دکتر محمد شعبانی راد

نورِ مکنون!

Peaceful life with hidden light!

«کنن» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«اكْتَنَّتِ‏ المرأةُ: إذا سترت وجهها حياء من الناس،
آن زن چهره خود را از مردم پوشانيد.»
«الْكِنَانَةُ: جعبة السهام من أدم، جُعْبة غير مشقوقة،
تيردان يا ظرف چرمى سالم و ناشكافته»
«الْكِنُ‏: ما يحفظ فيه الشي‏ء،
پوششى يا ظرفى كه چيزى در آن حفظ می‌شود.»
«الْكِنَانُ‏: الغطاء الذي يكنّ فيه الشي‏ء، و الجمع‏ أَكِنَّةٌ.
پرده‏‌ يا چيزى كه با آن اشياء را پنهان مى‌‏كنند. جمعش‏ أَكِنَّة است.»
«كَنَّنَ‏ الْعِلْمَ فى نَفسه: دانش را براى خود پنهان نگهداشت.»
+ «ستر»
قبض و بسط نور قلب، فرایندی مکنون و مستور در ملکوت قلب است!
«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ‏ مَكْنُونٍ»

+ «با نورِ مکنون، از کارات سر در میاری – فقه!»
«فهماندن، خاصیّت علوم نورانی است!»

نورِ مکنون!

نورِ «مِن وَراءِ الغِربَال»!
زندگی آرام با نورِ پنهانِ قلوبِ سلیمِ اهلِ نور!
سوگند به نور مکنون!
نوری که اهل حسادت، هرگز دستشون به این نور نمیرسه!
«لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»

[سورة الواقعة (۵۶): الآيات ۷۵ الى ۸۷]
فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ (۷۵)
نه [چنين است كه مى‏‌پنداريد]،
سوگند به جايگاه‏هاى [ويژه و فواصل معيّن‏] ستارگان.
وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ (۷۶)
اگر بدانيد، آن سوگندى سخت بزرگ است!
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ (۷۷)
كه اين [پيام‏] قطعاً قرآنى است ارجمند،
فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ (۷۸)
در كتابى نهفته،
لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ (۷۹)
كه جز پاك‏‌شدگان بر آن دست نزنند،
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (۸۰)
وحيى است از جانب پروردگار جهانيان.
أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ (۸۱)
آيا شما اين سخن را سَبُك [و سُست‏] مى‌‏گيريد؟
وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ (۸۲)
و تنها نصيب خود را در تكذيب [آن‏] قرار مى‌‏دهيد؟
فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (۸۳)
پس چرا آنگاه كه [جان شما] به گلو مى‌‏رسد،
وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ (۸۴)
و در آن هنگام خود نظاره گريد-
وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ (۸۵)
و ما به آن [محتضر] از شما نزديكتريم ولى نمى‌‏بينيد-
فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ (۸۶)
پس چرا، اگر شما بى‌‏جزا مى‏‌مانيد [و حساب و كتابى در كار نيست‏]،
تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۸۷)
اگر راست مى‏‌گوييد، [روح‏] را برنمى‌‏گردانيد؟

امام صادق علیه السلام:
عَنْ حَمَّادٍ اَلصَّائِغِ قَالَ: 
سَمِعْتُ اَلْمُفَضَّلَ بْنَ عُمَرَ يَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
هَلْ يَفْرِضُ اَللَّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ ثُمَّ يَكُنُّهُ خَبَرَ اَلسَّمَاءِ
فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
اَللَّهُ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ وَ أَرْأَفُ بِعِبَادِهِ وَ أَرْحَمُ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ
ثُمَّ يَكُنَّهُ خَبَرَ اَلسَّمَاءِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً
قَالَ ثُمَّ طَلَعَ أَبُو اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
يَسُرُّكَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى صَاحِبِ كِتَابِ عَلِيٍّ 
فَقَالَ لَهُ اَلْمُفَضَّلُ 
وَ أَيُّ شَيْءٍ يَسُرُّنِي إِذاً أَعْظَمَ مِنْ ذَلِكَ
فَقَالَ هُوَ هَذَا صَاحِبُ كِتَابِ عَلِيٍّ اَلْكِتَابِ اَلْمَكْنُونِ اَلَّذِي قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: 
لاٰ يَمَسُّهُ إِلاَّ اَلْمُطَهَّرُونَ.
حماد صائغ گويد:
«من شنيدم كه مفضّل بن عمر از امام صادق عليه السّلام مى‌پرسيد:
آيا خداوند فرمانبردارى از يك بنده را واجب مى‌سازد و بعد اخبار آسمانى را از او پوشيده بدارد؟
امام صادق عليه السّلام به او فرمود:
خداوند بزرگوارتر و كريم‌تر و به بندگانش دلسوزتر و مهربانتر از آن است كه فرمانبردارى از بنده‌اى را واجب گرداند آنگاه هر بامداد و شام خبرهاى آسمانى را از او مكتوم بدارد.
وليد گويد:
سپس ابو الحسن موسى عليه السّلام از راه رسيد،
امام صادق عليه السّلام به مفضّل فرمود:
آيا خشنود مى‌شوى كه به صاحب كتاب علىّ‌ عليه السّلام بنگرى‌؟
مفضّل به آن حضرت عرض كرد:
چه چيزى بيش از اين مى‌تواند مرا خوشحال كند.
پس فرمود:اين همان صاحب كتاب علىّ‌ عليه السّلام است،
آن كتاب مكنونى كه خداى عزّ و جلّ‌ فرموده است:
«جز پاكان كسى آن را مسّ‌ نمى‌كند» .

استنساخِ نسخه‌های نورانی از مأخذِ نورانیِ مکنون!

امام صادق علیه السلام:
عَنْ عَبْدِ اَلرَّحِيمِ اَلْقَصِيرِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: 
سَأَلْتُهُ عَنْ ن وَ اَلْقَلَمِ
قَالَ إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ اَلْقَلَمَ مِنْ شَجَرَةٍ فِي اَلْجَنَّةِ يُقَالُ لَهَا اَلْخُلْدُ 
ثُمَّ قَالَ لِنَهَرٍ فِي اَلْجَنَّةِ كُنْ مِدَاداً
فَجَمَدَ اَلنَّهَرُ وَ كَانَ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ اَلثَّلْجِ وَ أَحْلَى مِنَ اَلشَّهْدِ
ثُمَّ قَالَ لِلْقَلَمِ اُكْتُبْ
قَالَ يَا رَبِّ مَا أَكْتُبُ
قَالَ اُكْتُبْ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى  
فَكَتَبَ اَلْقَلَمُ فِي رَقٍّ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ اَلْفِضَّةِ وَ أَصْفَى مِنَ اَلْيَاقُوتِ
ثُمَّ طَوَاهُ فَجَعَلَهُ فِي رُكْنِ اَلْعَرْشِ
ثُمَّ خَتَمَ عَلَى فَمِ اَلْقَلَمِ فَلَمْ يَنْطِقْ بَعْدُ وَ لاَ يَنْطِقُ أَبَداً
فَهُوَ اَلْكِتَابُ اَلْمَكْنُونُ اَلَّذِي مِنْهُ اَلنُّسَخُ كُلُّهَا
أَ وَ لَسْتُمْ عَرَباً؟!
فَكَيْفَ لاَ تَعْرِفُونَ مَعْنَى اَلْكَلاَمِ
وَ أَحَدُكُمْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ
اِنْسَخْ ذَلِكَ اَلْكِتَابَ
أَ وَ لَيْسَ إِنَّمَا يُنْسَخُ مِنْ كِتَابٍ آخَرَ مِنَ اَلْأَصْلِ
وَ هُوَ قَوْلُهُ:
 
إِنّٰا كُنّٰا نَسْتَنْسِخُ مٰا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.
عبد الرّحمن قصیر گوید:
از امام صادق علیه السلام درباره‌ی:
ن، سوگند به قلم.  پرسیدم.
فرمود:
«راستی خدا قلم را از درختی در بهشت آفرید به نام خُلد،
سپس به نهری از بهشت فرمود:
مداد شو و آن نهر بسته شد و از برف سفیدتر و از عسل شیرین‌تر بود،
سپس به قلم فرمود: «بنویس»!
گفت: «پروردگارا چه بنویسم»؟
فرمود: «بنویس آنچه بوده و آنچه خواهد بود تا روز قیامت».
و قلم در برگی سفیدتر از نقره و پاک‌تر از یاقوت نوشت،
سپس خدا آن را لوله کرد و در رکن عرش نهاد
سپس دهان قلم را مهر کرد و پس از آن سخن نگفت و هرگز نگوید
و همان است کتاب مکنونی که همه‌ی نسخه‌ها از آن است».
آیا شما عرب نیستید؟
چگونه معنی سخن را نفهمید؟
یکی از شما به یارش می‌گوید:
این کتاب را نسخه بردار،
آیا نیست که نسخه از کتاب دیگر است که اصل آن است
و سخن خداوند همان است که می‌فرماید:
ما آنچه را انجام می‌دادید می‌نوشتیم!

وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ أَكْناناً

[سورة النحل (۱۶): الآيات ۸۱ الى ۸۵]
وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالاً
وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ أَكْناناً
وَ جَعَلَ لَكُمْ سَرابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ
وَ سَرابِيلَ تَقِيكُمْ بَأْسَكُمْ
كَذلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ (۸۱)
و خدا از آنچه آفريده، به سود شما سايه‏‌هايى فراهم آورده
و از كوهها براى شما پناهگاه‏هايى قرار داده
و براى شما تن‌‏پوشهايى مقرر كرده كه شما را از گرما [و سرما] حفظ مى‏‌كند،
و تن‏‌پوشها [=زره‏ها]يى كه شما را در جنگتان حمايت مى‌‏نمايد.
اين گونه وى نعمتش را بر شما تمام مى‌‏گرداند،
اميد كه شما [به فرمانش‏] گردن نهيد.
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ الْمُبِينُ (۸۲)
پس اگر رويگردان شوند، بر تو فقط ابلاغ آشكار است.
يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها 
وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ (۸۳)
نعمت خدا را مى‏‌شناسند، اما باز هم منكر آن مى‏‌شوند
و بيشترشان كافرند.
وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً
ثُمَّ لا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا
وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ (۸۴)
و [ياد كن‏] روزى را كه از هر امتى گواهى برمى‏‌انگيزيم،
سپس به كسانى كه كافر شده‏‌اند رخصت داده نمى‌‏شود
و آنان مورد بخشش قرار نخواهند گرفت.
وَ إِذا رَأَى الَّذِينَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ (۸۵)
و چون كسانى كه ستم كرده‏‌اند عذاب را ببينند [شكنجه‏] آنان كاسته نمى‌‏گردد و مهلت نمى‌‏يابند.

كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ

[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۴۱ الى ۵۰]
أُولئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ (۴۱)
آنان روزىِ معيّن خواهند داشت.
فَواكِهُ وَ هُمْ مُكْرَمُونَ (۴۲)
[انواع‏] ميوه‏‌ها؛ و آنان مورد احترام خواهند بود.
فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ (۴۳)
در باغهاى پر نعمت.
عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ (۴۴)
بر سريرها در برابر همديگر [مى‏‌نشينند].
يُطافُ عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ (۴۵)
با جامى از باده ناب پيرامونشان به گردش درمى‌‏آيند؛
بَيْضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ (۴۶)
[باده‏‌اى‏] سخت سپيد كه نوشندگان را لذّتى [خاص‏] مى‌‏دهد؛
لا فِيها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها يُنْزَفُونَ (۴۷)
نه در آن فساد عقل است و نه ايشان از آن به بدمستى [و فرسودگى‏] مى‌‏افتند.
وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عِينٌ (۴۸)
و نزدشان [دلبرانى‏] فروهشته‏‌نگاه و فراخ‏ديده باشند.
كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ (۴۹)
[از شدّت سپيدى‏] گويى تخم شتر مرغ [زير پَر]ند.
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ (۵۰)
پس برخى‌‏شان به برخى روى نموده و از همديگر پرس‏وجو مى‌‏كنند.

وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ

[سورة الطور (۵۲): الآيات ۱۷ الى ۲۸]
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَعِيمٍ (۱۷)
پرهيزگاران در باغهايى و [در] ناز و نعمتند.
فاكِهِينَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ وَ وَقاهُمْ رَبُّهُمْ عَذابَ الْجَحِيمِ (۱۸)
به آنچه پروردگارشان به آنان داده دلشادند،
و پروردگارشان آنها را از عذاب دوزخ مصون داشته است.
كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۱۹)
[به آنان گويند:]
«به [پاداشِ‏] آنچه به جاى مى‌‏آورديد بخوريد و بنوشيد؛ گواراتان باد!»
مُتَّكِئِينَ عَلى‏ سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ (۲۰)
بر تختهايى رديف هم تكيه زده‏‌اند
و حوران درشت‏‌چشم را همسر آنان گردانده‌‏ايم.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ
وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهِينٌ (۲۱)
و كسانى كه گرويده و فرزندانشان آنها را در ايمان پيروى كرده‌‏اند،
فرزندانشان را به آنان ملحق خواهيم كرد
و چيزى از كار[ها]شان را نمى‏‌كاهيم.
هر كسى در گرو دستاورد خويش است.
وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ (۲۲)
با [هر نوع‏] ميوه و گوشتى كه دلخواه آنهاست آنان را مدد [و تقويت‏] مى‌‏كنيم.
يَتَنازَعُونَ فِيها كَأْساً لا لَغْوٌ فِيها وَ لا تَأْثِيمٌ (۲۳)
در آنجا جامى از دست هم مى‌‏رُبايند [و بر سرش همچشمى مى‏‌كنند]
كه در آن نه ياوه‏‌گويى است و نه گناه.
وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ (۲۴)
و براى [خدمت‏] آنان پسرانى است كه بر گردشان همى‏‌گردند؛
انگارى آنها مرواريدى‌‏اند كه [در صدف‏] نهفته است.
وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ (۲۵)
و برخى‌‏شان رو به برخى كنند [و] از هم پرسند،
قالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنا مُشْفِقِينَ (۲۶)
گويند: «ما پيشتر در ميان خانواده خود بيمناك بوديم.
فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ (۲۷)
پس خدا بر ما منّت نهاد و ما را از عذاب گرم [مرگبار] حفظ كرد.
إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ (۲۸)
ما از ديرباز او را مى‌‏خوانديم، كه او همان نيكوكار مهربان است.»

كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ

نور، دُرِّ نهان!

[سورة الواقعة (۵۶): الآيات ۱۷ الى ۲۶]
يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ (۱۷)
بر گِردشان پسرانى جاودان [به خدمت‏] مى‏‌گردند،
بِأَكْوابٍ وَ أَبارِيقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ (۱۸)
با جامها و آبريزها و پياله‏[ها]يى از باده ناب روان.
لا يُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا يُنْزِفُونَ (۱۹)
[كه‏] نه از آن دردسر گيرند و نه بى‌‏خرد گردند.
وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ (۲۰)
و ميوه از هر چه اختيار كنند.
وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ (۲۱)
و از گوشت پرنده هر چه بخواهند.
وَ حُورٌ عِينٌ (۲۲)
و حوران چشم‏‌درشت،
كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ (۲۳)
مثل لؤلؤ نهانِ ميانِ صدف!
جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (۲۴)
[اينها] پاداشى است براى آنچه مى‌‏كردند.
لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً (۲۵)
در آنجا نه بيهوده‏‌اى مى‌‏شنوند و نه [سخنى‏] گناه‏‌آلود.
إِلاَّ قِيلاً سَلاماً سَلاماً (۲۶)
سخنى جز سلام و درود نيست.

إِنَّا جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ

[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۵۷ الى ۵۹]
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها
وَ نَسِيَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ
إِنَّا جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ
وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً
وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى‏ فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً (۵۷)
و كيست ستمكارتر از آن كس كه به آيات پروردگارش پند داده شده، و از آن روى برتافته،
و دستاورد پيشينه خود را فراموش كرده است؟
ما بر دلهاى آنان پوششهايى قرار داديم تا آن را درنيابند
و در گوشهايشان سنگينى [نهاديم‏].
و اگر آنها را به سوى هدايت فراخوانى باز هرگز به راه نخواهند آمد.
وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ
لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ
بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً (۵۸)
و پروردگار تو آمرزنده [و] صاحب رحمت است.
اگر به [جرم‏] آنچه مرتكب شده‌‏اند، آنها را مؤاخذه مى‏‌كرد،
قطعاً در عذاب آنان تعجيل مى‏‌نمود [ولى چنين نمى‌كند]
بلكه براى آنها سر رسيدى است كه هرگز از برابر آن راه گريزى نمى‏‌يابند.
وَ تِلْكَ الْقُرى‏ أَهْلَكْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا
وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً (۵۹)
و [مردم‏] آن شهرها چون بيدادگرى كردند، هلاكشان كرديم،
و براى هلاكتشان موعدى مقرر داشتيم.

وَ جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ

[سورة الأنعام (۶): آية ۲۵]
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ
وَ جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ
وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً
وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها
حَتَّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ
يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (۲۵)
و برخى از آنان به تو گوش فرا مى‌‏دهند،
و[لى‏] ما بر دلهايشان پرده‌‏ها افكنده‏‌ايم تا آن را نفهمند،
و در گوشهايشان سنگينى [قرار داده‏‌ايم‏].
و اگر هر معجزه‏‌اى را ببينند به آن ايمان نمى‌‏آورند.
تا آنجا كه وقتى نزد تو مى‏‌آيند و با تو جدال مى‌‏كنند، كسانى كه كفر ورزيدند، مى‌‏گويند:
«اين [كتاب‏] چيزى جز افسانه‌‏هاى پيشينيان نيست.»

وَ جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ

[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۴۵ الى ۴۸]
وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً (۴۵)
و چون قرآن بخوانى، ميان تو و كسانى كه به آخرت ايمان ندارند پرده‏‌اى پوشيده قرار مى‌‏دهيم.
وَ جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ
وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً
وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ نُفُوراً (۴۶)
و بر دلهايشان پوششها مى‌‏نهيم تا آن را نفهمند
و در گوشهايشان سنگينى [قرار مى‏‌دهيم‏]
و چون در قرآن پروردگار خود را به يگانگى ياد كنى با نفرت پشت مى‏‌كنند.
نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ
وَ إِذْ هُمْ نَجْوى‏ إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ
إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً (۴۷)
هنگامى كه به سوى تو گوش فرا مى‌‏دارند ما بهتر مى‌‏دانيم به چه [منظور] گوش مى‌‏دهند،
و [نيز] آنگاه كه به نجوا مى‌‏پردازند؛
وقتى كه ستمگران گويند:
«جز مردى افسون‏‌شده را پيروى نمى‏‌كنيد.»
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً (۴۸)
ببين چگونه براى تو مثلها زدند و گمراه شدند، در نتيجه راه به جايى نمى‌‏توانند ببرند.

وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ

[سورة النمل (۲۷): الآيات ۶۶ الى ۷۵]
بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ
بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها
بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ (۶۶)
[نه،] بلكه علم آنان در باره آخرت نارساست؛
[نه،] بلكه ايشان در باره آن ترديد دارند؛
[نه،] بلكه آنان در مورد آن كوردلند.
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا
أَ إِذا كُنَّا تُراباً وَ آباؤُنا أَ إِنَّا لَمُخْرَجُونَ (۶۷)
و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند:
«آيا وقتى ما و پدرانمان خاك شديم، آيا حتماً [زنده از گور] بيرون آورده مى‌‏شويم؟
لَقَدْ وُعِدْنا هذا نَحْنُ وَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ
إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (۶۸)
در حقيقت، اين را به ما و پدرانمان قبلاً وعده داده‌‏اند؛
اين جز افسانه‏‌هاى پيشينيان نيست.»
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ (۶۹)
بگو: «در زمين بگرديد و بنگريد فرجام گنه‏‌پيشگان چگونه بوده است.»
وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ (۷۰)
و بر آنان غم مخور، و از آنچه مكر مى‏‌كنند تنگدل مباش.
وَ يَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۷۱)
و مى‏‌گويند: «اگر راست مى‏‌گوييد، اين وعده كى خواهد بود؟»
قُلْ عَسى‏ أَنْ يَكُونَ رَدِفَ لَكُمْ بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ (۷۲)
بگو: «شايد برخى از آنچه را به شتاب مى‏‌خواهيد در پى شما باشد.»
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ (۷۳)
و راستى پروردگارت بر [اين‏] مردم داراى بخشش است، ولى بيشترشان سپاس نمى‏‌دارند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ (۷۴)
و در حقيقت، پروردگار تو آنچه را در سينه‏‌هايشان نهفته و آنچه را آشكار مى‌‏دارند نيك مى‌‏داند.
وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ (۷۵)
و هيچ پنهانى در آسمان و زمين نيست، مگر اينكه در كتابى روشن [درج‏] است.

وَ رَبُّكَ يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ

[سورة القصص (۲۸): الآيات ۶۷ الى ۷۰]
فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسى‏ أَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ (۶۷)
و امّا كسى كه توبه كند و ايمان آورَد و به كار شايسته پردازد، اميد كه از رستگاران باشد.
وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ
ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ
سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ (۶۸)
و پروردگار تو هر چه را بخواهد مى‏‌آفريند و برمى‏‌گزيند،
و آنان اختيارى ندارند.
منزّه است خدا، و از آنچه [با او] شريك مى‏‌گردانند برتر است.
وَ رَبُّكَ يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ (۶۹)
و آنچه را سينه‏‌هايشان پوشيده يا آشكار مى‌‏دارد، پروردگارت مى‌‏داند.
وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ
لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولى‏ وَ الْآخِرَةِ
وَ لَهُ الْحُكْمُ
وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (۷۰)
و اوست خدا[يى كه‏] جز او معبودى نيست.
در اين [سراىِ‏] نخستين و در آخرت، ستايش از آن اوست،
و فرمان، او راست
و به سوى او بازگردانيده مى‌‏شويد.

وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ

[سورة فصلت (۴۱): الآيات ۱ الى ۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
حم (۱)
حاء، ميم.
تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (۲)
وحى [نامه‏]اى است از جانب [خداى‏] رحمتگر مهربان.
كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (۳)
كتابى است كه آيات آن، به روشنى بيان شده.
قرآنى است به زبان عربى براى مردمى كه مى‏‌دانند.
بَشِيراً وَ نَذِيراً
فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ (۴)
بشارتگر و هشداردهنده است.
و[لى‏] بيشتر آنان رويگردان شدند، در نتيجه [چيزى را] نمى‏‌شنوند.
وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ
وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ
وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ
فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ (۵)
و گفتند:
«دلهاى ما از آنچه ما را به سوى آن مى‌‏خوانى سخت محجوب و مهجور است.
و در گوشهاى ما سنگينى
و ميان ما و تو پرده‏‌اى است؛
پس تو كار خود را بكن ما [هم‏] كار خود را مى‌‏كنيم

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی