“Honoring Yusuf — for He Is the Best Blessing from the Merciful God! Ak’rimī Mathwāh”
In the holy Quran, when the man who bought Yusuf in Egypt said to his wife, “Ak’rimī Mathwāh — Honor his residence” (Surah Yusuf 12:21), it was more than a call to kindness. It was a divine signal, a heavenly declaration: Yusuf is not just a man — he is a kareem (noble), a teacher of mercy, and the best of God’s gifts to a people drowning in the darkness of jealousy.
The women of Egypt describe Yusuf as:
“This is no mere human — this is nothing but a noble angel!” (mala’kun kareem, 12:31)
Such praise points to something far deeper than physical beauty. It reflects the divine light of his character — a soul radiating forgiveness, compassion, and transcendence over hatred.
When Allah wants to teach mercy to hearts filled with hasad (envy), He sends a Yusuf. He places a “kareem” in their midst. But will they honor him? Or will they, blinded by ego, trade the best for what is lowest, as the Quran describes:
“Do you exchange what is better for what is lesser?” (2:61)
To honor Yusuf is to recognize the divine wisdom in the presence of a noble soul. To walk the path of Yusuf is to rise above retaliation, and to meet betrayal with forgiveness, just as he did with his brothers who once abandoned him. That is true, karam — divine nobility.
As the Prophet’s descendant, Imam Hasan (a), said:
“Karam (nobility) is to give before being asked, and to feed others in times of scarcity.”
This is the path of the karīm — the one who gives, not because others deserve it, but because God has taught him to give. And Yusuf embodied that path. In every moment of hardship, in every test of character, he chose light over darkness and mercy over resentment.
Let us, too, embrace this divine lesson:
To honor Yusuf is to become like Yusuf.
To live the wisdom of Ak’rimī Mathwāh,
It is to awaken the noble light within our hearts.
«کرم» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الكَرْمَة: درخت انگور، تاك مو»
انگار بهترین درخت درخت انگور است!
«كَرَّمَ السّحابُ: ابر پر باران بود.»
بهترین ابر، ابری است که بسیار پرباران باشد و برای کشاورزان ببارد!
«رَجُلٌ كريمٌ: مرد سخاوتمند، مرد با گذشت»
بهترین مرد، مردی است که سخاوتمند باشد و در هر زمینه ای گذشت داشته باشد!
👈👈👈واژه «الكريم» بر بهترين هر چيزى اطلاق مىشود.👉👉👉
«رِزْقٌ كريمٌ: روزى بسيار»
بهترین روزی، روزیای است که فراوان باشد!
«قَوْلٌ كريمٌ: سخن موجز و پر معنى و قانع كننده»
بهترین سخن، سخنی است که پر معنا و نافع باشد!
«وَجْهٌ كريمٌ: چهرهاى زيبا و خوب»
بهترین چهره، صورتی است که زیبا باشد!
«ارضٌ مَكْرَمَةٌ لِلنبَات: زمين خوب و قابل كشت.»
بهترین زمین زمینی است که از نظر کشاورزی برای کشت بسیار خوب و مناسب باشد!
یک مثال:
فرض کنید وارد یک فروشگاه کاشی یا سنگ شدهاید و طرحی را میپسندید.
فروشنده به شما میگوید:
«از این مدل، سه نوع کیفیت موجود داریم:
کیفیت درجه سه: ضعیف و بیدوام.
کیفیت درجه دو: قابل قبول، ولی نه بینقص.
و کیفیت درجه یک: عالی، براق، بادوام، زیبا…!
این بهترین نسخۀ موجود از این محصول است.
در زبان عربی، به همین نسخه ممتاز و برتر میگویند: کریم!»
همین تصویر را بیاور به دنیای رفتارهای انسانی…
وقتی کسی به ما بدی میکند، ما هم سه گزینه پیشِ رو داریم:
واکنش ضعیف (درجه سه): تندی، انتقام، یا تحقیر.
واکنش متوسط (درجه دو): نادیده گرفتن با منّت گذاشتن، گذشت سرد، یا بیتفاوتی.
و اما… واکنش درجه یک:
بخشش همراه با نیکی، احترام همراه با حلم، دعای خیر برای کسی که بدی کرده!
این رفتار سوم، میشود رفتار کریمانه؛ همون خلقی که قرآن به آن میگوید مکارم اخلاق.
👈یعنی بهترین نسخهای که از انسان بودن، ممکن است صادر شود…👉
و یوسف (ع)، وقتی با برادران خطاکارش روبرو شد، همین رفتار «درجه یک» را انتخاب کرد…
أَكْرِمي مَثْواهُ!
اکرام، فقط مهماننوازی نیست؛
اکرام یعنی انتخاب بهترین نسخهای که قلب تو میتواند در پاسخ به سختیها و دشمنیها ارائه کند.
🍇 انگور، «الکَرَمة»، نمادِ زیباترین و بهترین نعمت خدای مهربان است برای بندگانش؛
یعنی معلمی ربانی!
وقتی خداوند میفرماید:
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ»
یعنی با آنان کریمانه رفتار کرده و بزرگترین لطفش این بوده که برای آموزش مهربانی، معلمی ربانی از جنس خودشان برایشان آشکار کرده است.
و این، جوهرۀ واقعی واژۀ کرامت است:
آشکار شدن معلمی نورانی برای یاد دادن مهربانی و نجات از دام حسادت.
اکرام یوسف؛ چون بهترین نعمت خدای مهربان است!
أَكْرِمي مَثْواهُ!
«کَرَم» و مفهوم نورانیِ انسان کریم
کَرَم، واژهای است آسمانی.
ریشهای از جنس نور و عطوفت که در قرآن کریم، در ۴۷ موضع با مشتقات مختلف، چون «کریم»، «أکرم»، «تکریم»، «مکرمة»، و… آمده است.
در فرهنگ واژهشناسی عربی، «کَرَم» به هر چیز برترییافته و شریف اطلاق میشود.
«الكريم» یعنی: بهترینِ هر چیز؛
«الكَرْمَة»: درخت انگور، یعنی شریفترین درخت میوه؛
«كَرَّمَ السّحابُ»: یعنی ابری که پرباران است و زمین تشنه را سیراب میکند؛
«رَجُلٌ كريمٌ»: مردی که بخشنده، بزرگمنش و باگذشت است؛
«رِزقٌ كريم»: روزیای که فراوان و بیمنت است؛
«قولٌ كريم»: سخنی پرمعنا و نافذ؛
«وجهٌ كريم»: چهرهای که از نور و عزت میدرخشد؛
«أرضٌ مكرمة»: زمینی حاصلخیز و آماده کِشت!
پس «کَرَم»، آن چیزیست که:
از نظر مقدار، فراوان؛
از نظر معنا، اصیل؛
و از نظر منشأ، آسمانیست!
…
یوسف، نعمتی کریم از جانب پروردگار
خدای مهربان در داستان یوسف علیهالسلام، یکی از جلوههای عظیم کَرَمِ خود را به ما معرفی میکند.
وقتی عزیز مصر، یوسف را میخرد، با تمام عشق و امید رو به همسر خود میگوید:
“أَكْرِمي مَثْواهُ!”
یعنی: جایگاه او را بزرگ بدار، زیرا این جوان باارزش است! کریم است!
و واقعاً هم چنین بود.
یوسف، تجسم کریمانهترین هدیه خدا به مصر بود؛
نه فقط به خاطر زیبایی ظاهرش، بلکه بهسبب حلم، صبر، بخشش، دانایی و رفتار کریمانهاش با برادرانی که به او حسادت کرده و به چاه افکنده بودند.
او، در اوج قدرت، قلبش را از کینه خالی نگه داشت و با «نور کَرَم» به استقبال کسانی رفت که روزی بزرگترین جفای تاریخ را در حقش کرده بودند:
“لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ”
امروز هیچ سرزنشی بر شما نیست، خدا شما را ببخشد.
…
از نور یوسف، نور زندگی یاد بگیر
وقتی خدا بهترین نعمتش را – یوسف – به عنوان «کریم» معرفی میکند، یعنی ما باید یاد بگیریم که در زندگی روزمره چگونه کریمانه رفتار کنیم:
اگر کسی با ما بدی کرد، با خوبی پاسخ دهیم.
اگر دیگران را در تنگنای زندگی دیدیم، دست یاری دراز کنیم؛
چون کریم، مثل ابر پرباران، بیچشمداشت میبارد.
اگر بر مسندی نشستیم، نهتنها بزرگی را فراموش نکنیم، بلکه تواضع یوسفگونه داشته باشیم که حتی در اوج قدرت، برادران خطاکار را شرمنده نکرد.
…
یوسف کریم است، پس تو نیز کریمانه باش!
کَرَم، اسم خاص یوسف نیست؛
بلکه صفت انسانهاییست که خدا را شناخته و نور او را در دل خود جای دادهاند.
هر که از یوسف درس بگیرد، از نور کَرَم بهرهمند شده است؛ و این نور، دل را وسعت میدهد، لب را خاموش، قلب را آرام، نگاه را مهربان، و زبان را هدایتگر میکند.
پس اگر یوسف برای ما «أَكْرِمي مَثْواهُ» است،
باید او را در قلبمان جای دهیم،
و با نورش، زندگیمان را کریمانه، نورانی و خدایی کنیم.
یوسف، بهترین نعمت خداست که برای اهل حسادت از هر نعمتی، سودمند تر است چرا که برادران حسود یوسف، وقتی مهربانی رو از این معلم نورانی یاد بگیرند، سرنوشت نار حسادتشان به سرنوشت نورانی بهشت تغییر میکند و از این بهتر دیگه شخص حسود چی از خدا میخواد؟!
این ویژگی کریم بودن در یوسف ع به این معناست:
«ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَريمٌ»
انگاری این معلم نورانی، که در ملک بشر است، در ملکوت قلب، فرشتۀ مهربان و کریم است!
🍇 یوسف؛ بهترین نعمت خدا برای اهل حسادت!
یوسف علیهالسلام، تنها یک انسان زیبا و باهوش نبود؛
او بهترین نعمتی بود که خداوند برای اصلاح قلبهای بیمار برادران حسودش فرستاد.
او نعمتی بود که اگر شناخته شود، میتواند مسیر یک انسان حسود، مقایسهگر، کینهتوز و اهل تمناهای پوچ را تا ملکوتِ بهشت تغییر دهد.
آنهم نه از طریق زور و عذاب، بلکه با مهربانی، حلم، عفو و آموزش نورانیِ کرم!
و مگر غیر از این است که برادران، بعد از آشنایی دوباره با یوسف، از نارِ حسادت به نورِ بندگی رسیدند؟
یوسف، با صبرش، با عفو کریمانهاش، قلب آنان را احیا کرد.
این است معنای حقیقیِ “کریم” در باطن قرآن!
…
👑 یوسف کریم است؛ یعنی از دنیای نور آمده!
این اقرار کسانی است که به یوسف تهمت زدند:
“ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَريمٌ”
این بشر نیست! این فقط یک فرشتهی کریم است!
چه توصیفی!
یعنی ظاهرش بشر است، اما سیرتش ملکوتی!
او نه تنها خودش از حسادت پاک است، بلکه آمده تا حسادت را از دیگران نیز درمان کند.
او بهراستی فرشتهای مهربان در لباس بشر بود که مأموریتش، «تربیت» بود؛ نه انتقام.
…
یوسف، فرشتهای در کلاس درس قلب ما
وقتی خدا میگوید: أَكْرِمي مَثْواهُ
یعنی او را در قلبت بزرگ بدار!
چون این فرستادهی من، آمده تا تو را از تباهی حسد نجات دهد.
یوسف، نسخهی نجاتبخش خدای مهربان برای انسانهای حسود است.
اگر تو حسادت داری، اگر دلت تنگ است از مقایسهها،
اگر به جای نور، گرفتار تمنای بیثمر دنیا شدهای…
یوسف را بشناس!
او آمده است تا حسادتت را بسوزاند و بهجای آن، نور کَرَم و محبت در قلبت بکارد.
و اگر از یوسف، «کَرَم» بیاموزی،
تو هم میشوی “کریم”!
و اینجاست که میتوانی در دنیا و آخرت، راحت زندگی کنی.
…
یوسف؛ معلم کَرَم، نسخهی درمان قلب حسود
یوسف کلاس زندهی درس “کَرَم” الهی است.
در این کلاس، شاگرد حسود، با نگاه به معلم مهربانش، میفهمد که کینهورزی هیچ سودی ندارد؛
و میآموزد که مهربانی و گذشت، او را به خدا میرساند.
آری؛ یوسف علیهالسلام، “کریم” است،
او کَرَم مجسّم است!
نعمتی که هیچکس جز خدای مهربان نمیتوانست به این زیبایی به ما هدیه کند.
انگاری بهترین گزینه ای که خدای مهربان میتونست برای آموزش مهربانی کردن به برادران حسد یوسف، آشکار کنه و رو کنه، برادری بنام یوسف بود و این یوسف ویژگی کریم داره یعنی بهترین نعمت خداست و تنها چیزی که به حسود، سخاوت و گذشت و کرم و لطف و … یاد میده همین معلم نورانی است که برای اونها آشکار شده و اونا باید قدر این بهترین نعمت خدای مهربان رو بدونن.
+ «داستان تکراری بخت النصر و ارمیای نبی»:
اونجا که خدا میگه من برای شهر بیت المقدس درخت انگور رو پسندیدم و براشون انتخاب کردم اما اونا قدرشو ندونستند و این درخت کریم انگور رو (الکرمة) با درخت خُرنوب عوض کردند.
🍇 بهترین نعمت خدا برای اهل حسادت: یک برادر کریم به نام یوسف!
انگار خداوند مهربان، برای درمان قلب حسود، یک نسخه بیشتر ندارد:
معلمی به نام یوسف؛ برادری نورانی، اهل عفو، اهل مهربانی، اهل کرم…
کسی که نهتنها چشمپوشی میکند، بلکه برادران خطاکارش را با نور خودش رشد میدهد!
و اینجاست که قرآن به ما میگوید:
أَكْرِمي مَثْواهُ
او را بزرگ بدار! جایگاه او را گرامی بدار!
چون «کَرَم» دارد؛ یعنی بهترین نعمت خداوند است!
هیچ نعمتی مثل یوسف نیست برای کسی که گرفتار حسد است!
حسادت، تاریکیِ قلب است؛ و یوسف، فانوس این دل تاریک است!
و اگر برادران یوسف، به جای کینه و فروش، قدر این نعمت را میدانستند،
از تاریکیِ دوزخساز حسادت، به روشناییِ بهشتِ محبت راه مییافتند!
🍇 + «داستان تکراری بختالنصر و ارمیا»: انگورِ بهشتی یا خُرنوبِ تلخ؟
در حدیث امام صادق علیه السلام آمده است که
خداوند به زبان حضرت ارمیا (ع) به قوم بنیاسرائیل فرمود:
من برای شما درخت انگور برگزیده (الکَرَمَة) را کاشتم؛
اما شما قدر آن را ندانستید
و به جایش، درخت خُرنوب (درختی تلخ و بیثمر) را انتخاب کردید!
«الکرمة» یعنی بهترین درخت.
همان واژهای که در زبان عربی از ریشه «کَرَم» است.
و این چه شباهتی دارد با داستان یوسف:
خداوند، در سرزمین آنها و میان قلوب برادران، یک درخت انگور نورانی قرار داد: یوسف!
ولی آنان، با بیمعرفتی، آن را با چند درهم معدود معامله کردند و
بهجای پرورش درخت نور، رفتند به سمت خُرنوبِ حسادت، کینه، و شرّ!
…
✨ این داستانها تکراری نیستند؛ چون هنوز تکرار میشوند!
امروز هم ما در هر امتحان، در هر حسادتی، در هر مقایسهی بیثمر،
با همین دو انتخاب روبروییم:
یا درخت نور (الکرمة) را انتخاب میکنیم که یوسف زمانهی ماست…
یا دوباره مثل قوم ناسپاس، رو میکنیم به درخت خُرنوب و گناه و تلخی!
اما هنوز خدا ما را تنها نگذاشته…
او یوسف را کنار ما گذاشته…
و اگر بگوییم: أَكْرِمي مَثْواهُ
یعنی اگر به او احترام بگذاریم و قلبمان را خانهی او کنیم،
تمام حسادتهای ما درمان میشود،
و ما هم «کریم» میشویم…
کَرَم؛ راه تبدیل حسد به محبت
حسد، یعنی: «تو داری، ولی من نمیخوام داشته باشی!»
و این دقیقاً یعنی «تاریکی قلب»؛ جایی که نور، نفی میشود و رحمت، توقّف میکند…
اما کَرَم یعنی: «تو داری، و من خوشحالم! حتی میخوام تو بیشتر داشته باشی!»
و این یعنی طلوع خورشید مهربانی در قلبی که دیروز ابری بود…
پس تنها راه درمان حسد، کَرَم است؛
و تنها کسی که میتواند کَرَم را به حسود یاد بدهد، یک معلم کریم است؛
و آن معلم در قرآن، کیست؟ یوسف علیهالسلام!
…
یوسف، معلم تبدیل قلب حسود است!
او به برادرانی که او را کتک زدند، تبعید کردند، فروختند،
نهتنها خشم نکرد، بلکه گفت:
لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ
«امروز هیچ ملامتی بر شما نیست!»
و این یعنی: شروع یک قلب کریم.
قلبی که مملوّ از محبت خداست و دیگر جایی برای «حسد» ندارد.
پس اگر میخواهی از تاریکی حسد نجات پیدا کنی،
و اگر میخواهی دوست داشتن دیگران برایت شیرین شود…
باید پای درس یوسف بنشینی…
…
🍇 کَرَم، یعنی بخشیدن به کسی که لیاقتش را هم نداشته!
یوسف، در کمال قدرت و پیروزی،
به کسانی که او را به چاه انداختند، نهتنها بخشش، بلکه نعمت میدهد!
هذِهِ بَضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَيْنَا
این برادر کریم، کالای ما را پس داده است!
یوسف، «یاد میدهد» نه «انتقام میگیرد»…
«نعمتی عظیم» است برای قلبی که تا دیروز، فقط ناراحتی و مقایسه و حسرت را میشناخت!
…
یوسف، فرشتهای کریم در لباس بشر
زنان مصر با دیدن جمال یوسف گفتند:
ما هَٰذَا بَشَرًا إِنْ هَٰذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ
او انسان بود، اما نوری داشت که فقط فرشتگان کریم دارند:
کسی که اهل عفو، اهل بخشش، اهل رحمت است…
و مگر نه اینکه خداوند درباره فرشتگان آسمانی هم فرمود:
كِرَاماً كَاتِبِينَ
فرشتگانِ گرامی و بزرگوارند که عمل را مینویسند…
پس اگر میخواهی از قلبت، یک فرشتهی کریم بسازی،
یاد بگیر مثل یوسف باشی:
نورانی، بخشنده، کریم و بدون حسد…
رِزْقٌ كَرِيمٌ: روزیِ کریمانه، روزیِ نورانی
در 5 مورد از آیات شریفه آمده است:
وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ
برای آنان روزیِ کریمانه است.
یعنی روزیای که هم فراوان است، هم پاک، هم از ناحیه خدای کریم است!
رزق کریم، فقط نان و آب نیست؛
بلکه شامل رزقهای معنوی نیز میشود:
معرفت، محبت، حضور در محضر ولیّ خدا، فهم نور، صداقت قلب، آرامش…
پس هرگاه حسد، دل را میسوزاند، باید به رزق کریم پناه برد؛ یعنی نور خدا را در قلب طلب کرد…
…
قَوْلاً كَريماً: گفتار مهربان، گفتار مؤثر
یعنی گفتاری مؤدب، آرام، نافع و قانعکننده…
اهل کرامت، زبانشان شمشیر تیز حسد نیست؛
بلکه گفتارشان شفای زخمهاست، و با زبانشان نور میبخشند.
کسی که میخواهد حسادت را ترک کند، باید از تمرین گفتار کریمانه شروع کند:
سخن نیک، حتی درباره کسانی که به او بدی کردهاند… درست مثل یوسف!
…
وَجْهٌ كَرِيمٌ: چهرۀ نورانی، قلب کریم
وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ
«وجه کریم»، چهرهای است که نور ولایت در آن نمایان است.
این چهره، نتیجه سالها زندگی کریمانه است؛
یعنی کسی که در قلبش، هیچکس را از نعمت الهی نمیترساند؛ حتی کسانی که به او حسادت ورزیدهاند…
اگر میخواهی «چهرهای نورانی» داشته باشی،
اول باید قلبت را کریم کنی!
کینه را پاک کنی، حسادت را درناژ کنی، و اهل بخشش و محبت باشی…
…
🍇 4. الکَرْمَة: درخت انگور؛ بهترینِ درختان!
در لغت آمده:
الكَرْمَة: درخت انگور؛ یعنی بهترین درخت
(از نظر میوه، ارزش، زیبایی و کاربرد…)
و این، اشارهای زیباست:
یوسف، همان درخت انگور خدا در زمین است، که ریشه در نور دارد، و میوهاش محبت و کرامت است!
اگر دلها با محبت یوسف آبیاری شوند،
درخت کَرَم درون آنها سبز میشود…
…
کَرَم، مسیر بازگشت قلب حسود به نور الهی است.
یوسف، معلمی است که با رفتار کریمانهاش، نشان داد:
«میتوانی اهل نور شوی، حتی اگر دیروز در تاریکی حسادت بودهای…»
اللَّهُ كَرِيمٌ
خداوند، سرچشمه همۀ کرامتهاست.
در دعاها میگوییم:
يا أكرم الأكرمين – ای کریمترینِ کریمان!
یعنی حتی اگر تو هیچی نداشته باشی، اما به خدای کریم وصل شوی،
او تو را از چشمههای بیپایان رحمت، پر خواهد کرد…
…
رَسُولٌ كَرِيمٌ: پیامبر، فرستادهای کریم
دربارۀ پیامبر اسلام (ص)، قرآن میفرماید:
إِنَّهُۥ لَقَوْلُ رَسُولٍۢ كَرِيمٍۢ
یعنی: این (قرآن و معلم) سخن فرستادهای کریم است.
یعنی پیامبری که سخنش، کردارش، نگاهش،
همهاش کرامت است…
پس کسی که ادعای پیروی از رسول کریم را دارد،
باید در چهره و زبان و عمل، اهل کَرَم باشد؛ نه کینه و انتقام!
مَلَكٌ كَرِيمٌ: فرشتگان، کریماند
در قرآن آمده:
ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَريمٌ
یعنی:
«این بشر نیست؛ این یک فرشتۀ کریم است!»
این جمله نشان میدهد که:
اگر کسی اهل کَرَم شد، از ملک عبور میکند
و در ملکوتِ فرشتگان سیر میکند…
و این اتفاق، فقط برای یوسف نیست؛
برای هر قلبی است که با «کَرَم» تربیت شود…
قُرْآنٌ كَرِيمٌ: قرآن، کتاب کریمانه است
إِنَّهُۥ لَقُرْآنٌۭ كَرِيمٌۭ
یعنی:
کتابی است پر از نور، معرفت، سخاوت، کرامت، بخشش، و تعلیم نورانی
آیا کسی که به قرآن متصل است، میتواند کینهتوز و حسود باشد؟!
هرگز.
پس اگر دیدیم دلمان زود میشکند، یا حسادت میورزد، یا زبانمان تلخ است،
یعنی هنوز «قرآن کریم» را درونمان زنده نکردهایم…
…
یوسف کریم؛ تربیت نورانی در متن تقدیرات
واژۀ کَرَم، پلی است بین خودخواهی و نورخواهی؛
بین حسادت و محبت.
وقتی یوسف، برادران خود را عفو میکند، یعنی در دلش نور کریم جریان دارد؛
و برادران، وقتی طعم این کرامت را میچشند،
برای اولین بار در عمرشان، قلبشان گرم میشود…
و این، آغاز رستگاری است.
اکرام یوسف؛ چون بهترین نعمت خدای مهربان است! اکرمی مثواه!
چرا؟
چون بهترین نعمت خداست که میشد شامل حال کسی بشه!
قدر یوسف رو بدان! «اکرمی مثواه»
چون یوسف از «عِبادٌ مُكْرَمُونَ» است!
میگن: روز بزرگداشت فلانی!
بهترین کاری که میشه برای اون شخص انجام بدهیم اینه که یک روز بزرگداشت برای او در نظر بگیریم.
«أَكْرَمَ نَفْسَهُ عَنِ المعاصي: خود را از گناهان بدور و پاك نگاهداشت.»
بهترین کاری که میتونست بکنه همین بود که خودشو از گناه دور نگه داره و این میشه رفتار کریمانه!
نقطۀ مقابل اکرام، میشه اهانت:
«وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ»
فجعل الإهانة في قبال الإكرام.
اکرمی مثواه، یعنی اکرام یوسف، نه اهانت کردن به یوسف!
اکرام یوسف؛ چون بهترین نعمت خدای مهربان است!
أَكْرِمي مَثْواهُ
در این آیه، خدای مهربان دارد تربیتی بزرگ را در قالب یک جمله کوتاه بیان میکند:
أَكْرِمي مَثْواهُ
«قدر او را بزرگ بدار، گرامی بدار، عزیزش بدار…»
اما چرا؟ چرا باید یوسف را اکرام کرد؟
زیرا او بهترین نعمتی است که میتوانست شامل حال آن فرد و آن خانه شود.
نه فقط برای آنها… بلکه برای هر خانهای که نور یوسف را در دل خود راه دهد!
…
اکرام یوسف = قدرشناسی از بهترین نعمت خدا
در واقع، این اکرام فقط احترام به یک مهمان نیست،
بلکه نوعی خضوع در برابر نور خدا است…
خدایی که با کرامتش، یوسف را برای تربیت دلهای حسود فرستاد.
یوسف، یک «هدیۀ الهی» بود برای دلهایی که میخواستند از حسد نجات پیدا کنند.
…
«أَكْرِمي مَثْواهُ» گرامیداشت یک «نور دائمی» است!
ما گاهی برای یک شخص بزرگ، روزی تعیین میکنیم تا او را بزرگ بداریم؛
اما یوسف فقط یک روزِ خاص ندارد!
او در هر روز و هر لحظه، لایق اکرام است؛ چون از مقربانِ درگاه الهی است:
عِبادٌ مُكْرَمُونَ
«بندگان گرامی خدا، که نه پیشی میگیرند از او و نه نافرمانی میکنند»
یوسف از همین بندگان است. پس اکرام او، یعنی اکرام مسیر قرب خداوند.
…
کریمانه زیستن، یعنی دور ماندن از معصیت
در لغت عرب آمده است:
أَكْرَمَ نَفْسَهُ عَنِ المعاصي
یعنی: “کسی که خود را از گناه پاک و دور نگه دارد، اکرام کرده است.”
پس هر کسی که بخواهد با یوسف کریمانه رفتار کند،
اول باید با خودش کریمانه رفتار کند:
– از گناه دور شود،
– از حسد فاصله بگیرد،
– تمناهای پوچ را ترک کند،
– و نگاهش را از نامحرم معانی پاک کند…
چرا؟ چون فقط آن دلهایی که پاکند،
میتوانند اکرام یوسف را بفهمند!
…
نقطه مقابل اکرام: اهانت
قرآن میفرماید:
وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ
یعنی:
“کسی را که خدا خوار کند، هیچکس نمیتواند او را گرامی بدارد.”
درست در نقطۀ مقابل اکرام، اهانت است…
و اهانت به یوسف، یعنی سبک شمردن نور ولایت…
یعنی همان کاری که برادران یوسف کردند،
وقتی او را به «دراهم معدودة» فروختند…
…
اکرمی مثواه یک جمله ساده نیست؛
بیانی است از تربیت نورانی خداوند…
خدایی که میگوید:
اگر یوسفی در زندگیات ظاهر شد،
قدرش را بدان…
او را عزیز بدار…
او را نگه دار…
از خانهات بیرونش نکن…
که اگر کردی، دیگر هیچ مکرم الهی، تو را اکرام نخواهد کرد!
کریمانه برخورد کردن یعنی به بهترین وجه ممکن با دیگران برخورد و رفتار کردن!
دیگه از این بهتر نمیشد! اینم میشه کریمانه!
کریمانه، یعنی جواب بدی رو هم حتی با خوبی بدهی!
مقابله به مثل نکردن، بلکه کریمانه برخورد کردن!
+ «مقابلهبهمثل! زشت یا زیبا؟! وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ!
کریمانه برخورد کردن؛ یعنی پاسخ به بدیها با زیبایی نور!
«کریمانه» یعنی از بهترین وجه ممکن استفاده کردن؛
یعنی نه فقط خوب بودن، بلکه بهترین بودن در مهربانی و گذشت!
یعنی:
دیگه از این بهتر نمیشد…
کَرَم میگه:
بدی را هم با خوبی پاسخ بده!
این همون روح نورانی و نوریۀ اخلاق کریمانه است که از سیرۀ یوسف علیهالسلام و دیگر اولیاء خدا برمیتابد. مثل وقتی که یوسف، برادران حسودش را نه تنها مجازات نکرد، بلکه به بهترین نحو ممکن مهمان نوازیشان کرد.
…
«مقابلهبهمثل»؟ نه! اینجا پای نور در میونه!
قرآن کریم در وصف مؤمنانی که رفتار کریمانه دارند، میفرماید:
وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ
یعنی:
«بدیها را با خوبی دفع میکنند!»
این یعنی اگر کسی تندی کرد، تو نرمی کن…
اگر کسی اهانت کرد، تو اکرام کن…
اگر کسی سنگ انداخت، تو چراغ بیفروز…
…
این همان رفتاریست که فقط از نور میآید!
چرا؟
چون نور، اهل مقابله نیست…
نور، فقط میتابد! حتی بر تاریکی!
و اگر تو هم اهل نور شوی،
دیگر دلگیر نمیشی…
منتظر انتقام نمیمانی…
بلکه دلت میخواهد مثل خورشید بتابی،
و مثل ابر کریم بباری،
و مثل درخت انگور (الکرمة) ثمر بدهی،
حتی اگر اطرافت، پر از خار و دشمنی و حسادت باشد…
…
یوسف، تجلّی کَرَم است!
او هیچگاه به دنبال تلافی نبود…
نه زمانی که برادران او را به چاه انداختند…
نه زمانی که او را فروختند…
نه حتی وقتی سالها دور از پدر بود…
وقتی دوباره به هم رسیدند، فقط گفت:
لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ
یعنی: «امروز بر شما هیچ سرزنشی نیست.»
این است کَرَم یوسفی!
…
پس اگر میخواهی در دنیا و آخرت، «مکرَّم» باشی…
یاد بگیر:
بدی را با خوبی پاسخ بده.
دلت را از حسادت پاک کن.
یوسف زندگیت را اکرام کن.
و با نور ولایت، نور کریمانه شدن را تجربه کن!
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۱۹ الى ۲۴]
وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً
وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ
أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (۲۲)
و كسانى كه براى طلب خشنودى پروردگارشان شكيبايى كردند
و نماز برپا داشتند
و از آنچه روزيشان داديم، نهان و آشكارا انفاق كردند،
و بدى را با نيكى مىزدايند،
ايشان راست فرجام خوش سراى باقى.
…
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۵۱ الى ۵۵]
أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا
وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ
وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (۵۴)
آنانند كه به [پاس] آنكه صبر كردند
و [براى آنكه] بدى را با نيكى دفع مىنمايند
و از آنچه روزىشان دادهايم انفاق مىكنند، دو بار پاداش خواهند يافت.
کرامت یعنی: بدی را با خوبی جواب بده!
کرامت یعنی: بدی را با خوبی جواب بده!
«وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ»
در دو آیه زیبا از قرآن کریم، خدای مهربان، نشان میدهد که رمز رسیدن به پاداش دوچندان، و فرجام نیک دنیا و آخرت، در همین یک خصلت نهفته است:
جواب بدی را، با خوبی بده…
[سوره رعد، آیه ۲۲]:
“وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ”
«آنان بدی را با نیکی میزدایند؛ اینانند که فرجام نیکِ آن خانه (آخرت) از آن ایشان است.»
اینجا خدا میگوید:
کسانی که دنبال رضایت خدا هستند،
و از جان و مالشان میگذرند،
و در لحظۀ هجوم بدی و توهین، نور مهربانی را انتخاب میکنند،
همینها هستند که در آخرت، خانهی زیبا و ماندگار دارند.
[سوره قصص، آیه ۵۴]:
“أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ”
در این آیه، خداوند پرده از پاداش شگفتانگیز بندگان کریمرفتار برمیدارد:
کسانی که در برابر سختیها، سکوت کریمانه پیشه میکنند…
و بهجای مقابلهبهمثل، با نور مهربانی پاسخ میدهند…
پاداششان دو برابر است!
…
رفتار کریمانه، اوج بلوغ روح مؤمن است!
این خصلت آسمانی، کار هر کسی نیست!
نیاز به دل نورانی، صبر الهی، فهم از بالا و… تبعیت از “راه یوسف علیهالسلام” دارد!
وقتی یوسف با آنهمه درد و تحقیر و تبعید، برادرانش را بخشید، این پیام را به همه رساند:
«اگر کسی یوسف قلب تو باشد، تو هم کریمانه رفتار خواهی کرد.»
…
کرامت یعنی درگیر حسابکشی نشوی؛
یعنی قلبت آنقدر از نور لبریز باشد که جایی برای کینه نماند؛
یعنی بدی را ببینی، اما تصمیم بگیری خوب باشی؛
یعنی خدای مهربان تو را در دنیا عزیز، و در آخرت مقرب کند؛
یعنی «أَكْرِمي مَثْواهُ» را بفهمی و بر اساس آن رفتار کنی.
امام حسن مجتبی علیه السلام:
قِيلَ: فَمَا الْكَرَمُ؟
قَالَ: الِابْتِدَاءُ بِالْعَطِيَّةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ فِي الْمَحَلِّ.
«سؤال شد: كرم چيست؟
فرمود: بخشش پيش از خواهش و طعام دادن به مردم هنگام قحطى.»
کرامت حقیقی در بیان امام حسن علیهالسلام:
وقتی از امام حسن مجتبی علیهالسلام درباره معنای “کرم” سؤال شد،
پاسخشان کوتاه و عمیق بود:
“كرم یعنی: پیش از آنکه کسی چیزی از تو بخواهد، به او ببخشی؛
و طعام دادن به مردم، دقیقاً همان وقتی که همه در تنگنا هستند.”
…
این یعنی اوجِ نورِ ولایت در رفتار!
کرم یعنی اهل پیشدستی در خیر باشی؛
نه اینکه منتظر بمانی کسی به زانو بیفتد یا خواهش کند…
بلکه قلبت آنقدر نورانی باشد که نیازها را قبل از شنیدن، ببینی.
کرم یعنی در زمان قحطی و نیاز عمومی، خودت را خرج کنی؛
نه اینکه فقط وقتی فراوانی است، از سر زیادی ببخشی!
…
یوسف کریم علیهالسلام هم همینگونه بود!
در اوج قحطی مصر، همه منتظر غذا بودند…
و او به برادرانش لطف کرد.
نه فقط نان، که نور داد…
نه فقط غذا، که آغوش بخشش و آشتی گشود…
و آنها را به ملکوتِ محبت و کرامت رساند.
اگر دنبال «اخلاق کریمانه» هستی…
از اکرام یوسف شروع کن،
و درسِ “الْابْتِدَاءُ بِالْعَطِيَّةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ” را خوب یاد بگیر.
فرصتهایی در زندگی میرسند که باید دل نورانیات را خرج کنی،
قبل از اینکه کسی لب به سخن باز کند.
نور، طلیعه کرامت!
نورِ آغازگر الطاف بیپایان الهی!
وقتی از کَرَم و اکرام سخن میگوییم، باید اول از همه سراغ آغازگر کرامت برویم:
همان که “کرم” را خلق کرد، همان که نخستین عطا را بدون درخواست داد،
و او نور است!
نور، آغازگر هستی است:
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
هیچ چیز قبل از نور نبود،
همۀ هستی با نور آغاز شد،
و همۀ کرامتها از سرچشمه نور برمیخیزد.
نور، استارتر کرامت است!
در زبان رایانه، برای اینکه یک سیستم شروع به کار کند، نیاز به درایور دارد؛
نرمافزاری که با سختافزار گفتگو کند و امکان روشن شدن، تبادل داده، و کارایی را فراهم کند.
در سیستم قلب انسان نیز، این درایور چیزی نیست جز نور ولایت!
نور، همان پروموتر (Promoter) است:
همان فعالسازِ سلولهای نورانیِ قلب
که وقتی فعال میشود، ژنهای کرامت، محبت، ایثار، گذشت و مهربانی در قلب «بیان» میشوند.
بدون نور، کرامت معنا ندارد.
بدون نور، انسان آغاز نمیشود!
نور، راهانداز قلب سلیم است:
همانطور که در علوم دارویی، به داروهای «منشط» میگویند:
محرک، فعالساز، بیدارگر…
نور، منشط روح انسان است.
روحت را بیدار میکند تا بفهمی
خشم، کینه، بخل، حسد… هیچکدام از جنس تو نیستند.
تو از نور آفریده شدهای!
و باید نور را بپذیری تا دوباره راه بیفتی…
اکرام یوسف یعنی همین!
یعنی «نورِ معلمی کریم» را بپذیری و بگذاری نور، تو را راه بیندازد…
تو را از خاک حسد بیرون بکشد،
و در مسیر محبت، برادری، کرامت، و بهشت قدم بزنی.
کی میتونه قلب تاریک ما رو راه بندازه؟!
کی میتونه با ما کریمانه برخورد کنه؟!
«أَنَا أُوَرِّثُ الْأَدَبَ الْمُكَرَّمِينَ»
«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ»
شخص کریم، کریمانه برخورد میکنه!
«الْكَرِيمُ مَنْ جَازَى الْإِسَاءَةَ بِالْإِحْسَان»
«انسان با کرامت، کسی است که بدی(های دیگران) را با نیکی پاسخ می دهد.»
کریم، نه تنها آغازگرِ جنگ نیست بلکه جواب بدی دیگرانو هم با خوبی میده!
«مِنْ أَشْرَفِ أَفْعَالِ الْكَرِيمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا يَعْلَم»
«تغافل و چشم پوشى کریم از آنچه میداند از شریفترین کارهاى اوست.»
اما حسود، آغازگر جنگ و جدال و لجاجت و تهمت زدن و 1000 واژه مترادف دیگر حسد است!
حسود، یعنی تاریکیی که خواهان آغاز نورش نیست!
حسود، با همه دعوا داره!
حسود، با خودش هم دعوا داره!!!
کی میتونه قلب تاریک ما رو راه بندازه؟!
تنها کسی که خودش نورانی باشه،
تنها کسی که کَرِیم باشه،
تنها کسی که از جنس کرامت باشه
میتونه قلب ما رو از خاموشی به روشنی برسونه…
«أَنَا أُوَرِّثُ الْأَدَبَ الْمُكَرَّمِينَ»
«من، ادب را به کسانی میبخشم که اهل کرامتاند!»
آری… ادب، میراث کریمان است.
و هر که بخواهد وارث این میراث باشد، باید شاگرد مکتب کریمترین معلم خدا شود:
یوسف نورانی!
«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ»
یوسف معلم قرآن کریم است چون
با کسی دعوا ندارد!
با گناهکار هم مهربانانه حرف میزند!
و به قلب تاریکِ پر از تردید هم راه میدهد!
…
شخص کریم، کریمانه برخورد میکند!
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله:
«الْكَرِيمُ مَنْ جَازَى الْإِسَاءَةَ بِالْإِحْسَان»
«کریم کسی است که بدی را با خوبی پاسخ دهد.»
کریم، اهل انتقام نیست!
اهل جبران با تندی و تهمت نیست!
کریم، اهل تبدیل است…
بدیها را میگیرد و با نور محبت تبدیلشان میکند به خوبی!
…
چشمپوشی کریمانه؛
امام علی علیهالسلام فرمودند:
«مِنْ أَشْرَفِ أَفْعَالِ الْكَرِيمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا يَعْلَم»
«شریفترین کار کریم این است که از آنچه میداند چشمپوشی میکند.»
کریم، همهچیز را میفهمد
اما همهچیز را توبیخ نمیکند!
همهچیز را میبیند
اما بزرگنمایی نمیکند!
او از جنس نورِ حلم و تغافل است…
اما حسود…
حسود نه تنها نور ندارد،
بلکه با نور مشکل دارد!
حسود، آغازگر جنگ است!
حسود، در ذهن و دلش، با همه درگیر است!
حسود، همیشه گله دارد، همیشه نارضایتی دارد، همیشه خودش را مقصر نمیداند!
حسود، درگیر سایههاست…
نور نمیبیند
و اگر هم ببیند، بدش میآید!
…
حسود، با خودش هم دعوا دارد!
انگار همیشه با خودش قهر است!
با خودش لج است!
نه خودش را دوست دارد،
نه دیگران را…
و مهمتر اینکه: حتی از بهترین نعمت خدا هم بدش میآید!
و این یعنی، از یوسف بدش میآید!
امام علی علیه السلام:
عَاتِبْ أَخَاكَ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْهِ.
برادرت را (به هنگامی که خطایی از او سر می زند) با نیکی کردن به او سرزنش کن
و شرّ وی را از راه بخشش به او دور ساز.
امام علی علیهالسلام فرمود:
برادرت را ـ زمانی که خطایی از او سر میزند ـ با نیکی، ملامت کن!
و اگر شر و آسیبی از او دیدی، با نعمت دادن، شرّش را دور کن!
این یعنی قلهی کرامت!
نه با قهر
نه با تهمت
نه با قطع رابطه
نه با انتقام
نه با بیاعتناییهای سرد
بلکه با بالاترین ابزار آسمانی:
احسان و انعام
…
یوسف، تمثال نورانی همین کرامت است!
وقتی برادران حسودش با بدترین رفتار او را فروختند…
یوسف کریمانه سکوت کرد.
یوسف کریمانه مهربانی کرد.
یوسف کریمانه آنها را بخشید.
و یوسف کریمانه به آنها اَنعام هم داد!
لباس داد،
آذوقه داد،
پناه داد،
و از همه مهمتر:
آغوش نور و محبت و آرامش گشود… «صفف»
این همان «اکرمی مثواه» است!
یعنی:
بهترین احترام
بهترین جا دادن
بهترین شیوه برخورد
حتی با بدترین آدمها!
…
دو راه در قلب ماست:
راه حسود بودن
که پر از دعوا و دلخوری و قهر و فاصله است…
راه کریم بودن و مهربان بودن
که حتی دل دشمن را نرم میکند،
و زندگی را سرشار از نور و معنویت میسازد…
پس انتخاب با ماست:
حسادت کنیم و مثل برادران یوسف، به قعر چاه حسرت بیفتیم؟
یا
کریمانه رفتار کنیم و مثل یوسف، صاحب مقام و نور و عزت شویم؟
امام سجاد علیه السلام:
«إِلَهِي … وَ عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيئِينَ»
«الهی، عادت و روش تو احسان و نيكى به بدكاران و گنهکاران است.»
🌧 الهی! روش تو… عادت همیشگی تو… سبک رفتار خدایی تو… چیست؟
احسان به کسانی که بد کردهاند…
مهربانی با کسانی که لغزیدهاند…
عطوفت به آنانی که خلاف رفتند ولی هنوز امید دارند…
این، همان مکتب کرامت است!
همان سبکی که خداوند بر اساس آن با بندگانش رفتار میکند…
و اگر ما میخواهیم خدایی زندگی کنیم…
اگر ما میخواهیم طعم نور ولایت را در دلمان بچشیم…
باید همین سبک را انتخاب کنیم:
نه انتقام، بلکه احسان
نه تلافی، بلکه بخشش
نه قهر، بلکه گذشت
…
🔥 برادران یوسف بد کردند…
اما خدا به آنان بهترین هدیه را داد: فرصت دیدار یوسف!
و این یعنی:
خدای مهربان عادتش این است که حتی بدکاران را رها نمیکند،
بلکه برایشان معلمی مثل یوسف میفرستد تا درس کرامت را به آنها بیاموزد…
پس اگر میخواهی خدا را شبیه شوی…
اگر میخواهی قلبت، بوستان نور الهی باشد…
با گنهکارانِ زندگیات، با کسانی که به تو بد کردهاند، کریمانه رفتار کن…
👈حتی اگر آنها لیاقت نداشتند…
تو، لیاقت داری کریمانه باشی!👉
این است معنای عمیق «أَكْرِمي مَثْواهُ»
اکرام کن، چون خدا هم اکرام میکند…
مهربان باش، چون خدا هم با تو مهربان است…
چشمپوشی کن، چون خدا هم از خطاهای تو چشمپوشی کرده است…
اولین علامت اشتباه خودتو با تاریکی قلبت «قساوة في قلبك» باید متوجه بشی!
حدیث قدسی:
«يا ابن آدم،
إذا وجدت قساوة في قلبك
و سقما في جسمك
و نقيصة في مالك
و حريمة في رزقك
فاعلم أنّك قد تكلّمت فيما لا يعنيك.»
«ای فرزند آدم!
هنگامی که در دلت سختی و در جسمت بیماری و در مالت کمبود و در روزیت محرومیت یافتی،
پس بدان (علت آن) سخن گفتن تو در اموری است که به تو مربوط نیست و فایدهای برای تو ندارد.»
اولین علامت اشتباه: تاریکی قلب!
وقتی راه را اشتباه میروی، اولین زنگ خطر در درونت به صدا درمیآید:
قساوةُ قلب… یعنی سخت شدن، تیره شدن، سنگ شدن قلب!
قلبی که نور نمیپذیرد…
قلبی که اشک ندارد…
قلبی که نمیلرزد…
قلبی که دیگر از ظلم، از گناه، از حسد و از تهمتزدن به دیگران نمیرنجد!
…
حدیث قدسی:
«يا ابنَ آدَم!
إذا وَجَدتَ قَساوةً في قَلبِك،
و سَقَماً في جِسمِك،
و نَقيصَةً في مالِك،
و حَريمةً في رِزقِك،
فَاعلَم أنَّكَ قَد تَكَلَّمتَ فيما لا يَعنيك.»
ای فرزند آدم!
اگر دیدی قلبت سنگ شده،
بدنت بیمار شده،
در مالت نقصان افتاده،
و در رزقت محرومیت پیش آمده…
بدان! که به چیزی وارد شدی که ربطی به تو نداشته!
چقدر این حدیث زیباست و دقیق!
مشکل از آنجاست که چشم و زبان و فکر و گوش ما درگیر چیزی شده که مربوط به ما نبوده…
موضوعی که نه ما را به آن دعوت کردهاند،
و نه اینکه نور علمی در مورد قضاوت آن به ما داده شده،
اما این حسادت و فضولی ماست که گُل کرده!
…
قلب اگر نور داشته باشد، متوجه میشود!
وقتی دلت تاریک شد و احساس حال بد کردی…
وقتی دیگر شوقی برای خوبی و عبودیت در وجودت نبود…
✋ توقف کن!
🧭 مسیرت را بررسی کن!
🔦 اینها نشانههای قساوت است! و قساوت یعنی: فاصله از نور!
…
پس چه کنیم؟ راه درمان چیست؟
برگردیم به نور ولایت!
یاد بگیریم سکوت کنیم در برابر آنچه که مربوط به ما نیست!
دل را با یاد یوسفهای زمانهمان جلا دهیم.
و دوباره تمرین کنیم: مهربانی… گذشت… اکرام…
با حسود، کریمانه برخورد کن! مقابله به مثل نکن!
امام علی علیه السلام:
إن حسدك أخ من إخوانك على فضيلة ظهرت منك
فسعى في مكروهك
فلا تقابله بمثل ما كافحك به
فتعذر نفسه في الإساءة إليك
و تشرع له طريقا إلى ما يحبه فيك
لكن اجتهد في التزيد من تلك الفضيلة التي حسدك عليها
فإنك تسوءه من غير أن توجده حجة عليك
اگر دوستي با ديدن فضيلت تو ناآرام شد (حسادت کرد)،
و حرفهايي زد (تجنّی و تهمت) كه تو ناراحت شدي، مبادا مقابله به مثل كني،
تو نبايد با آن دوستي كه الآن انگيزه ناراحتي او، حسدش مي باشد مقابله به مثل كني.
اگر به او چيزي نگويي ، او عذر خواهي ميكند و كوتاه ميآيد.
ولي اگر بخواهي عكس العمل نشان بدهي، راه را براي اذيت بيشتر او باز كردهاي
و اگر عيب خود بداني و كوتاه بيايي او شرمنده مي شود و ديگر اين كارها را نميكند.
با حسود، کریمانه رفتار کن!
در مسير تربيت و رشد، هميشه تقدیرات زیادی سر راهاند.
یکی از سختترین آنها، برخورد با حسد دیگران است.
وقتی نور فضیلتی در تو آشکار میشود،
بعضیها به جای خوشحالی، ناآرام میشن… دلشون میلرزه، ولی نه از شوق، بلکه از حسادت!
اما راه ما چیست؟
راه ما، راه کَرَم است؛
راهی که یوسف (ع) در برخورد با برادران حسودش رفت؛
راهی که علی (ع) در اوج بزرگی، با کوچکدلان در پیش گرفت…
…
فرمایش نورانی امام علی علیه السلام:
إن حسدك أخٌ من إخوانك على فضيلةٍ ظهرت منك
فسعى في مكروهك،
فلا تقابله بمثل ما كافحك به…
اگر برادرت، به خاطر فضیلتی که در تو دید، حسادت کرد
و شروع کرد به اذیت و تهمت و بیانصافی…
مبادا مقابله به مثل کنی!
چرا؟ چون اگه جوابشو بدی،
اون حسود برای خودش عذر و بهانه پیدا میکنه!
انگار یه جادهی صاف براش کشیدی تا بیشتر آزار بده!
…
بهترین کار در این موقعیت:
اجتهد في التزَيُّد من تلك الفضيلة الّتي حسدك عليها…
پس تلاش کن همون فضیلتی که باعث حسادتش شده رو در خودت بیشتر تقویت کنی!
یعنی چی؟ یعنی اگر بهخاطر سخاوتت، علمت، پاکیات، مهربانیات، یا نور دلت، کسی حسادت کرد…
تو نه تنها عقبنشینی نکن، بلکه بیشتر درخشندگی به خرج بده!
مثل شمعی که با فوت کردن خاموش نشه، بلکه پرنورتر بشه!
چرا این راه «کَرَم» است؟
چون جواب بدی رو با خوبی دادن یعنی:
کنترل احساسات
نگه داشتن زبان
خاموش کردن آتش فتنه
و ساختن شخصیتِ کریمانه
…
یادت باشه:
کَرَم، فقط بخشیدن نیست…
کرامت یعنی در دلِ رنج، مهربانی رو انتخاب کردن…
یعنی تو اون لحظه که حق با توئه و میتونی بزنی، اما نمیزنی!
بلکه با نظر فرشتۀ مهربانت، صورتشو میبوسی!
و همین انتخاب، تو رو به یوسف نزدیک میکنه… به ملکوت، نه مصر!
قلب گرانبها و با ارزش!
قلبی که زبان نور خودشو می فهمه، باید بدونه که کالای گرانبهای نور هدایت به او سپرده میشود.
و او وارث نور الهی است.
بنابراین، باید قدر این کالای گرانبها را بسیار خوب بداند.«أَكْرِمِي مَثْواهُ»
[سورة يوسف (12): الآيات 21 الى 22]
وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْواهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (21)
[سورة فاطر (35): الآيات 31 الى 35]
ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبيرُ (32)
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَدَّبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ أَدَّبَنِي وَ أَنَا أُؤَدِّبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أُوَرِّثُ الْأَدَبَ الْمُكَرَّمِينَ»
أصْلُ الرَّجُلِ إرْثُه.
أَصْلُ الرَّجُلِ عَقْلُه.
دَلِيلُ أَصْلِ الرَّجُلِ فِعْلُهُ.
[سورة الإسراء (17): الآيات 70 الى 72]
وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ
وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ
وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ
وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً (70)
وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ…
کرامت، ریشه در خلقت دارد!
در آیۀ ۷۰ سورۀ اسراء، خداوند با بیانی رسا و محکم میفرماید:
وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ…
«و قطعاً ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم…»
این یعنی:
اصل انسان، کریمانه است!
آفریده شدهای برای کرامت… برای بزرگی… برای مهربانی… برای شکوه نورانی…
…
سه نشانۀ کرامت الهی برای انسان:
1. حمل برّ و بحر:
وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ…
یعنی امکانات، زمین و دریا، وسیله و مسیر انسان شده.
کرامت یعنی: تو سوارهای، نه پیادهی طغیان و حسادت.
2. رزق طیّب:
وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ…
یعنی رزق حلال، رزق نورانی، خوراک دل و جانِ پاک!
و حسادت، یکی از آن رزقهای خبیثه است که با کرامت سازگار نیست…
3. برتری نسبت به بسیاری از مخلوقات:
وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا…
یعنی تو ظرفیت برتر داری!
و اگر در این امتحان حسادت، با نور کرامت و اکرام یوسف مسیرت را ادامه دهی، به همان مقام مقربین خواهی رسید!
…
کرامت در برابر حسد
وقتی که یوسفوار برخورد کردی،
وقتی به جای پاسخ دادن به حسادت، اکرمی مثواه گفتی،
وقتی در دل تاریکی، نور کرامت را روشن نگه داشتی…
در واقع، به اصل خلقتت احترام گذاشتی.
…
اما وای اگر…!
اگر این کرامت را نادیده بگیری…
و با زبان، چشم، دل و عمل، وارد حسادت و کینه شوی…
آیه بعد هشدار میدهد:
وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا (۷۲)
هر کس در این دنیا نابینا باشد (یعنی از نور کرامت بهرهمند نشود)،
در آخرت نیز نابیناتر و گمراهتر خواهد بود.
پس…
اکرام یوسف، یعنی برگشت به اصل کرامتت
یعنی رها شدن از اسارت حسد
یعنی بالا رفتن از پرتگاه تاریکی
یعنی پاسخ ندادن به بدی، با بدی!
و وقتی اینگونه باشی… خداوند خودت را، و هماعتقادان با تو را نیز مکرّم خواهد کرد.
أَكْرِمي مَثْواهُ؛ اکرام یوسف، یعنی اکرام کرامت خودت!
در آیۀ زیبای سوره یوسف، وقتی عزیز مصر به همسرش گفت:
أَكْرِمي مَثْواهُ…
یعنی: «جایگاه این جوان را گرامی بدار!»
در ظاهر، سخنی ساده است برای مهماننوازی…
اما در باطن، رمزی است الهی درباره کریمانهترین نعمت خدا برای اهل حسادت: یوسف!
…
یوسف، تجلی کرامت خدا در میان اهل حسد
خداوند یوسف را فرستاد نه فقط برای نجات مردم از قحطی،
بلکه برای نجات برادران حسود از قحطی محبت و ایمان و کرامت.
در واقع، یوسف یعنی: آخرین شانس برادر حسود برای رهایی از سقوط!
و عزیز مصر هم بدون اینکه بداند، با گفتن أَكْرِمي مَثْواهُ، داشت ابلاغ وحی را جاری میکرد:
این یوسف را گرامی بدار! چون اگر قدرش را بدانی، نجات پیدا میکنی…
…
«أَكْرِمي مَثْواهُ» یعنی چه؟
اکرام مثواه، فقط مهماننوازی ظاهری نیست…
یعنی: قلبت را برای این یوسف کریم، خانه کن!
یعنی: او را با معرفت، نه فقط با احترام ظاهری، تکریم کن!
یعنی: به جای فروش یوسف به «دراهِم معدودة»، با او کریمانه برخورد کن و از او کرامت بیاموز!
…
اکرام یوسف = اکرام خودت!
وقتی با یوسف کریمانه رفتار میکنی،
در واقع داری خودت را نجات میدهی.
چون یوسف نه فقط یک انسان خوب، بلکه معلم کرامت است.
همانگونه که قرآن میفرماید:
ما هذا بَشَراً، إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَريمٌ!
او یک بشر معمولی نیست؛ فرشتۀ کریم است!
…
پیوند با آیه کرامت بنیآدم:
همانگونه که گفتیم:
وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ…
یعنی: تو اصالتاً کریم هستی…
و اگر یوسف را کریمانه پذیرفتی، به آن کرامت اصیلت برگشتی…
اما اگر یوسف را فروختی، نادیده گرفتی، توهین کردی،
در واقع داری به خودت اهانت میکنی!
چرا که:
وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ…
…
پس یادت نرود:
«أَكْرِمي مَثْواهُ» یعنی:
یوسف را تکریم کن
نور ولایت را تکریم کن
بهترین نعمت خدا را تکریم کن
و وقتی این اکرام را کردی،
خداوند نیز تو را اکرام میکند
زندگیات را پر از رزق طیّب و امنیت و آرامش میسازد
و قحطی محبت را درونت با باران کرامت، از بین میبرد.
یوسف، نعمت کریم خدا؛ اکرامش کن! أَكْرِمي مَثْواهُ!
اکرام یوسف؛ راه نجات حسود از قحطی کرامت!
یوسف، برترین رزق خدا برای قلبهای قحطیزده! أَكْرِمي مَثْواهُ!
برادری که باید اکرام میشد؛ یوسف، تجلی کرامت الهی!
وقتی خدا میگوید: «أَكْرِمي مَثْواهُ»؛ یعنی بهترین نعمت را جدی بگیر!
«اکرام یوسف؛ چون بهترین نعمت خدای مهربان است! أَكْرِمي مَثْواهُ!»
در قرآن کریم:
«أَكْرِمي مَثْواهُ» — قدرش را گرامی بدار (یوسف: ۲۱)،
این تنها یک توصیه به خوشرفتاری نبود، بلکه نشانهای آسمانی بود؛ بیانی الهی که میگفت:
یوسف کریم است، معلم مهربانی است،
و بهترین نعمتی است که خدا میتوانست به قومی حسود ارزانی دارد.
حتی زنان مصر دربارهاش گفتند:
«ما هذا بَشَراً! إِنْ هذا إِلَّا مَلَكٌ كَريم!» (یوسف: ۳۱)
یعنی: «این بشر نیست، بلکه فرشتهای کریم است!»
و این تمجید، فراتر از زیبایی ظاهری است؛ اشاره به حقیقتی ژرفتر دارد:
نوری الهی در جان او که سرشار از عفو، گذشت و بخشایش بود،
روحی که حسد را با محبت، و خیانت را با مهربانی پاسخ داد.
وقتی خدا بخواهد به دلهای حسود، محبت و کرامت بیاموزد، یوسفی را در کنارشان قرار میدهد.
اما آیا قدر این نعمت را میدانند؟
یا همچنان با چشمان کور شده از حسد، نعمت اعلی را با امور پست معاوضه میکنند؟
چنانکه قرآن فرمود:
«أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ؟» (بقره: ۶۱)
اکرام یوسف یعنی دیدن حکمت الهی در حضور یک انسان نورانی؛
یعنی درک جایگاه کسی که پاسخ بدیها را با خوبی میدهد.
همانگونه که یوسف، با وجود خیانت برادرانش، در نهایت، ایشان را بخشید و راه بهشتی شد برای تبدیل سرنوشتشان از تاریکی حسد به روشنایی محبت.
امام حسن مجتبی علیهالسلام فرمود:
«کرم آن است که پیش از درخواست ببخشی و در هنگام قحطی طعام دهی.»
این همان کرامت است؛ بخششی پیش از خواهش، بزرگواری بدون چشمداشت، و نیکی به جای انتقام. و یوسف، مظهر این کرامت بود.
بیایید ما نیز این درس الهی را بگیریم:
اکرام یوسف، یعنی یادگیری راه یوسف.
اجرای «أَكْرِمي مَثْواهُ»، یعنی بیدار کردن نور کرامت در دل خودمان.
نور، کریمانه پیشقدم میشه و میگه:
«بیا شروع کنیم!»
«let’s get started!»
مشتقات ریشۀ «کرم» در آیات قرآن:
إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريماً (31)
أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ (4)
وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ (74)
وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمي مَثْواهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (21)
فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَ آتَتْ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّيناً وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَريمٌ (31)
وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً (23)
قالَ أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاَّ قَليلاً (62)
وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً (70)
وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ (26)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثيرٌ مِنَ النَّاسِ وَ كَثيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ (18)
فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ (50)
فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَريمِ (116)
الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ أُولئِكَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ (26)
وَ الَّذينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً (72)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَريمٍ (7)
وَ كُنُوزٍ وَ مَقامٍ كَريمٍ (58)
قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَريمٌ (29)
قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريمٌ (40)
خَلَقَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها وَ أَلْقى فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَميدَ بِكُمْ وَ بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَريمٍ (10)
وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً (31)
تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَريماً (44)
لِيَجْزِيَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ (4)
إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَريمٍ (11)
بِما غَفَرَ لي رَبِّي وَ جَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ (27)
فَواكِهُ وَ هُمْ مُكْرَمُونَ (42)
وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ كَريمٌ (17)
وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَريمٍ (26)
ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْكَريمُ (49)
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ (13)
هَلْ أَتاكَ حَديثُ ضَيْفِ إِبْراهيمَ الْمُكْرَمينَ (24)
وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ (27)
تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ (78)
لا بارِدٍ وَ لا كَريمٍ (44)
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ (77)
مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريمٌ (11)
إِنَّ الْمُصَّدِّقينَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَريمٌ (18)
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَريمٍ (40)
أُولئِكَ في جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ (35)
في صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ (13)
كِرامٍ بَرَرَةٍ (16)
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَريمٍ (19)
يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَريمِ (6)
كِراماً كاتِبينَ (11)
فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ (15)
كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ (17)
اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ (3)