دکتر محمد شعبانی راد

قلب فرسوده!

Heart’s burnout!
Heart darkness-related burnout! it is jealousy exhaustion.
An active luminous mechanism prevents heart burnout.

این قلب، از روز اول که اینجوری زنگ زده و فرسوده و بدرد نخور نبوده! 
خدای مهربان، این قلب رو، صحیح و سالم تحویل ما داده!
یعنی با وجود داشتن عیب حسد بطور دیفالت مد، از نور هدایت الهی هم برخوردار بوده!
«کل مولود یولد علی الفطرة» یعنی آشنا به نور معرفت ربّ.
اولش، این ابزار، اینجوری بوده:

پس چی شد که قلب، زنگار گرفته و دیگه کار نمیکنه؟!
این قلب فرسوده، فرق روز و شب و نور و ظلمت رو اصلا متوجه نمیشه!
«مِنْ نُورِ الْفِطْرَةِ إِلَى فَسَادِ الِاسْتِعْدَادِ»،
«نُورِ الْفِطْرَةِ»: نور فطرت همان نور هدایت الهی است و «فَسَادِ الِاسْتِعْدَادِ» میشه حسادت!

أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ‏ خَلْقاً جَديداً؟!

قلب فرسوده!
آچار زنگ زده و فرسوده!

وقتی نور قلب بتدریج کم میشه و نهایتا از بین میره، قلب فرسوده میشه و دیگه نمیتونه وظیقه خودشو که تقلّب بین نور و ظلمت هست، بخوبی انجام بده و اینجوری دیگه نمیتونه به صاحبش، از مافوقش، اطلاع رسانی کنه!
قلب فرسوده باید تعویض بشه! اما آیا این کار شدنی هست؟!
قلب مرده، باید دوباره زنده بشه؟! اما آیا این کار شدنی هست؟!
در آیات قرآن داریم:
آیا وقتی که فرسوده می شویم «أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً»، آیا میشه دوباره زنده و شاد و سرحال بشیم؟! «أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ‏ خَلْقاً جَديداً».

قلبی که بخاطر استعمال حسادتش، کلّاپس کرده، آیا میشه دوباره ریفرش بشه و زنده بشه و به درد صاحبش بخوره و برای او مفید باشه؟!

تا حالا چند بار مردیمو زنده شدیم؟!
«يَمُوتُ النَّاسُ مَرَّةً وَ يَمُوتُ أَحَدُهُمْ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً مِنْ مُجَاهَدَةِ أَنْفُسِهِمْ وَ مُخَالَفَةِ هَوَاهُمْ وَ اَلشَّيْطَانُ اَلَّذِي يَجْرِي فِي عُرُوقِهِمْ، مردمان يك بار مى‌ميرند، ولی اهل آخرت هرکدام روزی هفتاد بار در راه جهاد با نفس و هوس و شیطانی که در رگ‌های آدمی در حرکت است، می‌میرند».
حسادت، قلب رو جوری فرسوده میکنه که دیگه این قلب به درد نخواهد خورد!
مواظب فرسودگی قلبت باش! قطعا فرد حسود از فرسودگی قلبش رنج میبره اما به روی خودش نمیاره!
قلبتو اُوِرهال کن! «overhaul»: قلب فرسوده نیاز به اورهال داره، یعنی نیاز به (تعمیرات اساسی، پیاده کردن، سراسر بازدید کردن، پیاده کردن و دوباره سوار کردن) داره!
اگه مکانیسم نورانی قلبت فعال باشه، این فرایند نورانی اورهال، از فرسودگی قلبت جلوگیری میکنه!
قلب زنگار گرفته! زنگار حسادت! + «قلب خبیث» …

تا حالا چند بار مردیمو زنده شدیم؟!
بهنگام تاریکی قلبت، تا حالا چند بار طبیب دانا رو با داروهای شفابخش نورانی ضد حسادت، بالای سر خودت مشاهده کرده‌ای؟!
اگه مرتکب اشتباه مرگبار نشده باشی، امید نجات هست!
اشتباه مرگبار، تبعید یوسف ع است!

+ «صرعوَ كَمْ مِنْ صَرْعَةٍ أَنْعَشْتَ!»

أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً!

[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۴۹ الى ۵۲]
وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ‏ خَلْقاً جَديداً (49)

[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۹۶ الى ۱۰۰]
ذلِكَ جَزاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآياتِنا وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ‏ خَلْقاً جَديداً (98)

[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۸۱ الى ۹۰]
قالُوا أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ‏ (82)

[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۱۱ الى ۲۰]
أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ‏ (16)

[سورة الواقعة (۵۶): الآيات ۴۱ الى ۵۶]
وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ‏ (47)

يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنا!

«فتی» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
«فَتَى‏: نوجوانى و طراوت جوانى».
«نور»، قلب فرسوده را «نو» میکند!
نور، فرایند نوآوری است!

[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۴۳ الى ۴۹]
يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنا فِي سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ (۴۶)
«اى يوسف، اى مرد راستگوى، در باره [اين خواب كه‏] هفت گاو فربه، هفت [گاو] لاغر آنها را مى‏‌خورند، و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه‏] خشکيده ديگر؛ به ما نظر ده، تا به سوى مردم برگردم، شايد آنان [تعبيرش را] بدانند.»

«بضع» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
«بضاعت: سرمایه نورانی!»

چه کسی «بضاعت نورانی» از دست رفته را به قلب ما، باز میگرداند؟!
ما، مدام با استعمال حسد، این بضاعت و سرمایه حیاتمونو به باد فنا میدهیم و اگه فرصت دوباره‌ای برای زنده شدن مجدد به قلب ما عنایت نگردد، هرگز توان فراهم نمودن شرایط امنیت و آرامش برای خود و خانواده خود و حفظ نور هدایت در قلب خود را نخواهیم داشت، پس اول و ابتدای کار ، این عنایت الهی است که به ما، سرمایه از دست رفته ناشی از حسادتی که خود مرتکب شده ایم را بر میگرداند: «وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ، و هنگامى كه بارهاى خود را گشودند، دريافتند كه سرمايه‌‏شان بدانها بازگردانيده شده است »
[سورة يوسف (12): الآيات 63 الى 66]
وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ قالُوا يا أَبانا ما نَبْغِي هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَيْنا وَ نَمِيرُ أَهْلَنا وَ نَحْفَظُ أَخانا وَ نَزْدادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ (65)
و هنگامى كه بارهاى خود را گشودند، دريافتند كه سرمايه‏‌شان بدانها بازگردانيده شده است. گفتند: «اى پدر، [ديگر] چه مى‏‌خواهيم؟ اين سرمايه ماست كه به ما بازگردانيده شده است. قوت خانواده خود را فراهم، و برادرمان را نگهبانى مى‌‏كنيم، و [با بردن او] يك بار شتر مى‏‌افزاييم، و اين [پيمانه اضافى نزد عزيز] پيمانه‌‏اى ناچيز است.»

«وَ أَنَا مَيِّتٌ إِنْ لَمْ تُحْيِنِي بِذِكْرِكَ وَ لَوْ لَا سَتْرُكَ لَافْتَضَحْتُ أَوَّلَ مَرَّةٍ عَصَيْتُكَ»
«من مرده‌ام اگر بذكرت مرا زنده ندارى، اگر رازپوشى تو نباشد در اولين بار رسوا شوم.»

+ مقاله «نور جدید، پاسخ جدید»:
«حدث: محادثة السيف»: فیلم زیبای حدث «چاقو تیزکن و مداد تراش».
در واقع در هر حادثه، باید یه بار دیگه زنده بشیم! یعنی با مداد‌تراش حوادث، دوباره نوک مرده و فرسوده مداد قلب ما، زنده میشه و یه نور جدید میگیره، برای یک اقدام صالح جدید! تولدی دوباره و دیداری جدید برای اخذ مطلبی نورانی جدید! «rebirth».
حسود در هر حادثه، با استعمال حسادتش، در واقع «خودکشی» می‌کند، در حقیقت به خودش ظلم میکند! «الْحَاسِدُ جَاحِدٌ لِأَنَّهُ لَمْ يَرْضَ بِقَضَاءِ اللَّهِ: آدم حسود – در حقیقت – یک آدم لَجوج و ستیزه‌جو است. زیرا او به قضا و مقدرات الهی تن نمی‌دهد.»

+ واژه‌های «قطع» و «عقل»: «تعقیل النبات: پیوند زدن قلمه گیاهان»، انگاری در هر حادثه، یک قلمه جدید پیوند زده میشه تا تولدی دوباره صورت بگیرد «نور علی نور».

«تَبارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ»

زنگار زدایی با نور لیزر از قلب فرسوده!

Laser Rust Cleaning

[سورة المطففين (۸۳): الآيات ۱ الى ۱۷]
كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (۱۴)
نه چنين است، بلكه آنچه مرتكب مى‌‏شدند زنگار بر دلهايشان بسته است.
«رین – ران»: یکی از هزار واژه مترادف «حسد» به معنای زنگار است.
«الرَّيْنُ‏: صدأ يعلو الشي‏ء الجليّ،
چرك و زنگى كه بر روى چيز با ارزشى مى‌‏نشيند و آن را فرا مى‏‌گيرد و مى‌‏پوشاند.»
قلوب‌ ‌اهل حسد، ‌به‌ سبب‌ غلبه خباثت‌ کفر و حسد و ارتکاب معاصی‌،
زنگار گرفته‌ و تاریک‌ گشته‌ و بدین‌سبب‌ معرفت‌ حق‌ و باطل‌ ‌بر‌ ‌ایشان‌ مخفی‌ ‌شده‌
و راه‌ خیر و نصیحت‌ ‌بر‌ دل‌های‌ ‌آنها‌ بسته‌ ‌شده‌ «قساوت قلب».
امام صادق علیه السلام:
«يَصْدَأُ الْقَلْبُ،‏ فَإِذَا ذَكَرْتَهُ بِلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ انْجَلَى‏»
«يصدأ القلب‏، فإذا ذكرته بآلاء الله انجلى عنه‏»
«صَدِئَ الحديدُ: آهن زنگ زد.»
«مانعی قلب را مي‏گيرد، وقتي ياد نعمتهاي الهي کني برطرف شده، و از قلب رخت بر مي‏بندد.»
قلب انسان در فراز و نشيب هاى زندگى بر اثر غفلت و گناه دستخوش گرفتگى و كدورت مى گردد، و آن گاه كه نعمت هاى خدا در حق انسان را به يادش آورى زنگارها زدوده مى شود و شفاف مى گردد.

قلب ما، یکبارمصرف نیست!

هیچ تا حالا با خودت فکر کردی در طول عمرت تا الآن چند بار مرده و زنده شدی؟!
از این سوال تعجب کردی؟
وجود ما در ملک «عالم شهود» و در این دنیا، یه روزی بدنیا میاد و یه روزی هم که عمر تموم بشه از دنیا میره! انگاری جسم ما یک بار مصرف است!
«عالم الغیب و الشهاده»: « ذلِكَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ، اوست داناىِ نهان و آشكار، كه شكوهمندِ مهربان است.»
اما قلب ما «عالم غیب – عالم ملکوت» یک بار مصرف نیست، که اگه بود، کار خیلی سخت میشد.
فرایند اصلاح و تربیت می‌طلبد که این قلب و صاحب این قلب، هر بار که قدر نور رو نداند و حسادت کند و بخاطر این اشتباه بمیرد، دوباره زنده شود و برای عمل به نور و رشد و اصلاح و تربیت ، فرصتی دیگر به او داده شود! و ما تا حالا خیلی از فرصتهایی که دوباره و هزاران باره به ما داده شده رو به هدر دادیم، اما خدای مهربون، دوباره به ما جون تازه داده «خلقا جدیدا» انگاری مثل اون بازی‌های کامپیوتری که مثلا ده تا جون داری و بازی رو استارت میکنی و هر مانعی رو نتونی رد کنی و بهش بخوری میمیری و یک جونت کم میشه و گوشه مانیتور مینویسه 9 یعنی 9 فرصت دیگه بیشتر نداری! و همینطور تا 8 و 7 و … بالاخره آخرین جونتو که میدی، بازی رو میبازی و نوبت یکی دیگه است که بازی کنه …
در زندگی دنیا هم داستان همینه اما گوشه چشمت ننوشته چند بار تا حالا مردی و چند تا جون دیگه برای تو باقی مونده ! و خوبیش هم همینه که ندونی و اگه بدونی معلوم نیست که زندگی چی از آب در میاد !!!
پس خدای رحمان و رحیم مدام با ما در حال رفق و مدارا و جون رسوندن به قلب بی جون ماست که این فرصتهای طلایی حوادث رو یکی پس از دیگری از دست میدیم و واژه زیبای «فرص» به ما میگه وای از اون روزی که آخرین فرصتت رو هم از دست بدهی، و بمیری که دیگه فرصتی برای عمل به نور بهت داده نخواهد شد. پس حواستو خوب جمع کن‌!

چه کسی باورش میشه که خدای رحمان و رحیم، به حسود، بعد از حسادتش – که قلبشو تاریک میکنه و راهشو گم میکنه «‌إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ» – دوباره نگاه مرحمت بنماید و نور جدید و خلق جدید‌، درجا کن‌فیکون نموده و توی قلبش بیافریند «أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ؟!» و این همان لحظه ملاقات قلب اهل یقین با نور هدایت ربّ خویش است که حسود این لحظه را باور ندارد و تجربه ننموده «بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ» ، در حالی که قلب سلیم مدام از نور هدایت بهره مند شده و تاریکی‌های حسادت خودشو با این نور، مبدل به آرامش نموده، اما حسود با اندیشه «ید الله مغلولة»، این فرایند را باور نداشته و خود را پس از خلقت، مثل ساعتی میداند که خدا ساخته، اما دیگه به تنظیم این ساعت کاری ندارد و گفته هر جوری دلت میخواد کار کن! غافل از اینکه سازنده این ساعت مدام مواظبه تا این ساعت دقیق کار کنه و عقب و جلو نیفتد و با کلام و فعلی که در قلبش ایجاد میکند «کلام الله فعل منه» یعنی قبض و بسط نور هدایت «الله یقبض و یبصط»، با او ملاقات نموده «لقی» و راه را نشانش میدهد و «کل یوم هو فی شان» است، و این «بئر معطله»، برای اهل نور تعطیل نیست!
… بالاخره باید قبل از مرگ دنیایی «الموتة الاولی»، برای یه بار هم که شده، قلبا، زنده که شدیم، دیگه نمیریم «نور، آغاز بی‌پایان» که اینجوری به حیات طیبه رسیده‌ایم و این همان تجربه قلبی معرفة به نور هدایت است. همان درک نور با قلب سلیمی که حسادتو کنار گذاشته و بالاخره از فرصت یا فرصتهایی، حسن استفاده رو نموده و تولید عمل صالح کرده است «یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی». یعنی وقتی حسادتو بذاری کنار و راضی به همون تقدیراتی که خدا برات رقم زده باشی و تسلیم امر خدا باشی و در مشکلات صبور باشی تا خدا برات فرجی برساند و شِکوِه و ناله از تقدیراتت نکنی، اینجوری برای خودت و دیگران آرامشی حاصل از عمل به نور تولید کردی که خدا اینو دوست داره و اصلا خدا ما رو برای همین خلق کرده، وگرنه به درد هیچی نمیخوریم!
قبل از اینکه مرگ دنیایی، همه فرصتهای عمل به نور رو ازمون بگیره، باید یه ملاقاتی با خدای خودمون، تو همین دنیا، داشته باشیم و عظمت و بزرگی اونو با قلبمون، در همین دنیا، ببینیم و حس کنیم و شاهد و گواه بر جمله زیبای «الله اکبر» باشیم.

قلبهای فرسوده زیر نور این دستگاه، زود خودشونو لو میدن!
+ مقاله «قبولی خرداد! مردودین شهریور!»

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی