Luminous treasure!
«کنز» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«كَنَزْتُ التّمرَ في الوعاء: خرما را در ظرف انبار كردم.»
«ناقةٌ كَنَازُ اللَّحْمِ: شتر فربه و گوشتى.»
«كَنْز: گنج و مال اندوخته»
«كَنَزَ المالَ: مال را جمع آورى و آن را ذخيره كرد.»
«كتابٌ مُكْتَنِز بِالْفْوائد :كتاب سودمند و پر از فائده»
«کنز» در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
وَ كُنُوزٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ!
[سورة الشعراء (۲۶): الآيات ۵۱ الى ۶۸]
وَ كُنُوزٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ (۵۸)
و گنجينهها و جايگاههاى پرناز و نعمت بيرون كرديم.
كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها بَنِي إِسْرائِيلَ (۵۹)
[اراده ما] چنين بود، و آن [نعمتها] را به فرزندان اسرائيل ميراث داديم.
گنجِ اهل نور!
گنجینه اهل نور، اعمال صالح آنهاست که با کمک صاحبان نور خود تولید و ذخیره نمودهاند!
+ «گفتگوی محرمانه! اعمال نورانی!»
+ «رفتارت میگه قلبت نورانی شده!»
+ «فرصتهای یادگیری و تکامل!»
+ «رزرواسیون نور!»
امام علی علیه السلام:
فَلْيَكُنْ أَحَبُّ الذَّخَائِرِ إِلَيْكَ ذَخِيرَةَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ.
بايد محبوبترين ذخيره در پيش تو عمل صالح باشد.
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۷۶ الى ۸۲]
فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ
اسْتَطْعَما أَهْلَها
فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما
فَوَجَدا فِيها جِداراً يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ
فَأَقامَهُ
قالَ لَوْ شِئْتَ لاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً (۷۷)
پس رفتند تا به اهل قريهاى رسيدند.
از مردم آنجا خوراكى خواستند،
و[لى آنها] از مهمان نمودن آن دو خوددارى كردند.
پس در آنجا ديوارى يافتند كه مىخواست فرو ريزد،
و [بنده ما] آن را استوار كرد.
[موسى] گفت: «اگر مىخواستى [مىتوانستى] براى آن مزدى بگيرى.»
وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ
وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما
وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً
فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما
وَ يَسْتَخْرِجا كَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ
وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي
ذلِكَ تَأْوِيلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً (۸۲)
و اما ديوار، از آنِ دو پسر [بچه] يتيم در آن شهر بود،
و زيرِ آن، گنجى متعلق به آن دو بود،
و پدرشان [مردى] نيكوكار بود،
پس پروردگار تو خواست آن دو [يتيم] به حدّ رشد برسند
و گنجينه خود را -كه رحمتى از جانب پروردگارت بود- بيرون آورند.
و اين [كارها] را من خودسرانه انجام ندادم.
اين بود تأويل آنچه كه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى.
امام صادق علیه السلام:
عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ
وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما
فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ مَا کَانَ ذَهَباً وَ لَا فِضَّهًًْ
وَ إِنَّمَا کَانَ أَرْبَعَ کَلِمَاتٍ
لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا
مَنْ أَیْقَنَ بِالْمَوْتِ لَمْ یَضْحَکْ سِنُّهُ
وَ مَنْ أَیْقَنَ بِالْحِسَابِ لَمْ یَفْرَحْ قَلْبُهُ
وَ مَنْ أَیْقَنَ بِالْقَدَرِ لَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ.
صفوان جمّال گوید:
از امام صادق (علیه السلام) در مورد کلام خداوند متعال:
وَ امّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی المَدِینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما سؤال کردم.
امام (علیه السلام) فرمود:
«آن گنج طلا و نقره نبود بلکه در آن لوحی بود که چهار کلمه روی او نوشته بودند:
منم خدا که جز من خدایی نیست،
هرکس به مرگ یقین داشته باشد، نمیخندد،
هرکس به حساب روز قیامت معتقد باشد خوشحال نمیگردد،
و هرکس به مقدّرات اعتقاد پیدا کند از کسی جز خداوند نمیترسد».
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم:
ناجى داوودُ رَبَّهُ فَقالَ:
إلهي، لِكُلِّ مَلِكٍ خِزانَةٌ فَأَينَ خِزانَتُكَ؟
قالَ جَلَّ جَلالُهُ:
لي خِزانَةٌ أعظَمُ مِنَ العَرشِ، وأوسَعُ مِنَ الكُرسِيِّ، وأطيَبُ مِنَ الجَنَّةِ، وأزيَنُ مِنَ المَلَكوتِ؛ أرضُهَا المَعرِفَةُ، وسَماؤُهَا الإِيمانُ، وشَمسُهَا الشَّوقُ، وقَمَرُهَا المَحَبَّةُ، ونُجومُهَا الخَواطِرُ، وسَحابُهَا العَقلُ، ومَطَرُهَا الرَّحمَةُ، وأشجارُهَا الطّاعَةُ، وثَمَرُهَا الحِكمَةُ. ولَها أربَعَةُ أبوابٍ: العِلمُ وَالحِلمُ وَالصَّبرُ وَالرِّضا،
ألا وهِيَ القَلبُ.
داوود عليه السلام با پروردگارش مناجات كرد و گفت:
بار الها! هر پادشاهى خزانهاى دارد. پس خزانه تو كجاست؟
خداوند عز و جل فرمود:
«من خزانهاى دارم بزرگتر از عرش، گستردهتر از كرسى، خوشبوتر از بهشت و آراستهتر از ملكوت.
زمينِ آن، معرفت است، آسمانش ايمان، خورشيدش شوق، ماهتابش دوستى، ستارگانش دلها، ابرش خِرد، بارانش رحمت، درختانش طاعت و ميوهاش، حكمت.
آن را چهار در است: دانش، بردبارى، شكيبايى، و خشنودى.
باخبر باش كه اين خزانه، همان دل است».
+ «درون ما چه خبره؟!»
كَنْدُوجُ الْمُؤْمِنِ قَبْرُهُ!
امام کاظم علیه السلام:
عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع قَالَ:
سُئِلَ أَبُو ذَرٍّ مَا مَالُكَ؟
قَالَ عَمَلِي
قِيلَ لَهُ إِنَّمَا نَسْأَلُكَ عَنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ
فَقَالَ مَا أُصْبِحُ فَلَا أُمْسِي وَ مَا أُمْسِي فَلَا أُصْبِحُ لَنَا كَنْدُوجٌ نَرْفَعُ فِيهِ خَيْرَ مَتَاعِنَا
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ
كَنْدُوجُ الْمُؤْمِنِ قَبْرُهُ.
از ابوذر پرسیده شد: مالت چیست؟
گفت: عملِ من.
به او گفته شد: مرادِ ما طلا و نقره است! گفت: طلا و نقره، از صبحگاهان، به شامگاهان نکشد و از شامگاهان، به صبحگاهان!
ما را خزانهای است که بهترین کالایمان را در آن می گذاریم.
از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود:
«خزانه مؤمن ، گورِ اوست».
«کندوج: ظرف بزرگ گلين كه پر از غله كنند.»
«الكنز: المال المدفون»
+ «قلب من، قبر من! قبر من، قلب من!»
گنجِ قارون!
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۷۶ الى ۸۲]
إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ
وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ
إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ (۷۶)
قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم كرد،
و از گنجينهها آن قدر به او داده بوديم كه كليدهاى آنها بر گروه نيرومندى سنگين مىآمد،
آنگاه كه قوم وى بدو گفتند: «شادى مكن كه خدا شادىكنندگان را دوست نمىدارد.
وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ
وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (۷۷)
و با آنچه خدايت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مكن، و همچنانكه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن
و در زمين فساد مجوى كه خدا فسادگران را دوست نمىدارد.
قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ (۷۸)
[قارون] گفت: «من اينها را در نتيجه دانش خود يافتهام.»
آيا وى ندانست كه خدا نسلهايى را پيش از او نابود كرد كه از او نيرومندتر و مالاندوزتر بودند؟
و[لى اين گونه] مجرمان را [نيازى] به پرسيدهشدن از گناهانشان نيست.
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (۷۹)
پس [قارون] با كوكبه خود بر قومش نمايان شد؛ كسانى كه خواستار زندگى دنيا بودند گفتند: «اى كاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم] داده مىشد؛ واقعاً او بهره بزرگى [از ثروت] دارد.»
وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُونَ (۸۰)
و كسانى كه دانش [واقعى] يافته بودند، گفتند: «واى بر شما! براى كسى كه گرويده و كار شايسته كرده پاداش خدا بهتر است، و جز شكيبايان آن را نيابند.»
فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرِينَ (۸۱)
آنگاه [قارون] را با خانهاش در زمين فرو برديم، و گروهى نداشت كه در برابر [عذابِ] خدا او را يارى كنند و [خود نيز] نتوانست از خود دفاع كند.
وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ (۸۲)
و همان كسانى كه ديروز آرزو داشتند به جاى او باشند، صبح مىگفتند: «واى، مثل اينكه خدا روزى را براى هر كس از بندگانش كه بخواهد گشاده يا تنگ مىگرداند، و اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را [هم] به زمين فرو برده بود؛ واى، گويى كه كافران رستگار نمىگردند.»
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۸۳ الى ۸۸]
تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (۸۳)
آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مىدهيم كه در زمين خواستار برترى و فساد نيستند،
و فرجام [خوش] از آنِ پرهيزگاران است.
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها
وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (۸۴)
هر كس نيكى به ميان آورَد، براى او [پاداشى] بهتر از آن خواهد بود،
و هر كس بدى به ميان آورد، كسانى كه كارهاى بد كردهاند جز سزاى آنچه كردهاند نخواهند يافت.
إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ
قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدى وَ مَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (۸۵)
در حقيقت، همان كسى كه اين قرآن را بر تو فرض كرد، يقيناً تو را به سوى وعدهگاه بازمىگرداند.
بگو: «پروردگارم بهتر مىداند چه كس هدايت آورده و چه كس در گمراهى آشكارى است؟»
وَ ما كُنْتَ تَرْجُوا أَنْ يُلْقى إِلَيْكَ الْكِتابُ إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ
فَلا تَكُونَنَّ ظَهِيراً لِلْكافِرِينَ (۸۶)
و تو اميدوار نبودى كه بر تو كتاب القا شود، بلكه اين رحمتى از پروردگار تو بود.
پس تو هرگز پشتيبان كافران مباش.
وَ لا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آياتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَيْكَ وَ ادْعُ إِلى رَبِّكَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۸۷)
و البته نبايد تو را از آيات خدا -بعد از آنكه بر تو نازل شده است- باز دارند،
و به سوى پروردگارت دعوت كن، و زنهار از مشركان مباش.
وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ
لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ
كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ
لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (۸۸)
و با خدا معبودى ديگر مخوان.
خدايى جز او نيست.
جز ذات او همه چيز نابودشونده است.
فرمان از آنِ اوست.
و به سوى او بازگردانيده مىشويد.
اعتقاد قارون:
پشت به تقدیرات! رو به تمنّا!
به این میگن: «حُبّ دنیا»
اندیشه تکراری اهل حسادت، مثل قارون، در هر زمان اینه که بدنبال تمناهای خودت باش،
و این مستلزم اینه که پشت به تقدیرات بنمایی!
در واقع دل به تمناها بستن همراه با غفلت از نور خداست!
«الْغَفْلَةِ عَنِ اللَّهِ – بينش قارون»
+ «غفل – شیطان میخواهد تمرکزت را بهم بزند!»
+ «تسویل»
امام صادق عليه السّلام:
فَسَادُ اَلظَّاهِرِ مِنْ فَسَادِ اَلْبَاطِنِ
وَ مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اَللَّهُ عَلاَنِيَتَهُ
وَ مَنْ خَافَ اَللَّهَ فِي اَلسِّرِّ لَمْ يَهْتِكِ اَللَّهُ عَلاَنِيَتَهُ
وَ مَنْ خَانَ اَللَّهَ فِي اَلسِّرِّ هَتَكَ اَللَّهُ سِتْرَهُ فِي اَلْعَلاَنِيَةِ
وَ أَعْظَمُ اَلْفَسَادِ أَنْ يَرْضَى اَلْعَبْدُ بِالْغَفْلَةِ عَنِ اَللَّهِ تَعَالَى
وَ هَذَا اَلْفَسَادُ يَتَوَلَّدُ مِنْ طُولِ اَلْأَمَلِ وَ اَلْحِرْصِ وَ اَلْكِبْرِ
كَمَا أَخْبَرَ اَللَّهُ تَعَالَى فِي قِصَّةِ قَارُونَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى
وَ لاٰ تَبْغِ اَلْفَسٰادَ فِي اَلْأَرْضِ إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ يُحِبُّ اَلْمُفْسِدِينَ
وَ قَوْلِهِ تَعَالَى
تِلْكَ اَلدّٰارُ اَلْآخِرَةُ نَجْعَلُهٰا لِلَّذِينَ لاٰ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي اَلْأَرْضِ وَ لاٰ فَسٰاداً إِلَى آخِرِهَا
وَ كَانَتْ هَذِهِ اَلْخِصَالُ مِنْ صُنْعِ قَارُونَ وَ اِعْتِقَادِهِ
وَ أَصْلُهَا مِنْ حُبِّ اَلدُّنْيَا وَ جَمْعِهَا
وَ مُتَابَعَةِ اَلنَّفْسِ وَ هَوَاهَا
وَ إِقَامَةِ شَهَوَاتِهَا
وَ حُبِّ اَلْمَحْمَدَةِ
وَ مُوَافَقَةِ اَلشَّيْطَانِ
وَ اِتِّبَاعِ خُطُوَاتِهِ
وَ كُلُّ ذَلِكَ يَجْتَمِعُ تَحْتَ اَلْغَفْلَةِ عَنِ اَللَّهِ وَ نِسْيَانِ مِنَنِهِ
وَ عِلاَجُ ذَلِكَ اَلْفِرَارُ مِنَ اَلنَّاسِ
وَ رَفْضُ اَلدُّنْيَا
وَ طَلاَقُ اَلرَّاحَةِ
وَ اَلاِنْقِطَاعُ عَنِ اَلْعَادَاتِ
وَ قَطْعُ عُرُوقِ مَنَابِتِ اَلشَّهَوَاتِ
بِدَوَامِ اَلذِّكْرِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ لُزُومُ اَلطَّاعَةِ لَهُ
وَ اِحْتِمَالُ جَفَاءِ اَلْخَلْقِ
وَ مُلاَزَمَةِ اَلْقَرِينِ
وَ شَمَاتَةِ اَلْعَدُوِّ مِنَ اَلْأَهْلِ وَ اَلْقَرَابَةِ
فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ فَقَدْ فَتَحْتَ عَلَيْكَ بَابَ عَطْفِ اَللَّهِ وَ حُسْنِ نَظَرِهِ إِلَيْكَ بِالْمَغْفِرَةِ وَ اَلرَّحْمَةِ
وَ خَرَجْتَ مِنْ جُمْلَةِ اَلْغَافِلِينَ
وَ فَكَكْتَ قَلْبَكَ مِنْ أَسْرِ اَلشَّيْطَانِ
وَ قَدِمْتَ بَابَ اَللَّهِ فِي مَعْشَرِ اَلْوَارِدِينَ إِلَيْهِ
وَ سَلَكْتَ مَسْلَكاً رَجَوْتَ اَلْإِذْنَ بِالدُّخُولِ عَلَى اَلْمَلِكِ اَلْكَرِيمِ اَلْجَوَادِ اَلرَّحِيمِ
وَ اِسْتِبْطَاءِ بِسَاطِهِ عَلَى شَرْطِ اَلإِذْنِ
وَ مَنْ وَطِئَ بِسَاطَ اَلْمَلِكِ عَلَى شَرْطِ اَلْإِذْنِ لاَ يُحْرَمُ سَلاَمَتَهُ وَ كَرَامَتَهُ
لِأَنَّهُ اَلْمَلِكُ اَلْكَرِيمُ وَ اَلْجَوَادُ اَلرَّحِيمُ.
فساد ظاهر آدمى از فساد باطن اوست،
و كسى كه باطن خود را از عيوب نفسانى و رذائل اخلاقى اصلاح كند،
خداوند متعال ظاهر او را از نواقص و عيوب و گرفتاريهاى مادى و صورى اصلاح مىفرمايد،
و اگر كسى در باطن خيانت كرده «خودباختگان!»، و قلبش را از صفات رذيله و خویهاى ناپسند، تيره و تاريك و آلوده ساخت، خداوند ظاهر او را نيز چون باطنش آلوده و گرفته نموده، و در ميان مردم عزت و احترام و بزرگى و عنوان و شخصيت واقعى پيدا نخواهد كرد.
و بزرگترين فساد باطنى انسان در موردی است كه راضى باشد به غفلت پيدا كردن از پروردگار متعال،
و منشأ اين فساد از پيدايش طول امل (آرزوی دور و دراز) و حرص (آزمندی) و تكبر خواهد بود،
چنان كه خداوند متعال در داستان قارون از اين نكته خبر داده است ، آنجا كه مىفرمايد:
«و خواهان تباهى در روى زمين مباش كه خداوند تبهكاران را دوست ندارد».
و «آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مىدهيم كه در زمين خواستار برترى و فساد نيستند، و فرجام [خوش] از آنِ پرهيزگاران است.»
اين خصلتها، كار قارون و باور او بود
ريشه همه اين صفات از حبّ دنيا (دنیادوستی) و جمع كردن آن بدست مىآيد،
و پيروى کردن از هوای نفس حسود،
و برآوردن خواهشهای نفسانی حسادت آلود،
و اظهار خوشوقتى از ستايش و تعريف ديگران از خود،
و همسویی با شیطان و گام برداشتن پشت سر او،
و همه اينها از غفلت و فراموش كردن خدا حاصل ميگردد.
و علاج همه اين دردها آن است كه از حب دنیا و طرفداران این اندیشه فرار کنی.
و از راحتطلبی دست برداری،
و از عادات ناپسند خود را خلاص سازی،
و شهوتها و هوسها را از خود دور كنی
این کارها در صورتی که مدام به ذكر نورانی خدا مشغول باشی ممکن میگردد،
و همچنین طاعت خدا را گردن نهادن،
و البته بايد از مشقتها و ناراحتيها و آزار و اذیتی که از طرف دیگران پیش مىآيد، چشمپوشی کنی،
و خود را به نور خداوند نزديك نمايی
و از شماتت دشمنان و دوستان و خويشاوندان، نهراسی و در راه خدا ثابت قدم بمانی.
هر گاه اين كارها را بكنى درهاى محبت خداوند به روى شما گشوده خواهد شد و خداوند نظر لطف به شما خواهد داشت و شما را مورد رحمت و آمرزش خود قرار خواهد داد،
و در اينجا از زمره غافلان بيرون ميگردى،
و قلبت از اسارت شيطان خارج ميشود،
اگر خود را پاك سازى در رحمت خداوند راه پيدا ميكنى و با گروه پاكان به مقام قرب خدائى ميرسى،
و راه ورود به مقام كبريايى را بدست مياورى، خدائى كه بخشنده و آمرزنده ميباشد،
در اين هنگام در بساط خداوندى قرار خواهى گرفت،
و از كرامتها و نعمتهاى او برخوردار خواهى شد و به فيض كامل خواهى رسيد.