دکتر محمد شعبانی راد

با تمام وجود، به نور تقدیراتت اعتماد کن! بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى!

Put your trust in the Light
with all your heart!

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا يَدَ الْوَاثِقِينَ!

وَ مَنْ وَثِقَ بِهِ أَنْجَاهُ!

«وثق» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«الوِثَاق‏: القيد و الحبل، بند و قيد كه چيزى با آن بسته شود.»
«أَوْثَقَهُ: او را با ريسمان بست.»
مفهوم «عَقْدٍ و إحكام».
[ریسمان نور الولایة]
+ «لقط»
+ «صور»
+ «صلی – دومی نورت باش!»
مفهوم نور ولایت [∞=1+1] از هزار واژه مترادف آن استنباط می‌شود.
نور الولایة، فرآیندی است قابل اعتماد!
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنْ وَثِقَ بِهِ لَمْ يَكِلْهُ إِلَى غَيْرِهِ»
«وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هُوَ ثِقَتُنَا حِينَ يَنْقَطِعُ الْحِيَلُ مِنَّا»
الوثاق النّور الولایة!

با تمام وجود، به نور تقدیراتت اعتماد کن! بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى!
+ «به نور اعتماد کنید! به نور خیانت نکنید! به نور خدعه نکنید!»

«الوثاق»

+ «وتر»

+ «شفا البئر»
+ «رجا البئر»
عکسهای مفهومی، به زیبایی مفهوم مشترک وثق و شفا و رجا و هزار واژه مترادف نور ولایت را می‌رساند.
«يَا يَدَ الْوَاثِقِينَ»: ید واثق، نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
+ «وکل»
+ «رکن – جبل رکین»
این عبارت رو شنیدی: «میشه رویش حساب کرد!»
وقتی همه امیدها از همه کس قطع شود، این معالم ربانی آل محمد ع است که هیچوقت تمومی نداره و میشه روی اون حساب کرد و این درخت علم آل محمد ع انتها و انقطاعی برای ما ندارد.
+ «اله – الله»
و لذا «المُوثِقُ‏ من الشجر: الذي يُعَوّل الناس عليه إذا انقطع الكلأَ و الشجر» عبارت زیباست.
«أرض وثيقة: كثيرة العشب موثوق بها»
«ارْضٌ‏ مِعْشابٌ‏: زمين پر از گياه و علف»
وقتی با یاد معالم ربانی میتونی از صخره آیات بالا بری! «Rock climbing»
هنر صاحبان نور، آموزش صخره‌نوردی است!
«تسلق الصخور»: «سنگ نوردی»
این جای پاهای علمی روی این صخره ها همون ردپا و سرنخهای علمی صاحبان نور است:
+ «انْظُرْ إِلَى الْآثَارِ».
+ «اثر»:
[اصول و اسرار – معتقد به گناه و مبتلا به گناه – طینت و ولایت – تغافل]
همه باید به این آثار علمی، کارشونو گره بزنن و برن بالا و بدون این فنون علمی تغافل و احسان، نمیشه از صخره آیات بالا بری و عبور کنی و جای پای تو و لبه چاه تو و زوج تو و دهندۀ نطفه‌های علمی تو در دل شرایط، همین معالم ربانی ماخوذ از صاحبان نور است.
تعبید الطریق راهش همین جاپاهای مطمئنی است که قبلا صاحبان نور توی این مسیر برای من و تو از خودشون بجا گذاشته‌اند که باید بوسیله این سرنخهای علمی، مسیر رو طی کنیم و بریم بالا، ان شاء الله تعالی [عبد – وثق]
+ «امن»: «النّاقة الأَمُون‏: الموَثَّقّة الخَلْق التى‏ أُمِن‏ منها الفتور»
ثقۀ «فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَا»:
الوثاق : القيد و الحبل
أرض وثيقة : كثيرة العشب موثوق بها.
(الوَثِيقَة: محكم كارى)
ارْضٌ‏ مِعْشابٌ‏: زمين پر از گياه و علف
وَثِقْتُ‏ به‏ أَثِقُ‏ ثِقَةً: سكنت إليه و اعتمدت عليه
وثق‏: ائتمان في إحكام 
+ «میثاق بالولایة»
و من مصاديقه:
تثبّت شي‏ء مع إحكام.
و كون أمر في ائتمان تامّ.
و العهد المحكم.
و القيد إذا أوجب أمنا شديدا.

مدیریت اندیشه و احساسات و خشم و حزن و همه حالات قلبی بجز فهم معنای نور ولایت، یعنی درک قبض و بسط قلبی و اعتبار بالنور و الظلام، هیچ راه دیگری ندارد.
+ «بحران حسادت و مدیریت بحران با نور الولایة»
وجود صاحبان نور مثل زمین پر از گیاه و علوفه است «أرض وثيقة» که هر چه گوسفندانت را در آن به چَرا ببری، تمامی ندارد! این حسد قلب است که نمی گذارد به نور اعتماد کنی در حالیکه او «امیننا فی الدین و الدنیا» لقب دارد!
پس با صاحبان نور روراست باش و هر چه داری و نداری، رو بریز روی دایره!
و بدان که او کارش و ماموریتش، پاکسازی دین و دنیای توست!
این ما هستیم که در هر شرایطی، در معرض امتحان میزان اعتماد خودمان به نور قرار گرفته‌ایم!
چقدر به نورت اعتماد داری و چقدر این نور در نزد تو ثقۀ است؟!
و به هر مقدار و میزانی که بیمار، چیک و پوک خودشو از طبیبش مخفی میکنه، در واقع از دادن شرح حال کامل و درست به طبیب جان و تن خود دریغ نموده، و ضرر این کار متوجه خود بیمار است نه طبیب. این مثال برای ماست که نیاز به درمان طبیب قلبها داریم!
این جان بیمار حسود ماست که نیاز به درمان طبیب دارد!
این دنیای ماست که نیاز به درمان طبیب دارد!
این آخرت ماست که نیاز به درمان طبیب دارد!
این جمیع امور دنیا و آخرت ماست که نیاز به درمان طبیب دارد!
پس کدام بیمار عاقلی از گفتن شرح حال دقیق و کامل خود به طبیبش برای نجات از دام بیماری حسد قلبش کوتاهی می‌کند؟!
این طبیب هیچ چشمداشتی به مال و دنیای بیمار ندارد!
چگونه این طبیبی که در دین و دنیا، مافوق من است، با دانستن همه چیز راجع به من، به من خیانت خواهد کرد؟! هرگز! بلکه این زرنگی بیمار است که به نوعی شرح حال تمام ابعاد زندگی مادی و معنوی خود را به اطلاع نورش میرساند تا نواقصش با نصایح او، در ملک و در ملکوت، اصلاح گردد و اما اینجاست که تکلمات شیطان نمی‌گذارد بیمار با خیالی راحت، با طبیبش همه چیز را درمیان بگذارد.
باید بدانیم که دعای این طبیب در حق این بیمار قطعا مستجاب خواهد شد، ان شاء الله تعالی.
این نقص قلبی حسادت، پس از شناخت طبیب موثق، و باور به نسخه‌های شفابخش او و عمل به این دستورات، بمرور درمان و درناژ خواهد شد ان شاء الله تعالی!

[حلی (تمنّا) – عجل – همجنس بازی تاویلی: اعتماد به غیر آل محمد ع!]:
ای اهل شک حسود!
آیا نمی بینید که همجنس بازی به تولید بچه و ثمر تربیتی ختم نمی شود:
«أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لا يُكَلِّمُهُمْ وَ لا يَهْديهِمْ سَبيلاً»
آیا نمی بینید کلام لیدر سوء به روشنایی و نور و آرامش قلب ختم نمی شود!
پس چرا همجنس خودتان را بجای گزینه نور مافوق- که مافوق علمی شماست و با او بودن، ثمر می‌دهد- اخذ می کنید و به او اعتماد میکنید و رای می‌دهید که مافوق علمی شما به زعم خودتان باشد؟! این کار ظلم بزرگی در حق خودتان و آل محمد ع است.
«وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى‏ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ‏ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ
أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لا يُكَلِّمُهُمْ وَ لا يَهْديهِمْ سَبيلاً اتَّخَذُوهُ وَ كانُوا ظالِمينَ (148) »
لیدر سوء، همانند جسدی بدون روح ایمان است: «عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ»
لیدر سوء، همانند گوساله‌ای است که کلام نامفهوم و غیر تاثیرگذار در جهت ایجاد آرامش از او می‌شنوی «خُوارٌ»، چون قلبش به نور علم آل محمد ع وصل نیست که کلامش موزون و تاثیرگذار باشد. و این صدای خُوار او هم حاصل شنیدن مطالبی علمی از ماخذ نورانی است که این «سمعنا»ی او برای ایجاد شبهه در کارش میباشد و از آن استفاده نابجا می‌کند، این قاعده همیشه بعد از صاحبان نور تکرار می‌شود «وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى‏ مِنْ بَعْدِهِ» انگاری سایۀ نور بر سر آنها سنگینی می‌کرده و رویشان نمیشد که گناه کنند، اما بعد از موسی ع، دست به دست هم دادند و سامری هم از این اتحاد شوم و آب گلالود خوب ماهی (گوساله) گرفت و همه را ذلیل و اسیر سیئات و تمناهای خودشان و خودش نمود و از این اسارت، به برکت مهلت آشنایی با نور، خارج نشدند!
فقط نور، در ملک و در ملکوت، مورد اعتماد و ثقه است که باید از این اوامر نورانی اطاعت و تبعیت نمود چون از جانب آل محمد ع است «الطاعة لواحد منا» و این تبعیت از نور، چون ثمر می‌دهد، لذا همجنس‌بازی نیست! اما اگر به غیر آل محمد ع اعتماد کنی «وثوق»، معنایش یعنی همجنس‌بازی!
کسی که به فضل معالم ربانی صاحبان نور اقرار نمی‌کند، تاویلا همجنس‌باز است!
اهل شک حسود، با ارتباط با لیدر سوء «وَثَّقْتُ‏ الشي‏ءَ: إذا ربطته و شددته» او را ثقه خود دانسته و چون او در فهم علم آل محمد ع با خودشان هیچ فرقی ندارد و هر دو از یک جنس هستند، این رابطه آنها همجنس بازی است.

[آمِنِينَ … فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَا]:
آمِنِينَ مِنَ الزَّيْغِ أَيْ فِيمَا يَقْتَبِسُونَ مِنْهُمُ الْعِلْمَ فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَا
راه دسترسی به نور امنیت، عالمانه پشت کردن به تمناهاست:
«آمِنِينَ مِنَ الزَّيْغِ أَيْ فِيمَا يَقْتَبِسُونَ مِنْهُمُ الْعِلْمَ (شِيعَتُنَا يَعْنِي الْعُلَمَاءَ مِنْهُمْ)فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَا»
 معالم ربانی، هم در دنیا و هم در آخرت، امنیت‌ساز است!
این اعتماد، در ملک و در ملکوت، اعتماد «ثقۀ»، به نور علم است!
امام صادق علیه السلام:
«اسْتَشِرِ الْعَاقِلَ مِنَ الرِّجَالِ الْوَرِعَ فَإِنَّهُ لَا يَأْمُرُ إِلَّا بِخَيْرٍ
وَ إِيَّاكَ وَ الْخِلَافَ فَإِنَّ خِلَافَ الْوَرِعِ الْعَاقِلِ مَفْسَدَةٌ فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَا.
با مرد خردمند با تقوا مشورت كن زيرا او جز به نيكى راهنمايى نمى‌كند،
و بپرهيز از مخالفت با او زيرا مخالفت با شخص پرهيزگار خردمند باعث تباهى دين و دنياست.»
+ آیات [اخذ میثاق]

إِخْوَانُ اَلثِّقَةِ وَ إِخْوَانُ اَلْمُكَاشَرَةِ

امام علی علیه السلام:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: 
قَامَ رَجُلٌ بِالْبَصْرَةِ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ 
فَقَالَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَخْبِرْنَا عَنِ اَلْإِخْوَانِ
فَقَالَ
اَلْإِخْوَانُ صِنْفَانِ
إِخْوَانُ اَلثِّقَةِ وَ إِخْوَانُ اَلْمُكَاشَرَةِ
فَأَمَّا إِخْوَانُ اَلثِّقَةِ
فَهُمُ اَلْكَفُّ وَ اَلْجَنَاحُ وَ اَلْأَهْلُ وَ اَلْمَالُ
فَإِذَا كُنْتَ مِنْ أَخِيكَ عَلَى حَدِّ اَلثِّقَةِ
فَابْذُلْ لَهُ مَالَكَ وَ بَدَنَكَ

وَ صَافِ مَنْ صَافَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ
وَ اُكْتُمْ سِرَّهُ وَ عَيْبَهُ وَ أَظْهِرْ مِنْهُ اَلْحَسَنَ
وَ اِعْلَمْ أَيُّهَا اَلسَّائِلُ أَنَّهُمْ أَقَلُّ مِنَ اَلْكِبْرِيتِ اَلْأَحْمَرِ
وَ أَمَّا إِخْوَانُ اَلْمُكَاشَرَةِ
فَإِنَّكَ تُصِيبُ لَذَّتَكَ مِنْهُمْ
فَلاَ تَقْطَعَنَّ ذَلِكَ مِنْهُمْ وَ لاَ تَطْلُبَنَّ مَا وَرَاءَ ذَلِكَ مِنْ ضَمِيرِهِمْ
وَ اُبْذُلْ لَهُمْ مَا بَذَلُوا لَكَ مِنْ طَلاَقَةِ اَلْوَجْهِ وَ حَلاَوَةِ اَللِّسَانِ
.
امام باقر عليه السّلام فرمود:
مردى در بصره برابر امير المؤمنين عليه السّلام برخاست و گفت:
يا امير المؤمنين! حال برادران دينى را بما خبر ده،
حضرت فرمود:
برادران دو دسته‌اند:
برادران مورد اعتماد و برادران خنده رو.
اما برادران مورد اعتماد،
دست و بال و اهل و مالند (كه انسان را يارى كنند و زيان و آزار را از او بگردانند)
پس هر گاه به برادرت اعتماد پيدا كردى، مال و بدنت را به او ببخش،
و با دوستان با صفايش صاف باش و با دشمنانش دشمنى كن،
و راز و عيبش را بپوشان و نيكيش را آشكار كن
و بدان اى پرسنده كه اينها از كبريت احمر كمترند.
و اما برادران خنده رو،
تو از جانب آنها به لذت خود ميرسى، (و آن لذت معاشرت و مصاحبت با آنهاست)
پس اين را از آنها مبر،
و بيش از اين هم از دل آنها مخواه (توقع صفا و يك دلى از آنها نداشته باش)
و از خوشروئى و شيرين زبانى خود آنها را برخوردار كن تا آنجا كه آنها تو را برخوردار كنند.

کسی که به نورش اعتماد میکنه و تسلیم این اوامر نورانی میشه!

امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَم:
أَلاَ وَ مَنْ سَلَّمَ لَنَا مَا لاَ يَدْرِيهِ ثِقَةً بِأَنَّا مُحِقُّونَ عَالِمُونَ لاَ نَقِفُ بِهِ إِلاَّ عَلَى أَوْضَحِ اَلْمَحَجَّاتِ سَلَّمَ اَللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ مِنْ قُصُورِ اَلْجَنَّةِ أَيْضاً مَا لاَ يَعْلَمُ قَدْرَهَا هُوَ وَ لاَ يُقَادِرُ قَدْرَهَا إِلاَّ خَالِقُهَا وَ وَاهِبُهَا
أَلاَ وَ مَنْ تَرَكَ اَلْمِرَاءَ وَ اَلْجِدَالَ وَ اِقْتَصَرَ عَلَى اَلتَّسْلِيمِ لَنَا وَ تَرَكَ اَلْأَذَى فَإِذَا حَبَسَهُ اَللَّهُ تَعَالَى عَلَى اَلصِّرَاطِ فَجَاءَتْهُ اَلْمَلاَئِكَةُ تُجَادِلُهُ عَلَى أَعْمَالِهِ وَ تُوَافِقُهُ عَلَى ذُنُوبِهِ فَإِذَا اَلنِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَا مَلاَئِكَتِي عَبْدِي هَذَا لَمْ يُجَادِلْ وَ سَلَّمَ اَلْأَمْرَ لِأَئِمَّتِهِ فَلاَ تُجَادِلُوهُ وَ سَلِّمُوهُ فِي جِنَانِي إِلَى أَئِمَّتِهِ يَكُونُ مُنِيخاً فِيهَا بِقُرْبِهِمْ كَمَا كَانَ مُسَلِّماً فِي اَلدُّنْيَا لَهُمْ
وَ أَمَّا مَنْ عَارَضَ بِلِمَ وَ كَيْفَ وَ نَقَضَ اَلْجُمْلَةَ بِالتَّفْصِيلِ قَالَتْ لَهُ اَلْمَلاَئِكَةُ عَلَى اَلصِّرَاطِ وَاقِفْنَا يَا عَبْدَ اَللَّهِ وَ جَادِلْنَا عَلَى أَعْمَالِكَ كَمَا جَادَلْتَ فِي اَلدُّنْيَا اَلْحَاكِمِينَ لَكَ عَنْ أَئِمَّتِكَ فَسَيَأْتِيهِمُ اَلنِّدَاءُ صَدَقْتُمْ بِمَا عَامَلَ فَعَامِلُوهُ أَلاَ فَوَاقِفُوهُ فَيُوَاقَفُ وَ يَطُولُ حِسَابُهُ وَ يَشْتَدُّ فِي ذَلِكَ اَلْحِسَابِ عَذَابُهُ
فَمَا أَعْظَمَ هُنَاكَ نَدَامَتَهُ وَ أَشَدَّ حَسَرَاتِهِ لاَ تُنْجِيهِ هُنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةُ اَللَّهِ إِنْ لَمْ يَكُنْ فَارَقَ فِي اَلدُّنْيَا جُمْلَةَ دِينِهِ وَ إِلاَّ فَهُوَ فِي اَلنَّارِ أَبَدَ اَلْآبِدِينَ
.
بدانيد هر كس در مورد چيزهائى كه وارد نيست و از ما به او ميرسد تسليم مى‌شود به همين اعتماد كه ما بر حق هستيم و هرگز او را جز به راه حق و حقيقت نمى‌بريم خداوند در مقابل باو از قصرهاى بهشتى آنقدر عنايت ميكند كه نميتواند اندازه و ارزش آن را بفهمد و جز خدا كه بخشنده آن قصرها است كسى مقدارش را نمى‌داند.
و در ضمن كسانى كه رها كنند بحث و مجادله را و تسليم ما شوند و دست از آزار بردارند موقعى كه بر صراط‍‌ مى‌آيند ملائكه با آنها در باره اعمال و رفتارشان به بحث و مجادله مى‌پردازند در اين موقع ندائى ميرسد از جانب خدا كه اى ملائكه من، اين بنده‌ى من مجادله نكرد و تسليم ائمه خود شد شما نيز با او مجادله نكنيد و او را به بهشت برين خدمت ائمه و پيشوايانش ببريد تا از همنشينى آنها بهره‌مند گردد چنانچه در دنيا تسليم ايشان بود.
اما كسانى كه اعتراض كنند كه چرا و چگونه و پيوسته پرس‌وجو نمايند ملائكه در صراط‍‌ به آنها ميگويند بايد تو را نگه داريم و با تو در مورد اعمالت مجادله كنيم چنانچه مجادله ميكردى در دنيا با پيشوايان خود. ندائى بملائكه مى‌شود: راست ميگوئيد با او همان معامله‌اى بكنيد كه ميكرده او را نگه ميدارند ميايستد و بسيار طولانى مى‌شود حسابش و راجع به اين محاسبه عذابى شديد ميبيند چقدر آنجا پشيمان مى‌شود و حسرت ميخورد هيچ چيز نمى‌تواند او را نجات بخشد مگر رحمت خدا در صورتى كه دين خود را از دست نداده باشد و گر نه براى هميشه در جهنم خواهد بود.

به آنچه قابل اعتماد نيست، اعتماد نکن!

مَنْ وَثِقَ وَ رَكِنَ إِلَى مَنْ لاَ يَثِقُ بِهِ كَانَ مَغْرُوراً

امام صادق علیه السلام:
مَنْ وَثِقَ بِثَلاَثَةٍ كَانَ مَغْرُوراً
مَنْ صَدَّقَ بِمَا لاَ يَكُونُ
وَ رَكِنَ إِلَى مَنْ لاَ يَثِقُ بِهِ
وَ طَمِعَ فِي مَا لاَ يَمْلِكُ
.
هر كه به سه چيز اعتماد نمايد فريب خورده است:
آنچه ناشدنى است باور كند،
به آنچه قابل اعتماد نيست اعتماد نمايد
و در آنچه از آن او نيست چشم طمع داشته باشد.

امام صادق علیه السلام:
عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى 
وَ لاٰ تُؤْتُوا اَلسُّفَهٰاءَ أَمْوٰالَكُمُ
قَالَ مَنْ لاَ تَثِقُ بِهِ.

فقط دومی نورت باش و به نورت اعتماد کن!

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
وَ لاَ تُصَلِّي خَلْفَ أَحَدٍ إِلاَّ خَلْفَ رَجُلَيْنِ
أَحَدُهُمَا مَنْ تَثِقُ بِهِ وَ تَدِينُهُ بِدِينِهِ وَ وَرَعِهِ
وَ آخَرُ مَنْ تَتَّقِي سَيْفَهُ وَ سَوْطَهُ وَ شَرَّهُ وَ بَوَائِقَهُ وَ شُنْعَتَهُ
فَصَلِّ خَلْفَهُ عَلَى سَبِيلِ اَلتَّقِيَّةِ وَ اَلْمُدَارَاةِ
وَ أَذِّنْ لِنَفْسِكَ وَ أَقِمْ وَ اِقْرَأْ فِيهَا لِأَنَّهُ غَيْرُ مُؤْتَمَنٍ بِهِ
فَإِنْ فَرَغْتَ قَبْلَهُ مِنَ اَلْقِرَاءَةِ أَبْقِ آيَةً حَتَّى تَقْرَأَ وَقْتَ رُكُوعِهِ وَ إِلاَّ فَسَبِّحْ إِلَى أَنْ تَرْكَعَ
.

سلسله نورانی مورد اعتماد خودتو بشناس!
+ «ودیعة الله»

امام صادق عليه السّلام:
عَنْ يَزِيدَ بْنِ سَلِيطٍ اَلزَّيْدِيِّ قَالَ : 
لَقِينَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي طَرِيقِ مَكَّةَ وَ نَحْنُ جَمَاعَةٌ فَقُلْتُ لَهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي أَنْتُمُ اَلْأَئِمَّةُ اَلْمُطَهَّرُونَ وَ اَلْمَوْتُ لاَ يَعْرَى مِنْهُ أَحَدٌ فَأَحْدِثْ إِلَيَّ شَيْئاً أُلْقِيهِ إِلَى مَنْ يَخْلُفُنِي
فَقَالَ لِي نَعَمْ هَؤُلاَءِ وُلْدِي وَ هَذَا سَيِّدُهُمْ وَ أَشَارَ إِلَى اِبْنِهِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ فِيهِ عِلْمُ اَلْحُكْمِ وَ اَلْفَهْمُ وَ اَلسَّخَاءُ وَ اَلْمَعْرِفَةُ بِمَا يَحْتَاجُ اَلنَّاسُ إِلَيْهِ فِيمَا اِخْتَلَفُوا فِيهِ مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ وَ فِيهِ حُسْنُ اَلْخُلُقِ وَ حُسْنُ اَلْجِوَارِ وَ هُوَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فِيهِ أُخْرَى هِيَ خَيْرٌ مِنْ هَذَا كُلِّهِ فَقَالَ لَهُ أَبِي وَ مَا هِيَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي قَالَ يُخْرِجُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْهُ غَوْثَ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ وَ غِيَاثَهَا وَ عَلَمَهَا وَ نُورَهَا وَ فَهْمَهَا وَ حُكْمَهَا خَيْرَ مَوْلُودٍ وَ خَيْرَ نَاشِئٍ يَحْقُنُ اَللَّهُ بِهِ اَلدِّمَاءَ وَ يُصْلِحُ بِهِ ذَاتَ اَلْبَيْنِ وَ يَلُمُّ بِهِ اَلشَّعَثَ وَ يَشْعَبُ بِهِ اَلصَّدْعَ وَ يَكْسُو بِهِ اَلْعَارِيَ وَ يُشْبِعُ بِهِ اَلْجَائِعَ وَ يُؤْمِنُ بِهِ اَلْخَائِفَ وَ يُنْزِلُ بِهِ اَلْقَطْرَ وَ يَأْتَمِرُ لَهُ اَلْعِبَادُ خَيْرَ كَهْلٍ وَ خَيْرَ نَاشِئٍ يُبَشَّرُ بِهِ عَشِيرَتُهُ قَبْلَ أَوَانِ حُلُمِهِ قَوْلُهُ حُكْمٌ وَ صَمْتُهُ عِلْمٌ يُبَيِّنُ لِلنَّاسِ مَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ
قَالَ فَقَالَ أَبِي
بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَيَكُونُ لَهُ وَلَدٌ بَعْدَهُ
قَالَ نَعَمْ ثُمَّ قَطَعَ اَلْكَلاَمَ
قَالَ يَزِيدُ 
ثُمَّ لَقِيتُ أَبَا اَلْحَسَنِ يَعْنِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ بَعْدُ فَقُلْتُ لَهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تُخْبِرَنِي بِمِثْلِ مَا أَخْبَرَ بِهِ أَبُوكَ 
قَالَ فَقَالَ كَانَ أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي زَمَنٍ لَيْسَ هَذَا مِثْلَهُ
قَالَ يَزِيدُ فَقُلْتُ مَنْ يَرْضَى مِنْكَ بِهَذَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ
قَالَ فَضَحِكَ ثُمَّ قَالَ أُخْبِرُكَ يَا أَبَا عُمَارَةَ أَنِّي خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلِي فَأَوْصَيْتُ فِي اَلظَّاهِرِ إِلَى بَنِيَّ وَ أَشْرَكْتُهُمْ مَعَ عَلِيٍّ اِبْنِي وَ أَفْرَدْتُهُ بِوَصِيَّتِي فِي اَلْبَاطِنِ
وَ لَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي اَلْمَنَامِ وَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ مَعَهُ وَ مَعَهُ خَاتَمٌ وَ سَيْفٌ وَ عَصاً وَ كِتَابٌ وَ عِمَامَةٌ فَقُلْتُ لَهُ مَا هَذَا فَقَالَ أَمَّا اَلْعِمَامَةُ فَسُلْطَانُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا اَلسَّيْفُ فَعِزَّةُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا اَلْكِتَابُ فَنُورُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا اَلْعَصَا فَقُوَّةُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا اَلْخَاتَمُ فَجَامِعُ هَذِهِ اَلْأُمُورِ
ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ 
وَ اَلْأَمْرُ يَخْرُجُ إِلَى عَلِيٍّ اِبْنِكَ
قَالَ ثُمَّ قَالَ يَا يَزِيدُ 
إِنَّهَا وَدِيعَةٌ عِنْدَكَ
فَلاَ تُخْبِرْ بِهَا إِلاَّ عَاقِلاً أَوْ عَبْداً اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ أَوْ صَادِقاً
وَ لاَ تَكْفُرْ نِعَمَ اَللَّهِ تَعَالَى
وَ إِنْ سُئِلْتَ عَنِ اَلشَّهَادَةِ فَأَدِّهَا
فَإِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ 
إِنَّ اَللّٰهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا اَلْأَمٰانٰاتِ إِلىٰ أَهْلِهٰا 
وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: 
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهٰادَةً عِنْدَهُ مِنَ اَللّٰهِ 
فَقُلْتُ وَ اَللَّهِ مَا كُنْتُ لِأَفْعَلَ هَذَا أَبَداً
قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ وَصَفَهُ لِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ 
عَلِيٌّ اِبْنُكَ اَلَّذِي يَنْظُرُ بِنُورِ اَللَّهِ وَ يَسْمَعُ بِتَفْهِيمِهِ وَ يَنْطِقُ بِحِكْمَتِهِ يُصِيبُ وَ لاَ يُخْطِئُ وَ يَعْلَمُ وَ لاَ يَجْهَلُ قَدْ مُلِئَ حُكْماً وَ عِلْماً وَ مَا أَقَلَّ مُقَامَكَ مَعَهُ إِنَّمَا هُوَ شَيْءٌ كَأَنْ لَمْ يَكُنْ
فَإِذَا رَجَعْتَ مِنْ سَفَرِكَ فَأَصْلِحْ أَمْرَكَ وَ اُفْرُغْ مِمَّا أَرَدْتَ فَإِنَّكَ مُنْتَقِلٌ عَنْهُ وَ مُجَاوِرٌ غَيْرَهُ
فَاجْمَعْ وُلْدَكَ وَ أَشْهِدِ اَللَّهَ عَلَيْهِمْ جَمِيعاً وَ كَفىٰ بِاللّٰهِ شَهِيداً
ثُمَّ قَالَ يَا يَزِيدُ إِنِّي أُوخَذُ فِي هَذِهِ اَلسَّنَةِ وَ عَلِيٌّ اِبْنِي سَمِيُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ سَمِيُّ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ أُعْطِيَ فَهْمَ اَلْأَوَّلِ وَ عِلْمَهُ وَ نَصْرَهُ وَ رِدَاءَهُ
وَ لَيْسَ لَهُ أَنْ يَتَكَلَّمَ إِلاَّ 
فَإِذَا مَضَتْ أَرْبَعُ سِنِينَ فَسَلْهُ عَمَّا شِئْتَ يُجِبْكَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ تَعَالَى
.
يزيد بن سليط‍‌ زيدى گفت:
در راه مكه با گروهى خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيديم،
عرض كردم پدر و مادرم فدايت،شما پيشوايان پاك نهاد هستيد هيچ كس را از مرگ گريزى نيست مرا مفتخر به شناختن امام بعد از خود بنما تا به بازماندگان خود سفارش كنم.
فرمود:بسيار خوب اينها فرزندان منند.
اين (اشاره بموسى بن جعفر نمود) سرور آنها است او گنجينه علم و درك و معرفت است در مورد آنچه مردم نياز داشته باشند و در اختلافات دينى او داراى امتياز حسن خلق و خوش معاشرتى است و يكى از درهاى بين مردم و خداست،
در او يك امتياز ديگرى است كه از همه اينها بهتر است.
پدرم گفت:آقا بفرمائيد آن امتياز چيست‌؟
فرمود از او بوجود مى‌آيد فريادرس و پناه اين امت و گنجينه علم و نور و درك و حكمت،بهترين فرزندى است كه سبب جلوگيرى از خونريزى مى‌شود و اختلاف بوسيله او رفع ميگردد باعث اتحاد و اجتماع مى‌شود.خدا بوسيله او برهنگان را ميپوشاند و گرسنگان را سير ميكند و وحشت‌زده‌ها ايمن ميشوند سبب نزول باران ميگردد بهترين موجودى است كه خداوند فاميل او را قبل از بالغ شدن او بشارت ميدهد.رهنماى مردم است سخنش حكمت و خاموشى او علم است،جواب‌گوى تمام مسائل اختلافى مردم است.
پدرم گفت:آقا مگر بعد از خود فرزندى خواهد داشت
فرمود بلى ديگر دنباله سخن خود را قطع نمود.
يزيد گفت بعدها خدمت موسى بن جعفر عليه السّلام رسيده گفتم:پدر و مادرم فدايت مايلم همان طور كه پدرت از جانشين خود مرا مطلع نمود شما نيز مرا مفتخر بشناسائى جانشين بگردانى
فرمود: زمان پدرم مثل حالا نبود.
گفتم: لعنت خدا بر كسى باد كه بهمين مقدار از فرمايش شما قانع شود
امام خنديد سپس فرمود:
ابو عماره وقتى از منزل خود خارج شدم در ظاهر وصيت بتمام فرزندانم نمودم و آنها را با فرزندم علي شريك كردم ولى وصيت امامت را پنهانى باو كردم.
پيغمبر اكرم و امير المؤمنين عليهما السّلام را در خواب ديدم كه در دست خود انگشترى با شمشير و عصا و كتاب و عمامه‌اى داشتند عرضكردم اينها چيست.
فرمود:عمامه سلطنت خداست و شمشير عزت او،اما كتاب نور خداى بزرگ است،عصا نيروى خداست،انگشتر مجموع اين امور است.
سپس پيامبر اكرم فرمود:
امامت متعلق به فرزندت على است.
بعد بمن فرمود
يزيد اين جريان را بعنوان امانت در اختيار تو ميگذارم مبادا به هر كس كه رسيدى بگوئى مگر كسى كه آراسته بزيور عقل يا مؤمنى آزموده يا شخصى پاكنهاد باشد كفران نعمت خدا را نكنى اگر تو را بعنوان گواه بر اين مطلب خواستند گواهى بده خداوند در قرآن كريم ميفرمايد:
« إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ يَأْمُرُكُمْ‌ أَنْ‌ تُؤَدُّوا اَلْأَمٰانٰاتِ‌ إِلىٰ‌ أَهْلِهٰا».
باز ميفرمايد:
«وَ مَنْ‌ أَظْلَمُ‌ مِمَّنْ‌ كَتَمَ‌ شَهٰادَةً‌ عِنْدَهُ‌ مِنَ‌ اَللّٰهِ‌».
عرضكردم بخدا هرگز چنين كارى نميكنم.
فرمود:
پيغمبر اكرم شروع كرد به تعريف كردن از فرزندم و فرمود:
فرزندت على به نور خدا مى‌بيند و به راهنمائى او درك ميكند و به علم خدا سخن ميگويد.
اشتباهى از او سر نميزند. عالم است. از نادانى فاصله دارد. گنجينه‌اى از دانش و داورى است.
تو بزودى از او جدا خواهى شد چاره‌اى نيست، وقتى از اين سفر برگشتى خود را آماده كن و هر چه مايلى انجام ده كه از دنيا خواهى رفت و بسراى ديگر ميروى، فرزندانت را جمع كن و خدا را گواه بر آنها بگير خدا كافى است.
فرمود:
يزيد مرا امسال ميگيرند پسرم على كه هم نام با على بن ابى طالب و على بن الحسين است داراى درك و دانش على و نصرت و رداى او است و نبايد تا چهار سال پس از هارون الرشيد سخن بگويد.
بعد از چهار سال هر چه ميخواهى از او بپرس جوابت را انشا اللّٰه خواهد داد.

اخذ نور علم از ثقة!

امام صادق علیه السلام:
عَنْ شُعَيْبٍ اَلْعَقَرْقُوفِيِّ قَالَ: 
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ 
رُبَّمَا اِحْتَجْنَا أَنْ نَسْأَلَ عَنِ اَلشَّيْءِ
فَمَنْ نَسْأَلُ؟
قَالَ 
عَلَيْكَ بِالْأَسَدِيِّ يَعْنِي أَبَا بَصِيرٍ
.

داستان تکراری قاسم بن علاء و احمد بن هلال!
داستان تکراری مستقرین و معارین!

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ اَلْمَرَاغِيِّ قَالَ:
وَرَدَ عَلَى اَلْقَاسِمِ بْنِ اَلْعَلاَءِ نُسْخَةُ مَا كَانَ خَرَجَ مِنْ لَعْنِ اِبْنِ هِلاَلٍ
وَ كَانَ اِبْتِدَاءُ ذَلِكَ أَنْ كَتَبَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى قُوَّامِهِ بِالْعِرَاقِ
اِحْذَرُوا اَلصُّوفِيَّ اَلْمُتَصَنِّعَ
قَالَ وَ كَانَ مِنْ شَأْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِلاَلٍ أَنَّهُ قَدْ كَانَ حَجَّ أَرْبَعاً وَ خَمْسِينَ حَجَّةً عِشْرُونَ مِنْهَا عَلَى قَدَمَيْهِ
قَالَ وَ كَانَ رُوَاةُ أَصْحَابِنَا بِالْعِرَاقِ لَقُوهُ وَ كَتَبُوا مِنْهُ فَأَنْكَرُوا مَا وَرَدَ فِي مَذَمَّتِهِ
فَحَمَلُوا اَلْقَاسِمَ بْنَ اَلْعَلاَءِ عَلَى أَنْ يُرَاجِعَ فِي أَمْرِهِ
فَخَرَجَ إِلَيْهِ قَدْ كَانَ أَمْرُنَا نَفَذَ إِلَيْكَ فِي اَلْمُتَصَنِّعِ اِبْنِ هِلاَلٍ لاَ رَحِمَهُ اَللَّهُ بِمَا قَدْ عَلِمْتَ لَمْ يَزَلْ لاَ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ ذَنْبَهُ وَ لاَ أَقَالَهُ عَثْرَتَهُ
دَخَلَ فِي أَمْرِنَا بِلاَ إِذْنٍ مِنَّا وَ لاَ رِضًى
يَسْتَبِدُّ بِرَأْيِهِ فَيَتَحَامَى مِنْ دُيُونِنَا
لاَ يَمْضِي مِنْ أَمْرِنَا إِيَّاهُ إِلاَّ بِمَا يَهْوَاهُ

وَ يُرِيدُ أَرْدَاهُ اَللَّهُ فِي نَارِ جَهَنَّمَ
فَصَبَرْنَا عَلَيْهِ حَتَّى بَتَرَ اَللَّهُ عُمُرَهُ بِدَعْوَتِنَا
وَ كُنَّا قَدْ عَرَّفْنَا خَبَرَهُ قَوْماً مِنْ مَوَالِينَا فِي أَيَّامِهِ لاَ رَحِمَهُ اَللَّهُ
وَ أَمَرْنَاهُمْ بِإِلْقَاءِ ذَلِكَ إِلَى اَلْخُلَّصِ مِنْ مَوَالِينَا
وَ نَحْنُ نَبْرَأُ إِلَى اَللَّهِ مِنِ اِبْنِ هِلاَلٍ لاَ رَحِمَهُ اَللَّهُ وَ مِمَّنْ لاَ يَبْرَأُ مِنْهُ
وَ أَعْلِمِ اَلْإِسْحَاقِيَّ سَلَّمَهُ اَللَّهُ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ مِمَّا أَعْلَمْنَاكَ مِنْ حَالِ أَمْرِ هَذَا اَلْفَاجِرِ وَ جَمِيعَ مَنْ كَانَ سَأَلَكَ وَ يَسْأَلُكَ عَنْهُ مِنْ أَهْلِ بَلَدِهِ وَ اَلْخَارِجِينَ وَ مَنْ كَانَ يَسْتَحِقُّ أَنْ يَطَّلِعَ عَلَى ذَلِكَ
فَإِنَّهُ لاَ عُذْرَ لِأَحَدٍ مِنْ مَوَالِينَا فِي اَلتَّشْكِيكِ فِيمَا يُؤَدِّيهِ عَنَّا ثِقَاتُنَا
قَدْ عَرَفُوا بِأَنَّنَا نُفَاوِضُهُمْ سِرَّنَا وَ نَحْمِلُهُ إِيَّاهُ إِلَيْهِمْ
وَ عَرَفْنَا مَا يَكُونُ مِنْ ذَلِكَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ
قَالَ وَ قَالَ أَبُو حَامِدٍ فَثَبَتَ قَوْمٌ عَلَى إِنْكَارِ مَا خَرَجَ فِيهِ فَعَاوَدُوهُ فِيهِ
فَخَرَجَ لاَ شَكَرَ اَللَّهُ قَدْرَهُ لَمْ يَدَعِ اَلْمَرْزِئَةَ بِأَنْ لاَ يُزِيغَ قَلْبَهُ بَعْدَ أَنْ هَدَاهُ وَ أَنْ يَجْعَلَ مَا مَنَّ بِهِ عَلَيْهِ مُسْتَقَرّاً وَ لاَ يَجْعَلَهُ مُسْتَوْدَعاً وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَا كَانَ مِنْ أَمْرِ اَلدِّهْقَانِ عَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ وَ خِدْمَتِهِ وَ طُولِ صُحْبَتِهِ
فَأَبْدَلَهُ اَللَّهُ بِالْإِيمَانِ كُفْراً حِينَ فَعَلَ مَا فَعَلَ
فَعَاجَلَهُ اَللَّهُ بِالنَّقِمَةِ وَ لَمْ يُمْهِلْهُ
.
احمد بن ابراهيم مراغى گفت:
نسخه‌اى از لعن ابن هلال رسيد بقاسم بن علا در اول امر امام عليه السّلام
به كارداران عراقى خود نوشت:
از اين صوفى متظاهر بپرهيزيد!
احمد بن هلال پنجاه و چهار مرتبه حج گزارده بود و بيست مرتبه آن را پياده انجام داده بود.
راويان اصحاب با او ملاقات مى‌كردند و از او حديث ميگرفتند بهمين جهت دستورى كه راجع به لعن و سرزنش او رسيده بود قبول نمى‌كردند.
قاسم بن علا را وادار كردند در مورد او دو مرتبه با امام مكاتبه كند.
در جواب نامه او چنين نوشت.
دستور ما در مورد متظاهر فريبكار ابن هلال صادر شد براى تو خدا او را نيامرزد و هرگز از گناه او نگذرد. و خطايش را چشم پوشى نكند.
بدون اينكه ما بپذيريم، خود را به ما بست.
با خودرأيى از تعهدات ما سرباز مى‌زند
هر دستور ما را به آن طور كه خودش مى‌خواهد انجام مى‌دهد

خدا او را برو در جهنم اندازد
خيلى صبر كرديم تا بالاخره خداوند عمرش را بدعاى ما قطع كرد.
حال و وضع او را در زمانى كه زنده بود براى دوستان خود توضيح دادم و دستور دادم كه به ارادتمندان ما گوشزد كنند ما از او بيزاريم و هم از كسى كه از او بيزارى نجويد.
به اسحاقى سلمه اللّٰه و خانواده‌اش اطلاع بده از آنچه به تو نوشتيم راجع به كار اين تبهكار و هر كس از تو سؤال كرده و خواهد كرد از هم‌شهريهاى او و ديگران و كسانى كه بايد اطلاع داشته باشند از اين جريان هرگز بهانه‌اى باقى نمى‌ماند براى دوستان ما كه شك كنند در مورد اطلاعاتى كه اشخاص مورد اعتماد از جانب ما به آنها مى‌دهند مى‌دانند كه ما اسرار خود را در اختيار آن‌ها مى‌گذاريم و بديشان مى‌سپاريم توجه داريم كه در اين مورد چه مى‌شود انشا اللّٰه.
ابو حامد گفت باز گروهى قبول نكردند و منكر لعن او شدند.
براى مرتبه سوم در اين باره مراجعه كردند.
نامه ديگر رسيد باين مضمون:
خدا او را بى‌ارزش كند بدبختى او را فرا گرفت و بعد از هدايت گمراه گرديد و نتوانست نعمت خدا را نگه دارد بزودى از دست داد شما فهميديد جريان دهقان را با خدمت طولانى و ملازمت زيادى كه با او داشت خداوند ايمان او را تبديل بكفر كرد وقتى آن كارها را انجام داد با تمام فوريت خداوند كيفرش كرد و به او مهلت نداد.

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحٍ اَلْهَمَدَانِيِّ قَالَ: 
كَتَبْتُ إِلَى صَاحِبِ اَلزَّمَانِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّ أَهْلَ بَيْتِي يُؤْذُونِّي وَ يُقَرِّعُونِّي بِالْحَدِيثِ اَلَّذِي رُوِيَ عَنْ آبَائِكَ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ أَنَّهُمْ قَالُوا
خُدَّامُنَا وَ قُوَّامُنَا شِرَارُ خَلْقِ اَللَّهِ
فَكَتَبَ
وَيْحَكُمْ مَا تَقْرَءُونَ مَا قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: 
وَ جَعَلْنٰا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اَلْقُرَى اَلَّتِي بٰارَكْنٰا فِيهٰا قُرىً ظٰاهِرَةً
فَنَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلْقُرَى اَلَّتِي بَارَكَ [اَللَّهُ] فِيهَا وَ أَنْتُمُ اَلْقُرَى اَلظَّاهِرَةُ
.
محمد بن صالح روايت كرده كه گفت:
به محضر مبارك صاحب الزمان عليه السّلام نوشتم كه اهل خانه و خانواده‌ام به واسطه حديثى كه از ناحيه پدران شما روايت شده كه ايشان فرموده‌اند:
«خدامنا و قوامنا شرار خلق اللّه» مرا آزار داده و سرزنش مى‌كنند.
حضرت در جواب نوشتند:
خير باد بر شما عجب! مگر اين آيه را قرائت نكرده‌ايد كه خداوند متعال مى‌فرمايد:
«و در ميان ايشان و قريه‌هايى كه در آن‌ها بركت داديم، قريه‌هاى ظاهرى قرار داديم»؛
پس به خدا قسم ما قريه‌هايى هستيم كه خداوند در آن‌ها بركت قرار داده
و شما قريه‌هاى ظاهر هستيد
.

+ «أَنَّهُمْ قَالُوا
خُدَّامُنَا وَ قُوَّامُنَا شِرَارُ خَلْقِ اَللَّهِ 
وَ هَذَا لَيْسَ عَلَى عُمُومِهِ 
وَ إِنَّمَا قَالُوا لِأَنَّ فِيهِمْ مَنْ غَيَّرَ وَ بَدَلَ وَ خَانَ عَلَى مَا سَنَذْكُرُهُ

قلبت باید نورشو بشناسه و بهش اعتماد کنه، گرچه بر خلاف تمناهاش باشه!

امام صادق علیه السلام:
وَ لاَ تُشَاوِرْ مَنْ لاَ يُصَدِّقُهُ عَقْلُكَ وَ إِنْ كَانَ مَشْهُوراً بِالْعَقْلِ وَ اَلْوَرَعِ
وَ إِذَا شَاوَرْتَ مَنْ يُصَدِّقُهُ قَلْبُكَ فَلاَ تُخَالِفْهُ فِيمَا يُشِيرُ بِهِ عَلَيْكَ وَ إِنْ كَانَ بِخِلاَفِ مُرَادِكَ
فَإِنَّ اَلنَّفْسَ تَجْمَحُ عَنْ قَبُولِ اَلْحَقِّ وَ خِلاَفُهَا عِنْدَ اَلْخَائِرِينَ
.
و مشورت مكن با كسى كه عقلت او را باور ندارد و گرچه به عقل و ورع شهرت دارد،
و چون با كسى كه او را عاقل دانى مشورت كردى با نظر او مخالفت مكن و گرچه دلخواه تو نباشد،
زيرا نفس از قبول حق چموشى كند و خيرخواهان به خلاف آن باشند.

اهل نور، صاحب نورش را بعنوان ثقة میشناسد و باور دارد!
اهل نور، صاحب نورش را با جان و مال خود یاری میکند!

امام صادق علیه السلام:
اَلْإِخْوَانُ ثَلاَثَةٌ
مُوَاسٍ بِنَفْسِهِ
وَ آخَرُ مُوَاسٍ بِمَالِهِ
وَ هُمَا اَلصَّادِقَانِ فِي اَلْإِخَاءِ
وَ آخَرُ يَأْخُذُ مِنْكَ اَلْبُلْغَةَ وَ يُرِيدُكَ لِبَعْضِ اَللَّذَّةِ
فَلاَ تَعُدَّهُ مِنْ أَهْلِ اَلثِّقَةِ
.
برادران سه گونه‌اند:
آن كه با جان هميارى كند،
ديگرى آن كه با مال هميارى نمايد.
كه اين هر دو برادر و دوستى‌شان صادقانه است.
و ديگرى آن كه از تو هزينه زندگى خود را تأمين كند و تو را براى بعضى از لذّتها خواهد،
چنين كسى را مورد اعتماد مشمار.

امام جواد علیه السلام:
اَلثِّقَةُ بِاللَّهِ ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَى كُلِّ عَالٍ.
اعتماد به خدا بهاى هر چيز باارزش و نردبان ترقى به هر مقام عالى است.
مَنْ أَطَاعَ هَوَاهُ أَعْطَى عَدُوَّهُ مُنَاهُ.
هر كه پيرو هواى نفس خود باشد، به دشمن خويش آنچه مايل بوده داده است.

«وثقعرف»:

امام صادق علیه السلام:
يَا سُفْيَانُ
ثِقْ بِاللَّهِ تَكُنْ عَارِفاً
وَ اِرْضَ بِمَا قَسَمَهُ لَكَ تَكُنْ غَنِيّاً.
ای سفيان،
به خدا اطمينان داشته باش، عارف خواهى بود.
و راضى باش به آنچه روزيت كرده، ثروتمند خواهى بود.

وَ اللَّهِ مَا أُعْطِيَ مُؤْمِنٌ قَطُّ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
[ثقه – حسن ظن]
فَبِاللَّهِ فَثِقُوا وَ إِيَّاهُ فَارْجُوا
[ثقه – رجا]
فَتَوَكَّلْتَ عَلَى اللَّهِ بِتَفْوِيضِ ذَلِكَ إِلَيْهِ
وَ وَثِقْتَ بِهِ فِيهَا وَ فِي غَيْرِهَا
يَا جَابِرُ :
مَنْ هَذَا الَّذِي سَأَلَ اللَّهَ فَلَمْ يُعْطِهِ أَوْ تَوَكَّلَ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكْفِهِ أَوْ وَثِقَ بِهِ فَلَمْ يُنْجِهِ
فَمَا النَّجَاةُ مِنَ الْمَهْلَكَةِ ؟ … الثِّقَةُ بِاللَّهِ
بِرَحْمَتِي فَلْيَثِقُوا وَ فَضْلِي فَلْيَرْجُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِي فَلْيَطْمَئِنُّوا
يَا شَقِيقُ [الْبَلْخِيُّ]:
لَمْ تَزَلْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَيْنَا ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً، فَأَحْسِنْ ظَنَّكَ بِرَبِّكَ
مَنْ ضُيِّقَ عَلَيْهِ فِي ذَاتِ يَدِهِ
فَلَمْ يَظُنَّ أَنَّ ذَلِكَ حُسْنُ نَظَرٍ مِنَ اللَّهِ لَهُ، فَقَدْ ضَيَّعَ مَأْمُولًا.

يَا مُحَمَّدُ ؛ أَنْتَ عَبْدِي وَ أَنَا رَبُّكَ … وَ عَلَيَّ فَتَوَكَّلْ وَ بِي فَثِقْ
مَنْ وَثِقَ بِاللَّهِ أَرَاهُ السُّرُورَ
وَ مَنْ تَوَكَّلَ عَلَيْهِ كَفَاهُ الْأُمُورَ
وَ الثِّقَةُ بِاللَّهِ حِصْنٌ لَا يَتَحَصَّنُ فِيهِ إِلَّا مُؤْمِنٌ أَمِينٌ
وَ التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَ حِرْزٌ مِنْ كُلِّ عَدُوٍّ.

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ … يَا يَدَ الْوَاثِقِينَ»
یعنی یادآوری معالم ربانی در تاریکی قلب، دستتو میگیره و قلبتو نورانی میکنه.
[وَ مَنْ وَثِقَ بِهِ أَنْجَاهُ]:
تحویل رایگان و مطمئن و قابل اعتماد مطالب علمی نورانی به قلب اهل یقین در هر شرایطی!
چی دیگه میخوای؟!
تا خوب زوم نکنی، نمیتونی بفهمی برندش چیه!
+ من وراء الغربال.

امام صادق علیه السلام:
مَنْ دَخَلَ فِي هَذَا الدِّينِ بِالرِّجَالِ أَخْرَجَهُ مِنْهُ الرِّجَالُ كَمَا أَدْخَلُوهُ فِيهِ
وَ مَنْ دَخَلَ فِيهِ بِالْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ زَالَتِ الْجِبَالُ قَبْلَ أَنْ يَزُولَ.

مشتقات ریشۀ «وثق» در آیات قرآن:

الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ‏ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (27)
وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَكُمْ‏ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (63)
وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَ‏ بَني‏ إِسْرائيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَليلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ (83)
وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَكُمْ‏ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ (84)
وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَكُمْ‏ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ أُشْرِبُوا في‏ قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَما يَأْمُرُكُمْ بِهِ إيمانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (93)
لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ (256)
وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ‏ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِكُمْ إِصْري قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدينَ (81)
وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ‏ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ (187)
وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى‏ بَعْضُكُمْ إِلى‏ بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ ميثاقاً غَليظاً (21)
إِلاَّ الَّذينَ يَصِلُونَ إِلى‏ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ‏ أَوْ جاؤُكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقاتِلُوكُمْ أَوْ يُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبيلاً (90)
وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى‏ أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ يَصَّدَّقُوا فَإِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ‏ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى‏ أَهْلِهِ وَ تَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً (92)
وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِميثاقِهِمْ‏ وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظاً (154)
فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ‏ وَ كُفْرِهِمْ بِآياتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَليلاً (155)
وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ميثاقَهُ‏ الَّذي واثَقَكُمْ‏ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (7)
وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ‏ بَني‏ إِسْرائيلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقيباً وَ قالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلي‏ وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ (12)
فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ‏ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ (13)
وَ مِنَ الَّذينَ قالُوا إِنَّا نَصارى‏ أَخَذْنا ميثاقَهُمْ‏ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ سَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ (14)
لَقَدْ أَخَذْنا ميثاقَ‏ بَني‏ إِسْرائيلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ رُسُلاً كُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى‏ أَنْفُسُهُمْ فَريقاً كَذَّبُوا وَ فَريقاً يَقْتُلُونَ (70)
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى‏ وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ ميثاقُ‏ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فيهِ وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (169)
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلى‏ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ‏ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ (72)
قالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلاَّ أَنْ يُحاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ‏ قالَ اللَّهُ عَلى‏ ما نَقُولُ وَكيلٌ (66)
فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا قالَ كَبيرُهُمْ أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَباكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ قَبْلُ ما فَرَّطْتُمْ في‏ يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لي‏ أَبي‏ أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لي‏ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمينَ (80)
الَّذينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْميثاقَ‏ (20)
وَ الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ‏ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (25)
وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (22)
وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ ميثاقَهُمْ‏ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهيمَ وَ مُوسى‏ وَ عيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظاً (7)
فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ‏ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ (4)
وَ ما لَكُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ وَ قَدْ أَخَذَ ميثاقَكُمْ‏ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (8)
وَ لا يُوثِقُ‏ وَثاقَهُ‏ أَحَدٌ (26)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی