Jealous wastes its Light!
«بطل» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
«ذَهَبَ دمُه بُطْلًا: أى هَدَرا، خونش هدر رفت.»
«بَطَلَ دمه: إذا قتل و لم يحصل له ثأر و لا دية،
وقتى كه كسى كشته شود و ديه و خونبهائى از آن حاصل نشود.»
«بطَلَ الشَّيءُ: فسَدَ أَوْ سقط حُكْمُهُ فهُوَ بَاطِلٌ»
انگاری وقتی نور قلب از بین میره، جونش در میاد! باطل میشه! دیگه زنده نیست! به درد نمیخوره!
+ «مسخ»
+ «حدیث حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام!»
حسود، نورِ عاریهاش را به هدر میدهد!
+ «نور از دست رفته!»
+ «خود باختگان!»
«يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ»
+ «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا
يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ
وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ
يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ
أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»
مفهوم بطلان: «ذَهاب الشئ و قِلَّة مُكثه و لُبْثه»
+ «زبد»
« سُمِّى الشيطانُ الباطلَ لأنه لا حقيقةَ لأفعاله»
در اندیشهی غیر آل محمد ع، هیچ عامل حیاتی نیست و نوری وجود ندارد:
«ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ»
اندیشه باطل، محکوم به فناست!
«بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ»
بپّا تمناهای قلبیات، روی نور حقیقت تقدیراتت رو نپوشونن!
«وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ»
حسود، با پشت کردن به تقدیرات، کفران نعمت میکند!
«أَ فَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ»
+ «شکّ»
+ «فرص»
+ «حبط»
+ «خسر»
+ حسود «بازی با آتش!» میکنه!
+ حسود میگه: «آتش، آری؛ ننگ، نه!»
وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ!
[سورة محمد (۴۷): الآيات ۳۱ الى ۳۵]
وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِينَ مِنْكُمْ وَ الصَّابِرِينَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَكُمْ (۳۱)
و البتّه شما را مىآزماييم تا مجاهدان و شكيبايانِ شما را باز شناسانيم،
و گزارشهاى [مربوط به] شما را رسيدگى كنيم.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ (۳۲)
كسانى كه كافر شدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند و پس از آنكه راه هدايت بر آنان آشكار شد،
با پيامبر [خدا] در افتادند، هرگز به خدا گزندى نمىرسانند؛
و به زودى [خدا] كردههايشان را تباه خواهد كرد.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ (۳۳)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و از پيامبر [او نيز] اطاعت نماييد،
و كردههاى خود را تباه مكنيد.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ (۳۴)
آنان كه كفر ورزيدند و مانع راه خدا شدند، سپس در حال كفر مردند،
هرگز خدا از آنان درنخواهد گذشت.
فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ (۳۵)
پس سستى نورزيد و [كافران را] به آشتى مخوانيد [كه] شما برتريد و خدا با شماست
و از [ارزش] كارهايتان هرگز نخواهد كاست.
قلب بیکار! قلب باطل!
قلب رو خدا برای بیکاری که خلق نکرده!
قلب باید مدام کار کنه، بدون تعطیلی! (24/7)
کار قلب، تقلب بین نور و ظلمته، انگاری این قلب داره مدام با ما حرف میزنه!
قلب باید مدام اکل دائم بخورد!
اگر قلب، سلیم باشد و با نور ولایت آل محمد ع پیوند خورده باشد، هرگز دچار بطلان و خواب و چرت و گیجی و تاری و موت و نابودی و فنا و سستی و پوسیدگی و … نمیشود!
این قلب مدام سبز و با نشاط و با طراوت و شاد و نورانی است.
این زوجِ قلب سلیم و نور ولایت آل محمد ع، شاهکار خلقتاند!
وقتی نور قلبت میره، بیکار میشی! قلب بیکار! «بَطَلَ الفَاعِلُ من العَمَلِ: كارگر از كار بيكار شد.»، «البَطَّال: بيكار، آنكه شغل و حرفهاى ندارد.»، «البِطَالَة: بيكارى، تعطيلى، فرصت».
حسادت باعث بیکاری و تعطیلی و خاموشی و تاریکی قلب می شود!
حسادت، به قلب، مهر «باطل شد» میزند!
در واقع کار اصلی ما پیگیری نمودن همه چیزها با نور یاد صاحبان نور است و بدون داشتن معرفة الامام بالنورانیة، قلب بیکار و تعطیل و باطل می شود.
این قلب دیگه بدرد نمیخوره! قلب مفید و موثر نخواهد بود.
این قلب به درد کسب علم و نور از آل محمد ع نمیخوره!
این قلب دیگه نور براش آشکار نیست!
این قلب دیگه کانکت نیست!
این قلب دیگه آنلاین نیست!
این قلب دیگه پاسخ سوالات علمی رو نمیتونه از آل محمد ع بگیره و انتقال بده!
این قلب، یوزر اکانتش اکسپایرد شده!
«the user’s account has expired»
این قلب دیگه «شطر» نیست، «ولی» نیست، «اخو» نیست، … این قلب دیگه مترادف هزار واژه نیست! این قلب مهر باطل شد خورده است! الا اینکه فرصتی دیگر برای کسب نور علم به او داده شود و یک حادثه دیگر و یک آیاتی و رسلی دیگر! شاید این بار بداء حاصل شود! شاید این بار گُر بگیرد! شاید این بار نشت علم داشته باشیم! شاید این بار اقرضهم من عرضک نماید! شاید این بار نشئه علمی شود! … و هزار شاید دیگر.
اما اگر شک نسبت به صاحب نور، به یقین تبدیل شود «اِقْتَدِ بِنَبِيِّكَ يَا مُعَاذُ فِي اَلْيَقِينِ»، دیگه شاید نیست، حتما است، ان شاء الله تعالی …
و این وقتیه که توی قلب، حسادت جای خودشو با نور ولایت عوض میکنه.
حالا این قلب، قدر علوم نورانی با ارزش رو خوب میدونه!
به نصایح نورانی گوش میده!
حسودی که نسبت به این ودیعه و امانت الهی، اشتباه مرگبار انجام میده،
از داور بازی کارت قرمز دریافت میکنه!
و با این پاسپورت و شناسنامه منقضی شده و باطل شده،
هیچ حسودی رو به بهشت راه نمیدن!
با استعمال حسادت، تبدیل به لاشهی ماشینهای فرسوده نشویم!
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ»
این عکسها مثالهای زیبایی از کسانی هستند که یه زمانی ظاهرا در مُلک، با نور صاحبان نور آشنا شدند، اما چون قلب آنها در ملکوت، با این نور ملاقات ننمود و باور ننمود، لذا «آیاتی و رسلی» را تکذیب نمودند، یعنی حوادث را آثار عیب خود ندانستند! تقدیر را بر تمنای خود ترجیح ندادند! با حسادت نسبت به نور، اینجوری باطل شدند و به این روز سیاه نشستند و درس عبرتی شدند برای هر کسی که بخواهد داستان فرهنگسازی نوح ع را از روی حسد قلبیاش به استهزاء و سخره بگیرد!
همین الآن کلکسیونرهایی هستند که اولین فولکس کارخانه آلمان رو هنوز مثل روز اول نو و تمیز نگهداشته و گاهی در نمایشگاهها شرکت میکنن و پزشو میدن!
اینا اهل یقینی هستند که قلبشونو مدام با نور صاحبان نور در دل شرایط، جلا دادند
و پیر و فرسوده و باطل نشدند!
+ «فتی – نور جوانی!»: «أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ كَانُوا كُلُّهُمْ كُهُولًا فَسَمَّاهُمُ اللَّهُ فِتْيَةً بِإِيمَانِهِمْ
… مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ اتَّقَى فَهُوَ الْفَتَى»
بهبه! چه قلوب زیبایی! به اینا میگن قلب! به اینا میگن عقل! به اینا میگن اهل نور ولایت!
حسادت – «بطل» – چی به سرِ قلب ما میاره؟!
اندیشه غیر آل محمد ع با قلب حسود چه میکنه؟!
+ «قلب فرسوده!»
إِنَّ لِلَّهِ يَوْماً يَخْسَرُ فِيهِ اَلْمُبْطِلُونَ!
براى خداوند روزى است كه در آن «دلقکانِ حسود» دچار زيانكارى خواهند شد.
امام صادق عليه السّلام:
كَانَ بِالْمَدِينَةِ رَجُلٌ بَطَّالٌ يَضْحَكُ اَلنَّاسُ مِنْهُ
فَقَالَ قَدْ أَعْيَانِي هَذَا اَلرَّجُلُ أَنْ أُضْحِكَهُ يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ
قَالَ فَمَرَّ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ خَلْفَهُ مَوْلَيَانِ لَهُ
فَجَاءَ اَلرَّجُلُ حَتَّى اِنْتَزَعَ رِدَاءَهُ مِنْ رَقَبَتِهِ ثُمَّ مَضَى
فَلَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
فَاتَّبَعُوهُ وَ أَخَذُوا اَلرِّدَاءَ مِنْهُ فَجَاءُوا بِهِ فَطَرَحُوهُ عَلَيْهِ
فَقَالَ لَهُمْ مَنْ هَذَا
فَقَالُوا لَهُ هَذَا رَجُلٌ بَطَّالٌ يُضْحِكُ أَهْلَ اَلْمَدِينَةِ
فَقَالَ قُولُوا لَهُ
إِنَّ لِلَّهِ يَوْماً يَخْسَرُ فِيهِ اَلْمُبْطِلُونَ.
در مدينه شخصى بود كه مردم را با دلقكى خود مىخندانيد.
او مىگفت: هرگز قدرت نيافتم كه امام سجاد عليه السّلام را بخندانم.
امام صادق عليه السّلام باز فرمود:
على بن حسين عليه السّلام همراه دو غلام خود از جايى عبور مىكرد كه نگاهش به دلقك افتاد.
او رداى حضرت را كشيد و فرار كرد.
امام به او اعتنايى نكرد.
مردم دلقك را تعقيب كردند و رداى حضرت را پس گرفتند و بعد بر دوش حضرت انداختند.
امام سجاد عليه السّلام فرمود: اين شخص كى بود؟
گفتند: دلقك است كه مردم را شاد مىكند.
آنگاه فرمود: به او بگوييد:
براى خداوند روزى است كه در آن بيهودهكاران دچار زيانكارى خواهند شد.