دکتر محمد شعبانی راد

نورِ غالب! خدا شکست‌ناپذیرترین حقیقت هستی است! كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ‏ أَنَا وَ رُسُلي!

The Victorious Light:
God Is the Most Unbeatable Reality of Existence!
Kataba Allahu La-Aghlibanna Ana wa Rusuli!

In a world where darkness tries to silence the light, where envious hearts attempt to bury divine truth as if it were a cheap commodity, the Qur’an boldly proclaims:

“Kataba Allahu La-Aghlibanna Ana wa Rusuli!”

God has decreed: I and My messengers will surely prevail! (Qur’an 58:21)
This is not just a verse. It is a divine law of existence:
God is unbeatable. His light is unstoppable.
When the brothers of Yusuf (Joseph) tried to hide him and sell him for a few coins —
“They sold him for a worthless price…” (Qur’an 12:20)
— They thought they had erased his light.
But God whispered through history:
“Wallāhu Ghālibun ‘Alā Amrih.”
God is Victorious over His command. (Qur’an 12:21)
Even when divine truth is wrapped like merchandise, undervalued, and sold out of envy, God still makes that very “merchandise” a king — a bringer of light, wisdom, and mercy.
This is the Glorious Pattern of Victory:
The Light may be rejected, but it always prevails.
The envious may plan, but God outmaneuvers.
The price may be “cheap”, but the essence is priceless.
God is the undefeated force behind all divine movements.
Not a tyrant — but a wise, majestic lion of light:
“Asadun Aghlab” — like a lion with an unbreakable neck.
God does not get defeated. He finishes what He starts.
And His messengers? They shine, even from within wells, prisons, and rejection.
He is the Victorious Light.
He is the Unbeatable Reality.

«غلب» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«أَغْلَب‏: الغليظ الرقبة، گردن كلف»
خدا گردن‌کلفته! با خدا نمیشه دَراُفتاد!
«كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي»
«الْغَلْبَاءُ: الْحَدِيقَهُ الْمُتَكَاثِفَةُ، باغ انبوه»
«الْغَلَبَةُ: القهر، چيره شدن»
«أسدٌ أغلب: الأغلب بمعنى الرقبة الغليظة كعنق الأسد»
+ «حوط»
+ «حدق»

نورِ غالب! خدا شکست‌ناپذیرترین حقیقت هستی است!
نورِ غالب! خدا گردن‌کلفت‌ترین حقیقتِ هستی است! وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ!
کار خدا پیش میره! وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ! حسود هر چقدر هم زور بزنه، بازم مغلوبه!
غلبۀ ربانی؛ خبری از باخت نیست! كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلي!
هیچ حسودی نمی‌تونه جلوِ نورو بگیره! چون خدا غالب بر امرشه!

خدا کارش رو پیش می‌بره؛
چه حسود خوشش بیاد، چه نه!
چه دیگران بخوان مانع بشن، چه نه!
چون همون‌طور که قرآن گفته:
“وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ” (یوسف، ۲۱)
خدا بر امر خودش غالب است!
در فرهنگ لغت آمده:
«الْغَلَبَةُ: القهر و التسلط و التمکّن»
غلبه یعنی چیره‌شدن، سلطه‌یافتن و به دست گرفتن کامل ماجرا.
اما جالب‌تر اینکه واژۀ “أَغْلَب” به معنی:
“گردن‌کلفت” هم آمده؛
یعنی موجودی که راه بسته نمی‌ماند، چون گردن کلفتی دارد،
مثل “أسدٌ أغلب” – شیری که گردنش ستبر است و هیبتی مهارناشدنی دارد.
در اینجا، خداوند در قرآن خود را “غالِب” معرفی می‌کند؛ یعنی:
با هیچ مانعی زمین‌گیر نمی‌شود
با زیرکی نور را به مقصد می‌رساند
و حتی از مسیرهایی که دشمن فکرش را هم نمی‌کند، کار را تمام می‌کند
همین معنا را در آیه دیگر می‌بینیم:
“كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلي” (مجادله، ۲۱)
خدا نوشته است که من و پیامبرانم پیروزیم!

اهل حسد هر چقدر تلاش کنند که یوسف را پنهان کنند، بفروشند، تبعید کنند یا بکُشند…
خدا “غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ” است!
او پیام‌آور نور را از چاه بیرون می‌آورد، او را عزیز مصر می‌کند، خواب‌ها را تعبیر می‌کند، و نور را با شکوهی بیشتر منتشر می‌سازد!
حسد، ابزار ضعیفی‌ست در برابر غلبۀ ربانی.

اهل حسادت چه کارها که نکردند:
وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً…
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ…
وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدينَ…
اما با همۀ این پنهان‌کاری‌ها،
کار خدا زمین نمی‌ماند؛
چون او گردن‌کلفت‌ترین واقعیت هستی است!
“وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ، وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ!”

مفهوم: «خدا شکست‌ناپذیرترین حقیقت هستی است!»
۱. وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ
(یوسف، ۲۱)
و خداوند بر کار خود غالب است، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند.
این آیه مستقیماً همین معنا را می‌رساند:
شکست‌ناپذیری تدبیر خداوند، حتی وقتی همه علیه آن تلاش کنند.
۲. كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلي
(مجادله، ۲۱)
خدا نوشته (حتمی کرده) که من و فرستادگانم قطعاً پیروزیم.
این آیه بیانگر ضمانت پیروزی الهی است، بدون شک و تردید.
۳. إِنَّ رَبِّي عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَفِيظٌ
(هود، ۵۷)
همانا پروردگار من بر هر چیزی نگهبان و چیره است.
این آیه بر «حفظ و احاطۀ» مطلق خدا بر همه امور تأکید دارد؛
یعنی هیچ چیز از ارادۀ او نمی‌گریزد.
۴. إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ ذُو انْتِقامٍ
(آل‌عمران، ۴)
بی‌گمان خداوند عزیز (شکست‌ناپذیر) و انتقام‌گیرنده است.
عَزیز” در قرآن به معنای کسی است که شکست‌ناپذیر، نفوذناپذیر، و غالب است.
۵. وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ
(انعام، ۱۸)
و اوست که چیره و قاهر است بر بندگانش.
قاهِر” یعنی کسی که همه چیز تحت سلطۀ کامل اوست؛ چه بندگان بخواهند یا نه.
۶. إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَديدٌ
(بروج، ۱۲)
قطعاً گرفتن (قهر) پروردگارت سخت و کوبنده است.
این تعبیر بیانگر اقتداری سخت در برابر دشمنان نور است.
۷. أَنْتَ العَزِيزٌ الحَكِيمٌ
(مائده، ۱۱۸)
و تو شکست‌ناپذیر و حکیمی.
جمله‌ای از حضرت عیسی علیه‌السلام به خداوند؛
دو صفت زیبای «عزیز» و «حکیم» کنار هم، یعنی خدا هم غالب است و هم تدبیرش کامل و بی‌نقص.
۸. وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ
(مؤمنون، ۸۸)
و او پناه می‌دهد و بر او پناه داده نمی‌شود.
این آیه، یگانگی و اقتدار مطلق خدا را نشان می‌دهد؛ هیچ نیرویی توان ایستادن برابر او را ندارد.

همه این آیات در یک جمله قابل تلخیص‌اند:
هیچ چیز در هستی، توان شکستِ تدبیر نورانی خدا را ندارد.
و این همان معنای دقیق “خدا شکست‌ناپذیرترین حقیقت هستی است!” می‌باشد.

نورِ غالب! خدا شکست‌ناپذیرترین حقیقت هستی است!
«كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلي!»
در جهانی که تاریکی تلاش می‌کند نور را خاموش کند،
و دل‌های حسود می‌کوشند حقیقت ربانی را همچون کالایی کم‌ارزش دفن کنند،
قرآن با صراحت اعلام می‌کند:
«كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلي!»
خدا نوشته (حتمی کرده) که من و فرستادگانم قطعاً پیروزیم. (مجادله، ۲۱)
این فقط یک آیه نیست؛ بلکه قانونی ربانی در هستی است:
خدا شکست‌ناپذیر است. و نورش توقف‌ناپذیر.
وقتی برادران یوسف علیه‌السلام او را پنهان کرده و با چند درهم ناچیز فروختند:
«وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ…» (یوسف، ۲۰)
پنداشتند که نور را خاموش کردند.
اما خدا در دل تاریخ چنین زمزمه کرد:
«وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ» (یوسف، ۲۱)
حتی وقتی حقیقت ربانی را مانند بضاعه‌ای پنهان، کم‌ارزش و مورد حسادت جلوه دهند،
خدا همان «بضاعه» را به پادشاهی می‌رساند؛
و او را منبع نور، حکمت و رحمت می‌گرداند.
این است الگوی باشکوه غلبۀ نور:
نور، ممکن است انکار شود؛ اما همیشه پیروز است!
حسودان، نقشه می‌کشند؛ اما خدا زیرکانه همه را دور می‌زند.
ممکن است قیمت‌گذاری‌شان «ناچیز» باشد؛ اما آن حقیقت، بی‌قیمت و الهی است.
خدا، نیروی شکست‌ناپذیرِ پشتِ تمام حرکت‌های ربانی است.
او در مثال همچون شیری با وقار و نورانی است:
«أَسَدٌ أَغْلَب» – شیری با گردنی ستبر که مهارشدنی نیست.
خدا شکست نمی‌خورد!
هر کاری را که آغاز کند، به پایان می‌رساند.
و پیامبرانش؟
حتی از دلِ چاه و زندان و انکار، می‌درخشند!
او نور غالب است.
او شکست‌ناپذیرترین حقیقت هستی است.

«وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ»
«
الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ»

در اینکه خدا شکست‌ناپذیر است، هیچ حرفی و شکی نیست!
اما حالا در این آیه زیبا ببینیم نظر کسانی که شکست‌ناپذیر بودند چیه؟
جواب در واژه‌های زیبای «اخذ» و «سجد» در این قسمت از آیه است:
«لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً»
از تمثال نورانی اصحاب کهف در دل ورکلایفهای روزمرۀ زندگی خودشون اخذ علم میکردند و این دو واژۀ مهم و زیبای اخذ و سجده هر دو به ما یاد میدن که اینها اهل تمکین از نور خودشون بودند و دومی نورشون بودند و به نورشون سجده میکردند و … اهل نور الولایة بودند و معرفة الامام بالنورانیة داشتند که این ویژگی شکست ناپذیری رو داشتند.

[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۲۱ الى ۲۴]
وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ 
وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيها
إِذْ يَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ 
فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ 
قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً (۲۱)
و بدين گونه [مردم آن ديار را] بر حالشان آگاه ساختيم تا بدانند كه وعده خدا راست است و [در فرا رسيدن‏] قيامت هيچ شكى نيست، هنگامى كه ميان خود در كارشان با يكديگر نزاع مى‌‏كردند، پس [عده‏‌اى‏] گفتند: «بر روى آنها ساختمانى بنا كنيد، پروردگارشان به [حال‏] آنان داناتر است.»
[سرانجام‏] كسانى كه بر كارشان غلبه يافتند گفتند:
«حتماً بر ايشان معبدى بنا خواهيم كرد.»

قلبی که از نورش تمکین میکنه، شکست‌ناپذیره!
رمز شکست‌ناپذیری، تمکین از نور ولایت!

وقتی اهل نور، شکست‌ناپذیر می‌شوند!
در اینکه خداوند شکست‌ناپذیر است، هیچ تردیدی نیست:
«وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ»
او بر تمام امور چیره است، بی‌نیاز از تأیید و تصدیق بشر…
اما بیایید در آیه‌ای دیگر، نظر کسانی را که اهل غلبه شده‌اند، بشنویم!
کسانی که با نور خداوند، غلبه یافته‌اند، و این پیروزی را در رفتارشان، تصمیم‌شان، و حتی در معماری‌شان متجلی کرده‌اند!
قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً
«آنان که بر کار خود غلبه یافته بودند گفتند: حتماً بر آنان مسجدی خواهیم ساخت!»
(کهف: ۲۱)
در این آیه‌ی نورانی، این واژه‌ها درخشان‌اند:
غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِم:
یعنی کسانی که به درجه‌ای از تسلیم، یقین، و معرفت رسیدند که در تصمیم‌گیری‌های خود، روح ولایت و نور را حاکم کردند. آن‌ها قلب خود را از هواهای نفسانی خالی کردند، و امرشان را به نور الهی سپردند؛ پس «غالب» شدند.
لَنَتَّخِذَنَّ:
واژه‌ی «اخذ» در قرآن، با مفهوم دریافت علم و نور از معلم ربانی می‌آید.
اینجا، «اتخاذ» نه‌تنها به‌معنای ساختن، بلکه به‌معنای گرفتنِ نور از یاد و تمثالِ الهیِ اصحاب کهف است.
آن‌ها از تمثال نورانی یاران غار، اخذ علم می‌کردند؛
همان‌گونه که انسان مؤمن از تجلیات ولیّ خدا در زندگی خود، نور می‌گیرد.
مَسْجِداً:
واژه‌ای که با «سجده» پیوند دارد. آن‌ها برای این نور، سجده‌گاه ساختند. این یعنی:
سجده برای نوری بود که در اصحاب کهف متجلی شده بود.
سجدۀ اهل نور، به معنای اخذ علم از صاحبان نور خود می‌باشد.
👈یعنی به مقام تمکین از ولایت نورانی رسیده‌اند، و این، شرط شکست‌ناپذیری حقیقی است.👉
این‌ها اهل ولایت بودند؛
معرفة الامام بالنورانیة داشتند؛
و چون با نور ولایت زنده بودند، خداوند نیز غلبه را نصیب‌شان کرد.
پس، غلبه بر امور، نه از راه سلطه‌ی مادی، بلکه از مسیر شناخت نور، تمکین به آن، و اخذِ علم از ولیّ ربانی حاصل می‌شود.
آری، نورِ ولایت، ضامنِ غلبه‌ی حقیقی است؛
و مؤمنانی که به این نور تمکین کنند، در هر عصر، شکست‌ناپذیر خواهند بود.

در ادامه، دلنوشته‌ای بخوانیم از دنیای قلبی که با تمکین به نور خود، بر جریان روزمرگی‌ها غالب آمده و به آرامش و گشایش رسیده است.

#دلنوشته

سلام بر نور قلبم…
سلام بر فرشته‌ی نگهبان مهربانی! ✨
امروز آمده‌ام صادقانه، میزان نور رضایتت را در این امتحانِ ملکوتی قلبم بسنجَم؛
و در اخم و لبخند نگاه نورانی‌ات، اعداد و ارقام قبض و بسط قلبم را بشمارم…

من قدردان همراهی و حمایت نورانیت هستم،
و به این همراهی، دل‌بسته‌ام، عمیق و عاشقانه.
نورِ همدلیِ تو، سبب گشایش قلب من است،
و بذرهای علمِ نورانی‌ات، با این همدلی، در دلم می‌روید و شکوفا می‌شود. ✨

ایمان دارم که هرگز تنهایم نمی‌گذاری،
و هیچ‌گاه رهایم نخواهی کرد.
و این یقین، که از قبله‌ی نورانیت می‌جوشد،
شوق مرا برای بندگی و تمکین، صد چندان می‌کند. ✨

اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ 🤲✨
تا مادامی‌که در این صراط نورانیِ ولایت گام برمی‌دارم،
و چشمانم به افق والای نگاهت دوخته شده،
از هیچ چیز بیم ندارم…

تنورِ داغِ تقدیرات، برایم گلستانِ ابراهیمی می‌شود 🌸
و این… با تمام عظمتش، باورکردنی‌ نیست،
اما…
تو باورش داری! ✨🙏

نورِ اخم و لبخندت در هر امتحان،
همان کتابِ بازِ نورانی‌ست که همواره در دسترس من است (Open Book)،
و کتاب، خود معلم است… ✨

سپاس، معلم جان!
سپاس از حضورت، از نورت، از همراهی‌ات! 🙏✨

خدایا!
طعم شیرین و حقیقی اطاعت و بندگی‌ات را
به قلب‌های عاشق نورت بچشان! 🤲
و یاریمان کن، تا با یقین، در دل آتش تقدیرات،
جویای گلستان نورانی ابراهیم علیه‌السلام باشیم! 🤲✨

رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي…
پروردگارا! سینه‌ام را برای پذیرش این وظیفه‌ی بزرگ، گشاده گردان! 🤲✨

كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ‏ أَنَا وَ رُسُلي

خدا مقرّر كرده است كه:
«حتماً من و فرستادگانم چيره خواهيم گرديد.»

+ «قهروَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ»
+ «قنن – قوانین نورانی!»

[سورة المجادلة (۵۸): الآيات ۱۶ الى ۲۲]
اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ (۱۶)
سوگندهاى خود را [چون‏] سپرى قرار داده بودند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند
و [در نتيجه‏] براى آنان عذابى خفّت‌‏آور است.
لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً
أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (۱۷)
در برابر خداوند نه از اموالشان و نه از اولادشان هرگز كارى ساخته نيست.
آنها دوزخى‌‏اند [و] در آن جاودانه [مى‏‌مانند].
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ
وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ
أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ (۱۸)
روزى كه خدا همه آنان را برمى‌‏انگيزد،
همان‏گونه كه براى شما سوگند ياد مى‌‏كردند براى او [نيز] سوگند ياد مى‏‌كنند
و چنان پندارند كه حقّ به جانب آنهاست.
آگاه باش كه آنان همان دروغگويانند.
اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ
أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ (۱۹)
شيطان بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است؛ 
آنان حزب شيطانند. آگاه باش كه حزب شيطان همان زيانكارانند.
إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ (۲۰)
در حقيقت، كسانى كه با خدا و پيامبر او به دشمنى برمى‏‌خيزند، آنان در [زمره‏] زبونان خواهند بود.
كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي
إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ (۲۱)
خدا مقرّر كرده است كه:
«حتماً من و فرستادگانم چيره خواهيم گرديد.»
آرى، خدا نيرومند شكست‏‌ناپذير است.
لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ
وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ
أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ
وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها
رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ
أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ
أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۲۲)
قومى را نيابى كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند [و] كسانى را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده‏‌اند -هر چند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا عشيره آنان باشند- دوست بدارند.
در دل اينهاست كه [خدا] ايمان را نوشته و آنها را با روحى از جانب خود تأييد كرده است،
و آنان را به بهشتهايى كه از زير [درختان‏] آن جويهايى روان است در مى‏‌آورد؛
هميشه در آنجا ماندگارند؛
خدا از ايشان خشنود و آنها از او خشنودند؛
اينانند حزب خدا. آرى، حزب خداست كه رستگارانند.

كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ

[سورة البقرة (۲): آية ۲۴۹]
فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ
إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ
فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي
وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي
إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ
فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ
فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا
لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ
قالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ
كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ
وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ (۲۴۹)
و چون طالوت با لشكريان [خود] بيرون شد، گفت:
«خداوند شما را به وسيله رودخانه‌‏اى خواهد آزمود.
پس هر كس از آن بنوشد از [پيروان‏] من نيست،
و هر كس از آن نخورد، قطعاً او از [پيروان‏] من است،
مگر كسى كه با دستش كفى برگيرد.
پس [همگى‏] جز اندكى از آنها، از آن نوشيدند.
و هنگامى كه [طالوت‏] با كسانى كه همراه وى ايمان آورده بودند، از آن [نهر] گذشتند،
[کسانی که از نهر نوشیده بودند] گفتند:
«امروز ما را ياراى [مقابله با] جالوت و سپاهيانش نيست.»
كسانى كه به ديدار خداوند يقين داشتند، گفتند:
«بسا گروهى اندك كه بر گروهى بسيار، به اذن خدا پيروز شدند،
و خداوند با شكيبايان است.»

نورِ غالب!

فِئَةٍ قَلِيلَةٍ – فِئَةً كَثِيرَةً

ای اهل حسادت، به زودى مغلوب خواهيد شد!

[سورة آل‏‌عمران (۳): آية ۱۲]
قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلى‏ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ (۱۲)
به كسانى كه كفر ورزيدند بگو:
«به زودى مغلوب خواهيد شد و [سپس در روز رستاخيز] در دوزخ محشور مى‌‏شويد،
و چه بد بسترى است.»

ای اهل نور، با حمایت نور، هيچ اهل حسادتی بر شما غالب نخواهد شد!
و شما پیروزید!

[سورة آل‏‌عمران (۳): آية ۱۶۰]
إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ
وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ
وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (۱۶۰)
اگر خدا شما را يارى كند، هيچ كس بر شما غالب نخواهد شد؛
و اگر دست از يارى شما بردارد، چه كسى بعد از او شما را يارى خواهد كرد؟
و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.

[سورة المائدة (۵): الآيات ۵۵ الى ۵۶]
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (۵۵)
ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‌‏اند:
همان كسانى كه نماز برپا مى‌‏دارند و در حال ركوع زكات مى‌‏دهند.
وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (۵۶)
و هر كس خدا و پيامبر او و كسانى را كه ايمان آورده‌‏اند ولىّ خود بداند [پيروز است، چرا كه‏] حزب خدا همان پيروزمندانند.

[سورة الأنفال (۸): الآيات ۳۶ الى ۳۷]
إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ
فَسَيُنْفِقُونَها
ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً
ثُمَّ يُغْلَبُونَ
وَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ (۳۶)
بى‌‏گمان، كسانى كه كفر ورزيدند، اموال خود را خرج مى‌‏كنند تا [مردم را] از راه خدا بازدارند.
پس به زودى [همه‏] آن را خرج مى‏‌كنند، و آنگاه حسرتى بر آنان خواهد گشت؛
سپس مغلوب مى‏‌شوند.
و كسانى كه كفر ورزيدند، به سوى دوزخ گردآورده خواهند شد.
لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ 
وَ يَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلى‏ بَعْضٍ
فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ
أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (۳۷)
تا خدا، ناپاك را از پاك جدا كند،
و ناپاكها را روى يكديگر نهد و همه را متراكم كند؛
آنگاه در جهنم قرار دهد.
اينان همان زيانكارانند.

وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ

[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۲۱ الى ۲۲]
وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْواهُ عَسى‏ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً
وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ 
وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (۲۱)
و آن كس كه او را از مصر خريده بود به همسرش گفت: «نيكش بدار، شايد به حال ما سود بخشد يا او را به فرزندى اختيار كنيم.» و بدين گونه ما يوسف را در آن سرزمين مكانت بخشيديم تا به او تأويل خوابها را بياموزيم، و خدا بر كار خويش چيره است ولى بيشتر مردم نمى‌‌دانند.
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (۲۲)
و چون به حد رشد رسيد، او را حكمت و دانش عطا كرديم، و نيكوكاران را چنين پاداش مى‌‏دهيم.

[سورة فصلت (۴۱): الآيات ۲۶ الى ۳۰]
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ (۲۶)
و كسانى كه كافر شدند گفتند:
«به اين قرآن گوش مدهيد و سخن لغو در آن اندازيد، شايد شما پيروز شويد.»
فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذاباً شَدِيداً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ (۲۷)
و قطعاً كسانى را كه كافر شده‌‏اند عذابى سخت مى‏‌چشانيم
و حتماً آنها را به بدتر از آنچه مى‌‏كرده‏‌اند جزا مى‏‌دهيم.
ذلِكَ جَزاءُ أَعْداءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِيها دارُ الْخُلْدِ
جَزاءً بِما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ (۲۸)
آرى، سزاى دشمنان خدا همان آتش است كه در آن، منزل هميشگى دارند.
[اين‏] جزا به كيفر آن است كه نشانه‌‏هاى ما را انكار مى‌‏كردند.
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا رَبَّنا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلاَّنا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ
نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِيَكُونا مِنَ الْأَسْفَلِينَ (۲۹)
و كسانى كه كفر ورزيدند گفتند:
«پروردگارا، آن دو [گمراه‏‌گرى‏] از جنّ و انس كه ما را گمراه كردند به ما نشان ده
تا آنها را زير قدمهايمان بگذاريم تا زبون شوند.
»
إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ
أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (۳۰)
در حقيقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ايستادگى كردند،
فرشتگان بر آنان فرود مى‌‏آيند [و مى‌‏گويند:]
«هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی