It is time for torment!
«عبس» در معنای ممدوح یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«عَبِسَ الوسخُ على وجهه: ريم و چرك بر صورتش خشكيد.»
«یوما عبوسا»
روز اخم، هنگامهی عذاب و واویلاست!
«عباس» یعنی آقایی که به اهل حسادت بشدّت اخم میکند!
+ «مهلتی تا آتش!»
+ «یوم»
يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً
روز عبوسى سخت!
[سورة الإنسان (۷۶): الآيات ۱ الى ۱۰]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً (۱)
آيا انسان را آن هنگام از روزگار [به ياد] آيد كه چيزى درخورِ يادكرد نبود؟
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً (۲)
ما انسان را از نطفهاى اندرآميخته آفريديم تا او را بيازماييم و وى را شنوا و بينا گردانيديم.
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (۳)
ما راه را بدو نموديم؛ يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاسگزار.
إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعِيراً (۴)
ما براى كافران زنجيرها و غلّها و آتشى فروزان آماده كردهايم.
إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً (۵)
همانا نيكان از جامى نوشند كه آميزهاى از كافور دارد،
عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً (۶)
چشمهاى كه بندگان خدا از آن مىنوشند و [به دلخواه خويش] جاريش مىكنند.
يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً (۷)
[همان بندگانى كه] به نذر خود وفا مىكردند، و از روزى كه گزندِ آن فراگيرنده است مىترسيدند.
وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً (۸)
و به [پاس] دوستىِ [خدا]، بينوا و يتيم و اسير را خوراك مىدادند.
إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً (۹)
«ما براى خشنودى خداست كه به شما مىخورانيم و پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم.
إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً (۱۰)
ما از پروردگارمان از روز عبوسى سخت، هراسناكيم.»
ثُمَّ عَبَسَ
سپس رو ترش نمود!
حسود پس از اینکه نور رو بر سر راه خویش دید،
رو ترش نمود و به آن پشت نمود و هتک حرمت کرد!
[سورة المدثر (۷۴): الآيات ۱۱ الى ۳۱]
ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً (۱۱)
مرا با آنكه [او را] تنها آفريدم واگذار.
وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُوداً (۱۲)
و دارايى بسيار به او بخشيدم،
وَ بَنِينَ شُهُوداً (۱۳)
و پسرانى آماده [به خدمت، دادم]،
وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيداً (۱۴)
و برايش [عيش خوش] آماده كردم.
ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ (۱۵)
باز [هم] طمع دارد كه بيفزايم.
كَلاَّ إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنِيداً (۱۶)
ولى نه، زيرا او دشمنِ آيات ما بود.
سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً (۱۷)
به زودى او را به بالارفتن از گردنه [عذاب] وادار مىكنم.
إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ (۱۸)
آرى، [آن دشمن حقّ] انديشيد و سنجيد.
فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (۱۹)
كُشته بادا، چگونه [او] سنجيد؟
ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (۲۰)
[آرى،] كشته بادا، چگونه [او] سنجيد.
ثُمَّ نَظَرَ (۲۱)
آنگاه نظر انداخت.
ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ (۲۲)
سپس رو ترش نمود و چهره در هم كشيد.
ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ (۲۳)
آنگاه پشت گردانيد و تكبّر ورزيد،
فَقالَ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ يُؤْثَرُ (۲۴)
و گفت: «اين [قرآن] جز سحرى كه [به برخى] آموختهاند نيست.
إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ (۲۵)
اين غير از سخن بشر نيست.»
سَأُصْلِيهِ سَقَرَ (۲۶)
زودا كه او را به سَقَر در آورم.
وَ ما أَدْراكَ ما سَقَرُ (۲۷)
و تو چه دانى كه آن سَقَر چيست؟
لا تُبْقِي وَ لا تَذَرُ (۲۸)
نه باقى مىگذارد و نه رها مىكند.
لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ (۲۹)
پوستها را سياه مىگرداند.
عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ (۳۰)
[و] بر آن [دوزخ]، نوزده [نگهبان] است.
وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِكَةً
وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا
لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً
وَ لا يَرْتابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ
وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً
كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ
وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاَّ هُوَ
وَ ما هِيَ إِلاَّ ذِكْرى لِلْبَشَرِ (۳۱)
و ما موكّلان آتش را جز فرشتگان نگردانيديم،
و شماره آنها را جز آزمايشى براى كسانى كه كافر شدهاند قرار نداديم،
تا آنان كه اهل كتابند يقين به هم رسانند، و ايمان كسانى كه ايمان آوردهاند افزون گردد،
و آنان كه كتاب به ايشان داده شده و [نيز] مؤمنان به شكّ نيفتند،
و تا كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و كافران بگويند:
«خدا از اين وصفكردن، چه چيزى را اراده كرده است؟»
اين گونه، خدا هر كه را بخواهد بيراه مىگذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى كند،
و [شماره] سپاهيان پروردگارت را جز او نمىداند،
و اين [آيات] جز تذكارى براى بشر نيست.
عَبَسَ
چهره درهم كشيد!
[سورة عبس (۸۰): الآيات ۱ الى ۲۳]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
عَبَسَ وَ تَوَلَّى (۱)
چهره درهم كشيد و روى گردانيد،
أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى (۲)
كه آن مرد نابينا پيش او آمد؛
وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى (۳)
و تو چه دانى، شايد او به پاكى گرايد،
أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى (۴)
يا پند پذيرد و اندرز سودش دهد.
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى (۵)
امّا آن كس كه خود را بىنياز مىپندارد،
فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى (۶)
تو بدو مىپردازى؛
وَ ما عَلَيْكَ أَلاَّ يَزَّكَّى (۷)
با آنكه اگر پاك نگردد، بر تو [مسؤوليّتى] نيست.
وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى (۸)
و امّا آن كس كه شتابان پيش تو آمد،
وَ هُوَ يَخْشى (۹)
در حالى كه [از خدا] مىترسيد،
فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى (۱۰)
تو از او به ديگران مىپردازى.
كَلاَّ إِنَّها تَذْكِرَةٌ (۱۱)
زنهار [چنين مكن] اين [آيات] پندى است.
فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ (۱۲)
تا هر كه خواهد، از آن پند گيرد.
فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ (۱۳)
در صحيفههايى ارجمند،
مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ (۱۴)
والا و پاكشده،
بِأَيْدِي سَفَرَةٍ (۱۵)
به دست فرشتگانى،
كِرامٍ بَرَرَةٍ (۱۶)
ارجمند و نيكوكار.
قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ (۱۷)
كشته باد انسان، چه ناسپاس است!
مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ (۱۸)
او را از چه چيز آفريده است؟
مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ (۱۹)
از نطفهاى خلقش كرد و اندازه مقرّرش بخشيد.
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ (۲۰)
سپس راه را بر او آسان گردانيد.
ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ (۲۱)
آنگاه به مرگش رسانيد و در قبرش نهاد.
ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ (۲۲)
سپس چون بخواهد او را برانگيزد.
كَلاَّ لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ (۲۳)
ولى نه! هنوز آنچه را به او دستور داده، به جاى نياورده است.