دکتر محمد شعبانی راد

روزِ اخم، هنگامه‌ی عذاب و واویلاست!

It is time for torment!

«عبس» در معنای ممدوح یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«عَبِسَ‏ الوسخُ على وجهه: ريم و چرك بر صورتش خشكيد.»
«یوما عبوسا»
روز اخم، هنگامه‌ی عذاب و واویلاست!
«عباس» یعنی آقایی که به اهل حسادت بشدّت اخم میکند!
+ «مهلتی تا آتش!»
+ «یوم»

يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً
روز عبوسى سخت!

[سورة الإنسان (۷۶): الآيات ۱ الى ۱۰]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً (۱)
آيا انسان را آن هنگام از روزگار [به ياد] آيد كه چيزى درخورِ يادكرد نبود؟
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً (۲)
ما انسان را از نطفه‌‏اى اندرآميخته آفريديم تا او را بيازماييم و وى را شنوا و بينا گردانيديم.
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (۳)
ما راه را بدو نموديم؛ يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاسگزار.
إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعِيراً (۴)
ما براى كافران زنجيرها و غلّ‏‌ها و آتشى فروزان آماده كرده‏‌ايم.
إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً (۵)
همانا نيكان از جامى نوشند كه آميزه‏‌اى از كافور دارد،
عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً (۶)
چشمه‌‏اى كه بندگان خدا از آن مى‌‏نوشند و [به دلخواه خويش‏] جاريش مى‌‏كنند.
يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً (۷)
[همان بندگانى كه‏] به نذر خود وفا مى‌‏كردند، و از روزى كه گزندِ آن فراگيرنده است مى‌‏ترسيدند.
وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً (۸)
و به [پاس‏] دوستىِ [خدا]، بينوا و يتيم و اسير را خوراك مى‌‏دادند.
إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً (۹)
«ما براى خشنودى خداست كه به شما مى‌‏خورانيم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏‌خواهيم.
إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً (۱۰)
ما از پروردگارمان از روز عبوسى سخت، هراسناكيم.»

ثُمَّ عَبَسَ
سپس رو ترش نمود!

حسود پس از اینکه نور رو بر سر راه خویش دید،
رو ترش نمود و به آن پشت نمود و هتک حرمت کرد!

[سورة المدثر (۷۴): الآيات ۱۱ الى ۳۱]
ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً (۱۱)
مرا با آنكه [او را] تنها آفريدم واگذار.
وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُوداً (۱۲)
و دارايى بسيار به او بخشيدم،
وَ بَنِينَ شُهُوداً (۱۳)
و پسرانى آماده [به خدمت، دادم‏]،
وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيداً (۱۴)
و برايش [عيش خوش‏] آماده كردم.
ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ (۱۵)
باز [هم‏] طمع دارد كه بيفزايم.
كَلاَّ إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنِيداً (۱۶)
ولى نه، زيرا او دشمنِ آيات ما بود.
سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً (۱۷)
به زودى او را به بالارفتن از گردنه [عذاب‏] وادار مى‏‌كنم.
إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ (۱۸)
آرى، [آن دشمن حقّ‏] انديشيد و سنجيد.
فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (۱۹)
كُشته بادا، چگونه [او] سنجيد؟
ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (۲۰)
[آرى،] كشته بادا، چگونه [او] سنجيد.
ثُمَّ نَظَرَ (۲۱)
آنگاه نظر انداخت.
ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ (۲۲)
سپس رو ترش نمود و چهره در هم كشيد.
ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ (۲۳)
آنگاه پشت گردانيد و تكبّر ورزيد،
فَقالَ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ يُؤْثَرُ (۲۴)
و گفت: «اين [قرآن‏] جز سحرى كه [به برخى‏] آموخته‏‌اند نيست.
إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ (۲۵)
اين غير از سخن بشر نيست.»
سَأُصْلِيهِ سَقَرَ (۲۶)
زودا كه او را به سَقَر در آورم.
وَ ما أَدْراكَ ما سَقَرُ (۲۷)
و تو چه دانى كه آن سَقَر چيست؟
لا تُبْقِي وَ لا تَذَرُ (۲۸)
نه باقى مى‌‏گذارد و نه رها مى‌‏كند.
لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ (۲۹)
پوستها را سياه مى‌‏گرداند.
عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ (۳۰)
[و] بر آن [دوزخ‏]، نوزده [نگهبان‏] است.
وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِكَةً
وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا
لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً
وَ لا يَرْتابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ
وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً
كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ
وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاَّ هُوَ
وَ ما هِيَ إِلاَّ ذِكْرى‏ لِلْبَشَرِ (۳۱)
و ما موكّلان آتش را جز فرشتگان نگردانيديم،
و شماره آنها را جز آزمايشى براى كسانى كه كافر شده‌‏اند قرار نداديم،
تا آنان كه اهل كتابند يقين به هم رسانند، و ايمان كسانى كه ايمان آورده‏‌اند افزون گردد،
و آنان كه كتاب به ايشان داده شده و [نيز] مؤمنان به شكّ نيفتند،
و تا كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و كافران بگويند:
«خدا از اين وصف‏‌كردن، چه چيزى را اراده كرده است؟»
اين گونه، خدا هر كه را بخواهد بيراه مى‏‌گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى كند،
و [شماره‏] سپاهيان پروردگارت را جز او نمى‏‌داند،
و اين [آيات‏] جز تذكارى براى بشر نيست.

عَبَسَ
چهره درهم كشيد!

[سورة عبس (۸۰): الآيات ۱ الى ۲۳]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
عَبَسَ وَ تَوَلَّى (۱)
چهره درهم كشيد و روى گردانيد،
أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‏ (۲)
كه آن مرد نابينا پيش او آمد؛
وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى (۳)
و تو چه دانى، شايد او به پاكى گرايد،
أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى‏ (۴)
يا پند پذيرد و اندرز سودش دهد.
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى‏ (۵)
امّا آن كس كه خود را بى‌‏نياز مى‌‏پندارد،
فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى (۶)
تو بدو مى‏‌پردازى؛
وَ ما عَلَيْكَ أَلاَّ يَزَّكَّى (۷)
با آنكه اگر پاك نگردد، بر تو [مسؤوليّتى‏] نيست.
وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى‏ (۸)
و امّا آن كس كه شتابان پيش تو آمد،
وَ هُوَ يَخْشى‏ (۹)
در حالى كه [از خدا] مى‌‏ترسيد،
فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى (۱۰)
تو از او به ديگران مى‌‏پردازى.
كَلاَّ إِنَّها تَذْكِرَةٌ (۱۱)
زنهار [چنين مكن‏] اين [آيات‏] پندى است.
فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ (۱۲)
تا هر كه خواهد، از آن پند گيرد.
فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ (۱۳)
در صحيفه‏‌هايى ارجمند،
مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ (۱۴)
والا و پاك‏‌شده،
بِأَيْدِي سَفَرَةٍ (۱۵)
به دست فرشتگانى،
كِرامٍ بَرَرَةٍ (۱۶)
ارجمند و نيكوكار.
قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ (۱۷)
كشته باد انسان، چه ناسپاس است!
مِنْ أَيِّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ (۱۸)
او را از چه چيز آفريده است؟
مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ (۱۹)
از نطفه‌‏اى خلقش كرد و اندازه مقرّرش بخشيد.
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ (۲۰)
سپس راه را بر او آسان گردانيد.
ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ (۲۱)
آنگاه به مرگش رسانيد و در قبرش نهاد.
ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ (۲۲)
سپس چون بخواهد او را برانگيزد.
كَلاَّ لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ (۲۳)
ولى نه! هنوز آنچه را به او دستور داده، به جاى نياورده است.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی