Taking time for introspection and self-reflection is incredibly valuable and allows us better to understand our inner feelings, thoughts, and motivations.
«سیح» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«سَاحَ الماءُ: جَرَى على وجهِ الأَرضِ»
«سَاحَ الماءُ: جَرَى على وجهِ الأَرضِ»
فَسيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ
سیر و سیاحت قلب، با نور هدایت! فسیحوا فی الارض!
+ «سعد»: «سعد الماء: جری سیحا لا یحتاج الی دالیة»
به آبی که از کوه سرازیر میشه و خودش با پای خودش بدون دخالت دست بشر حرکت میکنه توی رودخانه و روان و جاری است عرب میگه سعد الماء.
احتیاج با دالیة «جمع دالية دَوال» برای جابجایی این آب نیست!
خودش با پای خودش میره و هیچ نیازی به زحمت کشیدن و رنج و مشقت بردن نیست!
به این میگن سعادت!
«کتاب لغت فقه اللغة: فصل في تفصيل كمية المياه و كيفيتها:
إذا كان الماء على ظهر الأرض يَسْقي بغيْر آلة، من داليةٍ و دُولاب و ناعوراً و منْجَنُون، فهو: سَيْح»
ببین کارا چقدر خودش خودبخود خوب پیش میره! اگه با شیب نور ولایت همراه باشه.
+ «جبی»
+ «جری – قبس – سیل»
«لانچ»
اللغة:
السائح من ساح في الأرض يسيح سيحا إذا استمر في الذهاب
و منه السيح الماء الجاري
و من ذلك يسمى الصائم سائحا لاستمراره على الطاعة في ترك المشتهى.
سائح : از سياحت و گردش كردن در زمين است بنحو استمرار
و به همين جهت روزهدار را سائح گويند چون براى اطاعت پروردگار ترك خواستههاى دل را استمرار دهد.
اللغة:
… و السائح الجاري
و العرب تصف بذلك الماء الجاري الدائم الجرية
ثم تصف به الرجل الذي يضرب في الأرض و يقطع البلاد فتقول سائح (جهانگرد)
و السّائح : جارى و روان را گويند
و عرب به آبى كه هميشه روان باشد سايح گفته
سپس مردى را كه همواره در روى زمين مسافرت نموده و شهرها را سير ميكند سايح و سيّاح گويد.
خدا به اهل حسادت مهلت داده (4 ماه) که توی قلبشون بگردند ببینند اون تو چه خبره!
فَسيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ!
مفاهیم مهلت و استمرار در این واژه خیلی اهمیت دارد.
مفهوم: سير با مهلت
(ساحة: مكان خالى)
فقط نگو «سَاحَ الماءُ» یعنی جریان آب!
به آثاری که از جریان یافتن آب بر روی زمین نمایان میشود فکر کن!
آب و آبادانی و درخت و سبزه و خوشی و خرمی و باغ و بستان و موجودات زنده و …
اینها همه باید پس از آشنایی با معالم ربانی و بهرهمندی از آب روان وجود نورانی صاحبان نور در دنیای قلب ما شکل بگیرد ان شاء الله تعالی.
پس دوران مهلت آشنایی با معالم ربانی، دورانی است برای شکوفایی و سرسبزی قلب خشکیده ما که به برکت روان شدن و جاری و ساری شدن علم آل محمد ع در قلب ما و فرصت سیاحت ما به همراه صاحبان نور است که همه و همه از واژههای سیح – سوح – جری – سیر – … استنباط میشود.
«سیح – جری – سیر – چهار ماه حرام – مافوق – علوم ربانی – مهلت – انذار»
«فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ»
از زمان آشنایی معارین با معالم ربانی آشکار شدۀ صاحبان نور، در واقع دوران مهلت آنها برای آشنایی با علوم نورانی آل محمد ع شروع میشود.
تا با سیراب نمودن قلب بیمار خود اختیارا فرصت و مهلتی دوباره برای انتخاب این بینش بعنوان ابزار آرامش خود داشته باشند و این چهار ماه تاویلی اشاره به همین دوران مهلت است و در این ایام اجازه تبری از معارین داده نمیشود «استصحاب»، و پس از اتمام دوره مهلت چهار ماه حرام تاویلی، اگر طی این مدت برای معار، بداء صورت نگیرد، توقیع آل محمد ع برای دوری جستن از معار صادر میشود و این پایان دوران مهلت چهار ماه حرام تاویلی اینهاست و از حالا به بعد در لیست سیاه آل محمد ع قرار دارند و حکم جهنم آنها امضاء شده و دیگر بداء شامل حالشان نخواهد شد و در دوران استدراج و مهلتی تا آتش قرار میگیرند تا اینکه بغتةً در هر زمانی که خدا صلاح بداند عقوبت سختی خواهند شد «فاقتلوا المشرکین» بطوریکه درس عبرتی برای همه میشوند.
در واژه زیبای جریان و بعدا سیاحت و سیر این مطالب ارزشمند نهفته است که نام «علی» اشاره به چهار سطح مافوق عقل ما میکند تا جریان علمی نازل شده به قلب ما برسد و این چهار سطح برای ما در یک کلمه خلاصه به وجود معالم ربانی صاحبان نور میشود و «سیروا فیها» اشاره به کسب علم از این مآخذ علوم ربانی دارد و لذا چهار ماه حرام همان مهلت و مدت زمان آشنایی معارین و مستقرین با معالم ربانی صاحبان نور است که در خصوص معارین این رابطه و جریان و سیر و سیاحت علمی آنقدر ادامه پیدا می کند تا یکی از این دو حالت پیش بیاید، یا بداء حاصل میشود و این اعتقاد در قلبش مستقر می شود و در زمره مستقرین فوت می کند و یا مجددا از اختیار خود سوء استفاده میکند و به نورش حسادت نموده و پشت میکند و قدر این مهلتی که برایش ایجاد نمودند را ندانسته و آن را از دست میدهد، حال آنکه در تمام این دوران مهلت با او مثل یک مستقر برخورد کردند و احترام گذاشتند و علم به او رساندند و تحویلش گرفتند شاید آدم شود ولی متاسفانه غالبا خیانت می کنند و قصه معارین این است که از زمانی که آل محمد ع اعلام کنند که دیگر او روح ایمانش سلب شده فرصت برایش باتمام رسیده است «امضاء» و او به یک گرگ خونخوار تبدیل میشود! کسی که در عالم ذر این اعتقاد را قلبا نپذیرفته و حق آل محمد ع را نادیده گرفته، در واقع باید به این شخص که نسبت به مافوقش ادای احترام نمیکند مهلت داده نشود و کشته شود، اما از آنجا که حکمت خداوند تعلق گرفت که دنیا مهلتی برای آشنایی مجدد این معارین با علوم آل محمد ع باشد.
این مدت زمان آشنایی با معالم ربانی همان دوران عمر واقعی برای شناخت علم آل محمد ع است و چهار ماه حرام تاویلی برای معار زمانی است که زیر سایه حمایت علمی صاحبان نور بسر می برد و کسی اجازه ندارد تا از او تبری بجوید و البته خبر هم ندارد، اما از وقتی این مهلت بسر برسد دیگر چهار ماه تمام شده و اگر در این مدت بداء برایش حاصل نشده باشد، تاویلا کشته می شود و تنزیلا نیز به شرط وجود شرایط لازم اجازه قتل تنزیلی نیز صادر خواهد شد.
در این دوران مهلت، آل محمد ع از حق خود میگذرند تا شاید معار مشمول بدای الهی شود! لذا ما حق نداریم در دورانی که آل محمد ع از حق خود برای این امر مهم گذشتهاند، مداخلۀ بیجا کنیم و کاسه از آش داغتر اقدام به قیام و قتل معارینی نماییم که هنوز اجازه صید آنها صادر نشده است.
«فاذا حللتم فاصطادوا»
بعد از اینکه توقیع لعن معارین از ناحیه مقدسة صادر میشود اجازه به لعن و تبری و قتل و … در مورد آنها با توجه به جمیع شرایط حاصل میشود.
بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ.
الخطاب للمشركين الناكثين عهودهم، و قد أمهل اللَّه لهم أربعة أشهر حرم من شوّال، لكي يسيروا في الأرض منطلقين مع تفكّر و تروّي و نظر في جريان أمورهم و أعمالهم و برنامج حياتهم و خصوصيّات أفكارهم و اعتقاداتهم، ثمّ إذا انقضت تلك المدّة و لم يتنبّهوا و لم يهتدوا الى الصلاح و الرشد: فاقتلوهم.
سورة التوبة:
بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ *
فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكافِرِينَ
بدون بسم الله از معارین برائت بجو !!!
کسی که از مهلت آشنایی خود با معالم ربانی سوء استفاده کرده و چهار ماه حرام تاویلی را به خوشگذرانی و بطالت گذرانده و هرچه آب به زمین خشک قلبش رساندند همه را هدر داده و از آبادانی و سبزهزار خبری نیست و عهد شکنی نموده و به معالم ربانی حسد میورزد، از او برائت بجو و زمان این را صاحبان نور برای ما مشخص مینمایند.
«أنه لما نزلت براءة دفعها رسول الله ص إلى أبي بكر ثم أخذها منه و دفعها إلى علي بن أبي طالب (ع)».
و اینکه تنها این سوره بدون بسم الله و نام خدا آغاز شده معنای بزرگی دارد و ارتباط با حال معارین دارد که از مهلت داده شده سوء استفاده کردند و لذا نام مهربان الله برای سایه انداختن بر سر آنها نباید برده شود و آنها حلال خدا دیگر حساب نخواهند شد و حرام اند و به اندازه حیوانی که با نام خدا ذبحش حلال می شود نیز نیستند که بل هم اضل هستند. در دوران مهلت اجازه تعرض به آنها داده نشده و معالم ربانی صاحبان نور، مظلومانه در دسترس آنها قرار میگیرد «ذبح» که دیگر جای هیچ عذری برای اینکه بگویند نفهمیدیم و ندیدیم و … نباشد و با این معالم ربانی صاحبان نور حجت بر همه تمام می شود!
پنج آیه اول سوره تحریم قصه معارین «دو دختر (دختر اولی و دختر دومی) که همسران رسول خدا ص بودند» را بازگو مینماید، پس ماموریت صاحبان نور این است که باید از معارین هم اخذ دوست و زوج (تنزیلا یا تاویلا) نمایند، کما اینکه رسول خدا ص را بخاطر داشتن همسران معاری همچون دختران اولی و دومی، کسی سرزنش نمیکند و این مهلتی است که شامل حال معارین حسود میشود، شاید اختیارا تغییر بینش و روش دهند و بداء برایشان حاصل شود و اهل «سائِحاتٍ» و اهل صوم و اهل نور ولایت گردند!
[سورة التحريم (۶۶): الآيات ۱ الى ۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۱)
اى پيامبر، چرا براى خشنودى همسرانت، آنچه را خدا براى تو حلال گردانيده حرام مىكنى؟
خدا[ست كه] آمرزنده مهربان است.
قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلاكُمْ وَ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (۲)
قطعاً خدا براى شما [راه] گشودن سوگندهايتان را مقرّر داشته است، و خدا سرپرست شماست،
و اوست داناى حكيم.
وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبيرُ (۳)
و چون پيامبر با يكى از همسرانش سخنى نهانى گفت، و همين كه وى آن را [به زن ديگر] گزارش داد و خدا [پيامبر] را بر آن مطّلع گردانيد [پيامبر] بخشى از آن را اظهار كرد و از بخشى [ديگر] اعراض نمود. پس چون [مطلب] را به آن [زن] خبر داد، وى گفت:
«چه كسى اين را به تو خبر داده؟»
گفت: «مرا آن داناى آگاه خبر داده است.»
إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما
وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ (۴)
اگر [شما دو زن] به درگاه خدا توبه كنيد [بهتر است]، واقعاً دلهايتان انحراف پيدا كرده است.
و اگر عليه او به يكديگر كمك كنيد، در حقيقت، خدا خود سرپرست اوست، و جبرئيل و صالح مؤمنان [نيز ياور اُويند] و گذشته از اين، فرشتگان [هم] پشتيبان [او] خواهند بود.
عَسى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً (۵)
اگر پيامبر، شما را طلاق گويد، اميد است پروردگارش همسرانى بهتر از شما:
مسلمان، مؤمن، فرمانبر، توبهكار، عابد، روزهدار، بيوه و دوشيزه به او عوض دهد.
«سائِحاتٍ: أي ماضيات في طاعة الله تعالى
و قيل صائمات
و قيل مهاجرات
و إنما قيل للصائم سائح لأنه يستمر في الإمساك عن الطعام كما يستمر السائح في الأرض»
سائِحاتٍ: يعنى سير كنندگان در طاعت خداى تعالى.
يعنى زنان روزهدار
زنان مهاجرى كه در راه خدا (چون اسماء بنت عميس) مهاجرت كردند.
و البتّه به روزهدار سايح گفته ميشود براى اينكه او در امساك و خوددارى از طعام استمرار دارد چنان كه سيّاح در روى زمين مستمرّا سياحت ميكند.
[چهار ماه مهلت !!! برای معار و مستقر « لَا يُكْتَبُ عَلَيْهِ ذَنْبٌ !!! أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ »] :
چهار ماه به معارین اجازه داده شده تا وارد حریم حرم امن آل محمد ع یعنی آشنایی با علوم ربانی آشکار شده، شوند:
«إِنَّ اللَّهَ أَبَاحَ لِلْمُشْرِكِينَ الْحَرَمَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ»🕓
و این مهلت برای آشنایی آنها با بینش آل محمد ع است، یعنی آموزش زبان نور ولایت، تا اختیارا آن را باور و قبول نمایند. و این مهلت چهارماهه البته مشمول مستقرین هم قطعا میشود:
«فَأَبَاحَ لِلْمُؤْمِنِينَ إِذَا زَارُوهُ جِلَاءً مِنَ الذُّنُوبِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ»
و آنها از این فرصت آشنایی با معالم ربانی صاحبان نور «إِذَا زَارُوهُ» نه برای تغییر بینش بلکه برای پاکی خود از فروعات گناه « جِلَاءً مِنَ الذُّنُوبِ » استفاده می کنند چون مستقرین اعتقادا منا اهل البیت هستند اما اعمال آنها آلودگی دارد که مهلت آشنایی آنها با معالم ربانی برای برطرف نمودن همین آلودگیهاست ولی در مورد معارین این مهلت ، فرصتی است که آنها با آشنایی با معالم ربانی خود را مشمول لطف بغیر حساب الهی یعنی بداء نمایند و اگر از این فرصت استفاده ننمایند، با پایان این مهلت دیگر توقیع به لعن آنها صادر خواهد شد.
در واقع این مهلت یک فراخوان آسمانی است برای ورود به حرم امن الهی و ماموریت کربلای صاحبان نور، که خود را در این مسئولیت خطیر فدای آل محمد ع نمودهاند، و تا مرز تاریکی و خود عرفات از حرم خارج شده تا ندای حق و آسمانی و دعوت و فراخوان آنها به گوش عالمیان برسد که ای مستقرین و معارین به همه مهلت داده شده تا با این نور آشکار شده به سیاحت بپردازید «سفر انفرادی با نور» و فرصت را غنیمت شمرید و دست از بینش معیوب خود بر دارید و اگر در فروع میلنگید به این نسخههای نورانی عمل کنید و خلاصه خود را مشمول سخاوت عالَم بالا قرار دهید که نه بر مبنای استحقاق، بلکه چون شان مافوق کرم و سخا و جود است، مشمول این عنایت شدهاید و باید قدر این فرصت طلایی را بدانید.
تا وقتیکه مهلت دارید «لَا يُكْتَبُ عَلَيْهِ ذَنْبٌ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ» از آن استفاده کنید!
اما وای به حال معارین از زمانی که این مهلت تمام میشود و ادعای دروغین عشق آنها برملا میشود.
+ «حلق راس»:
چه مفهوم زیبایی در داستان حلق راس وجود دارد:
معارین (فقط زبانا) و مستقرین (زبانا و قلبا) با حلق راس، ادای احترام به مافوق یعنی معالم ربانی می کنند و کمر همت خود را می بندند تا از فرصت داده شده استفاده نمایند، اما متاسفانه معارین سقوط می کنند.
چه حدیث زیبایی! با دقت بخوانیم:
امام کاظم علیه السلام:
«عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ :
كَتَبْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع
كَيْفَ صَارَ الْحَاجُّ لَا يُكْتَبُ عَلَيْهِ ذَنْبٌ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ مِنْ يَوْمِ يَحْلِقُ رَأْسَهُ؟
فَقَالَ
إِنَّ اللَّهَ أَبَاحَ لِلْمُشْرِكِينَ الْحَرَمَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ
إِذْ يَقُولُ فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ
فَأَبَاحَ لِلْمُؤْمِنِينَ إِذَا زَارُوهُ جِلَاءً مِنَ الذُّنُوبِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ
وَ كَانُوا أَحَقَّ بِذَلِكَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ.»
حسینبنخالد گوید:
به امام کاظم (علیه السلام) نامه نوشتم:
«چطور حجگزار از زمانیکه موهای سرش را میتراشد برایش گناه چهار ماه نوشته نمیشود»؟
امام فرمود:
«خداوند متعال برای مشرکین حرم خود را به مدّت چهار ماه مباح کرده است.
ازاینروست که میفرماید:
فَسِیحُواْ فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ.
بنابراین برای مؤمنان زمانیکه به دیدارش روند گناهان چهار ماه آنان را میآمرزد
و البتّه مؤمنان بر بخشش خداوند سزاوارترند».
مشتقات ریشۀ «سیح» در آیات قرآن:
فَسيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكافِرينَ (2)
التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ (112)
عَسى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً (5)