ص أَفْضَلَ مِنْ بُغْضِ الدُّنْيَا
وَ إِنَّ لِذَلِكَ لَشُعَباً كَثِيرَةً وَ لِلْمَعَاصِى شُعَباً
فَأَوَّلُ مَا عُصِيَ اللَّهُ بِهِ الْكِبْرُ وَ هِيَ مَعْصِيَةُ إِبْلِيسَ حِينَ أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ
وَ الْحِرْصُ وَ هِيَ مَعْصِيَةُ آدَمَ وَ حَوَّاءَ حِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمَا
فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظّالِمِينَ
فَأَخَذَا مَا لَا حَاجَةَ بِهِمَا إِلَيْهِ

فَدَخَلَ ذَلِكَ عَلَى ذُرِّيَّتِهِمَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ

وَ ذَلِكَ أَنَّ أَكْثَرَ مَا يَطْلُبُ ابْنُ آدَمَ مَا لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَيْهِ
ثُمَّ الْحَسَدُ وَ هِيَ مَعْصِيَةُ ابْنِ آدَمَ حَيْثُ حَسَدَ أَخَاهُ فَقَتَلَهُ
فَتَشَعَّبَ مِنْ ذَلِكَ
حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حُبُّ الْكَلَامِ وَ حُبُّ الْعُلُوِّ وَ الثَّرْوَةِ

فَصِرْنَ سَبْعَ خِصَالٍ فَاجْتَمَعْنَ كُلُّهُنَّ فِى حُبِّ الدُّنْيَا
فَقَالَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ بَعْدَ مَعْرِفَةِ ذَلِكَ حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ
وَ الدُّنْيَا دُنْيَاءَانِ
دُنْيَا بَلَاغٍ وَ دُنْيَا مَلْعُونَةٍ

از على بن الحسين علیهماالسلام پرسيدند،
كدام عمل نزد خداى عزوجل بهتر است؟
فرمود: هيچ عملى بعد از معرفت خداى عزوجل و رسولش بهتر از بغض دنيا نيست،
و براى آن شعبه هاى بسياری است و براى گناهان (نافرمانی هاى خدا) شعبه هاى بسياری است :
نخستين نافرمانى كه خدا را نمودند تكبر بود
و آن نافرمانى شيطان بود، زمانی كه سرپيچى و گردن فرازى كرد از كافران گشت .
و ديگر حرص است كه نافرمانى آدم و حوا بود،
زمانی كه خداى عزوجل به آن ها فرمود:
(از هر چه خواهيد بخوريد ولى به اين درخت نزديك نشوید كه از ستمكاران باشيد، 25 سوره 2)
پس آدم و حوا چيزى را گرفتند كه بدان احتياج نداشتند،
و اين خصلت تا روز قيامت در ذريه آن ها رخنه كرد،
از اين رو بيش تر آن چه را آدميزاد مى‌طلبد به آن احتياج ندارد.
و ديگر حسد است كه نافرمانى پسر آدم (قابيل) بود،
زمانی كه به برادرش (هابيل) حسد برد و او را كشت،
و از اين نافرمانی ها، دوستى زنان و دوستى دنيا و دوستى رياست و دوستى استراحت و دوستى سخن گفتن و دوستى سرورى و ثروت منشعب گشت ،
و اين ها هفت خصلت است كه همگى در دوستى دنيا گرد آمده اند،
از اين رو پيغمبران و دانشمندان بعد از شناختن اين مطلب گفتند:
دوستى دنيا سر هر خطا و گناه است
و دنيا دو گونه است :
دنياى رساننده و دنياى ملعون
(يعنى دنيايی كه انسان را به طاعت و قرب خدا مى رساند
به قدر كفاف است كه آن ممدوح و پسنديده است
و دنيایی كه بيش از مقدار كفاف و زيادتر از احتياج است
كه آن مايه لعنت و دورى از رحمت خداست).

حسد (با هزار واژه مترادف)، سرآمد تمام گناهان!
ریشه‌ی همه‌ی گناهان، نارضایتی به تقدیرات خداست!

حسد، زشتکاری پنهان!

وَ ما بَطَنَ مِنَ الْفَواحِشَ : الْحَسَدُ!

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
إِيَّاكُمْ وَ ثَلَاثَ خِصَالٍ فَإِنَّهُنَّ رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ
إِيَّاكُمْ وَ الْكِبْرَ
فَإِنَّ إِبْلِيسَ حَمَلَهُ الْكِبْرُ عَلَى تَرْكِ السُّجُودِ لِآدَمَ فَلَعَنَهُ اللَّهُ وَ أَبْعَدَهُ
وَ إِيَّاكُمْ وَ الْحِرْصَ
فَإِنَّ آدَمَ حَمَلَهُ الْحِرْصُ عَلَى أَنْ أَكَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ
وَ إِيَّاكُمْ وَ الْحَسَدَ
فَإِنَّ قَابِيلَ حَمَلَهُ الْحَسَدُ عَلَى قَتْلِ أَخِيهِ هَابِيلَ
وَ الْحَاسِدُ جَاحِدٌ لِأَنَّهُ لَمْ يَرْضَ بِقَضَاءِ اللَّهِ
وَ اعْلَمْ أَنَّ الْحَسُودَ لَا يَسُودُ
.
از سه خصلت بپرهیزید؛
زیرا که این سه صفت سرآمد تمام گناهان است.
زنهار از تکبر و سرکشى؛
زیرا که تکبر شیطان را وادار کرد که بر آدم سجده نکند، پس خدا او را راند و نفرین کرد.
از حرص و آز بپرهیزید؛
چرا که حرص و آز سبب شد که آدم از آن درخت بخورد و از بهشت بیرون شود.
از حسد دوری کنید؛
که حسد قابیل را وادار بر کشتن برادرش هابیل نمود.
و شخص حسود منکر است و خشمگین به قضاى خداوند.
بدان که حسود، بزرگى و سیادت نمی‌کند.

وَ جَاءَ فِي تَأْوِيلِ قَوْلِهِ تَعَالَى
قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ الْحَسَدُ.

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۳۳ الى ۳۴]
قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ
وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً
وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (۳۳)
بگو: «پروردگار من فقط زشتكاريها را -چه آشكارش [باشد] و چه پنهان-
و گناه و ستم ناحق را حرام گردانيده است؛
و [نيز] اينكه چيزى را شريك خدا سازيد كه دليلى بر [حقّانيّت‏] آن نازل نكرده؛
و اينكه چيزى را كه نمى‏‌دانيد به خدا نسبت دهيد.
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ
فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ (۳۴)
و براى هر امّتى اجلى است؛
پس چون اجلشان فرا رسد، نه [مى‌‏توانند] ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش.

امام صادق علیه السلام:
لاَ تَحْرِصْ عَلَى شَيْءٍ لَوْ تَرَكْتَهُ لَوَصَلَ إِلَيْكَ
وَ كُنْتَ عِنْدَ اَللَّهِ مُسْتَرِيحاً مَحْمُوداً بِتَرْكِهِ
وَ مَذْمُوماً بِاسْتِعْجَالِكَ فِي طَلَبِهِ وَ تَرْكِ اَلتَّوَكُّلِ عَلَيْهِ وَ اَلرِّضَى بِالْقِسْمِ
فَإِنَّ اَلدُّنْيَا خَلَقَهَا اَللَّهُ بِمَنْزِلَةِ ظِلِّكَ
إِنْ طَلَبْتَهُ أَتْبَعَكَ وَ لاَ تَلْحَقُهُ أَبَداً
وَ إِنْ تَرَكْتَهُ تَبِعَكَ وَ أَنْتَ مُسْتَرِيحٌ
وَ قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
اَلْحَرِيصُ مَحْرُومٌ وَ هُوَ مَعَ حِرْمَانِهِ مَذْمُومٌ فِي أَيِّ شَيْءٍ كَانَ
وَ كَيْفَ لاَ يَكُونُ مَحْرُوماً وَ قَدْ فَرَّ مِنْ وَثَاقِ اَللَّهِ
وَ خَالَفَ قَوْلَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَيْثُ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ

اَلَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ 
وَ اَلْحَرِيصُ بَيْنَ سَبْعِ آفَاتٍ صَعْبَةٍ
فِكْرٍ يَضُرُّ بَدَنَهُ وَ لاَ يَنْفَعُهُ
وَ هَمٍّ لاَ يَتِمُّ لَهُ أَقْصَاهُ
وَ تَعَبٍ لاَ يَسْتَرِيحُ مِنْهُ إِلاَّ عِنْدَ اَلْمَوْتِ وَ يَكُونُ عِنْدَ اَلرَّاحَةِ أَشَدَّ تَعَباً
وَ خَوْفٍ لاَ يُورِثُهُ إِلاَّ اَلْوُقُوعَ فِيهِ
وَ حُزْنٍ قَدْ كَدِرَ عَلَيْهِ عَيْشُهُ بِلاَ فَائِدَةٍ
وَ حِسَابٍ لاَ يُخَلِّصُهُ مِنْ عَذَابِ اَللَّهِ إِلاَّ أَنْ يَعْفُوَ اَللَّهُ عَنْهُ
وَ عِقَابٍ لاَ مَفَرَّ لَهُ مِنْهُ وَ لاَ حِيلَةَ
وَ اَلْمُتَوَكِّلُ عَلَى اَللَّهِ يُمْسِي وَ يُصْبِحُ فِي كَنَفِ (اَللَّهِ تَعَالَى)
وَ هُوَ مِنْهُ فِي عَافِيَتِهِ
وَ قَدْ عَجَّلَ اَللَّهُ كِفَايَتَهُ
وَ هَيَّأَ لَهُ مِنَ اَلدَّرَجَاتِ مَا اَللَّهُ بِهِ عَلِيمٌ
وَ اَلْحِرْصُ مَا يَجْرِي فِي مَنَافِذِ غَضَبِ اَللَّهِ
وَ مَا لَمْ يُحْرَمِ اَلْعَبْدُ اَلْيَقِينَ لاَ يَكُونُ حَرِيصاً
وَ اَلْيَقِينُ أَرْضُ اَلْإِسْلاَمِ وَ سَمَاءُ اَلْإِيمَانِ
.
امام صادق (ع ) فرمود:
در رسيدن به چيزى كه اگر رهايش كنى به سوى تو مى‌آيد و در آن صورت محبوب خداوند باشى، حريص مباش
و اگر در رسيدن به خواسته‌ات شتاب ورزى و از توكل به خدا و رضا به قسمت غافل شوى، در درگاه احديت ناپسند خواهى شد؛
چرا كه خداوند جهان را چون سايه تو خلق فرموده
كه اگر در طلبش رَوى، تو را به سويش مى‌كشاند وهيچ گاه بدان نخواهى رسيد
و اگر تركش كنى، خود به دنبالت مى‌آيد و تو راحت خواهى بود.
پيامبر (ص ) فرمود:
انسان حريص، محروم است و افزون بر آن مذموم درگاه حق است.
و چگونه محروم نباشد و حال آن كه از اعتماد به خداى تعالى گريخته است
و بر خلاف فرمايش خداوند رفته است
كه فرمود:
(خدا همان كسى است كه شما را آفريد، سپس به شما روزى بخشيد،
آن گاه شما را مى‌ميراند وپس از آن زنده مى‌گرداند).
حريص دستخوش هفت آفت است:
1) در انديشه‌اى باشد كه به بدنش ‍ ضرر رساند و نفعى ندهد؛
2) اندوهى كه تمامى ندارد؛
3) رنجى كه راحتى ندارد، جز به مرگ؛
4) ترسى كه چيزى بدو نرساند جز آن كه همواره گرفتار آن باشد؛
5) اندوهى كه زندگى را بدون آن كه فايده‌اى بدو رساند، مكدّر كند؛
6) حسابى كه خلاصى از آن نيابد و پيوسته سرگرم رسيدگى بيهوده به آن باشد؛
7) عقاب وكيفرى كه راه فرار از آن نداشته باشد
(چرا كه حرص، انسان را به ارتكاب گناه وا مى‌دارد).
شخصى كه بر خداى تعالى توكل دارد، شب و روز را مى‌گذراند،
در حالى كه در پناه خداى تعالى و عافيت و سلامتى است
و خدا در كفايت امور او تعجيل فرموده و درجاتى برايش فراهم كرده كه فقط خود بدان عالم است.
حرص، آبى است كه از روزنه خشم خداى تعالى جارى است.
و چون بنده‌اى از يقين محروم نباشد، حريص نخواهد بود
و يقين، زمين اسلام وآسمانِ ايمان است.

وَ قَالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ لِيُوسُفَ ع بَعْدَ مَا مَلَكَ خَزَائِنَ الْأَرْضِ:
يَا يُوسُفُ؛
إِنَّ الْحِرْصَ وَ الشَّهْوَةَ صَيَّرَ الْمُلُوكَ عَبِيداً وَ إِنَّ الصَّبْرَ وَ التَّقْوَى صَيَّرَ الْعَبِيدَ مُلُوكاً
قال الله تعالى
إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ.
همسر عزيز مصر به حضرت يوسف (ع)- پس از اينكه او مالك گنجهاى زمين شد- گفت:
اى يوسف!
حرص و شهوت، پادشاهان را برده مى‌‏سازد، و پايدارى و تقوا بردگان را پادشاه مى‌‏گرداند.
یوسف سخن او را تصدیق کرد و این کلام الهى را به او خاطر نشان ساخت:
خداى متعال فرموده است:
إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ.
يعنى: «براستى كه هر كس پرهيزكار و بردبار باشد خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمى‏‌كند.

همین معنى به عبارت دیگرى هم نقل شده که؛ زلیخا گفت:
«أَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی جَعَلَ الْمُلُوکَ بِمَعْصِیَتِهِمْ عَبِیْداً، وَ جَعَلَ الْعَبِیْدَ بِطاعَتِهِمْ مُلُوکاً»
شکر خدائى را که پادشاهان را به سبب معصیت، برده کرد، و بردگان را به خاطر اطاعت، پادشاه.

با نور از تاریکی شکم ماهی و پیلۀ تاریک حرص و حسد خارج شو!

اهل نور «ذَا النُّونِ» با فهم نور و ظلمت قلب خویش، تلاش میکنن که از تاریکی حسد تمناهاشون خارج بشن و به نور هدایت خدای مهربان متصل گردند و این میل و تلاش مورد رضایت ذات اقدس الهی قرار میگیرد و به این میل و تلاش آنها اثر میدهد و اینگونه آنها را مشمول نعمت نور الولایة خویش قرار میدهد و این مطلب در آیة الکرسی بوضوح بیان گردیده است:
«الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النّور».

[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۸۷ الى ۹۰]
وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ 
فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ (۸۷)
و «ذو النون» را [ياد كن‏] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم،
تا در [دل‏] تاريكيها ندا درداد كه:
«معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، راستى كه من از ستمكاران بودم.»
فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ (۸۸)
پس [دعاى‏] او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم، و مؤمنان را [نيز] چنين نجات مى‌‏دهيم.

لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ‏ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ (128)
وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ‏ بِمُؤْمِنينَ (103)
إِنْ تَحْرِصْ‏ عَلى‏ هُداهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ يُضِلُّ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرينَ (37)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی