دکتر محمد شعبانی راد

سرریزِ حسادت! گزافه‌گویی اهل حسادت! لا تغلوا فی دینکم!

Do not EXAGGERATE in your religion beyond the truth!

Jealousy overflows!

«غلو» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«غَلَتِ‏ القدر: إذا اشتد فورانها، دیگ به جوش آمد.»
«boiling pot»: قابلمه جوش
«غَلا السِّعْر»
«سِعْرٌ غَالٍ‏: نرخ گران»
«غَلَاء: گرانى هزينه زندگى»
«غلا في الدين: تصلّب و شدّد حتّى جاوز الحدّ»
«غَلَا بِالدِّين: در امر دين بيش از حد خود سختگيرى كرد.»
«غَلْوَاءُ الشّباب: غرور و سركشى جوانی»
«غالَى‏ في الأمر: در كار مبالغه و زياده روى كرد.»
«الغلو: مجاوزة الحد»

+ «فوران نار – فوران نور»
+ «خودباختگان»
+ «حسادتِ لجام‌گسیخته»

داستان تکراری غَلَیانِ حسد!

حسود خونش بجوش میاد و فوران میکنه و سر میره!
اما اهل نور، خونسردی و آرامش خودشو حفظ میکنه و عصبانی و ناآرام نمیشه!
«وَ ضِغْنٌ‏ غَلَا فِي صَدْرِهَا كَمِرْجَلِ الْقَيْنِ»
«كينه‌‏اى در سينه‌‏اش مثل ديگ آهنگر جوشيد

امام علی علیه السلام:
«… وَ أَمَّا فُلَانَةُ فَأَدْرَكَهَا رَأْيُ النِّسَاءِ
وَ ضِغْنٌ غَلَا فِي صَدْرِهَا كَمِرْجَلِ الْقَيْنِ
وَ لَوْ دُعِيَتْ لِتَنَالَ مِنْ غَيْرِي مَا أَتَتْ إِلَيَّ لَمْ تَفْعَلْ
وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى.
»
«… اما آن زن، انديشه‌ی زنانه بر او دست يافت،
و در سينه‌اش كينه دشمنی، همچون كوره آهنگرى به جوش آمد،
 و اگر او را وادار مى‏‌كردند به اينكه آنچه با من كرد، با ديگرى انجام دهد، بدان اقدام نمى‏‌نمود.
و به هر حال بعد از اين هم حرمتی را که داشت، براى او باقى است،
امّا حساب او در آخرت با خداوند است.
»

از محدوده تقدیرات، پاتو فراتر نذار!
اگه بذاری میشه غلو! میشه حسادت! میشه تمنا! میشه تاریکی قلب!
از تاریکی قلبت باید بفهمی یه جا غلو کردی! خط قرمزی رو رد کردی.
در صورتیکه نباید این کارو میکردی «لا تَغْلُوا في‏ دينِكُمْ»
این محدوده خط قرمز و حریمِ حرمِ نورانی رو چی تعیین میکنه؟ یاقوت سرخ!

[سورة النساء (۴): آية ۱۷۱]
يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ
وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ
إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‏ مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ
إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ
لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ وَكِيلاً (۱۷۱)
اى اهل كتاب، در دين خود غلوّ مكنيد،
و در باره خدا جز [سخنِ‏] درست مگوييد.
مسيح، عيسى بن مريم، فقط پيامبر خدا و كلمه اوست
كه آن را به سوى مريم افكنده و روحى از جانب اوست.
پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد و نگوييد [خدا] سه‏‌گانه است.
باز ايستيد كه براى شما بهتر است.
خدا فقط معبودى يگانه است.
منزّه از آن است كه براى او فرزندى باشد.
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ اوست، و خداوند بس كارساز است.

[سورة المائدة (۵): الآيات ۷۵ الى ۷۷]
مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ
وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ
كانا يَأْكُلانِ الطَّعامَ
انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآياتِ
ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ (۷۵)
مسيح، پسر مريم جز پيامبرى نبود كه پيش از او [نيز] پيامبرانى آمده بودند؛
و مادرش زنى بسيار راستگو بود.
هر دو غذا مى‌‏خوردند.
بنگر چگونه آيات [خود] را براى آنان توضيح مى‌‏دهيم؛
سپس ببين چگونه [از حقيقت‏] دور مى‏‌افتند.
قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً
وَ اللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (۷۶)
بگو: «آيا غير از خدا چيزى را كه اختيار زيان و سود شما را ندارد، مى‌‏پرستيد؟
و حال آنكه خداوند شنواى داناست.»
قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ
وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ (۷۷)
بگو: «اى اهل كتاب، در دين خود بناحق گزافه‌‏گويى نكنيد،
و از پى هوسهاى گروهى كه پيش از اين گمراه گشتند
و بسيارى [از مردم‏] را گمراه كردند و [خود] از راه راست منحرف شدند، نرويد.»

[سورة الدخان (۴۴): الآيات ۴۱ الى ۵۰]
يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (۴۱)
همان روزى كه هيچ دوستى از هيچ دوستى نمى‏‌تواند حمايتى كند، و آنان يارى نمى‌‏شوند،
إِلاَّ مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (۴۲)
مگر كسى را كه خدا رحمت كرده است، زيرا كه اوست همان ارجمند مهربان.
إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ (۴۳)
آرى! درخت زقّوم،
طَعامُ الْأَثِيمِ (۴۴)
خوراك گناه پيشه است.
كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ (۴۵)
چون مسِ گداخته در شكمها مى‏‌گدازد؛
كَغَلْيِ الْحَمِيمِ (۴۶)
همانند جوشش آب جوشان.
خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى‏ سَواءِ الْجَحِيمِ (۴۷)
او را بگيريد و به ميان دوزخش بكشانيد،
ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِيمِ (۴۸)
آنگاه از عذابِ آب جوشان بر سرش فروريزيد.
ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ (۴۹)
بچش كه تو همان ارجمند بزرگوارى!
إِنَّ هذا ما كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ (۵۰)
اين است همان چيزى كه درباره آن ترديد مى‌‏كرديد.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی