دکتر محمد شعبانی راد

گردهمایی نورانی بزرگ! وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ!

Luminous Meeting!
Online Social Media Campaign!

وَ أَنَا الْحَاشِرُ يُحْشَرُ النَّاسُ عَلَى قَدَمَيَّ!

«حشر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«أُذُن‏ حَشْرٌ»
گوش به زنگ باش!
«أُذُنٌ‏ حَشْرَةٌ: إذا كانت مجتمِعة الخَلْق»
+ «همیشه گوش‌به‌زنگ باش! آماده‌باشِ نورانی!»
+ «قلبی که به نور گره خورده! گره نورانی! سراجا منیرا!»
+ «قری – گردهمایی»
+ «ضیف»
+ «لقی»: «meeting»
+ «جبی»
+ «اجتماع تماشایی اهل نور! أُمَّ الْقُرى!»

+ «نحل»

با نورت محشور میشی! گردهمایی نورانی! «لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ‏»
+ «انا لله و انا الیه راجعون»
وقتی آیات تقدیر میشن، و در معرض امتحانات الهی قرار میگیری، این رویت تمثال نورانی صاحبان نور است که در ملکوت قلبت، معالم ربانی لازم برای عمل کردن و تولید اعمال صالح رو بهت نشون میده و میگه!
پس وقتی اینجا در این دنیا با نورت محشور میشی، در اون دنیا و در آخرت هم با نورت محشور خواهی شد.
+ «لقی»
+ «صور»

+ «رهط»

+ «بلغ»

+ «تمنا فدای تقدیر یا تقدیر فدای تمنا – کربلا»

حشر:
«الحشر النّور الولایة»
«أُذُن‏ حَشْرٌ»: گوش به زنگ باش!
«أُذُنٌ‏ حَشْرَةٌ: إذا كانت مجتمِعة الخَلْق»
چقدر بعضی‌ها گوش به زنگ تلفن همراهشون هستن!
تا یه پیامک میاد، فوری میرن بازش کنن ببینن کی چی براشون فرستاده!
این همون فالو کردن شبکه‌های اجتماعی است، یعنی واژه حشر یعنی فرایند نور الولایة.
گوش به زنگ آیات باش!
+ «استندبای»
همان 1+1 است!
زود میگیره نورش چی میگه و دومی نورش میشه و به دور نورش جمع میشه!
به این میگن حشر!
مثل زنبورهای عسل و مورچه ها که حشرات اجتماعی هستند!
+ وحی
+ خطف
«رجل‏ حَشْرُ الأذنين: في أذنيه انتشار و حدّة،
مرديكه گوشهايش ظريف و تيز است،كنايه از حواس‌جمعى و شنيدن همه چيز است.»
در هر واژه معانی و مفاهیم زیاد و خاصی وجود دارد که کاربرد این واژه ها توسط عرب این مفاهیم و معنای را برای ما رو می کند.
+ «آماده باش – صفن»
میگن: اونا با هم یه «کمپین» تشکیل داده‌اند!
+ «نحل»: زندگی اجتماعی حشرات مثل زنبور عسل.
«جنبش اجتماعی»
کارزار یا پویش: کارزار تبلیغاتی، کارزار سیاسی، جنبش اجتماعی، مبارزه انتخاباتی.
در واقع یک «قیام علمی – اقدام علمی» است!
«حرکة اجتماعیة»: « social movement»
«social media»: رسانه های اجتماعی «وسائل تواصل اجتماعی»
کانالهای اجتماعی در فضای مجازی!
شبکه‌های اجتماعی!
+ «خطف»: شبکه‌هایی که همه رو جذب خودشون میکنن!
+ «صور – فصرهن الیک»

«سِنانٌ‏ حَشْرٌ»:
شنیدی میگن فلانی آدمِ تیزیه!
«حَشَرْت‏ السِّنان فهو مَحْشُور أي دقَّقْتُه و أَلْطَفْته»
این مفهوم در واژه «حشر» است، یعنی آدم حواس‌جمع و زرنگیست و گوش به زنگه!
+ «هزار واژۀ مترادف نور»: حاشر!
«وَ أَنَا الْحَاشِرُ يُحْشَرُ النَّاسُ عَلَى قَدَمَيَّ»
«من حاشر هستم، يعنى در حضور من خلايق محشور میشوند.»
هر کسی با نورش محشور میشه! به این میگن محشر!
و «الحَاشِرُ» من أسماء النبي ص،
و هو الذي يحشر الناس خلفه ممن هو على دينه و ملته.
علی ع می‌فرمایند:
« …  وَ أَنَا الْحَاشِرُ إِلَى اللَّهِ … »
همین میشه فرایند نور الولایة.
در قصه معراج:
«فَاجْتَمَعَتِ الْمَلَائِكَةُ … وَ قَالَتْ … مَرْحَباً بِالْحَاشِرِ»
ملائکه به صاحبان نور، مرحبا می‌گویند.
پس «حَاشر» یا «حَاشرة» نام زیبای دیگری برای معالم ربانی صاحبان نور است که قلوب اهل نور را آماده و گوش به زنگ آیات و تقدیرات می‌نماید!
«الْحَشْرُ: إخراج الجماعة عن مقرّهم و إزعاجهم عنه إلى الحرب و نحوها:
برانگيختن و بيرون آوردن گروه و جماعت از جايگاهشان و روانه كردن آنها از آنجا بسوى جنگ و يا نظير آن امور و كارها»
این میشه ماموریت صاحبان نور! میشه داستان تکراری کربلا!
اینکه در هر زمان عده‌ای با معالم ربانی آشنا می‌شوند «لقط»، و فرایند ملکوتی نور ولایت در قلب خود را می‌آموزند و میفهمند و بدان عامل می‌شوند و این عده گرچه قلیل هستند اما اهل یقین اند و نور معالم ربانی خود را باور داشته و بدان عمل مینمایند و لذا اهل حشر زمانه خود می‌باشند، که با هم گرد آل محمد ع اجتماع نموده‌اند، ان شاء الله تعالی.
+ «دلو – سلسله مراتب نورانی!»
[الحشر: جمع شدن مردم است از هر ناحيه ‏اى، و از آنست حاشره و مأمورى كه مردم را به اداره ماليات جمع ميكند.]
همان فرایند [1+1] را بازگو میکند.
مفهوم مافوق نیز در این واژه وجود دارد:
«حَشَرَ الدّاءُ عافيتَه: إذا اسْتَولَى عليه»
وقتی بیماری بر سلامتی چیره و غالب می‌شود از عبارت «حَشَرَ الدّاءُ عافيتَه» استفاده می‌شود و معنی و بوی نور ولایت و برتری و سرپرستی و تفوق در این واژه وجود دارد که برای ما به معالم ربانی صاحبان نور بر می‌گردد.
«حَشَرَتِ‏ السَّنَةُ النَّاسَ: أَجحَفَتْ بهِم»:
زمانه به همه سخت گرفته و همه رو تحت فشار گذاشته، همه رو یه گوشه جمع کرده!
این مفهوم جمع، در واژه حشر است.
جمع شدن خاصی باید باشه! یک اجتماع اعتقادی!
مثل «حشرات» که بصورت مجتمع با هم زندگی و حرکت می‌کنند.
پس واژه «حشر» از «حشرات» گرفته شده است!
گوش به زنگ باش! «اذن حشر»
گوش به زنگ آیات باش!
انگاری معالم ربانی به ما یاد میده که چجوری باید زندگی کنیم،
حالا ما گوش به زنگیم که کی آیت عرضه بشه تا عمل کنیم و این حالت آماده‌باش برای اهل یقین نسبت به معالم ربانی صاحبان نور در تمامی لحظات عرضه آیات و تقدیرات باید وجود داشته باشه و این حالت انتظار دائم همون بحث انتظار فرج است که حال قلبی اهل ایمان را توصیف می‌نماید.
+ «درایت»
+ «انتظار فرج»
یعنی اهل ایمان و یقین اولا با معالم ربانی خود آشنا شده‌اند و نور ولایت را آموخته‌اند و به آیات احترام می‌گذارند و به تقدیرات خود راضی‌اند و دائما در حال انجام وظیفه و تولید عمل صالح هستند و فرج فردی آنها انگاری صورت گرفته و آنها گوش به زنگ هستند که مافوق، دستور فرج جهانی را صادر کند «وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ» و این حالت آماده باش در قلب اهل یقین آنها را در هر جای عالم که باشند جزء «جمع» دوستان آل محمد ع قرار می‌دهد و این اجتماع گوش‌به‌زنگ، مفهوم زیبایی است که از واژۀ حشر استنباط میشود.
یک مثال: دیدی در فضای مجازی اینترنت و در بعضی از سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی هست که در تمام دنیا، یک عده‌ای که هم سلیقه هستند، بطور مجازی دور هم جمع میشن و با هم چَت میکنن و انتقال دیتا صورت میگیره! انگاری دوستان آل محمد ع که قلبشون به نور معالم ربانی وصل شده، اینا هم با هم اتصال قلبی و ملکوتی دارن و با هم در اون فضای روحانی گفتگو می‌کنن و لذت می‌برن و قلوبشون به نور آل محمد ع روشنه و خودشون اینو می‌فهمن! این اجتماع مجازی گوش به زنگ هستند و دائما اینباکس قلب خودشونو چک می‌کنند، ببیند آیا خبر جدیدی رسیده یا نه و از این انتظار هرگز خسته نمی‌شوند و ذوق و شوق آنها روز به روز با عمل به نور ولایت و احترام به آیات با یادآوری معالم ربانی و ازدیاد یقین  و نور آرامش قلبی، روز به روز بیشتر و بیشتر میشه و اینو خودشون می‌فهمن. و هر چی آیات رو بیشتر با یاد معالم ربانی تجربه می‌کنن، این نور یقین بیشتر افزایش پیدا می‌کنه.
پس مفهوم شبکه‌های اجتماعی مجازی اینترنتی برای فهم واژه حشر مثال خوبی برای ماست.
«کمپین»
یک مثال قشنگ:
دفترچه اقساط وام رو برمی‌داری میری بانک قسط وامتو پرداخت کنی، اول یک شماره از دستگاه میگیری و چون شلوغه میری میشینی تا نوبتت بشه! آیا واقعا روی صندلی چرت میزنی و خوابت می‌بره تا وقتی نوبتت شد و شماره تو رو خوندن متوجه نشی و نوبتتو از دست بدی؟! نه! چنان گوش به زنگ نشستی که به محض اینکه شماره تو اعلام شد، بری به صندوق مورد نظر و کارتو انجام بدی! حالا چه کاری از این مهمتر که گوش به زنگ دستور مافوق باشی «گوش به زنگ آیات باش!» تا به محض اینکه آیتی بنام تو صادر و خوانده شد «حجارة مسومة»، به اون احترام بگذاری «اکرمی مثواه» و قسط و قرض و دِین خودتو بموقع ادا کنی تا این پس اندازی بشه برای تو و پرداخت این اقساط بالاخره یه روزی تو رو مالک خونه‌ای در بهشت خواهد کرد، ان شاء الله تعالی.
این مثال زیبا و پر معنایی است که فرایند نور الولایة رو به ما یادآوری میکنه.
انتظار فرج، حال این ارباب رجوع بانکی است که شماره گرفته و منتظره شماره اون توسط دستگاه خونده بشه.
اما چقدر خنده داره کسی بیاد بانک و شماره نگیره و منتظر بشینه تا کی نوبت فرج اون برسه!
اول معرفت به نور قلبت باید پیدا کنی و حال خوب و حال بدتو بفهمی!
اول باید توفیق آشنایی با معالم ربانی داشته باشی و از نورت کسب علم کنی و مفهوم نور ولایت و حسادت رو با قلبت بخوبی یاد بگیری و عملا با احترام گذاشتن به آیات و تولید عمل صالح، حالا که قلبت روشن شده خودت می‌فهمی که کم‌کم داره نوبت شماره‌ای که در بانک گرفتی به تو نزدیک میشه و وقت فرجت میرسه و خوب گوش به زنگی مبادا نوبتتو از دست بدی و گیج بزنی و سنگین بشی و اونوقت که علی ع فرمان حمله رو صادر میکنه، تو خواب باشی و از غافلۀ عاملین به معالم ربانی عقب بمانی که خیلی حسرت خواهی خورد!
الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله.
معنی واژۀ «حشر» خیلی زیباست.
«وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ»، اگه عاشق نورت هستی، گوش به زنگ باش!
[حشر – وزع]:
+ «وزع»
«وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ‏»
این جمع عاشق، منتظر آیاتی هستند که تقدیرات، بمنظور اصلاح و تربیت عیوب قلبی آنها [حسادت]، برای آنها توزیع می‌کند «وزع»!
آیات، ضرب المثلی از دنیای قلب آنها هستند،
عاشقانی از جن و انس و طیر «مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ»!
پس اگر انسانی هستی که عاشق معالم ربانی آل محمد ع میباشی، اینو بدان، هم‌پیمانانی قوی از جنس جن و طیر نیز با تو هستند و تو تنها نیستی و با این جمع نورانی محشوری.
[ذلِكَ حَشْرٌ]:
به این میگن حشر!
در این آیات، زیبایی مبحث حشر آشکار می شود:
حشر همان زنده شدن قلب به نور ولایت است!
انگاری ندایی درون قلبت میشنوی!
ندایی که قلبتو از تاریکی به نور خارج میکنه!
زنده میشی و مسیرتو به سمت منبع نورت پیدا میکنی و میری به طرفش!

[سورة ق (۵۰): الآيات ۴۱ الى ۴۵]
وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَرِيبٌ (۴۱)
و روزى كه منادى از جايى نزديك ندا درمى‏‌دهد، به گوش باش.
يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ (۴۲)
روزى كه فرياد [رستاخيز] را به حقّ مى‏‌شنوند، آن [روز] روز بيرون آمدن [از زمين‏] است.
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَ نُمِيتُ وَ إِلَيْنَا الْمَصِيرُ (۴۳)
ماييم كه خود، زندگى مى‌‏بخشيم و به مرگ مى‏‌رسانيم و برگشت به سوى ماست.
يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً ذلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنا يَسِيرٌ (۴۴)
روزى كه زمين به سرعت از [اجسادِ] آنان جدا و شكافته مى‌‏شود؛
اين حشرى است كه بر ما آسان خواهد بود.
نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخافُ وَعِيدِ (۴۵)
ما به آنچه مى‌‏گويند داناتريم، و تو به زور وادارنده آنان نيستى؛
پس به [وسيله‏] قرآن هر كه را از تهديد [من‏] مى‏‌ترسد پند ده.

[سورة الحشر (۵۹): الآيات ۱ الى ۵]
هُوَ الَّذي أَخْرَجَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ
ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ
فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا
وَ قَذَفَ في‏ قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ
يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْديهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنينَ
فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ (۲)
اوست كسى كه، از ميان اهل كتاب كسانى را كه كفر ورزيدند در نخستين اخراج [از مدينه‏] بيرون كرد.
گمان نمى‏‌كرديد كه بيرون روند و خودشان گمان داشتند كه دژهايشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود،
و[لى‏] خدا از آنجايى كه تصوّر نمى‌‏كردند بر آنان درآمد و در دلهايشان بيم افكند،
[به طورى كه‏] خود به دست خود و دست مؤمنان خانه‌‏هاى خود را خراب مى‌‏كردند.
پس اى ديده‌‏وران، عبرت گيريد.

او كسى است كه كافران اهل كتاب را در نخستين برخورد [با مسلمانان] از خانه‌هايشان بيرون راند.
گمان نمى‌كرديد آنان بيرون روند، و خودشان نيز گمان مى‌كردند كه دژهاى محكمشان آن‌ها را از عذاب الهى مانع مى‌شود؛
امّا خداوند از آنجا كه گمان نمى‌كردند به سراغشان آمد و در دل‌هايشان ترس و وحشت افكند،
به‌گونه‌اى كه خانه‌هاى خود را با دست خويش و با دست مؤمنان ويران مى‌كردند؛
پس عبرت بگيريد اى صاحبان بصيرت!

داستان تکراری نقض عهد یهود با حاشر نورانی خود!

علی‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه):
هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا
قَالَ سَبَبُ ذَلِکَ أَنَّهُ کَانَ بِالْمَدِینَهًِْ ثَلَاثَهًُْ أَبْطُنٍ مِنَ الْیَهُودِ بَنِی النَّضِیرِ َ قُرَیْظَهًَْ وَ قَیْنُقَاعَ
وَ کَانَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَهْدٌ وَ مُدَّهًٌْ
فَنَقَضُوا عَهْدَهُمْ
وَ کَانَ سَبَبُ ذَلِکَ فِی بَنِی النَّضِیرِ فِی نَقْضِ عَهْدِهِمْ أَنَّهُ أَتَاهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَسْتَسْلِفُهُمْ دِیَهًَْ رَجُلَیْنِ قَتَلَهُمَا رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ غِیلَهًًْ یَعْنِی یَسْتَقْرِضُ وَ کَانَ قَصَدَ کَعْبَ‌بْنَ‌الْأَشْرَفِ
فَلَمَّا دَخَلَ عَلَی کَعْبٍ قَالَ مَرْحَباً یَا أَبَا الْقَاسِمِ وَ أَهْلًا وَ قَامَ کَأَنَّهُ یَصْنَعُ لَهُ الطَّعَامَ وَ حَدَّثَ نَفْسَهُ أَنْ یَقْتُلَ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ یُتْبِعَ أَصْحَابَهُ
فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ فَأَخْبَرَهُ بِذَلِکَ
فَرَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِلَی الْمَدِینَهًِْ وَ قَالَ لِمُحَمَّدِ‌بْنِ‌مَسْلَمَهًَْ الْأَنْصَارِیِّ اذْهَبْ إِلَی بَنِی النَّضِیرِ فَأَخْبِرْهُمْ أَنَّ اللَّهَ عزّوجلّ قَدْ أَخْبَرَنِی بِمَا هَمَمْتُمْ بِهِ مِنَ الْغَدْرِ
فَإِمَّا أَنْ تَخْرُجُوا مِنْ بَلَدِنَا وَ إِمَّا أَنْ تَأْذَنُوا بِحَرْبٍ
فَقَالُوا نَخْرُجُ مِنْ بِلَادِکَ
فَبَعَثَ إِلَیْهِمْ عَبْدُ اللَّهِ‌بْنُ‌أُبَیٍّ أَلَّا تَخْرُجُوا وَ تُقِیمُوا وَ تُنَابِذُوا مُحَمَّداً الْحَرْبَ فَإِنِّی أَنْصُرُکُمْ أَنَا وَ قَوْمِی وَ حُلَفَائِی فَإِنْ خَرَجْتُمْ خَرَجْتُ مَعَکُمْ وَ إِنْ قَاتَلْتُمْ قَاتَلْتُ مَعَکُمْ
فَأَقَامُوا وَ أَصْلَحُوا حُصُونَهُمْ وَ تَهَیَّئُوا لِلْقِتَالِ وَ بَعَثُوا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَنَّا لَا نَخْرُجُ فَاصْنَعْ مَا أَنْتَ صَانِعٌ
فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ کَبَّرَ وَ کَبَّرَ أَصْحَابُهُ وَ قَالَ لِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) تَقَدَّمْ إِلَی بَنِی النَّضِیرِ فَأَخَذَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) الرَّایَهًَْ وَ تَقَدَّمَ وَ جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ أَحَاطَ بِحِصْنِهِمْ
وَ غَدَرَ بِهِمْ عَبْدُ اللَّهِ‌بْنُ‌أُبَیٍّ
وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِذَا ظَفِرَ بِمُقَدَّمِ بُیُوتِهِمْ حَصَّنُوا مَا یَلِیهِمْ وَ خَرَّبُوا مَا یَلِیهِ وَ کَانَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ مِمَّنْ کَانَ لَهُ بَیْتٌ حَسَنٌ خَرَّبَهُ وَ قَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَمَرَ بِقَطْعِ نَخْلِهِمْ فَجَزِعُوا مِنْ ذَلِکَ وَ قَالُوا یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکَ بِالْفَسَادِ إِنْ کَانَ لَکَ هَذَا فَخُذْهُ وَ إِنْ کَانَ لَنَا فَلَا تَقْطَعْهُ
فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ ذَلِکَ قَالُوا یَا مُحَمَّدُ نَخْرُجُ مِنْ بِلَادِکَ فَأَعْطِنَا مَالَنَا
فَقَالَ لَا وَ لَکِنْ تَخْرُجُونَ وَ لَکُمْ مَا حَمَلَتِ الْإِبِلُ
فَلَمْ یَقْبَلُوا ذَلِکَ فَبَقُوا أَیَّاماً
ثُمَّ قَالُوا نَخْرُجُ وَ لَنَا مَا حَمَلَتِ الْإِبِلُ
فَقَالَ لَا وَ لَکِنْ تَخْرُجُونَ وَ لَا یَحْمِلُ أَحَدٌ مِنْکُمْ شَیْئاً فَمَنْ وَجَدْنَا مَعَهُ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ قَتَلْنَاهُ
فَخَرَجُوا عَلَی ذَلِکَ وَ وَقَعَ قَوْمٌ مِنْهُمْ إِلَی فَدَکٍ وَ وَادِی الْقُرَی وَ خَرَجَ قَوْمٌ مِنْهُمْ إِلَی الشَّامِ
فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِمْ
هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللهِ فَأَتاهُمُ اللهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا إِلَی قَوْلِهِ فَإِنَّ اللهَ شَدِیدُ الْعِقابِ.
ترجمه حدیث:
هُو الذِی أَخْرَجَ الذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْل الکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لأَول الحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا
سبب نزول این آیات این است که در مدینه سه گروه از یهود بودند: بنی‌نضیر، قریظه و قینقاع.
میان آنان و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عهدی بود که آنان عهدشان را شکستند و سبب شکستن عهدشان، طایفه‌ی بنی‌نضیر بودند.
روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به نزد آنان رفت تا برای دیه‌ی دو فردی که یکی از یاران پیامبر که آن دو را غافلگیرانه کشته بود، طلب قرض کند، پس نزد کعب‌بن‌اشرف رفت.
هنگامی‌که بر کعب وارد شد، او گفت: «درود بر تو اباالقاسم، خوش آمدی»!
برخاست، گویی می‌خواهد برای او غذایی بیاورد. درحالی‌که با خود اندیشه‌ی قتل رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و قتل یارانش را داشت.
جبرئیل بر او (پیامبر (صلی الله علیه و آله)) نازل شد و او را مطّلع کرد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به مدینه بازگشت و به محمّدبن‌سلمه انصاری فرمود:
«نزد بنی‌نضیر برو و به آنان بگو که خداوند عزّوجلّ او را از نیرنگی که به آن همّت گمارده بودید مطّلع ساخت؛ پس یا از سرزمین ما خارج شوید و یا اعلان جنگ کنید».
گفتند: «از سرزمینتان خارج می‌شویم».
پس عبدالله‌بن‌ابی [فردی را] نزد آنان فرستاد که خارج نشوید، بمانید و به محمّد اعلان جنگ کنید، من و قوم و هم‌پیمانانم شما را یاری می‌کنیم. اگر خارج شوید، من هم با شما خواهم آمد و اگر بجنگید، من هم با آنان می‌جنگم.
آنان ماندند و استحکامات و قلعه‌های خود را ساختند و آماده‌ی جنگ شدند. آنگاه به‌سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پیغام فرستادند: «ما از اینجا نمی‌رویم، پس هرچه می‌خواهی انجام ده».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برخاست، تکبیر گفت و یارانش تکبیر گفتند و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «به‌سوی بنی‌نضیر برو»! امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرچم را گرفت و به پیش رفت. سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) جلو آمد و قلعه‌ی ایشان را محاصره کردند.
عبدالله‌بن‌ابی به آنان نیرنگ زد و هنگامی‌که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به خانه‌هایشان رسید، هرچه نزدشان بود را حفظ می‌کردند و هرچه پیامبر (صلی الله علیه و آله) به آن می‌رسید را خراب می‌کردند. مردی از آنان خانه‌ی خوبی داشت که آن را خراب کرد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمان داد درختان خرمایشان را قطع کنند. امّا آنان به جزع و فزع افتادند و گفتند: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! خداوند تو را به خرابی امر کرده است؟ اگر این درختان از آن توست، آن‌ها را بگیر و اگر از آن ماست، آن‌ها را قطع نکن».
پس از آن گفتند: «ای محمّد! از سرزمین تو خارج می‌شویم، امّا آنچه از آن ماست را به ما ببخش».
فرمود: «نه، از اینجا بروید و هرآنچه را شترها حمل می‌کنند با خود ببرید».
قبول نکردند و چند روزی ماندند.
سپس گفتند: «از اینجا می‌رویم و هرآنچه شترها حمل می‌کنند را با خود می‌بریم».
فرمود: «نه، از اینجا بروید و هیچ کس چیزی را با خود نمی‌برد، و با هرکس چیزی یافتیم، او را می‌کشیم».
سپس به همین شکل از آن سرزمین خارج شدند و برخی از آنان به فدک و وادی قری رفتند. و برخی از آنان به شام رفتند.
خداوند درباره‌ی آنان این آیه را نازل کرد:
هُو الذِی أَخْرَجَ الذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْل الکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لأَول الحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللهِ فَأَتَاهُمُ اللهُ مِنْ حَیْثُ لمْ یَحْتَسِبُوا … فَإِنَّ اللهَ شَدِیدُ العِقَابِ.

مشتقات ریشۀ «حشر» در آیات قرآن:

وَ اذْكُرُوا اللَّهَ في‏ أَيَّامٍ مَعْدُوداتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ في‏ يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ‏ (203)
قُلْ لِلَّذينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ‏ إِلى‏ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ (12)
وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ‏ (158)
لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لاَ الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ‏ إِلَيْهِ جَميعاً (172)
أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيَّارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ‏ (96)
وَ يَوْمَ نَحْشُرُهُمْ‏ جَميعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكاؤُكُمُ الَّذينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ (22)
وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطيرُ بِجَناحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ‏ (38)
وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلى‏ رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (51)
وَ أَنْ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ‏ (72)
وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى‏ وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ قُبُلاً ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ (111)
وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ‏ جَميعاً يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذي أَجَّلْتَ لَنا قالَ النَّارُ مَثْواكُمْ خالِدينَ فيها إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكيمٌ عَليمٌ (128)
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ أَرْسِلْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرينَ‏ (111)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ‏ (24)
إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَها ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ‏ (36)
وَ يَوْمَ نَحْشُرُهُمْ‏ جَميعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذينَ أَشْرَكُوا مَكانَكُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَكاؤُكُمْ فَزَيَّلْنا بَيْنَهُمْ وَ قالَ شُرَكاؤُهُمْ ما كُنْتُمْ إِيَّانا تَعْبُدُونَ (28)
وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ‏ كَأَنْ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنَ النَّهارِ يَتَعارَفُونَ بَيْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ وَ ما كانُوا مُهْتَدينَ (45)
وَ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ‏ إِنَّهُ حَكيمٌ عَليمٌ (25)
وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِهِ وَ نَحْشُرُهُمْ‏ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى‏ وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمًّا مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعيراً (97)
وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبالَ وَ تَرَى الْأَرْضَ بارِزَةً وَ حَشَرْناهُمْ‏ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً (47)
فَوَ رَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ‏ وَ الشَّياطينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا (68)
يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً (85)
قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى (59)
يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً (102)
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ‏ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏ (124)
قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني‏ أَعْمى‏ وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً (125)
وَ هُوَ الَّذي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ‏ (79)
وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ‏ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبيلَ (17)
الَّذينَ يُحْشَرُونَ‏ عَلى‏ وُجُوهِهِمْ إِلى‏ جَهَنَّمَ أُوْلئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ سَبيلاً (34)
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرينَ‏ (36)
فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدائِنِ حاشِرينَ‏ (53)
وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ (17)
وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ (83)
وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ‏ جَميعاً ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلائِكَةِ أَ هؤُلاءِ إِيَّاكُمْ كانُوا يَعْبُدُونَ (40)
احْشُرُوا الَّذينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُونَ (22)
وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ (19)
وَ يَوْمَ يُحْشَرُ أَعْداءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ يُوزَعُونَ (19)
وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ كانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ كانُوا بِعِبادَتِهِمْ كافِرينَ (6)
يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً ذلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنا يَسيرٌ (44)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ‏ (9)

[سورة الحشر (۵۹): الآيات ۱ الى ۵]
هُوَ الَّذي أَخْرَجَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ في‏ قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْديهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ (2)

قُلْ هُوَ الَّذي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ‏ (24)
فَحَشَرَ فَنادى‏ (23)
وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ‏ (5)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی