دکتر محمد شعبانی راد

لباس نورانی خدمت به تن کن و بذل حال نما!

الفبای نورانی، نسخه های نورانی

(ب ذ ل – لباس نورانی خدمت)
برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید

«بذل» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«بَذَلَ‏ الثَّوْبَ: جامه را به هنگام كار يا هر روز پوشيد.»
«بَذَلَ‏ الثوب و ابْتَذَلَهُ‏: لبسه في أوقات الخدمة.»
«ثوب‏ بِذْلَةٌ: أي‏ يُبْذَلْ‏ و لا يُصان.»
«فرسٌ ذو صوْنٍ و ابتِذَالٍ‏، إذا كان له حُضْرٌ قد صانه لوقتِ الحاجة إليه، و عَدْوٌ دونَه قد ابتَذلُه‏
+ «بلو»
+ «درس»

لباس نورانی خدمت به تن کن و بذل حال نما!

لباس خدمت بپوش و زباله‌هایی که دیگران می‌ریزند را جمع‌آوری نما!
کاری نداشته باش که چه کسی این زباله‌ها را میریزد!
کاری نداشته باش که عمدا می‌ریزد یا سهوا!
ببین چه ماموریتی داری! همونو به نحو احسن اجرا کن!
«garbage collector»

garbage collector for the code to achieve a good recovery mechanisms code.

ابزار جمع آوری زباله، برای دستیابی به یک کد امنیتی خوب.
در ورکلایف آبگوشت؛ شستن ظرفها ابزاری است برای دستیابی به کدهای نورانی علم!

زباله روب! آشغال‌جمع کن! پاکبان!

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم:
لا يَخدُمُ العِيالَ إلاّ صِدِّيقٌ أو شَهيدٌ أو رَجُلٌ يُرِيدُ اللّهُ بهِ خَيرَ الدنيا و الآخِرَةِ.
به زن خود خدمت نكند، مگر صدّيق، يا شهيد، يا مردى كه خداوند خير دنيا و آخرتِ او را بخواهد.
+ «ورک‌لایف آبگوشت!»: برو ظرفها رو بشور!

بَذَلُوهَا – مَنَعُوهَا

اهل نور «بَذَلُوهَا» + «سخاوت!»
اهل حسد «مَنَعُوهَا»

إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً اخْتَصَّهُمْ بِالنِّعَمِ يُقِرُّهَا فِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا لِلنَّاسِ
فَإِذَا مَنَعُوهَا حَوَّلَهَا مِنْهُمْ إِلَى غَيْرِهِمْ

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً اخْتَصَّهُمْ بِالنِّعَمِ يُقِرُّهَا فِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا لِلنَّاسِ
فَإِذَا مَنَعُوهَا حَوَّلَهَا مِنْهُمْ إِلَى غَيْرِهِمْ
وَ كَانَ كِسْرَى قَدْ فَتَحَ بَابَهُ وَ سَهَّلَ جَنَابَهُ وَ رَفَعَ حِجَابَهُ وَ بَسَطَ إِذْنَهُ لِكُلِّ وَاصِلٍ إِلَيْهِ
فَقَالَ لَهُ رَسُولُ مَلِكِ الرُّومِ لَقَدْ أَقْدَرْتَ عَلَيْكَ عَدُوَّكَ بِفَتْحِكَ الْبَابَ وَ رَفْعِكَ الْحِجَابَ
فَقَالَ إِنَّمَا أَتَحَصَّنُ مِنْ عَدُوِّي بِعَدْلِي
وَ إِنَّمَا أَنْصَبْتُ هَذَا الْمَنْصِبَ وَ جَلَسْتُ هَذَا الْمَجْلِسَ لِقَضَاءِ الْحَاجَاتِ وَ دَفْعِ الظُّلَامَاتِ
فَإِذَا لَمْ تَتَّصِلِ الرَّعِيَّةُ إِلَيَّ فَمَتَى أَقْضِي حَاجَتَهُ وَ أَكْشِفُ ظُلَامَتَهُ
.
براستى خدا را بنده‌‏هائی است كه آنها را به نعمت خود اختصاص داده
و آن نعمت را برایشان پايدار دارد تا بمردم ببخشندش،
و چون دريغش دارند، این نعمت را به ديگران منتقل كند،

كسرى را عادت بود كه درِ بارگاهش را گشاده ميداشت و آستانش را دسترس مينمود و و پرده بالا ميزد و به هر كه نزدش مى‌‏آمد اجازه ورود ميداد.
و ايلچى پادشاه روم به او گفت:
تو با باز داشتن در بارگاهت و بالا زدن پرده، دشمنت را بر خود توانا ميكنى،
پاسخش داد كه من در دژ عدالتم از دشمنم محفوظم
و همانا من در اين مقام وادار شدم و در اين مسند نشستم براى برآوردن حاجات و دفع ستم‏ها
و چون دست رعيت به من نرسد، از كجا نيازش بر آرم و ستمش را بسر آرم.

«بَذَلَ‏ الثَّوْبَ: لَبِسَه فى أَوْقَاتِ الخِدْمَةِ و الامْتِهَانِ»
+ «مهن»
کار و خدمت توام با مهنت و قبول ذلت است.
«امْتَهَنَ الشي‏ءَ: آن چيز را كوچك و مبتذل شمرد،
«امْتَهَنَ الرّجُلَ: آن مرد را به كار گمارد.»

مفهوم زیبای این واژه بذل، از لباس کار (لباس خدمت) گرفته شده!
+ «خدم»
لباسهای کار و خدمت و نور ولایت آدم ع و حوا ع از تنشون در اومد!
+ مبحث ترک اولی
«فَلَمَّا أَكَلَا مِنَ الشَّجَرَةِ طَارَ الْحُلِيُّ وَ الْحُلَلُ عَنْ أَجْسَادِهِمَا وَ بَقِيَا عُرْيَانَيْنِ»
+ [سورة الأعراف (۷): الآيات ۲۲ الى ۲۵]

+ مفهوم «حسد» و هزار واژۀ مترادف آن.
عدم رضایت به تقدیرات ذات اقدس الهی میشه حسد،
و اهل نور یقین بذل حال میکنند یعنی استعمال حسد نمی‌نمایند.
«بذل نفس» یعنی به هر چه برایشان مقدر می‌شود راضی‌اند و نِقّ و ناله نمی‌کنند.
امام علی علیه السلام:
إنّ من بذل‏ نفسه‏ في طاعة اللّه سبحانه و رسوله
كانت نفسه ناجية سالمة و صفقته رابحة غانمة
.
براستی آن‌کس که خود را در فرمانبرداری از خدا و پیامبر بکار بَرَد،
خود را رستگار و سالم و تجارتش سودمند و پربهره است.

لباس خدمت و کار در مقابل لباس مجلسی و شاهانه که همه در خدمت تو باشند!
این کجا و اون کجا!
+ [عبد و ربّ]:
عبد لباس خدمت می‌پوشد و ربّ لباس پادشاهی!
میخواهیم بگوئیم:
لباس نور ولایت، لباس کار است و خدمت و استفاده، نه لباس تنبلی و بیکاری و سوء استفاده!

انگلیسی ها به لباس کار میگن «overall»: بالاپوش!
شامل همه چیز میشه! «کاور» ولایت!
پوشش همگانی! جلد و رویه!
نور ولایت همه چیز رو کاور کرده!
این لباس کار را روی همه لباسهات بپوش تا اگه قراره مثلا خراب بشه- [که نمیشه و داریم فرض میکنیم]- این لباس در معرض قرار بگیره! این میشه بذل ثوب!
این میشه لباس نور ولایت که سپر بلای همه لباسهاست «وقی»! کاور خوب! کاور دانا!

بذل علم:

از نور ولایت، سوء استفاده نکن!
از این لباس کار و خدمت سوء استفاده نکن!
استفاده کن!
همیشه این لباس کار تنت باشه!
از این لباس استفاده کن و خیلی هم استفاده کن!
اینقدر استفاده کن تا «مبتذل» بشه!
کاربرد واژۀ «مبتذل» در معنای ممدوح خودش! 
«شِيعَتُنَا الْمُتَبَاذِلُونَ فِي وَلَايَتِنَا!»
یعنی نور ولایت، ملکۀ ذهنت بشه و خیلی روان و راحت از تمناها و دلخواهها بگذری و براحتی، نور ولایت رو در دل شرایط نار آیت، متوجه بشی و این نمیشه مگر اینکه با آیات زیادی، با نور ولایت برخورد نمایی، اینجوری این ابزار زیبای بسیار استفاده شده بنام نور ولایت کاملا برات شناخته شده خواهد شد «بلو» و تکرار عمل به نور ولایت، اونو برای استفادۀ تو در دل شرایط آسان و راحت میکنه!
لذا این سوال که چرا ما نمی‌تونیم خوب از دلخواه بگذریم؟!
یا چرا ما بلد نیستیم از نور ولایت چجوری استفاده کنیم؟!
واژه بذل و ابتذال اینو به ما می‌فهمونه که چون هیچوقت از نور ولایت درست و بجا و مکرر استفاده نکردیم، لذا معلومه که نباید هم این مهارت و توانایی در ما رشد پیدا کنه و در عمل به نور ولایت خوب و قوی نمیشیم!
«المُبْتَذَل‏– [بذل‏]: چيز بسيار استفاده شده، معمولي، شناخته شده.»
«كلامٌ‏ مُبْتَذَلٌ‏» گفتار پوچ، سخن كهنه و تكرارى.

عرب به لباس کار چرا میگه مبتذل؟!
«ابْتَذَلَ [بذل‏]: لباس كار پوشيد.»
«بَذَلَ‏ الثَّوْبَ: جامه را به هنگام كار يا هر روز پوشيد.»
اهل نور ولایت هیچوقت لباس کار رو از تنشون در نمیارن! چون مدام مشغول کارن! چون مدام قلبشون داره کار میکنه! چون مدام چشم به نور حیات طیّبة ولایت دوخته‌اند.
اهل نور یقین هیچوقت از پوشیدن لباس کار خسته نمی‌شوند و مدام لباس کار بر تنشان است و در دل شرایط دارن با این لباس نورانی ولایت کار می‌کنن و از نور علم ولایت استفاده می‌کنن.
اما اهل شک حسود هیچوقت این لباس کار را برای استفاده بر تن نکردند و هیچوقت لباس کار نپوشیدند «بلو»، از لباسشون کار نمیشکن! صیانتش میکنن!
[الابتذال‏:  ضدّ الصِّيانة]
بعضی‌ها هم هستند وقتی لباس کار می‌پوشند هنوز کار زیادی انجام نداند زود خسته میشن و میگن خسته شدم و حوصله کار ندارم و  زود لباس کار رو از تنشون در میارن و لباس تفریح و سرگرمی به لذت‌های زودگذر دنیا رو تنشون میکنن و از این لباس لذت می‌برن و دنبال خوشگذرانیهای خودشونن!
انگاری در حق لباس کار ظلم می کنن!
کسانی که از لباس نورانی ولایت خسته میشن و اونو در میارن، بدونن اگه از این لباس کار استفاده نکنن، حتما حسد، توی قلبشون میمونه و یه روزی کار دستشون میده و چیزی برای خودشون ذخیره ننموده‌اند.
+ «لباس تقوی»
انگاری همۀ قلبها باید از یک کانون گرم و نورانی آرامش متحد‌الشکل  برای بریان شدن، گرما بگیرند و این میشه قلوب اصحاب کهفی که «وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ‏» با نور ولایت مدام اقامه صلات می‌کنند.
در واقع قلوب اصحاب کهف، معرفة الامام بالنورانیة پیدا نموده بودند.
نمیدونستن چرا، فقط میدونستن باید برن بطرف جایی که نور قلبشون اونطرفی هدایت میکنه! و یهو دیدند سر از غار در آوردند!

«یونیفرم»:
لباس متحد‌الشکلی که همه اونایی که میخوان یه کار یکسان رو انجام بدن می‌پوشن!
یونیفرم دانش آموزان مدرسه!
چرا باید همه یه شکل باشه؟! چون معلوم بشه همه دارن یه کار انجام میدن! تحصیل علم!
یونیفرم نظامی! همه یک شکل! چون کارشون و وظیفه اونا مشترک و یکسان است!
همه باید لباس یکسان ولایت [لباس تقوی] بپوشند و همه باید از یک ابزار بنام نور ولایت استفاده کنند تا یک محصول مشترک یعنی عبودیت و آرامش تحقق بیابد.
و هر کسی از نور ولایت سوء استفاده کند، انگاری دلش نمیخواد این لباس کار مشترک و این یونیفرم خدایی که برای همه یکسان خلق شده رو به تن نماید و از آن استفاده کند.
انگاری همه باید یک یونیفرم مشترک بپوشند و تابع یک لباس یعنی نور ولایت آل محمد ع باشند.
اما متاسفانه اهل شک حسود، این لباس را بی‌ارزش دانسته و بر تن نمی‌کنند!
کلام شیطان: «انا خیر منه!»
انگاری بدون این لباس میخواهند تحصیل علم کنند و بدون این لباس میخواهند تولید آرامش نمایند!
اصلا نمیشه و بدون این لباس، اجازه ورود به مدرسه و پادگان و بیمارستان و … داده نمی‌شود.
اگه با چشم بصیرت نگاه کنیم، همه وجود که مخلوق ذات اقدس الهی هستند، لباس نورانی ولایت را بر تن دارند، یعنی همه تابع امر الله نورانی ولایت محمد و آل محمد ع هستند، پس چرا اهل شک و حسادت از اختیاری که خدای مهربان براشون قرار داده، سوء استفاده می‌کنند و این لباس را بر تن ننموده و از این لباس سوء استفاده می‌کنند؟!
+ «لبس»

با بکار بردن علم (عمل کردن به علم « عمل به نور ولایت») قدرت عقل برای غلبه بر هوای نفس بیشتر می‌شود.
+ مفهوم «بخشندگی»
+ «سخاوت»: (بخل – سخا)

امام علی علیه السلام:
وَ كُلُّ عِلْمٍ يَحْتَاجُ إِلَى قُدْرَةٍ
وَ كُلُّ مَقْدُرَةٍ تَحْتَاجُ إِلَى بَذْلٍ.
و هر علمى احتياج به نيرو و پرهيز و نيازمند به بذل و بكاربردن آن است.

بذل علم کن، یعنی «به نور ولایت عمل کن»!
+ «اقرضهم من عرضک»
بذل علم کن تا توانایی‌هایت در گذشت از دلخواهها افزایش یابد.
تا ازدیاد یقین پیدا کنی!
+ «اقتد بنبیّک یا معاذ فی الیقین»

[بذل – صون]:
«كُلُّ ثَوْبٍ يُبْتَذَلُ: فهو مِبْذَلَةٌ و مِبْذَلٌ‏ و مِعْوَزٌ
كُلُّ شَي‏ءٍ أَوْدَعْتَهُ الثيابَ من جُؤْنَةٍ أو تَخْتٍ‏، أو سَفَطٍ: فهو صُوَانٌ»
فرق لباس کار با لباسی که مجلسی است و توی کمد تمیز آویزونه و گرد روش ننشسته چیه؟!
باید مثل لباس کار باشی نه لباس شیک مجلسی اتو کشیده!
ظاهر این باب نورانی، عذاب است، اما باطنش رحمت است و جز این درِ نورانی، راه عبور دیگری از این دیوار ظلمت به طرف دیگر نیست.
در واژۀ زیبای «درس» گفتیم:
به کتاب دانش آموز نگاه کنی می‌فهمی درس‌خونه یا نه!
اگه کتاب مثل روز اولشه و تمیز و مرتب، معلوم میشه مندرس نشده و درسی خونده نشده، اما وقتی کتاب انگاری جویده شده، معلوم میشه این دانش آموز زرنگ چندین بار اونو شخم زده!
باید نعمت رو بذل کرد، استفاده کرد، منع ننمود، سوء استفاده نکرد! اینجوری نور جوف نار را بدست خواهی آورد.

[بذل نعمت – منع نعمت]:
+ «بخل و سخا»
ماموریت صاحبان نور در هر زمان اینه که قبول خطر کنند و برای برطرف نمودن حاجات علمی اهل نور، درِ خونشونو بروی اونها باز بذارن، گرچه مراجعین غالبا اهل شک حسودی هستند که از هیچ جفایی دریغ نخواهند نمود!
وقتی پادشاه ایرانی یعنی کسری میگه اگه در خونمو روشون ببندم، پس کی دست اونا رو بگیره، قطعا صاحبان نور، که ماموریت خطیر کربلا، برایشان بخوبی تفهیم شده، می‌دانند که قصه چیست!

ببین لباس نورانی ولایت رو که بر تن قلبت میکنی (یعنی فهم قبض و بسط نور قلب)،
معناش اینه اومدی بخل و حسدتو نسبت به دیگران کلا بذاری کنار! «درناژ حسادت»
معنی این کار تو یعنی اهل نور ولایت شدن است!
اگه نمیخوای کار کنی، برو لباس کار رو از تنت در بیار تا بقیه به اشتباه نیفتن، خیال کنن تو هم کارکنی!
لباس نور علم، ظاهرا به تن کردن و به این نور علم عمل نکردن و سوء استفاده از نور ولایت، همه رو به اشتباه میندازه، و میشه داستان تکراری علمای سوء،  همچون بلعم باعورا و میشه ادعای ربوبیت.
این قسمت حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، که در بالا ذکر شد، فوق العاده زیبا است و دو واژه «بذل» و «منع»، با هم آمده
+ [بخل و سخا]:
«إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً اخْتَصَّهُمْ بِالنِّعَمِ يُقِرُّهَا فِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا لِلنَّاسِ فَإِذَا مَنَعُوهَا حَوَّلَهَا مِنْهُمْ إِلَى غَيْرِهِمْ»
یعنی به کارگری که اومده کارخونه، یه لباس کار گرفته و پوشیده و یه گوشه ایستاده، بهش میگیم ببین یا بفرما کار کن یا بی‌زحمت برو لباس کارو دربیار و بده یکی دیگه که اهل کار است، بیاد بجای تو اینجا کار کنه! ما اینجا کلی کار داریم، بی‌زحمت همه رو معطل خودت نکن! میخوای تنبلی کنی و کار نکنی و سوء استفاده کنی، به سلامت، خوش اومدی! بذار بقیه فرصت کار پیدا کنند.
این مثال زیبا خوب تکلیف ما رو با آل محمد ع معلوم میکنه!
به زور خودمونو جا کنیم توی حرم امام رضا ع که چی؟
کار کن! لباس کار بپوش! به نور ولایت عمل کن! بیکار ننشین! سوء استفاده نکن! وقتت داره تموم میشه «فرص»! پشیمون میشی ها! دیگه راه برگشتی نیست! اگه قدر نعمت نورانی ولایت رو ندونی، این لباس زیبا رو از تنت در میارن و میدن به یکی دیگه که بپوشه! کسری که مسلمان هم نبود گفت من لباس پادشاهی پوشیدم تا به درد دل مردم برسم و کار کنم! اگه بخوام از این لباس سوء استفاده کنم چه به درد میخوره ؟! باید گره از کار مردم بگشایم!
«وَ إِنَّمَا أَنْصَبْتُ هَذَا الْمَنْصِبَ وَ جَلَسْتُ هَذَا الْمَجْلِسَ لِقَضَاءِ الْحَاجَاتِ وَ دَفْعِ الظُّلَامَاتِ
فَإِذَا لَمْ تَتَّصِلِ الرَّعِيَّةُ إِلَيَّ فَمَتَى أَقْضِي حَاجَتَهُ وَ أَكْشِفُ ظُلَامَتَهُ»
یعنی من و تو اگه خودمونو اهل نور ولایت قلمداد می‌کنیم، حساب کار باید دستمون بیاد که اگه این توفیق آشنایی با معالم ربانی و نورانی در ملک و ملکوت نصیبمون شده، برای اینه که قراره کار بکنیم! تنبلی نکنیم! به قدر عقل و توان و فهم خودمون از نور ولایت، با یتیم بداخلاق، هر چی میتونیم از دلخواهها و تمناها بگذریم و عمل به نور ولایت کنیم و بخل و حسدمون رو نادیده بگیریم، و بگذاریم عمل صالح تولید بشه، بگذاریم نور ولایت گسترش پیدا کنه، بگذاریم قلوب، به سبب خوش‌خلقی، میل به نور ولایت آل محمد ع پیدا کنند، اینجوری اسم ما در زیرمجموعۀ اصحاب کهف ثبت خواهد شد!
پس: از اهل اصحاب کهف زمانت باش!
فقط اصحاب کهف عهد دقیانوس که در رجعت بر نمی‌گردند!
تمام صاحبان قلوب سلیم و مفیدی که قبل از موت دنیایی خودشون به نور ولایت رسیدند و مخلد شدند، به محض اشارۀ نورانی حضرت مهدی آل محمد ع، از غار میزنن بیرون و در کعبه نزد سرور خود آماده خدمت می‌شوند، ان شاء الله تعالی.

با بحث زیبای واژه بذل میخواهیم بگوئیم:
ولایت یک دکور زیبا نیست!
بعضی‌ها ظاهرشونو خیلی خوب میرسن، اما داخلشون چه خبره؟! معلوم نیست.

 «المِبْذَل‏: ثوب تلبسه المرأة في بيتها تتبذَّل‏ فيه، و الجمع‏ مَباذل‏. و قد سمّت العرب‏ بَذّالًا»
بیایید مثل شیرزنان قدیمی، چادرمونو به کمرمون ببندیم و کار کنیم!
 + «نطق: کمربند خدمت»
«انْتَطَقَت المرأةُ: آن زن كمربند خود را بميان بست.»
نه اینکه با لباس شیک مجلسی از همه انتظار خدمت به خود را داشته باشیم!
اینجوری کلاه سر خودمون میره و بخل و حسد توی قلب میمونه که میمونه!
«ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها»

ولایت مثل یک لباس پرکاری است که باید مدام جارو به دست و با لباس نارنجی، سیئات و بدیهایی که دیگران می‌ریزند و می‌پاشند رو با عشق و علاقه جمع کنی تا شهردار دانا اسمتو از لیست کارگران خودش خط نزنه و تو رو از این کامیون ظاهرا زشت، اما باطنا زیبا، بیرون نیندازد، ان شاء الله تعالی.

ببین پاکبان، با چه امیدی داره کار میکنه و تحمل بوی بد کارهای دیگران رو به جان می‌خرد!
سوپور عاقل اهل یقینی است «sweeper» که چشمش به دست شهرداری دانا بنام صاحبان نور است تا از دست اونها نور علم ولایت اخذ کند و اصلا از بوی بد آشغالهایی که مردم جاهل می‌ریزند گله و شکایتی ندارد. اصلا عشق قلبی او به نور ولایت، شامۀ او را از اینکه بوی بد از آیات استشمام نماید کور کرده «عین المحبّ عمیّة عن معایب المحبوب» و فقط سپیدی دندان آیات را می‌بیند.
اگه از این سوپور دانا بپرسی که چجوری به این مقام رسیدی، میگه فقط این لباس خدمت رو از تنم بیرون نکردم و خسته نشدم و مدام به نور ولایت، که با قلبم میفهمیدم عمل کردم تا کم کم اینجوری شد که می‌بینی. درسته که از ظاهرم بوی بد استشمام میکنی، اما قلبم منور به نور ولایت است.

[بذل الخیر]:
بذل علم همان استفاده از نور ولایت است.
نباید از نور ولایت سوء استفاده نمود.
« وَ أَمَّا عَلَامَةُ الْمُخْلِصِ فَأَرْبَعَةٌ يَسْلَمُ قَلْبُهُ‏ وَ يَسْلَمُ جَوَارِحُهُ‏ وَ بَذَلَ خَيْرَهُ وَ كَفَّ شَرَّه‏»

دین اهل نور، بذل معروف است!
الدّین، النّور الولایة!
البذل، النّورالولایة!

وَ أَنَّ مِنْ دِينِهِمُ … بَذْلَ الْمَعْرُوفِ!

[بذل المعروف]:
امام رضا علیه السلام:
«… وَ أَنَّ مِنْ دِينِهِمُ الْوَرَعَ وَ الْعِفَّةَ وَ الصِّدْقَ وَ الصَّلَاحَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ طُولَ السُّجُودِ وَ الْقِيَامَ بِاللَّيْلِ وَ اجْتِنَابَ الْمَحَارِمِ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ وَ حُسْنَ الصُّحْبَةِ وَ حُسْنَ الْجِوَارِ وَ بَذْلَ الْمَعْرُوفِ وَ كَفَّ الْأَذَى وَ بَسْطَ الْوَجْهِ وَ النَّصِيحَةَ وَ الرَّحْمَةَ لِلْمُؤْمِنِين‏»
دین آنان پارسایى و پاکدامنى و راستى‏ و درستى و تلاشگرى و بازپردازى امانت به نیکوکار بزهکار، و طولانى داشتن سجده و شب زنده دارى و برکنارى از گناهان و انتظار فرج‏ است …

ابتذال نعمت!

ابتذال نعمت بالقول!
ابتذال نعمت بالفعل!
در اینجا، ابتذال نعمت، معنای ممدوح دارد یعنی همان مقالۀ زیبای:
«بیایید اسم نور را معنا کنیم!»
انگاری منظورمون اینه که بیایید نعمت نورانی لباس ولایت را به تن نموده
و با این لباس خدمت تا می توانیم تولید عمل صالح بنماییم!

در واقع به این میگن به ابتذال کشیدن ممدوح! 
«فَبِاللَّهِ لَابْتِذَالُ نِعَمِ اللَّهِ بِالْفَعَالِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنِ ابْتِذَالِهَا بِالْمَقَالِ
وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏
وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ
»

«و از نعمت پروردگار خويش [با مردم‏] سخن گوى.»
+ «حدث»

[بذل نعمت، قولا و عملا، نه فقط قولا!]:
«فَبِاللَّهِ لَابْتِذَالُ نِعَمِ اللَّهِ بِالْفَعَالِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنِ ابْتِذَالِهَا بِالْمَقَالِ»
بِأَسَانِيدَ مُخْتَلِفَةٍ فِي احْتِجَاجِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى عَاصِمِ بْنِ زِيَادٍ حِينَ لَبِسَ الْعَبَاءَ وَ تَرَكَ الْمُلَاءَ
وَ شَكَاهُ أَخُوهُ الرَّبِيعُ بْنُ زِيَادٍ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ‏ قَدْ غَمَّ أَهْلَهُ وَ أَحْزَنَ وُلْدَهُ بِذَلِكَ

فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَيَّ بِعَاصِمِ بْنِ زِيَادٍ
فَجِي‏ءَ بِهِ
فَلَمَّا رَآهُ عَبَسَ فِي وَجْهِهِ فَقَالَ لَهُ
أَ مَا اسْتَحْيَيْتَ مِنْ أَهْلِكَ
أَ مَا رَحِمْتَ وُلْدَكَ
أَ تَرَى اللَّهَ أَحَلَّ لَكَ الطَّيِّبَاتِ وَ هُوَ يَكْرَهُ أَخْذَكَ مِنْهَا أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ
أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ‏
وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ
أَ وَ لَيْسَ يَقُولُ‏
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ‏
إِلَى قَوْلِهِ‏
يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ‏

فَبِاللَّهِ لَابْتِذَالُ نِعَمِ اللَّهِ بِالْفَعَالِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنِ ابْتِذَالِهَا بِالْمَقَالِ
وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏
وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ‏

فَقَالَ عَاصِمٌ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ
فَعَلَى مَا اقْتَصَرْتَ فِي مَطْعَمِكَ عَلَى الْجُشُوبَةِ وَ فِي مَلْبَسِكَ عَلَى الْخُشُونَةِ

فَقَالَ
وَيْحَكَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ‏ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ

فَأَلْقَى عَاصِمُ بْنُ زِيَادٍ الْعَبَاءَ وَ لَبِسَ الْمِلَاءَ.
امام علی ع از احمدبن‌محمّد و با اسناد مختلف در مورد اقامه دعوای امیرالمؤمنین ع بر عاصم‌بن‌زیاد وقتی که عباء بر تن کرد و لباسی که پاها را می‌پوشاند رها کرد.
برادرش ربیع‌بن‌زیاد از او به امیرالمؤمنین ع شکایت کرد که
خانواده و فرزندش را با این کار اندوهگین ساخته است.
امیرالمؤمنین ع فرمود:
«عاصم‌بن‌زیاد را نزد من بیاورید».
او را آوردند، وقتی او را دید چهره درهم کشید و به او گفت:
«از خانواده‌ات خجالت نمی‌کشی آیا به فرزندت رحم نمی‌کنی؟
خدا را نمی‌بینی طیّبات را برای تو حلال کرده و اکراه دارد که تو خود را از آن محروم کنی؟
تو در مورد این مسأله پایین‌تر از خدایی.
آیا خدا نمی‌فرماید:
زمین را برای خلایق آفرید، که در آن میوه‌ها و نخل‌های پرشکوفه است.
آیا نمی‌فرماید:
دو دریای مختلف [شوروشیرین، گرم‌وسرد] را در کنار هم قرار داد، درحالی‌که با هم تماس دارند.
در میان آن‌دو برزخی است که یکی بردیگری غلبه نمی‌کند [و به هم نمی‌آمیزند].
تا اینکه می‌فرماید:
از آن‌دو، لؤلؤ و مرجان خارج می‌شود.
به خدا که بذل نعمت‌های خدا در عمل، نزد خدا بهتر از بذل آن در سخن است،
خدای عزّوجلّ می‌فرماید:
و نعمت‌های پروردگارت را بازگو کن.
عاصم گفت:
«ای امیرالمؤمنین ع، پس برای چه در غذایت به غذای سخت و ناخوش و در لباست به لباس زمخت اکتفا کرده‌ای»؟
فرمود:
«وای بر تو! خدای تعالی بر ائمّۀ عدل واجب کرده است که خود را با ضعیف‌ترین مردم همانند کنند تا فقر فقیر بر او سخت نیاید،
عاصم‌بن‌زیاد، عباء را کنار گذاشت و لباس بلندی که پاها را می‌پوشاند بر تن کرد».

«فَبِاللَّهِ لَابْتِذَالُ نِعَمِ اللَّهِ بِالْفَعَالِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنِ ابْتِذَالِهَا بِالْمَقَالِ»
+ این حدیث زیبا:

امام صادق علیه السلام:
تَجِدُ الرَّجُلَ لا یُخطِئُ بِلامٍ و لا واوٍ خَطیبا مِصقَعا،
و لَقَلبُهُ أشَدُّ ظُلمَةً مِنَ اللَّیلِ المُظلِمِ.
و تَجِدُ الرَّجُلَ لا یَستَطیعُ یُعَبِّرُ عَمّا فی قَلبِهِ بِلِسانِهِ،
و قَلبُهُ یَزهَرُ کَما یَزهَرُ المِصباحُ.
شخصى را مى‌بینى که در لام یا واوى خطا نمى‌کند و سخنورى زبردست است؛
امّا دلش از شب تار هم سیاه‌تر است
و شخص دیگرى را مى‌بینى که نمى‌تواند حرف دلش را به زبان بیاورد؛
لیکن دلش مانند چراغ مى درخشد.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی